گريزِ ناگزير

آرتورسي، كلارك فقيد، نويسنده نام آور داستان هاي علمي - تخيلي، زماني گفته بود: "فناوري هر تمدن به اندازه كافي پيشرفته، از جادو تميز دادني نيست." و اگر ما يك تمدن به اندازه كافي پيشرفته داشته باشيم، بر پايه قانون هاي فيزيك، گريز به جهان هاي ديگر امكان پدير و شدني است.
چهارشنبه، 3 خرداد 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
گريزِ ناگزير

گريزِ ناگزير
گريزِ ناگزير


 






 
آرتورسي، كلارك فقيد، نويسنده نام آور داستان هاي علمي - تخيلي، زماني گفته بود: "فناوري هر تمدن به اندازه كافي پيشرفته، از جادو تميز دادني نيست." و اگر ما يك تمدن به اندازه كافي پيشرفته داشته باشيم، بر پايه قانون هاي فيزيك، گريز به جهان هاي ديگر امكان پدير و شدني است.
در داستان "روزگاران بي پايان"(1)، نويسنده علمي - تخيلي "گِرِگ بر" (2)، داستاني دلخراش پيرامون گريز از جهاني رو به ويراني، به يك جهان موازي (3) نوشته است. خُرده سياركي (4) بسيار بزرگ به زمين نزديك شده و آن را به نابودي تهديد مي كند و باعث به وجود آمدن ترس و آشوبِ همگاني شده است. هرچند، به جاي برخورد به زمين، آن سيارك همچون بيگانه اي در مداري به دور زمين قرار مي گيرد. گروهي از دانشمندان براي بررسي فرستاده مي شوند. هرچند، آنها به جاي يافتن سياركي تهي از زندگي و بي جان، در مي يابند كه آن، در واقع ميان تهي است. و به عبارت ديگر، يك كيهان نورد بسيار بزرگ رها شده از يك فناوري بسيار فَرادست ترِ نژادي ديگر است. "پاتريشيا واسكوئز"، قهرمان زن داستان كه يك دانشمند فيزيك نظري است، به درون آن فضاپيماي رها شده مي رود و آنجا هفت تالار بزرگ مي يابد كه هر كدام، درگاه ورود به جهان هاي ديگري است، با تمامي آنچه كه يك جهان دارد، درياها و درياچه ها، جنگل ها و درختان و حتي شهرهايي تمام و كمال. آن گاه به كتابخانه بسيار بزرگي برمي خورد كه سراسر پيشينه آن بيگانگان را دردل خود جاي داده است.
كتابي فرسوده مي يابد كه با بررسي آن مي فهمد "تام ساير" نوشته "مارك تووين"(5) است كه در سال 2110 بازچاپ شده است. او پي مي برد كه سيارك، نه از آن مردماني تمدني بيگانه كه از آن خود زمينيان است و از 1300 سال در آينده آمده است. آن گاه حقيقت بسيار تلخي را در مي يابد: تمام اين بايگاني ها و پرونده ها، پيشينه يك جنگ هسته اي را بازگو مي كند كه در گذشته بسيار دوري رخ داده است و ميلياردها تن از آدميان در انفجارها كشته شده و در زمستان هسته اي (6) پيامد آن نيز، چند ميليارد ديگر. و هنگامي كه تاريخ روي دادن جنگ هسته اي را مي بيند، هراسان و سراسيمه در مي يابد كه تا نبرد، تنها دو هفته ديگر باقي مانده است! او درمانده از پيشگيري روي دادن آن نبرد گريزناپذير است كه به زودي، تمامي سياره را به نابودي خواهد كشاند و تمامي آنان را كه دوستشان دارد. (دانشمندان بر اين باورند كه پس از تعداد زيادي انفجار هسته اي، هواسپهر از ذره هاي گرد و غبارِ پيامدِ انفجار، چنان آكنده خواهد شد كه نور خورشيد، توان گذشتن از آن را نخواهد داشت. دراين صورت، هوا سرد شده و زمستاني دراز دوره، پيامد آن خواهد بود كه در پي آن، با كمبود منابع آب و خوراك ، مردمان بسياري كشته خواهند شد).
آن گاه با شگفتي فراوان، جايگاه پيشينه خود را در آن بايگاني قديمي مي يابد و پي مي برد كه پژوهش هاي بعدي او پيرامون فضا - زمان، زمينه اي براي ساخت دالان هاي بسيار بزرگي در سيارك ها خواهد بود به نام "گذرگاه" كه به آدم ها اجازه مي دهد با كمك آن، جهان جاري را ترك كرده و به جهان هاي ديگر وارد شوند. فرضيه هاي او ثابت كرده كه تعداد بيشماري جهان هاي كوانتومي،به اندازه همه واقعيت هاي ممكن، وجود دارد. افزون بر آن، فرضيه هاي او، ساخت گذرگاه هايي براي ورود به آن جهان را ممكن ساخته كه هر كدام، داراي پيشينه اي ديگرگون با جهان هاي ديگر است. سرانجام، او به يكي از دالان ها وارد مي شود، از ميان گذرگاه سفر مي كند، و با مردماني كه به سيارك فرار كرده اند، ديدار مي كند: نوادگان خودش.
آنجا، دنيايي بسيار بيگانه است. سده ها پيشتر، آدميان، پيكره آدم گون خود را رها كرده اند و اكنون مي توانند ريخت ها و پيگرهاي گوناگوني بر خود گيرند. حتي آنهايي كه مدت ها پيش مرده اند، ويژگي هاي و خاطراتشان در يك خزانه رايانه اي نگهداري مي شود و مي توان آنها را به زندگي بازگرداند. مي شود آنها را زنده كرد و ويژگي ها و اطلاعاتشان را بارها و بارها در پيكرهاي تازه و گوناگوني بارگذاري كرد. و اين فرايند كاشت در پيكرهاي گوناگون، آنها را بر دسترسي به اطلاعاتي بي كران، توانا ساخته است. گرچه اين مردمان، كمابيش مي توانند هرچه بخواهند را داشته باشند، با اين حال، قهرمان داستان، در آن بهشت فناوريك، تيره روز است و تنها. او خانواده خود را از دست داده، همسرش را، دوستانش را، و زمين را؛ و همه را، آن جنگ هسته اي از او گرفته است. سرانجام او اجازه مي يابد تا جهان هاي چندگانه اي را در راستاي گذرگاه، كاوش كند تا شايد او را به يافتن يك زمين موازي با زمين از دست رفته رهنمون سازد كه جنگ هسته اي در آنجا رخ نداد باشد و در نتيجه، كساني كه دوست مي داشته، هنوز زنده باشند. سرانجام يكي مي يابد و به آن جست مي زند. بدبختانه، او يك اشتباه بسيار كوچك رياضياتي انجام مي دهد. آنگاه در جهاني كه پيدا مي كند، فرمانروايي مصريان بساتان هرگز پايان نيافته است. در نتيجه او در باقي مانده عمر خود، تلاش مي كند تا اين زمين موازي را ترك گفته و راهي به خانه حقيقي خويش بيابد.
هرچند كه گذرگاه ابعادي گفته شده در داستان "روزگاران بي پايان" سراسر خيالي است، اما پرسشي فريبنده را پيش مي كشد كه به سرنوشت آدميان بستگي دارد: اگر شرايط در جهان كنوني ما، تاب ناپذير و دشوار شود، آيا مي توان در جهان هاي موازي پناهگاهي يافت؟
به نظر مي رسد كه سرانجام زندگاني جهان ما، در سرنوشت ناگوار واپسين خود، به غباري از الكترون ها، نوترون ها و فوتون ها فروپاشيده خواهد شد. در يك سنجه كيهاني، درمي يابيم كه زندگي، چقدر شكننده و زودگذر است. دوراني كه زندگي در زمين توان شكوفايي يافته، در يك بازه زماني بسيار كم ديرپا گرد آمده است، دوره اي زودگذر از زندگي ستارگاني كه آسمان شب را درخشنده مي كنند. همچنان كه كيهان، رو به پيري سردي هرچه بيشتر مي رود، انگار ادامه زندگي نيز ناممكن تر مي شود. در قانون هاي فيزيكي و دماپويايي يا ترموديناميك به روشني بيان شده است: اگر فرايند گسترش كيهان، به وضعيت گريز شتاب گيرد، هوشي كه اكنون مي شناسيم پابرجا نمانده و جان به در نخواهد برد. اما آيا در روزگاران بي پايان آينده، كه دماي جهان بيشتر و بيشتر كاهش پيدا خواهد كرد، يك تمدن پيشرفته توانايي كوشيدن براي رهايي خود را دارد؟ با كمك و راهبري تمامي فناوري خود و هر فناوري شناخته شده اي در هر تمدن ديگري كه شايد در هر كجاي اين جهان پهناور وجود داشته باشد، آيا مي توان براي يخبندان بزرگي كه به ناچار در كيهان روي خواهد داد، چاره و گريزي يافت؟
چون آهنگ تغيير و تحول جهان در طول از ميلياردها ميليارد سال روي مي دهد، زمان فراواني براي هوشمندان كوشا و زيرك يك تمدن وجود دارد تا در راه پراختن آن چالش پاياني بكوشند. گرچه پنداشتِ گونه هايي از فناوري هاي يك تمدن پيشرفته كه بتواند راه كاري براي درازتر كردن زندگي و هستي خودشان باشد، تنها گمانه زني و خيال پردازي است، ولي مي توان از قانون هاي شناخته شده فيزيك، براي گفت و گويي پيرامون گزينه هاي فراواني كه تا ميلياردها سال ديگر در دسترس آنها خواهد بود، سود جست. با كمك فيزيك، نمي توان گفت كه يك تمدن پيشرفته چه طرح هاي ويژه اي را ممكن است در نظر داشته باشد، اما مي توان پيرامون بازه اي از ويژگي هاي بنياديني كه براي گريز از چالش پاياني نياز است، به گفت و گو نشست.
براي يك مهندس، چيستان بزرگ رهسپاري از اين جهان، اين است كه آيا منابع كافي براي ساختن چنان دستگاهي كه بتواند جنين كار برجسته اي را به جا آورد، وجود دارد؟ اما اين چيستان براي يك فيزيكدان، ديگرگون است: اين كه پيش از همه، آيا همه قانون هاي فيزيك، از پاي بست اجازه ساخته شدن چنين دستگاهي را مي دهد؟ فيزيكدانان خواهان يك "برهان بي چون و چرا" هستند. در اين نوشتار مي خواهم نشان دهم كه اگر يك تمدن به اندازه كافي پيشرفته داشته باشيم، بر پايه قانون هاي فيزيك، گريز به جهان هاي ديگر امكان پذير و شدني است. داشتن منابع كافي ازاهميت كمتري برخوردار است، تمدن هاي ملياردها سال آينده كه با يخبندان بزرگ رو به رو خواهند شد، خود به اين موضوع خواهند پرداخت.
اختر شناس انگليسي، "مارتين ريس"، (7) گفته است: "كرم چاله ها، ابعاد بيشتر از چهار تا و رايانه هاي كوانتومي، راه كارها و طرح هاي انديشه ورزانه و قمارگوني را به انديشه ما راه مي دهد كه سرانجام شايد بتوان تمامي دنيامان را به "جهاني زنده" دگرگون سازد."

پي نوشت ها :
 

1- EON
2- Greg Bear
در ادامه پيرامون نظريه جهان هاي موازي توضيح داده خواهد شد.
3- parallel Universe
خُردسيارك ها، در كمربندي ميان سياره بهرام و مشتري به دور خورشيد در چرخش هستند.
4- Asteroid
5- Mark Twain
نويسنده معروف آمريكايي (1910-1835) كه كتاب ماجراهاي تام ساير را در سال 1896 نوشته است. ديگر كتاب به نام او ماجراهاي كل بري فين است. هاكل بري فين، نام قهرمان اين داستان است، اما معناي واژه به واژه اين نام مي شود زغال اخته فنلاندي!
6- Nuclear winter
7- Martin Rees
 

منبع: دانشمند شماره 579



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط