اساطیر کنعان

الواح رأس الشمره از خانه کاهنی در جوار معبد بعل به دست آمد. تنظیم این الواح برای فرهیختگان مشکل و یکپارچگی آن‌ها مورد تردید است.
شنبه، 28 مرداد 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اساطیر کنعان
اساطیر کنعان

 

نویسنده: جان گری
مترجم: باجلان فرخی



 
الواح رأس الشمره از خانه کاهنی در جوار معبد بعل به دست آمد. تنظیم این الواح برای فرهیختگان مشکل و یکپارچگی آن‌ها مورد تردید است. سه بخش از این الواح در بر دارنده ادعای بعل در فراچنگ آوردن شهریاری از جانب خدایان بزرگ و نبرد وی با دریای آشفتگی و اقیانوس توفنده است. روایت کنعانی این ماجرا روایتی است که پیش از این در مراسم آئینی سال نو بابل، ئنومه ئلیش، و در نبرد مردوخ و پیروزی بر تیه مت با آن آشنا شدیم. الواح دیگر در بر دارنده اسطوره چرخه زندگانی بعل چون خدائی گیاهی و تجلی وی در باران، توفان‌های همراه با تندر زمستانی و نماد گیاهانی است که در گرمای تابستان با پیروزی مت، مرگ یا سترونی، پژمرده می‌شوند و می‌میرند. اسطوره بعل بدین سان با اسطوره تموز و سرودهای میان‌رودان در این زمینه پیوند دارد. آن چه در آغاز این روایت پیچیده بدان می‌پردازیم ماجرای خدابانو آنات، خواهر بعل و حامی وی در ستیز با دشمنان بعل است:
کدامین دشمن را یارای ستیز با بعل است؟
کدامین حریف را یارای ستیز با بعل ابر سوار است؟
من آیا دریا دوستدار ایل را منکوب نکردم؟
من آیا خدای بزرگ اقیانوس توفنده را رام نکردم؟
مگر نه من تت مت را خاموش و فرو نشاندم؟
مگر نه من اژدرمار گران را فرو کوفتم –
اژدرمار چنبر زده‌ای را که هفت سر داشت؟
محبوب خدایان هاویه مت را فروکوفتم
نقش برجسته بعل – هدد مسلح به گرز و سپر و به اندازه طبیعی انسان، یافته شده از معبد بعل در رأس الشمره از هزاره دوم پیش از میلاد دسته سپر درخت و احتمالاً درخت سروی است. خط‌های زیر پای بعل شاید نماد کوه‌ها، ابرها و نیز آب‌های زیرزمینی و تصویر کوچک جلوی بعل شاید تصویر شهریار و شهریاری بعل است.
نرگاو وحشی و شگفت انگیز را از پا افکندم
ما چه سگ خدایان آتش را شکست دادم
شعله دختر ایل را تباه کردم
پیروزی‌های منسوب به آنات گویای این واقعیت است که این اسطوره بنیادی با کیش وی و مراسمی که به هنگام خسوف بعل در تابستان در معبد آنات انجام می‌شد پیوند دارد. شاید بتوان گفت جشن آئینی سال نو متمم اسطوره بعل و الواحی است که گاهی ناتمام و ناقص می‌نمایند.

اسطوره بعل

در سه لوحی که با پیروزی بعل بر دریا، اقیانوس توفنده و رسیدن بعل به شهریاری به اوج می‌رسد در مجلس خدایان سخن از خود خواهی دریا، یم، و اقیانوس توفنده و ماجرائی است که [نظم و] و خدائی ایل را تهدید می‌کند. در این روایت ایل به سبب تن دادن به خواری و پذیرش بردگی بعل و پرداخت خراج به دریا مورد سرزنش قرار می‌گیرد. بعل عصیان می‌کند، بر می‌جهد و به دست راست قداره‌ای و به دست دیگر شلاقی می‌گیرد و با یاری خدابانو آنات و عشتاروت (یا استرتی) پیک‌های دریا را با توهین و شلاق زدن بر کفل آنان از مجمع خدایان بیرون می‌راند. در این روایت طغیان بعل عصیان ئن‌لیل قهرمان پدید آورنده نظم در برابر تهدید آشفتگی، یا «کائوس»، را ماننده است.
صنعتگر آسمان یا «استاد و یگانه دانا» بعل را مورد حمایت قرار می‌دهد و با تأکید بر شهریاری بعل او را مسلح می‌کند:
نگفتمت شهریار بعل
تو را بارها نگفتم ای شهریار ابر سوار
نگفتمت از دشمن خویش غافل مشو!
اینک دشمنی را بنگر که بر او پیروز می‌کنی!
فرمانروای قلمرو شهریاری جاودان خویش می‌شوی
شهریاری توانمند و جاودان.
نظم و تکرار این لوح چیزی است که زبور 92 [(9-11)] را به خاطر می‌آورد:
[زیرا اینک دشمنان تو این خداوند، هان دشمنان تو هلاک خواهد شد، و جمع بدکاران پراکنده خواهد شد ...]
صنعتگر آسمان [کوتار- او- خاسیس Kotar- U-Kasis ] بعل را با سلاح آذرخش [یا دو سلاح جادوئی به نام یقروش Yagrush به مفهوم پی گیر و تعقیب کننده و ایمور Aymur به معنی راننده] مسلح می‌کند و از آن جا که صنعتگر آسمان استاد جادو است در سلاح بعل هدف سلاح را با ذکر هدف کار آمد می‌سازد:
پس استاد «یگانه و دانا» بعل را دسته‌ای آذرخش داد
هدف را در آذرخش نداد در داد:
که نام تو راننده است
پس بران، دریا را بران!
دریا را از سریرش فرود آر
اقیانوس توفنده را از تخت خویش به زیر آور
او را نابود کن!
پرواز کن و با دست بعل فرود آ
بعل را چنگال عقاب عنایت کن
بر شانه فرمانروای دریا [یم] فرود آ
بر سینه اقیانوس توفنده فرود آ
بعل بر دریا می‌تازد دریا اما با نخستین ضربه مغلوب نمی‌شود:
پس بعل دسته آذرخش را با چنگال عقاب فرود آورد
بر شانه فرمانروای دریا می‌کوبد
بر سینه اقیانوس توفنده
دریا اما توانا است و فروکش نمی‌کند.
توان او را آسیبی نیست
چابکی او را کاستی نیست.
پس دیگر بار باآذرخش یورش می‌آورد و این بار وسط دو چشم دریا را نشانه می‌گیرد
و دریا را به زمین می‌افکند و پیروزی او را خدابانو آنات همانند پیروزی گیل‌گمش و نیز دبوره Dabura در کتاب داوران (5: 28-30) جشن می‌گیرد:
[مادر سی سرا از شبکه نعره زد، چرا ارابه‌اش در آمدن تأخیر می‌کند، چرا چرخ‌های ارابه‌اش توقف می‌نماید ...]
آنات فریاد بر می‌دارد که:
اینک بعل توانا او را تباه کن!
ای که بر ابرها سواری او را پاره پاره کن!
اینک فرمانروای دریا اسیر تو است
فرمانروای اقیانوس توفنده در چنگ تو است.
بدین سان آب‌های سرکش رام و برای آبیاری مورد بهره برداری قرار می‌گیرد.
در این بخش از لوح فریاد «بگذار بعل فرمانروا باشد!» شاید جمله معترضه یی است که از دهان نیایشگران بر می‌خیزد و یاد آور عبارت در اماتیک «عهد عتیق» است که «یهوه شهریار باد!». بسیاری از عبارت‌های مزامیر در کتاب مقدس در بر دارنده مفهوم ستیز نظم و آشفتگی و فرمانروائی نظم و مفهومی است که در زبان عبری Mishpat نام دارد.
متن اسطوره بعل از لوح‌های شکسته و پراکنده گرفته شده و پیوند جزئیات این اسطوره، در زمینه پاره پاره کردن دریا و اقیانوس توفنده، با اسطوره تیه مت در بابل و مقایسه اعطای شهریاری به بعل با دادن «الواح سرنوشت» و نشان‌های دیگری شهریاری به مردوخ مورد تردید است.
اسطوره بعل روایت اندیشه به قدرت و مال اندیشی و تحلیل داستان مایه قدرت یافتن بعل و رسیدن او به شهریاری و پیوند این سه لوح با جشن سال نو چندان صریح نیست. از مزامیر عبری اما چنین بر می‌آید که این مزامیر با جشن آئینی میان‌رودان در سال نو و در بهار پیوندی نزدیک دارد؛ و در ادامه ماجرا ستیز بعل و مت نیز با بحران فصلی خزان پیوندی آشکار می‌یابد.
وقتی بنی اسرائیل در فلسطین اسکان یافتند با جشن سال نو از طریق فلسطینیان آشنا شدند و همانند سازی مزامیر عهد عتیق در اشاره به شهریاری خدا گویای آن است که شاید این مفهوم را از فلسطینیان گرفتند. بنی اسرائیل این مفهوم کنعانی را فراسوی کیش طبیعت و تکرار این ماجرا، دگرگون کردند و ماجرای برخورد کیهانی خدا و قدرت‌های آشفتگی در موقعیتی نو به فرمانروائی خدا یا فرمانروائی نظم برآشفتگی پیوند یافت و این امیدی بود به آینده و توجه به خدا به عنوان یک شهریار.

بعل و آنات

در لوح‌هایی که با کشاورزی در سال نو پیوند دارد، بعل در کردار خویش مورد حمایت خدابانو آنات قرار می‌گیرد. آنات در این راستا با هدایت جوانان به معبد خویش و [قربانی کردن] و کشتار جوانان [مخالف بعل] از نیروی جادوئی و احیاء خود برای پیشبرد خواست‌های بعل بهره می‌جوید. [آنات در بزرگداشت پیروزی بعل بر «یم» جشن بزرگی در معبد خویش، یا به روایتی دیگر در قصر بعل در کوه زافون Zaphon که کوه خدایان است، بر پا می‌کند و درهای معبد را می‌بندد و دشمنان بعل را (شاید در راستای دادن قربانی بر باروری خاک) قتل عام می‌کند. در این روایت آنات در کشتار مردمان خدابانوی مصری حتحور را ماننده است که به کشتار مخالفان رع برمی‌خیزد و چندان در این راه پیش می‌رود که رع با تمهیدی برای بازداشتن وی از نابودی انسان‌ها او را ازاین کار باز می‌دارد؛ (- اساطیر مصر از همین مجموعه)]. درمورد آنات روایت چنین است که:
[پس] آنات جنگاوران را سریری فراهم می‌سازد.
سربازان را به میز آرایش خویش می‌خواند
گندآوران را چهارپایه‌ای به زیرپا می‌نهد
و آن گاه کشتاری بزرگ پدید می‌آورد و در مردگان خیره می‌شود
تن مردمان را بر می‌درد و در آنان نگاه می‌کند
جگرش خنک می‌کند
دل اش از نشاط لبریز می‌شود.
تا زانو در خون غوطه ور می‌شود
تا ران در خون جنگاوران فرو می‌رود
و کشتگان تالار را پر می‌کنند...
خدابانو آنات پس از کشتاری خونبار و مهیب معبد را تمیز و تطهیر می‌کند و با خونسردی به آرایش خویش می‌نشیند. [در برخی از مناطق روستائی ایران و از آن شمار در مناطقی از لرستان تا چندی پیش سنت بر این بود که به هنگام نخستین آبیاری مزرعه، روستائی گوسفند یا که نر گاوی را در مدخل آب به مزرعه قربانی می‌کرد و پس از قربانی کردن حیوان آب را به مزرعه جاری می‌ساخت و مزرعه با خوناب آبیاری می‌شد]:
پس آنات معبد را تطهیر کرد
با شبنم آسمان که زمین را بارور می‌سازد
باران آنکو بر ابرها سوار است
شبنمی که از اسمان فرو می‌بارد
بارانی که از ستارگان فرو می‌ریزد.
و به آرایش خویش می‌نشیند با آرایه‌ای از صدف حلزون ارغوانی
صدفی که از هزار دریا فراهم شده است ...
تفسیر این لوح و روایت غریب مشکل می‌نماید، شاید این لوح اپیزود چرخه‌ای از اسطوره کیش آنات و روایتی است که بخشی از آن به دست ما رسیده است. شاید این روایت مدخلی است براسطوره بعل و سترونی تابستان و نزول باران در فصل نو و آنچه در بنای خانه‌ای برای بعل از آن یاد می‌شود. شاید این کشتار دهشتبار با مراسم جادوی تقلیدی در جهت وارستن از فصل پیشین کشاورزی و آغاز فصل نو کشاورزی پیوند دارد که نزد سامیان کهن خون خاستگاه زندگی بود. فصادی پیامبران بعل در طلب باران و آزمون دشوار ایلیای نبی در کرمل نیزاشارتی است بر چنین سنتی، چنان که در کتاب مقدس، عهد عتیق (شهریاران 1، 18: 44 – 45) آمده است:
[و در مرتبه هفتم گفت: که اینک ابری کوچک به قدر کف دست آدمی از دریا برمی آید، او گفت برو به آخاب بگو ارابه خود را ببند و فرو شو مباد که باران تو را مانع شود، و واقع شد که در اندک زمانی آسمان ازابر غلیظ و باد سیاه فام شد و باران سخت بارید و آخاب سوار شد به یزرعیل آمد ...]
[از دید مردم شناسی شاید فصادی به تمنای نزول باران انجام می‌گیرد و جادوئی تقلیدی است - The golden bough] این متن شاید بازتاب توجه به انقلاب فصلی و گرایش از کیش دریا به کیش بعل در پایان تابستان و به هنگام به دریا رفتن در عهد جدید اعمال رسولان (27: 9): [ ... و چون زمان مقتضی شد و در این سفر دریا خطرناک بود، زیرا ایام روزه گذشته بود ...] نکته این جاست که در شهری چون اوگاریت Ugarit که بندری پررونق در دریا داشت و خود در دومایلی دریا قرار داشت بدخواه پنداشتن دریا غریب می‌نماید. در بیروت خدای دریا خدائی بزرگ و در کیش «یم» دریا را خدایانی خاص بود. کشتار سالانه آنات می‌تواند باکشاورزی و توجه به بعل و نیاز به باران و باز در فصلی دیگر روی آوردن به دریا پیوند داشته باشد.
دنباله لوح متأسفانه گسسته و در بخشی دیگر اشاره به تعویذ عشق بعل و دخترانش دارد و شاید اشاره به ازدواج مقدس در زمینه طلب باروری است. در توجه به دختران بعل از پریان دریائی شبنم، باران و زمین یاد می‌شود و این نکته نیز شاید اشاراتی است به رشوه دادن زمین و بهره گیری [مالکانه] از دوشیزگی رعایا در شرق. در جائی از این لوح از دوشیزه فراخ نای زمین یاد می‌شود و در اساطیر میان‌رودان مراد از این مفهوم جهان زیرین و فارخ نای زمین در فهرست خدایان اوگاریت همانا ارشی Arsy در خط میخی یا آلاتو Allatu [(ئه رش کی گل)] خدای زیر زمین نزد آکادی هاست. نگرش کنعانیان به حاصلخیزی و باروری و پیوند آن با اسطوره‌های جهان زیرین [با اسطوره‌های کشاورزی پیوند دارد و] یاد آور اسطوره همانند یونانی پرسفونه دختر خدابانوی کشاورزی دمتر است که زمین او را در خود می‌کشد و عروس پلوتو Pluto، به مفهوم توانگر و ثروتمند، و خدای جهان زیرین می‌شود و مادر به جستجوی او به جهان زیرین می‌رود ...( - اساطیر یونان از همین مجموعه).

خانه سازی و بنای خانه‌ای برای بعل

در این لوح سخن از هم یاری بعل چون پیام آور باران و دارنده دستان آذرخش و خدابانوی باروری و توانمندی آنات است. آنات [با فرستادن واسطه‌ای به نزد ایل] از وی اجازه می‌گیرد خانه‌ای شایسته برای بعل بنا نماید. ساختن خانه توسط صنعتگر آسمان [کوتار] آغاز می‌شود: از ویژگی‌های این کاخ [و این که به گفته کوتار خانه باید پنجره‌ای داشته باشد تا بعل رعد و باران را از آن مسیر بر زمین جاری سازد و مخالفت بعل که از بیم جاسوسی یم خواستار پنجره نیست] سخن می‌رود و سرانجام این خانه نمادین به هیأت قلعه یک شهریار ساخته می‌شود. این ماجرا در عهد عتیق، میکا 4:1 [و در ایام آخر کوه خانه خدا بر قله کوه‌ها ثابت خواهد شد و بر فراز تل‌ها بر افراشته خواهد گردید و قوم‌ها بدان سوی روان خواهند شد.] نیز دیده می‌شود و در اشعیاء 2: 2 نیز تکرار می‌شود [و در ایام آخر واقع خواهد شد که کوه خانه خداوند بر قله کوه‌ها ثابت خواهد شد و بر فراز تل‌ها برافراشته خواهد گردید و جمیع امت‌ها به سوی آن روان خواهد شد] و خانه خدا با بزرگداشت و ستایش وی در نقش شهریار و پدید آورنده نظم پیوند دارد. در اسطوره کنعانی خانه بعل جایگاه برخاستن توفان‌های زمستانی و پیدائی بعل است:
پس بعل هنگام نزول باران را مشخص می‌کند
زمانی که صدای وی از دل ابرها بر می‌خیزد
هنگام که پیک‌های آذرخش بر زمین روان می‌شوند.
این بنا یاد آور سایبان و خیمه موقتی است که توسط کشاورزان در فصل چرا و جشن فصلی بر پا می‌شد. ماجرای خانه سازی با گفتگوی بعل و صنعتگر آسمان در زمینه نهادن پنجره‌ای برای خانه ای ننهادن پنجره اوج می‌گیرد و بنای خانه آغاز می‌شود:
پس در لبنان به گزیدن درخت پرداختند
به شیریون رفتند تا چندین سرو برگزینند
آتش برافروخته شد، در عمارت
شعله در کاخ.
یک روز و روز دیگر.
آتش در عمارت.
شعله در کاخ.
سومین روز و روز چهارم
آتش در عمارت
شعله در کاخ
پنجمین روز و روز ششم
آتش در عمارت
شعله در کاخ
در هفتمین روز آتش از عمارت دور شد
و شعله از کاخ؛
شمش‌های سیم ذوب شد
شمش‌ها زر ذوب شد
و بعل توانا به صدا در آمد که:
من خانه‌ای از سیم بنا کردم
کاخی از زر و سیم ...
اکنون پنجره کاخ بعل که بودن و نبودن آن مورد بحث بود مورد تأکید قرار می‌گیرد ارتباط آن با مراسم آئینی و جادوئی تقلیدی آشکار می‌شود:
و پنجره بر ابرها گشوده می‌شود
هنگام که یگانه توانا پنجره را می‌گشاید.
با پایان گرفتن خانه سازی ولیمه‌ای برای خانه داده می‌شود که همانند قربانی کردن گاو با پایان گرفتن هیکل سلیمان [در دفع بلا، 2 سموئیل: 8 -25] است که در ماه اتنیم Etanim و هنگام نزول باران‌های منظم در جشن سال نو انجام می‌شود:
پس بعل به خانه خود پرداخت
هدد به خانه خود روی آورد
نر گاوی ذبح کرد
نر گاوان بسیار، قوچ‌های پروار و نرگوساله‌ای یک ساله ذبح کرد.
پنجره کاخ گشوده و باران و تندر جاری است و گوئی این ماجرا با اواخر پائیز سوریه و زمانی که جشن سال نو برپا می‌شد پیوند دارد. شهریاری با دژی بلند و در اوج قدرت و بعل چونان تندر [از پنجره کاخ خود] بر دشمنان خویش یورش می‌آورد:
چه بیمناکند دشمنان هدد!
از سلاح قدرتمند ما چه بیمناک اند!
چشمان بعل بر دستان اش پیشی می‌گیرند
دست وی و سپری که از چوب سرو ساخته شده بالا می‌رود.
اینک بعل در کاخ خود بر تخت می‌نشیند
باشد که شهریار و خدا
زمین را قلمرو شهریاری خویش قرار دهد.
بعل پس از بر تخت نشستن در برابر مت (مرگ و سترونی) قرار می‌گیرد و او را به اطاعت می‌خواند:
پس نزد خداوند مت پیامبری می‌فرستم
پیامبری نزد گندآور محبوب ایل
باشد که مت در یابد
باشد که محبوب ایل به اندیشه بنشیند
باشد که بداند که تنها من بر خدایان فرمان می‌رانم
باشد که دریابد خدایان از من فربه می‌شوند
مردمان زمین از من خشنود می‌شوند.
و فرستاده بعل از جهان زیرین و مقر فرمانروائی مت می‌گوید:
.... شهری ویران
تخت شهریار جهان زیرین پوسیده و فرسوده
قلمرو فرمانروائی وی نفرت انگیز.
اساطیر کنعان
اساطیر کنعان

