سپاه محمد می آید

شش سالي بيشتر از هجرت نگذشته بود که قدرت و عِدّت پيغمبر مي توانست مکه را هم تهديد کند. در اين هنگام، محمد (ص) با عده کثيري از اصحاب، آهنگ مکه کرد به اميد زيارت کعبه و تا حديبيه- نزديک مکه- پيش رفت
دوشنبه، 18 ارديبهشت 1391
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: حجت اله مومنی
موارد بیشتر برای شما
سپاه محمد می آید

سپاه محمد (ص)مي آيد
سپاه محمد (ص)مي آيد


 

نويسنده: دکتر عبدالحسين زرين کوب




 
شش سالي بيشتر از هجرت نگذشته بود که قدرت و عِدّت پيغمبر مي توانست مکه را هم تهديد کند. در اين هنگام، محمد (ص) با عده کثيري از اصحاب، آهنگ مکه کرد به اميد زيارت کعبه و تا حديبيه- نزديک مکه- پيش رفت. البته به مکه مجال ورود نيافت. اما با قريش پيمان نهاد براي يک صلح (10)ساله و با اين قرار که سال ديگر بيايد و مراسم زيارت کعبه به جاي آورد. با وجود نارضايي که از اين پيمان و از اين بازگشت بي نتيجه در بين مسلمين پديد آمد، در واقع، ماجراي حديبيه يک فتح معنوي بود و آينده، اهميت آن را نشان داد. در بازگشت از اين سفر، پيغمبر به عنوان پيشواي مسلمين و تمام اهل مدينه شناخته شد و با اين پيمان صلح، وي فرصت و امکان آن را يافت که اسلام را همه جا حتي در مکه نشر کند و فتوح خود را هم در تمام جزيره العرب دنبال نمايد. پس از آن، محمد (ص) چشم به خارج از جزيره دوخت. نامه ها و پيام ها فرستاد و فرمانروايان مجاور (ايران، مصر، حبشه و روم شرقي) را به اسلام خواند. اين دعوت ها اگر چند- جز در جواب هاي ملايم حاکم مصر و نجاشي- جواب مساعدي نيافت، ليکن خود، موفقيتي به شمار مي آمد: از آن که در واقع به منزله اعلام ظهور اسلام بود، به دنيا.
سال بعد، محمد (ص) با دو هزار نفر مسلمان، عازم مکه شد. قريش به موجب پيمان حديبيه دروازه شهر را بر روي او گشودند. پيغمبر با ياران به مکه درآمد و سه روز در آن جا به اجراي مراسم پرداخت. وقتي پيغمبر خواست بيش از سه روز بماند، قريش راضي نشدند. پيغمبر به تقاضاي قريش از مکه بيرون آمد، اما ديگر، قوت اسلام و ضعف قريش آشکار شده بود. اگر چند ماه بعد، لشکري که پيغمبر به شام فرستاد، در موته از غساني ها شکست خورد؛ اما اين شکست، چيزي از اعتبار و قدرت او نکاست.
سال بعد که دو سالي از صلح حديبيه مي گذشت، در نزديک مکه، قبيله اي از اعراب خزاعه که مسلمان بودند، مورد تجاوز طايفه بني بکر واقع شدند که متحد قريش بودند و حتي عده اي از قريش نيز با تجاوز کاران همراهي کرده بودند. قبيله اي که مورد تجاوز واقع شده بود، از پيغمبر ياري خواست و محمد (ص) آماده حرکت به جانب مکه گشت. اهل مکه، پشيمان و وحشت زده، ابوسفيان را به مدينه فرستادند تا محمد (ص) را از اين آهنگ منصرف دارند.اما ديگر، دوران صلح گذشته بود و تا اهل مکه خبر شدند، پيغمبر با (10)هزار مسلمان در ظرف يک هفته نزديک دروازه شهرشان رسيده بود. مکه در مقابل وي مقاومت نکرد. ابوسفيان هم پيش از ورود مسلمين به مکه اسلام آورده بود. اين بار، محمد به عنوان فاتح- اما باز مثل يک پيغمبر- به شهر درآمد: بدون غارت و بدون خونريزي. کعبه از بتان پرداخته آمد، از بام کعبه صداي اذان برخاست و نام الله و رسولش اعلام شد. بت هاي کعبه خرد شدند و نقش هاي کعبه محو گشت. کساني هم به محل قبيله هاي مجاور فرستاده آمد تا بت هاشان شکسته شود. رفتار محمد(ص) با اهل مکه- شهري که بيست سال، او را به انواع گونه گون، آزار و تحقير کرده بود- درست و نجيبانه و در خور يک پيغمبر بود. بدخواهان و دشمنان را- جز دوازده نفر- عفو کرد و از آن ميان هم به جز چهار تن، هيچ کس را نکشت. اکنون اسلام، فاتح جزيره بود و مقابله با آن براي اعراب ممکن نمي شد. پيغمبر از مکه باز به مدينه رفت و آن جا کارها در پيش داشت. از آن پس، ديگر از هر سوي، «وَفد» هاي عرب به مدينه مي آمدند و دسته دسته در دين خدا داخل مي شدند. قبايل دوردست و حتي قبايل نصاري نيز به طوع و رغبت، قبول اسلام کردند. شيوخ و امراي طوايف، شخصا نزد پيغمبر مي آمدند و اسلام مي آوردند و بت هاي خود را مي شکستند.
منبع:همشهري جوان شماره 41



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط