مؤمنان و اقتصاد سالم در زندگي
نويسنده: حجت الاسلام و المسلمين مصطفي پور
اسلام مکتبي جامع و فراگير است که همه قلمرو زندگي انسان را مورد توجه قرار داده و براي آن برنامه ارائه کرده است. اسلام ديني نيست که تنها به قلمرو فردي زندگي انسان پرداخته و از بعد اجتماعي زندگي او غافل باشد بر اين اساس است که مي توان مجموعه برنامه هاي اسلامي را با توجه به انواع روابط انسان در پنج بخش تنظيم کرد. يکي از انواع روابط انسان، رابطه او با خداست. انسان بايد خدا را بشناسد، به او ايمان بياورد، از او پيروي کند و در برابر او به عبادت و خضوع و خشوع بپردازد و لذا موظف است نماز بخواند، روزه بگيرد و عبادات ديگر را انجام دهد.
يکي از انواع روابط، رابطه انسان با خويشتن است، بدين معنا که بايد با توسل به تعاليم اسلام، به نيازهاي جسمي و روحي خود توجه و از زيان رساندن به خود خودداري کند.
يکي از انواع روابط، رابطه انسان با طبيعت و محيط زيست است که بايد با در نظر گرفتن قناعت، از آن در جهت رفع نيازهاي خود بهره برداري و از هرگونه ظلم و تعدي و فساد نسبت به آن برخورداري کند.
يکي ديگر از انواع روابط، رابطه انسان با مردم است. اين رابطه ممکن است سياسي، اجتماعي، اقتصادي و مانند آن باشد. از باب مثال آنجا که از رابطه بين حاکم و مردم و حقوق متقابل بين آنها سخن مي گوييم، به رابطه سياسي اشاره داريم؛ آنجا که از رعايت عدالت و دوري از ظلم سخن به ميان مي آيد، منظور رابطه اجتماعي است و آنجا که در زمينه کيفيت و کميت توليد و توزيع و مصرف و ارائه خدمات به جامعه تعاليمي را ارائه مي دهد، به بعد اقتصادي زندگي انسان نظر دارد.
مجموعه احکام اسلامي در زمينه روابط فوق به صورت واجب، حرام، مستحب، مکروه و مباح تنظيم مي شوند. يکي از مسائلي که مؤمنان بايد به آن توجه کنند، چگونگي توليد درآمد و مبادلات مالي با ديگران است. قرآن کريم مي فرمايد دو راه براي توليد درآمد و مبادلات مالي وجود دارند: راه حق و راه باطل، مؤمنان بايد راه حق را بپيمايند و از راه باطل دوري کنند: «يا ايها الذين آمنوا لا تاکلوا اموالکم بينکم بالباطل الا ان تکون تجاره عن تراض بينکم و بالباطل الا ان تکون تجاره عن تراض منکم و لاتقتلوا انفسکم ان الله کان بکم رحيماً و من يفعل ذلک عدواناً و ظلماً فسوف نصليه ناراً و کان ذلک علي الله يسيراً»( سوره نسا، 29 و 30). يعني اي کساني که ايمان آورده ايد، اموال يکديگر را به باطل و از راه هاي نامشروع نخوريد مگر اينکه تجارتي با رضايت شما انجام گيرد و خودکشي نکنيد. خداوند نسبت به شما مهربان است و هرکس اين عمل را از روي تجاوز و ستم انجام دهد، بزودي او را در آتش وارد خواهيم ساخت و اين کار براي خدا آسان است.
براساس اين آيه اولاً مالکيت خصوصي به رسميت شناخته شده است و اگر فردي مالک اموالي است، ديگران نمي توانند در آن مال تصرف کنند و ثانياً تصرف در اموال ديگران دو راه دارد که يکي راه باطل و ديگري راه درست است که تجارت و مبادله با رضايت دو طرف است؛ يعني اسلام، تجارت با رضايت دو طرف را اجازه داده است. البته در اين دو آيه مطالب ديگري نيز هست که پس از اين پرداخته مي شود.
در سوره مبارکه بقره نيز خطاب به انسان ها فرمود: «و لا تاکلوا اموالکم بينکم بالباطل و تدلوا بها الي الحکام لتاکلوا فريقاً من اموال الناس بالاثم و انتم تعلمون»( بقره، 188). يعني اموال يکديگر را به باطل و ناحق در ميان خود نخوريد و براي خوردن بخشي از اموال مردم به گناه، آن را به قضات ندهيد در حالي که مي دانيد گناه است.
براساس اين آيه هرگونه تصرف در اموال ديگران از غيرطريق صحيح و به ناحق، مشمول نهي خداست، يعني معاملاتي که پايه و اساس عقلاني و هدف صحيحي ندارند، نبايد انجام شوند و براساس آيات 29 و 30 سوره نساء راه صحيح تجارت توأم با تراضي است.
با توجه به محتواي اين دو آيه اولاً بايد ببينيم معناي اکل مال چيست؟ ثانياً مقصود از باطل و اکل مال به باطل چيست و مصاديق باطل کدامند و ثالثاً مصاديق تجارت با تراضي چيست؟
رشوه: رشوه مالي است که به حاکم و قاضي مي دهند تا با آن حقي را باطل و باطلي را حق جلوه دهد و از اين راه مال ديگران را به ناحق تصاحب کنند. رشوه خواري از مصاديق اکل مال به باطل است . قرآن کريم از پرداخت رشوه به «ادلاء» تعبير مي کند، نه «ايفاء» و اعطا و بذل، زيرا ادلاء براي آن است که آب دور به وسيله طناب و دلو نزديک شود و مستور و پوشيده، آشکار گردد.
نکته اين تعبير لطيف و تشبيه زيباي قرآني آن است که گاهي ممکن است صاحبدلي با طناب پاکيزه و دلو طاهر و پاک از چاه زمزم کوثري را استخراج کند و گاه ممکن است با طناب آلوده و دلو کثيف از چاه فاضلاب، زباله بيرون بياورد. کسي که با رشوه دادن، مالي را به باطل دريافت مي کند، مانند کسي است که بر فراز چاه يا گودال فاضلاب ايستاده و دلوي را به درون آن روانه مي کند تا لجن و کثافت بيرون بکشد. رشوه دهنده در حقيقت با پرداخت رشوه از درون جان آلوده قاضي، حکم باطل و لجن آلودي را بيرون مي کشد و به سر و صورت خود، بلکه به درون جان خود مي ريزد و اين کاري غيرعاقلانه و نشانه ديوانگي است.
فردي شبانه برحضرت علي(ع) وارد شد و ظرفي پر از حلواي لذيذ به در خانه آن حضرت آورد. حضرت فرمود: « اين حلوا معجوني بود که من از آن متنفر شدم، گويي آن را با آب دهان يا استفراغ مار خمير کرده بودند. به او گفتم «اصله او زکاه ام صدقه فذلک محرّم علينا اهل البيت حفال لاذا و لاذلک لکنها هديه»( آيا هديه است؟ زکات يا صدقه برما اهل بيت حرام است. گفت: نه اين است و نه آن، بلکه هديه است). به او گفتم: « هبلنک الهبول اعن دين الله اتيتني لتخذ عني، الحتبط انت ام ذو جنه ام تهجر به والله لو اعطيت الاقاليم السبعه بما تحت افلاکها علي ان اعصي الله في غله اسلبها جلب شعيره ما فعلته و ان ديناکم عندي لاهون من ورقه في خم جراده تقضمها ما لعلي و لنعيم يفني ولذه لايبقي(نهج البلاغه، خطبه 224) يعني سوگواران بر عزايت اشک بريزند. آيا با اين عنوان و دين خدا آمده اي که مرا فريب دهي و از آيين حق بازداري؟ دستگاه ادراکت به هم ريخته، يا ديوانه شده اي و يا هذيان مي گويي؟ به خدا سوگند اگر اقليم هاي هفتگانه را با آنچه در زمين و آسمان هاست به من دهند که خدا را با گرفتن پوست جوي از دهان مورچه اي نافرماني کنم، هرگز نخواهم کرد. اين دنياي شما از برگ جويده اي که در دهان ملخي باشد، نزد من خوارتر و بي ارزش تر است. علي را با نعمت هاي فناناپذير و لذت هاي نابودشدني دنيا چه کار؟
علي (عليه السلام) فرمود:« ايما وال احتجب عن حوائج الناس احتحب الله عنه يوم القيامه و عن حوائجه و ان اخذ هديه کان غلولا و ان اخذ الرشوه فهو مشرک»( وسايل الشيعه، کتاب التجاره، ج17، ص94. يعني هر والي و زمامدار و مسئولي که از برآوردن نيازهاي مردم خودداري کند، خداي سبحان در روز قيامت بين او و خودش و نيازهايش حجابي را قرار مي دهد. اگر از کسي هديه اي دريافت کند، خيانتکار است و اگر رشوه بگيرد، مشرک است.
حضرت درباره کساني که حرام خواري مي کنند، فرمود:« کسي که حاجت برادر مسلمان خود را برطرف مي کند و سپس از او هديه مي پذيرد، هو الرجل يقضي لاخيه الحاجه ثم يقبل هديه»( همان، ص95) پيامبر اکرم(ص) فرمود: هديه الامراء غلول(همان، ج27، ص223) يعني هديه فرمانرواي خيانت است.
به پيامبر اکرم(ص) خبر دادند يکي از فرماندارانش به شکل هديه، رشوه پذيرفته است. حضرت ناراحت شدند و به او فرمودند:« کيف تاخذ ما ليس لک بحق»( چرا آنچه را که حق تو نيست مي گيري؟) او با عذرخواهي در پاسخ گفت:« لقد کانت هديه يا رسول الله» اي رسول خدا! آنچه گرفتم هديه بود.» پيامبر فرمودند:« ارايت لوقعه احدکم في داره و لم توله عملاً ان کان الناس يهدونه شيئا( الامام علي، ج1، ص155-156). يعني اگر شما در خانه بنشينيد و از طرف من فرماندار محلي نباشيد، آيا مردم به شما هديه مي دهند؟ سپس دستور دادند هديه را از او بگيرند و در بيت المال قرار دهند و وي را از کار برکنار کرد.
رشوه در اسلام به اندازه اي مورد نکوهش قرار گرفته است که آن را کفر به خداي بزرگ دانسته اند. امام صادق(ع) فرمودند: « الرشا في الحکم هو الکفر باالله( وسايل الشيعه، ج27، ص222) يعني رشوه در حکم کفر به خداست. در حديث ديگري فرمودند: « فاما الرشا في الحکم فهو الکفر بالله العظيم( الکافي، ج5، ص 127) يعني اما رشوه در قضاوت کفر به خداي بزرگ است.
پيامبر اکرم(ص) فرمودند: « اياکم و الرشوه فانها محض الکفر و لايشم صاحب الرشوه ريح الخبه( بحارالانوار، ج101، ص274) يعني از رشوه بپرهيزيد زيرا رشوه کفر خالص است و صاحب رشوه، بوي بهشت را استشمام نمي کند.»
پيامبر اکرم(ص) فرمود: « لعن الله الراشي و المرتشي والماشي بينهما( بحارالانوار، ج101، ص 273): خداوند گيرنده و دهنده رشوه و آن کسي را که واسطه ميان آن دوست، از رحمت خود دور مي گرداند.
2. غصب: مالي که از آن ديگران است و آدمي بناحق آن را تصرف کرده است، غاصب و استفاده از آن مال حرام است. اگر کسي از راه رشوه، به حکم قاضي، مالي را که استحقاق آن را ندارد دريافت کند، غصب است و حکم قاضي، واقع را تغيير نمي دهد و براي او مالکيت نمي آورد؛ بنابراين، کسي که مي داند مال اخذ شده از آن وي نيست و با شهادت باطل و دسيسه يا سوگند دروغ و حکم باطل حاکم، آن را گرفته است، تصرف در آن حرام و مصداق اکل مال به باطل است.
3. خوردن مال يتيم: تعدي به مال يتيم از مصاديق اکل مال به باطل است که بشدت از آن نهي شده است« و اتوا اليتامي اموالهم و لا تتبدلوا الخبيث بالطيب و لاتاکلوا اموالهم الي اموالکم انه کان حوبا کبيراً»( نساء، 2)
يعني اموال يتيمان را هنگامي که به حد رشد رسيدند به آنان بدهيد و اموال بد خود را با اموال خوب آنان عوض نکنيد و اموال آنان را همراه اموال خودتان با مخلوط کردن نخوريد، زيرا اين گناه بزرگي است.
3. رباخواري: ربا در آيات فراواني نکوهش شده است. گاه قرآن کار رباخواران را اعلان جنگ با خدا مي داند(بقره، 279) و زماني يکي از علل عذاب بني اسرائيل را ربا خواري و مال مردم خواري آنان بيان مي کند:« واخذهم الربا و قد نهوا عنه و اکلهم اموال الناس بالباطل» (نساء، 161)يهوديان به خاطر دريافت ربا با اينکه از آن نهي شده اند و تصرف آنها در مال حرام از روي باطل، به عذاب گرفتار شدند.»
4. کم فروشي: از مصاديق اکل به باطل، بهره وري از مالي است که به وسيله کم فروشي به دست مي آيد: « ويل للمطفقين الذين اذا اکتالوا علي الناس يستوفون و اذا کالوهم او وزنوهم يخسرون»(سوره المطففين، آيه 1-3): واي بر کم فروشان، آنان که هنگام دريافت مال تجاري با پيمانه پر تحويل مي گيرند و هنگام فروش و تحويل آن مي کوشند با ميزان ناقص و پيمان کم تحويل دهند. آيا آنان به روز قيامت که روز عظيمي است اعتقاد ندارند؟ اين آيات نشان مي دهد مالي که با کم فروشي به دست مي آيد، مال حرام است و تصرف در آن، اکل مال به باطل و حرام است.
5. قمار: يکي از مصاديق اکل مال به باطل مالي است که از راه برد و باخت و قمار به دست مي آيد. از امام صادق(ع) در مورد اکل مال به باطل سوال کردند. آن حضرت فرمودند: «کانت قريش تقامر الرجل باهله و ماله قنهاهم الله عزوجل عن ذلک( مجمع البيان، ج1-2، ص506): قريش با اهل ومال خود قمار مي کرد که خدا آنان را از آن نهي کرده است.» در روايات فراواني قمار از مصاديق مال به باطل شمرده شده است( وسايل الشيعه، ج17، ص164 تا ص 168).
تجارت رضايتمندانه، مبادله مال به مال با رضايت طرفين است. اگرمبادله باشد، بدون رضايت، باطل است. چنانچه رضايت حاصل شود، ولي تجارت نباشد، يا معامله از روي غرور و فريب و يا سفاهت و کم خردي باشد، باطل است. در قمار داد وستد متقابل و رضايت هست، ولي تجارت نيست. قمارباز براساس وحدت مطلوب، يعني رضايت بدون تجارت، راضي است، نه تعدد مطلوب يعني تجارت و رضايت، از اين رو تصرف در آن مال حرام است.
تجارت مجازي، تجارتي است که انسان با اينکه چيزي ندارد که به خدا بفروشد و خدا خريدار آن باشد، با او انجام مي دهد. پس اين تجارتي مجازي است. انسان کاري را براي خدا انجام نمي دهد که مزد بگيرد، بلکه کارهايش براي کمال و جبران نقص خويش است و لذا اگر در سوره صف، ايمان به خدا را تجارت نجات بخش ناميده(صف آيه 10-11)و در سوره توبه از فروش جان به خدا سخن مي گويد( توبه، آيه 111) انسان مالک جان و نفع و ضرر خود نيست و لذا تعبيري مجازي و براي تشويق است.
منبع:نشريه پاسدار اسلام، شماره 352-351.
يکي از انواع روابط، رابطه انسان با خويشتن است، بدين معنا که بايد با توسل به تعاليم اسلام، به نيازهاي جسمي و روحي خود توجه و از زيان رساندن به خود خودداري کند.
يکي از انواع روابط، رابطه انسان با طبيعت و محيط زيست است که بايد با در نظر گرفتن قناعت، از آن در جهت رفع نيازهاي خود بهره برداري و از هرگونه ظلم و تعدي و فساد نسبت به آن برخورداري کند.
يکي ديگر از انواع روابط، رابطه انسان با مردم است. اين رابطه ممکن است سياسي، اجتماعي، اقتصادي و مانند آن باشد. از باب مثال آنجا که از رابطه بين حاکم و مردم و حقوق متقابل بين آنها سخن مي گوييم، به رابطه سياسي اشاره داريم؛ آنجا که از رعايت عدالت و دوري از ظلم سخن به ميان مي آيد، منظور رابطه اجتماعي است و آنجا که در زمينه کيفيت و کميت توليد و توزيع و مصرف و ارائه خدمات به جامعه تعاليمي را ارائه مي دهد، به بعد اقتصادي زندگي انسان نظر دارد.
مجموعه احکام اسلامي در زمينه روابط فوق به صورت واجب، حرام، مستحب، مکروه و مباح تنظيم مي شوند. يکي از مسائلي که مؤمنان بايد به آن توجه کنند، چگونگي توليد درآمد و مبادلات مالي با ديگران است. قرآن کريم مي فرمايد دو راه براي توليد درآمد و مبادلات مالي وجود دارند: راه حق و راه باطل، مؤمنان بايد راه حق را بپيمايند و از راه باطل دوري کنند: «يا ايها الذين آمنوا لا تاکلوا اموالکم بينکم بالباطل الا ان تکون تجاره عن تراض بينکم و بالباطل الا ان تکون تجاره عن تراض منکم و لاتقتلوا انفسکم ان الله کان بکم رحيماً و من يفعل ذلک عدواناً و ظلماً فسوف نصليه ناراً و کان ذلک علي الله يسيراً»( سوره نسا، 29 و 30). يعني اي کساني که ايمان آورده ايد، اموال يکديگر را به باطل و از راه هاي نامشروع نخوريد مگر اينکه تجارتي با رضايت شما انجام گيرد و خودکشي نکنيد. خداوند نسبت به شما مهربان است و هرکس اين عمل را از روي تجاوز و ستم انجام دهد، بزودي او را در آتش وارد خواهيم ساخت و اين کار براي خدا آسان است.
براساس اين آيه اولاً مالکيت خصوصي به رسميت شناخته شده است و اگر فردي مالک اموالي است، ديگران نمي توانند در آن مال تصرف کنند و ثانياً تصرف در اموال ديگران دو راه دارد که يکي راه باطل و ديگري راه درست است که تجارت و مبادله با رضايت دو طرف است؛ يعني اسلام، تجارت با رضايت دو طرف را اجازه داده است. البته در اين دو آيه مطالب ديگري نيز هست که پس از اين پرداخته مي شود.
در سوره مبارکه بقره نيز خطاب به انسان ها فرمود: «و لا تاکلوا اموالکم بينکم بالباطل و تدلوا بها الي الحکام لتاکلوا فريقاً من اموال الناس بالاثم و انتم تعلمون»( بقره، 188). يعني اموال يکديگر را به باطل و ناحق در ميان خود نخوريد و براي خوردن بخشي از اموال مردم به گناه، آن را به قضات ندهيد در حالي که مي دانيد گناه است.
براساس اين آيه هرگونه تصرف در اموال ديگران از غيرطريق صحيح و به ناحق، مشمول نهي خداست، يعني معاملاتي که پايه و اساس عقلاني و هدف صحيحي ندارند، نبايد انجام شوند و براساس آيات 29 و 30 سوره نساء راه صحيح تجارت توأم با تراضي است.
با توجه به محتواي اين دو آيه اولاً بايد ببينيم معناي اکل مال چيست؟ ثانياً مقصود از باطل و اکل مال به باطل چيست و مصاديق باطل کدامند و ثالثاً مصاديق تجارت با تراضي چيست؟
معناي اکل
اصول مالکيت خصوصي
مصاديق مال باطل
رشوه: رشوه مالي است که به حاکم و قاضي مي دهند تا با آن حقي را باطل و باطلي را حق جلوه دهد و از اين راه مال ديگران را به ناحق تصاحب کنند. رشوه خواري از مصاديق اکل مال به باطل است . قرآن کريم از پرداخت رشوه به «ادلاء» تعبير مي کند، نه «ايفاء» و اعطا و بذل، زيرا ادلاء براي آن است که آب دور به وسيله طناب و دلو نزديک شود و مستور و پوشيده، آشکار گردد.
نکته اين تعبير لطيف و تشبيه زيباي قرآني آن است که گاهي ممکن است صاحبدلي با طناب پاکيزه و دلو طاهر و پاک از چاه زمزم کوثري را استخراج کند و گاه ممکن است با طناب آلوده و دلو کثيف از چاه فاضلاب، زباله بيرون بياورد. کسي که با رشوه دادن، مالي را به باطل دريافت مي کند، مانند کسي است که بر فراز چاه يا گودال فاضلاب ايستاده و دلوي را به درون آن روانه مي کند تا لجن و کثافت بيرون بکشد. رشوه دهنده در حقيقت با پرداخت رشوه از درون جان آلوده قاضي، حکم باطل و لجن آلودي را بيرون مي کشد و به سر و صورت خود، بلکه به درون جان خود مي ريزد و اين کاري غيرعاقلانه و نشانه ديوانگي است.
رشوه خواري بلاي بزرگ جامعه
فردي شبانه برحضرت علي(ع) وارد شد و ظرفي پر از حلواي لذيذ به در خانه آن حضرت آورد. حضرت فرمود: « اين حلوا معجوني بود که من از آن متنفر شدم، گويي آن را با آب دهان يا استفراغ مار خمير کرده بودند. به او گفتم «اصله او زکاه ام صدقه فذلک محرّم علينا اهل البيت حفال لاذا و لاذلک لکنها هديه»( آيا هديه است؟ زکات يا صدقه برما اهل بيت حرام است. گفت: نه اين است و نه آن، بلکه هديه است). به او گفتم: « هبلنک الهبول اعن دين الله اتيتني لتخذ عني، الحتبط انت ام ذو جنه ام تهجر به والله لو اعطيت الاقاليم السبعه بما تحت افلاکها علي ان اعصي الله في غله اسلبها جلب شعيره ما فعلته و ان ديناکم عندي لاهون من ورقه في خم جراده تقضمها ما لعلي و لنعيم يفني ولذه لايبقي(نهج البلاغه، خطبه 224) يعني سوگواران بر عزايت اشک بريزند. آيا با اين عنوان و دين خدا آمده اي که مرا فريب دهي و از آيين حق بازداري؟ دستگاه ادراکت به هم ريخته، يا ديوانه شده اي و يا هذيان مي گويي؟ به خدا سوگند اگر اقليم هاي هفتگانه را با آنچه در زمين و آسمان هاست به من دهند که خدا را با گرفتن پوست جوي از دهان مورچه اي نافرماني کنم، هرگز نخواهم کرد. اين دنياي شما از برگ جويده اي که در دهان ملخي باشد، نزد من خوارتر و بي ارزش تر است. علي را با نعمت هاي فناناپذير و لذت هاي نابودشدني دنيا چه کار؟
علي (عليه السلام) فرمود:« ايما وال احتجب عن حوائج الناس احتحب الله عنه يوم القيامه و عن حوائجه و ان اخذ هديه کان غلولا و ان اخذ الرشوه فهو مشرک»( وسايل الشيعه، کتاب التجاره، ج17، ص94. يعني هر والي و زمامدار و مسئولي که از برآوردن نيازهاي مردم خودداري کند، خداي سبحان در روز قيامت بين او و خودش و نيازهايش حجابي را قرار مي دهد. اگر از کسي هديه اي دريافت کند، خيانتکار است و اگر رشوه بگيرد، مشرک است.
حضرت درباره کساني که حرام خواري مي کنند، فرمود:« کسي که حاجت برادر مسلمان خود را برطرف مي کند و سپس از او هديه مي پذيرد، هو الرجل يقضي لاخيه الحاجه ثم يقبل هديه»( همان، ص95) پيامبر اکرم(ص) فرمود: هديه الامراء غلول(همان، ج27، ص223) يعني هديه فرمانرواي خيانت است.
به پيامبر اکرم(ص) خبر دادند يکي از فرماندارانش به شکل هديه، رشوه پذيرفته است. حضرت ناراحت شدند و به او فرمودند:« کيف تاخذ ما ليس لک بحق»( چرا آنچه را که حق تو نيست مي گيري؟) او با عذرخواهي در پاسخ گفت:« لقد کانت هديه يا رسول الله» اي رسول خدا! آنچه گرفتم هديه بود.» پيامبر فرمودند:« ارايت لوقعه احدکم في داره و لم توله عملاً ان کان الناس يهدونه شيئا( الامام علي، ج1، ص155-156). يعني اگر شما در خانه بنشينيد و از طرف من فرماندار محلي نباشيد، آيا مردم به شما هديه مي دهند؟ سپس دستور دادند هديه را از او بگيرند و در بيت المال قرار دهند و وي را از کار برکنار کرد.
رشوه در اسلام به اندازه اي مورد نکوهش قرار گرفته است که آن را کفر به خداي بزرگ دانسته اند. امام صادق(ع) فرمودند: « الرشا في الحکم هو الکفر باالله( وسايل الشيعه، ج27، ص222) يعني رشوه در حکم کفر به خداست. در حديث ديگري فرمودند: « فاما الرشا في الحکم فهو الکفر بالله العظيم( الکافي، ج5، ص 127) يعني اما رشوه در قضاوت کفر به خداي بزرگ است.
پيامبر اکرم(ص) فرمودند: « اياکم و الرشوه فانها محض الکفر و لايشم صاحب الرشوه ريح الخبه( بحارالانوار، ج101، ص274) يعني از رشوه بپرهيزيد زيرا رشوه کفر خالص است و صاحب رشوه، بوي بهشت را استشمام نمي کند.»
رشوه معنوي
پيامبر اکرم(ص) فرمود: « لعن الله الراشي و المرتشي والماشي بينهما( بحارالانوار، ج101، ص 273): خداوند گيرنده و دهنده رشوه و آن کسي را که واسطه ميان آن دوست، از رحمت خود دور مي گرداند.
2. غصب: مالي که از آن ديگران است و آدمي بناحق آن را تصرف کرده است، غاصب و استفاده از آن مال حرام است. اگر کسي از راه رشوه، به حکم قاضي، مالي را که استحقاق آن را ندارد دريافت کند، غصب است و حکم قاضي، واقع را تغيير نمي دهد و براي او مالکيت نمي آورد؛ بنابراين، کسي که مي داند مال اخذ شده از آن وي نيست و با شهادت باطل و دسيسه يا سوگند دروغ و حکم باطل حاکم، آن را گرفته است، تصرف در آن حرام و مصداق اکل مال به باطل است.
3. خوردن مال يتيم: تعدي به مال يتيم از مصاديق اکل مال به باطل است که بشدت از آن نهي شده است« و اتوا اليتامي اموالهم و لا تتبدلوا الخبيث بالطيب و لاتاکلوا اموالهم الي اموالکم انه کان حوبا کبيراً»( نساء، 2)
يعني اموال يتيمان را هنگامي که به حد رشد رسيدند به آنان بدهيد و اموال بد خود را با اموال خوب آنان عوض نکنيد و اموال آنان را همراه اموال خودتان با مخلوط کردن نخوريد، زيرا اين گناه بزرگي است.
3. رباخواري: ربا در آيات فراواني نکوهش شده است. گاه قرآن کار رباخواران را اعلان جنگ با خدا مي داند(بقره، 279) و زماني يکي از علل عذاب بني اسرائيل را ربا خواري و مال مردم خواري آنان بيان مي کند:« واخذهم الربا و قد نهوا عنه و اکلهم اموال الناس بالباطل» (نساء، 161)يهوديان به خاطر دريافت ربا با اينکه از آن نهي شده اند و تصرف آنها در مال حرام از روي باطل، به عذاب گرفتار شدند.»
4. کم فروشي: از مصاديق اکل به باطل، بهره وري از مالي است که به وسيله کم فروشي به دست مي آيد: « ويل للمطفقين الذين اذا اکتالوا علي الناس يستوفون و اذا کالوهم او وزنوهم يخسرون»(سوره المطففين، آيه 1-3): واي بر کم فروشان، آنان که هنگام دريافت مال تجاري با پيمانه پر تحويل مي گيرند و هنگام فروش و تحويل آن مي کوشند با ميزان ناقص و پيمان کم تحويل دهند. آيا آنان به روز قيامت که روز عظيمي است اعتقاد ندارند؟ اين آيات نشان مي دهد مالي که با کم فروشي به دست مي آيد، مال حرام است و تصرف در آن، اکل مال به باطل و حرام است.
5. قمار: يکي از مصاديق اکل مال به باطل مالي است که از راه برد و باخت و قمار به دست مي آيد. از امام صادق(ع) در مورد اکل مال به باطل سوال کردند. آن حضرت فرمودند: «کانت قريش تقامر الرجل باهله و ماله قنهاهم الله عزوجل عن ذلک( مجمع البيان، ج1-2، ص506): قريش با اهل ومال خود قمار مي کرد که خدا آنان را از آن نهي کرده است.» در روايات فراواني قمار از مصاديق مال به باطل شمرده شده است( وسايل الشيعه، ج17، ص164 تا ص 168).
حرمت مال و جان مردم
تجارت توأم با تراضي
تجارت رضايتمندانه، مبادله مال به مال با رضايت طرفين است. اگرمبادله باشد، بدون رضايت، باطل است. چنانچه رضايت حاصل شود، ولي تجارت نباشد، يا معامله از روي غرور و فريب و يا سفاهت و کم خردي باشد، باطل است. در قمار داد وستد متقابل و رضايت هست، ولي تجارت نيست. قمارباز براساس وحدت مطلوب، يعني رضايت بدون تجارت، راضي است، نه تعدد مطلوب يعني تجارت و رضايت، از اين رو تصرف در آن مال حرام است.
رحمت الهي سرچشمه احکام
کاربردهاي تجارت در قرآن
تجارت مجازي، تجارتي است که انسان با اينکه چيزي ندارد که به خدا بفروشد و خدا خريدار آن باشد، با او انجام مي دهد. پس اين تجارتي مجازي است. انسان کاري را براي خدا انجام نمي دهد که مزد بگيرد، بلکه کارهايش براي کمال و جبران نقص خويش است و لذا اگر در سوره صف، ايمان به خدا را تجارت نجات بخش ناميده(صف آيه 10-11)و در سوره توبه از فروش جان به خدا سخن مي گويد( توبه، آيه 111) انسان مالک جان و نفع و ضرر خود نيست و لذا تعبيري مجازي و براي تشويق است.
سرپيچي از قوانين الهي و پيامد آن
آسان بودن کار براي خداي سبحان
نتيجه گيري
منبع:نشريه پاسدار اسلام، شماره 352-351.