نویسنده: اسکات اینگرم
مترجم: محمدرضا افضلی
مترجم: محمدرضا افضلی
کوپرنیک: از کودکی تا تأسیس رصدخانه
مردی که قرار بود به مبارزه با اعتقادی هزار ساله در مورد اخترشناسی و جایگاه زمین در عالم برخیزد، در نوزدهم فوریهی سال 1473، در شهر تورونی، واقع در پروس، یکی از ایالتهای لهستان به دنیا آمد.کوپرنیک که کوچکترین فرزند در میان چهار فرزند بود، میکولای کوپرنیک نامیده شد که نام پدرش هم بود. کوپرنیک پدر، در حدود سال 1463، با باربارا واچِنرود ازدواج کرد که یکی از خانوادههای ثروتمند تورونی بود. کوپرنیک به خرید و فروش مس اشتغال داشت و در امور سیاسی محلی نیز شرکت میکرد. این خانواده ثروت کافی داشت که خانهای ییلاقی، همراه با تاکستانی در بیرون شهر داشته باشد.
اما زندگی باثبات خانوادگی و ثروت نسبی، برای فرزندان کوپرنیک، عمر کوتاهی داشت. هنگامی که میکولای به ده سالگی رسید، پدر و مادرش از دنیا رفتند. از آن زمان به بعد، برادر بابارا، لوکاس واچِنرود، سرپرستی بچهها به عهده گرفت. واچِنرود میتوانست این خانواده را تحت سرپرستی خود بگیرد، زیرا اسقف تورونی بود و از بلندپایگان کلیسا به شمار میرفت.
«شرح تصویر: لوکاس واچِنرود، دایی کوپرنیک، از مقامات بلندپایهی کلیسا بود. پس از درگذشت پدر و مادر کوپرنیک او سرپرستی پسرها را به عهده گرفت.»
تحصیل در قرن پانزدهم
کوپرنیک پس از سه سال تحصیل در وِلوتسلاوِک، مطالعات خود را در دانشگاه لهستانی کراکوف ادامه داد. در آن زمان، دایی کوپرنیک اسقف اِرم لند شده بود که یکی از مقتدرترین اسقفنشینهای غرب لهستان بود. جای شگفتی نبود که واچنرود به خواهرزادهی خود توصیه کرد مطالعات خود را در زمینهای متمرکز کند که او را برای خدمت به کلیسا آماده کند. کوپرنیک از صمیم قلب سپاسگزار دایی خود بود و اعتراضی به این توصیه نداشت، اما تحصیل او در دانشگاه کراکوف بسیار فراتر از ادامهی تحصیلات مذهبی دبیرستان، در سطحی بالاتر، بود.کوپرنیک بعدها نوشت که تحصیلات دانشگاهی او عاملی مهم در موفقیتهای بعدیش بوده است. کوپرنیک در طول چهار سالی که در کراکوف زندگی میکرد به مطالعهی جغرافیا، ریاضیات، فلسفه و اخترشناسی پرداخت. او ناگزیر بود رصدهایش را به تنهایی و با چشم غیرمسلح انجام دهد. کوپرنیک یکصد سال قبل از اختراع نخستین تلسکوپ زندکی میکرد. با وجود این، او شیفتهی اخترشناسی بود.
در آن دوران اخترشناسی بخش کوچکی از علم معروف به احکام نجوم یا اختربینی بود. در حقیقت «احکام نجوم» و «اخترشناسی» را غالباً به جای هم به کار میبردند. دلیل اصلی اخترشناسان آن دوران، برای رصد حرکتهای کرات آسمانی، پیشبینی رویدادهای آینده بود. فرمانروایان غالباً با اختربینان مشورت میکردند تا ببینند که آیا خورشید و سیارهها، برای رویدادی خاص و در زمانی معین، مقارنه پیدا میکنند یا نه، تا مثلاً در صورت سعد بودن تاریخی معین برای جنگ، به دشمن حمله کنند. پیشوایان کلیسا نیز دربارهی آینده با اختربینان مشورت میکردند.
نظریهی زمینمرکزی
دانشجویان برای سر درآوردن از تقویم، محاسبهی تاریخ روزهای مقدس آینده و استفاده از احکام نجوم برای ترسیم زایچه ی مردم بر اساس روز دقیق تولد آنها، میبایست بر معادلات ریاضی اخترشناسی تسلط پیدا کنند. کوپرنیک در دوران دانشجویی در ریاضیات و اخترشناسی سرآمد بود. در زمانی که کوپرنیک در دانشگاه تحصیل میکرد، رایجترین نظریهی اخترشناسی افسانهی آفرینش بود که گویا بطلیموس آن را اثبات کرده بود.تقریباً در همهی تمدنهای عهد باستان، افسانههایی در مورد آفرینش بر سر زبانها بود و در اکثر آنها زمینمرکز عالم فرض میشد. این افسانهها و نیز عقایدی در مورد ماهیت سیارهها، هزاران سال قبل از اختراع تلسکوپ متداول بود. سیاره به هفت کرهی آسمانی قابل رؤیت گفته میشد که مکان خود را نسبت به ستارهها تغییر میدادند. کراتی که در عهد باستان سیاره نامیده میشدند، عبارت بودند از تیر (عطارد)، ناهید (زهره)، بهرام (مریخ)، مشتری (برجیس)، کیوان (زحل)، ماه و خورشید.
بطلیموس، در قرن دوم میلادی، عقاید باستانی در مورد سیارهها را بسط داد؛ او برای تشریح و پیش بینی حرکت کرات آسمانی به دور زمین، فرمولهای ریاضی به دست آورد. کتاب سیزده جلدی بطلیموس، با عنوان مجسطی، تصویری از منظومهی شمسی ارائه داد که بیش از یک هزار سال واقعیت مسلم شمرده میشد. در حقیقت نقشهی 48 صورت فلکی و نامهایی که بطلیموس روی بسیاری از این صورتهای فلکی گذاشت، تا امروز رایج است.
اما نقشهی ستارگان بطلیموس نبود که بیشترین تاثیر را در اخترشناسی داشت. فرمولهای ریاضی که او به دست آورد در تقویت نظریهی جزماندیشانهی کلیسا مبنی بر مرکزیت زمین، نقش مهمتری داشت. از قرار معلوم بطلیموس این نظریه را با صفحات متعدد حاوی محاسبات پیچیده و با استفاده از علم هندسه شاخهای از ریاضی که با اندازهگیری نقاط، خطوط، سطوح، دایرهها و زاویهها سر و کار دارد اثبات کرد.
او شاخهی پیشرفتهتری از ریاضیات، به نام مثلثات، را نیز ابداع کرد؛ در این علم با استفاده از روش مثلثبندی، میتوان فواصل دور را محاسبه کرد. بطلیموس با ترسیم شکلهای هندسی پیچیده، اعتقاد داشت که حرکت کرات آسمانی را توصیف کرده است.
دانشجوی با استعداد
هنگامی که کوپرنیک از دانشگاه فارغ التحصیل شد، بر نظریههای بطلیموس تسلط کامل داشت. در حقیقت او یکی از با استعدادترین دانشجویان اخترشناسی در آن دوران شمرده میشد. کوپرنیک میکوشید از تحصیلات خود برای تحکیم پیوند با کلیسا استفاده کند، اما در دوران تحصیل در دانشگاه، تردیدهایی در مورد حقایق علمی پذیرفتهشدهی کلیسا به ذهنش راه یافت. پیدایش چنین تردیدی تعجبی نداشت. کوپرنیک سالهای اولیهی تحصیل و یکی از مهمترین دورههای تاریخ اروپای غربی را میگذراند. در آن دوران، ماهیت مفهوم تحصیل و دانش آموزی یکسره در حال تغییر بود.بخش عمدهی این تغییر، نتیجهی یک اختراع بود: ماشین چاپ با حروف متحرک. تا زمان اختراع این ماشین در سال 1454، کتابهایی که با دست نوشته بود نسلها دست به دست میگشت. در حقیقت، پیش از اختراع ماشین چاپ، بخش عمدهی تحصیل دانشجویان را نسخه برداری از متون قدیمی، به ویژه به زبان لاتین و حفظ کردن متون تشکیل میداد. اما با اختراع ماشین چاپ، چاپ و پخش سریع کتابهایی با موضوعات مختلف امکان پذیر شد. در نتیجهی این اختراع انقلابی، نه تنها کتابهای بیشتری در دسترس کسانی که خواندن میدانستند قراتر گرفت، بلکه حجم اطلاعات قابل دسترس برای خواندن نیز افزایش یافت.
