خاتمیت و رابطه آن با امامت (5)

مفهوم شناسی آینده گرایی و انتظار در تفکر شیعی، فرجام اندیشی در تفکر دینی، آینده پذیری، آینده گزینی و آینده باوری، نگاه به آینده و آینده نگری در آموزه های قرآن و تعالیم اهل بیت علیهم السلام،
يکشنبه، 7 آبان 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
خاتمیت و رابطه آن با امامت (5)
فلسفه خاتمیت و رابطه آن با امامت (5)

 




 

مهدویت و ماندگاری نظریه ی امامت شیعی

1) مقدمه ای در مفهوم شناسی آینده گرایی

مفهوم شناسی آینده گرایی و انتظار در تفکر شیعی، فرجام اندیشی در تفکر دینی، آینده پذیری، آینده گزینی و آینده باوری، نگاه به آینده و آینده نگری در آموزه های قرآن و تعالیم اهل بیت علیهم السلام، نقش آینده گرایی در ماندگاری یک تفکر، دکترین مهدویت و انتظار و نقش تأثیر آن در ماندگاری تفکر شیعی، همه از موضوعات مهم و اساسی مرتبط با نقش و تأثیر نظریه ی امامت شیعی در ماندگاری تفکر اصیل دینی است.
مفاهیمی که بدان اشاره شد، از قبیل آینده گرایی، فرجام اندیشی، آینده باوری و آینده گزینی، مطالعات و تحقیقاتی را شامل می شود که با گذشته و حال سرو کار ندارند، بلکه با وضعیتی مرتبط اند که تحقق نیافته است و ویژگی های خاص خود را دارد. هرگونه اظهار نظر درباره ی آنچه در گذشته تحقق داشته یا هم اکنون تحقق دارد، در یک چارچوب نظری معین نزد عالمان و متفکران، امری رایج، پذیرفتنی و منطقی است. اما پژوهش و تحقیق درباره ی وضعیتی که اتفاق نیافتاده است، ذهن انسان را به سوی مفاهیمی همچون پیشگویی و تخیل و رؤیاپدرازی می برد؛ در صورتی که چنین نیست. امروزه کرسی نظری ویژه ای به حوزه ای اختصاص یافته است که به آن «آینده پژوهی» (future studies) می گویند. آینده پژوهی قلمروی از مطالعه و تحقیق را در بر می گیرد که می تواند همه ی مفاهیم مورد بحث ما را در خود جای دهد. آینده پژوهی، آن چنان که باید، می تواند سه حوزه ی دین، علم و فلسفه را در بر می گیرد. به طور کلی پژوهشی که به نوعی به آینده ربط پیدا نکند، اساساً فایده ای مقطعی و زودگذر دارد؛ حتی مطالعه درباره ی گذشته، به عنوان راهی برای آینده ارزش پیدا می کند و علم امروز چون قدرت پیش بینی و کنترل پدیده ها در اینده را به انسان داده است، قدری فراوان یافته است. اما آینده پژوهی چیزی بیش از موارد مذکور است.
رویکرد به آینده به چند صورت می تواند باشد. یکی از نگاه های به آینده، شناخت شناسه است و در حقیقت انسان بر اساس جهان بینی های خاص و ارزش های قطعی و مورد باور خود، دیدگاهی درباره ی آینده پیدا می کنند. این صورت از رویکرد به آینده را آینده شناسی می گویند و صبغه ی اپیستمولوژیک دارد. نگاه دیگر به آینده، بر اساس نفی گذشته های تغییرناپذیر و اثبات تغییرپذیری و لزوم ساختن آینده است و چشم های آدمیان را به ساختن آینده می دوزد. این نوع نگاه به آینده را آینده اندیشی و دغدغه ی آینده داشتن و غرق در گذشته ها نشدن می نامند.
نوع نگاه دیگر، نگاه علمی به آینده است، و در صورت یک نظم دانشی (discipline) نمایان می شود و سعی می کند آینده را بر اساس متدهایی علمی پیش بینی نماید، که به این نگاه مطالعه ی علمی درباره ی آینده می گویند.
فلسفه خاتمیت و رابطه آن با امامت (5)
آینده شناسی، که نوعی از مطالعه درباره ی آینده است، به موعود باوری در ادیان مربوط می شود، لکن در طول تاریخ، گروهی برداشتی انفعالی از موعود باوری و گروهی برداشت فعال از آن داشته اند. دو برداشت انفعالی و فعال بستگی به نقش انسان و جامعه ی انسانی گذشته و حال در ساختن آینده ی مطلوب دارد. برداشت انفعالی، چون آینده ی جهان را قطعی می داند، نقش و تاثیری برای انسان و جامعه ی انسانی در ساختن آینده ی مطلوب قائل نیست و در حقیقت همواره منتظر است که صاحب شریعت، خود برای تحقق آن اینده تدبیر نماید، و فقط توصیف می نماید که آن آینده ی حتمی از چه ویژگی هایی برخوردار است و چه حوادثی در اینده اتفاق خواهد افتاد. اما در برداشت فعال از موعود باوری در ادیان، اگرچه آینده ی جهان را توصیف می نماید و تحقق آن آینده را حتمی و قطعی می داند؛ اما فقط به توصیف بسنده نمی کند و چون برای انسان و جامعه ی بشری، در گذشته و حال، نقش و تأثیر در ساختن آن آینده ی موعود قائل است، توصیه هایی نیز در پاسخ به این پرسش اساسی که «وظیفه ی انسان در زمان حال برای تأثیرگذاری در ساختن آن آینده ی مطلوب چیست؟» دارد، و انتظاری که در این برداشت تعریف می شود توأم با اعمال اصلاحی و احیاگرانه است.
فلسفه خاتمیت و رابطه آن با امامت (5)

2) امامت، آینده گرایی و ماندگاری تفکر دینی

اینک پس از مفهوم شناسی آینده پژوهی و انواع آن، به تحلیل عنصر آینده گرایی در نظریه ی امامت شیعی و کارکرد آن در پویایی و ماندگاری تفکر اصیل دینی می پردازیم.
دغدغه ی ماندگاری و توجه به عوامل و مؤلفه های تأثیرگذار در پایایی و پویایی مکتب اهل بیت علیهم السلام، در دکترین مهدویت تبلو می یابد. مهدویت تجلی پایدارترین عناصر و ارکان ماندگاری دین خاتم است. اساساً نظریه ی مهدویت در مکتب اهل بیت علیهم السالم و اسلام راستین الگویی آینده گراست.
آینده گرایی، آینده اندیشی و آینده باوری، روش و طریقی است که به روشنی پیوندی با امیدها و آرمان ها دارد و نوعی بسیج فکری و عملی باورمندان برای حرکت به سمت و سوی وضعیت مطلوب و زدودن آسیب ها از اوضاع و احوال موجود است.
چنان که گفته شد امروز آینده پژوهی و توجه به آینده، بر اساس اهمیتی که در ماندگاری ترین مکتب ها و نظریه ها دارد، متفکران بسیاری را، چه در حوزه دین و چه در خارج از آن به خود مشغول داشته است. آینده گرایی صحیح عبارت است از اندیشیدن درباره ی اتفاقات آینده قبل از به وقوع پیوستن آنها، با هدف برنامه ریزی برای رفتارهای فردی و اجتماعی امروز و فردا، به نحوی کارآمد و معقول. این گونه آینده گرایی، در مکتب قرآن و اهل بیت علیهم السلام، همواره مرکز توجه بوده است و بشارات و اشارات در فرمایشات ایشان در این حوزه فراوان است.
آینده ای که در آخرین و کامل ترین دین آسمانی تصویر شده و توسط آخرین پیامبر صلی الله علیه و آله بر آدمیان عرضه شده است، با اصل امامت شیعی گره خورده است؛ گرهی ناگشودنی.
از این رو است که امامت ضامن ماندگاری حقیقت اسلام و اسلام راستین است. مکتبی که آینده نداشته باشد و نتواند توجه به آینده، آینده گرایی و آینده باوری را در عقیده مندان به خود نهادینه کند، هیچ تضمینی برای ماندگاری ندارد؛ نه پایایی دارد و نه پویایی. اما این هر دو مزیت، آنگاه آئین اسلام راستین را در بر می گیرد که باور به نظریه ی مهدویت، همچون یک الگوی تمام عیار آینده گرایی و آینده باوری تجلی می کند.
نظریه ی مهدویت نشان از آن دارد که امامتی که تضمین کننده ی تمامیت دین و کمال و خاتمیت آن بود، آغازی است که همواره در طول تاریخ ادامه داشته و هرگز امری پایان پذیر نیست؛ چرا که حکمت خداوند متعال اقتضا دارد که زمین و انسان و جامعه ی بشری هرگز از حجت حق خالی نباشد.
نظریه پردازانی (همچون دکتر عبدالکریم سروش)، که باور به نظریه ی مهدویت، غیبت و انتظار را ختم امامت می پندارند و چنین حکم می دهند که شیعه، با نظریه ی غیبت امام معصوم علیه السلام بالاخره با تأخیر 250 ساله به خاتمیت تن داده است (سروش، 1384)، درست در همین جا دچار اشکال شده اند، چرا که امامت را خاتمه ای نیست و ختم امامت مساوی است با ختم پروژه ی انسانیت، چون وقتی انسان کامل، که هدف خلقت به تصریح همه ی فلسفه های الهی است، تمام شود، پایان کمال انسان و تهی شدن خلقت از فلسفه و حکمت است. لذا تا انسان هست و جامعه ی انسانی وجود دارد، هیچ گاه زمین از حجت خدا و انسان کامل تهی نخواهد شد.
چرا امامت ضامن ماندگاری دین حق و اسلام راستین است؟ آیا اگر خود نظریه ی امامت نظریه ای تاریخی و تمام شده و خاتمه یافته بود، پویایی داشت، و می توانست عامل مانایی و پویایی مکتبی بشود؟ مسلماً خیر؛ چرا که نظریه ای که خود از عنصر پویایی برخوردار نیست، هرگز نمی تواند مکتبی را ماندگار سازد (فاقد شیء هیچ گاه معطی شیء نمی شود)، اما ضامن پویایی خود نظریه امامت چیست؟ به تحقیق، ضامن پویایی نظریه ی امامت چیزی نیست جز دکترین مهدویت و آینده گرایی و آینده باوری نهفته در آن.
فلسفه خاتمیت و رابطه آن با امامت (5)

نتیجه گیری

یکی از اسرار ماندگاری امامت، ضمانت بخشی به خاتمیت است، زیرا بدون امامت خاتمیت معنا و مبنای خود را از دست می دهد.
امامان علیهم السلام نه تنها مفسران و فصل الخطاب در اختلاف قرائت ها ا آموزه های دین هستند، بلکه مجریان قوانین الهی و آموزه های فردی و اجتماعی و تجسم عملی کتاب وحی هستند.
«تداوم قانون، به تنهایی، نمی تواند خاتمیت اسلام را تضمین کند؛ زیرا اگر چه قرآن کریم کتاب جاودانی است که از نقص و زوال و تحریف مصون است و برای همیشه چراغ هدایت و قانون زندگی بشر می باشد، لیکن قانونی که در کتابخانه باشد و نه در مقام اجرا و صحنه ی اجتماع، توان هدایت انسان ها و اصلاح روح و رفتار آنان را ندارد و از این رو، همان گونه که در صدر اسلام ولایت و حکومت، امری ضروری بود، اکنون نیز خاتمیت اسلام اقتضا دارد که ولایت و رهبری دینی استمرار یابد» (جوادی آملی، بی تا).
اگرچه تحریف ناپذیری قرآن از ادله ی خاتمیت اسلام است، لکن بدون مؤلفه ی امامت و ولایت این وحی تحریف ناپذیر در مقام اجرا و عمل نخواهد بود و همچون اثری باستانی و ارزش مند در گوشه ی موزه ها در خواهد آمد و آخرین پیام خداوند برای هدایت انسان ها به مرحله ی عمل و صحنه ی رفتارهای اجتماعی و نظام سازی در جامعه در نخواهد آمد و این امری است معارض با حکمت الهی، لذا فقط در صورت وجود اصل امامت و ولایت است که پیام خاتم در عمل تداوم می یابد و استمرار ولایت ضامن اثربخشی خاتمیت و هدایت انسان و جامعه ی بشری به سوی سعادت و نجات خواهد بود.
منابع و مآخذ:
1) قرآن کریم.
2) پترسون، مایکل و دیگران (1376)، عقل و اعتقاد دینی؛ درآمدی بر فلسفه دین، تهران، طرح نو.
3) جوادی آملی، عبدالله (بی تا)، ولایت فقیه و ولایت فقاهت و عدالت.
4) سروش، عبدالکریم (1384)، پاسخ دوم سروش به بهمن پور، 84/7/4.
5) فرامرز قراملکی، احد (1378)، هندسه معرفتی کلام جدید، تهران، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه ی معاصر.
6) لاهوری، اقبال (بی تا)، احیای فکر دینی در اسلام، ترجمه ی احمد آرام، کانون نشر پژوهش های اسلامی.
7) مطهری، مرتضی (بی )، امامت و رهبری، تهران، صدرا.
8) مطهری، مرتضی (بی تا)، خاتمیت، تهران، صدرا.
9) مطهری، مرتضی (بی تا)، ختم نبوت، تهران، صدرا.
10) مطهری، مرتضی (1373)، فلسفه ی تاریخ، جلد 1، تهران، صدرا.
11) مکارم شیرازی، ناصر (بی تا)، تفسیر نمونه، جلد4.
اندیشه حوزه، شماره 84.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط