نویسنده: جان گری
مترجم: باجلان فرخی
مترجم: باجلان فرخی
عبرانیان: سلطنت خداوند
کهنترین روایتهای مربوط به عیدهای عبرانیان به سفر خروج 23: 14-17 و 34: 21-24 باز میگردد. [: در هر سال سه مرتبه عید برای من نگاه دار، عید فطیر را نگاه دار و چنان که تو را فرمودهام هفت روز نان فطیر بخور در زمان معین در ماه ابیب زیرا که در آن از مصر بیرون آمدی و هیچ کس به حضور من تهی دست حاضر نشود، و عید حصاد نوبر غلات خود را که در مزرعه کاشتهای و عید جمع را در آخر سال وقتی که حاصل خود را از صحرا جمع کرده، در هر سال سه مرتبه همه ذکوران ات به حضور خداوند یهوه حاضر شوند؛ شش روز مشغول باش و روز هفتمین سبت را نگاه دار، در وقت نیاز و در حصاد سبت را نگاه دار، و عید هفتهها را نگاه دار یعنی عید نوبر حصاد گندم و عید جمع در تحویل سال، سالی سه مرتبه همه ذکوران ات به حضور خداوند یهوه خدای اسرائیل حاضر شوند]. تاریخ این دو روایت به زمان اسکان عبرانیان در فلسطین (حدود 1225-1050 ق. م) مربوط میشود و گویای اهمیت جشن خزان و جشن سایبانها (جمع) در شب سال نو و جشنهای مربوط به دو بحران فصلی به هنگام برداشت جو در ماه آوریل [حد فاصل فروردین و اردیبهشت] و پایان برداشت گندم در هفت هفته بعد است. سخن گفتن از این اعیاد یادآور میثاق با خداوند در راستای دست یافتن به ارض موعود در قدس الاقداس و اتحاد عبرانیان در جهت خنثی کردن گرایش نوآیینان در عنایت به جشنهای کنعانیان و اهمیت بخشیدن به فنون کشاورزی آنان است. [به روایت از قاموس کتاب مقدس اعیاد عبرانیان را میتوان در سه گروه طبقه بندی کرد: 1-عید سبت و سر ماه و عید سال هفتم و سال یوییل 2- عید فصح و عید پنجاهم و یا عید هفتهها و عید سایبانها یا جمع. 3-عید فوریم یا عید التجدید که بعد از جلای بابل مورد توجه قرار گرفت.]عید سایبانها
نزد عبرانیان عید یا جشن بزرگ خزان در شب سال نو با جشن ادواری و میثاق با خداوند برای نجات از مصر پیوند دارد با این همه این عید جشنی کشاورزی است که ویژگیهای بسیاری از اساطیر کنعان را در خود دارد و در عنایت به سلطنت خداوند در برخورد با تهدیدهائی چون پریشانی، خشک سالی، سترونی، مرگ، نیروهای آشفتگی آغازین آبهای سرکش دریا و اقیانوس جاری و هیولای آن یعنی مار عظیم آغازین و اژدهای اساطیری عبری شکل گرفته است.آداب نیایش جشن سال نو کنعانیان و داستان مایه اصلی آن یعنی شهریاری خدا در آیین عبرانیان پدیدار و طبیعت گرائی کنعانیان زیر سیطره قدرت خداوند قرار گرفته است. بدین سان مفهوم بسته خداوند چون گنده آوری قبیلهای دیگرگون و به خدا – شهریاری مبدل شده است که قدرت فرمانروائی او در عهد عتیق در هر یک از جشنهای سال نو پاسداری نظم در برابر کائوس یا آشفتگی است.
تجربه عبرانیان از خدا و شهریاری خداوند در بحرانهای تاریخی این قوم تجربهای اخلاقی است که نیایش خدا را با مراسم آیینی کشاورزی و تسلط بر قدرتهای طبیعت پیوند میدهد. این تجربه با میثاق خداوند در رهائی بزرگ از مصر استحکام مییابد و چنین است که در عهد عتیق و زبورهای 46، 47 و 93 نیایش خداوند به جشن آیینی و اسطورهای سال نو کنعانیان و نبرد خداوند با نیروهای آشفتگی راه دارد. [تسبیح بخوانید؛ پادشاه ما را تسبیح بخوانید زیرا خداوند ما پادشاه تمام جهان است، خردمندانه تسبیح بخوانید خداوند بر امتها سلطنت میکند، خداوند بر تخت قدس خود نشسته است؛ و تو از قدیم هستی، ای خداوند سیلابها برافراشتهاند، سیلابها آواز خود برافراشتهاند، خروش خود را بر افراشتهاند، فوق آواز آبهای بسیار، فوق امواج زورآور دریا خداوند در اعلی علیین زور آورتر است ...]
در اساطیر رأس الشمره و اسطوره بعل خدا شهریار و تندر نماد قدرت اوست. مردوخ را نیز در اساطیر میانرودان پس از پیروزی خانه میسازند. در اساطیر رأس الشمره بعل «راکب ابرها» است و شهریاری او از پیروزی وی بر آبهای سرکش فراهم میشود و تندر صدا و کلام اوست. در زبور 74: 13 ماجرای پیروزی خداوند بر دریا و رهائی عبرانیان از چنگال مصریان تکرار میشود و این یاد آوری گویای میثاق تاریخی عبرانیان با خداوند در جشن سال نو است و بارهائی بزرگ [از مصر] پیوند دارد. در این زبور از نقش دشمنان خدا در نقش هیولای دریا یاد میشود.
[تو به قدرت خود دریا را منشق ساختی و سر نهنگان را در آبها شکستی]
سرهای لویاتان را کوفته و او را خوراک صحرانشینان گردانیدی
و این هولائی است که در اساطیر رأس الشمره دشمن بعل است:
لویاتان مار آغازین.
مار پیچاپیچ
ماری چنبر زده با هفت سر
در اشعیاء 27 آمده است که:
در آن روز خداوند به شمشیر سخت عظیم و محکم خود آن مار تیزرو و لویاتان و آن مار پیچیده لویاتان را سزا خواهد داد
و آن اژدها را که در دریاست خواهد کشت.
در زبور 74: 15-17 پیروزی خداوند همانند جشن آیینی سال نو بابل پیروزی مردوخ با یادآوری آفرینش دنبال میشود. [تو چشمهها و سیلها را شکافتی و نهرهای دایمی را خشک گردانیدی، روز از آن توست و شب نیز از آن تو، نور و آفتاب را تو بر قرار کرده ئی، تمام حدود جهان را تو پایدار ساخته ئی، تابستان و زمستان را تو ایجاد کرده ئی]. این روی کردی است که داستان مایه اصلی آن در زمینه سلطنت خداوند و آفریدههای خدا در اشعیاء 40-55 ادامه مییابد. در زبورهای 65: 11؛ 8-9 خدا چونان بعل فرود آورنده باران است [به احسان خویش سال را تا جدار میسازی و راههای تو چربی را میچکاند؛ زمین متزلزل شده و آسمان به حضور خدا بارید ... این خدا باران نعمت بارانیدی و میراث ات را چون خسته بود مستحکم گردانیدی] و این موهبت همانند کار بعل در اساطیر رأس الشمره با آذرخش کامل میشود. تصویر مراسم آیینی جشن سال نو کنعانیان و کیش حاصلخیزی آنان در سفر خروج کمال مییابد و در سینا است که خدا به هیأت آتش متجلی میشود. در سفر تثنیه 32: 2 و حبقوق 3: 3 آمده است که [تعلیم من مثل باران خواهد بارید، و کلام منم مثل شبنم خواهد ریخت؛ خداوند از تیمان آمد و قدوس از جبل فاران سلاه، جلال او آسمانها را پوشانید و زمین از تسبیح او مملو گردید]
دشمنان عبرانیان در زبور 47: 3، 8 دشمنان خداونداند [قومها را در زیر ما مغلوب خواهد ساخت و طایفهها را در زیر پاهای ما، خدا بر امتها سلطنت میکند، خدا بر تخت قدس خود نشسته است]. در کتاب ناحوم دفتر 2 و 3 ناحوم نبی از سقوط نینوای آشور به عنوان مدعی سلطنت خداوند شادمان 1: 15 و به مراسم آیینی جشن سال نو تو جه دارد [اینک بر کوهها پای مبشر که سلامتی را ندا میکند، ای یهودا عیدهای خود را نگاه دار و نذرهای خود وفا کن زیرا که مرد بلیعان بار دیگر از تو نخواهد گذشت بلکه بالکل منقطع خواهد شد] و چنین روایتی از توجه به شهریاری خدا در جشن سامیان و سال نو سخن میگوید. این روز روز خدا و روز بر خورد قاطع خداوند با کائوس و پیروزی او بر آشفتگی است. این جشن عبرانیان را در بر پای ایستادن در برابر قدرتهای بزرگ امپراتوری حد فاصل نیل و فرات یاری میدهد و تأثیر آن چندان است که عاموس نبی (5: 18 -20) از میهن پرستی غیر معنوی بیمناک میشود [وای بر شما که مشتاق روز خداوند میباشید، روز خدا برای شما چه خواهد بود، تاریکی و نه روشنایی، مثل کسی که از شیری فرار کند و خرسی بدو برخورد و یا کسی که به خانه داخل شده دست خود را بر دیوار بنهد و ماری او را بگزد، آیا روز خداوند تاریکی نخواهد بود و نه روشنائی و ظلمت بسیاری که در آن هیچ درخشندگی نباشد]. ودراشعیاء 2: 6 این بیم تکرار میشود [زیرا قوم خود یعنی خاندان یعقوب را ترک کرده چون که از رسوم مشرقی مملو و مانند فلسطینیان فالگیر شدهاند، و با پسران عزبا دست زدهاند] و این بیم چندان گسترش مییابد که کتاب اول صفنیای نبی سلطنت خداوند را در ستیز با عبرانیان گمراه [یا به روایت عهد عتیق بلیعال] مییابد.
خدای آفریننده
شهریاری خدا که از مسائل بنیادی کتاب مقدس در مزامیر و انبیاء عهد عتیق است در ارتباط با کنعان و مراسم آئینی جشن سال نو عبرانیان تحول یافت. در عهد جدیدو انجیل نیز این موضوع در مرقس 1: 15 گویای بشارت عیسی از نظم آفرینش و این بشارت با مراسم آیین سال نو بابل و معبد اورشلیم پیوند دارد؛ [میگفت وقت تمام شد و ملکوت خدا نزدیک است پس توبه کنید و به انجیل ایمان بیاورید.] آفرینش در اندیشه عبرانیان بازتاب پیدائی نظم و فرمانروائی خدا و مفهومی است که شاید در سده هشتم و هفتم پیش ازمیلاد و به هنگام فرمانروایی اشوریان بر فلسطین شکل گرفته است میتوان گفت که مراسم آیینی سال نو و کیش بعل و آن چه که بر مراسم عید سایبانها اثر نهاد با آفرینش پیوند داشت. در اساطیر کنعان آفرینش کار ایل خدای بزرگ کنعانیان و شاید این خدا بود که در اورشلیم پیش از خدای عبرانیان یعنی ایل عیلیون (خدای تعالی) نیایش میشد و در سفر تکوین 14: 18 نیز از وی یاد شده است. [و ملکی صدق ملک سالیم نان و شراب بیرون آورد و او کاهن خدای تعالی بود]. بدین سان آفرینش چون زمینهای از شهریاری خدا در مراسم آیینی سال نو معابد شاید بازتاب ترکیب دو زمینه شناخت خدا در کنعان و شهریاری پویای بعل و شهریار جاودان آسمان ایل در نقش خدای آفریینده بود. گرایشهای اجتماعی بعد از این همانندیهایی میان مفهوم یهوه و خدای پیشین پدید آورد و این همان خدائ بود که در جشن خزان و شب سال نو نیایش میشد.در عهد عتیق مزید بر اشاره به شهریاری خدا در مراسم آیینی سال نو، مزامیر و بخشهایی از کتابهای انبیا با این مفهوم و خدا چون آفریننده پیوند دارد و دو مثال زیر از این گونهاند. در اشعیاء 7: 14 آمده است که [پس خداوند خود آیتی به شما خواهد داد اینک باکره حامله شده پسری خواهد زایید و نام او را عمانوئیل خواهد خواند] کلید فهم این روایت در نام عمانوییل (یعنی خدا با ماست) نهفته و این مفهومی است که در مزمور 46 نیز تکرار میشود.
یهوه صبایوت با ماست (عبری عمانوئیل)
و خدای یعقوب قلعه بلند ما، سلاه.
مزامیر ترفیع خدای و استقرار نظم وی را در فراسوی تهدیدهای کائوس یا آشفتگی در طبیعت و تاریخ به تصویر میکشد. در اشعیاء 7: 14 سخن از باکرهای است که آبستن میشود باکره معادلی است که برای واژه عبری المه Almah که به غلط باکره ترجمه شده است. المه دختری شرقی است که به بلوغ جنسی رسیده و باردار یا آماده بارداری نخستین فرزند است. در اشعیاء 7: 14 آحاز شهریاری است که به بحرانی سیاسی گرفتار شده و خدا از وی میخواهد برای اطمینان به پیروزی آیتی از وی بخواهد تا یقین کند با خدا سخن میگوید و احاز از آزمودن خدا امتناع میکند خداوند به جای سرزنش احاز و متهم کردن او به ترسو بودن نشانهای را آشکار میسازد که کلید آن در واژه عمانوئیل به معنی خدا با ماست نهفته است؛ و این همان واژهای است که در زبور 46 نیز تکرار میشود و با مراسم آیینی سال نو، پیروزی بر نیروهای آشفتگی و سترونی و آفرینش پیوند دارد [اگرچه جهان مبدل گردد، و کوهها در قعر دریا به لرزش آید، اگر چه آبهایش آشوب کنند و به جوش آیند، و کوهها از سرکشی آن متزلزل گردند سلاه، نهری است که شعبههایش شهر خدا را فرحناک میسازد، و مسکن قدوس حضرت اعلی را، خدا در وسط اوست پس نخواهد جنبید، خدا او را اعانت خواهد کرد در طلوع صبح، امتها نعره زدند و مملکتها متحرک گردیدند، او آواز خود را پس داد پس جهان گداخته گردید، یهوه صبایوت با ماست، و یعقوب قلعه بلند ما سلاه بیایید کارهای خدا را نظاره کنید، که چه خرابیها در جهان پیدا نمود، او جنگها را تا اقصای جهان تسکین میدهد، کمان را میشکند و نیزه را قطع میکند و ارابهها را به آتش میسوزاند، باز ایستند و بدانید که من خدا هستم، در میان امتها و در جهان متعال خواهم شد، یهوه صبایوت با ماست و خدای یعقوب قلعه بلند ما سلاه.] پیام جشن با دختران جوان نیز پیوند مییابد تا در آزمون خویش نخستین فرزند خود را عمانوئیل (خدا با ماست) بنامند. دختران شهریار آحاز را سرزنش میکنند و از وی میخواهند چون مجری شهریار آسمانی نخستین فردی باشد ک تم و پیام جشن سال نو بر زندگی او جاری است.
ایوب و سلطنت خداوند
داستان مایه ادبیات خردگرای آیینی و سنتی به شهریاری خدا بازمی گردد. ایوب از خدای خودخواستار فرمانروائی نظم است و از نادانی مردمان رنج میبرد و این روایت یادآور اسطورهای کنعانی است. در کتاب ایوب 7: 12 آمده است:آیا من دریا هستم یا نهنگ ام
که بر من پاسدار میگماری
(که مردمان نادان همانا دشمنان نظم و فرمانروائی خداوندند). الیفاز دوست و رهرو ایوب در ایوب 5: 9 از بزرگی خدا و شگفت انگیزی کار خداوند در نزول باران سخن میگوید [که اعمال عظیم میکند و عجایب بیشمار که بر روی زمین باران می باراند] و این موهبت خدا مدخلی بر بیان بودن نظم خدایی در ایوب 5: 11- 18 [و بیان عادلانه بودن مشیت خداوند] است: [تا مسکینان را به مقام بلند برساند، و ماتمیان به سلامتی سرافراشته شوند، که فکرهای حیله گران را باطل میسازد، به شکلی که دستهای ایشان کاری مفید نتواند کرد، که حکیمان را در حیله ایشان گرفتار میسازد، و مشورت مکاران مشوش میشود، در روز به تاریکی بر میخورند، و به دقت نیمروز مثل شب کورانه میروند، که مسکین را از شمشیر دهان ایشان و از دست زور آور رها میسازد، پس امید برای ذلیل پیدا میشود، و شرارت دهان خود میبندد، هان خوش به حال آن که خداوند تنبیه اش میکند، پس تأدیب قادر مطلق خوار مشمار زیرا که او مجروح میسازد و التیام میدهد و میگوید که دست او شفا میدهد]. ایوب را از این که خداوند او را فراموش کرده و دچار شگفتی است و سرود ستایش وی در صبوری و نیایش خدا در ایوب 9:13 [در بیان پیروزی خدا بر مصریان] یاد آور پیروزی مردوخ بر تیه مت در اسطوره آفرینش بابل است:
خداوند خشم خود باز نمیدارد و مددکاران رهب زیر او خم میشوند
در سرودی همانند، در ایوب 26: 5-14 ایوب از خداوند با عنوان «آنکو آب را در ابرهای خود میبندد» یاد میکند [: هاویه به حضور او عریان است، و ابدون را ستری نیست، بر جو پهن میکند، و زمین را بر نیستی آویزان میسازد، آب را در ابرها میبندد، پس ابر زیر آنها چاک نمیشود، روی تخت خود را محجوب میسازد و ابرهای خویش را پیش آن میگستراند، به اطراف سطح آبها حد میگذارد، تا کران روشنایی و تاریکی ستونهای آسمان متزلزل میشود و از عتاب او حیران میماند، به قوت خود دریا را به تلاتم میآورم و به فهم خویش رهب را خرد میکند، به روح او آسمان زینت داده شده و دست او مارتیزرو را سفت، اینک این حواشی طریقهای اوست و چه آواز آهسته درباره او میشنویم، لکن رعد جبروت او کیست که بفهمد] و این قدرت خداوند یادآور بیان توانمندی بعل در تجلی در رعد است. بلدد دوست دیگر ایوب از دادگری خداوند و شهریاری وی سخن میگوید و در این روایت کارهای عظیم خداوند از آرام ساختن دریا تا نابودی مار عظیم آغازین در اسطوره کنعانی روایتی آشنا است. خداوند رهب [(مصریان)] را با باد خرد و پاره پاره میکند:
او را خرد میسازد و با بادآسمان تکه پاره میکند
و این روایت یادآور پیروزی مردوخ بر تیه مت در اساطیر بابل است (اسطوره آفرینش بابل)؛ و سرانجام الیهو سومین یار ایوب در ایوب 36: 26-33 و 37: 1-13 با روایتی زیبا و یادآور خروشیدن بعل در اساطیر رأس الشمره سخن میگوید:
اینک خدا متعال است و او را نمیشناسیم، و شماره سالهای وی را تفحص نتوان کرد.
زیرا که قطرههای آب را جذب میکند، و آنها باران را از بخارات آن میچکاند.
که ابرها آن را به شدت میریزد، و بر انسان به فراوانی میتراود.
آیا کیست که بفهمد ابرها چه گونه پهن میشوند، یا رعدهای خیمه او را بداند.
اینک نور خود بر آن میگستراند، و ژرفای دریا را میپوشاند.
زیرا که به واسطه آنها قومها را داوری میکند، و زرق را به فراوانی میبخشد.
دستهای خود را با برق میپوشاند، و آن را بر هدف مأمور میسازد.
رعدش از او خبر میدهد، و مواشی از بر آمدن او اطلاع میدهند.
از این دل من میلرزد، و از جای خود متحرک میگردد.
گوش داده آواز او را بشنوید و زمزمه را که از دهان وی برمی آید.
آن را در زیر تمامی آسمانها میفرستد، و برق خویش را تاکرانهای زمین.
بعد از آن صدای غرش میکند، و به آواز جلال خویش رعد میدهد.
و چون آوازش شنیده شد آنها را تأخیر نمینماید.
خدا از آواز خود رعدهای عجیب میدهد.
اعمال عظیمی که ما آنها را ادراک نمیکنیم به عمل میآورد.
زیرا برف را میگوید برزمین بیفت.
و هم چنین بارش باران را و بارش بارانهای زور آور خویش را.
دست هر انسان را مختوم میسازد، تا جمیع مردمان اعمال او را بدانند.
آن گاه وحوش به ماوای خود میروند، و در بیشههای خویش آرام میگیرند.
از برجهای جنوب گردباد میآید، و از برجهای شمال برودت.
از نفخه خدا یخ بسته میشود، و سطح آبها منجمد میگردد.
ابرها را نیز به رطوبت سنگین میسازد، و سحاب برق خود پراکنده میکند
و آنها به دلالت او به هر سو منقلب میشوند، تا هر آنچه به آنها امر میفرماید بر روی ربع مسکون به عمل میآورند.
خواه آنها را برای تأدیب بفرستد، یا به جهت زمین خود یا برای رحمت
[ای ایوب این را استماع نما، بایست و در اعمال شگفت خدا تأمل کن].
ادبیات مکاشفه
به هنگام فرمانروائی یهودا مردمان خداگرا به نیایشگاه اورشلیم و مکان دودمان شهریاری داوود توجه داشتند. داوود نماینده مردمان به درگاه خداوند و خود مجری فرمان شهریار آسمان در پاسداری نظم در برابر بینظمی بود. بدین سان عبرانیان به مشیت خدا دل سپرده بودند و تجربه شهریاری خدا و در مراسم آیینی سال نو را پاسداری میکردند. شهریاری این قلمرو کوچک شاید در اندیشه امکان پیدائی خطر از جانب مشرکان قدرتمند و هم بدین دلیل متکی بر قدرت خداوند در برابر قدرتهای آشفتگی یا نیروهای ویرانگر بود. از سوی دیگر دیرزمانی نبود که عبرانیان به شهریاری خدا دل بسته بودند و هیچ شهریاری برتر از خداوند نبود.در چنین شرایطی عبرانیان به آیین خویش متکی بودند و سنت شهریاری خداوند در اهمیت بخشیدن به جشن سال نو پی گیری میشد. این وفاداری به سنت نشان پیروی از خداوند و چیزی بود که حمایت خداوند را از این قوم تشدید میکرد. چنین بود که مردان خدا به نگرشهای کیهانی و عنایت به خدا چون پاسدار شهریاری پیرو خداوند عنایت داشتند. این مردمان اقوام هم عصر خود را در شناخت خداوند در فراسوی ابهام و سایهها یاری میکردند و چنین بود که ادبیات مکاشفهای در دو سده آخر پیش از میلاد و آغاز دوره مسیحیت سیمائی خاص یافت. در زمینه ادبیات مکاشفهای میتوان از آثار زیر یاد کرد: کتاب دانیال، باب 7-12، کتاب مکاشفه یوحنا، و کتابهای مشکوک الاصل موسوم به کتاب خنوخ Enoch (حدود 165 ق م -64 میلادی)، عهد یا میثاق دوازده شیخ (حدود 109-106 ق م) مکاشفه باروخ Baruch، ترجمه سریانی انجیل از یونانی و رسالههای پولس (حدود 50-90 میلادی) و عزرا IV یا ادریس Esdras که لاتین، سریانی، حبشی و عربی آن از متن یونانی و شاید عبری ترجمه شده و زمان گردآوری و تکمیل آن به حدود 120 میلادی باز میگردد.
آثاری از این دست بسیار پیچیده و تنظیم درون مایه آن بسیار مشکل و نوشتههایی است که بیان رازهای خدا از زبان نویسندگان آن آسان نیست. در بیان جزئیات در این آثار همداستانی نیست و داستان مایههای آن غالباً به مسائل بعد از مرگ مربوط میشود و با زبان پر از ابهام فریسیانی بیان شده است که به رستاخیز بعد از مرگ توجه دارند. پیش از جلای بابل دیگر بارشهر یاری خداوند مورد عنایت قرار میگیرد ومردم از حمایت خدا از پیروان خویش سخن میگویند و فرزانگان قوم و از آن شمار عاموس نبی و اشعیاء به نظم ناشی از شهر یاری خداوند در برابر مصائب ناگهانی و خطر بازگشت به شرکت وبت پرستی میاند یشند. ادبیات مکاشفهای به دو مسأله بنیای شهریاری خداوند وشکست نهائی دشمنان خدا وپیروزی برنیروهای اهریمنی به رهبری شیطان توجه دارد. پیروزی برشیطان از شهریاری خداوند جدا نیست ودر اندیشه بدین مهم نویسنده از مصائب قوم خویش وکیفرهای خداوند آگاه وبه هدفهای نهائی وقومی خویش عنایت دارد. نو یسنده عزرا (3: 4-36) [با اتکای به قدرت کورش شهریار پارس پس ازبازگشت قوم خویش از بابل دیگر بار به بر پا کردن معابد و قدرت یافتن عبرانیان میاندیشد]. عزرا از مصائبی که بر قوم او رفته است آگاه است و به مسأله رنج و گناه انسان در نتیجه نادیده گرفتن مشیتهای خداوند میاندیشد.
با وجود ناهمانندی دیدگاههای ادبیات مکاشفه در این آثار سیمای مشترکی وجود دارد که طی آن شهریاری خداوند مورد توجه و مراسم نیایشی برخوردار از این نگرش در مراسم آیینی سال نو در میانرودان، کنعان و نزد عبرانیان پی گیری میشود. تهدید امکان بازگشت آشفتگی و نابودی نظم و در خطر افتادن شهریاری آسمان جدی و چنین است که در همه این آثار از حمایت خداوند و پیروزی خدا بر نیروهای آشفتگی یاد میشود. تداوم جشن فصلی کنعان در خزان و به هنگام سال نو در نگرش ادبیات مکاشفه مؤثر و چنین است که ستیز دریای مغرور و اقیانوس توفنده شهریاری بعل در مراسم نیایشی کنعانیان بدین آثار راه مییابد و در این آثار و ازآن شمار مکاشفه 21: 1 در ستیز خداوند با دشمن دیرین خود از «آسمانی نو و زمینی جدید» و شرایطی که در آن خداوند را دشمنی نیست یاد میشود؛ [و دیدم آسمانی جدید و زمینی جدید چون که آسمان اول و زمین اول در گذشت و دریا دیگر نمیباشد]. در دانیال 7: 3 از جانوران وحشیاید میشود که نماد ستیز با نظم خدائی و سعادت عبرانیان است و این حیوانات از دریا سر بر میآورد [و چهار وحش بزرگ که مخالف یکدیگر بودند از دریا بیرون میآمدند، اول آنها شیر بود و بالها عقاب داشت و من نظر کردم تا بالهایش کنده گردید و او از زمین برداشته شد و بر پاهای خود مثل ایشان قرار داده شد و دل انسان بدو داده شد]. در کتاب جعلی منسوب به عزرا 4: 11 حیوان نمادین به هیأت عقاب رومی است و در همین کتاب 13: 1 مجریان شهریار آسمانی و انسان از دریا بر میخیزند. دریا در این زمینه نماد کائوس یا آشفتگی و دشمن دیرینی است که خداوند بر آن پیروز میشود. گاهی این دشمن دیرین همانند آن چه در اسطوره بعل در رأس الشمره آمده است به هیأت نهنگ نمایان میشود و در زبور سریانی سلیمان نیز فرمانده رومی به هیأت نهنگ پدیدار میشود. تندر و آذرخش در این آثار نماد قدرت و شهریاری خداوند و در آثار رأس الشمره نیز نماد قدرت بعل تندر و آذرخش است. در کتاب باروخ 3: 1-11 آذرخش بر آبهای تیره پیروز و از آبهای سیه فام بارانی مفید پدیدار میسازد که در خنوخ 59: 1-3 منادی نظم خدائی و در مکاشفه 16: 18 نماد سقوط بابل است. [و برقها و صداها و رعدها حادث گردید و زلزله عظیم شد آن چه که از آغاز آفرینش انسان بر زمین زلزلهای بدین شدت و عظمت نشده بود].
چنین مینماید که میثاق با خداوند در سینا با پیش در آمد تاریخی رهائی و رستگاری بزرگ و مراسم آیینی سال نو پیوند مییابد و پذیرش مراسم آیینی سال نو کنعان به هنگام اسکان عبرانیان در فلسطین با شهریاری خداوند مربوط میشود. تجلی خدا به هیأت آتش در سینا و سخن گفتن از دود به زلزله منادی تجلی خدا بدین هیأت در خنوخ 6: 1 و مکاشفه 16: 18 و رهائی عبرانیان از بابل «خروج» جدیدی است که در خنوخ 75: 1-3 و مزامیر سلیمان (11) به شکلی ملی گرایانه و مکاشفهای بیان میشود.
در عهد عتیق از زمان تجلی خداوند به عنوان «روز خدا» یا «آن روز» یاد میشود و نبرد مقدسی که در کتاب داوران از آن یاد شده است به زمان اسکان عبرانیان باز میگردد. در ادبیات مکاشفه خداوند شهریار آسمان و این مفهوم در دوره غلبه رومیان به هنگام پیدائی مسیح مورد تأکید قرار میگیرد. در اشاره به «روز خداوند» کهنترین ماخذ را میتوان در عهد عتیق و کتاب عاموس نبی 5: 18- 20 و کتاب اشعیاء نبی ( 2: 11، 12، 17) بازیافت. [وای بر شما که مشتاق روز خداوند میباشید، روز خداوند برای شما چه خواهد بود، تاریکی و نه روشنائی مثل کسی که از شیری فرار کند و خرسی بدو بر خورد یاکسی که به خانه داخل شده و دست خود را بر دیوار بنهد و ماری او را بگزد، آیا روز خداوند تاریکی نخواهد بود و نه روشنائی و ظلمت غلیظی که در آن هیچ درخشندگی نباشد]؛ [چشمان بلند انسان پست و تکبر مردان خم خواهد شد و در آن روز خداوند به تنهائی متعال خواهد بود، زیرا اگر برای یهوه صبایوت روزی است که بر هر چیز بلند و عالی خواهد آمد و بر هر چیز مرتفع و آنها پس خواهد شد، ... و کبریای انسان خم شود و تکبر مردان پست خواهد شد و در آن روز خداوند به تنهائی متعال خواهد بود]. در کتاب عاموس «روز خداوند» نه روز روشن که زمانی است که در آن از روشنائی نشانی نیست و چنین مینماید که این روز با مراسم آیین نور پیوند دارد و یادآور کلام عیسی است در یوحنا 7: 3 با عنوان «من روشنائی جهان ام»؛ و سخن گفتن از رقص مشعل در یوحنا 8: 12 cf و 7: 37 با جشن سایبانها و تلمود بابل پیوند دارد. چنین بر میآید که تجلی خداوند نماد شهریاری خدا و رویدادی است که با نمادی چون برخاستن خورشید در جبل زیتون در شرق اورشلیم و روشن کردن دورترین دروازههای قدس الاقداس بیان شده است.
چنین است که قدرت شهریاری خداوند به شکل نمادین نوری جاودان که در تاریکی پدیدار میشود تجلی میکند، چنان که در یوحنا 1: 5 آمده است [:و این است که پیغامی که از او شنیدهام و به شما اعلام می نمائیم که خدا نور است و هیچ ظلمت در وی هرگز نیست]. تاریکی نماد هم پای قدرتهایی است که جویای تباهی مشیت خداوندند. در اساطیر مصر خورشید – خدا و اپوفیس رودروی یکدیگر قرار دارند و در مکاشفه 12: 2 و 4 سخن از اژدهای عظیمی است که همانند اپوفیس است (7) [و علامتی دیگر در آسمان پدید آمد که اینک اژدهای بزرگ آتش گون که او را هفت سر و ده شاخ بود و بر سرهایش هفت افسر، و دمش ثلث ستارگان آسمان را کشیده آنها را به زمین ریخت و اژدها پیش آن زن که میزایید ایستاد تا چون بزاید فرزند او ببلعد] و این بازتاب برخورد با قدرتهای تاریکی و پدیدهای است که در مزمور 44: 5 با پیدائی نور و بامداد میگریزد [خدا در وسط اوست پس جنبش نخواهد خورد، خدا او را اعانت خواهدکرد در طلوع صبح]؛ و این روایتی است که به بزرگداشت خداوند در برابر نیروهای آشفتگی در طبیعت و تاریخ میاندیشد و در بخشی از مراسم آیینی سال نو نیز بدان توجه میشود. داستان مایه ستیز نور و ظلمت در تجلی نهائی خدا در کتابهای انجیل، ادبیات فرقهای یهود در میثاق نو با خداوند، درطومارهای بحرالمیت و نبرد فرزندان نور ظلمت داستانی آشنا است و چنین است که در شهریاری خدا و نه بدان سان که در مکاشفه 21: 25 آمده است از شب نشانی نیست [دروازههایش در روز بسته نخواهد بود، زیرا که شب در آن جا نخواهد بود].
پیروزی مسیح
نویسندگان متکی بر نگرش مکاشفهای رنج انسان و مصائب عبرانیان را آزمونی میدانستند که مشیت خدای قادر مطلق بود. نویسندگان این آثار دچار تعارضی بودند که در یک سوی آن در انتظار مسیح موعود و مجری شهریار آسمانی بودند که بر دشمنان خدا و دشمنان سیاسی عبرانیان پیروز میشد و از سوی دیگر به پیروزی موقتی و مقعطی میاندیشیدند که از 40 تا 70 یا 365 سال، یا سه نسل، و به روایت مکاشفه یوحنا (20: 2) تا هزار سال ادامه داشت [و اژدها یعنی مار قدیم را که ابلیس و شیطان میباشد گرفتار کرده او را تا مدت هزار سال در بند نهاد]؛ و به روایت یک خاخام مدت این پیروزی به قدمت آفرینش تا زمان وی بود.شهریاری موقتی و مقطعی در عنایت به انتظار مسیح و کمال نهائی شهریاری خدا یکی از ویژگیهای مکاشفهای به ویژه مکاشفه یوحنا است (19: 11). بدین روایت ودر این نگرش مسیح با لباس خون آلود وبا نام «شهریار و رب الارباب» درمکاشفه (19: 11-16 ) پدیدار میشود. [و دیدم آسمان را گشوده و ناگاه اسبی سفید که سوارش امین حق نام دارد و به عدل و داوری و جنگ مینماید، و چشمان اش چون شعله آتش و بر سرش افسرهای بسیار و اسمی مرقوم دارد که جز خودش هیچ کس آن را نمیداند، و جامه خون آلود در بر دارد و نام او را کلمه خدا میخوانند، و لشکرهائی که در آسمان اند بر اسبهای سفید و به کتان سفید ملبس از پی او میآمدند، و از دهانش شمشیری تیز بیرون میآید تا به آنها امتها را بزند و آنها را به عصای آهنین حکمرانی خواهد نمود و او چرخشت خمر غضب و خشم خدای قادر مطلق را زیر پای خود می افشرد، و بر لباس و ران او نامی مرقوم است یعنی پادشاه پادشاهان و رب الارباب]؛ به روایت مکاشفه (19: 17-21) سپاه این شهریار وحشیان و آن چه را به سپاه ستمگر روم ماننده است اسیر و به دریاچهای از گوگرد سوزان میافکنند و پرندگان آنان را میدرند و در کام میکشند [و دیدم فرشته را در آفتاب ایستاده که به آواز بلند تمام مرغانی را که در آسمان پرواز میکنند میگوید بیائید و به جهت ضیافت عظیم خدا فراهم شوید، تا بخورید گوشت پادشاهان و گوشت سپه سالاران و گوشت جباران و گوشت اسبها و سواران آنها و گوشت همگنان را چه آزاد و چه غلام و چه صغیر و چه کبیر، و دیدم وحش و پادشاهان زمین و لشکرهای ایشان را که جمع شده بودند تا با اسب سوار و لشکر او جنگ کنند، و وحش گرفتار شد و بنی کاذب با وی که پیش معجزات ظاهر میکرد تا یا آنها آنانی را که نشان وحش را دارند و صورت او را میپرستند گمراه کند، و این هر دو به دریاچه افروخته شده به گوگرد انداخته شدند، و باقیان به شمشیری که از دهان اسب سوار بیرون میآمد کشته شدند و تمامی مرغان از گوشت ایشان سیر گردیدند]؛ و این روایتی است که در حزقیال (39: 17-20) نیز آمده است [و اما ای پسر انسان خداوند یهوه چنین میفرماید که به هر جنس مرغان و به همه حیوانات صحرا بگو جمع شوند و بیایند و نزد قربانی من که آن را برای شما ذبح نمایم فراهم آیند، قربانی عظیمی بر کوههای اسراییل تاگوشت بخورید و خون بنوشید، و گوشت جباران را خواهید خورد و خون رؤسای جهان را خواهید نوشید از قوچها و برهها و بزها و گاو که همه آنها از پرواری باشان میباشند، و از قربانی من که برای شما ذبح مینمایم پیه خواهید خورد تا اسیر شوید و خون خواهید خورد تا مست شوید، و خداوند یهوه میگوید که بر سفره من از اسبان و سواران و جباران و همه مردان جنگی سیر خواهد شد]. در این روایتها ابلیس (دیابولوس Dibolos یونانی) هم پای نیروهای کائوس یا آشفتگی آغازین در کنعان پیش از جلال بابل و در مراسم آیینی عبرانیان در جشن سال نو همانا «اژدها یعنی مار قدیم» است که برای هزار سال در ورطهای بیپایان به بند کشیده میشود.
ایجاد نظم خدائی همانا پاسداری «داوری» به معنی «نظم» و «شهریاری» و نیز داوری است که معنی لغت عبری مش پات Mishpat را در خود دارد. مش پات شکست سپاه آشفتگی و گرفتن حق کسانی است که به مشیت خدا شهید و بدان سان که در مکاشفه یوحنا (20: 4-5) آمده است هزار سال از سلطنت مسیح و تا قیامت اول مسیح را همراهی میکنند و آنکو از قیامت اول قسمتی دارد خوشحال و مقدس است (20: 6) [و تختها دیدم و بر آن نشستند و به ایشان حکومت داده شد و دیدم نفوس آنانی را که به جهت شهادت عیسی و کلام خدا سر بریده شدند و آنانی را که وحش و صورتش را پرستش نکردند و نشان او را بر پیشانی و دست خود نپذیرفتند که زنده شدند و با مسیح هزار سال سلطنت کردند، و سایر مردگان زنده شدند تا هزار سال به اتمام رسید، این است که قیامت اول، خوش حال و مقدس است کسی که از قیامت اول قسمتی دارد، بر این موت ثانی تسلط ندارد و بلکه کاهنان خداوند مسیح خواهند بود و هزار سال با او سلطنت خواهند کرد]. پس از هزار سال ابلیس از بند رهائی مییابد و سپاه خویش یأجوج ومأجوج را از اقصای زمین فراهم و برای نبرد نهائی آماده میشود. در این نبرد سپاه شیطان به آتشی گرفتار میشوند که از آسمان فرو میافتد و این آذرخش و برق یادی از شهریاران خدا در پاسداری نظم فرمانروائی آسمان است. ابلیس به سرنوشت نهائی خود دچار و به دریاچه آتش و آن جا که با وحش و بنی کاذب همدم است افکنده میشود (مکاشفه 20: 10) [و ابلیس که ایشان را گمراه میکند به دریاچه آتش و گوگرد انداخته شد جائی که وحش و بنی کاذب هستند و ایشان تا ابدالاباد شبانه روز عذاب خواهند کشید].
دیگرگونی این روایت در مرگ مسیح و یاران او و بازگشت همه چیز به خاموشی آغازین همراه با انتظار ظهور مسیح و باز آفرینش نامعلوم آسمان و زمین پیدائی دوزخی آتشین، همانند مکانی است که زبالههای اورشلیم کهن را در آن می سوزانیدند. مکانی قرار داشت که در زبان عبری بدان جهنم میگفتند. پاداش درستکاران باغ عدن جدیدی است. در مکاشفه یوحنا سخن از داوری نهائی است که طی آن مردگان گناهکار دیگر بار زنده و به دریاچه گوگرد و آتش عذاب جاودان دچار میشوند (20: 11-15) [و دیدم تختی بزرگ و سفید کسی را بر آن نشسته که از روی وی آسمان و زمین گریخت و برای آنها جائی یافت نشد، و مردگان را خرد و بزرگ دیدم که پیش تخت ایستاده بودند و دفترها را گشودند پس دفتری دیگر گشوده شد که دفتر حیات است و بر مردگان داوری شد به حسب اعمال ایشان از آن چه در دفترها مکتوب است و دریا مردگانی را که در آن بودند باز داد و موت و عالم اموات مردگانی را که در آنها بودند باز دادند و هر یکی به حسب اعمالش حکم یافت، و موت و عالم اموات به دریاچه آتش انداخته شد، این است موت ثانی یعنی دریاچه آتش، و هر که در دفتر حیات یافت نشد به دریاچه آتش افکنده شد.] و این مرگ دیگربار و موت ثانی است (21: 8) [لکن ترسندگان و بیایمانان و خبیثان و قاتلان و زانیان و جادوگران و بت پرستان و جمیع دروغگویان نصیب ایشان در دریاچه افروخته شده به آتش و گوگرد خواهد بود، این است موت ثانی] و از سوی دیگر مردان خدا را پاداش آرامش و زیستن در روشنائی جاودان است (21: 25؛ 22:5) [و دروازههایش در روز بسته نخواهد بود زیرا که شب در آن نخواهد بود؛ و دیگر شب نخواهد بود و احتیاج به چراغ و نورآفتاب ندارد زیرا خداوند بر ایشان روشنائی میبخشد و تا ابدالاباد سلطنت خواهند کرد]. بدین روایت اورشلیم جدید را بناهائی نو سنگ فرشی از سنگهای گران بها و رخشان است، روایتی که در اشعیاء 54: 11 ریشه دارد [ای رنجانیده و مضطرب شده که تسلی نیافتهای اینک من سنگهای تو را در سنگ سرمه نصب خواهم کرد و بنیاد تو را در یاقوت زرد خواهم نهاد]. داستان مایه دست یابی به آرامش و آمرزش در قلمرو شهریاری خدا به مفهوم باغ عدن و خاستگاه آب حیات و درخت زندگی راه مییابد و هر یک از این مفاهیم مضامینی است که سومریان باستان، آموریان و آشوریان با آن آشنا بودند. در کنعان سریر ایل خدای بزرگ کنعان برسرچشمه آبها قرار دارد و این روایتی است که در مزمور 46؛ حزقیال 47: 1-12 و یوئیل 3: 18 روایتی آشنا است [نهری است که شعبههایش شهر خدا را فرحناک میسازد، و مسکن قدوس حضرت اعلی را؛ و مرا نزد دروازه خانه آورد و اینک آبها از زیر آستانه خانه به سوی مشرق جاری بود زیرا که روی خانه به سوی مشرق جاری بود و آن آبها را از زیر جانب راست خانه از جانب جنوب مذبح جاری بود، پس مرا از راه دروازه شمالی بیرون برده از راه خارج به دروازه بیرونی به راهی که به سمت مشرق متوجه است گردانید و اینک آبها از جانب راست جاری بود، و چون آن مرد به سوی مشرق بیرون رفت ریسمان کاری در دست داشت و هزار ذراع پیمود و مرا از آبها عبورد اد و آب به زانو میرسید و باز هزار ذراع پیموده مرا عبور داد و آب به کمر میرسید، پس هزار ذراع پیموده و نهری بود که از آن نتوان عبور کرد زیرا که آب زیاد شده بود آبی که در آن میشود شنا کرد، نهری بود که از آن عبور نتوان کرد، و مرا گفت ای پسر انسان آیا این را دیدی پس مرا از آن جا برده به کنار نهر برگردانید، وچون برگشتم اینک برکنار نهر از این طرف وآن طرف درختان بینهایت بسیار بود، ومرا گفت این آبها به سوی]
ولایت شرقی جاری میشود و همه چیز زنده میگردد؛ و صیادان بر کنار آن خواهند ایستاد و از عین جدی تا عین عجلایم موضعی برای پهن کردن دامها خواهد بود و ماهیان آن به حسب جنسها مثل ماهیان دریای بزرگ از حد زیاد، خواهند بود، اما خلابها و تالابهایش شفا نخواهد یافت بلکه به نمک تسلیم خواهد شد، و بر کنار نهر به این طرف و آن طرف هر قسم درخت خوراکی خواهد رویید که برگهای آنها پژمرده نشود و میوههای آنها لاینقطع خواهد بود و هر ماه میوه تازه خواهد آورد که آب اش از مقدس جاری میشود و میوه آنها برای خوراک و برگهای آنها به جهت علاج خواهد بود؛ و در آن روز کوهها عصیر انگور را خواهند چکانید و کوهها به شیر جاری خواهد شد و تمام وادیهای یهودا به آب جاری خواهد گردید و چشمه از خانه خدا بیرون آمده وادی شطیم را سیراب خواهد ساخت. این داستان مایه پیش از عبرانیان شکل گرفته و روایتی است که در سفر تکوین 2: 4-14 و مکاشفه یوحنا 22: 1-2 کامل میشود:
و نهری از آب حیات به من نشان داد که درخشنده بود مانند بلور
و از تخت خدا جاری بود و در وسط شارع عام و بر هر دو کناره نهر درخت
حیات را که دوازده میوه میآورد یعنی هر ماه میوه خود را میآورد
و برگ آن برای شفای امتها بود.
گناه و کج روی با فرمانروائی شهریار آسمان ناهماهنگ و هم بدین دلیل است که آفرینشی دیگر مطرح میشود، آفرینشی که طی آن خواست خدا و بیهیچ کم و کاستی برآورده میشود. چنین است که در اشعیاء 2: 2-4، 42: 1-4 آمده است که [و در ایام آخر واقع خواهد شد که کوه خانه خداوند بر قله کوهها ثابت خواهد شد و فوق تلها برافراشته خواهد شد و قومهای بسیار عزیمت کرده خواهند گفت تا به کوه خداوند و به خانه خدای یعقوب برآییم تا طریقهای خویش به ما تعلیم دهد و به راههای وی سلوک نمائیم زیرا که شریعت از صهیون و کلام خدا از اورشلیم صادر خواهد شد، و او امتها را داوری خواهد نمود و قومهای بسیاری را تنبیه خواهد کرد و ایشان شمشیرهای خود را برای گاو آهن و نیزههای خود را برای ارهها خواهند شکست؛ اینک بنده من که او را دستگیری نمودم و برگزیده من که جانم از او خشنود است، من روح خود را بر او مینهم تا انصاف را برای امتها صادر سازد، او فریاد نخواهدزد و آواز خود را بلند نخواهد نمود و آن را در کوچهها سر نخواهد داد، نی خرد شده را نخواهد شکست و فتیله ضعیف را خاموش نخواهد ساخت تا عدالت را به راستی صادر گرداند، او ضعیف نخواهد گردید ومنکسر نخواهد شد تا انصاف را بر زمین قرار دهد و جزیرهها منتظر شریعت او باشند.] آمرزش انسان در قلمرو شهریاری خداوند آخرین امید ادبیات مکاشفه است چنان که در مکاشفه یوحنا (21: 23-24) آمده است:
و شهر احتیاج ندارد که آفتاب یا ماه آن را روشنی دهد
زیرا که جلال خدا آن را منور میسازد و چراغ اش بره است.
و امتها در نورش سالک خواهند بود
و پادشاهان جهان جلال و اکرام خود بدان وا مینهند.
و در اشعیاء 60: 19 روایتی است که با مکاشفه 22: 2 درباره درخت زندگی و برگهای شفا بخش آن همخوانی دارد [و بار دیگر آفتاب در روز نور تو نخواهد بود و ماهم با درخشندگی برای تو نخواهد تابید زیرا که یهوه نور جاودانی تو و خدای ات زیبایی تو خواهد بود]
شیطان
دشمنان دیرین شهریاری خداوند که در روایت عهد عتیق از آنان به عنوان دشمنان سیاسی عبرانیان یاد میشود و در همه جا نشانههای آشکاری از ستیز آبهای سرکش یا هیولای دریا با آفریدگار نظم را در خود دارند و این ماجرائی است که از پیشینه آن در مراسم آیینی سال نو میانرودان و کنعان یاد شد. با گذشت زمان نیروهای مخالف فرمانروایی شهریاری آسمان به ابلیس واگذار میشود.در روایتها ابلیس دشمن خدا و تلاش او در راستای خنثی کردن خواستههای نیک خداوند قرار دارد. در عهد جدید شیطان همانا ابلیس بهشت گمشده میلتون، دوزخ دانته، فاوست گوته، بعل زبوب کنعان و خدائی است که در هزل ادبی کتاب مقدس بعل زبول (خدای مگسها) نام دارد شیطان در نقش فرشتهای رانده شده از آسمان همانا لوسیفر Lucifer [به معنی ستاره صبح] و ستاره رخشانی است که در اشعیا 14: 12 ff از وی به عنوان «دختر صبح» یاد میشود و از اوج آسمان به جهان زیرین رانده شده است [... چه گونه از آسمان افتادهای که امتها را ذلیل میساختی، چه گونه به زمین افکنده شده ئی]. ابلیس رانده شده از آسمان در اندیشه عبرانیان و بعد در آیین عیسی پیام آور بدی و گناه و رودرروی نیکی و دادگری خداوند قرار دارد. در این روایتها شیطان دشمن خدا و انسان و نیز فرشتهای است که از آسمان فرو افتاده و خاستگاهی اساطیری دارد.
در کیش عبرانیان تا سده سوم ق. م از شیطان نشانی نیست و از کتاب تواریخ ایام ( I، 21:1) به بعد است که از شیطان یاد میشود [و شیطان به ضد عبرانیان برخاسته داوود را اغوا نمود که عبرانیان را سرشماری کند]. در دوره شهریاری عبرانیان (حدود 1000- 586 ق. م) ابلیس دشمن خدا نیست و از همه مصائبی که بر عبرانیان میرود به عنوان مشیت خداوند یاد میشود. عبرانیان از آغاز خدای خود را نیایش میکردند و کیش آنان در برابر نظام چند خدائی خاور نزدیک قرار داشت و با آن که این خدایان را قبول نداشتند نیایش آنان توسط اقوام دیگر را تقبیح نمیکردند. در روایت کهن یونانی سفر تثنیه 32: آمده است که:
چون حضرت اعلی به امتها نصیب ایشان را داد، و بنی آدم را منتشر ساخت.
آن گاه حدود امتها را قرار داد، بر حسب شمار پسر ایل.
نصیب یهوه قوم وی بود و یعقوب قرعه میراث وی.
نزد عبرانیان این خدایان اما فروتر از خدای عبرانیان بودند. مفهوم مجلس آسمانی و جماعت خدایان در زبور 1:82 یاد میشود [خداوند در جماعت خدا ایستاده است، در میان خدایان داوری میکند] و این مفهومی است که از میانرودان و کنعان گرفته شده و خدای عبرانیان در این نقش «داور» خدایان است. در مزمور 135: 15-18 این خدایان به بتهایی بیفایده مبدل میشوند [بتهای امتها طلا و نقره میباشد، محل دستهای انسان دهان دارندو سخن نمیگویند، چشم دارند و نمیبینند، گوش دارند و نمیشنوند، که در دهان ایشان هیچ نفس نیست، سازندگان آنها مثل آنها میباشند، و هر که بر آنها توکل دارد]. به روایت اشعیاء 44: 9-20 آنان که بتها را میتراشند همه باطل اند [آنان که بتها میتراشند و میسازند همه باطل اند و چیزهائی که ایشان میپسندند فایده ندارد، و مشهود ایشان نمیبینند و نمیدانند تا شرمگین شوند، کیست که خدائی ساخته یا بتی ریخته باشد که نفعی ندارد، اینک جمع یاران او خجل خواهند شد و صنعتگران از ایشان میباشند، پس جمیع ایشان جمع شده بایستند تا با هم ترسان و خجل شوند، آهن را با تیشه میتراشد و آن را در زغال کار میکند و با چکش صورت میدهد، و با قوت بازوی خویش آن را میسازد و نیز گرسنه شده بیقوت میگردد و آب ننوشیده ضعف به هم میرساند، چوب را میتراشد و ریسمان را کشیده با قلم آن را نشان میکند و بارنده آن را صاف میسازد و با پرگار نشان میکند، پس آن را شبیه انسان و به جمال آدمی میسازد تا درخانه ساکن شود، سرودهای آزاد برای خود قطع میکند وسندیان و بلوط را گرفته آنها را از درختان جنگل برای خود اختیار میکند و شمشاد را غرس نموده باران آن را نمو میدهد، پس برای شخص برای سوخت به کار میآید و از آن گرفته خود را گرم میکند و آن را فروخته نان میپزد و خدائی ساخته آن را میپرستد و از آن بتی ساخته پیش آن سجده میکند، بعضی از آن را در آتش میسوزاند و بر بعضی گوشت پخته میخورد، و کباب را برشته کرده سیر میشود و گرم شده میگوید وه گرم شده آتش را دیدم، و از بقیه آن خدائی یعنی بت خویش را میسازد و پیش آن سجده کرده عبادت میکند و نزد آن دعا نموده نمیگوید مرا نجات بده چون که تو خدای من هستی، ایشان نمیدانند و نمیفهمند زیرا که چشمان ایشان را بسته است تا نبینند و دل ایشان را تا نیاندیشند، و تفکر ننموده معرفت و فطانتی ندارند تا بگویند نصف آن را در آتش سوختم و بر زغال اش نیز نان پختم و گوشت را کباب کرده خوردیم پس آیا از بقیه آن بتی بسازیم و به تنه درخت سجده نمائیم، خاکستر را خوراک خود میسازد و دل فریب خورده او را گمراه میکند که جان خود را نتواند رهانید و نمیاندیشد که آیا در دست راست من دروغ نیست].در اشعیاء 24: 21 -23 سخن از فرجام و روز آخر و زمانی است که دشمنان خدا کیفر میبینند و در بن چاه گرفتار میشوند و شریفان به مکان بلند راه مییابند [و در آن روز واقع شد که خداوند گروه شریفان را بر مکان بلند ایشان و پادشاهان زمین را بر زمین سزا خواهد داد و ایشان مثل سیران در چاه جمع خواهند شد و در زندان بسته خواهد گردید و بعد از روزهای ایشان طلبیده خواهند شد].
مفهوم دادگاه آسمانی و جماعت خدایان در عهد عتیق در مزمور 89: 7:5 شکل میگیرد [و آسمانها کارهای تو را ای خداوند تمجید خواهند کرد، و امانت تو را در جماعت مقدسان، زیرا کیست در آسمانها که با خداوند برابری تواند کرد، و از فرزندان زورآوران که را با خدا تشبیه توان کرد]. از دید تقویمی این نگرش از شهریاران I، 28:19 -22 آغاز میشود. در این روایت سخن از گزارشی است که طی آن میکایای نبی از روح پلیدی سخن میگوید که از جانب جماعت خدایان مأمور است تا احاب را اغوا نموده و در دهان انبیاء به هیأت روحی کاذب پدیدار شود [من خداوند را برکرسی خود نشسته دیدم و تمامی لشکر آسمان نزد وی به جانب راست و چپ ایستاده بودند، و خداوند گفت کیست آحاب را اغوا نماید تا به راموت جلعاد برآمده بیافتد و یکی بدین طریق سخن راند و دیگری به طریق دیگر، و آن روح (پلید) بیرون آمده به حضور خداوند ایستاد و گفت من او را اغوا میکنم، و خداوند وی را گفت به چه چیز او جواب داد که من بیرون میروم و در دهان جمیع انبیااش روح کاذب خواهم بود او گفت وی را اغوا خواهی کرد و خواهی توانست پس برو و چنین بکن، پس الان خداوند روحی کاذب در دهان جمیع انبیای تو گذاشته است و خداوند درباره تو سخن بدگفته است، آن گاه صدفیا ابن کنعه نزدیک آمده به رخسار میکایا زد و گفت روح خداوند به کدام راه از نزد من به سوی تو رفت تا به تو سخن گوید، میکایا جواب داد اینک در روزی که به حجره اندرونی داخل شده خود را پنهان کنی آن را خواهی دید، و پادشاه عبرانیان گفت میکایا را بگیر و او را نزد آمون حاکم شهر و یواش پسر پادشاه ببر، و بگو پادشاه چنین میفرماید این شخص را در زندان بیاندازید و او را به نام تنکی و آب تنکی بپرورید تا من به سلامتی برگردم، میکایا گفت اگر فی الواقع به سلامتی مراجعت کنی خداوند به من تکلم ننموده است و گفت ای قوم همه بشنوید]. در کتاب ایوب (1: 6، 2: 8) سخن از مفهومی مشابه و مقامی است که خداوند در مجلس آسمانی خود و در جمع پسران خداوند و نقادی انسان میپردازد. در مجلسی شیطان از بدی ایوب سخن میگوید و مأمور آزمودن ایوب میشود. این جا برخلاف ترجمههای انگلیسی کتاب مقدس شیطان هنوز نه دشمن خدا که مجری فرمان اوست بدان سان که در زکریا (3: 1 -3) آمده است [و یهوشع رییس کهنه را به من نشان داد که به حضور فرشته خداوند ایستاد بود و شیطان به دست راست وی ایستاده تا با وی مخاصمه نماید، وخداوند به شیطان گفت ای شیطان خداوند تو را نهیب نماید، خداوند که اورشلیم را برگزیده است تو را نهیب نماید، آیا این نیم سوزی نیست که از میان آتش ربوده شده است، و یهوشع به لباس پلید ملبس بود و به حضور فرشته ایستاده بود]؛ و این خلاف نقش مثبت فرشتگانی است که به شفاعت انسان می پردازندو در ایوب 33: 23 به شکلی استادانه گزارش شده است [اگر برای وی یکی به منزله هزار فرشته یا متوسطی باشد، تا آن چه را برای انسان راست است به وی اعلان نماید].
در کتاب تواریخ ایام I، 21: 1(حدود 300 ق. م) بر خلاف گزارش هم پای سموییل که طی آن خدا به سبب سرشماری داوود طاعون را بر انسان نازل میکند آمده است که شیطان علیه عبرانیان داوود را اغوا نمود تا مردم را سر شماری و به دنبال آن مردم دچار مصیبت شوند. دیگرگونی مفهوم شیطان و تبدیل وی به قدرتی پلید، با آن که در روایات دیگر هم پای میکاییل فرشته قهرمان و یاور عبرانیان است (دانیال 10: 13) به تدریج شکل میگیرد [اما رییس مملکت فارس بیست و یک روز با من مقاومت نمود و میکاییل که یکی از روسای اولین است به اعانت من آمده ومن در آن جا نزد پادشاه فارس ماندم] حدود 500 پیش از میلاد [بعد از فتح بابل به دست کورش در 538 ق. م و بازگرداندن اسیران یهود به اورشلیم] تحت تاثیر اعتقادات زرتشتی چه گونگی آفرینش و تعارض دو روح شر و نیک، اهورامزدا و انگره مینو، مورد توجه قرار گرفت. در کتاب عهد جدید [یا عهد عتیق فرقه ئی] کرانههای بحرالمیت که احتمالاً قدمت آن به سده دوم پیش از میلاد باز میگردد و نگرش این کیش فرقهای در بردارنده نبرد مداوم دو گروه از فرشتگان [نیک و شر] است.
جدای از تأثیر نگرش ایرانیان پیشینه این نگرش به برخورد خدا با نیروهای پاسدار آشفتگی یا دریا و داستان مایه جشن سال نو نزد عبرانیان باز میگردد. در اشعیاء 24: 21- 23 بدان سان که گفته شد سخن از تعارض نهائی خداوند و دشمنان وی و زمانی است که خدایان بیگانه چون عامل پدید آورنده آشفتگی مورد تهدید قرار میگیرند. در روایت کنعانی از نیروهای آشفتگی یا کائوس که شهریاری بعل را تهدید میکنند همانند مراسم آیینی سال نو عبرانیان به عنوان «مار آغازین» یاد میشود و این سر آغاز شیطانی است که به هیأت مار حوا را میفریبد و هم بدین دلیل توسط فرشته اولین میکاییل، شیطان از آسمان رانده میشود. در یوحنا 12: 7، و 9 و 10 آمده است که [و در آسمان جنگ شد، میکاییل و فرشتگان اش با اژدها جنگ کردند و اژدهای بزرگ انداخته شد، یعنی آن مار قدیمی که به ابلیس و شیطان مسمی است و تمام ربع مسکون را میفریبد، و او به زمین انداخته شد و فرشتگان اش با وی انداخته شدند].
مفهوم شیطان چون فرشته ساقط، لوسیفر، در بهشت گم شده جان میلتون ریشه در اشعیاء 14: 12-20 دارد و این روایت اشارتی است به فرجام بابل (بعد از 539 ق. م) و روایت دیگرگونی از اسطوره بعل در رأس الشمره و آن چه به بیکفایتی عثتر (ستاره صبح و شام نزد اعراب) در نشستن بر سریر بعل در کوه شافون باز میگردد و این آغازینه لوسیفر یا که ابلیس است.
منبع: گری، جان؛ (1378) شناخت اساطیر خاور نزدیک (بین النهرین)، مترجم: باجلان فرخی، تهران، اساطیر، چاپ نخست.
/ج