شيعه و منزلت ويژه اهل بيت پيامبراكرم (ص) در تفسير قرآن (3)

از آيات و روايات فراواني استفاده مي شود آگاهي به همه معاني قرآن، ظاهر و باطن آن و توانايي بر تفسير كامل آن پس از پيامبر گرامي به همان دوازده نفر از اهل بيت آن حضرت كه مفسران برگزيده خدا هستند، اختصاص دارد و هيچ كس جز آنان نمي تواند همه معاني قرآن، ظاهر و باطن آن را بيان كند و از اين رو همه، حتي برترين مفسران قرآن، از صحابه، تابعان و غير ‌آنها در تفسير كامل قرآن به آنان نيازمندند. آيات و به خصوص روايات در اين زمينه بسيار زياد است و
چهارشنبه، 24 خرداد 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شيعه و منزلت ويژه اهل بيت پيامبراكرم (ص) در تفسير قرآن (3)

شيعه و منزلت ويژه اهل بيت پيامبراكرم (ص) در تفسير قرآن (3)
شيعه و منزلت ويژه اهل بيت پيامبراكرم (ص) در تفسير قرآن (3)


 






 

2. اختصاص علم كامل قرآن به آنان
 

از آيات و روايات فراواني استفاده مي شود آگاهي به همه معاني قرآن، ظاهر و باطن آن و توانايي بر تفسير كامل آن پس از پيامبر گرامي به همان دوازده نفر از اهل بيت آن حضرت كه مفسران برگزيده خدا هستند، اختصاص دارد و هيچ كس جز آنان نمي تواند همه معاني قرآن، ظاهر و باطن آن را بيان كند و از اين رو همه، حتي برترين مفسران قرآن، از صحابه، تابعان و غير ‌آنها در تفسير كامل قرآن به آنان نيازمندند. آيات و به خصوص روايات در اين زمينه بسيار زياد است و در يك مقاله نمي توان همه آنها را تبيين كرد؛ از اين رو در اين مقاله به بيان شماري از آنها اكتفا مي شود:
الف) «... وَ ما يَعلَم تَأويلهُ إلا اللهُ و الراسِخون فِي العِلم...»
جمله فوق بخشي از آيه هفت سوره آل عمران است. خداي متعال پس از آنكه در صدر اين آيه از نزول قرآن بر پيامبر صلي الله عليه و آله خبر داده (هُوَ الَذي اَنزَلَ عَلَيكَ الكِتاب) و در ادامه، پيروي منحرفان از آيات متشابه براي طلب فتنه و طلب تأويل آن آيات را نكوهش كرده است (فَأَمَا الَذينَ في قُلُوبِهِم زيغٌ فيتّبعونَ ما تَشابَه مِنهُ ابتِغاءَ الفتنة و ابتِغاء تَأويله) فرموده است: تأويل آن (كتاب يا بخش متشابه آن) را جز خدا و راسخان در علم نمي داند.
ضمير «تأويله» در «ابتغاء تأويله» به «ما تشابه» برمي گردد؛ زيرا اتّباع آيات متشابه با طلب تأويل متشابه مناسبت دارد نه تأويل مطلق كتاب؛ اما در ضمير «تأويله » در جمله «و ما يعلم تأويله...» دو احتمال وجود دارد: ظهور سياقي اقتضا مي كند مرجع آن نيز «ما تشابه» باشد؛ ولي از روايات فراواني استفاده مي شود مرجع آن «الكتاب» است نه «ما تشابه»؛ زيرا در شماري از آن روايات، پس از ذكر تأويلي براي برخي از آيات محكم، به اين جمله استناد شده است (ر.ك به: بحراني، 1419ق، ج1، ص 360-362، ح1-3/ حرّ عاملي، 1376ش، ج18، ص 136، ح24/ مجلسي، 1403ق، ج4، ص 100، ح10 و ج17، ص 206، ح11) و در برخي روايات، ضمير آن به «القرآن كله» تفسير شده است (مجلسي، 1403ق، ج92، ص 92، ح39) ؛ و در هر صورت منظور از تأويل در اين جمله، طبق تحقيقي كه در يك مقاله منتشر شده است، معاني و مصاديق پنهان و فراعرفي آيات است (بابايي، 1372ش، ص 44-50) و بر اين اساس، از اين جمله استفاده مي شود: بخشي از معاني و مصاديق قرآن را فقط خدا و راسخان در علم مي دانند. راسخ به معناي ثابت است (قيّومي، 1928م، ص 308/ جوهري، 1990م، ج1، ص 421/ ابن منظور، 1408ق، ج3، ص 18) و الف و لام «العلم»در اين جمله، براي جنس است؛ زيرا اصل در الف و لام جنس بودن است، مگر قرينه اي برخلاف آن باشد و چنين قرينه اي در اين آيه وجود ندارد؛ با توجه به اين دو نكته، معلوم مي شود منظور از راسخان در علم در اين آيه اشخاصي هستند كه در مطلق علم، از جمله در آ‌گاهي از تأويل (معاني و مصاديق پنهان و فراعرفي آيات) قرآن ثابت و پابرجا باشند و كساني در مطلق علم ثابت و پابرجا هستند كه بر اثر رسيدن به حقيقت علم، در همه امور در هيچ موردي براي آنان تبديل رأي پيدا نشود و جز پيامبر صلي الله عليه و آله كه دانش خود را از وحي گرفته «و ما ينطق عن الهوي إن هو الا وحيٌ يوحي» (نجم: 3-4) و دوازده نفر از اهل بيت آن حضرت عليهم السلام كه مفسران برگزيده خدايند و علوم آنان از جمله علم آنان به تأويل قرآن به واسطه پيامبر صلي الله عليه و آله از مبدأ وحي حاصل شده است، هيچ كس در مطلق علم ثابت و راسخ نيست و در نتيجه مصاديق منحصر راسخان در علم به قول مطلق، پيامبر صلي الله عليه و آله و دوازده نفر از اهل بيت آن حضرت است.
روايات فراواني نيز دلالت دارند راسخان در علم خصوص پيامبر صلي الله عليه و آله و اميرالمؤمنين عليه السلام و امامان معصوم بعد از آن حضرت است (1) (كليني، 1413ق، ج1، ص 270-271/ صفار، 1404ق، ص 222-224/ سيدرضي، 1368ش، ص 437، خطبه 144) ؛ البته «الراسخون في العلم» در آيه «لكن الراسخون في العلم منهم و المؤمنون يؤمنون بما انزل اليك...»(نساء:162) به برخي عالمان يهود، مانند عبدالله بن سلام كه به پيامبر صلي الله عليه و آله ايمان آورده اند، تفسير شده است (طبرسي، 1377ش، ج1، ص 303/ زمخشري، 1407ق، ج1، ص 590/ فخررازي، [بي تا]، ج6، جزء 1، ص 105) ولي در آن آيه قرينه است بر اينكه از «العلم»، مطلق علم مراد نيست؛ مراد، علم تورات و علم به حق بودن نبوت پيامبر خاتم صلي الله عليه و آله است كه در تورات مكتوب است (طبرسي، 1406ق، ج3-4، ص 215). با توجه به اين مقدمات، دلالت آيه بر اينكه بخشي از معاني و مقاصد قرآن را فقط راسخان در علم (پيامبر و امامان معصوم عليهم السلام مي دانند آشكار است و در نتيجه، اين آيه دليل است بر اينكه پس از رسول خدا صلي الله عليه و آله علم كامل قرآن به دوازده نفر از اهل بيت آن حضرت كه همان امامان معصوم عليهم السلام هستند، اختصاص دارد. هرچند استدلال بالا، بنابر عاطفه بودن واو «والراسخون» است كه گروهي از مفسران، از جمله زمخشري كه مفسري اديب و امام در نحو است، همين ديدگاه را اختيار كرده اند. (زمخشري، 1407ق، ج1، ص 338) . طبرسي مفسر اديب شيعي نيز همين را اختيار كرده، در تأييد آن به روايتي از امام باقر عليه السلام استدلال كرده است (طبرسي، 1377ش، ج1، ص 160) و روايات فراواني كه در آنها اين قسمت از آيه، به صورت «وَ ما يَعلَمُ تَأويله اِلا اللهُ وَ الراسِخونَ فِي العلم» ذكر شده و به آن استناد گشته است (براي نمونه ر.ك به: حاكم نيشابوري، [بي تا]، ج1، ص 112/ ابن ابي شيبة، 1409ق، ج8، ص 731/ هندي، 1409ق، ج11، ص 304/ صفار، 1404ق، ص 216، ح7، ص 223، ح2 و 3 و 4 و ص 224، ح8/ ابن بابويه القمي، 1404ق، ص 129، ح132/ صدوق، 1417ق، ص 151، مجلس20، ح3/ حرّ عاملي، 1376ش، ج18، ص 32، ح6 و 8؛ ص 138، ح31؛‌ ص 143، ح44؛ ص 145، ح49، ص 146، ح52؛ ص 147، ح60) ، مؤيّد، بلكه مؤكّد اين ديدگاه است؛ زيرا ذكر آيه به اين صورت، فقط با عاطفه بودن واو سازگار است نه با استيناف؛ زيرا اگر واو استيناف باشد، لازم مي آيد مبتداي جمله بعد، بدون خبر ذكر شده باشد!
ب) «... وَ مَن عِندَهُ عِلمُ الكِتابِ»
عبارت بالا، جزوي از آخرين آيه سوره رعد است. در اين آيه، خداي متعال در مقابل انكار رسالت پيامبر صلي الله عليه و آله از جانب كافران، به پيامبر مي فرمايد: «بگو كافي است خدا و كسي كه نزد او علم كتاب است، ميان من و شما گواه باشد» (قل كفي بالله شهيداً بيني و بينكم و من عندهُ علم الكتاب) .در روايات فراواني «من عنده علم الكتاب») كسي كه نزد او علم كتاب است) به اميرمؤمنان علي عليه السلام و در بخشي از روايات، به آن حضرت و ساير امامان معصوم از اهل بيت پيامبر عليهم السلام تفسير و تطبيق شده است (ر.ك به: كليني، 1413ق، ج1، ص 287، ح5 و 6 و ص 316، ح3/ صفار، 1404ق، ص 232-234، ح1-21/ قمي، 1411ق، ج1، ص 396/ عياشي، [بي تا]، ج2، ص 220-221/ مشهدي، 1411ق، ج6، ص 480-485/ فتال نيشابوري، [بي تا]، صص 105 و 111/ حلي، 1370ق، ص 108-109/راوندي، 1409ق، ج2، ص 799/ ابن شهرآشوب، 1412ق، ج2، صص 36-37 و 310؛ ج3، صص 37، 38، 50 و 60/ صدوق، 1417ق، ص 659/ ابن بطريق، 1407ق، صص 124، 286، 290، 291، 304/ طبري شيعي، 1410ق، ص 47/ كوفي، 1416ق، ص 191/طبرسي، 1386ق، ج1، ص 232/ حويزي، 1412ق، ج2، ص 521-524؛ حرّعاملي، 1376ش، ج18، صص 134، 139 و 147/ بحراني، 1419ق، ج4، ص 298-304؛ مجلسي، 1413ق، ج14، ص 245؛ ج23، ص 191؛ ج26، صص 160، 170-172، 197 و 199؛ ج30، ص 66؛ ج33، ص 175؛ ج35، صص 199، 291 و 429-435؛ ج37، ص 171؛ ج39، صص 46، 47، 49، 69، 72، 84 و 91؛ ج40، صص 146 و 212؛ ج53، ص 69؛ ج89، ص 116؛ ج97، ص 274/ ري شهري، 1421ق، ج8، ص 16-20/ ثعلبي، 1422ق، ج5، ص 303/ قندوزي حنفي، 416ق، ج1، ص 305-308/ حاكم حسكاني، 1411ق، ج1، ص 400-405، ح422-427 و...) .
