ويژگي هاي فرهنگي و تمدني شيعه (3)

علوم و معارف، يكي از مهم ترين دستاوردهاي معنوي انديشه بشرند. تقسيم بندي ها و دسته بندي هاي متفاوتي براي اين موضوع در فرهنگ و تمدن ارائه شده است؛ اما در اين مقاله، به دو موضوع مهم مي پردازيم و تحقيق بيشتر را به منابع مربوط وامي گذاريم. اين دو، يكي شناخت عالمان و دانشمنداني است كه تحت تربيت اين مذهب قرار گرفته، بر اثر تعليمات آن توانسته اند راه رشد و شكوفايي خود را در زمينه علوم و معارف طي كنند؛ اين مي تواند به واسطه
چهارشنبه، 24 خرداد 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ويژگي هاي فرهنگي و تمدني شيعه (3)

ويژگي هاي فرهنگي و تمدني شيعه (3)
ويژگي هاي فرهنگي و تمدني شيعه (3)


 






 

عناصر فرهنگي شيعه
 

1. معارف
 

علوم و معارف، يكي از مهم ترين دستاوردهاي معنوي انديشه بشرند. تقسيم بندي ها و دسته بندي هاي متفاوتي براي اين موضوع در فرهنگ و تمدن ارائه شده است؛ اما در اين مقاله، به دو موضوع مهم مي پردازيم و تحقيق بيشتر را به منابع مربوط وامي گذاريم. اين دو، يكي شناخت عالمان و دانشمنداني است كه تحت تربيت اين مذهب قرار گرفته، بر اثر تعليمات آن توانسته اند راه رشد و شكوفايي خود را در زمينه علوم و معارف طي كنند؛ اين مي تواند به واسطه توجه ويژه اين مكتب به علم و عقل و اكرام دانشمندان و علما از سويي و حذف عناصر مربوط به جهل و ناداني و لهو و لغو و بيهودگي از سوي ديگر باشد.
رعايت دقيق شريعت در كنار تربيت عميق روحي انسان در اين مكتب، معتقدان واقعي و راستين به آن را در جهت رشد و شكوفايي درخت علم و معرفت، و ثمر نشستن آن تشويق و ترغيب مي كند.
موضوع ديگر، علوم و معارفي است كه از اين دانشمندان به عنوان خروجي هاي فرهنگي و غيرمادي فرهنگ و تمدن شيعه به دست مي آيند. از آنجا كه علوم مربوط به شيعيان در بخش مربوط به حوزه هاي علميه، مختصراً توضيح داده شد، از تكرار آن خودداري مي شود.

2. دعا
 

ديرپاترين تصاويري كه از ابتدايي ترين انسان ها در دل غارها و حفره ها و كوه ها به دست آمده است، به نحوي زندگي او را با نيايش و دعا به درگاه وجودي برتر به تصوير مي كشد. حال چه اين فعل و انفعال را به تعاليم انبياء - از آغازين روز خلقت انسان - نسبت دهيم و چه براساس آنچه بعضي از دانشمندان تصور مي كنند، علت اين موضوع را جهل و ناداني او به علل طبيعي پديده ها و در نتيجه روكردن به خرافه و توتم بپنداريم، در اصل موضوع كه تعلق خاطر انسان به نيايش و دعا به درگاه قدرت برتر است،‌ تغييري رخ نمي دهد؛ هرچند مي توان اين دو ديدگاه را در اين نقطه مشترك گرد آورد و خرافه پرستي بعضي از انسان ها را - از روزگار اولين تاكنون - به جهل و ناداني آنان نسبت به علت العلل پديده ها، يعني خداوند متعال و تعاليم انبياي گرامي او وابسته كرد.
فلاسفه نيز نياز انسان به نيايش و دعا و پرستش را نيازي فطري مي دانند و جزء ذات او تلقي مي كنند.
در هر حال آنچه واضح است، اينكه بشر پيوسته و علي الخصوص در مواقع بحراني، دست به دعا و نيايش برمي دارد و در بسياري از برهه هاي تاريخ، اين نياز او باعث شده است انسان هاي زيرك به سوءاستفاده از آن برخيزند و با ايجاد بتكده ها و خدايان خيالي، اين نياز را به سوي منافع فردي و جمعي خود سازماندهي كنند و آن را وسيله اي براي استعمار و استثمار جوامع قرار دهند.
از سوي ديگر، دعا مي تواند چون در اوج برانگيختگي انسان شكل مي گيرد، در سازماندهي هيجان و شكفتگي استعدادهاي نهفته وي، چه به صورت فردي و چه جمعي، نقشي بي بديل ايفا كند.
يكي از مهم ترين اركان اديان الهي در هدايت انسان ها شكل دادن و جهت دادن به دعاهاي آنها بوده است و به همين علت، عموم فرهنگ ها و تمدن هاي بشري از اصل موضوع دعا بهره مند بوده اند؛ اما چيزي كه در اين زمينه مذهب شيعه را از بقيه موارد متمايز مي كند، دو نكته مهم است:
 
الف) مذهب شيعه به علت قرن ها فشار و اختناق - كه حاكمان وقت، با شدت هرچه تمام تر در صدد نيستي و نابودي فرهنگ و تمدن آن بودند - براساس عنصر بنيادين تقيه، سعي در انتقال فرهنگ داشت. اين عنصر مهم ترين و يا يكي از مهم ترين روش هايي بوده است كه توانسته عميق ترين مفاهيم معنوي را با استوارترين مباني فكري و تربيتي فردي و اجتماعي پيوند داده، براساس آموزه هاي خود، ‌ديانت را با سياست گره بزند.
ادعيه وارده از ناحيه اهل بيت عليهم السلام كه براي هر لحظه، روز، ماه و سال با شيواترين بيان و عميق ترين و زيباترين مفاهيم تبيين شده اند و به شيعيان آموخته شده اند، در شكل گيري اين عناصر و مفاهيم، پيوسته بسيار مؤثر بوده اند.
ب) وجود عناصر عصمت و عدالت،‌ باعث شده است خاستگاه دعا در مذهب شيعه از آنچه در بعضي از فرهنگ ها و تمدن ها براساس منافع فردي و جمعي پديدآورندگان شكل گرفته است مصون مانده، درواقع كل مجموعه را به صورت يك سيستم به هم پيوسته، به سوي هدفي متعالي - كه منافع تمامي بشريت در ايجاد صلح و عدل و در جامعه اي زير سايه امامت و ولايت عادل ترين و پاك ترين انسان ها و با كاركرد امر به معروف و نهي از منكر، جهاد و تقيه شكل مي گيرد - رهنمون شود. اين جامعه در نقطه اوج خود در حكومت مهدي پيش روي بشريت تعريف شده است. به دليل همين خصوصيات است كه صحيفه سجاديه را «قرآن بالا رونده» در قبال قرآن مجيد، يعني «قرآن فرود آمده» نام مي برند.

3. عاشورا
 

هنگامي كه فرهنگ جوامع مختلف را ورق مي زنيم و اسطوره ها و تأثير آنها را در اين فرهنگ ها مورد توجه قرار مي دهيم، مشاهده مي كنيم عنصر اسطوره هرچند ممكن است زادگاهي انساني با برجستگي ها و ويژگي هاي خاص داشته باشد، اما به مرور زمان با خواست ها، آرمان ها و حتي تخيلات يك قوم گره خورده، آبياري مي شود و سرانجام به عنوان مقوله اي كه مي تواند در اوج ايدئال هاي يك جامعه قرار بگيرد و حتي در شرايط بحراني مورد استفاده واقع شده، آن ويژگي ها را در جامعه برانگيزد، سبب مي شود جامعه، فراتر از وضعيت عادي خود به كارهاي بزرگ دست زند و يا در يك زمينه رشد و پيشرفت بيشتري نمايد؛ درواقع اسطوره ها بيانگر انتظارات والاي رهبران يك جامعه از آن و يا حتي جامعه از خود مي باشند.
با اسطوره مي توان مسير حركت يك جامعه را براي رسيدن به هدفي كه از پيش تبيين شده است، ترسيم كرد و آن را القا نمود؛ به همين علت اسطوره ها نقشي اساسي در ايجاد و پايداري فرهنگ ها و تمدن ها دارند. غير از اين، اسطوره ها مي توانند در شكل گيري ساختار فرهنگ ها و تمدن ها نقشي اساسي بازي كنند؛‌ براي مثال يك اسطوره كه داراي خصوصيات برتر انساني است، مي تواند حتي در ترويج يك روند نامعقول و يا يك رفتار غيرفطري و يا غيرطبيعي، تأثيري بسيار فراتر از انواع آموزش ها، فشارها و روش هاي تأثيرگذاري ديگر، بر جاي بگذارد؛ به همين علت پيامبران با داشتن ويژگي هاي برتر و متعالي انساني، خصوصيات ويژه الهي او را در خود متبلور كرده، در جايگاه اسطوره، الگوي جوامع براي رسيدن به آن عناصر مي شوند.
واقعه عاشورا از جمله مواردي است كه به علت دارا بودن ويژگي هاي بنيادين فرهنگ و تمدن شيعه، به همراه اوج خصوصيات انساني، از قبيل ايثار، شهادت، محبت و كمالات و فضايل ديگر، تأثيري بي مانند در روند رشد فرهنگ و تمدن شيعه ايفا كرده و مي كند. نكته مهمي كه اين عنصر را از اساطير متداول موجود در فرهنگ ها و تمدن هاي ديگر جدا مي كند، دو موضوع است:
الف) واقعي بودن آن، به نحوي كه با تمام جزئيات در عالم خارج اتفاق افتاده است و جاي ترديد وجود ندارد؛ و به اين علت اصل موضوع، بدون پيرايه هاي فرهنگي كاملاً قابليت اسطوره بودن را داراست.
ب) اين اتفاق در راستاي هدف بلند پيامبران الهي و مذهب تشيع براي رسيدن به حكومتي مبتني بر اهداف آن اتفاق افتاده است و به اين ترتيب، جامعه مربوط به اين فرهنگ و تمدن را براي تبديل از وضعيت هنجاري فرهنگ به عينيت تمدن، در مسير و زمان همگرا مي كند.
«در تاريخ شيعه، واقعه شهادت امام حسين عليه السلام در ماه محرم سال 61 هجري در صحراي كربلا، از نظر اهميت فقط، بعد از واقعه غديرخم قرار گرفته است كه پيامبر صلي الله عليه و آله، حضرت علي عليه السلام را به جانشيني خود برگزيد. از نظر سياسي، اين واقعه به دو دليل مهم است: اول اينكه امام حسين عليه السلام تنها امام در مذهب شيعه اثني عشري بود كه احقاق حق خلافت (امامت) خود را با قيام مسلحانه توأم كرد؛ ديگر اينكه عنصر شهادت كه در اين واقعه هست، آشكارا جاذبه اي نيرومند براي همه نهضت هاي شيعي داشته است كه نظام حاكم را به مبارزه طلبيده اند. اين فاجعه مي تواند در متن خاص فرهنگ ايراني، نه به خاطر رگه هاي ناسيوناليستي و ضد عرب و ضد ترك در روايت هاي عاميانه، بلكه به خاطر آميختگي در فرهنگ عامه با اسطوره قبل از اسلام خون سياوش، آنچنان كه در شاهنامه فردوسي آمده، اهميت و ابعاد بزرگ تري به خود بگيرد.
اسطوره سياوش، هرچند ويژگي هاي به كلي متفاوتي دارد، بر مفهومي مشابه و يكسان با شهادت امام حسين عليه السلام بنا شده است.... خوني كه بي گناه به زمين ريخته شد، تا ابد خونخواهي مي كند. در حالي كه ماجراي امام حسين عليه السلام اساساً آرزوي عدالتخواهي سياسي را برمي انگيزد، افسانه سياوش، ايمان به وجود يك الهه انتقام جهاني كه داد ستمديدگان را خواهد گرفت، القا مي كند؛ بدين سان عزاداري براي امام حسين عليه السلام به عزاداران مدد مي رساند كه نه فقط از بخشايش الهي مطمئن شوند، بلكه در به پيروزي رساندن شيعه سهيم باشند.» (عنايت، 1384، ص 358).
قيام عاشوراي امام حسين عليه السلام باعث شد مسلمانان در نقاط مختلف سرزمين بزرگ اسلامي به پا خيزند و بني اميه را به سراشيبي سقوط بكشانند. بسياري از ملت هاي دربند، با سرمشق گرفتن از عاشورا،‌ قيام كردند و خود را از قيد و بند استعمارگران نجات دادند. گاندي رهبر فقيد مردم مبارز هندوستان، مي گفت: «من مبارزه را از شهيدان عاشورا آموختم» (بي آزار شيرازي، 1377).

