فرهنگ تحول
نويسنده: محمدرضا نظري
درباره نيازها و زيرساخت هاي تحولي که حوزه دنبال مي کند
روند تحولات در حوزه هاي علميه، با سخنراني هشتم آذر سه سال پيش مقام معظم رهبري در ديدار با برگزيدگان حوزه ها، که به تحول در حوزه ها معروف شد، در کنار شتاب بيشتر، تا حدودي قالب بهتري هم به خود گرفت.
مقام معظم رهبري در سفر خود به قم در کنار تأکيد بر همان گزاره ها، اجتناب ناپذيري تحول را يادآوري کردند و مديريت صحيح و تحول در جهت درست را خواستار شد. درخواستي که شايد تازه نبود اما اين بار جان تازه اي به حوزه داد.
بايستي دانسته شود که تحول در حوزه هاي علميه به معناي مهندسي سخت افزار و نرم افزاري حوزه است که به منظور پاسخگويي هر چه بهتر به نيازهاي روز و بلکه جلوتر از زمان حال صورت مي پذيرد و لذا مقام معظم رهبري به بيان ضرورت، تحول، آسيب ها، وظايف و کارها پرداختند. از آن روز تا کنون حدود سه سال گذشته است. کارهايي صورت گرفته و کارهايي همچنان مغفول مانده است که در اين باره توجه به چند مطلب ضروري است:
1- اگرچه شوراي عالي و مرکز مديريت حوزه و نخبگان سهم بسزايي در کشيدن بار اين مسووليت به دوش دارند اما بايستي دانسته شود که مخاطب بيانات رهبري تمامي حوزه اعم از اعضاي شوراي عالي، مرکز مديريت، جامعه مدرسين، نخبگان، استادان و طلاب هستند.
2- بنا به فرموده ايشان آسيب هايي که بر سر راه تحول است عبارتند از اينکه: يکي درس خواندن طلبه براي اخذ مدرک باشد. يکي ديگر عدم تلاش و همت طلبه است که ممکن است آرمان تحول را مخدوش کند و ديگر رقيق شدن و خالي شدن محتوا از متون درسي است.
3- پرداختن موضوع تحول نبايستي کليشه اي و فقط در اجلاسيه و همايش ها و جرايد صورت پذيرد بلکه بايستي سعي شود هر چه سريع تر به تحول، جنبه عيني داده شود. اين آفت بزرگ، حوزه را به شدت تحت تاثير قرار داده است. وقتي موضوع طرح مي شود متأسفانه ما بيش از آنکه به شيوه اجرا و عملي شدن پروژه بپردازيم، وقت خود را صرف تعريف واژه ها، معاني و امثال اينها مي کنيم و به تعبيري به زبان شناسي موضوع مي پردازيم و از خود پروژه باز مي مانيم. نتيجه آنکه بعد از گذشت مدتي شاهد آن هستيم که عملاً کار زيادي صورت نگرفته و چيزي عايدمان نشده است و همچنان دستمان کوتاه و خرما بر نخيل.
4- متون درسي حوزه همچنان بدون تغيير باقي مانده است و حتي خبرهايي از تغيير آنها نيز به گوش طلاب نمي رسد؛ طلابي که سه سال ادبيات عرب مي خوانند اما نه مي توانند عربي بنويسند و نه صحبت کنند يا حتي متون عربي جديد را بفهمند. بايستي دروس مناسب اقتضائات روز و غني از نظر محتوا را جايگزين کتب ناکارآمد فعلي کرد. متأسفانه کتاب هاي درسي ما داده هايي هستند که شخص در سيستم درسي بايستي آنها را حفظ کند، نه اينکه بفهمد نمود عيني اين جريان را مي توانيم در استفاده هاي فراوان تلخيص در آخر سال ديد.
5- شوراي عالي بايستي نقش برنامه ريز را داشته و تمام همتش را بر طراحي چشم انداز بگذارد. در غير اين صورت بيشتر به مسائل جزئي و بعضاً خارج از محدوده گراييده خواهد شد. بايد اشاره کرد که استفاده از نخبگان براي ترسيم سند چشم انداز و برنامه ريزي ضروري است.
6- بايستي جايگاه هر علم را مشخص کنيم و از انحصارگرايي که به صورت دانشکده فقه زمينگيرمان کرده، بيرون بياييم و به سمت تخصصي شدن حرکت کنيم و در کنار اينها طلاب را استعداديابي کنيم.
7- تشکيل هيأت هاي علمي براي سطوح مختلف و رشته هاي مختلف. با تشکيل اين هيأت ها از فشار کاري مديريت کاسته و سطح دروس و تعليمات نيز افزايش خواهد يافت. از طرفي يکي از دغدغه هاي برگ طلاب مبني بر نبود سازوکار مناسب جهت استفاده علمي از فضاي حوزه افزوده خواهد شد.
8- ايشان اشاره اي به کارهايي که بايد بشود نيز داشتند که يکي آمارگيري و انتقال تجربيات مديران و پرداختن به مساله تبليغ در حوزه بوده است.
هر تحولي نيازمند زمينه خاصي از بروز آن تحول است و تا اين زمينه محقق نشود، حرکت تحولي نيز محقق نخواهد شد. طرح تحول حوزه هم از اين بيان مستثنا نيست. بايد زمينه تحقق تحول که ما از آن تعبير به فرهنگ تحول مي کنيم، فراهم شود.
فرهنگ تحول حوزه به مثابه زميني است که مي خواهيم بناي تحول را بر آن استوار سازيم. بديهي است که هر چه لايه هاي اين زمين مقاوم تر باشد، بنايي ماندگارتر خواهيم داشت. فرهنگ تحول، فرهنگي است که حوزه هاي قديم و علماي سلف که اکنون همه حوزه علميه از آنها به بزرگي ياد مي کنند، به خوبي آن را مي شناختند و هرگز نمي گذاشتند ترس از بدعت جلوي تحول بايستاد.
متأسفانه آنچه طي مدت اين چند سال در مراکز تصميم گير مورد کم توجهي قرار گرفته است؛ پرداختن به اين موضوع است. سه سال از واقعه هشتم آذر گذشت. امروز با طلبه ها که صحبت مي کنيم، برخي ابراز بي اطلاعي و برخي با هزار ايما و اشاره آن را به ياد مي آورند. بعضي هم با دلسردي مي گويند اينها شعاري بيش نيست. حوزه به اين کتب عادت کرده است وامثال اينها. علت تمامي اين سخنان آن است که فرهنگ تحول در ميان طلاب و حوزه نهادينه نشده است.
بايستي به سرعت به سمت حوزه هاي تحول يافته رفت زيرا تأخير، لطمات سهمگيني بر پيکره حوزه وارد خواهد کرد البته سرعت هيچ گاه به معناي عجله نخواهد بود. البته نبايد اشتباه شود که وجوب اين فرهنگ مقدمي نيست و اين گونه نيست که اين فرهنگ تا به کمال نرسيده ما نبايد سراغ تحول برويم بلکه مي تواند با کسب حداقلي، همسو با جريان هاي تحول، خود را به مرکز حداکثري برساند.
علاج واقعه آن است که تمامي کساني که خود را متعهد به حوزه ها مي بينند از مراجع محترم گرفته تا شوراي عالي و مرکز مديريت، مراکز تخصصي و پژوهشگاه ها و نخبگان و استادان تا برسد به طلابي که در حال گذراندن مقدماتند براي ايجاد روحيه تحول چه در خودشان و چه در بيرون از خودشان تلاش کنند. تحول صورت نخواهد گرفت مگر با ايجاد دغدغه تحول. اگر اين امر صورت بگيرد ديگر شاهد برگزاري سمينارهاي عملي نشده نخواهيم بود.
فرهنگ تحول همچنين به مثابه سدي است که از بسياري از آسيب ها جلوگيري مي کند. ايجاد کرسي هاي آزادانديشي يکي از بهترين و الزامي ترين ابزارها در راستاي تقويت تحول است. فرهنگ تحول با تمامي الزاماتش تحمل قول مخالف را در طلاب و فضلا افزايش مي دهد. آسيبي که متأسفانه کم کم به يک سنت تبديل شده است.
متأسفانه امروزه بعضي طلابي که کمترين اطلاعاتي در مورد رشته هاي ديگر ندارند و به قول معروف «مجتهد نشده فتوا مي دهند»، به آساني و با يک مغالطه، حکم به تکفير بزرگان و علما مي کنند. همچنين بايستي فاصله فرهنگي علوم مختلف حوزه را با يکديگر کم کرد و فرصت هاي تعامل را بيشتر کرد. اگر در طلبه اي فرهنگ تحول نهادينه شد ديگر به آساني حکم به ارتداد ديگران نمي کند. مقام معظم رهبري مي فرمايند: «تحمل را در حوزه ها بايد بالا ببريم. خب يکي مشرب فلسفي دارد، يکي مشرب عرفاني دارد، يکي مشرب فقهي دارد، ممکن است که همديگر را قبول نداشته باشند. مسأله تکفير و رمي و اينها را بايد از حوزه ها برانداخت، آن هم در داخل حوزه و نسبت به علماي برجسته.»
با اوصاف و شرايطي که مقام معظم رهبري ذکر کردند، براي اينکه تحولي بخواهد شکل بگيرد ناچار به نزديک شدن کار گروه ها، مراکز تخصصي پژوهشکده ها و موسسات عالي به بدنه حوزه خواهيم بود.
تمامي نيروهايي که به صورت فردي و در گوشه و کنار مشغول فعاليت هستند اگر تحت نظامي واحد درآيند يا لااقل به بدنه حوزه نزديک شوند، حوزه اي با صلابت و آگاه به مسائل روز را شاهده خواهيم بود.
متأسفانه کمبود ديگري که احساس مي شود و اکنون در ميان طلاب نيست و شايسته است که در طرح تحول به آن بها داده شود، ايجاد تشکل هاي کوچکي همانند سازمان هاي مردم نهاد است.
به نظر اشکالي ندارد که عده اي طلبه، يک سازمان طلبه نهادي را اداره کنند که موضوع اين تشکل مثلاً فقه پويا يا حرکت جوهري و امثال اينها باشد. البته شکي نيست که بايستي سازوکارهاي اين امر سنجيده شود. چنين کارهايي علاوه بر قرار دادن طلبه در جريان هاي علمي؛ استفاده از ديگران و کار گروهي را به او خواهد آموخت و همچنين موجب نشاط و شادابي علمي خواهد شد و فوايد ديگري که در اين مقال نمي گنجد.
بنابر آنچه گفتيم بايستي نقش تحول و ضرورت نيازشناسي دنياي پيرامون و پرداختن به فرهنگ تحول در حوزه ها شناسايي و نهادينه شود. حوزه هاي علميه اگر مي خواهند شناسايي و نهادينه شود. حوزه هاي علميه اگر مي خواهند نظاره گر رشد و بالندگي خود باشند، بايستي با ايجاد روحيه تحول و برنامه ريزي و سياستگذاري دقيق و استفاده همه جانبه از نخبگان و فضلا و تجميع قوا و نيروهاي متفرق به مجموعه داده هايي دست پيدا کند که ان شاء الله نه تنها جوابگوي نيازهاي حال جهان باشد بلکه زمينه پاسخگويي نيازهاي آينده بشر را فراهم آورد.
نكته
امر اجتناب ناپذير
منبع:نشريه آيه ويژه نامه دين و فرهنگ.