آثار به جا مانده از تمدن مانا
نویسنده:* سارا پورمظاهري
پيش از تشکيل پادشاهي ماد در غرب و شمال غرب ايران حکومتهاي محلي مختلفي در اين منطقه شکل گرفت که مهمترين و در عين حال ناشناختهترين آنها پادشاهي مانا بود. اين حکومت در هزاره اول ق م به مدت 300 سال به حيات فرهنگي سياسي خود ادامه داد. به اين تمدن نخستين بار در سال 834 ق م در کتيبههاي آشوري اشاره شده است اما خيلي پيش از آن نيز وجود داشتند.
از خود ماناها منابع مکتوبي به دست نيامده است اما مدارک زبان شناسي استخراج شده از متون آشوري و اورارتويي نشان ميدهد که ساکنان آن اقوام حوري زبان بودند. زبان حوري از جمله زبانهايي است که نه هند و اروپايي و نه سامي است، بلکه از زبانهاي شرقي قفقاز به شمار ميرود که زبان گرجي کنوني از آن گروه است. اسامي ثبت شده در متون اشاره شده مهمترين مدرک باقيمانده از اين زبان است.
مانا داراي سيستم حکومتي پادشاهي بود که در آن فرزند پدر جانشين ميشود. شاه به تنهايي کشور را اداره نميکرد بلکه از حاکمان محلي، اعيان و بزرگان همکاري ميجست. سرزمين مانا به ايالتهايي تقسيم ميشد که تعداد اندکي از آنها وضعيتي نيمه مستقل داشتند. پايتخت در طول حيات شهر «زيرتو» يا «ايزيرتو» بود که در منطقه سقز يا بوکان بوده است. شهرهاي مهم ديگر وجود داشتند که از آنها به عنوان شهرهاي شاهي ياد ميشود.
قلمرو مانا منابع آب و خاک مناسب و مراتع غني و گستردهاي داشت که شرايط خوبي براي رشد کشاورزي، دامداري و پرورش اسب به حساب ميآمد. همين باعث شد که جامعهاي مرفه و ثروتمند شکل بگيرد. مهارت ماناييها در پرورش اسب منبع درآمد مهمي برايشان فراهم ساخت. در کل گنجينههاي ارزشمند به دست آمده از زيويه و حسنلو گواه اين هستند که ماناييها نسبت به ساير اقوام منطقه از نظر موقعيت اقتصادي، برتري داشتند.
در کنار کشاورزي و دامداري، هنرمندان و صنعتگران چيره دستي در مانا زندگي ميكردند که در سفالگري، فلزکاري، کنده کاري بر عاج، آجرهاي لعابدار و غيره مهارت داشتند.
زندگي سياسي مانا در قالب 4 دوره مورد مطالعه قرار ميگيرد:
1ـ مانا در دوره «شلمناصر» سوم تا
«آدد نيراري» سوم (783-858 ق م)
2ـ مانا در دوره گسترش نفوذ و قلمرو اورارتو (750-830 ق م)
3ـ مانا در دوره «تيگلت پيلسر» سوم و «سارگون» دوم (705-744 ق م)
4ـ مانا در دوره «سناخريب» و «اسرحدون» (669-704 ق م)
شلمناصر سوم در گزارش خود در 843 ق م نخستين بار به مانا اشاره ميکند. گزارش لشکرکشي سال 829 ق م اين پادشاه اطلاعات بيشتري از مانا ميدهد: «در سال سي ام سلطنت به ميانه شهرهاي «اوالکي» مانايي نزديک شدم. اوالکي از قدرت من ترسيد و پايتخت خود، زيرت را ترک کرد و براي نجات جان خود به کوهها گريخت. او را دنبال کردم گاوها، گوسفندان و اموال او را غنيمت گرفتم. شهرهاي او را ويران و غارت کردم و در آتش سوزاندم و از ماناش (مانا) خارج شدم.»
از 820 ق م تا اواسط سده 7 ق م اورارتو لشکرکشيهايي به قلمرو مانا کرد و مانا علي رغم شکستهاي متعددي که داشت هرگز «انقياد اورارتو» را نپذيرفت و استقلالش را از دست نداد. با روي کار آمدن تيگلت پيسر سوم، اورارتوييها شکست سختي از او خوردند و اين پايان حملات آنها به مانا بود و با پشتيباني آشور قلمروهاي از دست رفته به مانا بازگشت.
بر اساس کتيبههاي اين پادشاه شخصي به نام «ايرنزو» در 737 ق م بر مانا حکومت ميکرد. زماني که تيگلت پيلسر سوم حدود 737 ق م به غرب ايران لشکرکشي کرد تنها ايالتي که عليه آن هيچ اقدامي نکرد مانا بود و اين قدرتمندي ايرنزو و مانا را در آن زمان نشان ميدهد.
پس از مرگ سارگون در 705 ق م قلمرو مانا در جهات مختلف گسترش يافت. در دوره «سناخريب» و «اسرحدون» تعدادي از مناطق مرزي آشور تحت تصرف ماناييها درآمد. اما در زمان آشور بانيپال دوباره به آشوريها بازگردانده شد. بر اساس سالنامه آشوربانيپال وي پس از 15 روز محاصره توانست اين مناطق را دوباره به دست بياورد. در پايان سلطنت آشوربانيپال، امپراطوري آشور وارد دوره ضعف و بحران دروني شد که در نهايت به سقوط انجاميد.
در 616 ق م بابليها آشوريان را در فرات مياني شکست دادند. نظاميان بابلي گروهي از ماناييها را که به کمک آشور آمده بودند دستگير کرده و در کتيبه خود اين را بيان کردند اما از تعداد و چگونگي کمک آنها اطلاعاتي در دست نيست. گمان ميرود حضور آنها به صورت نظاميان مزدور يا ماناييهاي در تبعيد بوده زيرا اگر متحد آشوريان بودند نشانههايي از حملات مادها با قلمرو مانا ديده ميشد.
زمان و چگونگي تسلط ماد بر مانا مشخص نيست. آخرين بار يک منبع عبري در 593 ق م به عنوان يک پادشاهي کوچک و به ظاهر تابع ماد اشاره ميکند.
مسي ـ مسي از وسعت قابل توجهي برخوردار بوده است و با ايالات «پرسوا»، «گيزيل بوند» و ماد مرز مشترک داشت. بيجار، ديواندره و شايد تکاب را بتوان براي مسي جايابي کرد.
اوئيشديش ـ منطقه وسيع و آبادي را شامل ميشد و در همسايگي کوه بسيار بلندي به نام «آوائوش» و نيز پادشاهي اورارتو و ايالت «زيکيرتو» قرار داشت. آوائوش با کوه سهند و «اوئيشديش» با شهرستان مراغه امروزي مطابقت دارد.
زيکيرتو ـ با انديه، اوئيشديش و سرزمين اورارتو مرز مشترک داشت. بهترين گزينه براي «جايابي زيکيرتو» منطقه ميانه است.
انديه ـ در متون آشوري انديه همراه زيکيرتو ذکر شده و مناطق شرقي و شمال شرقي ميانه به سوي منطقه تالش گزينه مناسبي براي انديه است.
سوبي ـ در گزارش لشکرکشي هشتم سارگون و هنگام فتح قلعه «اوشکايا» از دشتي به نام سوبي نام برده شده که قلعه مذکور به آن اشراف داشته است. به اين ترتيب منطقه شمال شرقي درياچه اروميه به سوي تبريز با اين دشت مطابقت دارد.
در سنگنوشته مکشوفه به عبارت «خالدي زعتر» برميخوريم که احتمالاً «زعتر» همان «زيرتو» است. اين موضوع و غناي آثار به دست آمده اين احتمال را به وجود ميآورد که قلايچي همان «ايزيرتو»، پايتخت مانا باشد.
زيويه ـ زيويه محوطه باستاني ديگر است که در جنوب شرقي شهرستان سقز قرار دارد. آثار مکشوفه بر فراز تپهاي به بلندي 100 متر قرار گرفته است. در سال 1325 از اين مکان گنجينه ارزشمندي از اشياي زرين، سيمين، عاج و سفال به دست آمد و راهي موزهها و مجموعههاي خصوصي جهان شده است. همچنين تعدادي از آنها توسط موزه ايران باستان خريداري شد. پس از اين تاريخ حفاريهاي تجاري شروع و بخش وسيعي از سطح تپه تخريب شد.
به دنبال کاوشهاي صورت گرفته بقاياي دژي مربوط به ماناها به تاريخ 600-800 ق م به دست آمده که شامل تالار ستون دار، اتاقها، انبارها، راه پلههاي ارتباطي و مجموعهاي از قطعات سفال است. با توجه به اين اشيا و شباهت اسمي، محوطه باستاني زيويه با «زيبيه» يا «اوزبيا» که در گزارشهاي آشوري آمده مطابقت دارد.
گورستان کول تاريکه ـ اين گورستان در نزديکي روستاي يوزباش کندي، در شمال شهرستان ديواندره واقع شده است. در نتيجه کاوشهاي صورت گرفته شماري گور به دست آمد که در ساخت آنها از تخته سنگهاي بزرگ و کوچک استفاده شده است. بيشتر گورها در بستر صخرهاي تپه کنده شدهاند. در داخل گورها و در کنار اسکلتها اشياي تدفيني مختلفي چون سفالينهها، اشياي مفرغي، تزئينات شخصي، اشياي آهني، مهرههاي سنگي و اشياي استخواني قرار داده شده است که روي آنها را با تخته سنگها ميپوشاندند.
زندان سليمان ـ اين محوطه در نزديکي شهرستان تکاب قرار دارد. حجم مخروطي تپه و حفرهاي بزرگ در ميانه آن که نتيجه چشمهاي است که در گذشته ميجوشيده و شرايط طبيعي نادري را فراهم کرده است. اوايل هزاره اول ق م اقوام مانايي پيرامون اين درياچه تأسيسات گسترده مذهبي ايجاد کردند. استقرار اين منطقه با خشک شدن آب درياچه به پايان رسيد. پس از اين تاريخ محوطه مدتي کوتاه به عنوان پناهگاه استفاده ميشده که اين کاربري هم در اواخر سده 7قم با حمله دشمن به پايان رسيده است.
تپه حسنلو ـ اين محوطه در جوار روستايي به همين نام در نزديکي شهرستان نقده واقع شده و معرف استقرار از دوره نوسنگي تا دوره اسلامي است. کاوشهاي زيادي در اين تپه انجام شده که مهمترين آنها توسط هيأت مشترک ايراني ـ آمريکايي به سرپرستي «رابرت دايسون» صورت گرفت و آثار ارزشمندي از طبقات مختلف آن به دست آمد. بر اساس اين آثار در 1450 ق م بر بالاي تپه مجموعهاي از بناهاي مسکوني و عمومي ساخته شده بود.
از دلايل اين پيشرفت سرزمين مانا، شرايط مساعد زيستمحيطي در حوضه جنوب و جنوب شرقي درياچه اروميه بود. آنها در فنون فلزگري، سفالگري و کندهکاري پيشرفت زيادي داشتند، در پرورش اسب نيز قومي زبانزد بودند و در کل پادشاهي مانا نسبت به ساير حکومتهاي محلي از ساختار سياسي فرهنگي و اقتصادي پيشرفتهتري برخوردار بود و نقش ويژهاي در تحولات تمدنهاي منطقه داشت.
منبع:http://www.ettelaat.com
ارسال توسط کاربر محترم سایت :hasantaleb
از خود ماناها منابع مکتوبي به دست نيامده است اما مدارک زبان شناسي استخراج شده از متون آشوري و اورارتويي نشان ميدهد که ساکنان آن اقوام حوري زبان بودند. زبان حوري از جمله زبانهايي است که نه هند و اروپايي و نه سامي است، بلکه از زبانهاي شرقي قفقاز به شمار ميرود که زبان گرجي کنوني از آن گروه است. اسامي ثبت شده در متون اشاره شده مهمترين مدرک باقيمانده از اين زبان است.
مانا داراي سيستم حکومتي پادشاهي بود که در آن فرزند پدر جانشين ميشود. شاه به تنهايي کشور را اداره نميکرد بلکه از حاکمان محلي، اعيان و بزرگان همکاري ميجست. سرزمين مانا به ايالتهايي تقسيم ميشد که تعداد اندکي از آنها وضعيتي نيمه مستقل داشتند. پايتخت در طول حيات شهر «زيرتو» يا «ايزيرتو» بود که در منطقه سقز يا بوکان بوده است. شهرهاي مهم ديگر وجود داشتند که از آنها به عنوان شهرهاي شاهي ياد ميشود.
قلمرو مانا منابع آب و خاک مناسب و مراتع غني و گستردهاي داشت که شرايط خوبي براي رشد کشاورزي، دامداري و پرورش اسب به حساب ميآمد. همين باعث شد که جامعهاي مرفه و ثروتمند شکل بگيرد. مهارت ماناييها در پرورش اسب منبع درآمد مهمي برايشان فراهم ساخت. در کل گنجينههاي ارزشمند به دست آمده از زيويه و حسنلو گواه اين هستند که ماناييها نسبت به ساير اقوام منطقه از نظر موقعيت اقتصادي، برتري داشتند.
در کنار کشاورزي و دامداري، هنرمندان و صنعتگران چيره دستي در مانا زندگي ميكردند که در سفالگري، فلزکاري، کنده کاري بر عاج، آجرهاي لعابدار و غيره مهارت داشتند.
زندگي سياسي مانا در قالب 4 دوره مورد مطالعه قرار ميگيرد:
1ـ مانا در دوره «شلمناصر» سوم تا
«آدد نيراري» سوم (783-858 ق م)
2ـ مانا در دوره گسترش نفوذ و قلمرو اورارتو (750-830 ق م)
3ـ مانا در دوره «تيگلت پيلسر» سوم و «سارگون» دوم (705-744 ق م)
4ـ مانا در دوره «سناخريب» و «اسرحدون» (669-704 ق م)
شلمناصر سوم در گزارش خود در 843 ق م نخستين بار به مانا اشاره ميکند. گزارش لشکرکشي سال 829 ق م اين پادشاه اطلاعات بيشتري از مانا ميدهد: «در سال سي ام سلطنت به ميانه شهرهاي «اوالکي» مانايي نزديک شدم. اوالکي از قدرت من ترسيد و پايتخت خود، زيرت را ترک کرد و براي نجات جان خود به کوهها گريخت. او را دنبال کردم گاوها، گوسفندان و اموال او را غنيمت گرفتم. شهرهاي او را ويران و غارت کردم و در آتش سوزاندم و از ماناش (مانا) خارج شدم.»
از 820 ق م تا اواسط سده 7 ق م اورارتو لشکرکشيهايي به قلمرو مانا کرد و مانا علي رغم شکستهاي متعددي که داشت هرگز «انقياد اورارتو» را نپذيرفت و استقلالش را از دست نداد. با روي کار آمدن تيگلت پيسر سوم، اورارتوييها شکست سختي از او خوردند و اين پايان حملات آنها به مانا بود و با پشتيباني آشور قلمروهاي از دست رفته به مانا بازگشت.
بر اساس کتيبههاي اين پادشاه شخصي به نام «ايرنزو» در 737 ق م بر مانا حکومت ميکرد. زماني که تيگلت پيلسر سوم حدود 737 ق م به غرب ايران لشکرکشي کرد تنها ايالتي که عليه آن هيچ اقدامي نکرد مانا بود و اين قدرتمندي ايرنزو و مانا را در آن زمان نشان ميدهد.
پس از مرگ سارگون در 705 ق م قلمرو مانا در جهات مختلف گسترش يافت. در دوره «سناخريب» و «اسرحدون» تعدادي از مناطق مرزي آشور تحت تصرف ماناييها درآمد. اما در زمان آشور بانيپال دوباره به آشوريها بازگردانده شد. بر اساس سالنامه آشوربانيپال وي پس از 15 روز محاصره توانست اين مناطق را دوباره به دست بياورد. در پايان سلطنت آشوربانيپال، امپراطوري آشور وارد دوره ضعف و بحران دروني شد که در نهايت به سقوط انجاميد.
در 616 ق م بابليها آشوريان را در فرات مياني شکست دادند. نظاميان بابلي گروهي از ماناييها را که به کمک آشور آمده بودند دستگير کرده و در کتيبه خود اين را بيان کردند اما از تعداد و چگونگي کمک آنها اطلاعاتي در دست نيست. گمان ميرود حضور آنها به صورت نظاميان مزدور يا ماناييهاي در تبعيد بوده زيرا اگر متحد آشوريان بودند نشانههايي از حملات مادها با قلمرو مانا ديده ميشد.
زمان و چگونگي تسلط ماد بر مانا مشخص نيست. آخرين بار يک منبع عبري در 593 ق م به عنوان يک پادشاهي کوچک و به ظاهر تابع ماد اشاره ميکند.
ايالتهاي مانا
مسي ـ مسي از وسعت قابل توجهي برخوردار بوده است و با ايالات «پرسوا»، «گيزيل بوند» و ماد مرز مشترک داشت. بيجار، ديواندره و شايد تکاب را بتوان براي مسي جايابي کرد.
اوئيشديش ـ منطقه وسيع و آبادي را شامل ميشد و در همسايگي کوه بسيار بلندي به نام «آوائوش» و نيز پادشاهي اورارتو و ايالت «زيکيرتو» قرار داشت. آوائوش با کوه سهند و «اوئيشديش» با شهرستان مراغه امروزي مطابقت دارد.
زيکيرتو ـ با انديه، اوئيشديش و سرزمين اورارتو مرز مشترک داشت. بهترين گزينه براي «جايابي زيکيرتو» منطقه ميانه است.
انديه ـ در متون آشوري انديه همراه زيکيرتو ذکر شده و مناطق شرقي و شمال شرقي ميانه به سوي منطقه تالش گزينه مناسبي براي انديه است.
سوبي ـ در گزارش لشکرکشي هشتم سارگون و هنگام فتح قلعه «اوشکايا» از دشتي به نام سوبي نام برده شده که قلعه مذکور به آن اشراف داشته است. به اين ترتيب منطقه شمال شرقي درياچه اروميه به سوي تبريز با اين دشت مطابقت دارد.
محوطههاي باستانشناسي مانا
در سنگنوشته مکشوفه به عبارت «خالدي زعتر» برميخوريم که احتمالاً «زعتر» همان «زيرتو» است. اين موضوع و غناي آثار به دست آمده اين احتمال را به وجود ميآورد که قلايچي همان «ايزيرتو»، پايتخت مانا باشد.
زيويه ـ زيويه محوطه باستاني ديگر است که در جنوب شرقي شهرستان سقز قرار دارد. آثار مکشوفه بر فراز تپهاي به بلندي 100 متر قرار گرفته است. در سال 1325 از اين مکان گنجينه ارزشمندي از اشياي زرين، سيمين، عاج و سفال به دست آمد و راهي موزهها و مجموعههاي خصوصي جهان شده است. همچنين تعدادي از آنها توسط موزه ايران باستان خريداري شد. پس از اين تاريخ حفاريهاي تجاري شروع و بخش وسيعي از سطح تپه تخريب شد.
به دنبال کاوشهاي صورت گرفته بقاياي دژي مربوط به ماناها به تاريخ 600-800 ق م به دست آمده که شامل تالار ستون دار، اتاقها، انبارها، راه پلههاي ارتباطي و مجموعهاي از قطعات سفال است. با توجه به اين اشيا و شباهت اسمي، محوطه باستاني زيويه با «زيبيه» يا «اوزبيا» که در گزارشهاي آشوري آمده مطابقت دارد.
گورستان کول تاريکه ـ اين گورستان در نزديکي روستاي يوزباش کندي، در شمال شهرستان ديواندره واقع شده است. در نتيجه کاوشهاي صورت گرفته شماري گور به دست آمد که در ساخت آنها از تخته سنگهاي بزرگ و کوچک استفاده شده است. بيشتر گورها در بستر صخرهاي تپه کنده شدهاند. در داخل گورها و در کنار اسکلتها اشياي تدفيني مختلفي چون سفالينهها، اشياي مفرغي، تزئينات شخصي، اشياي آهني، مهرههاي سنگي و اشياي استخواني قرار داده شده است که روي آنها را با تخته سنگها ميپوشاندند.
زندان سليمان ـ اين محوطه در نزديکي شهرستان تکاب قرار دارد. حجم مخروطي تپه و حفرهاي بزرگ در ميانه آن که نتيجه چشمهاي است که در گذشته ميجوشيده و شرايط طبيعي نادري را فراهم کرده است. اوايل هزاره اول ق م اقوام مانايي پيرامون اين درياچه تأسيسات گسترده مذهبي ايجاد کردند. استقرار اين منطقه با خشک شدن آب درياچه به پايان رسيد. پس از اين تاريخ محوطه مدتي کوتاه به عنوان پناهگاه استفاده ميشده که اين کاربري هم در اواخر سده 7قم با حمله دشمن به پايان رسيده است.
تپه حسنلو ـ اين محوطه در جوار روستايي به همين نام در نزديکي شهرستان نقده واقع شده و معرف استقرار از دوره نوسنگي تا دوره اسلامي است. کاوشهاي زيادي در اين تپه انجام شده که مهمترين آنها توسط هيأت مشترک ايراني ـ آمريکايي به سرپرستي «رابرت دايسون» صورت گرفت و آثار ارزشمندي از طبقات مختلف آن به دست آمد. بر اساس اين آثار در 1450 ق م بر بالاي تپه مجموعهاي از بناهاي مسکوني و عمومي ساخته شده بود.
از دلايل اين پيشرفت سرزمين مانا، شرايط مساعد زيستمحيطي در حوضه جنوب و جنوب شرقي درياچه اروميه بود. آنها در فنون فلزگري، سفالگري و کندهکاري پيشرفت زيادي داشتند، در پرورش اسب نيز قومي زبانزد بودند و در کل پادشاهي مانا نسبت به ساير حکومتهاي محلي از ساختار سياسي فرهنگي و اقتصادي پيشرفتهتري برخوردار بود و نقش ويژهاي در تحولات تمدنهاي منطقه داشت.
منبع:http://www.ettelaat.com
ارسال توسط کاربر محترم سایت :hasantaleb
/ج