كثرت روايات به اندازه اي است (2) كه در وثوق خبري و صحت صدور آنها ترديدي نمي ماند، با اين حال رواياتي كه سندش نيز معتبر باشد، در ميان آن روايات ديده مي شود؛ از جمله آنها روايتي است كه كليني با سند صحيح (3) از بريدبن معاويه نقل كرده است كه گفت:
قلت لابي جعفر عليه السلام: «قل كفي بالله شهيداً بيني و بينكم و من عنده علم الكتاب؟» قال: ايانا عني و عليّ اولنا و افضلنا و خيرنا بعد النبي صلي الله عليه و آله (كليني، 1413ق، ج1، ص 287، ح6) ؛ به ابوجعفر (امام محمدباقر عليه السلام) گفتم: [خدا فرموده است:] «بگو كافي است خدا و كسي كه نزد او علم كتاب است، ميان من و شما گواه باشد». [منظور از «و من عنده علم الكتاب» كيست؟] فرمود: خصوص ما را قصد كرده است، و علي نخستين ما و برترين و بهترين ما بعد از پيامبر است.
روايت ديگر، روايتي است كه صفار با سند موثق از امام صادق عليه السلام روايت كرده است و مشتمل بر اين است كه آن حضرت پس از قرائت اين آيه، فرمودند: «كان والله عند علي عليه السلام علم الكتاب» (بحراني، 1419ق، ج4، ص 300، ح4) . سيد هاشم بحراني در تفسير اين آيه، 25 روايت از كتاب هاي شيعه و برخي كتاب هاي اهل تسنن گردآورده است كه در هجده روايت (همان، ص 300-304، روايت هاي 3، 4، 5، 7، 8، 10، 11، 13، 15و 17-25) «مَن عنده علم الكتاب» ‌به حضرت علي عليه السلام و در شش روايت (همان، ص 298-302، روايت هاي 1، 2، 5، 8، 13 و 15) به تمامي امامان معصوم از اهل بيت پيامبر عليهم السلام تفسير شده است و در يك روايت (همان، ص 303، روايت 21) از سعيد بن جبير نقل شده است كه «من عنده علم الكتاب» عبدالله بن سلام نيست. گروهي از مفسران اهل تسنن نيز ضمن نقل اقوال در تفسير آيه، از ابوجعفر (امام محمد باقر عليه السلام) و محمد بن حنفيه نقل كرده اند كه «من عنده علم الكتاب» را علي بن ابي طالب مي دانسته اند. (ثعلبي، 1422ق، ج5، ص 303/ قرطبي،‌1405ق، ج9، ص 336/ ابوحيان، 1422ق، ج5، ص 390/ آلوسي، 1405ق، ج13، ص 175) .
حاكم حكساني، يكي از دانشمندان اهل تسنن، تفسير «من عنده علم الكتاب» به علي بن ابي طالب عليه السلام را افزون بر نقل از ابوجعفر عليه السلام و محمد بن حنفيه، از رسول خدا صلي الله عليه و آله و ابن عباس و ابوصالح نيز روايت كرده است (حاكم حسكاني، 1411ق، ج1، ص 400-405، ح422-427) . ابن شهرآشوب تفسير اين آيه به خصوص علي بن ابي طالب عليه السلام را از امام باقر عليه السلام، امام صادق عليه السلام، امام كاظم عليه السلام، امام رضا عليه السلام، سلمان فارسي، ابوسعيد خدري، محمد بن حنفيه، زيد بن علي و اسماعيل سدّي نقل كرده است (ابن شهرآشوب، 1412ق، ج2، ص 36) .
الف و لام «الكتاب» يا عهد حضوري است و منظور از الكتاب، قرآن كريم است و يا الف و لام جنس است و منظور از آن «لوح محفوظ» و مطلق كتاب هاي آسماني است كه از جمله آنها قرآن كريم است؛ در هر صورت اين آيه كريمه به ضميمه روايات مفسر آن، به اين دلالت دارد كه علم قرآن كريم نزد اميرالمؤمنين عليه السلام و ساير مفسران برگزيده خدا از اهل بيت پيامبر عليهم السلام است و اضافه «علم » به «الكتاب»، آشكارا بر اين دلالت دارد كه تمامي علم كتاب نزد آنان است؛ زيرا اضافه مصدر به كلي كه نسبت به همه اجزاي آن به مصدر يكسان است و همه اجزاي آن به طور يكسان مي توانند متعلق آن مصدر واقع شوند، در استيعاب و عموم ظهور دارد و شاهد آن، اين است كه در آيه اي ديگر، در بيان علم به بخشي از كتاب تعبير «علم من الكتاب» به كار رفته است (نك به: نمل:34). در برخي روايات نيز دلالت «علم من الكتاب» بر علم به بخشي از كتاب و دلالت «علم الكتاب» بر علم به كل كتاب، ثابت و مسلم دانسته شده و نسبت بين آن دو، مانند نسبت آب بال پشه و آب دريا بيان شده است (ر.ك به: بحراني، 1419ق، ج4، ص 299، ح 2 و 3).
بنابراين، اين آيه به ضميمه رواياتِ مفسر آن، آشكارا دلالت دارد كه اميرمؤمنان عليه السلام و يازده نفر ديگر از اهل بيت پيامبر عليهم السلام كه امامان معصوم بعد از آن حضرت و «مفسران برگزيده خدا» هستند، به همه معاني و علوم قرآن آگاه اند و علم كامل قرآن نزد آنان است.
همچنين با توجه به اينكه در ادبيات عرب و علوم بلاغت گفته اند جايگاه اصلي خبر بعد از مبتداست و مقدم شدن خبر بر مبتدا، براي فهماندن نكته هايي است و در رأس آن نكته ها، دلالت بر حصر و اختصاص است (ر.ك به: تفتازاني، 1374ق، ص 143-144/ خطيب قزويني، [بي تا]، ص 104/ هاشمي، 1368ش، ص 158-159) ، دلالت اين آيه بر اختصاص علم كامل قرآن به آنان نيز روشن مي شود؛ زيرا در جمله آخرين اين آيه (عِندَهُ عِلمُ الكِتابِ) «عنده» كه خبر است، بر «علم الكتاب» كه مبتداست، مقدم شده و مناسب ترين و روشن ترين وجه تقديم خبر بر مبتدا در اين جمله، دلالت بر حصر و اختصاص است. شماري از روايات مفسر اين آيه نيز مؤكد اين اختصاص است؛ زيرا در روايت صحيح بريد كه عبارت آن در اين مقاله ذكر شد، تفسير «مَن عِندهُ عِلم الكِتاب» با عبارت «اِيّانا عَني» بيان شده است و تقديم مفعول (ايّانا) بر فعل (عني) نيز بر حصر و اختصاص دلالت دارد و در روايت هاي عبدالله بن بكير، عبدالرحمن بن كثير و ابوحمزه ثمالي نيز اين كلمه با عبارت هاي «كان والله عند علي علم الكتاب»، «والله عندنا علم الكتاب كلّه» و «الذي عنده علم الكتاب هو علي بن ابي طالب»تفسير شده است؛ (ر.ك به: بحراني، 1419ق، ج4، ص 300، ح4، 5، 6) و دلالت اين عبارت ها نيز بر حصر و اختصاص، نزد آگاهان به قواعد ادبي و بلاغي روشن است؛ زيرا در عبارت اول، تقديم «عند علي» كه خبر «كان» است بر «علم الكتاب» كه اسم آن است، و در عبارت دوم تقديم «عندنا» كه خبر است بر «علم الكتاب» كه مبتداست، و در عبارت سوم ضمير فصل «هُوَ» كه بين مبتدا و خبر قرار گرفته است، طبق قواعد ادبيات عرب بر حصر دلالت دارند.
با اين بيان روشن شد «مَن عِندَهُ عِلم الكِتاب» كه آخرين گزاره سوره رعد است، به ضميمه روايات مفسر آن، يكي ديگر از دليل هاي اختصاص علم كامل قرآن به امامان معصوم از اهل بيت پيامبر عليهم السلام است.
ج) روايات
افزون بر روايات مفسر «الرّاسِخون فِي العِلم» و «مَن عِندَهُ عِلمُ الكِتاب»، روايات ديگري نيز دلالت دارند كه علم كامل قرآن پس از پيامبر صلي الله عليه و آله به اميرمؤمنان علي عليه السلام و يازده امام معصوم بعد از ايشان اختصاص دارد؛ براي نمونه:
 
- كليني (ره) با سند خويش از جابر و او از ابوجعفر (امام محمد باقر عليه السلام) روايت كرده است كه فرمود: «ما يستطيع احد ان يّدعي ان عنده جميع القرآن كله ظاهره و باطنه غير الاوصياء» (كليني، 1413ق، ج1، ص 286، ح2) ؛ هيچ كس جز اوصيا[ي پيامبر عليهم السلام] نمي تواند ادعا كند همه قرآن، ظاهر و باطنش نزد اوست.
در دلالت اين روايت بر اختصاص علم كامل قرآن به اوصياي پيامبر عليهم السلام ترديد و تأملي نيست؛ زيرا منظور از «الاوصياء» در سخني كه از امام محمدباقر عليه السلام نقل مي شود؛‌ بي ترديد اوصياي پيامبر خاتم، يعني دوازده امام معصوم عليهم السلام از اهل بيت آن حضرت است و در اين روايت با صراحت حتي توان ادعاي داشتن علم كامل قرآن از غير آنان نفي شده و در نتيجه، علم به همه قرآن و معاني ظاهر و باطن آن، به آن بزرگواران اختصاص يافته است؛ اما سند اين روايت ضعيف است؛‌ زيرا يكي از راويان سند، محمد بن سنان است كه در وثاقش اختلاف است (ر.ك به: خويي، 1409ق، ج16، ص 151-162، ش 1091) و راوي ديگر آن «مُنَخَّل» توثيق خاص ندارد و نجاشي او را ضعيف معرفي كرده است (همان، ج8، ص 329-330، ش 12639) ؛ ولي با توجه به اينكه مأخذ آن اصول كافي، يكي از معتبرترين كتاب هاي شيعه و مفاد آن مؤيد به روايات ديگر است (ر.ك به: كليني، 1413ق، ج1، ص 286-287، ح1 و 3- 6)، چه بسا به صدور آن اطمينان حاصل شود و داراي وثوق خبري باشد.
- از امام صادق عليه السلام نيز روايت شده است كه فرمود: «و الله عندنا علم الكتاب كله» (بحراني، 1419ق، ج4، ص 300، ح5): به خدا سوگند علم تمامي كتاب، فقط نزد ماست.
- از امام حسين عليه السلام نيز روايت شده است كه فرمود:
«نحن الذين عندنا علم الكتاب و بيان ما فيه و ليس لاحد من خلقه ما عندنا لانّا اهل سرّالله»(مجلسي، 1403ق، ج44، ص 184، ح11): ما كساني هستيم كه علم مطلق كتاب (قرآن) و بيان آنچه در آن است، نزد ماست و آنچه نزد ماست، براي هيچ كس از مخلوقات خدا نيست؛ زيرا ما اهل سّر خدا (محرم راز او) هستيم.
- از ابن مسعود نيز روايت كرده اند كه گفت:
«ان القرآن انزل علي سبعة احرف، ما منها حرف الاله ظهر و بطن و ان علي بن ابي طالب عنده علم الظاهر و الباطن» (ابونعيم، 1407ق، ج1، ص 65/ ابن عساكر، 1415ق، ج42، ص 400): قرآن بر هفت حرف نازل شده است؛ هيچ حرفي از آن حروف نيست، مگر براي آن ظاهر و باطني است و به راستي علم ظاهر و باطن[قرآن] فقط نزد علي بن ابي طالب است.

نتيجه
 

از آنچه بيان شد، نتيجه مي گيريم: اعتقاد شيعه به اينكه دوازده نفر از اهل بيت پيامبر عليهم السلام مفسران برگزيده خدا هستند و علم كامل قرآن به آنان اختصاص دارد، حق و مستند به آيات و روايات فراوان است؛ بنابراين پس از رسول خدا صلي الله عليه و آله براي فهم كامل قرآن (تفصيل معارف و احكامي كه در قرآن سربسته بيان شده، آگاه شدن به ويژگي ها و مقيدات عمومات و مطلقات قرآن و قرائن صارف از ظهور آيات و پي بردن به تأويل و معاني باطني و فراعرفي آيات) بايد به آن دوازده نفر و روايات تفسيري آنان مراجعه كرد و آنان مطمئن ترين و برترين معلمان و مفسران قرآن و روايات آنان بهترين و مطمئن ترين منبع براي فهم معاني واقعي آيات است؛ البته در بهره گيري از آثار تفسيري نقل شده از آنان بايد دقت كرد و روايات واقعي آنان را از غير آن شناخت، و بايد توجه داشت بين تفسيري كه بدون واسطه از خود آنان شنيده مي شود و روايات تفسيري نقل شده از آنان تفاوت است: آنچه بدون واسطه از خود آنان شنيده شود، بدون استثنا حق و مطابق با واقع است، اما روايات تفسيري نقل شده از آنان را بايد بررسي و طبقه بندي كرد. آنچه متواتر يا محفوف به قرائن قطعي و به صدور آنها از آن بزرگواران يقين يا اطمينان باشد،‌ بدون ترديد و به اتفاق همه مفسران مي توان آيات را به استناد آن تفسير كرد و از معناي آيات به صورت قطعي خبر داد و آنچه با سند صحيح و معتبر به ما رسيده باشد، به نظر شماري از مفسران فقط در تفسير آيات احكام (براي اطلاع از نمونه اين افراد ر.ك به: طوسي، [بي تا]، ج7، ص 6 و 7/ طباطبايي، [بي تا]، ج1، ص 293؛ ج2، ص 378؛ ج6، ص 57، ج9، ص 211؛ ج14، ص 205-206) و بر مبناي شماري از آنان در تفسير همه آيات، مي توان به آن اعتماد كرد و از معناي آيات براساس آن خبر داد (براي اطلاع از نمونه اين افراد ر.ك به: خويي، 1408ق، ص 398/ فاضل لنكراني، 1396ق، ص 174-176) و حق اين است كه هرچند از طريق اين قسم از روايات، به معناي آيات يقين حاصل نمي شود، ولي خبر دادن از معناي آيات به استناد آن مانعي ندارد؛ زيرا سخن مستند به حجت است (‌براي توضيح بيشتر ر.ك به: بابايي، 1386ش، ص 271-272)؛ اما از رواياتي كه متواتر يا محفوف به قرائن قطعي نيستند و سند معتبري نيز ندارند، فقط مي توان در حد تأييد يا بيان احتمالي معناي آيات استفاده كرد و از رواياتي كه با نصوص قرآن تباين و يا با سنت قطعي يا روايات معتبر معارضه داشته باشند، حتي به اين مقدار نيز نمي توان استفاده كرد.
پي نوشت ها:
1. اين روايات هم وثوق خبري دارند و هم وثوق مخبري؛ يعني هم كثرت آنها به مقداري است كه اطمينان به صدور آنها حاصل مي شود و هم در ميان آنها روايتي كه سندش صحيح و موثق است، وجود دارد؛ براي نمونه در اصول كافي، باب «ان الراسخين هم الائمة عليهم السلام» حديث 1 آمده است: «عدة من اصحابنا عن احمد بن محمد عن الحسين بن سعيد عن النضر بن سويد عن ايوب بن الحرّ و عمران بن علي عن ابي بصير عن ابي عبدالله عليه السلام قال: نحن الراسخون في العلم و نحن نعلم تأويله» (كليني، 1413ق، ج1، ص 270). سند اين روايت نيز صحيح است؛ زيرا يكي از «عدة من اصحابنا» علي بن ابراهيم بن هاشم است كه در وثاقتش ترديدي نيست (علامه حلّي، 1402ق، ص 271-272 و ص 100، ش 45/ تجليل، 1404ق، ص 387 و ص 79، ش 526) . احمد بن محمد نيز احمد بن محمد بن خالد برقي است كه نجاشي و شيخ طوسي و علامه حلي به وثاقتش گواهي داده اند (تجليل، 1404ق، ص 13-14، ش 64). حسين بن سعيد، نضر بن سويد، ايوب بن حرّ، عمران بن علي و ابوبصير نيز از رجال شناسان نخستين، بر وثاقت خود گواهي دارند و در وثاقت آنان اختلاف و ترديدي نيست (همان، ص 40، ش 253؛ ص 126، ش 856؛ ص 20، ش 125؛ ص 90، ش 605؛ ص 134-136، ش 914؛ ص 98، ش 658 و ص 131، ش 892) و دلالت اين حديث بر حصر نيز با توجه به معرفه بودن خبر و با التفات به اينكه امام در مقام معرفي «الراسخون في العلم» آيه، اين سخن را فرموده اند، آشكار است.
2. برخي گفته اند: «هناك روايات متواترة تنص علي ان المقصود ب «من عنده علم الكتاب» هو اميرالمؤمنين علي عليه السلام و انه هو العالم بالتفسير» (عاملي، 1427ق، ج4، ص 343) ، ولي اگر تواتر به معناي اصطلاحي محقق نباشد، بي ترديد كثرت موجب اطمينان به صدور محقق است.
3. راويان سند اين روايت، يعقوب بن يزيد، حسن بن علي بن فضال و عبدالله بن بكيرند و هر سه ثقه هستند (تجليل، 1404ق، ص 35، ش 221؛ ص 72، ش 474 و ص 133، ش 905) ؛ ولي چون گفته اند حسن بن علي بن قضال، فطحي مذهب بوده است، از سند با وصف موثق ياد شد.
منابع:
قرآن كريم.
1. آلوسي، محمود؛ روح المعاني؛ بيروت: دار احياء التراث العربي، 1405ق.
2. ابن ابي شيبه، عبدالله بن محمد؛ المصنف في الاحاديث و الآثار؛ بيروت: دارالفكر، 1409ق.
3. ابن ابي الحديد، عبدالحميد؛ شرح نهج البلاغه؛ [بي جا]، دار احياء الكتب العربيه، عيسي البابي الحلبي و شركاه، [بي تا].
4. ابن اثير، مبارك بن محمد؛ جامع الاصول من احاديث الرسول صلي الله عليه و آله؛ بيروت: دار احياء التراث العربي، 1400ق.
5. ابن بابويه القمي، علي بن الحسين، الامامة و التبصرة؛ قم: مدرسه الامام المهدي(عج)، 1404ق.
6. ابن بطريق، يحيي بن الحسن؛ العمدة: عمدة عين صحاح الاخبار في مناقب الائمه الابرار؛ قم: مؤسسه النشر الاسلامي، 1407ق.
7. ابن حجر عسقلاني، احمد بن علي؛ تعجيل المنفعة بزوائد رجال الائمة الاربعة؛ بيروت: دارالكتب العلميه، 1416ق.
8. ___؛ تهذيب التهذيب؛بيروت: دارالفكر، 1404ق/ 1984م.
9. ابن حجر هيثمي، احمد؛ الصواعق المحرقة؛ قاهره: شركه الطباعة الفنيّة، 1385ق.
10. ابن حنبل، احمد؛ مسند الامام احمد بن حنبل؛ بيروت: دارصادر، [بي تا].
11. ابن سعد، محمد؛ الطبقات الكبري؛ بيروت: دار بيروت: 1405ق.
12. ابن سيده، علي بن اسماعيل؛ المحكم و المحيط الاعظم في اللغة؛ [بي جا]، [بي نا]، [بي تا].
13. ابن شهرآشوب، محمد بن علي؛ مناقب آل ابي طالب؛ ‌بيروت: دارالاضواء، 1412ق/ 1991م.
14. ابن عساكر، علي بن حسن؛ تاريخ مدنية دمشق؛ بيروت: دارالفكر، 1415ق.
15. ابن فارس، احمد؛ ترتيب مقاييس اللغة؛ قم: مركز دراسات الحوزة‌ و الجامعه، 1387ش.
16. ابن كثير، اسماعيل بن عمر؛ البداية و النهاية؛ بيروت: دارالكتب العلميه، [بي تا].
17. ____؛ تفسير القرآن العظيم؛ بيروت: دارالمعرفة، 1415ق.
18. ابن منظور، محمد بن مكرم؛ لسان العرب؛ بيروت: دار احياء التراث العربي، 1408ق.
19. ابوحاتم، محمد بن حبّان؛ كتاب الثقات؛ حيدرآباد دكن هند: دائره المعارف العثمانية، 1401ق.
20. ابوحيان، محمد بن يوسف؛ البحر المحيط؛ بيروت: دارالكتب العلمية، 1422ق/ 2001م.
21. ابوداوود، سليمان بن اشعث؛ سنن ابي داوود؛ بيروت: دارالجنان، 1409ق.
22. ابونعيم، احمد بن عبدالله؛ حلية الاولياء و طبقات الاصفياء؛ بيروت: دارالكتاب العربي و قاهره: دارالريان للتراث، 1407ق/ 1987م.
23. ابويعلي، احمد بن علي؛ مسند ابي يعلي؛ بيروت: دارالمأمون للتراث، 1410ق.
24. انيس، ابراهيم و ديگران؛ المعجم الوسيط؛ تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1408ق.
25. بابايي، علي اكبر؛ «تأويل قرآن»؛ مجله معرفت؛ ش 6، پاييز 1372.
26. ___؛ «شيعه و اهل بيت پيامبر عليهم السلام»؛ فصلنامه شيعه شناسي، ش 19، پاييز 1386.
27. ___؛ مكاتب تفسيري؛ ج2، قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و تهران: سمت: 1386ش.
28. بحراني، سيدهاشم؛ البرهان في تفسير القرآن؛ بيروت: مؤسسه الاعلمي للمطبوعات، 1419ق/ 1999م.
29. بخاري، محمد بن اسماعيل؛ صحيح البخاري؛ بيروت: دارالمعرفة، 1406ق.
30. برقي، احمد بن محمد بن خالد؛ كتاب المحاسن؛ قم: دارالكتب الاسلامية، [بي تا].
31. بروجردي، آقاحسين؛ جامع احاديث الشيعه؛ قم: المطبعة العلميه، 1399ق.
32. بغوي، حسين؛ تفسير البغوي المسمي معالم التنزيل؛ بيروت: دارالمعرفة، [بي تا].
33. تجليل، ابوطالب؛ معجم الثقات و ترتيب الطبقات؛ قم: مؤسسه النشر الاسلامي، 1404ق/ 1363ش.
34. ترمذي، محمد بن عيسي؛ سنن الترمذي؛ بيروت: دارالفكر، 1403ق.
35. تفتازاني، مسعود بن عمر؛ كتاب المطوّل في شرح تلخيص المفتاح؛ تهران: مكتبة العلمية الاسلامية، 1374ق.
36. ثعلبي؛ الكشف و البيان: المعروف تفسير الثعلبي؛ بيروت: داراحياء التراث العربي، 1422ق/ 2002م.
37. جوهري، اسماعيل؛ الصحاح؛ [بي جا]، دارالعلم للملايين، 1990م.
38. جويني، ابراهيم بن محمد؛ فرائد السمطين؛ بيروت: مؤسسه المحمودي، [بي تا].
39. حاكم حسكاني، عبيدالله؛ شواهد التنزيل؛ تهران:‌ وزارة الثقافة و الارشاد الاسلامي، 1411ق.
40. حاكم نيشابوري، محمد بن عبدالله؛ المستدرك علي الصحيحين؛ بيروت: دارالمعرفة، [بي تا].
41. حرّ عاملي، محمد بن حسن؛ اثبات الهداة؛ قم: المطبعة العلميّه، [بي تا].
42. __؛ وسائل الشيعه؛ تهران: مكتبة الاسلاميه، 1376ش.
43. حلّي، حسن بن سليمان؛ المحتضر؛ [بي جا]، المكتبه الحيدريه، 1424ق.
44. ___؛ مختصر بصائر الدرجات؛ قم: الرسول المصطفي، 1370ق/ 1950م.
45. حلي، علي بن يوسف؛ العدد القوية؛ قم: مكتبه آيت الله المرعشي، 1408ق.
46. حويزي، عبدعلي بن جمعه؛ تفسير نورالثقلين؛ قم: مؤسسه اسماعيليان، 1412ق.
47. خزاز قمي، علي بن محمد؛ كفاية الاثر؛ بيروت: مؤسسه الاعلمي، [بي تا].
48. خطيب قزويني، محمد بن عبدالرحمن؛ الايضاح في علوم البلاغة؛ بيروت: دارالكتب العلميه، [بي تا].
49. خويي، سيد ابوالقاسم؛ البيان في تفسير القرآن؛ بيروت: دارالزهراء، 1408ق.
50. ____؛ معجم رجال الحديث؛ قم: مدينه العلم، 1409ق.
51. ذهبي، محمدحسين؛ التفسير المفسرون؛ [بي جا]، [بي نا]، [بي تا].
52. راغب، حسين بن محمد؛ معجم مفردات الفاظ القران؛ تهران: مرتضوي، 1376ش.
53. راوندي، قطب الدين؛ الخرائج و الجرائح؛ قم: مؤسسه الامام المهدي عليه السلام، 1409ق.
54. محمدي ري شهري، محمد؛ موسوعة الامام علي بن ابي طالب عليه السلام في الكتاب و السنة و التاريخ؛ قم: دارالحديث، 1421ق.
55. زركشي، محمد بن عبدالله؛ البرهان في علوم القران؛ بيروت: دارالمعرفة، [بي تا].
56. زمخشري، محمود بن عمر؛ الكشاف، بيروت: دارالكتاب العربي، 1407ق/ 1987م.
57. سليم بن قيس؛ كتاب سليم بن قيس؛ [بي جا]، [بي نا]، [بي تا].
58. سيد بن طاووس، علي؛ التحصين؛ قم: دارالكتاب، 1413ق.
59. سيد رضي، محمد بن حسين؛ نهج البلاغه؛ ترجمه و شرح علي نقي فيض الاسلام، تهران: فيض الاسلام، 1368ش.
60. سيوطي، عبدالرحمن، الاتقان في علوم القران؛ دمشق و بيروت: دار ابن كثير، 1407ق.
61. ____؛ الدر المنثور في التفسير بالمأثور؛ بيروت: دارالكتب العلميه، 1421ق.
62. صدوق، محمد بن علي؛ الامالي؛ قم: موسسه البعثه، 1417ق.
63. ____؛ الخصال؛ قم: منشورات جماعة‌المدرسين في الحوزه العلميه، 1403ق/1362ش.
64. ___؛ كمال الدين؛ قم: مؤسسه النشر الاسلامي، التابعة لجماعة المدرسين، [بي تا]، «الف».
65. ___؛ عيون اخبار الرضا عليه السلام؛ تهران: جهان، [بي تا]، «ب».
66. ____؛ معاني الاخبار؛ قم: جامعه مدرسين، 1361ش.
67. ____؛ من لا يحضره الفقيه؛ بيروت: دارالاضواء، 1413ق.
68. صفار، محمد بن الحسن؛ بصائر الدرجات؛ تهران: منشورات الاعلمي، 1404ق/1362ش.
69. طباطبايي، سيدمحمد حسين؛ الميزان في تفسير القرآن؛ قم: جامعه مدرسين، [بي تا].
70. طبراني، سليمان بن احمد؛ المعجم الكبير؛ [بي جا]، داراحيا التراث العربي، 1404ق.
71. طبرسي، احمد بن ابي طالب؛ الاحتجاج؛ نجف اشرف دارالنعمان، 1386ق/ 1966م.
72. طبرسي، فضل بن حسن؛ جوامع الجامع؛ تهران: دانشگاه تهران و سمت، 1377ش.
73. ___؛ مجمع البيان في تفسير القرآن؛ بيروت: دارالمعرفة، 1406ق/1986م.
74. طبري، محمد بن جرير؛ جامع البيان؛ بيروت: دارالفكر، 1415ق/1995م.
75. ___؛ نوادر المعجزات في مناقب الائمة الهداه؛ قم: مؤسسه الامام المهدي عليه السلام، 1410ق.
76. طحاوي، احمد بن محمد؛ مشكل الآثار؛ بيروت: مؤسسه العلمية، 1415ق.
77. طوسي، محمد بن حسن؛ التبيان في تفسير القرآن؛ بيروت: دار احياء‌التراث العربي، [بي تا].
78. ____؛ رجال الطوسي؛ النجف الاشرف: منشورات المكتبة و المطبعة الحيدريه، 1380ق/ 1961م.
79. عاملي، سيدجعفر مرتضي؛ الصحيح من سيرة النبي الاعظم؛ بيروت: المركز الاسلامي للدراسات، 1427ق.
80. عاملي، علي بن يونس؛ الصراط المستقيم؛ [بي جا]، المكتبة المرتضوية، 1384ق.
81. علامه حلّي، حسن بن يوسف؛ رجال العلامة الحلي؛ قم: منشورات الرضي، 1402ق.
82. عيّاشي، محمد بن مسعود؛ تفسير العياشي؛ تهران: مكتبة علمية اسلاميه، [بي تا].
83. فارسي، علي بن بلبان؛ الاحسان بترتيب صحيح ابن حبّان؛ بيروت: دارالكتب العلميه، 1407ق.
84. فاضل لنكراني، محمد؛ مدخل التفسير؛ تهران: مطبعة الحيدري، 1396ق.
85. فتال نيشابوري، محمد بن حسن؛ روضة الواعظين؛ قم: منشورات الشريف الرضي، [بي تا].
86. فخر رازي، محمد بن عمر؛ التفسير الكبير؛ بيروت: دار احياء التراث العربي، [بي تا].
87. فراهيدي، خليل بن احمد؛ كتاب العين؛ [بي جا]، مؤسسه دارالهجرة، 1409ق.
88. فيروزآبادي، محمد بن يعقوب؛ القاموس المحيط؛ بيروت: دار المعرفة، [بي تا].
89. فيّومي، احمد بن محمد؛ المصباح المنير؛ القاهره: المطبعة الاميريّه، 1928م.
90. قرطبي، محمد بن احمد؛ الجامع لاحكام القرآن؛ بيروت: دار احياء‌التراث العربي، 1405ق/ 1985م.
91. قمي، علي بن ابراهيم، تفسير القمي؛ بيروت: دارالسرور، 1411ق.
92. قندوزي، سليمان بن ابراهيم؛ ينابيع المودة؛‌ [بي جا]، دارالاسوه، 1416ق.
93. كليني، محمد بن يعقوب؛ اصول الكافي؛ بيروت: دارالاضواء، 1413ق.
94. ____؛ فروع الكافي؛ بيروت: دارالاضواء، 1413ق/ 1992م.
95. كوفي، فرات بن ابراهيم؛ تفسير فرات الكوفي؛ تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1416ق.
96. كوفي، محمد بن سليمان؛ مناقب الامام اميرالمؤمنين عليه السلام؛ قم: مجمع احياء الثقافه الاسلاميه، 1412ق.
97. لجنة التحقيق في مسئله الامامه؛ مدرسه الامام باقر العلوم عليه السلام؛ كتاب الله و اهل البيت في حديث الثقلين؛ قم: دليل ما، 1422ق.
98. مجلسي، محمدباقر؛ بحارالانوار؛ بيروت: مؤسسه الوفاء، 1403ق.
99. ____؛‌ مرآة العقول؛ تهران: دارالكتب الاسلامية، 1404ق/ 1363ش.
100. مشهدي، محمد بن محمدرضا؛ كنزالدقائق و بحرالغرائب؛ تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1411ق.
101. نجاشي، احمد بن علي؛ رجال النجاشي؛ قم: مكتبة الداوري، [بي تا].
102. نعماني، محمد بن ابراهيم؛ كتاب الغيبه؛ تهران: دارالخلافة، 1318ق.
103. نيشابوري، مسلم بن حجاج؛ صحيح مسلم؛ بيروت: دارالفكر، [بي تا].
104. هاشمي، سيداحمد؛ جواهر البلاغه في المعاني و البيان و البديع؛ قم: مؤسسه مطبوعات ديني، 1368ش.
105. هندي، متقي بن حسام الدين؛ كنزالعمال؛ بيروت: مؤسسه الرساله، 1409ق.
106. هيثمي، علي بن ابي بكر؛ مجمع الزوائد؛ بيروت: دارالكتب العربي، 1402ق.
منبع: شيعه شناسي، شماره 29



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما
معنی اسم فربد و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم فربد و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم تلما و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم تلما و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم فرشید و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم فرشید و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم آلما و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم آلما و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم سدنا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم سدنا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم نادیا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم نادیا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم ونداد و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم ونداد و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم فرهان و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم فرهان و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم فریدون و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم فریدون و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم فرخ و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم فرخ و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم فراز و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم فراز و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم جعفر و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم جعفر و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم فریبرز و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم فریبرز و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم فیروز و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم فیروز و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
شهرستان هامون کجاست؟ از پیش شماره این شهر تا مناطق گردشگری
شهرستان هامون کجاست؟ از پیش شماره این شهر تا مناطق گردشگری