توضیح عکس: سکه شهریار انتیخوس چهارم (175-164 ق. م) در بردارنده نقش زئوس نشسته بر تخت و سلاح آذرخش که یادآور بعل – هدد است.
در توجه به ستیز باروری و سترونی در سال گذشته مت فرستادگان بعل [جا پن Gapn و اوجار Ugar ] را با پیامی هراس انگیز نزد بعل باز می‌گرداند:
آری تو لوتان Lotan اژدرمار پیچنده آغازین را تباه کردی
اژدرمار بزرگ را نابود کردی –
مار چنبر زده هفت سر را
من اما تو را تباه می‌کنم.
من لاشه‌های عفن را نابود می‌سازم؛
و تو ساقط می‌شوی
به کام خداوند گار مت
به کام محبوب ایل
پیروزی بعل بر اژدرمار پیچنده و اژدهای هفت سر یادآور نبرد خدای پدید آورنده نظم در نبرد با آشفتگی، تعارض کیهانی و روایت عهد عتیق، در اشعیاء نبی 27: 1 [در آن روز خداوند به شمشیر سخت عظیم محکم خود آن را مار تیزرولویاتان را و آن مار پیچیده لویاتان را سزا خواهد داد و آن اژدها را که در دریاست خواهد کشت]، زبور 74: 14 [سرهای لویاتان را کوفته و او را خوراک صحرانشینان گردانید] و ایوب 36: 13 [و دست او مار تیزرو را سفت]، است.

مرگ بعل و نزول به جهان زیرین

لاف زدن‌های مت بیهوده نیست، چرا که بعل تسلیم و به جهان زیرین فرا خوانده می‌شود:
و تو ابرهای ات را سرور باشد
توفانت را، گرز آذرخش آفرین و باران ات را.
صاحب هفت پسر خویش باش
هشت صیاد گرازهای ات
دختر باکره‌ات
دختر مه
دختر شبنم، دختر رگبار
به کوهساران نهادن روان شو
صاحب کوه باش
سرور تپه‌ها
و از آن جا به سرزمین جدائی روان شو
به جهان زیرین
و در شمار آنان باش که در زمین فرو رفتند
آری تباهی را بشناس و مرده باش.
این جا بعل در نقش صیاد گراز با اسطوره ادونیس Adonis خدای حاصلخیزی سامی در روایت یونانی، که از طریق جبیل با کیش باروری سوری پیوند دارد، و در نبرد با گرازی وحشی کشته می‌شود پیوند دارد و این روایت شاید خاستگاه منحوس بودن گراز در کیش اسرائیل است. در شرح سفر به جهان زیرین ارض Ars در اوگاریت و زبان عبری به معنی زمین و عبارت صاحب کوه و سرور تپه‌ها شاید اشاره به راهی است که به جهان زیرین می‌انجامد و عبارت «در شمار آنان باش که در زمین فرو رفتند» نیز یاد آور زبور 88: 3-5:
[زیرا که جان من از بلا یا پر شده است].
و زندگانیم به قبر نزدیک گردیده
از فروروندگان به هاویه شمرده شده‌ام
و تأثیر شاعران عبری از ادبیات کهن کنعان است.
بعل پیش از رفتن به جهان زیرین با گوساله ماده‌ای جفت و در جهت تدارک بقای کیش حیوانی وی نر گاوی جوان تولد می‌یابد که از آن در لوحی دیگر سخن می‌رود و بخشی از چرخه اسطوره بعل است. این روایت شاید با پرورش دام و فصل بارور شدن دام که مصادف با آوریل یا ماه مه است پیوند دارد و در تقویم کشاورزی اعراب ماه مه ماهی است که بعد از آن باد سام وزیدن می‌گیرد و چراگاه‌ها خشک می‌شوند.
در این الواح از چگونگی مرگ بعل و زمان نزول او به جهان زیرین سخنی نیست، شاید این ماجرا با فرا رسیدن باد سام و آغاز تابستان و زمانی که سبزه و گیاهان می‌خشکد پیوند دارد.
لوح در بر دارنده این روایت شکسته و گسسته است و در دنباله ماجرا از سوگواری ایل بر بعل مرده سخن می‌رود و زاری این خدای بزرگ که به سبب مقام خاص خویش غالباً منزوی است نشانه سوگواری و زاری نیایش کنندگان بعل است:
بعل بر زمین افتاده است
بعل بشکوه مرده است!
شهریار و خداوند زمین مرده است!
ایل یگانه مهربان از تخت خویش به زیر می‌آید
بر چهار پایه پای گاه می‌نشیند
از پای گاه بر می‌خیزد و بر زمین می‌نشیند
اندوهگین است و خاک بر سر می‌ریزد
خاک بر سر و اندام خویش می‌ریزد
لنگی تن پوش اوست.
تن را با پاره سنگ می‌خراشد-
با پاره سنگی تیغ مانند
ریش و سبیل خود را می‌برد
شانه خویش با ناخن خسته می‌کند
سینه خویش خسته می‌کند
درختی تناور است و خسته.
بانگ بر می‌دارد و فریاد می‌زند:
بعل مرده است! بر مردمان زمین چه خواهد رفت؟
پسر داجون Dagan (مرده است)!
بر انبوه مردمان چه خواهد رفت؟
در پی بعل به جهان زیرین می‌روم!
این روایت از مراسمی سخن می‌گوید که نزد سامیان و عبرانیان شناخته شده بود. سوگواری غالباً زمانی به اوج می‌رسید که با بحرانی اجتماعی یا دیگرگونی ناشناخته عوامل طبیعی همراه بود. در چنین شرایطی کارهای عادی در جهت گرداندن بلا و مشکل تعطیل و فرمانروا سریر خود را ترک می‌کرد، بدان سان که ایوب در روستای مدین چنین کرد [پس ایوب در میان خاکستر نشسته و با پاره سفالی تن خود را می‌خراشید]. در این مصیبت‌ها مردم گاهی چهره و تن خود را سیاه یا به گل آغشته می‌کردند، لباس‌های مندرس می‌پوشیدند و چهره و تن را خراش می‌دادند [و موی سر و ریش و سبیل خود را می‌بریدند].
و این رسمی بود که در سفر تثنیه 14: 1-3 مورد تکفیر قرار می‌گیرد [شما پسران یهوه خدای خود هستید پس برای مردگان خویشتن را مجروح منمائید و ما بین چشمان خود را متراشید].
در این روایت خدابانو آنات، خدای اعظم ایل را در سوگواری بعل و آنکو در کتاب مقدس و در زکریای نبی 12: 11 هدد – رمون Hadad-Rimmon و تندر نام دارد؛ [در آن روز ماتم عظیمی مانند ماتم هدد – رمون در همواری مجدون در اورشلیم خواهد بود]، یاری می‌کند. در کتاب مقدس از زاری زنان اورشلیم برای تموز در حزقیال نبی 8: 14 به عنوان کاری خطا یاد شده است [پس مرا به دهنه دروازه خانه خداوند که به طرف شمال بود آورد و اینک در آن جا بعضی زنان نشسته برای تموز می‌گریستند ...] این مراسم بی‌تردید به هنگام تابستان [و زمانی که با پژمرده شدن گیاهان قدرت بعل پایان می‌گرفت] انجام می‌شد. افلاطون Plato از این مراسم سخن گفته و ابن ندیم در سخن از اعراب قرون وسطی از سوگواری مشابهی یاد می‌کند که زنان حاران (حران) در میان‌رودان شمال برای تموز بر پا می‌کردند. این مراسم با فدیه دادن آخرین بافه برداشت محصول همراه بود و در سوگواری آنات نیز از چنین مراسمی یاد شده است. آنات در جستجوی بعل کوه‌ها و تپه‌های درون مزارع را در می‌نوردد:
همه کوهساران را تا دل زمین در می‌نوردد
تپه‌ها و هر تپه میان مزارع را
و چنین جستجوئی یاد آور مراسم سوگواری دوشیزگان اسرائیل در کتاب داوران است. [در کتاب مقدس یفتاح بر آن می‌شود که پس از پیروزی در جنگ در بازگشت به زادگاه نخستین حیوانی را که می‌بیند برای خدا قربانی نماید. نخستین کسی که به استقبال یفتاح می‌شتابد دختر اوست و دختر می‌پذیرد] که در داوران 11: 37-40 آمده است: [ ... و به پدر خود گفت این کار به من معمول شود، دو ماه مرا مهلت بده تا رفته بر کوه‌ها گردش نمایم و برای بکریت خود با دوستانم ماتم گیرم، او گفت برو و او را دو ماه روانه نمود، پس او با رفقای خود رفته برای بکریت اش بر کوه‌ها ماتم گرفت، و واقع شد که بعد از انقضای دو ماه نزد پدر خود برگشت و او موافق نذری که کرده بود به او عمل نمود و آن دختر مردی را نشناخت پس در اسرائیل عادت شد که دختران اسرائیل سال به سال می‌رفتند تا برای دختر یفتاح جلعادی چهار روز در هر سال ماتم گیرند ...]
آنات از شه پش Shapash خدا بانوی آفتاب برای یافتن بعل و تدفین او یاری می‌جوید شه پش بدان دلیل که در سفر شبانه از جهان زیرین [قلمرو مت] سفر می‌کند نمی‌تواند کاری برای آنات انجام دهد:
پس آنات همه کوهساران را تا دل زمین در می‌نوردد
تپه‌ها و هر تپه میان مزارع را
استپ سر سبز را
راه‌های ساحل مرگ
و بعل را باز می‌یابد که بر زمین افتاده است
...
پس به مویه نشست
و سرشک خویش را چون شراب نوشید
و جانب شه پش نور خدایان فغان برداشت
تو را می‌ستایم، بعل قدرتمند مرا به فراز بر.
این ماجرا با داستان جستجوی خدای حاصلخیز بعد از مرگ در خاور نزدیک پیوند دارد و یاد آور تلاش ایشتر در یافتن تموز، دمتر در جستجوی کورئه، آفرودیت در یافتن ادونیس و تلاش ایزیس در یافتن اوزیریس است.
مراسم تدفین بعل با مراسمی همراه است که در سفر تثنیه 26: 14 بنی اسرائیل را از آن باز داشته‌اند: [در ماتم خود از آن‌ها نخوردم و نجاستی از آن‌ها صرف ننمودم و برای اموات از آن‌ها ندادم بلکه به قول یهوه خدایم گوش داده موافق هر آن چه به من امر فرمودی رفتار نمودم].
پس به جستجوی جانشینی برای بعل در هنگام نبودن، او بر می‌خیزند و عثتر تندخو، خدای تجلی ستاره ونوس که نور آن یاد آور آذرخش است و با گیاهان نیز پیوند دارد برای این کار برگزیده می‌شود:
عثتر تندخو از خرسنگ‌های شافون (زافون) Shaphon بالا می‌رود
بر سریر بعل قدرتمند می‌نشیند
پای وی اما به پای گاه نزد تخت نمی‌رسد
سرش اما به سرگاه سریر نمی‌رسد.
عثتر تندخو فریاد بر می‌دارد:
نه مرا یارای نشستن بر این تخت شهریاری نیست.
از سریر به زیر می‌آمد
و شهریار گسترده جهان زیرین می‌شود.
شهریاری عثتر در جهان زیرین شاید با نقش او در زمینه آبیاری پیوند دارد، [عثتر در زبان عربی به معنی آبیاری است (5)]، و از سوی دیگر باران مکمل آبیاری فصلی است. تلاش آنات برای واداشتن مت به احیای بعل راه به جائی نمی‌برد و سرانجام آنات خشمگین و بر مت می‌تازد:
پس خداوندگار مت را فرا چنگ می‌آورد.
به ضربه تیغ او را می‌شکافد.
با بیل به باد می‌دهد
وی را با آتش می‌سوزاند
او را با دست آس خرد می‌کند
در مزرعه او را به باد می‌دهد
بازمانده را پرندگان به منقار می‌کشند
حیوانات وحشی تکه پاره‌ها را به کام می‌کشند
و آن چه از وی می‌ماند در آفتاب می‌خشکد.
این روایت همانند فدیه برداشت کشته نو برای خداوند در سفر لاویان 2: 14 است:
و اگر هدیه آردی نوبر برای خداوند بگذارنی
پس خوشه‌های برشته با آتش یعنی بلغور حاصل نیکو-
به جهت آرد نو بر خود بگذران
که همانند مراسمی است که ابن ندیم در حاران (حران) از آن یاد می‌کند، مراسمی که طی آن زنان بر تموز می‌گریستند و از ماجرائی یاد می‌شد که طی آن تموز پس از دست آس شدن در باد پراکنده شده بود. زمانی که ابن ندیم از این مراسم در حاران یاد می‌کند ماه تموز (جولای یا مرداد) و پایان زمان برداشت خرمن بود.

بازگشت بعل و مرگ مت

با پایان گرفتن سال کشاورزی و برداشت خرمن در اواسط تابستان آنات با فرا رسیدن فصل نو بر رقیب بعل یعنی مت پیروز و ایل، خدای اعظیم، به خواب می‌بیند که بعل زنده است و در پاسخ نیایشگران بعل فریاد بر می‌دارد که:
بعل نیرومند زنده است!
شهریار و خدای زمین زنده است!
عبارت it zbl یعنی شهریار زنده است پاسخی است به iy zbl یعنی بعل یا شهریار کجاست؟ که از جانب نیایشگران بیان می‌شود. ایزابل Iyzbl شاید همانا Jezebel شهبانوی فنیقی آحاب Ahab [شهریار اسرائیل] است [که مردم را به نیایش بعل دعوت می‌کرد- قاموس کتاب مقدس آحاب و ایزابل]. این واژه در عبری با واژه زبل zebel (سرگین) و زبول Zebul نزدیک و این نام بدان دلیل به همسر شهریار اسرائیل احاب داده شده که ایزابل مبشر احیای کیش بعل و در زمانی زاده شده بود که مراسم بازگشت بعل برپا می‌شد. [ایزابل دختر اتباعل شهریار بت پرست و مغرور و غیور صور بعل را نیایش می‌کرد و با ایجاد معبدی برای بعل بسیاری از انبیای اسرائیل را کشته بود.] از سوی دیگر نام ایزابل بر گرفته شده از Zebul (شهریار) است و ترکیبی از توانمندی شهریار را در پیوند با طبیعت در خود دارد و این ماجرا یادآور ازدواج مقدس شهریاران میان‌رودان با تجسم خدابانوی حاصلخیزی و باروری است. بازگشت بعل طبیعت را دیگرگون می‌کند:
باران روغن از آسمان
جاری شدن عسل در وادی
این روایت یادآور جاری شدن شیر و عسل در سرزمین موعود در کتاب مقدس، یوئیل 3: 18 و 19 است.
ودر آن روز کوه‌ها عصیر انگور خواهند چکانید
و کوه‌ها به شیر جاری خواهد شد
[و تمام وادی‌های یهودا به آب جاری خواهد گردید]
و چشمه از خانه خداوند بیرون آمده وادی شطیم را سیراب خواهد ساخت
سرانجام بعل باز می‌گردد و مت را از سلطنت خلع می‌کند و این ماجرائی است که بر خورد نرگل ملکه جهان زیرین و ئه رش کی گل را در الواح میان‌رودان به یاد می‌آورد ( - ئه رش کی گل و نرگل). خلع مت اما مفهومی فصلی دارد و در جائی دیگر از این لوح می‌بینیم که بعل در هفتمین سال دیگر بار پدیدار و با بعل به ستیز بر می‌خیزد؛ مت اتهامات بعل را انکار و او را به جنگ می‌خواند:
در یکدیگر خیره می‌شوند چنان چون دو کنده بر افروخته
زمانی مت چیره و زمانی بعل غالب می‌شود
چونان دو نرگاو بر یکدیگر می‌تازند
دمی مت چیره می‌شود و دمی بعل
چونان مار یکدیگر را نیش می‌زنند
یک دم مت چیره و دم دیگر بعل غالب می‌شود
چونان سگان شکاری
هر یک بر آن است که دیگری از پا در آورد
مت فرو می‌افتد و بعل بر او می‌افتد.
از نظر منطقی بعد از مرگ مت به دست آنات چنین رویدادی شگفت انگیز است، اما یادآوری است که این الواح در فراسوی شکل ادبی خود با مراسمی آئینی و اسطوره‌ای پیوند دارد. هفتمین سال شاید به معنی سرانجام و قراردادی نوشتاری است؛ و نیز شاید اشاره به مراسمی آئینی است که هفت سال یک بار تکرار می‌شود و یادآور آیش ماندن زمین در سال سبت در اسرائیل و در حقیقت قحطی مصنوعی است که برای باروری مجدد انجام می‌شود. این عبارت [(هفتمین سال)] شاید بازتاب مراسمی بود [که از جادوئی تقلیدی ریشه می‌گرفت] و با آیش نهادن زمین و کاهش مصنوعی قدرت مت زمینه پیروزی بعل فراهم می‌شد.
بدین سان زیر ساز اصلی این اسطوره کنعانی از کیش حاصلخیزی و باروری و اسطوره‌ای است که بعدها بر عبرانیان تأثیر می‌گذارد. عبرانیان در زندگی جدید خویش به کشاورزی روی آوردند و فراسوی بدگوئی‌های پیامبران خویش بسیاری از جشن‌های فصلی و بخش‌هایی از کیش حاصلخیزی کنعان را پذیرفتند. در مراسم آئینی که در هیکل سلیمان انجام می‌شد برخی از این جشن‌ها تصعید بافت و یکی از مفاهیمی که کاربردی ژرف یافت شهریاری خدا و ستیز وی با آشفتگی و پدید آورگان بی‌نظمی بود؛ ماجرائی که یکی از زمینه‌های اصلی کتاب مقدس است و در مزامیر و ادبیات خردمندانه عهد عتیق جلوه گر می‌شود.

زاده شدن خدایان نیکخواه و زیبا

الواح زاده شدن خدایان توأمان شحر (سحر) Shahar نماد شبگیر یا بامداد، تجلی ستاره ناهید، و شلیم Shalim نماد شامگاه از پیچیده‌ترین و شگفت انگیزترین الواح رأس الشمره است. در این روایت پدراین دو خدا و پنج خدای توأمان دیگر خدای اعظم اوگاریت یعنی ایل و مادر آنان دو زن و این ماجرا یاد آور روایت سفر تکوین 6:4 است:
[و در آن ایام مردان تنومند در زمین بودند و بعد از هنگامی که پسران خدا به دختر آن آدمیان در آمدند و آن‌ها را برای ایشان اولاد زائیدند. ایشان جبارانی بود که در زمان سلف نامور شدند.]
بدین روایت نژادی ناپایدار از زنان میرا و پسران خدا زاده شد و از سوی دیگر شرح باروی دختران آدمیان از خدایان کوچک یادآور مراسم آئین ازدواج با روسپیان مقدس و ماجرائی است که در سفر پیدایش 38: 14 و 15 از آن یاد شده است: [پس رخت بیوه گی را از خویشتن بیرون کرده برقعی بر صورت کشیده خود را چادری پوشید و به دروازه عینام که در راه تمنه است بنشست زیرا که دید شیله بزرگ شده و او را به وی به زنی ندادند. چون یهودا او را بدید وی را روسپی پنداشت زیرا که روی خود را پوشید بود].
تکرار این ماجرا در هوشع 1: 2 نیز این نکته را تأیید می‌کند:[ابتدای کلام خداوند به هوشع، خداوند به هوشع گفت برو و زنی زاینه و اولاد زناکار برای خود بگیر زیرا که زمین از خداوند برگشته و سخت زناکار شده‌اند...] و شدنی است که فرزندانی که از این مادران زاده می‌شدند با مادر خود در صحرا عزلت می‌گزیدند.
ایل را می‌گویند:
«دو زن ایل فرزندانی زاده‌اند»
«چه زاده‌اند؟»
«خدایان نیکخواه»
شکمباره از دمی که زاده شده‌اند.
سینه مادر رها نمی‌کنند؛
لبی برزمین و لب دیگر بر آسمان –
در کام می‌کشند پرندگان هوا و ماهیان دریا را.
نواله‌ای پس نواله دیگر
و آنان را سیری نیست
ای زنانی که به شما در آمدم
و ای پسرانی که از صلب من بر آمدید
صحرای دهشتبار را ماوای خود کنید
از سنگی به بوته‌ای و از بوته‌ای به سنگی
هفت سال تمام
و هشت سال دیگر
باشد که خدایان نیکخواه در کوه و دشت ببالند
باشد که مانداب‌های صحرا را بپالایند.
پنج خدای توامان همزاد با سحر و شلیم یا شبگیر و شامگاه شاید با سکونت آنان در صحرا و شکار موجودات شبگرد اهریمنی، در شبگیر و شامگاه، پیوند دارد. اصطلاح خدایان نیکخواه و بخشنده نیز لقب این خدایان و همانند لقب شوم محبوب ایل برای مت یا پریان صلح در اساطیر سلت است. این خدایان در اساطیر روستائی مردمان اسکان یافته و کشتزارهای آنان را پاسداری و از آنان در برابر یورش اعراب و دام‌هایشان به مزارع حمایت می‌کردند. در این اسطوره نقش ایل حمایت از رعایای خویش و لقب او توان بخش است و با این همه زمختی و شهوتران بودن وی شگفت انگیز می‌نماید. شاید این اسطوره با مراسم آئینی روسپیگری مقدس و زندگی زنانی پیوند دارد که از این طریق پاسدار زاده و ولد مطلوب بودند. [و از دید T. H. Gaster این روایت نوشتاری آئینی است که در آغاز تابستان و در جشن پیدائی میوه‌های نوبری در کنعان اجرا می‌شد.]

اسطوره و افسونگری حرن و افعی

اسطوره‌های افسونگری و درمان در خاور نزدیک از دیرباز مورد توجه و ازاین شمار است اسطوره‌های میان‌رودان در زمینه آفرینش انسان از جانب خدابانوی مادر و خاستگاه کرم دندان ( - نزول ایشتر به جهان زیرین) که همانند افسونگری در مصر در تولد کودک و کشیدن دندان کاربرد داشت. آخرین دستاوردهای رأس الشمره دو لوح است که یکی از آن‌ها خوانا و با افسونگری پیوند دار و نوشته آن در بر دارنده پیچیدگی‌هایی است که هنوز هم کارشناسان درباره آن هم رای نیستند. در لوح گسسته از خدابانوی خورشید تمنا می‌شود تاریکی را از میان بر دارد.
از زمین توان کینه و بدکنشی
از دهان گزندگان نیش زدن
از کام ددان درنده گی
در اساطیر مصر اپوفیس [(اپیپ)] مار غول آسائی بود که خورشید را به کام می‌کشید (- اساطیر مصر از همین مجموعه) و تلاش خدایان مصر بر آن بود که اپوفیس را از بدکنشی باز دارند. در لوح دوم الواح یافته شده سخن از بی‌زهر کردن یک مار است. لوح اول گسسته است اما یافته‌های گویای هراس از خشکسالی و باد سام یا باد گرم بیابانی آمیخته به غباری است که مانع رسیدن نور خورشید است. اسطوره بی‌زهر کردن مار شاید افسونی است برای بی‌اثر کردن باد سام و تأثیر زهر آگین آن بر گیاهان. در کتاب مقدس در دعای ایوب سخن از مار تاریکی و نفرین روز تولد خویش و افسونی است که لویاتان را بر می‌انگیزد (ایوب 3: 8): [لعنت کنندگان روز آن را نفرین کنند که در برانگیختن لویاتان ماهر می‌باشند].در اسطوره بعل از مار پیچیده پدید آورنده آشفتگی یاد می‌شود ( - مرگ بعل).در عهد جدید در مکاشفه یوحنا 12: 3 و 4 از اژدهائی (مار) یاد می‌شود که ستارگان را فرو می‌افکند: [و علامتی دیگر در آسمان پدید آمد که اینک اژدهای بزرگ آتشگون که او را هفت سر و ده شاخ بود و بر سرهایش هفت افسر، و دمش ثلث ستارگان آسمان را کشیده آن‌ها را به زمین ریخت و اژدها پیش آن زن که می زائید ایستاد تا چون بزاید فرزنداو را ببلعد].
در این جا تمنای از خدایان کار آمد نیست و در لوح خوانا سخن از دختر خدابانو خورشید و خدابانوئی به نام ام فل Umphl است که از مادر خود می‌خواهد از خدایان خواستار آن شود که‌ام فل بتواند نیش مار را به یاری حرن Horon بی‌اثر کند. ار حرن در اسطوره بعل و روایت افسانه‌ای شهریار که رت Krt ( - شهریاران کنعان) به گونه‌ای یاد می‌شود که گوئی یکی از خدایان جهان زیرین است. در لوح اول خدایان همه با همراهی پدیدار می‌شوند و ایل همراه حرن است. فیلو در سنتز دین فنیقی ایل را با اطلس Atlas خدای یونانی مقایسه می‌نماید و اطلس در اساطیر یونانی خدائی است که زمین را بر دوش دارد و بدین سان از خدایان جهان زیرین است.
در بخش بعدی این روایت نقش حرن در بی‌اثر کردن زهرمار با پرداخت مهر یا شیربهای ام فل، که بی‌اثر کردن زهر ماران است، به خدابانو خورشید آشکار و این ماجرا یادآور صد قلفه ختنه شده مردمان فلسطین از جانب داوود در سموئیل اول 18: 25 -27 است: [و شاوول گفت به داوود بگوئید که پادشاه مهر نمی‌خواهد جز قلفه فلسطینیان تا از دشمنان شهریار انتقام کشیده شود و شاوول فکر کرد تا داوود را به دست فلسطینیان به قتل رساند، پس خادمانشان داوود را از این امر خبر کردند و این سخن به نظر داوود پسند آمد که داماد پادشاه بشود و روزهای معین هنوز تمام نشده بود، پس داوودبرخاست با مردان خود رفت ودویست نفر از فلسطینیان را کشته داوود قلفه‌های ایشان را آورد وآن‌ها را تماماً نزد پادشاه گذاشتند تا داماد پادشاه بشود وساوول دختر خود را به وی به زنی داد...]
و بدین سان این اسطوره جادو و افسونی است که حرن در نقش خدای جهان زیرین در بی‌اثر شدن نیش ماران به کار می‌بندد و این افسون را به عروس خود خدابانو ام فل هدیه می‌دهد. در این اسطوره به گونه‌ای که آن را در می‌یابیم، خدابانو:
درون شدن حرن را آروزمند است
و حرن را اما ناتوان می‌یابد
و این ماجرا با مراسم آئینی همراه است که در میان‌رودان نم بوربه Namburbe نام دارد و مراسم از میان برداشتن ناتوانی جنسی است:
درخت گزی از بیشه زار بر می‌گیرد
و از بیشه درخت مرگ را
با درخت گز (ر؛ ر) ناتوانی خویش می‌تکاند (ن؛ ر)
با کف دست (س س ن م) عنینی از خویش می‌راند (س ی ن)
با نوای نی چوپانی (د ت) آن را دور می‌سازد (دی)
به آب روان (ی ب ل) جاری (ی ب ل) می‌کند.
حرن به دروازه خانه می‌رسد
بر درگاه می‌نشیند
درون شدن اش را توانی است به قدرت وادی
فیضان اش چنان نهری.
خدابانو برای خود ارزشی تعیین کرده است که شاید سنتی در عشوه گری است:
خانه را به وردی بر او می‌بندد
دروازه خانه بر وی می‌بندد
در خانه را با قفلی مفرغی قفل می‌کند
حرن نیرومند و توانا بر در می‌کوبد:
دروازه بگشا و بگذار به درون شوم
بگذار به خانه در شوم و بنشینم
و بانو می‌گوید:
مرا مارانی چند پیشکش کن
مرا مهر مارهائی خزنده ده
افعی بچه‌ای به پاداش عشق
و حُرن چنان می‌کند. چنین است که این اسطوره افسونی علیه باد سام و شاید افسونی است برای درمان مارگزیدگی.
آخرین لوح یافته شده از رأس الشمره لوحی است که از ایل و شرکت او درجشنی سخن می‌گوید. این لوح درون مایه‌ای غریب دارد و شرحی است هجوآمیز از مستی ایل و میگساری او. ایل مست است و [چون کشتی بی‌لنگر] کژ و مژ می‌شود، همراهان او را بر پا داشته‌اند و هذیان می‌گوید:
کوتوله‌ای با دو شاخ و یک دم
کوتوله‌ای که وی را نکوهش می‌کند:
ایل را بنگر که در پیشاب و براز خود می‌غلتد
ایل را بنگر که چونان میرندگان فرو افتاده است.
و چند سطر بعد این روایت با سرزنش مستی و افراط در باده نوشی پایان می‌گیرد:
آنکو در باده نوشی افراط می‌کند به حیوانی بدل می‌شود
حیوانی که تا خرخره می‌نوشد و شکم می‌انبارد
پس شراب را با روغن زیتون بیامیز.

ازدواج خدای ماه و ماه خدابانو

لوح ازدواج خدای ماه یره Yerah با ماه خدا بانو نیکال Nikal، که در اساطیر میان‌رودان نین – گال Nin-gal(بانوی معبد یا خانه) نام دارد، با دعای خدا بانوان ناظر بر تولد کودکان کثیرات Kathirat، به معنی یگانه ماهر، پایان می‌یابد. این روایت از دید شناخت کیفیت قرار داد ازدواج در کنعان و همانندی این مراسم با مراسم ازدواج عبرانیان کهن و روستائیان عرب امروز از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. نخستین گام در این راه همانند مراسم روستائیان عرب معرفی داماد به پدر عروس است:
پس ماه، رخشنده آسمان –
فرستادگانی را نزد شهریار تابستان حی رب Herhb می‌فرستند:
نیکال را بگو که ماه مهر شایسته‌ای می‌پردازد.
بگذار ئیب Ib (یگانه پر ثمر) به خانه خویش در آید.
مهر را پدر نیکال دریافت می‌کند:
هزار سکه نقره، ده هزار سکه طلا؛
عروس را گوهر لاژورد پیشکش می‌دهم
از زمین آیش وی تاکستانی بر می‌آورم
و از زمین آیش او باغستانی.
پدر حی رب بدان سان که نزد روستائیان عرب مرسوم است در مرحله نخست آری نمی‌گوید:
ای بخشاینده‌ترین خدایان
خواستار دختر بعل باش
مهر را به دختر بعل پیشکش کن
تو را من نزد بعل واسطه خواهم شد
و عثتر از مهر سخن خواهد گفت
نزد یبردم Ybrdmy بشتاب
باشد که شیر، دختر پدر خویش را عروس تو سازد.
شیر یا اسد همانا عثتر، ونوس رخشنده‌ترین ستاره بعد از ماه است. این برداشت از آن جا است که شیر حیوان – کیش خدابانوی باروری و حاصل خیزی ایشتر در میان‌رودان و آنات در کنعان و نام ایشتر از ستاره خدای صحرا عثتر گرفته شده است. خدای ماه در تمنای خویش ابرام می‌کند و می‌گوید:
نه، بگذار نیکال خود مرا پاسخ گوید
و از آن پس مرا داماد خویش ساز
پس مهر به خانواده عروس پرداخت می‌شود. [به روایت از قاموس کتاب مقدس، از جیمز هاکس، گاهی خانواده این مهر را به عروس می‌داد؛ و نیز گفتنی که در مناطق عشایری و روستائی ایران آن چه در این لوح عروس بها نام دارد شیربها و به خانواده عروس پرداخت می‌شود و مهر چیزی است که از جانب داماد به عروس پرداخت می‌شود یا داماد پرداخت آن را تعهد می‌نماید].
ماه عروس بهای نیکال را به خانه عروس می‌فرستد
پدر عروس ترازو را بر پا می‌کند
مادر کفه‌های ترازو را مرتب می‌کند
برادران عروس وزنه‌ها را در ترازو می‌چینند
و خواهران عروس بهار را در ترازو قرار می‌دهند.
بخش دوم این لوح با سرود و دعای هفت کثیرات و با آوردن نام آنان پایان می‌یابد. این نام‌ها شاید به گونه‌ای با ازدواج و تولد کودک پیوند دارند و تنها نام است که مهجور می‌نماید و او جوان ترین کثیرات است که یگانه خوب نام دارد.
در این اسطوره کثیرات‌ها به گونه‌ای نامستقیم با افسونگری و جادو پیوند می‌یابند و شاید این ویژگی با پیدائی هلال ماه یا ماه نو پیوند داشته باشد. نیز شدنی است که این روایت افسونی بود که در مراسم ازدواج کاربرد داشت؛ یا که گزارشی دقیق از مراسم خواستاری و ازدواج است. ماه در اساطیر همیشه قهرمانی اسطوره‌ای است و چرخه هلال تا بدر ماه موضوع اسطوره‌های بسیاری است. دوره گذر ماه از هلال به بدر [با توجه به جادوی تقلیدی] بهترین زمان آغاز کار نو و به ویژه در بذر افشانی و ازدواج بود. در این اسطوره حی رب شهریار یا خدای تابستان پدر نیکال و این نسبت شاید با هلال ماه نو بعد از برداشت خرمن پیوند داشته باشد. هنگام پیدائی ماه نو بعد از برداشت خرمن نزد اعراب سوریه و فلسطین بهترین زمان ازدواج و این بدان دلیل است که روستائیان از کار سخت خویش فارغ و از سوی دیگر توانمندی چنین کاری را پیدا می‌کنند.
منبع: گری، جان؛ (1378) شناخت اساطیر خاور نزدیک (بین النهرین)، مترجم: باجلان فرخی، تهران، اساطیر، چاپ نخست.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط