تأثیرگذاری عمل بر روح
یکی از مسائل مورد توجه دانشمندان علم النفس و اخلاق، تأثیرپذیری روح انسان از کارهای خوب اوست. بخش عمده ای از نوع ساختار جان و روح آدمی، با اعمال او شکل می پذیرد.دانشمندان گفته اند: هر عملی که از روی قصد و اراده از انسان سر بزند، به ویژه اگر مستمر باشد و به آن عادت کند و آن را دوست بدارد، آن عمل به نفس انسان شکل ویژه ای می بخشد، چه آن عمل شنیدنی باشد، یا گفتنی، یا خوردنی، یا معاشرت با دیگران(1) باشد و یا سایر افعال. پس عمل خوب یا بد، انسان را از مرحله ای به مرحله دیگر می رساند و روح لحظه به لحظه، دارای شاکله و ساختاری می شود که آن را پیشتر نداشت. در واقع شخصیت و هویت هرکس، معدل آخرین اعمال خوب و بد در طول زندگی دنیایی اوست(2).
ساده ترین و بهترین دلیل بر این تأثیرپذیری، توانایی انسان در تعلیم و تعلم در رشته های مختلف علمی، صنعتی و فنی است. ما بارها کسانی را دیده ایم که به یادگیری حرفه های گوناگون پرداخته اند؛ به طوری که هم حرفه ظریفی چون طلاسازی را به خوبی یاد گرفته اند و هم حرفه ای که ظرافت ندارد و در عین حال، چنان مهارت یافته اند که وسایل زینتی و غیرزینتی اعجاب آوری را می سازند. این گونه مهارت ها، بهترین دلیل بر تأثیرپذیری نفس از کارهای مستمری است که در طول زمان انجام می گیرد.
اگر روح از راه شنیدنی ها، دیدنی ها، خوردنی ها و مانند اینها اثر نپذیرد و به وضعیت تازه ای نرسد، پس هیچ کودکی نباید آموزش پذیر باشد(3) و هیچ صنعتی نباید قابل آموختن باشد. البته اگر قابلیت یادگیری و تأثیرپذیری نباشد، به این معنا است که پیشتر ظرفیت وجودی شخص، پر شده است و جا برای شکل گیری شخصیت جدید نیست؛ مانند افراد پیری که پس از سال های طولانی زندگی غیر اخلاقی، به خصلت های حیوانی خو گرفته اند و همین خصلت ها ملکه نفسانی آنها شده است و از این رو، تأدیب آنها بسیار مشکل است.
بنابراین اگر انسان کارهای خوب و نیک مانند : نماز، روزه، حج و جهاد را انجام دهد و همواره بر آنها مواظبت کند و با آنها انس گیرد، آن اعمال در جان او رسوخ می کنند و ملکه نفسانی او می شوند و موجب نورانی شدن قلب و جان، دوری از شهوات حیوانی و پاکیزگی از پلیدی های او می گردند و آن گاه چنین فردی مستحق بهشت ابدی می شود. اما اگر کارهای بد و گناهانی مانند: غیبت، تهمت و خوردن مال یتیم را پیشه خود کند، این اعمال، ملکه نفسانی او می گردند و تیرگی و ظلمت نفسانی و شقاوت ابدی را برای او فراهم می سازند و او را گرفتار حیوانیت و شیطنت درونی می کنند(4).
تغذیه و خوردن غذا نیز یکی از کارهای بدنی است که بنابر قاعده یاد شده و نیز بنابر آیه های قرآن کریم و روایات معصومین (علیهم السلام) بر اخلاق بسیار تأثیرگذار است. و گرچه تغذیه، تنها عامل شکل گیری نوع اخلاق نیست و به بیانی علت تامه آن نیست، ولی به عنوان یکی از عوامل بسیار مؤثر در پدید آمدن هویت درونی انسان ها و ایجاد شدن اخلاق پسندیده و ناپسند در آنهاست. انسان ها با خوردن انواع غذاهای حلال و یا حرام، زمینه های گرایش به خوبی ها و بدی ها یا حالات خوب و بد در نفس آنها پدید می آید.
غذای حرام و اخلاق
نظام عالم، نظام سبب و مسبب است. براین اساس در نظام هستی، هر کاری اثری ویژه بر جای می گذارد(5)؛ هرچند در مواردی این اثرگذاری دیدنی نباشد. یکی از این موارد، تأثیر لقمه حرام بر وجود انسان است. در ظاهر غذای حلال و حرام فرقی نیست، ولی لقمه حرام تأثیری جدی بر جان و اخلاق آدمی دارد که کشف آن از محدوده علوم ظاهری بشر خارج است. از این رو، وظیفه ادیان الهی، بیان همین امور باطنی است که در دسترس بشر نیست. در روایات، لقمه حرام یکی از عوامل اصلی سقوط انسان مطرح شده است. امام صادق (علیه السلام) می فرماید:«أصلُ علامات الهوی أکلُ الحرام و الغفلةُ عن الفرائض و الاستهانةُ بالسُنن و الخوض فی الملاهی(6)؛ ریشه اصلی سقوط، خوردن حرام، غفلت از انجام واجبات، سبک شمردن مستحبات و فرورفتن در ملاهی(کارهای لغو و بی فایده )است».
براین اساس، عالمان اخلاق گفته اند:
« خوردن حرام، بزرگ ترین حجاب بنده از نیل به درجه نیکان( ابرار)و نیرومندترین مانع او در وصول به عالم انوار است. حرام خواری، موجب تاریکی و تیرگی خانه دل، خباثت، غفلت و علت بزرگ خسران، هلاکت نفس و قوی ترین سبب گمراهی و خباثت آن است.
مال حرام، عهد خداوند و مقام انسانی را به فراموشی می سپارد و آدمی را در پرتگاه های گمراهی و هلاکت می افکند. دلی که از حرام پرورده شده، کجا و استعداد و قابلیت برای دریافت فیض های عالم قدس کجا؟ چگونه پرتو نور عالم بالا به دلی تابد که غذای حرام، آن را تاریک ساخته؟ و چگونه پاکی و صفا برای نفسی حاصل شود که کثافات مال شبهه ناک، آن را آلوده و چرکین کرده؟ به همین سبب، امینان وحی و پیامبران الهی و اصحاب و حاملان شرع، به شدت از آن برحذر داشته و منع کرده اند»(7).
خوردن غذای حرام، فرد را به سوی سنگدلی می کشاند؛ به گونه ای که قلب کارایی خود را از دست می دهد، تا جایی که از ادراک و پذیرش حق گریزان می شود، نه گوش جان او شنوای سخن حق است و نه چشم دل او بینای چهره حق؛ همان گونه که امام حسین (علیه السلام) سبب روگردانی کوفیان و لشکریان اموی را از شنیدن ندای آن حضرت، پر شدن شکم های آنان از غذای حرام اعلام می کند و می فرماید:
« ویلکم ما علیکم ان تنصتوا الیّ فتسمعوا قولی و إنما ادعوکم الی سبیل الرشاد فمن اطاعنی کان من المرشدین و من عصانی کان من المهلکین و کلکم عاصٍ لامری غیرُ مستمع قولی فقد ملئت بطونکم من الحرام و طُبعَ علی قلوبکم ویلکم الا تنصتون الا تسمعون(8)؛ وای بر شما! شما را چه شده است که سکوت نمی کنید تا گفتارم را بشنوید؛ در حالی که من شما را به راه هدایت می خواهم. هرکه از من اطاعت کند، از راه یافتگان است و هرکه با من دشمنی ورزد، هلاک می گردد، و همه شما از دستورم سرپیچی کردید و گفتارم را نشنیدید؛ چرا که شکم هایتان از حرام پر شده و مهر گمراهی بر قلب هایتان خورده است. وای بر شما! چرا سکوت نمی کنید؟ چرا توجه نمی کنید؟».
الف) پیامد خوردن خون
از محرماتی که تأکید فراوانی بر پرهیز از آن شده، خوردن خون است که بنابر روایات معصومان (علیهم السلام) هم شخص را گرفتار برخی از امراض جسمی می کند و هم پیامدهای روحی و اخلاقی مهمی مانند: گرایش به درنده خویی، لذت بردن از حمله و صدمه زدن به دیگران، قساوت قلب و سنگدلی و بی رحمی دارد؛ همان گونه که امام صادق (علیه السلام) درباره حکمت حرام بودن خوردن خون می فرماید:« و اما الدمُ فإنّه ... یسیءُ الخلق و یورثُ الکلب و القسوة فی القلب و قلّة الرأفة و الرحمة حتی لا یؤمنَ ان یقتل ولده و والدیه و لا یؤمن علی حمیمه و لا یؤمن علی من یصحبهُ(9)؛ اینکه خداوند خوردن خون را حرام کرده، به این جهت است که اخلاق را بد می کند و درنده خویی و سنگدلی و کمبود رأفت و مهربانی را در پی دارد، تا آنجا که ممکن است فرزند و یا پدر و مادرش را به قتل برساند و کسی از دوست خود در امان نمی ماند.»از امام صادق (علیه السلام) پرسیده شد: چرا خوردن خون، حرام شده است؟ فرمود:
« لأنه یورثُ القساوة و یسلبُ الفؤادَ الرحمة(10)؛ برای آنکه سبب قساوت قلب و رفتن مهر و عاطفه است.»
ب) پیامد خوردن شراب
یکی از آثار سوء شراب خواری، از میان رفتن روحیه جوانمردی و سوق دادن انسان به سوی بدی هاست. در روایتی از امام صادق (علیه السلام) آمده است که فرمود:« مُدمنُ الخمر کعابد وثنٍ تورثه الارتعاشَ و تذهب بنوره و تهدمُ مروءتهُ و تحملهُ علی ان یجسُرَ علی المحارم من سفک الدماء و رکوب الزنا فلا یؤمنُ اذا سکر ان یثبَ علی حرمه و هو لا یعقلُ ذلک و الخمرُ لا یزدادُ شاربها الا کل سوء(11)؛ شراب خوار، مانند بت پرست است و شراب خواری، موجب ارتعاش اعضای بدن است و نورانیت شخص را زایل کند و مروت و جوانمردی را ببرد و به کارهای زشت از قبیل: آدم کشی و خون ریزی و زنا با اقربا و محارم وادار کند و شارب خمر، عقل را از دست دهد و به هر مفسده و فتنه ای کشیده شود».
نقش تغذیه در اخلاق کودکان
از روایات دینی برمی آید که همه نوشیدنی ها و خوردنی هایی که مادر در دوران بارداری مصرف می کند، دارای آثار وضعی ویژه ای است و در ساختار معنوی و اخلاقی جنین، نقش حیاتی دارد و پس از تولد یافتن، در گرایش او به خوبی ها یا بدی ها مؤثر است. همان گونه که امام علی (علیه السلام) می فرماید:« اطعموا المرأة فی شهرها الذی تلدُ فیه التمر فإنّ ولدها یکونُ حلیماً نقیاً(12)؛ به زن باردار در ماهی که در آن وضع حمل می کند، خرما بخورانید؛ زیرا فرزند او بردبار و پرهیزکار خواهد شد».
براساس این روایت و مانند آن، بر پدر خانواده لازم است که شرایط مناسب و سالمی برای همسر باردار خویش پدید آورد و در جهت حفظ همه ابعاد اخلاقی، تربیتی و بهداشتی کودک خویش بکوشد و از آوردن غذاهای حرام، مشتبه، فاسد و آلوده پرهیز کند تا همسر باردار او بتواند فرزندی صالح و سالم به دنیا آورد.
از سویی دیگر، مادر نیز در دوران حمل، موظف است به حلال و حرام، و سلامت و فساد غذای خود توجه داشته باشد و شکم خود را از غذاهای حرام، فاسد و نامناسب پر نکند.
شیر و شخصیت کودک
جامعه سالم از نظر اسلام، جامعه ای است که از انسان هایی با فضیلت و برخوردار از عقل، ایمان و عاطفه شکل گرفته است و خانواده ها در ایجاد چنین جامعه ای نقش اساسی و مهمی دارند. آنان می توانند با تغذیه درست کودک خود، زمینه های رشد عقلانی و گرایش به خوبی ها را در او فراهم سازند؛ زیرا روح کودک بیش از هر انسان دیگری از تغذیه- که همان شیر است- تأثیر می پذیرد. از این رو، در اسلام بر حلال بودن آن و دایه ای که دارای صفات نیکو است، تأکید فراوانی شده و در روایات نیز تصریح شده که صفات خوب و بد مادر یا دایه از راه شیر خوردن به کودک منتقل می شود. پیامبراعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید:« لا تسترضعوا الحمقاء فإن اللبن یُعدی(13)؛ زنان احمق را برای شیر دادن بچه انتخاب نکنید؛ زیرا شیر[صفات ناپسند او را به کودک شما] منتقل می کند».
امام علی (علیه السلام) نیز بارها می فرمود:
« لا تسترضعوا الحمقاءَ فإنّ اللبن یغلبُ الطباع(14)؛ از شیر زن احمق برای فرزند خود استفاده نکنید؛ زیرا شیر بر طبیعت ها غلبه می کند».
باز می فرماید:
« انظروا من تُرضعُ اولادکم فإنّ الولد یشبُّ علیه(15)؛ دقت کنید و ببینید که چه کسی به کودک شما شیر می دهد؛ زیرا کودک با طبیعت شیری که خورده، بزرگ می شود( اگر مادر یا دایه دارای صفات نیکو باشد، فرزند شما نیز همان صفات نیکو را خواهد داشت، و گرنه گرفتار اخلاق رذیله خواهد شد)».
از امام کاظم (علیه السلام) سؤال شد: زنی که زنا می دهد، صلاحیت دایه شدن را دارد؟ فرمود:
« نه او صلاحیت دارد و نه کسی که از زنا متولد شده است»(16).
پرخوری و اخلاق
عالمان علم اخلاق، با بهره گیری از روایات گوناگون به این نتیجه رسیده اند که: میان پرخوری و گرفتار شدن نفس به انواع بیماری های روحی، رابطه ای تنگاتنگ وجود دارد. علامه سید عبدالله شبّر در کتاب الاخلاق(17) خود، در باب اول از رکن سوم- که درباره مهلکات است- می گوید:« اگر با دیده تحقیق بنگری، شکم سرچشمه شهوات و محل روییدن همه آفت ها و دردهای روحی است؛ زیرا چنانچه به شهوت شکم پاسخ مثبت دهی، به دنبال آن شهوت جنسی و حرص و ولع در آمیزش می آید، و چون شهوت خوردن و آمیزش با هم جمع شوند، انسان به جاه و مال رغبت پیدا می کند که وسیله توسعه خوراکی ها و ابزار شهوت رانی است، و چون در صدد جمع مال برآیی، انواع ظلمت ها و انواع رقابت ها پیدا می شوند، و از اینهاست که آفت ریا و آشوب تفاخر، تکاثر و تکبر متولد می شوند. این صفت ها، انسان را به کینه، حسد و بغض و دشمنی می خوانند و سپس صاحب خود را در ورطه سرکشی، گناه، فحشا و منکرات غوطه ور می سازند.
« لا یدخلُ ملکوت السماوات قلبُ من ملأ بطنه(18)؛ کسی که شکمش را پر می کند، روحش به ملکوت آسمان ها راه نمی یابد».
در جای دیگر می فرماید:
« لا تُمیتوا القلوب بکثرة الطعام و الشراب فإنَّ القلوب تموتُ کالزروع إذا کثُرَ علیها الماء(19)؛ قلب های خود را با زیاده روی در خوردن و آشامیدن نمیرانید؛ زیرا قلب انسان مانند کشت بر اثر آب فراوان می میرد.»
امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
« إن البطن لیطغی من اکله و اقربُ ما یکونُالعبدُ من الله جلّ و عزّ إذا خفّ بطنه و ابغضُ ما یکون العبدُ الی الله عزوجلّ إذا امتلا بطنه(20)؛ شکم با خوردن طغیان می کند. نزدیک ترین حالات بنده به خدا، هنگامی است که شکمش سبک باشد و مبغوض ترین حالات او نزد خدا، وقتی است که شکمش پر باشد».
لقمان به پسرش می فرمود:« پسرکم! هنگامی که شکم پر باشد، فکر می خوابد و حکمت گنگ می شود و اعضا و جوارح از عبادت دور می مانند.»(21)
در برخی روایات هم آمده است که میان پرخوری و سنگدلی و موعظه گریزی، رابطه وجود دارد. پیامبراعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید:
« ایاکم و فضول المطعم فإنه یسمّ القلب بالفضلة و یبطی بالجوارح عن الطاعة و یُصمُّ الهمم عن سماع الموعظة(22)؛ از غذای اضافی بپرهیزید که قلب را پر قساوت می کند و باعث تنبلی انسان در اطاعت حق می شود و گوش را از شنیدن موعظه، کر می کند».
آثار اخلاقی پرخوری و گرسنگی
طبیعت انسان، همیشه خواهان سیری کامل است؛ از این رو، دین الهی در مدح گرسنگی و کم خوری سفارش فراوان کرده است تا میل و طبع انسان به پرخوری، بر اثر منع شرعی اعتدال پیدا کند.بنابراین برای اعتدال یافتن طبیعت انسان، چه خوب است غذا به اندازه ای خورده شود که شخص، نه سنگینی معده را احساس کند و نه از گرسنگی ناراحت باشد؛ زیرا مقصود از خوردن و آشامیدن، ادامه زندگی و توان پرستش و عبادت است و اما سنگینی معده و گرسنگی، قلب را به خود مشغول می سازد و مانع عبادت می شود.
از آنچه گفتیم، معلوم می شود که هدف دین از مذمت پرخوری، آن است که انسان ها به اندازه نیاز بدن غذا بخورند و در صورت امکان کاملاً سیر نشوند؛ زیرا دست کشیدن از غذا پیش از سیر شدن و یا پرهیز از شکم چرانی، افزون بر سلامتی جسم، نتایج اخلاقی بسیاری دارد که به نمونه هایی از آنها اشاره می شود:
سیری مستمر و پربودن همیشگی شکم، حماقت و کودنی به بار می آورد، قلب را کور می کند، بخارات را در مغز زیاد می کند و حالی شبیه مستی به بار می آورد. در مقابل، احساس گرسنگی، انسان را برای درک لذت مناجات آماده می سازد و سبب تأثر از یاد خدا می شود. از سویی دیگر تواضع، زوال حالت گردن کشی و شادی های بیهوده را که سرآغاز طغیان و غفلت از یاد خداست، برای شخص به ارمغان می آورد.
افزون بر موارد بالا، با گرسنگی، بلا و عذاب خدا و گرسنگی گرسنگان فراموش نمی شود؛ انسان سیر، گرسنگی و گرسنگان را فراموش می کند، ولی انسان زیرک هر بلایی را مشاهده کند، بلای آخرت را به یاد می آورد و از گرسنگی خود به یاد گرسنگی اهل آتش می افتد.
گرسنگی، میل به گناه را درهم می شکند و تسلط بر نفس اماره را به بار می آورد؛ زیرا منشأ همه گناهان، شهوات و قوای حیوانی انسانی است و ماده قوا و شهوات، خوردنی ها و نوشیدنی هاست.
گرسنگی، پرخوابی را دفع و لذت از بیداری را فراهم می کند؛ زیرا کسی که سیر است، زیاد آب
می نوشد، و نوشیدن زیاد آب زیاد، خواب را زیاد می کند و خواب زیاد، موجب تضییع عمر می گردد و نعمت شب زنده داری را از انسان سلب کرده و انسان را کودن و سخت دل می کند.
با گرسنگی، مواظبت بر عبادت برای انسان آسان می شود؛ زیرا خوردن زیاد، نیاز به زمانی دارد که انسان مشغول خوردن و کسب خوراکی و تهیه اسباب و وسایل آن و جذب و دفع آن باشد(23).
نقش میوه ها و حبوبات در اخلاق نیکو
برخی از میوه ها و حبوبات، افزون بر آثار فراوان جسمی، آثار گوناگون اخلاقی دارند که در روایات معصومان (علیهم السلام) به آنها تصریح شده و چه خوب است که در برنامه های غذایی از آنها استفاده شود. پیامبراعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) خطاب به یکی از یاران خود فرمود:« کل السفر جل فإنّ فیه ثلاثَ خصالٍ یجمُّ الفؤاد و یسخی البخیل و یشجع الجبان(24)؛ بهْ بخور؛ زیرا در آن سه خاصیت وجود دارد: دل را شاد، و بخیل را سخاوتمند، و ترسو را شجاع می کند.»
آن حضرت درباره خاصیت انار نیز می فرماید:
« کلوا الرمان فلیس منهُ حبةٌ تقعُ فی المعده الا انارت القَلبَ و اخرجت الشیطان اربعینَ یوماً(25)؛ انار بخورید؛ حبه ای از آن در معده قرار نمی گیرد، مگر آن که قلب را نورانی می کند و شیطان را چهل روز دور می کند.»
امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
« من اکل رُمانةً علی الریق انارت قلبهُ اربعین یوماً(26)؛ کسی که یک انار را ناشتا بخورد، چهل روز قلبش را نورانی می کند».
خوردن انگور نیز در پدید آمدن حالت های روحی مانند نشاط روحی و یا زدودن غم، نقش دارد. از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که فرمود:« یکی از پیامبران الهی از غم و اندوه( و افسردگی) به پیشگاه خداوند متعال شکایت کرد؛ خداوند متعال به او دستور داد که انگور بخورد»(27). پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره خاصیت اخلاقی روغن زیتون می فرماید:
« علیکم بالزیت فإنهُ... یحسنُ الخلق و یطیبُ النفس و یذهب بالغم(28)؛ بر شما روغن زیتون لازم است؛ زیرا... اخلاق و جان انسان را نیکو و پاکیزه می کند و غم را می زداید.»
امام علی (علیه السلام) درباره خاصیت عدس می فرماید:« أکلُ العدس یرقّ القلبَ و یکثرُ الدمعة(29)؛ خوردن عدس، دل را نازک( و از قساوت دور) می کند و اشک را زیاد می کند».
پینوشتها:
1. نفس انسان نیز اخلاق و رفتار دیگران را می دزدد، بدون آن که شخص متوجه این سرقت باشد. امام علی (علیه السلام) می فرماید:« لا تصحب الشریر فان طبعک یسرق من طبعه شراً و انت لا تعلم؛ با شرور هم نشینی نکن؛ زیرا طبع تو شر را از طبع او می دزدد و تو خبر نداری».( شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج20، ص 272).
2. الاسفار الاربعه، ج9، ص 290.
3. امام علی (علیه السلام) می فرماید:« انما قلب الحدث کالارض الخالیة ما القی یها من شیء قبلته؛ قلب خردسال مانند زمین خالی است که هرچه در آن ریخته شود، می پذیرد».(نهج البلاغه، شیخ محمد عبده، ج3، ص 40).
4. الاسفار الاربعه، ج9، ص 4 و 290.
5. امام صادق (علیه السلام) می فرماید:« ابی اللهُ ان یجری الاشیاء الا باسبابٍ فجعل لکل شیء سببا؛ خدای تعالی ابا دارد که امور را از غیر مجرای عادی و اسباب طبیعی انجام دهد. پس برای هر چیزی سببی قرار داد»(کافی، ج1، ص 183).
6. مستدرک الوسائل، ج11، ص 212.
7. علم اخلاق اسلامی، ( ترجمه جامع السعادات)، ج3، ص 220.
8. بحارالانوار، ج45، ص 8.
9. کافی، ج6، ص 243.
10. وسائل الشیعه، ج24، ص 103.
11. کافی، ج6، ص 243.
12. بحارالانوار، ج63، ص 141.
13. کافی، ج6، ص 43.
14. همان.
15. همان، ص 44.
16. همان.
17. ر.ک: الاخلاق، سید عبدالله شبّر، ص 123 به بعد، قم، مکتبه العزیزی، 1374ش.
18. مجموعه ورام، ج1، ص 100.
19. بحارالانوار، ج63، ص 331.
20. الکافی، ج6، ص 269.
21. مجموعه ورام، ج1، ص 102.
22. بحارالانوار، ج69، ص 199؛ عدة الداعی و نجاح الساعی، ص 313.
23. الاخلاق، ص 123 به بعد.
24. وسائل الشیعه، ج25، ص 164.
25. همان، ص 23.
26. کافی، ج6، ص 354.
27. همان، ص 351.
28. وسائل الشیعه، ج25، ص 23.
29. کافی، ج6، ص 343.
/ج