شاید بتوان نهضت مشروطه ی ایران را مهمترین واقعه ی تاریخ چندهزار ساله ی این ملت کهن سال دانست.
مردم ایران در این جنبش به دنبال کسب آزادی ها و حقوق از دست رفته ای بودند که طی قرون متمادی به وسیله ی عُمّال حکومت های مستبد پایمال شده بود.
جنبش مشروطه یک باره به وقوع نپیوست. بلکه مقدماتی داشت که به صورت مختصر به شرح آنها می پردازیم. یکی از مهمترین وقایعی که بعدها به حرکت و جنبش مردم در مشروطه منتهی شد نهضت تحریم تنباکو است. تا قبل از آن حرکت مردم تصور نمی کردند در مقابل دستورات و اوامر پادشاه خودکامه بتوان ایستادگی کرد. اما حکم تحریم تنباکو که به وسیله ی میرزای شیرازی استاد گرانقدر آخوند خراسانی صادر شد در خاطره ی مردم ماند تا در انقلاب مشروطیت به کمک آنها بیاید. اما مردم در انقلاب مشروطه چه می خواستند؟ وقوع این جنبش چه دستاوردهایی بر ایشان به ارمغان آورد؟
مشروطیت، این باور و پندار غلط که پادشاه سایه ی خدا بر روی زمین است را از میان برداشت. مردم فهمیدند که پادشاه نماینده ی ملت است و چنانچه از مصالح ملت و کشور پا را فراتر بگذارد و به اعمال مستبدانه دست بزند می توان او را برکنار و دیگری را به جای او نشاند.
مشروطیت به همه ثابت کرد که برای قرارگرفتن در یک منصب حکومتی نسبت خانوادگی با دربار کافی نیست، بلکه باید شاسیتگی، لیاقت و کاردانی به جای آن ملاک قرار گیرد.
مشروطیت خواهان جدا کردن قضاوت از حکومت و تاسیس عدالتخانه برای دادخواهی مظلومان و رسیدگی به شکایت بی پناهان شد.
حرکت های آغازین مردم برای جنبش مشروطه در زمان مظفرالدین شاه به وقوع پیوست. اما یک جوّ روانی در دوره ی ناصرالدین شاه و فتح علی شاه به وجود آمد که ذهن مردم را به خود مشغول کرده بود.
این جو روانی تحت تاثیر شکست های سنگین ایران در جنگ با روسیه و دیگر کشورها قرار داشت. مردم مشاهده می کردند که کشورشان روز به روز ضعیف تر می شود ولی کشورهای دیگر در راه ترقی گوی سبقت را از هم می ربایند. بعضی رجال و پادشاهان قاجار به این امر آگاه بودند، اما سیستم غلط و بی لیاقتی اکثر آنها اجازه ی هیچ گونه حرکتی را نمی داد.
بعد از قتل امیرکبیر و ناتمام گذاشتن اصلاحات او، خود ناصرالدین شاه در سفرهایی که به اروپا رفت پیشرفت این کشورها را از نزدیک ملاحظه کرد و گاهی با بعضی رجال کاردان همچون میرزا حسن خان سپهسالار دست به اقداماتی می زد که همه ناکام ماندند. نافرجامی حرکت های اصلاح طلبانه و ندانم کاری شاه و فساد دربار باعث از دست دادن بخش های زیادی از خاک کشورمان شد.
بعد از ناصرالدین شاه، ولیعهد مریض حال و ناتوان او مظفرالدین شاه به قدرت رسید. ناصرالدین شاه را آخرین پادشاه سنتی ایران می دانند زیرا، هیبت و اقتدار او مانع آشکار شدن ضعف های درونی حکومت می شد. اما در زمان مظفرالدین شاه که اقتدار چندانی نداشت یک واقعه ی کوچک زمینه ی بروز جنبش های طولانی را فراهم می کرد.
بر همین اساس وقتی علاء الدوله حاکم تهران به بهانه ی گرانی قند چند تن از تاجران از جمله شخص محترمی به نام سیدهاشم را فلک کرد، بازاریان قیام کردند و بازار را بستند.
علمای آن دوره به عنوان همبستگی با مردم با آنان همراه شدند و به عنوان اعتراض در حرم حضرت عبدالعظیم بست نشستند. آنها به این طریق موفق شدند به یکی از خواسته های خود یعنی عزل علاء الدوله دست بیابند. اما بلافاصله بعد از آن در موقعی که علما به تهران برگشته بودند در درگیری بین مردم و دولتیان با شلیک یکی از افسران دولتی شخص بی گناهی به نام سیدعبدالحمید کشته شد. مردم و علما که دیگر تحمل شقاوت و بی رحمی عین الدوله و درباریان را نداشتند در مسجد جمعه تحصن کردند و عزل صدراعظم عین الدوله را خواستار شدند.
دولتیان مسجد را محاصره کرده و از ورود و همراهی مردم با علما جلوگیری کردند. علما که چاره ای نداشتند به قم مهاجرت کردند و در حرم حضرت معصومه (س) ماندگار شدند. دو نفر از علمایی که در تهران همدست شدند و توانستند با یاری مردم در مقابل عین الدوله بایستند سید محمد طباطبایی و سید عبدالله بهبهانی بودند.
بعد از مهاجرت علما به قم خبرهای ناگواری درباره ی تحصن کنندگان قم در بین مردم شایع شد. جو نگران کننده و یاس آلودی تهران را فراگرفته بود. عده ای از مردم از روی ناچاری به سفارت انگلیس پناه آوردند و در آنجا بست نشستند. روز به روز بر تعداد این افراد افزوده می شد تا اینکه به حدود ده تا چهارده هزار نفر رسیدند.
بست نشینی یکی از دلایل ناامنی مردم بود. مردم بی پناه دیگر از دست دولتیان بی رحم حتی در مسجد هم ایمن نبودند چاره ای جز پناه بردن به سفارت انگلیس ندیدند. در ضمن در آن مقطع تاریخی در میان دولت های بیگانه انگلیس بیشتر وجه ی حمایت از مشروطیت و آزادیخواهی را داشت و روسیه طرفداری از استبداد می کرد.
در میان پادشاهان سلسله ی قاجار مظفرالدین شاه از دیگران به نسبت خصلتی انسانی تر داشت. عبدالله رازی در کتاب تاریخ ایران در این مورد می نویسد: «مظفرالدین شاه جهان فانی را بدرود گفت و نام نیک از خود به یادگار گذاشت. این پادشاه گرچه مرد ضعیف النفس و بی کفایتی بود ولی باید انصاف داد که دلی پاک طینت و خوبی داشت و از روی میل و رغبت با ملت همراهی نمود و فرمان مشروطیت را اعطا کرد...» (2)
مردم ایران در این جنبش به دنبال کسب آزادی ها و حقوق از دست رفته ای بودند که طی قرون متمادی به وسیله ی عُمّال حکومت های مستبد پایمال شده بود.
جنبش مشروطه یک باره به وقوع نپیوست. بلکه مقدماتی داشت که به صورت مختصر به شرح آنها می پردازیم. یکی از مهمترین وقایعی که بعدها به حرکت و جنبش مردم در مشروطه منتهی شد نهضت تحریم تنباکو است. تا قبل از آن حرکت مردم تصور نمی کردند در مقابل دستورات و اوامر پادشاه خودکامه بتوان ایستادگی کرد. اما حکم تحریم تنباکو که به وسیله ی میرزای شیرازی استاد گرانقدر آخوند خراسانی صادر شد در خاطره ی مردم ماند تا در انقلاب مشروطیت به کمک آنها بیاید. اما مردم در انقلاب مشروطه چه می خواستند؟ وقوع این جنبش چه دستاوردهایی بر ایشان به ارمغان آورد؟
مشروطیت، این باور و پندار غلط که پادشاه سایه ی خدا بر روی زمین است را از میان برداشت. مردم فهمیدند که پادشاه نماینده ی ملت است و چنانچه از مصالح ملت و کشور پا را فراتر بگذارد و به اعمال مستبدانه دست بزند می توان او را برکنار و دیگری را به جای او نشاند.
مشروطیت به همه ثابت کرد که برای قرارگرفتن در یک منصب حکومتی نسبت خانوادگی با دربار کافی نیست، بلکه باید شاسیتگی، لیاقت و کاردانی به جای آن ملاک قرار گیرد.
مشروطیت خواهان جدا کردن قضاوت از حکومت و تاسیس عدالتخانه برای دادخواهی مظلومان و رسیدگی به شکایت بی پناهان شد.
حرکت های آغازین مردم برای جنبش مشروطه در زمان مظفرالدین شاه به وقوع پیوست. اما یک جوّ روانی در دوره ی ناصرالدین شاه و فتح علی شاه به وجود آمد که ذهن مردم را به خود مشغول کرده بود.
این جو روانی تحت تاثیر شکست های سنگین ایران در جنگ با روسیه و دیگر کشورها قرار داشت. مردم مشاهده می کردند که کشورشان روز به روز ضعیف تر می شود ولی کشورهای دیگر در راه ترقی گوی سبقت را از هم می ربایند. بعضی رجال و پادشاهان قاجار به این امر آگاه بودند، اما سیستم غلط و بی لیاقتی اکثر آنها اجازه ی هیچ گونه حرکتی را نمی داد.
بعد از قتل امیرکبیر و ناتمام گذاشتن اصلاحات او، خود ناصرالدین شاه در سفرهایی که به اروپا رفت پیشرفت این کشورها را از نزدیک ملاحظه کرد و گاهی با بعضی رجال کاردان همچون میرزا حسن خان سپهسالار دست به اقداماتی می زد که همه ناکام ماندند. نافرجامی حرکت های اصلاح طلبانه و ندانم کاری شاه و فساد دربار باعث از دست دادن بخش های زیادی از خاک کشورمان شد.
بعد از ناصرالدین شاه، ولیعهد مریض حال و ناتوان او مظفرالدین شاه به قدرت رسید. ناصرالدین شاه را آخرین پادشاه سنتی ایران می دانند زیرا، هیبت و اقتدار او مانع آشکار شدن ضعف های درونی حکومت می شد. اما در زمان مظفرالدین شاه که اقتدار چندانی نداشت یک واقعه ی کوچک زمینه ی بروز جنبش های طولانی را فراهم می کرد.
بر همین اساس وقتی علاء الدوله حاکم تهران به بهانه ی گرانی قند چند تن از تاجران از جمله شخص محترمی به نام سیدهاشم را فلک کرد، بازاریان قیام کردند و بازار را بستند.
علمای آن دوره به عنوان همبستگی با مردم با آنان همراه شدند و به عنوان اعتراض در حرم حضرت عبدالعظیم بست نشستند. آنها به این طریق موفق شدند به یکی از خواسته های خود یعنی عزل علاء الدوله دست بیابند. اما بلافاصله بعد از آن در موقعی که علما به تهران برگشته بودند در درگیری بین مردم و دولتیان با شلیک یکی از افسران دولتی شخص بی گناهی به نام سیدعبدالحمید کشته شد. مردم و علما که دیگر تحمل شقاوت و بی رحمی عین الدوله و درباریان را نداشتند در مسجد جمعه تحصن کردند و عزل صدراعظم عین الدوله را خواستار شدند.
دولتیان مسجد را محاصره کرده و از ورود و همراهی مردم با علما جلوگیری کردند. علما که چاره ای نداشتند به قم مهاجرت کردند و در حرم حضرت معصومه (س) ماندگار شدند. دو نفر از علمایی که در تهران همدست شدند و توانستند با یاری مردم در مقابل عین الدوله بایستند سید محمد طباطبایی و سید عبدالله بهبهانی بودند.
بعد از مهاجرت علما به قم خبرهای ناگواری درباره ی تحصن کنندگان قم در بین مردم شایع شد. جو نگران کننده و یاس آلودی تهران را فراگرفته بود. عده ای از مردم از روی ناچاری به سفارت انگلیس پناه آوردند و در آنجا بست نشستند. روز به روز بر تعداد این افراد افزوده می شد تا اینکه به حدود ده تا چهارده هزار نفر رسیدند.
بست نشینی یکی از دلایل ناامنی مردم بود. مردم بی پناه دیگر از دست دولتیان بی رحم حتی در مسجد هم ایمن نبودند چاره ای جز پناه بردن به سفارت انگلیس ندیدند. در ضمن در آن مقطع تاریخی در میان دولت های بیگانه انگلیس بیشتر وجه ی حمایت از مشروطیت و آزادیخواهی را داشت و روسیه طرفداری از استبداد می کرد.
صدور فرمان مشروطه
ایستادگی مردم و عملا و همبستگی اقشار مختلف از قبیل روشنفکران، بازاریان و دیگر اقشار به اتحاد و موفقیت آنها در مقابل دولت مستبد منجر شد. آنها در ابتدا خواستار عزل عین الدوله و تاسیس عدالتخانه شدند و در مراحل بعد خواسته های دیگری از قبیل مشروطه (1) و قانون و تاسیس مجلس شورای ملی را خواستار شدند. فشار چندجانبه اقشار مردم و علما مظفرالدین شاه قاجار را مجبور کرد در تاریخ 13 مرداد 1285 شمسی (چهاردهم جمادی الثانی 1324 قمری و 5 اوت 1906) فرمان مشروطیت ایران را امضا کند.در میان پادشاهان سلسله ی قاجار مظفرالدین شاه از دیگران به نسبت خصلتی انسانی تر داشت. عبدالله رازی در کتاب تاریخ ایران در این مورد می نویسد: «مظفرالدین شاه جهان فانی را بدرود گفت و نام نیک از خود به یادگار گذاشت. این پادشاه گرچه مرد ضعیف النفس و بی کفایتی بود ولی باید انصاف داد که دلی پاک طینت و خوبی داشت و از روی میل و رغبت با ملت همراهی نمود و فرمان مشروطیت را اعطا کرد...» (2)
پی نوشت ها :
1. حکومت مشروطه و مشروطیت: رژیم سیاسی یا حکومتی که دامنه ی کاربرد قدرت در آن محدود به حدود قانونی است، و به همین دلیل، در برابر مفهوم حکومت استبدادی و دیکتاتور قرار دارد. ر.ک به: آشوری، داریوش، دانشنامه ی سیاسی، مروارید، تهران، 1380، ص 142.
2. عبدالله رازی، تاریخ ایران.