بخش عمدهی اطلاعات جدید در کتابخانههای دانشگاهها، از جمله کتابخانهی دانشگاه کراکوف، گردآوری میشد. به همین سبب، کوپرنیک که از متنی در زمینهی اخترشناسی استفاده میکرد که به تایید کلیسا رسیده بود و به اندازهی صدها سال قدیمی بود، میتوانست با مطالعهی نتایج تحقیقات جدید و منابع تازه، اطلاعات خود را افزایش دهد و روزآمد کند.
کوپرنیک بر خلاف دانشجویان قدیمیتر، میتوانست نقدهای دوران معاصر خود در مورد اختربینی، به ویژه اثر دانشمندی به نام جیووانی پیکو درلا میراندولا، با عنوان در مخالفت با اختربینی، را مطالعه کند؛ سالها بعد، کوپرنیک خاطر نشان میکند که در سال 1496 آن را مطالعه کرده است. کوپرنیک در کتابی با عنوان گردش افلاک آسمانی از خریدن کتابهای اخترشناسی که در سالهای 1490 و 1492 منتشر شده و حاوی اطلاعات روز در زمینهی اخترشناسی بودند، یاد میکند.
در میان کتابهایی که کوپرنیک خرید، کتاب راهنمایی برای مطالعهی مجسطی بطلیموس وجود داشت که گئورک وان پویرباخ و شاگردش، یوهان مولر، که رگیومونتانوس هم نامیده میشد، آن را نوشته بودند. این راهنما اساساً مجموعهای از تصحیحات ریاضی برای برطرف کردن اشتباهاتی بود که این دو در کتاب بطلیموس کشف کرده بودند. کوپرنیک برای نخستین بار با کتاب دانشمندانی آشنا میشد که باورهای رایج زمانه را کورکورانه نپذیرفته بودند و میکوشیدند به روشی علمی درستی یا نادرستی آنها را اثبات کنند.
منظرهی جدید جهان
در سالهایی که کوپرنیک در دانشگاه تحصیل میکرد، اطلاعات علمی جدید در مورد اخترشناسی بیش از همیشه اهمیت پیدا کرده بود. در سال 1492، هنگامی که کوپرنیک در سال دوم دانشگاه تحصیل میکرد، کریستف کلمب آمریکای شمالی را کشف کرد. تا آن زمان اروپاییها از وجود قارهای خبر نداشتند. سفر کریستف کلمب، مقدمهی سفرهای فراوان بر پهنهی آبهای اقیانوس بیکرانی بود که نقشهای از آن تهیه نکرده بودند. نیاز به ترسیم نقشهی مسیر کشتیها و تعیین نقاطی که از خشکی دیده نمیشدند، به طور ناگهانی مطرح شد. برای انجام این نوع ناوبری اطلاعاتی در مورد حرکت ستارهها و سیارهها لازم بود.
در نتیجه، علاوه بر اهمیت یافتن اخترشناسی و جغرافیا، ماهیت آموزش در دانشگاهها و جامعه نیز به طور کلی تغییر کرد. از قرون وسطی به بعد، کلیسا کنترل کامل اخلاقیات، تحصیلات، ادبیات و هنرهای اجتماع را در دست داشت. قوانین، کتابها، آثار هنری و مطالبی که مدرسان به دانشجویان میآموختند، باید به تصویب کلیسا میرسید.
اما هنگامی که کتابهای بیشتری در دسترس قرار گرفت، مدرسان و دانشجویان دیگر ناگزیر نبودند صرفاً به اطلاعاتی اتکا کنند که کلیسا آنها را تایید کرده است. تقاضا برای تحصیل و نیاز به آزادیهایی که منشا خلاقیت بودند، افزایش یافت. این دوره سرآغاز تحقیق و تفحصی در عقاید جاری شد که یک قرن به طول انجامید و حاصل آن شکوفایی فرهنگی بود که را رنسانس یا نوزایی نامیدند.دوران رنسانس عصر پیشرفتهای شگرف در علم، ادبیات و هنر بود، اما دورهی کشمکش شدید بین مسیحیان سنتی و اومانیستها نیز بود که در پی جامعهای بازتر و آزادتر بودند. بسیاری از اومانیستها خواستار آزادی از قیدهای فکری و روحی کلیسا بودند و در آثار خود روی رفتاری تاکید میکردند که آن را ریاکاری مذهبی میدانستند. از طرف دیگر، مسیحیان سنتی اومانیستها را مردمی بیبند و بار میدانستند که در جامعهی متمدن اروپایی جایی نداشتند. کوپرنیک که مانند بسیاری از مردان تحصیلکردهی عصر خویش، با دیدگاه اومانیستی همدلی داشت، خود را بین دو گروه مخالف سرگردان دید. به عقیدهی او بحث و تبادل نظر دربارهی سنتهای مذهبی برای کلیسا خطری نداشت. به همین سبب احساس میکرد که شخصاً حق دارد دانش را، تا هر کجا که او را رهنمون شود، دنبال کند. از طرف دیگر، هرگز دربارهی ایمانی که با آن بزرگ شده بود، تردیدی به دل راه نداده بود و با کسانی که کلیسا را دستگاهی فاسد و ریاکار میدانستند، موافق نبود.
تحصیل در ایتالیا
کوپرنیک که هنوز بین دو فلسفهی متضاد سرگردان بود و برای آیندهی خود تصمیم قطعی نگرفته بود، در سال 1496 به تورونی بازگشت، بدون آنکه از دانشگاه کراکوف مدرکی گرفته باشد. اما علت این کار نداشتن پشتکار یا همت نبود. در آن زمان بسیاری از دانشجویان تحصیلات خود را در یک دانشگاه تا مراحل نزدیک به پایانی ادامه میدادند و سپس آن را در دانشگاهی دیگر تکمیل میکردند که شهریهی کمتری داشت. کوپرنیک به پیروی از این رسم، با تایید دایی خود، از دانشگاه کراکوف بیرون آمد و برای ادامهی تحصیل در دانشگاه بولونیا، ایتالیا، درخواست داد.در آن زمان ایتالیا کشوری یکپارچه نبود، بلکه از چند دولت - شهر تشکیل میشد که بولونیا یکی از آنها بود. رم معروفترین شهر ایتالیا و محل اقامت پاپ و مرکز کلیسا بود، اما بسیاری از دولت - شهرهای دیگر مرکز اندیشههای اومانیستی بودند. بولونیا یکی از دولت - شهرهایی بود که بیشتر از دولت - شهرهای دیگر طرفدار آزادی اندیشه و مخالف کلیسا بود.
یکی از دلایل کوپرنیک برای ادامهی تحصیل در دانشگاه بولونیا این بود که دانشگاه این شهر شهرت خوبی در اخترشناسی داشت. کوپرنیک قصد داشت تحصیلات خود را تکمیل کند تا برای خدمت به کلیسا شایسته تر شود. به همین دلیل، تصمیم گرفت در رشتهی الهیات یا حقوق نیز به تحصیل بپردازد. کوپرنیک در پاییز سال 1496 وارد دانشگاه بولونیا شد تا دورهی سه سالهای را طی کند. چون او در کراکوف دانشجویی برجسته در رشتهی اخترشناسی بود، توانست در خانهی دومنیکو ماریا دِ نووارا، استاد ریاضیات و احکام نجوم اقامت کند.
از جمله وظایف دِ نووارا در دانشگاه یکی هم این بود که تعیین کند تعطیلات مذهبی به چه روزهایی میافتند. او بر اساس دانش احکام نجوم خود، پیشگویی هم میکرد. او در پیام سالانهی خود تاریخ عید پاک، تاریخهای اهلهی ماه، تاریخهای خورشیدگرفتگی و ماهگرفتگی و ایام سعد و نحس سال آینده را اعلام میکرد. او به پیشبینی وضع هوا نیز میپرداخت. با وجود نقش د نووارا در مقام طالع بین دانشگاه و پیشبینیکنندهی وضع هوا، او تعالیم کلیسا را کورکورانه نمیپذیرفت. دِ نووارا در محافل خصوصی در مورد دقت «اثبات» بطلیموس برای نظریهی زمینمرکزی انتقاد میکرد. اگر چه کوپرنیک در اوایل دههی بیست زندگی بود و هنوز نظریهی خورشیدمرکزی را پی ریزی نکرده بود، نمیتوانست از تاثیر فکری دِ نووارا، که یکی از برجستهترین اخترشناسان عصر خویش بود، برکنار بماند. تردیدهای دِ نووارا در مورد کار بطلیموس، که قرنها مورد قبول عموم بود، تاثیر شگرفی در کوپرنیک گذاشت.
اسطرلاب را یونانیها اختراع کردند و در قرون وسطی، مسلمانان آن را تکمیل کردند. اسطرلاب برای نخستین بار در قرن چهاردهم در اروپای غربی پدیدار شد و بلافاصله به مهمترین ابزار اخترشناسی تبدیل شد. اغلب اسطرلابها از یک صفحهی فلزی متوازن به قطر حدود پانزده سانتیمتر تشکیل میشود، که وقتی از حلقهای آویزان شود، کاملاً در راستای عمودی میایستد. روی یک طرف این صفحه مدور چندین دایره کندهکاری شده که تقسیمبندیهای مختلف، مثلا 360 درجه برای دایره، 365/25 روز برای سال و 12 قسمت برای ماههای سال دارند.
در طرف دیگر این قرص دایرهای کندهکاری و به 24 قسمت به نشانهی 24 ساعت روز، تقسیم شده است. دایرهی دیگری که به عنوان تقویم از آن استفاده میشود، حاوی برجهای منطقه البروج است و وضعیت خورشید را در هر روز از سال نشان میدهد.
در این دایره، با استفاده از نقشهی آسمان شب، سوراخهایی ایجاد شده که آن را به صورتهای فلکی تقسیم میکند. چندین «زبانه» روی صفحهی مدور ایجاد شده که به طرف ستارههای مهم نشانه رفتهاند. اخترشناس میتواند با تنظیم هر طرف این صفحهی مدور، اوقات روز یا شب، یا ایام سال، و همچنین آرایش سیارهها و ستارهها در تاریخی خاص را، تعیین کند. در ناوبری میتوان از اسطرلاب برای تعیین عرض جغرافیایی و جهت ستارهی قطبی نیز استفاده کرد.
دِ نووارا با استفاده از اسطرلاب به کوپرنیک نشان داد که چگونه در روز 8 مارس سال 1497، ستارهی دَبَران، پشت سایهای که ماه ایجاد میکند، ناپدید خواهد شد.
این گرفتگی طبق پیشبینی به وقوع پیوست و کوپرنیک بعدها از این رویدادها به عنوان لحظهای تعیینکننده در تصمیم خود برای دنبال کردن اخترشناسی یاد کرد. به همین ترتیب، آشنایی او با اثر پویرباخ سبب شد که با شیوهی مرور دقیق حقایق پذیرفته شده، با استفاده از روشهای ریاضی آشنا شود. تحصیل کوپرنیک زیر نظر دانشمندی مانند دِ نووارا اعتقاد او را به اینکه نظریههای پذیرفته شدهی قدیمی را باید به دیدهی تردید نگریست، مگر صحت آنها اثبات شود، راسختر کرد. با نزدیک شدن به پایان قرن پانزدهم، تردیدهای کوپرنیک در مورد نظریهی زمینمرکزی، برای نخستین بار مطرح شد.
مقامی در کلیسا
کوپرنیک در عین حال که زیر نظر دِ نووارا اخترشناسی میآموخت، در مطالعهی موضوعات دیگری که برای پیوند با کلیسا ضرورت داشت، نیز میکوشید.در سال 1497 تلاش بسیار او به نتیجه رسید و برای خدمت در فرومبورک، لهستان، دعوت و به مقام مباشر کلیسا در اسقفنشین اِرم لند منصوب شد. اسقفنشین ناحیهای است که تحت نظر اسقف کلیسا اداره میشود که در این مورد خاص دایی کوپرنیک بود. کوپرنیک در نتیجهی تلاشهای داییش، اکنون درآمدی معین و خانهای برای سکونت داشت. کوپرنیک بیست و شش ساله تصمیم گرفته بود که زندگی خود را وقف یادگیری کند و رسیدن به این مقام در کلیسا، وقت کافی در اختیار او میگذاشت تا تحقیقات اخترشناسی خود را ادامه دهد.
مباشران کلیسا اجازهی ازدواج نداشتند، اما کشیش هم نبودند. آنها در شمار کارکنان اداری کلیسا بودند، اما در برگزاری مراسم مذهبی شرکت میکردند و در گروه همسرایان هم میخواندند. در آن زمان کلیسا نهادی حکومتی بود، در نتیجه در هر اسقفنشین به مردانی نیاز داشت که برای ادارهی امور اجتماعی، مذهبی و حقوق جزا تربیت شده باشند.
مباشران کلیسا این خدمات را انجام میدادند و علاوه بر آن قراردادها را تنظیم میکردند، سرپرست اموال کلیسا بودند و سایر امور دفتری را نیز انجام میدادند. در بعضی موارد، مباشر کلیسا آموزش پزشکی نیز میدید و به کشیشان اسقفنشین متبوع خود، خدمات بهداشتی ارائه میکرد.
تحصیل پزشکی
کوپرنیک بلافاصله پس از انتصاب به مقام مباشر کلیسا، مشغول کار نشد. در حقیقت، کوپرنیک به خوبی میدانست که پس از بازگشت به لهستان، در آنجا ماندنی است، بنابراین عجلهای در ترک ایتالیا نداشت.در سال 1500 برای شرکت در جشن سالگرد به رم سفر کرد. این جشن هر 25 سال یک بار برگزار میشد. کوپرنیک قصد داشت مدت کوتاهی در رم بماند، اما شهرت او، به عنوان دانشمند جوانی که آیندهی خوبی دارد، قبل از خود او به رم رسیده بود و کوپرنیک با اجازهی دایی خود یک سال در رم اقامت کرد تا ریاضیات و اخترشناسی تدریس کند.
کوپرنیک در دوران اقامت در رم ماهگرفتگی را پیشبینی و آن را رصد کرد. او شیفتهی آسمانی بود که میتوانست با چشم غیرمسلح آن را ببیند و اوقات فراغت خود را صرف ترسیم وضعیت صورتهای فلکی و سیارهها میکرد. اما کوپرنیک نمیتوانست مسئولیت خود در مقام مباشر کلیسا را برای همیشه نادیده بگیرد. در بهار سال 1501 به فرومبورک بازگشت تا به کار در اسقفنشین ارملند بپردازد. کوپرنیک، بر خلاف عنوان رسمی خود، هنوز تحصیل در زمینهی قانون شریعت را به اتمام نرسانده بود و مدرک نگرفته بود. بنابراین بار دیگر تصمیم گرفت به تحصیل بپردازد.
او از داییش، که اکنون به دوران پیری رسیده بود، اجازه خواست که به ایتالیا بازگردد و تحصیل خود را تکمیل کند. درخواست دیگر کوپرنیک، شروع تحصیل در رشتهی پزشکی بود. دایی کوپرنیک، که امیدوار بود برادرزادهی خود را به عنوان پزشک شخصی در کنار داشته باشد، در سال 1501 به او اجازه داد که لهستان را ترک کرد.
واچِنرود، در نامهای به رؤسای کوپرنیک نوشت که به سبب خویشاوندی و از سر لطف به نیکولاس اجازهی ترک لهستان را نداده است بلکه «عایت اصلی آن بوده که نیکولاس قول داده در رشتهی پزشکی تحصیل کند تا در آینده بتواند به مداوای اعضای کلیسا بپردازد».
بار دیگر کوپرنیک عازم ایتالیا شد. او برای تکمیل تحصیلات خود به دانشگاه دولت - شهر پادوئا رفت. کوپرنیک به دو دلیل پادوئا را به بولونیا ترجیح داد. دانشگاه پادوئا به واسطهی دانشکدهی پزشکی خود شهرت داشت و گذشته از آن، کوپرنیک در پادوئا میتوانست تحقیقات اخترشناسی خود را نیز دنبال کند. در آنزمان تصور میشد بخش احکام نجوم در اخترشناسی، عنصری مهم در پزشکی است، زیرا بسیاری از تشخیصها و درمانهای پزشکی بر اطلاعات احکام نجوم مبتنی بود.مثلاً درمانهای پزشکی غالباً وابسته به این بودند که روز و ساعت برای مداوا سعد است یا نحس اگر ساعت سعد نبود، مداوا را به تاخیر میانداختند تا برجها تغییر کند و ساعت سعد شود. به علاوه اعتقاد داشتند که هر برج از منطقه البروج بخشی از بدن انسان را کنترل میکند. مثلاً قوس بر رانها و حوت بر پاها اثر داشت. در زمان کوپرنیک در کتابهای پزشکی نموداری از بدن انسان ترسیم شده بود که در آن نشان داده شده بود که کدام یک از برجهای منطقه البروج بر هر یک از اندامهای بدن اثر میکنند. ارتباط بین منطقه البروج و ماه نشان میداد که آیا حجامت (گرفتن خون) از اندام بیمار سودمند هست یا نه. زمان دقیق انجام حجامت نیز تابع اهله و وضعیت ماه بود. مثلاً اگر ماه در برجی از منطقه البروج بود که بر اندام خاصی از بدن اثر داشت، نمیبایست از آن ناحیه خون گرفت. زیرا عقیده داشتند که جاذبهی ماه سبب خونریزی اضافی خواهد شد. در کتابهای پزشکی، تاریخ تغییر اهله ماه نیز نشان داده میشد.
بازگشت به لهستان
کوپرنیک در دوران تحصیل در رشتهی پزشکی، درسهایی از رشتهی حقوق را نیز خواند. در بهار سال 1503 آنقدر درس خوانده بود که بتواند در رشتهی قانون شریعت دکتری بگیرد. او در پادوئا ماند تا به تحصیل در رشتهی پزشکی ادامه دهد، اما قبل از گرفتن مدرک پزشکی، این شهر را ترک کرد. به او اجازه داده شد که به جای انجام وظایف رسمی خود در فرومبورک، پزشک خصوصی داییش شود.سر تا سر دههی بعد را کوپرنیک نزد داییش اقامت داشت که اسقف اِرم لند بود و در قصر هیلدزبورک، به فاصلهی چند کیلومتر از فرومبورک، زندگی میکرد. او علاوه بر مراقبت از دایی خود و سایر مقدمات کلیسا، به مداوای رایگان مردم فقیر ساکن در آن ناحیه نیز میپرداخت. اما وظایف او فراتر از مراقبتهای پزشکی بود. او منشی محرم و طالع بین مخصوص دایی خود نیز بود.
شغل کوپرنیک، در مقام طالع بین، فرصت رصد آسمان و توجه به وضعیت کرات آسمانی را به او میداد، اما وظایف مختلفی که به عهده داشت، به او امکان نمیداد که بخش دشوارتر و متکی به ریاضیات اخترشناسی را دنبال کند. اوقات فراغت اندکی که داشت، صرف کارهای علمی ساده تر میشد. مثلاً کتابی شامل نامهها و مقالههای تئوفیلاکتوس، فیلسوف یونانی، را به لاتین ترجمه کرد. این ترجمه در سال 1509 منتشر شد.
پس از انتشار این ترجمه، کوپرنیک تا سال 1512 در خدمت داییش ماند؛ واچنرود در همین سال درگذشت. کوپرنیک به فرومبورک رفت تا وظایف خود را در مقام مباشر کلیسای اسقفنشین به عهده بگیرد. او که از مسئولیت پزشکی خود فارغ شده بود، فرصت خوبی در اختیار داشت تا به اخترشناسی بپردازد. کوپرنیک به اتاقهای واقع در یکی از برجهای باروی شهر نقل مکان کرد و در آنجا رصدخانهای به راه انداخت.
منبع: اینگرم، اسکات؛ (1385)، نیکولاس کوپرنیک: پدر اخترشناسی مدرن، محمدرضا افضلی؛ تهران: انتشارات فاطمی، چاپ دوم.