اسرائيليات نوين در بهار بيداري اسلامي

پيوند ايران و اسلام در طول تاريخ، کار دست بسياري داده و اين حقيقت همواره در دوران جديد ذهن استعمارگران را به خود مشغول داشته است. اين معما و در واقع رمز استيلاي نهايي فرهنگ غربي بر مشرق زمين است که چطور مي‌توان اسلام و ايران را از هم جدا نمود و دلبستگي‌هاي اسلامي ايرانيان را در نزد آن‌ها تيره و تار جلوه داد و اسلامي مان را از ايران و قدرتش در هراس انداخت. هر روز به همين بهانه دست استعمار از آستين ارتجاع ايراني و عرب در مي‌آيد تا به دروغ و تحريف و تزوير در اين راه گامي برداشته شود.
يکشنبه، 18 تير 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اسرائيليات نوين در بهار بيداري اسلامي

اسرائيليات نوين در بهار بيداري اسلامي
اسرائيليات نوين در بهار بيداري اسلامي


 

نویسنده : محمدصادق دهنادي




 
پيوند ايران و اسلام در طول تاريخ، کار دست بسياري داده و اين حقيقت همواره در دوران جديد ذهن استعمارگران را به خود مشغول داشته است. اين معما و در واقع رمز استيلاي نهايي فرهنگ غربي بر مشرق زمين است که چطور مي‌توان اسلام و ايران را از هم جدا نمود و دلبستگي‌هاي اسلامي ايرانيان را در نزد آن‌ها تيره و تار جلوه داد و اسلامي مان را از ايران و قدرتش در هراس انداخت. هر روز به همين بهانه دست استعمار از آستين ارتجاع ايراني و عرب در مي‌آيد تا به دروغ و تحريف و تزوير در اين راه گامي برداشته شود.

ماجراي يک دروغ مستند!
 

در ماه‌هاي اخير که جامعه در جوش و خروش نهضت‌هاي عربي حسيني است. جريان نفاق فرهنگي که حريم نامشروع جنايت‌ها و خيانت‌هاي خود به فرهنگ و مليت ايراني و اسلامي را هر روز به سمت نابودي يکي از پايه‌هاي اعتقادات و معارف ديني و ملي نشانه مي‌برد ؛اين بار تيري را به سمت سيد مظلومان حضرت اباعبدالله الحسين – عليه السلام – نشانه رفته و سعي کرده با تحريف يک حديث و استفاده از روش يهودي، پس و پيش کردن معناي يک قسمت از کتاب "سفينه البحار" مرحوم شيخ عباس قمي، حديثي که در تجليل از ايرانيان توسط آن عالم فرزانه آمده است را به معناي تحقير ايرانيان، جلوه داده و اين ويروس فرهنگي مسموم را توسط سايت‌ها و ايميل‌ها خود به کاربران ايراني منتقل کند.
اين روش کثيف که ريشه‌ي آن از مذهب انگليسي وهابيت نشات گرفته و توسط جريان کوته فکر و نژادپرست باستان گرا که در پوسته‌ي ميهن پرستي وحدت ملي را به آتش مي‌کشد دامن زده شده ؛اولين و آخرين سوژه‌ي شبهه افکني و حمله به حريم تشيع ايراني نيست اما بهانه‌اي است که بار ديگر بتوانيم پيوند عميق و تاريخي "اسلام و شيعه" با "ايران و ايراني " را به افتخار بنگريم.
موضوع از اين قرار بود که يک ويروس فرهنگي به ايميل‌هاي کاربران ايراني، ارسال شده که در آن، يکي از قسمت‌هاي چاپ قديمي کتاب گرانسنگ سفينه البحار نوشته‌ي عالم متبحر و نويسنده مفاتيح الجنان مرحوم شيخ عباس قمي، آورده شده که در آن از ابوعبدالله (حسين‌بن علي(ع))حديثي نقل شده و با قسمتي از تفسير آن که نوشته خود محدث قمي سر هم ترجمه شده است و جالب اين‌كه ترجمه نادرستي که ذيل اين حديث و تفسير شيخ قمي آورده است که نه ترجمه‌ي درست متن است و نه حتي مرتبط به متن.

اين ترجمه به اين مضمون است:
 

«ما از تبار قريش هستيم و هواخواهان ما عرب و دشمنان ما ايراني هستند. روشن است که عرب از هر ايراني بهتر و هر ايراني از دشمنان ما هم بدتر است. ايراني‌ها را بايد دستگير کرد و به مدينه آورد و زنانشان را به فروش رسانيد و مردانشان را به غلامي و بردگي اعراب گماشت.»
اندکي آشنايي به ترجمه تحت‌الفظي عربي به هر کس نشان مي‌دهد، ترجمه ارائه شده بر اين پارگراف ناقص انطباق ندارد و طراح خائن اين پيام از تکنيک مشابهت‌سازي کلمه‌ها براي باورپذير كردن آن استفاده کرده است. با مراجعه به منبع اصلي، چند نکته روشن مي‌شود که در فهم توطئه‌ي که در حال طراحي بوده بسيار مهم است:
در صفحه 164 سفينه البحار، و صفحات قبل و بعد آن احاديثي در فضيلت‌هاي غير عرب‌ها ذکر شده که يکي از اين احاديث، همين حديث تحريف شده است.
اساسا حديث مزبور مربوط به ابوعبدالله جعفر ابن محمد صادق رئيس مذهب جعفري است و ربطي به امام حسين ابن علي عليهما سلام ندارد.
شيخ عباس قمي در کتاب سفينه، احاديث بحارالانوار را که اعم از احاديث درست و بعضا بي سند است را طبقه بندي موضوعي کرده و چنانکه خود علامه مجلسي و شيخ عباس قمي ذکر کرده‌اند، همه‌ي احاديث بحارالانوار به خاطر نوع جمع آوري آن، لزوما صحيح و مستند نيست.
حديث درباره‌ي عجم‌ها يعني غير عرب‌ها صحبت کرده و غير عرب اعم از مصري‌هاي آن زمان (قبطي‌ها)، رومي‌ها و اندلسي‌هاي آن زمان (اهالي شام و اسپانيا)، هندي‌ها و چيني‌ها و ساير اقوام غير عرب آن روزگار است و لذا لفظ عجم فقط مربوط به ايراني‌ها نيست و در خود حديث يک کلمه ايراني يا فارس قوم ايراني‌ها) ديده نمي‌شود.
چنانکه اشاره شد اين حديث در خود بحار الانوار هم داراي سند روايي درست نيست و به عقيده‌ي حديث شناسان حديثي منقطع است.

محتواي حديث آن چناني که هست
 

مرحوم شيخ عباس قمي درباب فضيلت‌هاي مردم غير عرب، در اسلام چند حديث از بحارالانوار پشت سر هم آورده است که حديث مورد اشاره يکي از آن هاست. مثلا قبل از آوردن اين حديث روايت ديگري از امام صادق ع را مورد اشاره قرار داده که در آن در تفسير آيه 198 سوره شعرا، فرموده‌اند: «لو نزل القرآن على العجم ما آمنت به العرب، و قد نزل على العرب فآمنت به العجم، فهذه فضيله‌ي العجم»؛ (خداوند در کتاب خود فرمود) هرگاه ما قرآن را بر بعضى از عجم (= غير عرب)‌ها نازل مي‌کرديم... و ايشان آن را بر اعراب مي‌خواند، (اعراب به دليل شدت تعصب) به قرآن ايمان نمى‌آورند!
امام صادق(ع) فرمودند: «اگر قرآن بر عجم نازل مي‌شد، اعراب به آن ايمان نمي‌آوردند و اين قرآن بر اعراب نازل گشت و عجم‌ها ايمان آوردند پس اين خود يک فضيلتي است براي عجم‌ها».
حال از آن‌جا که عرب‌هاي نژادپرست و بي‌سواد پيش از اسلام، به مردم غير عرب، عجم يعني گنگ و لال اطلاق مي‌کردند و چون زبان آن‌ها را نمي‌فهميدند فکر مي‌کردند طرف مقابل نمي‌تواند حرف بزند. اين حديث از امام صادق عليه السلام نقل شده که با اشاره به اين کنايه نابخردانه اعراب فرموده اند:
ما از قريش هستيم (قريش کساني هستند که از بين النحرين وارد ديار عربستان شدند و در اصل عرب نبوده‌اند و بعدها با رفت و آمد با بومي‌هاي عربستان زبان عربي پيدا کردند)، شيعيان ما عرب هستند(زبان فهم هستند هر چند از غير عرب باشند) و دشمنان ما عجم (گنگ و لال) هستند (هرچند از قوم عرب باشند) يا به بيان ديگر1 عربي که شيعه ما باشد ممدوح و شايسته است (پس معيار شايستگي، شيعه بودن است نه عرب بودن ) اگر چه عجم و غير عرب باشد و اما عجم (غير عرب) که دشمن ما اهل‌بيت(ع) باشد مذموم و ناشايسته است (پس معيار مذموم بودن، دشمني با اهل‌بيت(ع) است) اگر چه عرب باشد.
براي فهم اين حديث البته در جملات بعدي که اتفاقا در تصوير اسکن شده هم آمده است محدث قمي شاهد مثال ديگري آورده است. ايشان ادامه داده اند: لمّا ورد سبي الفرس أَرَادَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ بَيْعَ النِّسَاءِ وَ أَنْ يَجْعَلَ الرِّجَالَ عَبِيدَ الْعَرَبِ...؛2 اما اميرمومنان حضرت علي ع اجازه اين کار را به او نداد و از پيامبر(ص) حديثي نقل کرد که: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) قَالَ أَكْرِمُوا كَرِيمَ كُلِّ قَوْمٍ3 و با اين حديث اجازه نداد که خليفه رفتاري که با ساير اسيران جنگي دارد بر دختران و فرزندان يزگرد روا دارد. و براي نشان دادن حقيقت ايمان به اين معنا دختري از دختران يزگرد را با احترام کامل براي فرزند کوچک خود امام حسين عليه السلام عقد نمود و جالب تر اين‌كه نسل امامان شيعه از همين ازدواج بقا يافته است و پيوندي مقدس سببي بين ايرانيان و اهل بيت (ع) شکل مي‌گيرد. حال همين قصه که به زبان عربي در کتاب سفينه نقل شده را مترجم خائن به اين شکل نقل کرده که:... هر ايراني از دشمنان ما هم بدتر است. ايراني‌ها را بايد دستگير کرد و به مدينه آورد و زنانشان را به فروش رسانيد و مردانشان را به غلامي و بردگي اعراب گماشت.

نگاهي اجمالي به شکوه پيوند
 

به بهانه تحقيق درباره اين حديث بد نيست که نگاهي اجمالي هم به رابطه ايران و اسلام در طول تاريخ بيندازيم و از ميان گنجبنه احاديث و تاريخ به اين موضوع بنگريم که چه سودي از تفرقه بين اسلام و ايران نصيب دشمنان ايرانيان مسلمان مي‌شود؟
در ميان کتيبه‌هاي باقي مانده از دوران هخامنشي اعراب يکي از اقوام ايراني محسوب شده و جزو امپراطوري پارس به شمار مي‌رفتند. اين امر تا زمان طلوع اسلام نيز کم و بيش متداول بوده و و رفتار ساسانيان در سرکوب اسلام توسط فرماندار يمن نشان مي‌دهد که ساسانيان جزيره العرب را جزئي از حکومت ايران مي‌دانند و اسلام ديني است که در قلمرو سياسي ايران ظهور کرده و برخورد نظامي ساسانيان با اسلام، سرکوب يک انقلاب ديني توسط يک حکومت مستبد و فاسد محسوب مي‌شود تا جنگي خارجي مانند نبرد ايران و روم و شايد به همين خاطر هم باشد که مردم ايران در طول تاريخ درباره‌ي ورود اسلام حالت تدافعي نداشته و آن را به‌عنوان جرياني که ملت را از يوغ بندگي استبداد شاهان ساساني نجات داد بشناسد. گرچه خود اعراب به خاطر باقي ماندن در فرهنگ جاهلي خود به ويژه در دوران بني اميه، سعي کردند که از فتوحات اسلامي سوء استفاده کرده و دوباره موضوعات نژادي را براي تسلط نامشروع بر اموال و امکانات بهانه نمايند.
اما بين ايرانيان و پيشوايان حقيقي اسلام يعني پيامبر و اهل بيت عليهم السلام همواره پيوندي قلبي برقرار بود که با پيوندهاي ايشان با ساير اقوام قابل مقايسه نيست.
ازجمله اين‌كه در تاريخ از افراد غير عربي مانند رومي‌ها، شامي‌ها، حبشي ها، مصري‌ها، مغربي‌ها و... به‌عنوان اصحاب پيامبر(ص) ياد کرده است اما هيچ کدام جايگاه و شخصيتي مانند حضرت سلمان پارسي محمدي را در جمع اصحاب رسول الله نيافته اند. سلمان پارسي کسي بود که به شرف «يکي از اهل بيت بودن» دست يافت. اهل بيتي که به بيان قرآن از هر گونه رجس و پليدي مبرا شناخته شد.
مقام ايراني‌ها در بافت پيروان پيامبر(ص) چنان بود که وقتي به اين آيه رسيدند که خدا مي‌فرمايد: «وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا يسْتَبْدِلْ قَوْماً غَيرَکُمْ ثُمَّ لا يکُونُوا أَمْثالَکُمْ؛4 يعني و اگر روي برگردانيد (خداوند) جاي شما را به مردمي غير از شما خواهد داد که مانند شما نخواهندبود.
از آن حضرت پرسيدند: کساني که اگر ما (عرب‌ها) روي برگردانيم خداوند آن‌ها را به جاي ما قرار مي‌دهد چه کساني هستند؟ رسول خدا(ص) درحالي‌كه بردوش سلمان فارسي مي‌زد فرمود: «اين مرد و قوم او (ايرانيان) هستند.»
يا در بيان ديگر چنين فرمودند که: «ايرانيان خويشاوندان ما اهل بيت‌اند...» يا اين حديث شريف که: «اعظم الناس نصيباً في الاسلام اهل الفارس؛ يعني، در بين مردم، مردم فارس بيش‌ترين سهم را از اسلام دارند. در جايي ديگر هم از ايرانيان به‌عنوان خوشبخت‌ترين مردم ياد کرده و مي‌فرمايند: اسعد العجم بالاسلام اهل الفارس؛ خوشبخت‌ترين ملت غير عرب به واسطه اسلام مردم ايرانند.5»
از دوران زمامداري اميرمؤمنان(ع) در کوفه نيز به‌عنوان دوران طلايي اسلام و ايران ياد شده و گرچه در آن زمان قسمت اعظم ايران همچنان زرتشتي محسوب مي‌شدند، تعدا زيادي از ياران آن حضرت ايراني بودند چنانکه نقل شده:اشعث نزد امير مؤمنان ـ عليه السلام ـ آمد و از ميان صفوف جماعت گذشت تا خود را به نزديکي حضرت رساند و گفت:
«اي امير مؤمنان اين سرخ رويان (ايرانيان) که اطراف شما را گرفته و نزد شما نشسته‌اند بر ما چيره شده‌‌اند. »
 
حضرت از اين سخن اشعث ناراحت شد و سرش را به زير افکند، بعد فرمودند:
«آيا امر مي‌کنيد که آنان (ايرانيان) را طرد کنم؟ هرگز طرد نخواهم کرد چون در اين صورت از زمره جاهلان خواهم بود. اما سوگند به خدايي که دانه را شکافت و بندگانش را آفريد، حتماً شما را براي برگشت مجدد به آيين‌تان سرکوب مي‌کنند، همان‌گونه که شما آنان (ايرانيان) را در آغاز براي پذيرش اين آيين سرکوب نموديد.6»
از ساير ائمه(ع) نيز نقل شده که براي امام غايب در هنگام ظهور 313 ياري خواهد بود که جملگي غبر عرب هستند و بسياري از آن‌ها ايراني‌اند.

اهداف شيطاني دشمنان اسلام
 

تاريخ نشان مي‌دهد که تمدن اسلامي، محصول پيوند مبارک اسلام و ايران است. گرچه شهيد بزرگوار «مرتضي مطهري» در کتاب «خدمات متقابل ايران و اسلام»، اين معنا را کاملا مورد تشريح قرار داده است، اما بايد چند نکته‌ي بسيار مهم را براي فهم اين‌كه چرا دوباره خناسان فرهنگي به صورت شياطين ملي گراي ايراني و عرب سعي دارند با طرح ياوه‌هاي نژادپرستانه گسلي خطرناک بين ايران و اسلام ايجاد نمايند ؛ ذکر نمود.
«ساموئل هانتينگتون» در کتاب «برخود تمدن‌ها»، به تحليل آينده‌ي جهان بر اساس وضعيت تمدن‌ها بعد از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي پرداخته است. به نظر اين آينده پژوه مهم‌ترين برخورد تمدني که آينده را رقم خواهد زد برخورد فرهنگ و مذهب‌ها با تمدن غالب آمريکايي است. در اين برخورد، البته عظيم ترين رخ داد مربوط به برخورد تمدن اسلامي با تمدن برخاسته از فرهنگ آمريکايي است.
فرهنگ اسلامي و تمدن اسلامي هويت غير قابل انفکاک از فرهنگ و تمدن ايراني دارد. ايران و ايراني در شکوفايي فکري، علمي و فناوري اسلام، نقش بسيار برجسته‌اي داشته است و دانشمندان ايران بزرگ توانستند که اقتدار امت اسلامي در جهان را پيش از حمله مغول بر ساير اقوام و تمدن‌ها رقم بزنند. شکست غربي‌ها در جبهه‌هاي نظامي و علمي و فرهنگي در دوران گذشته عمدتا بر فکر و هوش ايراني بسته و وابسته بوده است.
از سوي ديگر اسلام، با همگاني کردن آموزش، از بين بردن نظام طبقاتي و جلوگيري از سوء استفاده موبدان زرتشتي از دين براي دست يابي به مقاصد نا مشروع مردم ايران را از استبداد و سياهي مقدس شده ساسانيان نجات داد و به آنان امکان شکوفا شدن استعدادهايشان را اعطا نمود. اسلام و به ويژه تشيع در مراحل بعدي باعث وحدت ايرانيان و سربلندي ايشان در برابر هجوم‌هاي خارجي شده و تجديد تمدن ملي ايران در دوران صفوي بر محور مذهب مشترک، سرزمين مشترک و حکومت مشترک شکل گرفت.
امروزه به نظر مي‌رسد تجديد تمدن اسلام، که مهم‌ترين جوانه‌هاي در انقلاب اسلامي 1357(1979) ايران، انتفاضه فلسطيني و لبناني، خيزش شيعيان عراق و بحرين و...7 جلوه گر گرديد و در ادامه تونس، مصر، عربستان سعودي وبسياري از سرزمين‌هاي اسلامي عرب زبان که در آن ثروت نفت اقتداري مثال زدني را براي امت اسلامي به بار مي‌آورد، فرا گرفته است مهم‌ترين رمز جلوگيري از بيدار شدن تمدن اسلامي، مطرح کردن مسائل فرعي و از بين بردن وحدت عمومي جهان اسلام است.
به همين دليل هم چه در سرزمين‌هاي عربي که ثروت اسلام را در دل خود جاي داده‌اند و چه در سرزمين ايران که هوش و درايت اسلامي اش شهره خاص و عام است دست‌هايي فعال شده‌اند که دو بال خسته و زخمي تمدن اسلامي يعني ايران و اعراب به يک پيکره پيوند نيابند تا تمدن غرب( به بيان خود متفکرين غربي) به خطر نيفتد.
در اين رهگذار جاکردن تفکر ايراني از دلبستگي‌هاي شيعي و اسلامي نيز مي‌تواند يک بعد تمدن و اقتدار ايراني در 1000 ساله اخير را فلج کرده و ايران را به دشمني بي خطر که مردم آن به جاي پويش تازه‌ها و فهم کامل ترها در غروري ترسناک در اوهام باستان گرايي و نژاد پرستي اش گرفتار است براي هميشه از فهرست رقباي تمدن غربي حذف نمايد.
کاملا واضح است که چرا از ديد مرتجعين عرب و ايراني، ايران و اسلام بايد از هم جدا شوند؟

پي‌نوشت‌ها:
 

(1) محمدتقي مهدوي
(2) وقتي اسراي ايراني را به نزد خليفه دوم آوردند، او خواست زنان را بفروشد و مردان آن‌ها را غلام ديگران کند.
(3) پيامبر فرمود: بزرگ هر ملتي را گرامي بداريد.
(4) سوره محمد(ص)، آيه38
(5) کنزالاعمال، ‌ج 2، ص 303
(6) ابن ابي‌الحديد، شرح نهج‌البلاغه، ج 20، ص 284.
(7) آن چه ملک عبدالله دوم، پادشاه اردن، از آن به تشکيل هلال شيعي نام برده است.
 

منبع: ماهنامه امتداد شماره 67




 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط