درمان تکاثر و فقر

با توجه به عنوان مقاله که راهکارهای درمان تکاثر و فقر را مورد بررسی قرار می‌دهد، برای تحقیق پیرامون موضوع مقاله در روایات و آیات و همین طور کتابهای مربوطه به این موضوع مراجعه شده است. با توجه به پرداختن دین مبین اسلام به مبارزه عملی و درمان در جامعه خصوصاً درزمان حال و برای شفاف سازی مرز دین و بی دینی دررفتارهای اجتماعی این مطلب دارای اهمیت فراوان است. در انجام این تحقیق موانعی از جمله نبودن منابع جدید پیرامون موضوع
يکشنبه، 31 ارديبهشت 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
درمان تکاثر و فقر

درمان تکاثر و فقر
درمان تکاثر و فقر


 

نويسنده:روح اله مظاهری
منبع اختصاصی:راسخون




 
درمان تکاثر و فقر

چکیده :
 

با توجه به عنوان مقاله که راهکارهای درمان تکاثر و فقر را مورد بررسی قرار می‌دهد، برای تحقیق پیرامون موضوع مقاله در روایات و آیات و همین طور کتابهای مربوطه به این موضوع مراجعه شده است. با توجه به پرداختن دین مبین اسلام به مبارزه عملی و درمان در جامعه خصوصاً درزمان حال و برای شفاف سازی مرز دین و بی دینی دررفتارهای اجتماعی این مطلب دارای اهمیت فراوان است. در انجام این تحقیق موانعی از جمله نبودن منابع جدید پیرامون موضوع که البته منابع فقهی و روایی تا حدودی این خلأ را جبران می‌کند ... از جمله موارد مطرح شده در این تحقیق مثل این که فقر و تکاثر از نظر آموزه های دینی، فقر و تکاثر از نظر اسلام، مصادیق فقر و تکاثر در قرآن و روایات، اقسام تکاثر و فقر در مبانی دینی و ... مورد بررسی قرار گرفته است. روش تحقیق به صورت گردآوری آیات و روایات مطرح شده در کتابهای روایی و تفسیری و ارتباط عناوین و موضوعات با استفاده از قلم قابل فهم برای مخاطبین عام صورت گرفته است.
کلید واژه :درمان، تکاثر، فقر، اقتصاد، اسلام

مقدمه :
 

با توجه به موضوع مقاله که پیرامون درمان تکاثر و فقر می‌باشد درمان فقر و تکاثر یعنی درمان مسابقه و رقابت در جمع کردن مال و مقابله با ناداری و کسب امکانات کافی برای تأمین شایسته نیازمندی‌های زندگی که برای تحقیق پیرامون موضوع مقاله در روایات و آیات و همین طور کتابهای مربوطه به این موضوع مراجعه شده است. با توجه به پرداختن دین مبین اسلام به مبارزه عملی و درمان در جامعه خصوصاً درزمان حال و برای شفاف سازی مرز دین و بی دینی در رفتارهای اجتماعی این مطلب دارای اهمیت فراوان است. در انجام این تحقیق موانعی از جمله نبودن منابع جدید پیرامون موضوع که البته منابع فقهی و روایی تا حدودی این خلأ را جبران می‌کند ... از جمله موارد مطرح شده در این تحقیق مثل این که فقر و تکاثر از نظر آموزه های دینی چگونه معنا می‌شود؟ آیا فقر و تکاثر از نظر اسلام مورد نکوهش است؟ مصادیق فقر و تکاثر در قرآن و روایات چگونه مطرح می‌شود. اقسام تکاثر و فقر در مبانی دینی؟ و ... مورد بررسی قرار گرفته است. روش تحقیق به صورت گردآوری آیات و روایات مطرح شده در کتابهای روایی و تفسیری و ارتباط عناوین و موضوعات با استفاده از قلم قابل فهم برای مخاطبین عام صورت گرفته است.

راهکارهای فرهنگی برای مقابله با تکاثر و فقر
 

هرچند ممکن است، مقابله فرهنگی، به تنهایی نتواند ریشه کن فقر و تکاثر در جامعه باشد، اما تا حدّ زیادی می‌تواند آثار نامطلوب آن‌ها را – به ویژه در عرصه اقتصادی و اخلاقی- خنثی سازد و زمینه مساعدی برای اجرای دیگر ابعاد این مبارزه فراهم آورد.
مهم‌ترین راه کارهای فرهنگی مقابله با فقر و تکاثر و آثار آن عبارتند از:

الف تبیین و تحکیم ارزش‌های اصیل دینی
 

با نگاه به منابع دینی به این نتیجه می‌رسیم که دو کار عمده در این زمینه انجام گرفته است:
تأکید آموزه های دینی بر ارزیابی انسان‌ها براساس ارزش‌های واقعی.
برخلاف نظام تکاثری که در آن، شخصیت افراد طبق داشته های مادی و سود و سرمایه آن‌ها سنجیده می‌شود، ملاک ارزش گذاری انسان در بینش دینی، ارزش‌های اصیلی همچون: ایمان، تقوا، عمل صالح، علم نافع، جهاد مالی و جانی، زهد، ایثار و انفاق و... می‌باشد.
الَّذینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فی سَبیلِ اللهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللهِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْفائِزُونَ (توبه/20) آنان که ایمان آورده و از وطن خود هجرت گزیدند و در راه خدا با مال و برای راه آخرت خود توشه برگزیدند که بهترین توشه جانشان جهاد کردند، آن‌ها را نزد خدا مقام بلندی است... وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوی ... (بقره/197) بگو آیا آنان که می‌دانند و اهل علم و دانشند با مردم جاهل با کسانی که نمی‌توانند یکسانند؟... قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذینَ لایَعْلَمُون ... (زمر/9) لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلی مافاتَکُمْ وَ لاتَفْرَحُوا به ما آتاکُمْ وَ اللهُ لایُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُور (حدید/23) ... وَ یُؤْثِرونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ ... (حشر/9) تا بر آنچه از دست شما می‌رود دلتنگ نشوید و برآنچه به شما می‌رسد مغرور و دلشاد نگردید و خدا هیچ متکبر خودستائی را دوست ندارد؛ و هرچند نیازمند باشند مهاجران را بر خویشتن مظلوم می‌دارند.

تفسیر مفاهیم واژگان ارزشی
 

به این معنا که واژگانی که در جامعه‌ی تکاثری، دارای ارزش است، همچون «غنا»، «سود»، «تجارت» و...، در مفاهیم معنوی همچون «سعادت ابدی» و «کمال نهایی» به کار رود. با این کار، واژگان و مفاهیم کاربردهای ویژه ای پیدا می‌کنند و از دایره مفهوم مادی و محدود خارج می‌گردند. در نتیجه، از بار ارزشی این گونه واژه‌ها – که ریشه در حسّ منفعت طلبی و اشرافی گری انسان دارد – به سود معنویت و سعادت ابدی وی، بهره گیری می‌شود. در این جا، به برخی از این الفاظ اشاره می‌کنیم. واژه‌ی «غنا» و بی نیازی، در مفاهیم ارزشی زیر به کار می‌رود:
غنای بالله (بی نیاز گشتن با توجه به خدای متعال، نه با مال)
یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَی اللهِ وَ اللهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمید (فاطر/15) ای مردم همه شما به خدا محتاجید تنها خداشت که بی نیاز و ستوده است. الإمام علیّ (علیه السلام) : الغِنی به غیرِ اللّهِ اَعْظَمُ الفَقْرِ وَ الشِّقاءِ (1) بی نیازی برگرفته از خدا، بزرگ‌ترین بی نیازی است و توانگری از غیر مسیر الهی، بزرگ‌ترین نداری و بدبختی.

بی نیاز گشتن با قرآن کریم
 

... فَاقْرَؤُا ما تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآن ... (مزمل/20) تا هر چه می‌توانید به تلاوت قرآن بپردازید. الإمام علیّ (علیه السلام) : اِعْلَمُوا أَنَّهُ لَیْسَ عَلَی أَحَدٍ بَعْدَ اَلْقُرْآنِ مِنْ فَاقَةٍ وَ لاَ لِأَحَدٍ قَبْلَ اَلْقُرْآنِ مِنْ غِنًی (2) بدانید که پس از (داشتن) قرآن، هیچ کس را نیازی نیست، و پیش از (داشتن) قرآن ایمان، فهم، عمل به دستورات قرآن، هیچ کس را بی نیازی نیست.

بی نیاز گشتن با پرهیزگاری و یقین
 

... قُلْ مَتاعُ الدُّنْیا قَلیلٌ وَ الْآخِرَةُ خَیْرٌ لِمَنِ اتَّقی ... (نساء/77) بگو زندگانی دنیا متاعی اندک است و جهان آخرت برای هر که خداترس باشد. الإمام علیّ (علیه السلام) : مِفْتَاحُ الْغَنِیُّ، اَلْیَقْینُ (3) کلید بی نیازی، یقین است. الإمام الصادق (علیه السلام) : مَنْ أَخْرَجَهُ اللَّهُ عزوجل مِنْ ذُلِّ الْمَعَاصِی إِلَی عِزِّ التَّقْوَی أَغْنَاهُ اللَّهُ بِلَا مَالٍ وَ أَعَزَّهُ بِلَا عَشِیرَةٍ وَ آنَسَهُ بِلَا أَنِیسٍ؛ هر شخصی را که خداوند بزرگ، از خواری معصیت‌ها به عزت تقوا خارج سازد، بدون مال او را غنی ساخته است؛ و بدون طایفه و کسان به او عزّت بخشیده و بدون مونسی او را به انس رسانده است.

بی نیاز گشتن به عقل و دانش
 

الإمام علیّ (علیه السلام) : أَغْنَی الْغِنَی الْعَقْلُ وَ أَکْبَرَ الْفَقْرِ الْحُمْقُ (4) بالاترین مرتبه‌ی بی نیازی، برخورداری از عقل است و بزرگ‌ترین نداری، بی عقلی است. الإمام علیّ (علیه السلام) : غِنیَ العاقل غِنَی الجاهِلِ به مالهِ (5) بی نیاز عاقل به برخورداری از دانش است و بی نیازی جاهل به دارایی‌اش است.

بی نیاز گشتن با قناعت
 

الإمام علیّ (علیه السلام) : لاکَنَزْ أغنیٰ مِن القناعةِ (6) هیچ گنجی، بی نیاز کننده تر از قناعت نیست. الإمام علیّ (علیه السلام) : طَلَبْتُ الْغِنَی فَمَا وَجَدْتُ إِلَّا بِالْقَنَاعَةِ عَلَیْکُمْ بِالْقَنَاعَةِ تَسْتَغْنُوا (7) به دنبال بی نیازی گشتم، آن را جز در قناعت نیافتم، همواره قناعت کنید تا بی نیاز باشید.

ب درهم شکستن ارزش‌های تکاثری
 

از جمله راه کارهای مقابله با تکاثر و فقر، ناچیز شمردن و ضد ارزش معرفی کردن ارزش‌های تکاثری در جهت براندازی آن می‌باشد تا در نهایت معیارهای ارزیابی جامعه، تنها براساس ارزش‌های دینی و انسانی استوار گردد. از جمله شیوه های به کار رفته در این روش می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

حذف ثروت از معیارهای ارزیابی
 

متکاثران، مقایسه خود با افراد را تنها منحصر در اموال و اولاد می‌دانند با این معیار، در مقابل انبیاء و اولیاء خدا، قد علم می‌کردند! در مقابل این اندیشه منحرف، قرآن کریم در آیات متعدد و روایات نورانی معصومین نیز، از ثروت نه تنها به عنوان ملاک تقرب به خدا و محبوبیت نزد مردم یاد نکرده اند، بلکه گاه ثروت فراوان را نوعی عذاب، کیفر گناهان و نشانه‌ی امتحان متکاثران برشمرده‌اند؛ و ما أمْوالُکُمْ وَ لاأَوْلادُکُمْ بِالَّتی تُقَرِّبُکُمْ عِنْدَنا زُلْفی إِلاَّ مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَأُولئِکَ لَهُمْ جَزاءُ الضِّعْفِ به ما عَمِلُوا وَ هُمْ فِی الْغُرُفاتِ آمِنُون (سبأ/37) اموال و اولاد شما چیزی نیست که شما را به (درگاه) مقرب گرداند مگر آن که ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد پاداش آنان به سبب اعمالشان مضاعف است، و ایمن در غرفه های بهشت هستند؛ و لَوْ لا أَنْ یَکُونَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً لَجَعَلْنا لِمَنْ یَکْفُرُ به الرحمنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ وَ مَعارِجَ عَلَیْها یَظْهَرُونَ * وَ لِبُیُوتِهِمْ أَبْواباً وَ سُرُراً عَلَیْها یَتَّکِؤُنَ * وَ زُخْرُفاً وَ إِنْ کُلُّ ذلِکَ لَمَّا مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةُ عِنْدَ رَبِّکَ لِلْمُتَّقین (زخرف/33-35) واگر براین بود که مردم یکدست می‌شدند سقف خانه های کسانی که به خدای رحمان کافر می‌شوند از نقره قرار می‌دادیم و نردبان‌هایی می‌نهادیم که از آن بالا روند و برای فنرهایشان درها و تخت‌هایی از نقره و زر قرار می‌دادیم که برآن تکیه زنند، و زر و زیور های مختلف و همه این‌ها متعاع پست دینا است و آخرت نزد پروردگار خصوصاً اهل تقواست. فَلاتُعْجِبْکَ أَمْوالُهُمْ وَ لاأَوْلادُهُمْ إِنَّما یُریدُ اللهُ لِیُعَذِّبَهُمْ بِها فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ کافِرُون (توبه/55) مبادا از (کثرت) اموال و اولاد آن‌ها در شگفت آیی جز این نیست که خدا می‌خواهد آن‌ها را به همان مال و فرزند در زندگی دنیا به عذاب افکند و جان آن‌ها در حالتی که کافرند بیرون رود.
در روایات نیز ثروت ملاک ارزش گذاری نیست بلکه نوعی برخورد شخص با ثروت یا فقر است که ارزش او را روشن می‌سازد: الإمام الصادق (علیه السلام) : أتَرَی اَللهَ أَعْطَی مَنْ أَعْطِی مِنْ کِرامَتهّ عَلَیهْ – وَ مَنَعَ مَن هَوانَ بِه عَلیَه- لَا وَ لَکنَِ َاَلمَالَ مَالَ اللهُ یَضْعَهُ عِندَ اَلرِجالِ وَدائُعُ...(8) آیا گمان می‌بری که خداوند به آن کس که مالی داده، از آن روست که وی را گرامی داشته و از آن کس که منع کرده خوارش نموده است؟ نه! بلکه مال، از آن خدا است که آن را نزد انسان به ودیعه می‌سپارد...
 
الإمام علیّ (علیه السلام) : یتَفاضلَ اَلناسُ بِالعُلومْ و َالعُقولْ لاَ بِالأَمْوال الأُصُول (9) مردمان به دانش و عقل بر یکدیگر فضیلت پیدا می‌کنند، نه به دارایی و تبار.

تبیین جایگاه متکاثران
 

نکوهش اشراف و جایگاه آنان در جامعه و نیز تبیین عواقب اخروی آنان در آیات و روایات، یکی دیگر از شیوه های مبارزه با تکاثر می‌باشد. مَنَّاعٍ لِلْخَیْرِ مُعْتَدٍ أَثیمٍ * عُتُلٍّ بَعْدَ ذلِکَ زَنیمٍ * أَنْ کانَ ذا مالٍ وَ بَنینَ * إِذا تُتْلی عَلَیْهِ آیاتُنا قالَ أَساطیرُ الْأَوَّلینَ * سَنَسِمُهُ عَلَی الْخُرْطُوم (قلم/12-16) و گستاخ است با این همه بی اصل و نسب است برای این که مال و فرزند بسیاری دارد در صورتی که چون آیات ما براو تلاوت شود گوید: این سخنان افسانه پیشینیان است. ذیل آیه فوق، از رسول اکرم (صلی الله علی آله) روایت شده که فرمود: «جوّاظ» و «جعظری» و «عتلّ زنیم» به بهشت در نخواهند آمد، از حضرت سؤال شد که اینان چه کسانی اند؟ فرمود: «جواظ» مال اندوز بی خیر است و «جعظری» درشت خوی سنگ دل و «عتل زنیم» هم، شکم پرستِ بد خلق، پرخور، ستمگر و بی اصالت می‌باشد. (10)

اشرار امت
 

قیل: یا رسول الله! أیّ أمّتک أشرّ؟ قال الأغنیاء (11) از پیامبر سؤال کردند بدترین امت تو کیانند؟ فرمود: اغنیاء.

عامل گرفتاری‌های جامع
 

الإمام السجّاد (علیه السلام) : أیّها المؤمنون! لایفتننّکم الطواغیت و أتباعهم من أهل الرغبة فی هذه الدنیا...(12) ای مؤمنان! مایه مصیبت شما (در زندگی)، همین قدرت‌های غیر الهی شیفته‌ی دنیا هستند.

مسئول محرومیت و مظلومیت توده های مردم
 

در روایات، افراد زراندوز، از کسانی شمرده شده‌اند که امکانات زندگی فقراء را غصب نموده‌اند. الإمام الصادق (علیه السلام) : ... إنّ الناسَ ما افَتَقَروُا و لَااحتْاجُوا و لَاجاعْوا و لَاعَروُا إلاّ بذُنوبَ الأغنیاءُ...(13) به یقین، مردمان، تنها از گناه توانگران (و غصب حقوق محرومان به وسیله‌ی آنان) است که فقیر و نیازمند و گرسنه و برهنه می‌مانند. الإمام العسکری (علیه السلام) : ... أَغْنیاؤُهُم یُسْرَقونَ زاَدَ الفُقَراء (14)
توانگرانشان، توشه (امکانات زندگی) مستمندان را می‌ربایند.

مردگان متحرک
 

النبیّ (ع) : أربع یمتن القلب الذنب علی الذنب و کثرة مناقسة النساء یعنی محادنتهنّ و مماراة الأحمق تقول و یقول و لایرجع إلی خیر أبداً و مجالسة الموتی، فقیل له: یا رسول الله! و ما الموتی؟ قال: کلّ غنی مترف (15) چهار چیز قلب را می‌میراند: 1- گناه روی گناه 2- زیاد صحبت کردن با زنان 3- جدال با احمق که تو می‌گویی و او می‌گوید و هرگز به سوی خیر برنمی گردد 4- همنشینی با مردگان.
از حضرت سؤال کردند که مردگان چه کسانی هستند؟ فرمود: هر ثروتمند مرفّه. علاوه بر آنچه گفته شد، حال آنان در هنگام مرگ و پس از آن نیز بسیار دهشتناک و سخت، گزارش شده است. این گونه توصیفات دردناک از زراندوزان و متکاثران نقش مهمی در نفی ارزشهای تکاثری در جامعه ایفا می‌کند و افزودن بر تأثیر مثبتی که بر ثروتمندان مسلمان می‌نهد، آثار نامطلوب نظام تکاثری را بر توده های محروم جامعه می‌کاهد.

تأکید بر همنشینی با بینوایان
 

در مکتب نورانی اسلام، از یک سو، همه‌ی مؤمنان به ویژه رهبران و حاکمان و مسئولین، به همراهی و همنشینی با محرومان جامعه، تشویق و تکلیف شده‌اند. به چند نمونه ازاین آموزه های اشاره می‌شود:
- ... وَ ما أَنّا بِطارِدِ الَّذینَ آمَنُوا إِنَّهُمْ مُلاقُوا رّبِّهِمْ وَ لکِنِّی أَراکُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ (هود/29) (بازگفت) : ای قوم من در عوض (این رسالت و هدایت) مالی (وملکی) از شما نمی‌خواهم اجر من فقط بر عهده خدا است و من هرگز مردم با ایمان را (هر چند فقیر و بی قدر باشند) آیه فوق پاسخ حضرت نوح به اشراف قومش است که از حضرت می‌خواستند محرومان و مستضعفان را از اطراف خود دور سازد.
- وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِیِّ یُریدُونَ وَجْهَهُ وَ لاتَعْدُ عَیْناکَ عَنْهُمْ تُریدُ زینَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا ... (کهف/28) با آنان که صیح و شام پروردگارشان را می‌خوانند و رضای او را می‌طلبند شکیبایی پیشه کن و همیشه با آنان باش و چشمانت را به دنبال زینت‌های دنیا از آن فقیران مگردان و هرگز از آنان که دل‌هایشان را از یاد خود غافل کردیم و تابع هوای نفس خود شدند و کارشان به تباهی کشید اطاعت نکن. اشراف و ثروتمندان مشرک صدر اسلام، با تحقیر مؤمنان تهی دست، ایمان آوردن خود به رسول خدا (ص) را منوط به راندن محرومان از اطراف ایشان نمودند. در این وقت آیه فوق نازل شد و به پیامبر دستور داد که همواره در کنار مؤمنان محروم باشد. هنگامی که آیه فوق نازل شد، پیامبر برخاست و به جستجوی آنان (عابدان تهی دست) پرداخت، آن‌ها را مشغول عبادت دید، به آن‌ها فرمود: «الَحمدُلله اَلذیَ لَمْ یَمْتَنَی حتَّی أمَرنی أَن أَصْبَر نَفْسی مَعَ رُجالْ مِنْ أُمَتی، مَعَکُمْ اَلمَحیَا و مَعَکُمْ المَمَات» (16) سپاس خدای را که مرگ مرا نرساند تا آنکه به من فرمان داد تا با مردانی از امت خویش همنشین باشم؛ زندگی و مرگ من تنها با شما باد. علی (علیه السلام) نیز در آخرین وصیت و گفتار خویش سخن از همنشین و همراهی با فقرا می‌زند و می‌فرماید:
- ... اَلله اَلله! فِی الفُقَراءِ و المَساکیِن فَشَارَکوهُمْ فِی مَعاشِکُم ...(17) خدا را، خدا را، درباره فقیران و بیچارگان! پس آنان را در زندگی خود سهیم نمایید. مرََََُّ الحَسَنَ بن عَلیّْ (علیه السلام)، عَلَیَ فُقَراءْ و قَد وَضَعُوا کَسْیراتَ عَلیَ اَلأرضْ، وَ هُم قُعُودُ یَلَتَقُلُوَنها وَ یَأکُلُونَها، فَقالوُا لُهْ: هَلُمَّ یا اِبن بِنْتَ رَسُولَ اللهَ! إِلی الغَداءْ ... فَنَزَلَ و قالُ: إِِنََّ اللَّهَُ لَا یُحِبُّ الْمُسْتَکْبِرِینَ وَ جَعَلَ یَأْکُلُ مَعَهُمْ...(18) امام حسن مجتبی (علیه السلام) از کنار فقیران می‌گذشت که خرده های نان را بر روی زمین نهاده بودند و نشسته بودند و آن خورده نان‌ها را می‌خوردند. (چون امام به نزدیک آنان رسید) گفتند: ای نوه رسول خدا، بیایید و با ما غذا بخورید!... امام حسن (علیه السلام) کنار آنان نشست و فرمود: خدا متکبران را دوست ندارد؛ و با آنان غذا خورد. الإمام الصادق (علیه السلام) : ... وَ عَلَیکُمْ به حبَّ المَساکینِ المُسْلِمینْ؛ فَإنَّ مِنْ حَقَّرهُمْ وَ تَکَبَّرَ عَلَیْهِمْ، فَقَدْ زَلَّ عَن لدینَ اللهْ و اللهُ لَهُ حاقِرْ (19) بر شما باد دوستی مسلمانان تهی دست، که هر کس آنان را کوچک بشمارد و برایشان تکبّر ورزد، از دین خدا منحرف شده است و خدا او را حقیر کرده. همنشینی با فقرا و محرومان، علاوه بر اینکه انسان را از احوال آنان و وضع معیشتی‌شان آگاه می‌سازد و روحیه نوع دوستی، فروتنی و تواضع را در وی تقویت می‌کند، گاهی مؤثر در بازگرداندن شخصیت حقیقی، اعتبار اجتماعی و کرامت آن‌ها به شمار می‌رود و آنان را از انزوای اجتماعی خارج می‌سازد. (20) از سوی دیگر، آموزه های دینی به دوری از اشراف فخر فروش، به ویژه پرهیز از چشم داشت و ثروت و امکانات آنان، دستور داده است. (21)
- وَ لاتَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلی ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا لِنَفْتِنَهُمْ فیهِ وَ رِزْقُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَ أَبْقی (طه/131) و هرگز چشم به متاع ناچیزی که به قومی از آن‌ها داده‌ایم میفکی که این‌ها زینت زندگی دنیا و وسیله ای برای امتحان آن‌ها است و رزق پروردگار تو بهتر و پاینده تر است. الإمام الباقر (علیه السلام) : لَاتُجالِسُ اَلأغنیْاءْ فَإِنَّ العَبْد لیُجالِسَهُمْ وَ هُوَ یُرَی أَنَّ لله عَلیهِ نِعمَة فَما یَقُومَُ حتَّی یُریَ أنَ لَیْسَ لَله عَلیه نِعمة (22) با ثروتمندان (اهل تکاثر و فخرفروش منظور است) همنشینی مکن؛ چرا که بنده، در حالی که خود را مشمول نعمت الهی می‌داند، با آنان همنشینی می‌کند ولی پس از برخاستن از مجلس، چنین می‌پندارد که خداوند به او نعمتی نداده است! الإمام علیّ (علیه السلام) : مِمّا قاَلَ اللهْ لِلنَبیِّ لیَلةُ مِعْراجْ: یا أَحْمَدْ! ... بَعُدَ اَلأغنیْاء وَ بَعُّدَ مَجَلسَهُم مِنْک (23) از سخنانی که خداوند در شب معراج به رسول اکرم فرمود: ای احمد! ... از ثروتمندان و همنشینی با آنان دوری گزین ... برخی از علل دوری کردن از متکاثران را در امور زیر می‌توان یافت:
1.مصونیت از اخلاق ناشایست و رفتارهای ناپسند آنان، مثل اسراف، عیاشی، بخل و آزمندی. همنشینی، تأثیر به سزایی در روحیات انسان دارد و اگر همنشین انسان از ثروتمندان زراندوز یا کسان ایشان باشد، با رفتار اشرافی و زندگی اشرافی خود، سبب رواج بی بند و باری اخلاقی و اسراف در میان دیگران را فراهم می‌سازد. (24)
2.پیش گیری از آثار و پیامدهای نامطلوب زندگی تکاثری بر روح و روان.
3.حفظ روحیه رضایت مندی از زندگی و خشنودی از مقدّرات الهی.
4.نفی ارزش‌های تکاثری، با تحقیر زندگی اشرافی، که خود، باعث سوق دادن جامعه به سوی ارزش‌های انسانی و دینی است و عامل پیشگیری بسیاری از مفاسد اقتصادی جامعه. (25)

نتیجه :
 

با توجه به موضوع مقاله که پیرامون درمان تکاثر و فقر است، نتیجه می‌گیریم که ریشه بسیاری از ناملایمات اجتماعی، اقتصادی، خانوادگی و روحی و روانی که وجود دارد، با پرداختن به این موضوع یعنی درمان فقر و تکاثر قابل حل می‌باشد. انشاء ا... جامعه ای مطلوب مدنظر امام زمان (عج) داشته باشیم و در پایان با امید فرج امام زمان (عج) این مقاله را به پایان می‌بریم.

پي‌نوشت‌ها:
 

1. الحیاة، ج 3، ص 443.
2. همان، ص 445.
3. همان، ص 446.
4. نهج البلاغه، حکمت 37.
5. الحیاة، ج 3، ص 448.
6. همان، ص 449.
7.همان، ص 450.
8. همان، ص 460.
9. همان، ص 460.
10.همان، ص 382.
11. همان، ص 382.
12. همان، ص 365.
13. همان، ص 407.
14. همان، ص 408.
15. همان، ص 416.
16. مجمع البیان، ج 5-6، ص 718.
17. بحارالانوار، ج 75، ص 100.
18. الحیاة، ج 4، ص 588.
19. همان، ص 590.
20. اخلاق اقتصادی، ص 185.
21.لازم به ذکر است که اگر ارتباط با متکاثران، تأثیر منفی بر فرد یا جامعه نداشته باشد و در مقابل، موجب ارشاد و هدایت آنان گردد، نه تنها نکوهیده نیست، بلکه وظیفه نیز تلقی می‌گردد.
22. بحارالانوار، ج 71، ص 194.
23. الحیاة، ج 4، ص 133.
24.الحیاة، همان.
25.اخلاق اقتصادی، ص 186.
 

منابع :
1. قرآن
2. الحیاه – حکیمی-محمدرضا-جامعه مدرسین حوزه علمیه قم – دفتر انتشارات اسلامی-قم-1360
3. بحارالانوار – مجلسی-محمدباقر-دارالحیاه التراث -بیروت-1403 ق
4. تفسیرنمونه- مکارم شیرازی-ناصر-دارالکتب السلامیه- تهران -1372
5. تفسیر نور – قرائتی-محسن-مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن-تهران-1379
6. کافی-کلینی-محمد بن یعقوب بن اسحاق – دارالکتب الاسلامیه – تهران، بی تا
7. صحیفه سجادیه – علی بن حسین زین العابدین-ترجمه صلواتی-نشر مبارک- 1381
8. نهج البلاغه – امیرالمؤمنین- مرکز البعوث السلامیه- بیروت – 1387 ق
9. مجمع البیان-طبری – انتشارات دارالمعارف - قم - 1367




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.