نویسنده: جان گری
مترجم: باجلان فرخی
مترجم: باجلان فرخی
شناخت ما از دین کنعان تا 1929 متأثر از گفتار پیامبران و مصلحان عبری و بدگوئی آنان از این دین بود. عبرانیان با کیش طبیعت، شعائر آیینی کنعان، جادوی تقلیدی و از آن شمار روسپیگری آئینی برای باروری گلهها و مزارع و کاربرد تعویذهای خدابانوی باروری که در تجلیات خویش هم پای اینانا و ایشتر بود مخالف بودند. یکی از مآخذ ما درباره جلوههای مختلف خدابانوی سوری گزارشی است از لوسین Lucian از مردمان سمسات samosata در 150 میلادی که با کیش باروری این خدابانو و با ادونیس و تموز پیوند مییابد. گزارش دیگر که برداشتی فلسفی از اساطیر کهن میانرودان و از آن شمار مراسم آیینی ئنومه ئلیش را در بر دارد گزارشی است از فیلو Philo از مردمان بیبلوس [یا جبیل] که در حدود 100 میلادی تنظیم شده است. الواح رأس الشمره اسناد با ارزشی است که کیفیت دینی طبیعت گرای را روشن میسازد، گزارش فیلو اما گزارشی است که ترکیبی از کیشهای محلی سوریه و گویای نگرش فیلو که دین کنعان کهن را در قالب سیستمی فلسفی و یونانی بیان کرده است؛ و سرانجام آن که باستان شناسی اکنون مزید بر متون کنعانی و به ویژه آن چه از رأس الشمره به دست آمد اسناد با ارزشی از این کیش فراچنگ آورده است.
الواح رأس الشمره دربر دارنده متون آیینی، اسطورهها، روایتهای تاریخی – افسانهای از شهریاران کهن و خدایان و اسنادی است که کیفیت دین کنعان را در سده چهاردهم پیش از میلاد برای ما روشن میسازد. دین مردم کنعان بازتاب زندگی ساده این مردمان و اسناد موجود گویای آن است که از کیهان شناسی و مجموعه خدایان میانرودان در این نظام خبری نیست. کنعانیان به نیروهای مختلف طبیعت و تلاش در هم نوائی با این نیروها توجه داشتند و دین آنان گویای وابستگی آنان به خدایان طبیعت و جلب رضایت این خدایان بود.
[«و مرا نزد دروازه خانه آورد و اینک آبها را زیر آستانه خانه به سوی شرق جاری بود زیرا که روی خانه به سمت شرق بود و آن آبها را از زیر جانب راست خانه از جانب جنوب مذبح جاری بود. پس مرا از راه دروازه شمالی بیرون برده از راه خارج به دروازه بیرونی به راهی که به سمت شرق متوجه است گردانید و اینک آبها از جانب راست جاری بود؛ و چون آن مرد به سوی مشرق بیرون رفت ریسمانی در دست داشت و هزار ذراع پیموده مرا از آب عبور داد و آبها به قوزک میرسید. پس هزار ذراع پیمود و مرا از آبها عبور داد و آب به زانو میرسد و باز هزار ذراع پیمود مرا عبور داد و آب به کمر رسید. پس هزار ذراع پیمود و نهری بود که که از آن نتوان عبور کرد زیرا که آب زیاد شده بود، آبی که در آن میشود شنا کرد، نهری که از آن عبور نتوان کرد و مرا گفت این پسر انسان آیا این را دیدی پس مرا از آن جا برده به کنار نهر بر گردانید؛ و چون برگشتم اینک بر کنار نهر از این طرف و از آن جانب درختان بینهایت بود؛ و مرا گفت این آبها به سوی ولایت شرق جاری میشود و به عربه فرود شده به دریا میرود، و چون به دریا داخل میشود آبهایش شفا مییابد؛ و واقع خواهد شد که هر ذی حیات خزنده درهر جائی که آن نهر داخل شود زنده خواهد گشت، و ماهیان از حد زیاده پیدا خواهد شد زیرا چون این آبها به آن جا میرسد شفا خواهد یافت و هر جائی که نهر جاری میشود همه چیز زنده میگردد؛ و صیادان بر کنار آن خواهند ایستاد و از عین جدی تا عین عجلایم موضعی برای پهن کردن دامها خواهد بود و ماهیان آنها به تناسب جنسها مثل ماهیان دریای بزرگ از حد زیاده خواهند بود. اما خلابها و تالابهایش شفا نخواهد یافت، که به نمک تسلیم خواهد شد؛ و بر کنار نهر به این سو و آن سوی هر قسم درخت خوراکی خواهد روئید، که برگهای آن پژمرده نشود و میوههای آن مدام خواهد بود و هر ماه میوه تازه خواهد آورد زیرا که آبش از مقدس جاری میشود و میوه آنها برای خوراک و برگهای آن به جهت علاج خواهد بود ...»]
(و مزامیر 4:46): [... نهری است که شعبههایش شهر خدا را فرحناک میسازد...]
(و یوئیل 3: 18): [... و در آن روز کوهها عصیر انگور را خواهند چکانید و کوهها به شیر جاری خواهد شد و تمام وادیهای یهودا به آب جاری خواهد گردید و چشمهای از خانه خداوند بیرون آمده وادی شطیم را سیراب خواهد ساخت... ]
(و مزمور 36: 9): [... از نهرهای خوشیهای خود آنان را مینوشانی زیرا که نزد تو چشمه حیات است ...]
از متون رأس الشمره چنین بر میآید که بعل به علت فعال نبود ایل جانشین وی شده است. از سوی دیگر شاید فعال نبودن ایل به سبب منزلت وی و واگذاری مسوولیتهای وی به خدایان که تر بوده است. در کنعان نیز همانند میانرودان مسوولیت بزرگ خدا در حفظ نظم در برابر تهدید آشفتگی یا کائوس است و بعل – هدد خدای توفان در کنعان نقشی همانند ئنلیل را به عهده دارد و بعل در حقیقت شهریاری است که مجری فرمان ایل و در توجه به ارزشمندی اجتماعی در روایات رأس الشمره در کیش باروری و حاصل خیزی کنعان و در توجه به آئین روزه داری و کفاره شاه دادن برای سلامت مردم خدای فعال نه بعل که ایل است. ایل در پیوند با مردم و در توجه به رابطه اجتماعی پدر مردمان، یگانه مهربان و غمخوار مردم نام دارد.
ایل در روایتی پدر شهریاری است که «خادم – ایل» نام دارد و ویژگیهای این شهریار با داوود در نقش «خادم خدا» همانندی دارد. این روایت گویای مقام شهریار در نقش مجری فرمانهای خدا – شهریار و این وظیفه شهریاری برای وی در بر دارنده منزلت اجتماعی و گویای مسوول بودن او در برابر خدا است.
آنات خدابانوئی است که همانند ایشتر خدابانوی عشق و جنگ است و با بعل پیوند نزدیک دارد. آنات یاری کننده بعل در نبردهای خویش و مهربانی بعل نیز از خوی زنانه این خدابانو است. بیتردید زاری زنان در اورشلیم بر تموز با چنین ماجرائی پیوند دارد: (حزقیال نبی 8: 14)
[ ... پس مرا به دهنه دروازه خانه خداوند که به طرف شمال بود آورد و اینک در آن جا بعضی زنان نشسته برای تموز میگریستند...]
و زاری [چهار روزه] دختران اسرائیل به شکلی یاد آور زاری برای دختر یفتاح است: (داوران 11: 39-40)
[ ... و واقع شد که بعد از انقضای دو ماه نزد پدر خود برگشت و او موافق نذری که کرده بود عمل نمود و آن دختر مردی را نشناخت پس در اسرائیل عادت شد. که دختران اسرائیل سال به سال میرفتند تا برای دختر یفتاح جلعادی چهار روز در هر سال ماتم گیرند.]
مزید بر خدابانو اشیره در عهد عتیق و کتاب مقدس و پیوند وی با کیش باروری و حاصلخیزی عشاروت خدابانوئی است که همان کنعانی ایشتر است و نقش وی در متون رأس الشمره به آنات واگذار شده است. در کنعان تلاش بر آن است که این سه خدابانو از یکدیگر متمایز شوند و تمایز این سه خدابانو در نقش خدابانوان حاصلخیزی مصر نیز در تندیسی بازمانده از سلسله نوزدهم نیز نمایان است. ( - ص 129 خدابانوای باروری کنعان در تندیس مصری). این تندیس از خدابانوی مادری است که قدش Qodshu نام دارد و خدابانوی عریانی است که بین مین Min خدای باروری و خدای حاصلخیزی و باروری کنعان ری شپ reshep، دارنده قدرت مرگ آفرینی و نیز احیا، ایستاده است. در این تندیس خدابانو بر روی شیری ایستاده است که حیوان – کیش ایشتر در میانرودان است و لوح زیرین این نقش نیز در بر دارنده آنات و سلاحهای اوست.
در اسطوره بعل با نقشهای خردی چون سه دختر بعل یا سه همسر غیر رسمی وی پریان شبنم، باران و زمین نیز آشنا میشویم و نقشهای دیگری از آنان یاد میشود عبارتند از پیامبران بعل، تاک و زمین و خدایانی است که غالباً به هیأت دوتائی پدیدار میشوند. غیر از این خدایان از خدایان دیگری نیز یاد میشود که از آن شمارند صنعتگر آسمان، سراستاد و یگانه دانای پاسدار صنعتگری و جادو. روایتی بومی یاد آور روایتی تاریخی و یادمانی از نفوذ مصر بر فرهنگ کنعان در مناطق ساحلی از طریق سرزمین بتاح یعنی ممفیس در راس دلتای نیل و جائی است که بتاح حامی صنعتگران بود؛ و هم این یگانه دانا است که بعل را در انتخاب سلاحی که او را در نبرد با فرمانروای دریا و اقیانوس توفنده یاری میکند و در این روایت عثتر athtar دراسطوره بعل نیز از نقش خاصی برخوردار است. عثتر از نظر خاستگاهی خدای تجلی ستاره ونوس و مورد احترام مردمان قبایلی است که در صحرای سوریه به زندگی کوچ نشینی اشتغال داشتند. عثتر در واژه عربی به معنی آبیاری کردن و خدائی است که با فرود بعل – هدد جانشین وی میشود. این ماجرا یاد آور کیش ستاره ونوس یا ناهید و تجلی دوگانه آن در نقش ستاره بامداد و مکمل روز در متنی است که از زایش آنان در گسترهای وسیع و به هیأتی طنز آلود جشن گرفته میشد و در این جشن ایل ازنقشی شگفت و مضحک برخوردار بود. از دید ما این ماجرا گویای پیوند دامچرانان کوچنده با مردمانی است که از سرزمین آنان برای دامچر بهره میجستند و از سوی دیگر این ماجرا شاید بازتاب ازدواجهای درون گروهی و چیزی است که نزد سامیان ازدواج بینه Bina نامیده میشد: ازدواجی که طی آن زن نزد قبیله پدر خویش میماند و دیدار او با همسرش به شکل ادواری و همانند روابط شمشون Samson و زن او بود که نزد مادر زن او تمنی Timnha زندگی میکرد: (داوران 15: 1)
[و بعد چندی واقع شد که شمشون در روزهای درو گندم برای دیدن زن خود با بزغاله آمد و گفت نزد زن خود به حجره خواهم شد، لیکن پدرش نگذاشت...]
چنین مراسمی نزد عبرانیان و کنعانیان همراه با مراسم سال نو کشاورزی انجام میشد و در تقویم کشاورزی جسر انجام این مراسم از حدود سده دهم پیش از میلاد با برداشت خرمن آغاز میشود این مراسم با سال نو همراه و موجب پایان گرفتن تشویق خاطر و آغاز سال نو با شادمانی و همراه شکرگزاری است:
خدایا در سالی که گذشت ما را یاور بودی
در سالی که پیش است یار ما باش.
تشویق پایان یافته و برداشت خرمن با شادمانی همراه میشود. زمین پس از گرمای طولانی تابستان و کمآبی سفت و میتوان زمین را پس از نزول نخستین باران زمستانی شخم زد. اگر نزول باران زمستانی به تأخیر بیافتد فصل رشد کشته کوتاه و قبل از هجوم بادهای خشک به اندازه کافی رشد نمیکند و در چنین حالتی از کشته جز مشتی کاه فراهم نمیشود و کشاورز به مصیبتی گرفتار میشود که در کتاب عاموس نبی (4: 7) از آن یاد شده است:
[ ... و من نیز زمانی که سه ماه تا درومانده باران را از شما دریغ کردم و بر یک شهر بارانیدم و شهر دیگر را نبارانیدم و بر یک قطعه باران آمد و قطعه دیگر باران نیافت و خشک افتاد...]
این تنش با شروع مراسم آیینی و جشن بزرگ خزان کاستی میگرفت، هم از آن سان که در جشن سال نو میانرودان در بابل با پیروزی نظم بر آشفتگی این هراس کاهش مییافت. از نظر عاطفی این جشن در بر دارنده تلاش مردمی بود که تشویق خود را در این جشن از طریق هم یاری با فرمانروائی نظم کاهش میدادند. در اسطوره بعل اما این مراسم آیینی همراه نبود و در متون رأس الشمره نیز از چنین مراسمی نشانی نیست.
این برخورد پیش در آمدی بر پیروزی بعل چون مجری نظم نوید دهنده ادامه زندگی برای انسان و طبیعت از جانب خدایان و در حقیقت روی آوردن به جادوی تقلیدی بود که با اتکای به تلقین محبت خدایان را جستجو میکرد. در اجرای مراسم فصلی همیشه نیایش نقش بنیادینی دارد و نمونهای از بهره گیری از جادوی تقلیدی در مراسم پیچیده تر آئین مراسم ساغر ریزی آب بر مذبح در جشن سال نو در آیین یهود است که طی آن این ماجرا یاد آور نزول باران به هنگام در فصل نو و فراهم شدن اطمینان و آرامش است. بین ایدئولوژی کنعانی و جشن سال نو عبری پیوندی است که ویژگی آن در بزرگداشت خدا در مقام شهریار در جشن سال نو بابل پدیدار میشود.
شناخت آب به عنوان نماد آشفتگی در اسطوره بعل و نیز در مزامیر کتاب مقدس (مثلاً در زبور 93) ممکن است نخست شگفت انگیز بنماید چرا که در کنعان دشمن بزرگ نه آب که خشکسالی بود. شاید این نگرش بر گرفته از مراسم آئینی جشن سال نو بابل و با شرایط محلی نیز به گونهای پیوند داشته باشد. زمینهای فرسوده دامنه تپههای سوریه و فلسطین گویای تهدید بارانهای زودرس و سیل آسا است که ممکن است زیانهای بزرگی به بار آورند. اکنون در دشتهای ساحلی رأس الشمره آبراهههایی کندهاند تا بارانهای زودرس زمستانی را به یاری آب بندهای طبیعی از مزارع دور سازند.
چرخه فصلها در اسطوره بعل و ستیز او بامت، نماد سترونی، به هیات جادوئی تقلیدی پدیدار و با پیروزی نهائی بعل بیان میشود. در این روایت دیگر بار تأکید بر شهریاری و توجه به سال نوی که با خزان آغاز میشود جالب توجه است.
جو و گندم در تقویم کهن کشاورزی جسر در دورههایی دو ماهه کشت میشوند و اگر شرایط مناسب باشد به هنگام به خوشه مینشینند و بارانهای به هنگام ماههای مارس و فوریه در بارور شدن دانه موثرند. در این ماه زنان چرای دام را هم از این کشته فراهم میآورند و در روایت افسانهای فرمانروا آغات Aght در جارو کردن شبنم اشارتی بدین ماجرا است:
شبنم جو را جارو کن و این بدان معنی است که خواهر آغات هر بامداد علوفه مورد نیاز برای خوراک دام را از جو نو کشته فراهم میکرد.
جشنهای کشاورزی کنعان در فصل بحران اصلی از جودرو و برداشت جو تا زمان برداشت گندم در پنجاه روز یا هفت هفت بعد به طول میانجامید و به سال جدید کشاورزی ختم میشد. در این مراسم آخرین بافه درو شده را به عنوان فدیه با آتش برشته میکردند و این همان مراسمی است که در کتاب لاویان (2: 14) نیز از آن یاد شده است:
[ .... و اگر هدیه آردی نو بر به جهت خداوند بگذرانی پس خوشه برشته شده به آتش یعنی بلغور حاصل نیکو به جهت هدیه آردی نو بر از خویش فراهم کن ...]
در ماه مارس پس از استوار کردن داربستهای تاک دهقانان از خانههای خود بیرون میروند تا شاید دامهای خود را با گیاهان تغذیه کنند و نویسنده این کتاب به یاد روزی بهاری است که آن را با روستائیان بیتین Beitin (بیت ایل کتاب مقدس) [به معنی خانه خدا] به سر برد. روستائیان برای چرای بهاره دامهای خویش در ده مایلی روستا و در وادی و در پنج مایلی شمال اریحا اردو زده بودند. هم در این زمان و در فصل چرا است که ازدواجهای بسیاری تحقق مییابد و مشاهده این مراسم چیزی است که ما را با مراسم آیینی و اسطورههای متون رأس الشمره از نزدیک آشنا میسازد.
منبع: گری، جان؛ (1378) شناخت اساطیر خاور نزدیک (بین النهرین)، مترجم: باجلان فرخی، تهران، اساطیر، چاپ نخست.
متون کنعانی
یکی از اکتشافات شاخص این مجموعه دو گروه از الواح مصری است که به نکوهش دشمنان فرعون، از 1850 تا 1800 پیش از میلاد، اختصاص دارد. این دو مجموعه در بر دارند نام رؤسای آموری از فلسطین و سوریه جنوبی است و هویت بسیاری از خدایان آنان را آشکار میسازد. در متون کهنتر کنعانی از خدایان قبیلهای یاد میشود و متون بعدی از جوامع اسکان یافتهای سخن میگوید که خدای آنان بعل – هدد خدای حاصلخیزی است.الواح رأس الشمره دربر دارنده متون آیینی، اسطورهها، روایتهای تاریخی – افسانهای از شهریاران کهن و خدایان و اسنادی است که کیفیت دین کنعان را در سده چهاردهم پیش از میلاد برای ما روشن میسازد. دین مردم کنعان بازتاب زندگی ساده این مردمان و اسناد موجود گویای آن است که از کیهان شناسی و مجموعه خدایان میانرودان در این نظام خبری نیست. کنعانیان به نیروهای مختلف طبیعت و تلاش در هم نوائی با این نیروها توجه داشتند و دین آنان گویای وابستگی آنان به خدایان طبیعت و جلب رضایت این خدایان بود.
ایل خدای اعظم
در توجه به نقش ئنو، در میانرودان، ایل EI نزد کنعانیان شهریار خدایان بود و خدایان دیگر از او پیروی میکردند. ایل پدر خدایان دیگر، رئیس مجمع خدایان یا «انجمن بزرگان» و کنیه وی معادل کلمه عبری حرمود har moed و مقامی است که در زبان یونانی Armageddon نام دارد. در اساطیر کنعان از ایل با نام «نرگاو» نماد قدرت و باروری یاد میشود و این شاید برگرفته از نام خدای کهنتری است که تندیس سنگ آهکی وی در رأس الشمره یافته شد. در اساطیر کنعان از این خدا گاهی با نام بنی بنوت Bny bnut، که شاید به معنی «خالق مخلوقات» یا «توان بخش» است، یاد میشود و چنین مفهومی در روایت افسانهای از شهریاران رأس الشمره (روایت افسانهای شهریاری که رت Krt و دانیل Dn'il - تقدیس شهریاری) نهفته است؛ و ایل در این نقش شهریار یا خدائی است که در کنار دو نهر جاری بر تخت نشسته است. این نقش ایل یاد آور باغ عدن در کتاب مقدس و رودی است که چهار رود دجله، فرات، جیحون و پیشون از آن جاری میشوند. در کتاب مقدس این رود از زیر تخت فرمانروائی خدای اورشلیم جاری است: (حزقیال نبی 47: 1 -12)[«و مرا نزد دروازه خانه آورد و اینک آبها را زیر آستانه خانه به سوی شرق جاری بود زیرا که روی خانه به سمت شرق بود و آن آبها را از زیر جانب راست خانه از جانب جنوب مذبح جاری بود. پس مرا از راه دروازه شمالی بیرون برده از راه خارج به دروازه بیرونی به راهی که به سمت شرق متوجه است گردانید و اینک آبها از جانب راست جاری بود؛ و چون آن مرد به سوی مشرق بیرون رفت ریسمانی در دست داشت و هزار ذراع پیموده مرا از آب عبور داد و آبها به قوزک میرسید. پس هزار ذراع پیمود و مرا از آبها عبور داد و آب به زانو میرسد و باز هزار ذراع پیمود مرا عبور داد و آب به کمر رسید. پس هزار ذراع پیمود و نهری بود که که از آن نتوان عبور کرد زیرا که آب زیاد شده بود، آبی که در آن میشود شنا کرد، نهری که از آن عبور نتوان کرد و مرا گفت این پسر انسان آیا این را دیدی پس مرا از آن جا برده به کنار نهر بر گردانید؛ و چون برگشتم اینک بر کنار نهر از این طرف و از آن جانب درختان بینهایت بود؛ و مرا گفت این آبها به سوی ولایت شرق جاری میشود و به عربه فرود شده به دریا میرود، و چون به دریا داخل میشود آبهایش شفا مییابد؛ و واقع خواهد شد که هر ذی حیات خزنده درهر جائی که آن نهر داخل شود زنده خواهد گشت، و ماهیان از حد زیاده پیدا خواهد شد زیرا چون این آبها به آن جا میرسد شفا خواهد یافت و هر جائی که نهر جاری میشود همه چیز زنده میگردد؛ و صیادان بر کنار آن خواهند ایستاد و از عین جدی تا عین عجلایم موضعی برای پهن کردن دامها خواهد بود و ماهیان آنها به تناسب جنسها مثل ماهیان دریای بزرگ از حد زیاده خواهند بود. اما خلابها و تالابهایش شفا نخواهد یافت، که به نمک تسلیم خواهد شد؛ و بر کنار نهر به این سو و آن سوی هر قسم درخت خوراکی خواهد روئید، که برگهای آن پژمرده نشود و میوههای آن مدام خواهد بود و هر ماه میوه تازه خواهد آورد زیرا که آبش از مقدس جاری میشود و میوه آنها برای خوراک و برگهای آن به جهت علاج خواهد بود ...»]
(و مزامیر 4:46): [... نهری است که شعبههایش شهر خدا را فرحناک میسازد...]
(و یوئیل 3: 18): [... و در آن روز کوهها عصیر انگور را خواهند چکانید و کوهها به شیر جاری خواهد شد و تمام وادیهای یهودا به آب جاری خواهد گردید و چشمهای از خانه خداوند بیرون آمده وادی شطیم را سیراب خواهد ساخت... ]
(و مزمور 36: 9): [... از نهرهای خوشیهای خود آنان را مینوشانی زیرا که نزد تو چشمه حیات است ...]
از متون رأس الشمره چنین بر میآید که بعل به علت فعال نبود ایل جانشین وی شده است. از سوی دیگر شاید فعال نبودن ایل به سبب منزلت وی و واگذاری مسوولیتهای وی به خدایان که تر بوده است. در کنعان نیز همانند میانرودان مسوولیت بزرگ خدا در حفظ نظم در برابر تهدید آشفتگی یا کائوس است و بعل – هدد خدای توفان در کنعان نقشی همانند ئنلیل را به عهده دارد و بعل در حقیقت شهریاری است که مجری فرمان ایل و در توجه به ارزشمندی اجتماعی در روایات رأس الشمره در کیش باروری و حاصل خیزی کنعان و در توجه به آئین روزه داری و کفاره شاه دادن برای سلامت مردم خدای فعال نه بعل که ایل است. ایل در پیوند با مردم و در توجه به رابطه اجتماعی پدر مردمان، یگانه مهربان و غمخوار مردم نام دارد.
ایل در روایتی پدر شهریاری است که «خادم – ایل» نام دارد و ویژگیهای این شهریار با داوود در نقش «خادم خدا» همانندی دارد. این روایت گویای مقام شهریار در نقش مجری فرمانهای خدا – شهریار و این وظیفه شهریاری برای وی در بر دارنده منزلت اجتماعی و گویای مسوول بودن او در برابر خدا است.
بعل مجری دربار آسمانی
از سوی دیگر بعل همانند ئنلیل، مردوخ و آشور، در میانرودان، مجری دستورات خدایان و خود خدائی است که با طبیعت پیوندی استوار دارد. بعل – هدد چونان ئنلیل و همانندان وی در میانرودان، با توفان و باران زائی، تندر و آذرخش زمستانی پیوند دارد و سلاح او آذرخش و سلاحی است که در متون اساطیری بدان میبالد. کیش حیوانی وی همانند ئنلیل نر گاوی است و هم بدین دلیل است که در اکثر تصاویر کلاه او با شاخهای گاو زیور یافته است. بعل چونان همانندان میانرودانی خویش قهرمان ایجاد نظم در برابر آشفتگی آبهای سرکش و به روایتی دیگر خشکسالی و سترونی تابستان سوریه همانا آشفتگی است. بدین سان بعل پدید آورنده قدرت شهریاری و خدائی و در برابر نیروهای اهریمنی تنها نیست و با آن که تهدید آشفتگی مانا است بعل همیشه در نبرد با آشفتگی پیروز میشود. بعل در نقش پویای خویش در تندیسها و تندیسکها به هیأت سواری جنگاور ترسیم میشود که دامن مردانه کوتاهی بر تن دارد و از کمرگاه او خنجری آویخته و آماده ستیز است. بعل در این نقش به یک دست گرزی آخته دارد و در دست دیگر او سپری دیده میشود که با شاخههای درخت زیور یافته و نماد قدرت حاصلخیزی است. در اسطورههای بعل او را مقامهای بسیاری است و از آن شمار است بعل قدرتمند و نیز ابر سوار و این مقامی است که در کتاب مقدس، عهد عتیق، نیز دیده میشود. با این همه گستردگی کارهای بعل در حد ئنلیل در میانرودان نیست و به سپهر طبیعت محدود میشود.
توضیح عکس: تندیسک مفرغی خدائی از کنعان، شاید بعل مربوط به حدود 1300 ق. م بریتیش میوزم.
بعل در برخی از نقشهای خویش رویاننده نباتات و کسی است که از وی با عنوان پسر داجون (داجان) [شاید به معنی گندم در زبان عبری]، که خدای غلات یا خدائی است که معبد وی در کنار معبد بعل بر بلندای رأس الشمره قرار داشت. بعل همانند تموز، درمیانرودان، خدائی است که میمیرد و دیگر بار از مردگان بر میخیزد و دیگرگونی وی بر زمین و جهان زیرین شاید با تقویم کشاورزی پیوند دارد و اسطوره بعل در ستیز با سترونی یادآور ماجرای تموز است. در این اسطوره نقش آنات خواهر بعل یادآور نقش ایشتر در اساطیر میانرودان و از بعل همانند تموز خدائی گیاهی پدید میآورد.خدابانوان
در اساطیر رأس الشمره همسر ایل خدابانوئی است که عثیرات Athirat (در کتاب مقدس اشیره) نام دارد و کارهای او بیشتر با کیش باروری و حاصلخیزی و ستیز بعل با سترونی پیوند مییابد. عثیرات از اییل میخواهد به پاداش بعل بر کائوس یا آشفتگی معبدی برای او بنا شود. عثیرات گاهی به هیأت درخت زندگی در میان حیواناتی که از برگ درخت تغذیه میکنند ترسیم شده و نام او نیز از نماد مقدس درخت زندگی یا اشیره که در کتاب مقدس، عهد عتیق، از آن به عنوان بیشه یاد میشود گرفته شده است.آنات خدابانوئی است که همانند ایشتر خدابانوی عشق و جنگ است و با بعل پیوند نزدیک دارد. آنات یاری کننده بعل در نبردهای خویش و مهربانی بعل نیز از خوی زنانه این خدابانو است. بیتردید زاری زنان در اورشلیم بر تموز با چنین ماجرائی پیوند دارد: (حزقیال نبی 8: 14)
[ ... پس مرا به دهنه دروازه خانه خداوند که به طرف شمال بود آورد و اینک در آن جا بعضی زنان نشسته برای تموز میگریستند...]
و زاری [چهار روزه] دختران اسرائیل به شکلی یاد آور زاری برای دختر یفتاح است: (داوران 11: 39-40)
[ ... و واقع شد که بعد از انقضای دو ماه نزد پدر خود برگشت و او موافق نذری که کرده بود عمل نمود و آن دختر مردی را نشناخت پس در اسرائیل عادت شد. که دختران اسرائیل سال به سال میرفتند تا برای دختر یفتاح جلعادی چهار روز در هر سال ماتم گیرند.]
مزید بر خدابانو اشیره در عهد عتیق و کتاب مقدس و پیوند وی با کیش باروری و حاصلخیزی عشاروت خدابانوئی است که همان کنعانی ایشتر است و نقش وی در متون رأس الشمره به آنات واگذار شده است. در کنعان تلاش بر آن است که این سه خدابانو از یکدیگر متمایز شوند و تمایز این سه خدابانو در نقش خدابانوان حاصلخیزی مصر نیز در تندیسی بازمانده از سلسله نوزدهم نیز نمایان است. ( - ص 129 خدابانوای باروری کنعان در تندیس مصری). این تندیس از خدابانوی مادری است که قدش Qodshu نام دارد و خدابانوی عریانی است که بین مین Min خدای باروری و خدای حاصلخیزی و باروری کنعان ری شپ reshep، دارنده قدرت مرگ آفرینی و نیز احیا، ایستاده است. در این تندیس خدابانو بر روی شیری ایستاده است که حیوان – کیش ایشتر در میانرودان است و لوح زیرین این نقش نیز در بر دارنده آنات و سلاحهای اوست.
که خدایان
در دین کنعان وبه ویژه در نوشتههای رأس الشمره از خدایان که تر نیز یاد شده است؛ از این شمار استیم Yamm، دریا، که نماد آشفتگی در نبرد با خدای نظم آفرین یعنی بعل رقیب اوست. یم «فرمانروای دریا و اقیانوس خروشان» یاد آور اسطوره آئینی جشن سال نو بابل در نبرد تیه مت و مردوخ و نماد آشفتگی و نظم است. در اسطوره مرگ بعل به دست مت Mot ستیز این دو در جشن آئین سال نو کنعان نشان دهنده نبرد نماد حاصلخیزی و سترونی یا تباهی و حاصلخیزی و از نیروئی یاد میشود که در متنی مرگ و تباهی نام دارد. در این اسطوره جایگاه فرمانروائی مت جهان زیرین و مکانی است که مأوای تاریکی و مرگ و بدین سان مت نماد گرمای تابستان و سترونی است. در اسطوره بعل و مت، خدای مرگ بامت سرانجام مغلوب آنات خواهر بعل میگردد و در روایتی از بعل به گونهای یاد میشود که گوئی بعد ازمرگ هنوز زنده است و این ماجرا یاد آور این نکته است که جستجوی توالی منطقی در چنین روایاتی میسر نیست.در اسطوره بعل با نقشهای خردی چون سه دختر بعل یا سه همسر غیر رسمی وی پریان شبنم، باران و زمین نیز آشنا میشویم و نقشهای دیگری از آنان یاد میشود عبارتند از پیامبران بعل، تاک و زمین و خدایانی است که غالباً به هیأت دوتائی پدیدار میشوند. غیر از این خدایان از خدایان دیگری نیز یاد میشود که از آن شمارند صنعتگر آسمان، سراستاد و یگانه دانای پاسدار صنعتگری و جادو. روایتی بومی یاد آور روایتی تاریخی و یادمانی از نفوذ مصر بر فرهنگ کنعان در مناطق ساحلی از طریق سرزمین بتاح یعنی ممفیس در راس دلتای نیل و جائی است که بتاح حامی صنعتگران بود؛ و هم این یگانه دانا است که بعل را در انتخاب سلاحی که او را در نبرد با فرمانروای دریا و اقیانوس توفنده یاری میکند و در این روایت عثتر athtar دراسطوره بعل نیز از نقش خاصی برخوردار است. عثتر از نظر خاستگاهی خدای تجلی ستاره ونوس و مورد احترام مردمان قبایلی است که در صحرای سوریه به زندگی کوچ نشینی اشتغال داشتند. عثتر در واژه عربی به معنی آبیاری کردن و خدائی است که با فرود بعل – هدد جانشین وی میشود. این ماجرا یاد آور کیش ستاره ونوس یا ناهید و تجلی دوگانه آن در نقش ستاره بامداد و مکمل روز در متنی است که از زایش آنان در گسترهای وسیع و به هیأتی طنز آلود جشن گرفته میشد و در این جشن ایل ازنقشی شگفت و مضحک برخوردار بود. از دید ما این ماجرا گویای پیوند دامچرانان کوچنده با مردمانی است که از سرزمین آنان برای دامچر بهره میجستند و از سوی دیگر این ماجرا شاید بازتاب ازدواجهای درون گروهی و چیزی است که نزد سامیان ازدواج بینه Bina نامیده میشد: ازدواجی که طی آن زن نزد قبیله پدر خویش میماند و دیدار او با همسرش به شکل ادواری و همانند روابط شمشون Samson و زن او بود که نزد مادر زن او تمنی Timnha زندگی میکرد: (داوران 15: 1)
[و بعد چندی واقع شد که شمشون در روزهای درو گندم برای دیدن زن خود با بزغاله آمد و گفت نزد زن خود به حجره خواهم شد، لیکن پدرش نگذاشت...]
چرخه کشاورزی
از آن جا که اسطورههای بعل در متون رأس الشمره با توجه به چرخه کشاورزی این منطقه قابل درک است بررسی این چرخه ضروری است: در این منطقه تابستان و فصل گرم پنج ماه به طول میانجامد و زمین دراین فصل از نظر آبیاری متکی بر ژاله است. زندگی کشاورزان در این فصل همراه با اضطراب و هراسی است که با فرا رسیدن بادهای خشک خزانی شدت مییابد. ماه سپتامبر زمان برداشت خرمن و پس از آن هنگام چیدن زیتون و انگور است. پس از کوبیدن غلات و برداشت خرمن در اواخر تابستان کشاورزان به انگور چینی و چیدن انجیر میپردازند و دسترنج خود را برای انتقال به انبارهای زمستانی در خرمن جا انبار میکنند. برداشت خرمن که در کتاب مقدس، عهد عتیق، نیز از آن یاد شده هنوز هم در روستاهای کوچک عرب با مراسمی خاص همراه است و از عهد عتیق در مییابیم که چنین مراسمی مجالی است برای استراحت و پرداختن به سرور و شادمانی.چنین مراسمی نزد عبرانیان و کنعانیان همراه با مراسم سال نو کشاورزی انجام میشد و در تقویم کشاورزی جسر انجام این مراسم از حدود سده دهم پیش از میلاد با برداشت خرمن آغاز میشود این مراسم با سال نو همراه و موجب پایان گرفتن تشویق خاطر و آغاز سال نو با شادمانی و همراه شکرگزاری است:
خدایا در سالی که گذشت ما را یاور بودی
در سالی که پیش است یار ما باش.
تشویق پایان یافته و برداشت خرمن با شادمانی همراه میشود. زمین پس از گرمای طولانی تابستان و کمآبی سفت و میتوان زمین را پس از نزول نخستین باران زمستانی شخم زد. اگر نزول باران زمستانی به تأخیر بیافتد فصل رشد کشته کوتاه و قبل از هجوم بادهای خشک به اندازه کافی رشد نمیکند و در چنین حالتی از کشته جز مشتی کاه فراهم نمیشود و کشاورز به مصیبتی گرفتار میشود که در کتاب عاموس نبی (4: 7) از آن یاد شده است:
[ ... و من نیز زمانی که سه ماه تا درومانده باران را از شما دریغ کردم و بر یک شهر بارانیدم و شهر دیگر را نبارانیدم و بر یک قطعه باران آمد و قطعه دیگر باران نیافت و خشک افتاد...]
این تنش با شروع مراسم آیینی و جشن بزرگ خزان کاستی میگرفت، هم از آن سان که در جشن سال نو میانرودان در بابل با پیروزی نظم بر آشفتگی این هراس کاهش مییافت. از نظر عاطفی این جشن در بر دارنده تلاش مردمی بود که تشویق خود را در این جشن از طریق هم یاری با فرمانروائی نظم کاهش میدادند. در اسطوره بعل اما این مراسم آیینی همراه نبود و در متون رأس الشمره نیز از چنین مراسمی نشانی نیست.
این برخورد پیش در آمدی بر پیروزی بعل چون مجری نظم نوید دهنده ادامه زندگی برای انسان و طبیعت از جانب خدایان و در حقیقت روی آوردن به جادوی تقلیدی بود که با اتکای به تلقین محبت خدایان را جستجو میکرد. در اجرای مراسم فصلی همیشه نیایش نقش بنیادینی دارد و نمونهای از بهره گیری از جادوی تقلیدی در مراسم پیچیده تر آئین مراسم ساغر ریزی آب بر مذبح در جشن سال نو در آیین یهود است که طی آن این ماجرا یاد آور نزول باران به هنگام در فصل نو و فراهم شدن اطمینان و آرامش است. بین ایدئولوژی کنعانی و جشن سال نو عبری پیوندی است که ویژگی آن در بزرگداشت خدا در مقام شهریار در جشن سال نو بابل پدیدار میشود.
شناخت آب به عنوان نماد آشفتگی در اسطوره بعل و نیز در مزامیر کتاب مقدس (مثلاً در زبور 93) ممکن است نخست شگفت انگیز بنماید چرا که در کنعان دشمن بزرگ نه آب که خشکسالی بود. شاید این نگرش بر گرفته از مراسم آئینی جشن سال نو بابل و با شرایط محلی نیز به گونهای پیوند داشته باشد. زمینهای فرسوده دامنه تپههای سوریه و فلسطین گویای تهدید بارانهای زودرس و سیل آسا است که ممکن است زیانهای بزرگی به بار آورند. اکنون در دشتهای ساحلی رأس الشمره آبراهههایی کندهاند تا بارانهای زودرس زمستانی را به یاری آب بندهای طبیعی از مزارع دور سازند.
چرخه فصلها در اسطوره بعل و ستیز او بامت، نماد سترونی، به هیات جادوئی تقلیدی پدیدار و با پیروزی نهائی بعل بیان میشود. در این روایت دیگر بار تأکید بر شهریاری و توجه به سال نوی که با خزان آغاز میشود جالب توجه است.
جو و گندم در تقویم کهن کشاورزی جسر در دورههایی دو ماهه کشت میشوند و اگر شرایط مناسب باشد به هنگام به خوشه مینشینند و بارانهای به هنگام ماههای مارس و فوریه در بارور شدن دانه موثرند. در این ماه زنان چرای دام را هم از این کشته فراهم میآورند و در روایت افسانهای فرمانروا آغات Aght در جارو کردن شبنم اشارتی بدین ماجرا است:
شبنم جو را جارو کن و این بدان معنی است که خواهر آغات هر بامداد علوفه مورد نیاز برای خوراک دام را از جو نو کشته فراهم میکرد.
جشنهای کشاورزی کنعان در فصل بحران اصلی از جودرو و برداشت جو تا زمان برداشت گندم در پنجاه روز یا هفت هفت بعد به طول میانجامید و به سال جدید کشاورزی ختم میشد. در این مراسم آخرین بافه درو شده را به عنوان فدیه با آتش برشته میکردند و این همان مراسمی است که در کتاب لاویان (2: 14) نیز از آن یاد شده است:
[ .... و اگر هدیه آردی نو بر به جهت خداوند بگذرانی پس خوشه برشته شده به آتش یعنی بلغور حاصل نیکو به جهت هدیه آردی نو بر از خویش فراهم کن ...]
در ماه مارس پس از استوار کردن داربستهای تاک دهقانان از خانههای خود بیرون میروند تا شاید دامهای خود را با گیاهان تغذیه کنند و نویسنده این کتاب به یاد روزی بهاری است که آن را با روستائیان بیتین Beitin (بیت ایل کتاب مقدس) [به معنی خانه خدا] به سر برد. روستائیان برای چرای بهاره دامهای خویش در ده مایلی روستا و در وادی و در پنج مایلی شمال اریحا اردو زده بودند. هم در این زمان و در فصل چرا است که ازدواجهای بسیاری تحقق مییابد و مشاهده این مراسم چیزی است که ما را با مراسم آیینی و اسطورههای متون رأس الشمره از نزدیک آشنا میسازد.
منبع: گری، جان؛ (1378) شناخت اساطیر خاور نزدیک (بین النهرین)، مترجم: باجلان فرخی، تهران، اساطیر، چاپ نخست.
/ج