نویسنده : ایمان نوروزی
مترجم: خانم خطیبی
مترجم: خانم خطیبی
گفتوگو با «گوئیجی ساکاکوچی»، از اعضای کاروان آسیایی
پرونده
اشاره: اهل ژاپن، نویسنده و خبرنگار است. در اینترنت جستوجو میکرده که چگونه میشود به مردم غزه کمک کرد؟ و از این طرق به کاروان پیوسته است. پانزده سالگی ترک تحصیل کرده است و میگوید، بار دوم است که به ایران میآید. در سفر اول، در مرز، عکس بزرگی از امام با جملهای علیه آمریکا و استکبار جهانی دیده بوده و اینبار هم دلش میخواسته عکس امام را در مرز ببیند، ولی خبری از عکس امام نبوده است. آنقدر احساس نزدیکی میکند که امام روح ا... را هم با لفظ امام خطاب میکند.تودلبرو و دوستداشتنی است. با تیپی منحصربهفرد و صدایی دلنشین و گیرا که به درد دوبله میخورد. بیشتر سر تکان میدهد تا زبان. در تبریز مسلمان شده است و بچهها میگفتند: «در ترکیه، جلوی جمعیت با پیشانی بند «یاحسین(ع)» بلند شده و ندا سر داده است، من از کشوری میآیم که در آن مسلمان زیاد نیست، ولی من مسلمان شدهام و نماز میخوانم.»
ساکا! محبوبترین رماننویس و الگویت در نوشتن چه کسی است؟
«ژان ژینت» فرانسوی، محبوبترین رماننویس من است.
چهطور از حرکت این کاروان مطلع شدی؟
از طریق اینترنت. زمانی که در اینترنت جستوجو میکردم که چگونه میشود به غزه و مردم فلسطین کمک کرد، با سایتی آشنا شدم به نام «حرکت جهانی» و از این طریق بود که همراه شدم.
هدفت از این سفر چه بود؟
هدفم نشان دادن همبستگی مردم ژاپن با مردم غزه است؛ بهخاطر اینکه در این دوره هیچ حرکتِ مستقیمِ خشونتآمیزی جواب نخواهد داد و به کسانی که میگویند سلاح نیاز داریم، اصلاً اعتماد ندارم که علیه صهیونیزم وارد عمل شوند و فکر نمیکنم موفقیتی هم حاصل شود. مانند یک دور است که آمریکا و غرب سلاح میسازند که ما این سلاح را بخریم و علیه تروریسم استفاده کنیم. حتی اگر مردم غرب هم واقعیت را بدانند، هیچ اعتراضی نخواهند داشت و با این حرکتها همراه خواهند شد. من هیچ کاری را آنطور که آنها نقشه کشیدهاند، انجام نمیدهم. اصلاً آنها میخواهند ما با روش آنها جلو برویم.
چه کاری از دست تو ساخته است ؟
کاری که از دست من برمیآید این است که بهعنوان یک انسان بروم آنجا و با حضور خود، حمایت و همبستگیام را نشان بدهم و به آنها بگویم که من دست خالی هستم.
این حمایت نمیتواند از طریق دیگری انجام بگیرید؟ مثلاً کتاب، یا فضای مجازی و اینترنت؟
من مینویسم، ولی حتی به رسانهها اعتماد ندارم. شما میتوانید یک رمان بنویسید، ولی ممکن است در بعضی جاها حتی اجازة انتشار هم پیدا نکند. من بر اساس حقیقت و واقعیت مینویسم و از هر ابزاری که بر اساس واقعیتهاست، برای این نوع مبارزه استفاده میکنم. من برای هدف خود، عکس و فیلم میگیرم که بعداً بنویسم و منتشر کنم. اطلاعات ژاپنیها دربارة فلسطین خیلی کم است و فقط یک نفر از ژاپن توانست همراه کاروان شود.
اصلاً چه نیازی به حضور فیزیکی است؟
بدن من مثل یک عروسک است، اما من میتوانم از این بدن برای آگاهی مردم ژاپن از آنچه در غزه و فلسطین میگذرد، استفاده کنم. من فقط از روش صلح استفاده میکنم، نه داد میزنم و نه شعار میدهم. میخواهم که فقط من را ببینند. مردمم وقتی من را ببیند، حساس خواهند شد، احساس همدردی خواهند یافت و احساس دفاع بهشان دست خواهد داد؛ فقط باید دکمهای را بزنم که بتوانم ذهنهای مردمم را نسبت به این موضوع روشن کنم. حتی اگر یک ژاپنی ببیند و آگاه شود، ارزشش را دارد؛ حتی یک ژاپنی!
احتمال کشته شدن و خطر در این سفر زیاد است. چهطور با این مسأله کنار آمدی؟
من یک اَبَرآدم نیستم و من هم میترسم؛ این واکنش خیلی طبیعی است. هر اتفاقی بیفتد، سرنوشت ماست و نمیشود جلویش را گرفت. مهم این است که خودمان به کاری که میکنیم، ایمان داشته باشیم. هدف اصلی ما شکستن محاصرة غزه و بهدست آوردن استقلال فلسطین به پایتختی بیتالمقدس است.
چه انگیزهای باعث شد که بر این ترس غلبه کنی و همراه شوی ؟
موقعی که غزه و وضعیت مردم آنجا را دیدم، کاملاً بر این ترس غلبه کردم؛ هرچند غلبهای نبود؛ چون ترسی نبود. واقعاً هنوز هم تصور اینکه کشورمان ژاپن پس از جنگ جهانی دوم اشغال شد و زیر تسلط بیگانگان قرار گرفت، برای ما ژاپنیها مانند کابوس است و من احساس مردم غزه و رنج آنها را درک میکنم. البته هنوز ما ژاپنیها از حضور ارتش آمریکا در کشورمان راضی نیستیم و پایگاه نظامی اوکیناوا که این نیروها در آن مستقرند، برای ما پایگاهِ اشغالشده است.
آیا در ژاپن رسانهای هست که بخواهد این مطالب را منعکس کنند و اصلاً این اجازه به تو داده میشود که دربارة این موضوع صحبت کنی؟
رادیو ژاپنیزبان جمهوری اسلامی در واقع اولین رسانهای بود که من توانستم حرفهایم را در آن بزنم. دولت آمریکا و غرب آنقدر رسانهها را سانسور میکنند و به دولتها فشار میآورند که اصلاً و باید خارج شویم.
از ژاپن و مردم ژاپن برایمان بگو ؟
در کمتر از بیست سال گذشته، بیش از سههزار نفر در ژاپن خودکشی کردهاند. این بهخاطر فشاری است که به آنها آمده است؛ بهخاطر جهانیسازی و مدرن شدن، و اینکه از زندگی ماشینی خسته شدهاند. این خوب است که ژاپنیها سختکوش هستند، ولی باید با آگاهی و از روی شعور و عقل کار کنند. موقعی که شما خوب کار کنید، از شما استفاده میکنند. اگر کمپانی به شما دستمزد خوبی بدهد خوب است، ولی آنها از تو میخواهند که فقط کار کنید؛ کار، کار، کار، بدون دستمزد خوب و بدون هیچ حمایتی و اگر کارایی شما اندکی کم شود، دیگر کمپانی به شما احتیاجی نخواهد داشت؛ پس برای چه انسان باید برای این کمپانیها کار کند؟ واقعاً چه دلیلی دارد که انسان خودش را بفروشد؟
آیا پیش از این هم به ایران سفری داشتهای؟
بله!
چه سالی؟
1986؛ امام خمینی هنوز زنده بودند.
چه شد که به ایران سفر کردی؟
هیچ دلیلی نداشت. یک جوان هفده ساله بودم و درس هم نمیخواندم؛ چون در پانزده سالگی درسم را رها کرده بودم، پس از آن شروع کردم به کار کردن و پول جمع کردن، فقط بهخاطر اینکه از آن فضا خارج شوم. ابتدا با قایق به چین رفتم و از آنجا به شانگهای، ترکستان، کشمیر و سپس پاکستان و از آنجا به ایران آمدم. ایران فقط بهخاطر اینکه سر راهم بود، آمدم.
وقتی از مرز وارد شدم، یک عکس بزرگ از امام خمینی را همراه با جملهای که آنجا نصب شده بود، دیدم. آن موقع نتوانستم بفهمم چی نوشته، ولی از یکی پرسیدم. به من گفت: «جملهای است از امام خمینی علیه امپریالیسم و استکبار و آمریکا.» یک همچنین چیزی. اینبار هم که آمدم، خیلی دلم میخواست آن عکس را ببینم، ولی نمیدانم چرا عکسی از امام نبود!
مثل اینکه امام را هم دیدهای؟
بله! از فاصلة خیلی خیلی نزدیک، کمتر از بیست متر؛ در یک میدانی که سربازان داشتند رژه میرفتند. تقریباً این واقعه برای سال 1986 است. آن زمان که ایران یک حملة بزرگ انجام داده بود و من چند روز قبلش اینجا بودم. فکر کنم این رژه هم بهخاطر آن بود.
از احساسات بگو. وقتی امام خمینی را دیدی، چه احساسی داشتی؟
احساس خوبی داشتم و آن جملهای که لب مرز دیده بودم، در ذهنم متجلی شد. خوشحال بودم که از نزدیک ایشان را میبینم.
پیش از سفر به ایران، از انقلاب اسلامی ایران و امام خمینی چیزی شنیده بودی؟
پیش از آن چیزی در مورد ایران نمیدانستم. اطلاعاتم در مورد ایران، یکی جنگ ایران و عراق و دیگر نام امام خمینی بود.
پس از اینکه از ایران رفتی، آیا مسائل ایران، انقلاب و تحولی که در ایران شده بود را دنبال میکردی؟
پس از ایران، چهار سال در سفر بودم و سفرم طول کشید. از ایران به ترکیه، بعد سوریه، مصر و چند کشور آفریقایی رفتم. سپس وارد اروپا شدم و کشورهایی مثل ایتالیا، اسپانیا، فرانسه و... را دیدم. در برخی از کشورها برای تأمین خرج سفرم مشغول کار شدم. پس از چهار سال سفر، وقتی به نیویورک رسیدم، سفرم را متوقف کردم و آن زمان بود که اخبار مربوط به ایران و امام خمینی را دنبال میکردم؛ اما فرصت مطالعة عمیق را نداشتم.
بعدش چه اتفاقی افتاد؟
شش ماه در نیویورک بودم، سپس به ژاپن برگشتم. در ژاپن هم بیشتر بهدنبال پول درآوردن بودم و پس از شش ماه، دوباره سفرم را بهمدت سه سال و نیم آغاز کردم. عملاً فرصتی برای مطالعة مفصل و جامع در مورد انقلاب ایران و امام خمینی نداشتم.
نسبت به بار اولی که ایران آمدید، چه تفاوت و تغییراتی دیدید؟
در طول این سالها ایران خیلی دچار تغییر شده است؛ شکل و شمایل شهرها تغییر کرده و غربی شده است. الآن انگلیسی بیشتر شده است. بار اول که ایران آمده بودم، همه چیز به فارسی بود؛ حتی عددها. ولی حالا نحوة لباس پوشیدن، قیافة آدمها و همة اینها تغییر پیدا کرده است. من به کشورهای مختلفی رفتهام و جوامع زیادی را با چشم خودم دیدهام. میدانم امپریالیسم، سرمایهداری و استعمار چه شکل و شمایلی دارند و اینها را به چشم خودم دیدهام. در کشور شما هم بیتأثیر نبودهاند.
و نظرت در مورد ایران و رئیسجمهورش آقای احمدینژاد چیست؟
در مورد ایران نمیتوانم نظری بدهم؛ چون خیلی مسألة کلان و ظریفی است؛ اما در مورد آقای احمدینژاد، چیزی که میبینم، با استکبار و امپریالیسم مخالف است و جلوی آن ایستاده که واقعاً قابل تحسین است.
و استقبال مردم ایران از کاروان را چگونه دیدی؟
استقبال مردم ایران از کاروان غزه، خیلی پرشور و دیدنی بود و مرا متحیر کرد. برایم مانند یک رؤیا بود و باید از آنان متشکر و قدردان بود.
در پایان اگر مطلبی هست، بفرمایید:
جای بسی خوشحالی است که آسیاییها به مسائل جهانی مانند غزه و فلسطین توجه ویژهای دارند. مسألة فلسطین، تنها مسألة مسلمانان نیست و مسألة بشریت است. فلسطینیها اکنون نیازمند یاری همة مردم دنیا هستند. ما هنوز اول راه هستیم و باید تلاش بیشتری در این زمینه انجام دهیم؛ چون صهیونیستها از راهاندازی اینگونه کاروانهای بشردوستانه وحشت دارند و اگر میلیونها نفر بهسمت غزه حرکت کنند، بهطور یقین اسرائیل و حامی اصلی آن آمریکا شکستپذیرند و باید برای این حرکت تلاش کنیم.
در مورد سازمان ملل هم باید بگویم که سازمان همة ملل نیست، و باید مسألة فلسطین را تاکنون حل میکرد؛ زیرا مردم فلسطین انسانند. مثلاً نمیتوان از طرفی مردم ژاپن را مهمان مسلسل کرد و از طرفی کمکهای انسان دوستانه به این کشور کرد.
در پایان باید اظهار شرمساری کنم که دولت ژاپن بهخاطر روابط گسترده با آمریکا، از مردم غزه حمایت نمیکند. قدر دولت و رییسجمهورتان را بدانید و من بر خود وظیفه میدانم بهعنوان یک ژاپنی، دین انسانی خودم را به مردم غزه ادا نمایم.
منبع ماهنامه امتداد شماره 61