نویسنده: مهدی نیلی پور
یکی از اصول مدیریت حج، و عمره، آشنایی با حقیقت حجّ و شناخت یک الگوی تمام عیار و یک نمونه ی واقعی حجّ گذار و حاجی (قصد کننده) به سوی خدا است، چرا که منتهای تلاش حجّاج، در مکّه، طواف به دور سنگ ها و تعمیق ارتباط با خدا از طریق نمادهایی چون حجرالأسود، کعبه، رمی جمرات، قربانی گوسفند، سعی صفا و مروه و ... است؛ اما فاصله ی بسیاری بین این امور نمادین با امور واقعی، عینی و نمونه های تحقق یافته وجود دارد.
حسین (ع) و کربلای او یک نمونه ی خالص و عینیت یافته از حاجی واقعی و قاصد الی الله است. تمام آنچه که در اعمال حجّ، به صورت یک نمایش و سمبل انجام می گیرد، در کربلا به صورت واقعی و عملی تحقق یافت، به عبارتی:
- اگر در حجّ هجرت به سوی وادی أمن است در کربلا هجرت به سوی سرزمین ناامن و پر از کرب و بلا بود.
- اگر حاجی در حجّ، با لباس سفید احرام می بندد، حسین (ع) با لباس سرخ جهاد، احرام بست.
- اگر حاجی در حجّ، سعی صفا و مروه عبادی دارد، حسین (ع) در حجّ کربلا، سعی صفا و مروه ی جهادی داشت.
- اگر حاجی در حجّ مکه از آب گوارای زمزم می نوشد، حسین (ع) در کربلا از آب فرات هم منع شد.
- اگر حاجی در حجّ مکه، یک قربانی گوسفند تقدیم خدا می کند، حسین (ع) در حج کربلا، فرزندان، جوانان و برادرانش را به عنوان قربانی در راه خدا تقدیم کرد.
- اگر حاجی در حجّ مکه، سر می تراشد، حسین (ع) در حجّ کربلا، سر داد.
- اگر ابراهیم در مکّه، اسماعیل را تا مرز ذبح پیش برد حسین (ع) در حجّ کربلا علی اکبر و علی اصغرش را در راه خدا ذبح نمود.
- اگر ابراهیم (ع) مکه اهل و عیالش را در «وادی غیر ذی زرع» سکنی داد، حسین (ع) در حجّ کربلا اهل و عیالش را در وادی پر بلا و پر دشمن سکونت داد.
- اگر در حجّ مکه، شیاطین نمادین و سنگ هایی بی خطر رمی می شوند، حسین (ع) در حجّ کربلا، شیطان واقعی و خطرناکی چون یزید را رمی و نابود نمود.
- اگر در حج مکه، خدا به زبان خوانده می شود، حسین (ع) در حجّ کربلا، خدای را به عمل خواند.
- اگر حاجیان در راه حجّ مکّه از مال خویش می گذرند، حسین (ع) در حجّ کربلا، از مال و جان و فرزندان و خانواده ی خویش گذشت.
- اگر کعبه مطاف فرشتگان حافّین است، کربلا مطاف فرشتگان باکین است.
با این اوصاف فاصله ای بسیار است میان ابراهیم خلیل الله (ع) و حسین ثارالله (ع)، میان اسماعیل (ع) با علی اکبر (ع) میان هاجر (ع) و زینب (ع)، و گویا مکه بهانه ای است برای کربلایی شدن و طواف و سعی و رمی و ذبح و ... تمرینی است برای حسینی شدن. پس حاجی در مکه باید کربلایی شود و ابراهیم مکه باید حسینی گردد و خلاصه با بهره بردن از نمادهای حجّ مکّه، باید عزم واقعی کرد و حسین وار قصد خدا نمود و از خود تا خدای خود سفر کرد.
آری! این است راز فضیلت کربلا و زیارت کربلا و زائران حسین (ع).
قال الصادق (ع): (أنَّ الله إتَّخَذَ کربَلا حَرَماً آمِناً مُبارکاً قَبلَ أن یَتَّخِذَ مَکّهَ حَرَماً.)(1)
«همانا خداوند کربلا را حرمی أمن و مبارک قرار داد قبل از آن که مکه را حرم قرار دهد.»
قال الصادق (ع):
(لَو أنَّ أحدَکُم حَجَّ ألفَ حَجهٍ ثُمَّ لَم یأتِ قبرَ الحسین بن علیٍّ (ع) لَکان قَد تَرَکَ حَقّاً مِن حُقوِقِ الله تعالی و سُئلَ عن ذلک فقالَ: حقٌّ الحُسَین (ع) مَفروضٌ علی کُلّ مُسلمِ.)(2)
«اگر یکی از شما هزار مرتبه به حجّ رود ولی به زیارت قبر امام حسین (ع) نرود، مسلماً حقی از حقوق خداوند متعال را ترک کرده و از آن (تضییع حق در قیامت) مورد سئوال واقع می شود. آنگاه فرمود: (رعایت) حق امام حسین (ع) بر هر مسلمانی واجب است.»
قال الصادق (ع):
(مَن أتی الحسین بن علیٍّ (ع) فَتَوَضَّأ و اغتَسَلَ فی الفراتِ لَم یَرفَع قَدَما و لَم یَضع قَدَماً إلا کَتَبَ اللهُ لَهُ حَجَّهً و عُمرَهً.)(3)
«هر کس به زیارت امام حسین (ع) برود، وضو بگیرد و در فرات غسل نماید، قدمی بر نمی دارد و نمی گذارد مگر اینکه خداوند برایش (ثواب) یک حجّ و یک عمره می نویسد.»
قال الصادق (ع): (إنَّ أرضَ الکَعبهِ قالَت: مَن مِثلی وَ قَد بُنِیَ بیتُ اللهِ علی ظَهری یَأتینی النّاسُ مِن کل فَجّ عَمیقٍ و جُعِلَتُ حَرَمَ الله و أمنَهُ، فَأوحی الله إلَیها: کُفّی و قِرّی، ما فَضلُ ما فُضِلتِ بِهِ فیما أعطِیَت أرضُ کَربلاءَ الاّ بِمَنزِلَه الإبرَهِ غُمِسَت فی البَحر فَحَمَلَت مِن ماءِ البَحرِ وَ لَولا تَربَهُ کَربلاءِ ما فَضَّلتُکِ وَ لَولا مَن ضَمَّتهُ کَربَلاءُ لَما خَلقتُکِ و لا خَلَقتُ الّذی إفتَخَرتِ بِهِ فَقِرّی وَ استَقِرّی و کونی ذَنَبا مُتواضِعاً ذَلیلاً مَهیناً غَیرَ مُستَنکِفٍ و لا مُستکبِرٍ لأرضِ کربلاءَ و إلا مَسَختُکِ و هَوَیتُ بِکِ فی نارِ جَهَنَّمَ.)(4)
[(چون خدا زمین کعبه را خلق فرمود) زمین کعبه گفت: کیست مثل من؟ همانا خانه ی کعبه بر پشت من بنا شده و مردم از هر نقطه دوری به سوی من می آیند، من حرم أمن خدا هستم، پس خدا به او وحی نمود: ساکت باش و آرام بگیر که فضل و برتری تو نسبت به سرزمین کربلا به اندازه ی (آب) سر سوزنی است که داخل دریا فرو رفته و بیرون بیاید، (تو همچون آن قطره و کربلا همچون دریاست) اگر نبود خاک کربلا تو را برتری نمی دادم و اگر نبود آنچه که کربلا در بر گرفته، تو را خلق نمی کردم و خلق نمی کردم آنچه (کعبه) را که تو بدان افتخار می کنی، پس قرار و آرام بگیر و در برابر کربلا، فروتن، متواضع و ذلیل باش و تکبر نورز و گرنه تو را در آتش جهنّم فرو می افکنم.]
حسین (ع) و کربلای او یک نمونه ی خالص و عینیت یافته از حاجی واقعی و قاصد الی الله است. تمام آنچه که در اعمال حجّ، به صورت یک نمایش و سمبل انجام می گیرد، در کربلا به صورت واقعی و عملی تحقق یافت، به عبارتی:
- اگر در حجّ هجرت به سوی وادی أمن است در کربلا هجرت به سوی سرزمین ناامن و پر از کرب و بلا بود.
- اگر حاجی در حجّ، با لباس سفید احرام می بندد، حسین (ع) با لباس سرخ جهاد، احرام بست.
- اگر حاجی در حجّ، سعی صفا و مروه عبادی دارد، حسین (ع) در حجّ کربلا، سعی صفا و مروه ی جهادی داشت.
- اگر حاجی در حجّ مکه از آب گوارای زمزم می نوشد، حسین (ع) در کربلا از آب فرات هم منع شد.
- اگر حاجی در حجّ مکه، یک قربانی گوسفند تقدیم خدا می کند، حسین (ع) در حج کربلا، فرزندان، جوانان و برادرانش را به عنوان قربانی در راه خدا تقدیم کرد.
- اگر حاجی در حجّ مکه، سر می تراشد، حسین (ع) در حجّ کربلا، سر داد.
- اگر ابراهیم در مکّه، اسماعیل را تا مرز ذبح پیش برد حسین (ع) در حجّ کربلا علی اکبر و علی اصغرش را در راه خدا ذبح نمود.
- اگر ابراهیم (ع) مکه اهل و عیالش را در «وادی غیر ذی زرع» سکنی داد، حسین (ع) در حجّ کربلا اهل و عیالش را در وادی پر بلا و پر دشمن سکونت داد.
- اگر در حجّ مکه، شیاطین نمادین و سنگ هایی بی خطر رمی می شوند، حسین (ع) در حجّ کربلا، شیطان واقعی و خطرناکی چون یزید را رمی و نابود نمود.
- اگر در حج مکه، خدا به زبان خوانده می شود، حسین (ع) در حجّ کربلا، خدای را به عمل خواند.
- اگر حاجیان در راه حجّ مکّه از مال خویش می گذرند، حسین (ع) در حجّ کربلا، از مال و جان و فرزندان و خانواده ی خویش گذشت.
- اگر کعبه مطاف فرشتگان حافّین است، کربلا مطاف فرشتگان باکین است.
با این اوصاف فاصله ای بسیار است میان ابراهیم خلیل الله (ع) و حسین ثارالله (ع)، میان اسماعیل (ع) با علی اکبر (ع) میان هاجر (ع) و زینب (ع)، و گویا مکه بهانه ای است برای کربلایی شدن و طواف و سعی و رمی و ذبح و ... تمرینی است برای حسینی شدن. پس حاجی در مکه باید کربلایی شود و ابراهیم مکه باید حسینی گردد و خلاصه با بهره بردن از نمادهای حجّ مکّه، باید عزم واقعی کرد و حسین وار قصد خدا نمود و از خود تا خدای خود سفر کرد.
آری! این است راز فضیلت کربلا و زیارت کربلا و زائران حسین (ع).
قال الصادق (ع): (أنَّ الله إتَّخَذَ کربَلا حَرَماً آمِناً مُبارکاً قَبلَ أن یَتَّخِذَ مَکّهَ حَرَماً.)(1)
«همانا خداوند کربلا را حرمی أمن و مبارک قرار داد قبل از آن که مکه را حرم قرار دهد.»
قال الصادق (ع):
(لَو أنَّ أحدَکُم حَجَّ ألفَ حَجهٍ ثُمَّ لَم یأتِ قبرَ الحسین بن علیٍّ (ع) لَکان قَد تَرَکَ حَقّاً مِن حُقوِقِ الله تعالی و سُئلَ عن ذلک فقالَ: حقٌّ الحُسَین (ع) مَفروضٌ علی کُلّ مُسلمِ.)(2)
«اگر یکی از شما هزار مرتبه به حجّ رود ولی به زیارت قبر امام حسین (ع) نرود، مسلماً حقی از حقوق خداوند متعال را ترک کرده و از آن (تضییع حق در قیامت) مورد سئوال واقع می شود. آنگاه فرمود: (رعایت) حق امام حسین (ع) بر هر مسلمانی واجب است.»
قال الصادق (ع):
(مَن أتی الحسین بن علیٍّ (ع) فَتَوَضَّأ و اغتَسَلَ فی الفراتِ لَم یَرفَع قَدَما و لَم یَضع قَدَماً إلا کَتَبَ اللهُ لَهُ حَجَّهً و عُمرَهً.)(3)
«هر کس به زیارت امام حسین (ع) برود، وضو بگیرد و در فرات غسل نماید، قدمی بر نمی دارد و نمی گذارد مگر اینکه خداوند برایش (ثواب) یک حجّ و یک عمره می نویسد.»
قال الصادق (ع): (إنَّ أرضَ الکَعبهِ قالَت: مَن مِثلی وَ قَد بُنِیَ بیتُ اللهِ علی ظَهری یَأتینی النّاسُ مِن کل فَجّ عَمیقٍ و جُعِلَتُ حَرَمَ الله و أمنَهُ، فَأوحی الله إلَیها: کُفّی و قِرّی، ما فَضلُ ما فُضِلتِ بِهِ فیما أعطِیَت أرضُ کَربلاءَ الاّ بِمَنزِلَه الإبرَهِ غُمِسَت فی البَحر فَحَمَلَت مِن ماءِ البَحرِ وَ لَولا تَربَهُ کَربلاءِ ما فَضَّلتُکِ وَ لَولا مَن ضَمَّتهُ کَربَلاءُ لَما خَلقتُکِ و لا خَلَقتُ الّذی إفتَخَرتِ بِهِ فَقِرّی وَ استَقِرّی و کونی ذَنَبا مُتواضِعاً ذَلیلاً مَهیناً غَیرَ مُستَنکِفٍ و لا مُستکبِرٍ لأرضِ کربلاءَ و إلا مَسَختُکِ و هَوَیتُ بِکِ فی نارِ جَهَنَّمَ.)(4)
[(چون خدا زمین کعبه را خلق فرمود) زمین کعبه گفت: کیست مثل من؟ همانا خانه ی کعبه بر پشت من بنا شده و مردم از هر نقطه دوری به سوی من می آیند، من حرم أمن خدا هستم، پس خدا به او وحی نمود: ساکت باش و آرام بگیر که فضل و برتری تو نسبت به سرزمین کربلا به اندازه ی (آب) سر سوزنی است که داخل دریا فرو رفته و بیرون بیاید، (تو همچون آن قطره و کربلا همچون دریاست) اگر نبود خاک کربلا تو را برتری نمی دادم و اگر نبود آنچه که کربلا در بر گرفته، تو را خلق نمی کردم و خلق نمی کردم آنچه (کعبه) را که تو بدان افتخار می کنی، پس قرار و آرام بگیر و در برابر کربلا، فروتن، متواضع و ذلیل باش و تکبر نورز و گرنه تو را در آتش جهنّم فرو می افکنم.]
پی نوشت ها :
1. بحار، ج 101، ص 110.
2. بحار، ج 101، ص 5.
3. کامل الزیارات، ص 345.
4. وسائل الشیعه، ج 14، ص 514.