چرا نام امام علي (عليه السلام) در قرآن نيامده است؟

اين سؤالي است که هميشه ذهن شيعه را به خود مشغول نموده است. چرا که از طرفي، مخالفين امامت بلافصل آن حضرت، به عنوان يک اشکال چنين مطرح مي کنند که اگر مقام حضرت علي (عليه السلام) آن گونه است که شما مي گوييد، چرا نام آن حضرت در قرآن نيامده است؟ از طرفي ديگر، ضرورت ذکر نام آن حضرت در قرآن براي برخي از شيعيان آن قدر مسلم بوده که نبودن نام، باعث شده که حتي برخي از شيعيان فکر کنند نام آن حضرت در قرآن بوده اما خداي ناکرده بر اثر تحريف قرآن، حذف شده است!!
پنجشنبه، 1 تير 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
چرا نام امام علي (عليه السلام) در قرآن نيامده است؟

 چرا نام امام علي (عليه السلام) در قرآن نيامده است؟
چرا نام امام علي (عليه السلام) در قرآن نيامده است؟


 

نويسنده: حجت الله رحماني




 
اين سؤالي است که هميشه ذهن شيعه را به خود مشغول نموده است. چرا که از طرفي، مخالفين امامت بلافصل آن حضرت، به عنوان يک اشکال چنين مطرح مي کنند که اگر مقام حضرت علي (عليه السلام) آن گونه است که شما مي گوييد، چرا نام آن حضرت در قرآن نيامده است؟ از طرفي ديگر، ضرورت ذکر نام آن حضرت در قرآن براي برخي از شيعيان آن قدر مسلم بوده که نبودن نام، باعث شده که حتي برخي از شيعيان فکر کنند نام آن حضرت در قرآن بوده اما خداي ناکرده بر اثر تحريف قرآن، حذف شده است!!
مشهورترين پاسخ به اين پرسش اين است که اگر نام حضرت علي (عليه السلام) در قرآن وجود داشت قطعاً اين کتاب مقدس توسط دشمنان آن حضرت تحريف مي شد و خدا براي اينکه که اين کتاب مقدس سرنوشتي همانند تورات و انجيل پيدا نکند و تحريف نشود و از ذکر نام آن حضرت در قرآن خودداري فرموده است.
اما به نظر مي رسد اين پاسخ، کامل نيست چرا که نتيجه اين سخن اين مي شود که بگوييم علي رغم اين که آمدن نام حضرت در قرآن لازم و واجب بوده اما خداوند متعال اين کار لازم را از ترس منافقان و بي دينان انجام نداده است! اما يک سؤال ديگر پيش مي آيد و آن اين که مگر با وجود نام آن حضرت در قرآن، خداي متعال توان محافظت از قرآن و عدم تحريف آن را ندارد؟
آن چه در پاسخ به اين سؤال بايد مد نظر داشت چند نکته است:
1 ـ چه کسي گفته همه چيز صريحاً و به اسم در قرآن بايد وجود داشته باشد؟ اين تفکر که متأسفانه در جامعه امروز ما گسترش زيادي پيدا کرده و خطرناک نيز هست، يک تفکر انحرافي است چرا که قرآن و عترت در کنار هم هستند و عترت مفسر قرآن اند و قرار نيست همه مطالب در قرآن بيان شود.
ابوبصير از امام صادق (عليه السلام) سؤال کرد که دشمنان ما مي گويند چرا نام ائمه در قرآن نيامده است؟ حضرت فرمودند: به آنان بگوييد: [کليات] نماز بر رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) نازل شد ولي (خدا) تعداد رکعات آن را (در قرآن) بيان نفرمود و آن حضرت جزئيات آن را براي مردم تفسير فرمودند و هم چنين زکات بر آن حضرت نازل شد و ...(اصول کافي ج 1 ص286.)
بنابراين خداوند متعال در قرآن کليات را بيان مي فرمايد و حضرت رسول (صلي الله عليه و آله و سلم) و ائمه (عليهم السلام) که جانشينان آن حضرت هستند جزئيات آن را براي مردم بيان مي فرمايند. همان گونه که در تفسير آيه شريفه اولي الامر ( آيه 59 سوره نساء)، در روايات متعددي نام معصومين (عليهم السلام) ذکر شده است.
2- صرف آمدن نام کسي در قرآن، نشانه فضيلت و شرافت او نيست. در قرآن نام پيامبران گذشته، بسيار بيشتر از نام پيامبر اسلام آمده است. بعنوان مثال نام حضرت ابراهيم (عليه السلام) در قرآن 69 مرتبه و نام حضرت موسي (عليه السلام) نيز 136 مرتبه ذکر شده اما آيا اين ذکر نام، مي تواند نشان دهنده مقام بالاتر ايشان باشد که فقط نامش 5 مرتبه در قرآن آمده است؟
3ـ قانون خداوند متعال در قرآن اين است که افراد را در حد امکان با صفات و خصوصيات ذکر مي کند نه نام و براي همين بسياري از قرآن پژوهان معتقدند هر جا نام کسي در قرآن آمده اين استثناء است و بايد دقت شود که چرا شخصي به نام ذکر شده است.
براي اثبات اين ادعا کافي است که نگاهي به داستان پر فراز و نشيب حضرت يوسف (عليه السلام) در قرآن کريم بياندازيم تا ببينيم در طول اين داستان حتي نامي از زليخا در قرآن نيست! و در بين شخصيت هاي متعدد آن ، تنها دو نام ذکر شده است: حضرت يوسف و يعقوب (عليهما السلام).
 
4 ـ اگر اسم حضرت علي (عليه السلام) هم در قرآن مي آمد، باز راه نپذيرفتن براي منافقان باز بود و تفاوتي نمي کرد!
وقتي ما مي گوييم چرا نام حضرت علي (عليه السلام) در قرآن نيامده با اين تصور اين پرسش را مطرح مي کنيم که اگر نام آن حضرت در قرآن آمده بود تمام اختلافات بين شيعه و سني برطرف شده و تفرقه ها و مشکلات رخت بر مي بست. در صورتي که به نظر مي آيد به دو دليل، حقيقت اين چنين نيست:
اول ـ در آيه 6 سوره مبارکه صف آمده است:«و اذ قال عيسي ابن مريم يا بني اسرائيل اني رسول الله اليکم مصدقاً لما بين يدي من التوراه و مبشراً برسول ياتي من بعدي اسمه احمد فلما جاء هم بالبينات قالوا هذا سحر مبين».
در اين آيه شريفه پس از اين که حضرت عيسي (عليه السلام) نبوت خود را متذکر مي شود (که طبيعتاً معصوم است و اشتباه و دروغ در سخنان او راه ندارد) مژده آمدن پيامبري پس از خودش را مي دهد که نامش احمد است. ولي چه شد؟
دوم ـ حديث غدير حديثي متواتر است و مي دانيم متواتر، حديثي است معتبر که يقين به صحت آن داريم. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در روز غدير فرمودند: «من کنت مولاه فهذا علي مولاه». همان گونه که مي بينيم در اين روايت، نام جانشين آن حضرت به صراحت آمده است اما با اين حال آيا مشکل حل شده است؟ در اين روايت معناي مولا دست کاري شده و با وجود قرائن متعدد که معناي مولا را در معناي سرپرست و رهبر و جانشين متعين مي سازد با اين حال چنين مطرح شده که در اين روايت، مولا به معناي دوست است.
5 ـ نکته اساسي در عدم ذکر نام مقدس اميرمؤمنان (عليه السلام) در قرآن، همان چيزي است که در آيات بسياري از قرآن، بعنوان يک سنت مسلم خداوند متعال مطرح شده و آن سنت امتحان و آزمايش مردم است.
به عبارت ديگر در مورد ذکر يا عدم ذکر نام مبارک آن حضرت بين يک امر خوب ( ذکر نام حضرت) و يک امر لازم و واجب ( امتحان مردم) تزاحم بوجود آمده که خداوند متعال آن امر واجب را مقدم داشته اند.
آري؛ همان گونه که آيات آغازين سوره مبارکه عنکبوب بيان مي فرمايد، اين گونه نيست که فقط با ادعاي ايمان، خداوند متعال بدون آزمايش و امتحان کسي را بهشت ببرد. بلکه نه تنها امتحان مي کند بلکه براي امتحان بندگان، از سوژه هايي استفاده مي کند که لغزشگاه است. در موضوعاتي که اغلب مردم به راحتي مي پذيرند و عمل مي کنند و با آن ها مشکلي ندارند و لغزشي نيست، مورد امتحان قرار نمي گيرد. بعنوان مثال خداوند در سوره هاي بقره، اعراف و نساء به داستاني اشاره مي کند در رابطه با قومي که آنان را اصحاب سبت( شنبه) مي نامد. قومي بودند که در کنار دريا زندگي مي کردند و طبق معمول، مهم ترين حرفه اي که به آن اشتغال داشتند ماهي گيري بود. خداوند آنان را امتحان فرمود به اين که امر نمود که در ايام هفته فقط روز شنبه ماهي گيري حرام است. ولي نکته اين جاست که در آيه شريفه آمده است: «اذا تاتيهم حيتانهم يوم سبتهم شرعاً و يوم لا يسبتون لا تاتيهم» در روز شنبه ماهي هاي فراواني مي آمدند و پديدار مي شدند و روزهاي غير از شنبه نمي آمدند. مدتي تحمل کردند ولي نتوانستند با نفس خود مبارزه کنند و حوضچه هايي ايجاد کردند و در روز شنبه ماهي ها را در آن ها گرفتار مي کردند و يکشنبه آن ها را مي گرفتند! در نتيجه خداوند هم مي فرمايد ما همه را تبديل به بوزينه کرديم. در اينجا نيز اين چنين است. به اين معنا که تمامي مسلمين بر روي شخصيت پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم) اتفاق نظر دارند ولي در مورد حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) اين گونه نيست خداوند متعال بوسيله وجود مقدس حضرت علي (عليه السلام) مؤمنين را امتحان مي کند. اين روايت در صحيح بخاري از کتب معتبر اهل سنت آمده است که پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرموده اند:« يا علي! حبک ايمان و بغضک نفاق و کفر». محبت حضرت علي (عليه السلام) نشانه ايمان است و دشمني با او نشانه نفاق و کفر.
شناخت شخصيت ملکوتي و جايگاه حضرت علي (عليه السلام) و اطاعت از ايشان ملاک کفر و ايمان است. به اين گونه که اگر چه خداوند متعال نام آن حضرت و فرزندان معصومش (عليهم السلام) را در قرآن کريم نياورده اما به گونه اي از ايشان در قرآن ياد شده که اگر کسي بيماري قلبي و باطني نداشته باشد و در صدد يافتن حقيقت باشد، با تأمل در آيات متعدد قرآن کريم، خاصه آياتي مانند آيه تطهير، مباهله، اولي الامر و ولايت به عظمت ملکوتي و جايگاه بي بديل آن عزيزان خدا، دست خواهد يافت.
منبع: نشريه نسيم وحي، ش 30.



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط