ادوارد برنز

جاني پسر خوب بدون هيچ محروميت و محدوديتي خلق شد. من سال ها قبل اولين بار اين فيلم را با نام بنفشه هاي صورتي ساختم، اما از آنجايي كه موفقيتي كسب نكرد، آن را از طريق آيتون منتشر كرديم. اين عملكرد از لحاظ مالي و ارائه كار به نفع ما شد. بعد از اين فيلم كارگزارم به من گفت: «بسيار خب ادي، اين هشتمين فيلميه كه خودت
يکشنبه، 14 خرداد 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ادوارد برنز

 ادوارد برنز
ادوارد برنز


 

نويسنده: ميثاء محمدي




 
جاني پسر خوب بدون هيچ محروميت و محدوديتي خلق شد. من سال ها قبل اولين بار اين فيلم را با نام بنفشه هاي صورتي ساختم، اما از آنجايي كه موفقيتي كسب نكرد، آن را از طريق آيتون منتشر كرديم. اين عملكرد از لحاظ مالي و ارائه كار به نفع ما شد. بعد از اين فيلم كارگزارم به من گفت: «بسيار خب ادي، اين هشتمين فيلميه كه خودت نوشتي و كارگرداني كردي. تو اين فيلم ها رو باب ميل خودت ساختي و حالا ديگه تو سينما هم راهشون نمي دن. شايد الان ديگه وقتش رسيده باشه كه كنار بكشي و اجازه بدي تا ما تو رو در حد يه كارگردان حرفه اي بالا بكشيم.»
 

بازگشت به گذشته
EDWARD BURNS
 

من ديگر ازدواج كردم و دو تا بچه دارم، به بانك بدهكارم و بايد حتماً حقوق ماهانه داشته باشم. بنابراين چند فيلمنامه كمدي- رمانتيكي را كه آنها به من پيشنهاد كرده بودند، خواندم و يكي از آنها به نظرم بد نرسيد. در نتيجه به لس آنجلس رفتم تا در اين باره با آنها صحبت كنم. اما در آخرين لحظه با خودم فكر كردم كه من نمي توانم اين كار را بكنم. من از 15 سال پيش فكر چنين كاري را با وودي آلن ايرلندي-آمريكايي داشتم. حتي اگر فيلم هايم موفق نباشند هم اين رويه كار من است؛ من از اين گونه كار كردن لذت مي برم.
من هميشه خواهان حرفه ام و انجام كارم بوده ام؛ كاري كه موضوعش داستاني خطي داشته باشد. بنابراين در دقيقه آخر گفتم: «نه، متأسفم. من علاقه اي ندارم.» اين تصميمي سخت بود. بنابراين برنامه ام را با تهيه كننده ام آرون لوبين در ميان گذاشتم. او پيشنهاد داد تا يك فيلمنامه (جاني پسر خوب) درباره چيزي كه پيش از اين از سر گذرانده بوديم بنويسيم. قصد من نوشتن داستاني درباره فردي بود كه از او خواسته مي شد تا از كاري كه عاشقش است دست بكشد و در مقابل عهده دار كاري بشود كه پول زيادي در آن است.
بعد از برادران مك مولن اين شخصي ترين كاري بود كه من انجامش دادم. من 42 سال دارم و به خوبي مي دانم كه مي خواهم قصه ام درباره جوانكي باشد كه اين گونه مسير بزرگسالي را آغاز مي كند. من تا 24 سالگي نيم دو جين فيلمنامه نوشته بودم و در اين حرفه به عنوان دستيار توليد كار مي كردم. زماني بود كه برخي از فيلم هاي 25 هزاردلاري تا 30 هزاردلاري وارد سينما شدند، اسلكر، گيتارم و سلاحم. با خودم فكر كردم كه فراموشش كن، اين راه فيلمنامه نويسي نيست. من هم مي روم يكي از همين فيلم هاي كوچك را مي سازم. هر كسي مرا مي ديد، گمان مي كرد ديوانه شدم. هرچند اين كار ساده لوحانه، تكبرآميز، از روي كله شقي، يا حماقت آميز باشد ولي، من توجهي به اظهار نظر آنها نداشتم.
بنابراين هنگامي كه دست به نوشتن بردم، سعي داشتم به گذشته برگردم و دوباره احساس همان زماني را پيدا كنم كه والدينم يا دوستم مرا مي نشاندند و به من مي گفتند: «اين كار را نكن.»
وقتي به عقب برمي گردم و به فيلم هايي كه همچنان دوستشان دارم نگاه مي كنم- برادران مك مالين، اون يه دونه است، پياده روي هاي نيويورك،- مي بينم كه اصول كاري اي همچون يك مرد ديوانه داشتم. احتمالاً من كمي متكبر بودم و طرح ريزي هاي كار را زيرپا مي گذاشتم. وقتي كه حالا به ساير فيلم ها نگاه مي كنم، مي فهمم كه چرا فيلمنامه هايشان خوب از كار درنيامده اند؛ چرا كه من براي طرح ريزي كار خيلي تلاش نمي كردم. جاني پسر خوب اولين فيلمي بود كه از همان ابتدا خيلي دقيق آن را طرح ريزي كردم و براي هر صحنه كارت داشتم و به اين طريق منوال نوشتن را به پايان رساندم.
در دفتر كارم يك تخته سياه و يك تخته چوب پنبه اي داشتم و هر زمان چيزي به ذهنم مي رسيد، آن را روي تخته سياه مي نوشتم: شخصيت ها، ديالوگ ها، ايده هايي براي سكانس ها، سپس كار بعدي ام نوشتن لحظه هاي اصلي درام در كامپيوترم بود. خودم ديگر تشخيص مي دادم كه صحنه آغازين خوب است يا به خودم مي گفتم مي دانم تحريك آميز فيلم قرار است چه باشد. بعد از هر شروع همه چيز را در كارت و تخته سياه مي نوشتم. من مي ديدم كه گذاشتن كارت ها روي تخته در واقع به نوعي جدول بندي داستان است كه واقعاً كمك بزرگي براي من بود، چرا كه من درگذشته با تكرار اطلاعات و چيزهاي اضافه هميشه به مشكل مي خوردم. من اين حس را دارم كه در فيلم هاي قبلي ام دو يا سه بار روي يك زمينه كار كرده ام. اولين باري كه روش كارت نويسي را به كار گرفتم، مي توانستم صحنه هايي را كه خيلي شبيه به هم بودند، تشخيص بدهم. بايد تصديق كنم كه كندن كارت از روي تخته خيلي راحت تر از پاك كردن يك صحنه دو صفحه اي ديالوگ دار است.
براي شخصيت ها، براي اين كه بازيگران مذكرم از هم متمايز و متفاوت باشند سخت تر كار كردم. شايد فيلمي چون ساقدوش تحت تاثير شباهت هاي شخصيت ها بود. اگر شما فيلمنامه را مي خوانديد، بعيد مي دانم بدون خواندن نام شخصيت ها به راحتي مي توانستيد آنها را از هم تشخيص بدهيد. من هميشه درباره شخصيت زن هايي كه مي نويسم با خودم فكر مي كنم. هميشه زمان زيادي را صرف مي كنم تا مطمئن شوم كه شخصيت هاي مؤنثم داراي ابعاد شخصيتي عميقي باشند و كليشه اي نباشند.
بهترين قسمت سينماي مستقل اين است كه مي توانم كنترل خلاقانه اي روي آن داشته باشم. در يك فيلم استوديويي هميشه سطحي از تشريك مساعي قابل انتظار است. طرز فكر اغلب افراد استوديو در يك محدوده خاص است و پيشنهادهايي كه به من مي دادند بد نبود، اما با آنها نمي شد فيلمي را كه من مي خواهم ساخت. من با اين فيلم ها زنده ام و نفس مي كشم و آنها به نوعي بچه هاي من هستند. ساخت آنها با بودجه پايين سبب مي شود تا من آن قصه اي را كه مي خواهم نتوانم روايت كنم و مهم تر از آن، ديگر نتوانستم بعد از مك مولن كاري را كه واقعاً مي خواهم انجام بدهم. در نيويورك دوره بيفتم و گروهي را دور خودم جمع كنم؛ گروهي از بچه هايي كه پيش از اين حتي جلوي دوربين ظاهر نشده اند. تنها اين گونه است كه ما مي توانيم همان فيلمي را كه مي خواهيم بسازيم و گروهي را تشكيل بدهيم كه از كار با آنها هيجان بيابيم.
اين نوع از فيلم ها واقعاً مايه مسرت خاطر من مي شوند. ما فيلم (جاني پسر خوب) را در 10 روز فيلم برداري كرديم و آن چه مرا وادار به اين كار كرد، نوع نگاهم به داستان بود. برايم اهميت نداشت كه تا چه حد آن را فيلمي بزرگ، فيلمي كوچك، شخصي و درون گرايانه مي توانم بسازم. در اغلب صحنه ها گفت و گوها به طور دو نفره بود. همين مرا به سمتي كشاند تا ديگر به تماشاي فيلم هاي معروف هاليوودي ننشينم و مرا برگرداند به دوران فيلم هايي كه در مدرسه فيلم عاشقشان بودم. مثل فيلم مردي كه زني را دوست داشت و توهين. من را برد به وودي آلن. ديگر هيچ كس همچين فيلمي نمي سازد، چرا كه استوديوها مي ترسند اجازه ساختن چنين فيلم هايي را بدهند. اين يادآوري برايم نوعي از داستان گويي شد كه چنان انرژي اي به من مي داد كه از بازگشت به گذشته و ساخت چنين فيلم هاي كوچكي نترسم.
منبع: نشريه فيلم نگار شماره 105



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط