وراي نقد فيلم

براي خواننده دوستدار سينماي اسكورسيزي يا دوستداران نوشته هاي سينمايي راجر ايبرت، صرف اعلام انتشار چنين كتابي كنجكاوي و انگيزه لازم را براي خواندنش ايجاد مي كند. اما دلايل ديگري هم در كار است كه مي تواند به اين انگيزه قوت ببخشد. برگردان كم و بيش خوب و روان به فارسي، ويرايش پيراسته و جلوه دل نشين و فاخر كتاب نشان از دقت و وسواس و ذوق دارد و با يك كتاب شلخته و باري به هر جهت براي استفاده از نام و اعتبار اسكورسيزي رو به
يکشنبه، 21 خرداد 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
وراي نقد فيلم

وراي نقد فيلم
وراي نقد فيلم


 

نويسنده: رضا كاظمي




 

اسكورسيزي به روايت راجر ايبرت
 

راجر ايبرت. ترجمه سينا گلمكاني.چ1، انتشارات كتابكده كسري. 1389، رقعي، 324 صفحه، 75000 ريال
براي خواننده دوستدار سينماي اسكورسيزي يا دوستداران نوشته هاي سينمايي راجر ايبرت، صرف اعلام انتشار چنين كتابي كنجكاوي و انگيزه لازم را براي خواندنش ايجاد مي كند. اما دلايل ديگري هم در كار است كه مي تواند به اين انگيزه قوت ببخشد. برگردان كم و بيش خوب و روان به فارسي، ويرايش پيراسته و جلوه دل نشين و فاخر كتاب نشان از دقت و وسواس و ذوق دارد و با يك كتاب شلخته و باري به هر جهت براي استفاده از نام و اعتبار اسكورسيزي رو به رو نيستيم. اسكورسيزي به روايت راجر ايبرت از مجموعه كتاب هاي سينمايي كتابكده كسري است كه قرار است زير نظر احسان خوش بخت منتشر شوند. از اين مجموعه پيش از اين كتاب معماري سلولويد منتشر شده است. « من و راجر رفيق هاي خودماني نيستيم ولي به طور قطع دوستي طولاني داشته ايم. اين نكته ممكن است براي بعضي ها غيرمعمول به نظر برسد. منتقدان فيلم و كارگردانان اغلب چنين رابطه اي برقرار مي كنند. اين روابط بر پايه دل بستگي شخصي نيستند... بلكه بر پايه علايق مشترك شكل مي گيرند». اين قسمتي از پيش گفتار كتاب به قلم اسكورسيزي است.
راجر ايبرت متولد 1942 است و ستون ريويوهايش را از 1967 در روزنامه « شيگاگو سان تايمز» آغاز كرد و در برنامه هاي تلويزيوني نقد و معرفي فيلم هم حضور فعال داشت. بيش تر برنامه هاي تلويزيوني ايبرت با همكاري جن سيسكل (منتقد سينما) اجرا مي شد؛ اين همكاري از 1975 شروع شد و تا زمان مرگ سيسكل در سال 1999 ادامه داشت. پس از مرگ سيسكل خياباني در شيكاگو به نام ايبرت و سيسكل نام گذاري شد و با اين حساب، ايبرت اولين منتقد سينماست كه در زمان حياتش خياباني به نام خود داشته. او هم چنين اولين منتقد سينمايي است كه جايزه «پوليتزر» گرفته و در پياده رو بولوار هاليوود صاحب ستاره شده است. جز اين ها ايبرت در دهه اخير حضوري فعال در دنياي اينترنت داشته و نوشته هايش را- گاه به شكل اختصاصي- در وب سايت شخصي اش منتشر كرده است. او يكي از پركارترين و محبوب ترين نويسنده هاي سينمايي براي عامه تماشاگران آمريكايي و بسياري از سينمادوستان كشورهاي ديگر است.
كتاب اسكورسيزي... مطلع بازيگوشانه و درخشاني دارد:« بديهي است كه تقديم به مارتي».ايبرت در مقدمه كتاب مي نويسد:« ما در سال 1942 با فاصله پنج ماه از هم به دنيا آمديم، در دو دنيايي كه بيش از آن نمي توانستند متفاوت باشند؛ مارتين در محله كويينز نيويورك و من در جنوب ايلت ايلي نويز... هميشه به سينما مي رفتيم. در مورد من به اين خاطر كه تلويزيون خيلي دير به شهر ما رسيد و در مورد اسكورسيزي علت اين بود كه پدرش او را به سينما مي برد... هنگامي كه اولين فيلم اسكورسيزي- چه كسي بر در من مي زند؟- را در 1967 ديدم، هفت ماه بود كه نقد فيلم مي نوشتم. من اشتراكات زيادي با رفقاي بي بند و بار فيلم اسكورسيزي نداشتم، با اين حال عميقاً با هاروي كايتل در آن فيلم احساس هم دلي مي كردم... ما هيچ وقت به دوستان صميمي تبديل نشديم. اين طوري بهتر است». همين چند جمله نشان مي دهد كه سطر به سطر كتاب سرشار از خاطره هاي سينمايي ايبرت است كه با لحني صميمانه و مثل هميشه بي پيرايه نوشته است. اما زمينه شكل گيري چنين كتاب پروپيمان و منحصربه فردي را از قول خود ايبرت بخوانيم:« من اسكورسيزي را بزرگ ترين كارگردان نسل خود مي دانم و به مزاح گفته ام كه تا وقتي كه اسكورسيزي به فيلم سازي ادامه دهد، من نيز به نقد فيلم ادامه خواهم داد. سيسكل هميشه از من مي پرسيد كه كي قرار است كتابم در مورد اسكورسيزي را بنويسم و من هم با او موافق بودم كه بايد روزي اين كار را بكنم».
كتاب شش فصل دارد و بخش غالب آن را انتشار دوباره نوشته هاي اوليه ايبرت- بدون تغيير و بازنويسي- بر فيلم هاي اسكورسيزي تشكيل داده كه تا جزيره شاتر( 2010) را در برمي گيرد. دو مصاحبه ايبرت با اسكورسيزي بخش مهم ديگر كتاب است كه گفت و گو به بهانه راننده تاكسي با حضور هرچند كوتاه پل شريدر جذابيت خاصي دارد.
 
ايبرت هرجا كه حرف و ديدگاه تازه اي درباره يك فيلم يا نوشته هاي كلي اش درباره سينماي اسكورسيزي داشته، زيرعنوان«بازنگري»، تحليل دوباره اي ارائه كرده است. شش فيلم دچار اين بازنگري شده اند؛ مثلاً او كه معتقد است نقد اوليه اش درباره آخرين وسوسه مسيح نه نقد فيلم كه يك مقاله درباره الهيات بوده، اين بار نقدي نوشته و به اين مجموعه اضافه كرده است:«بعد از ديدن فيلم به اين نتيجه رسيدم كه كازانتزاكيس و شريدر به كنار، فيلم همان قدر كه در مورد مسيح است در مورد خود اسكورسيزي هم هست. اسكورسيزي با فيلم هاي خود معجزه مي كند».
مقاله هاي مربوط به فيلم هاي پايين شهر، راننده تاكسي، گاو خشمگين، رفقاي خوب و عصر معصوميت نسبتاً طولاني ترند كه در فصل پاياني كتاب، زيرعنوان « شاهكارها» چاپ شده اند.ايبرت درباره گاو خشمگين مي نويسد:« يكي از تأثيرگذارترين جلوه هاي بصري فيلم، استفاده از اسلوموشن براي نمايش آگاهي برانگيخته شده است. همان گونه كه تراويس در راننده تاكسي پياده روهاي نيويورك را به صورت اسلوموشن مي ديد، لاموتا هم آن قدر ويكي را با دقت نگاه مي كند كه به نظر مي رسد زمان در اطراف او بسط پيدا مي كند.» ايبرت كه به طور مداوم فيلم هاي اسكورسيزي را به دقت بررسي كرده، در جايي ديگر از كتاب درباره كاربرد اسلوموشن در فيلم هاي او مي نويسد:«اين كه اسكورسيزي قهرمانان زن بلوندش را اغلب ستايشگرانه و در نماهاي اسلوموشن معرفي مي كند مي تواند اداي ديني به هيچكاك باشد... اگر هيچكاك حتي يك فيلم هم نساخته بود جيك لاموتا، ويكي را براي بار اول به صورت اسلوموشن مي ديد!»
اسكورسيزي به روايت راجر ايبرت حاصل كنجكاوي و همراهي يك منتقد با آثار فيلم ساز محبوبش در چهار دهه است و مهم تر از نقد و تحليل فيلم ها، انبوهي از اطلاعات فرامتني و حاشيه اي مربوط به اسكورسيزي و فيلم هايش را يك جا گرد آورده و به خواننده هديه مي دهد. اهميت اين كتاب ها كه رنگ و بوي شخصي دارند بسيار بيش تر از گزيده مقاله هايي به قلم چند منتقد است كه در قالب يك كتاب منتشر مي شوند؛ نويسنده مجال بيشتري دارد و مي تواند به جاي توقف بر نشانه ها و آثار خاص و گل درشت يك فيلم ساز، به گوشه و كنار دنياي او- و در واقع دنياي شخصي خود- سرك بكشد و ما را با چيزي وراي « نقد فيلم»‌روبه رو كند؛ مرور يك شيدايي، زندگي و دل بستگي.
منبع:نشريه فيلم-ويژه پاييز،‌ شماره 434.



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.