4. انتظار
 

انتظار، بيش از آنكه آموزه اي ديني و يا روندي كاركردي باشد، يك حالت و صفتي فردي و اجتماعي است؛ حالتي كه در آن، شخص منتظر به هر تقدير، نگاهي مثبت به سوي آينده دارد. از آنجا كه تمامي اديان الهي آينده اي روشن و اميدبخش را در غلبه حق بر باطل، خير بر شر، درست بر نادرست و خوبي بر بدي براي جوامع انساني تصوير مي كنند و رسيدن به چنان مدينه فاضله اي را در دستور كار افراد و جوامع انساني قرار مي دهند، انتظار براي رسيدن به چنان جامعه اي، عنصر فرهنگي بسيار مهم، با رويكردي تمدن ساز در تمامي اديان الهي است؛ تا اينجاي بحث، انتظار را مي توان خصوصيت دروني و يكي از مباحث روانشناسي اجتماعي برشمرد. از چنين نقطه نظري، فرد و جامعه است كه بايد به وسيله خصوصيت انتظار، ناملايمات، مشكلات و سختي هاي پيش رو را تحمل كند و موانع را برطرف نمايد و مسير را در راه رسيدن به آن دولت پر اميد، براي خود بگشايد؛ درواقع اين فرد و جامعه است كه در صورت موفقيت در حركت خود به سوي آن هدف ايدئال چنان جامعه اي را خواهد ساخت؛ از اين رو در تمامي اديان الهي، ظهور يك منجي پيش بيني شده، حضور او منوط به رسيدن جامعه به اين شرايط است؛ با اين همه نكته بسيار مهمي كه مي تواند تفاوتي اساسي ميان ديدگاه تشيع از انتظار و اديان و مذاهب ديگر تلقي شود، نگاه به وجود منجي در زمان و مكان حاضر است. از ديدگاه اديان و مذاهب ديگر، منجي هنوز به دنيا نيامده است و يا اينكه از دنيا رفته و سپس در زمان نامعين رسيدن جامعه به شرايط خاص و ايدئال دوباره به دنيا خواهد آمد؛ در نتيجه چنين منجي اي تأثيري بر روند حركت، رشد و رسيدن جامعه به شرايط ظهور ندارد؛ يعني درواقع انتظار امري يكسويه است و تنها حالتي براي يك جامعه محسوب مي شود.
در بعضي از اديان و مذاهب، از آنجا كه ديدگاه روشني درباره شرايط مدينه فاضله تبيين نشده است، اين انتظار، تنها همچون يك مسكن عمل كرده، باعث مي شود مخالفان آن، از آن به عنوان يك مخدر و يا افيون توده ها ياد كنند؛ اما در مذهب شيعه، اولاً با حضور و حيات شخص منجي كه در عالم واقع اتفاق افتاده است و زندگي اش تداوم دارد، انتظار از حالتي يكسويه خارج شده، شرايطي دوسويه را برمي تابد كه در آن فرد و جامعه منتظر، از يك سو و منجي بزرگ بشريت از سوي ديگر، هر دو در اين انتظار تأثير دارند و براي رسيدن و رساندن جامعه به اين نقطه كه در آن، چنان دولتي برپا مي شود، تلاش مي كنند.
دولت كامل در سايه رهبري انسان كامل كه دو خصوصيت عصمت و عدالت را به طور كامل داراست، در نزد مذهب شيعه، باعث مي شود جامعه شيعي آنچه را به عنوان نقطه هدف پيشروي خود تعريف كرده است، به صورت چشم اندازي روشن و دقيق بشناسد، و اين دو ويژگي به طور جدي جامعه شيعي را علي رغم اشتراك در مفهوم انتظار، از جوامع ديگر متمايز مي سازد.
عقيده به مصلح كل، به شيعه يا مسلمانان اختصاص ندارد، بلكه تمام اديان و مذاهب آسماني در اين عقيده مشترك اند. پيروان همه اديان معتقدند: در يك عصر تاريك و بحراني كه جهان را فساد و بيدادگري و بي ديني فرا گرفته است، نجات دهنده اي بزرگ طلوع مي كند و به مدد نيروي فوق العاده غيبي، اوضاع آشفته جهان را اصلاح مي كند و خداپرستي را بر بي ديني و مادّي گري غلبه مي دهد.
منبع: شيعه شناسي، شماره 29



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.