نویسنده : رضا مهریزی
هر انقلابى دو بعد دارد: بعد سلبى و بعد ایجابى. در بعد اول، هدف براندازى نظام موجود است؛ که طى آن انقلابیون سیستم سر کار را سرنگون کرده و شرایط را براى ایجاد نظم و نظامى جدید مهیا مى کنند. این مرحله از انقلاب ها، چندان حایز اهمیت نیستند؛ زیرا اگر این مرحله محقّق نشود از منظر تاریخى آن را باید یک جنبش اجتماعى قلمداد کرد، نه یک انقلاب. بنابراین، مقطعى که اصطلاحا پیروزى یک انقلاب نامیده مى شود را باید تولد انقلاب نامید نه پیروزى آن؛ زیرا بر این مبنا، انقلاب روسیه در اکتبر 1917 و انقلاب کبیر فرانسه در 1789 تازه متولد شدند، نه اینکه به پیروزى رسیدند. اما به هر روى، چون این تفکر تاحدود زیادى در تمام جهان پذیرفته شده است، ما نیز فى الجمله آن را مى پذیریم و آن را بُعد اول انقلاب مى نامیم، اما مرحله بُعد دوم هر انقلاب که جنبه ایجابى آن است، عبارت است از بنیان نهادن سیستم و نظامى جدید. اما در مرحله دوم، انقلاب ها مى کوشند تا نظامى بر پا سازند که بر مبناى ارزش هاى آن انقلاب باشد. این مرحله که آن را باید ساماندهى اجتماعى یا جامعه سازى نامید، دشوارترین مرحله و در عین حال مهم ترین مرحله هر انقلابى است که اگر موفقیت آمیز باشد، آن انقلاب ماندگار مى شود؛ همچون انقلاب فرانسه، و اگر موفقیت آمیز نباشد، آن انقلاب به موزه هاى تاریخ سیاسى جهان و کتب تاریخ ملحق مى شود، مانند انقلاب اکتبر روسیه
البته ساماندهى اجتماعى یا جامعه سازى، بدین معنا نیست که ما با اجبار و اکراه آنچنان که ساختمان بى روحى را مى سازیم و آن را بنا مى کنیم جامعه اى نیز ایجاد نماییم، بلکه بدین معناست که یک مجموعه از ارزش هایى که مورد وفاق اجمالى جامعه است، بسط داده شده و تئوریزه گردد و این ارزش هاى بسط داده شده مجددا در جامعه ترویج و نهادینه شود و براى عینیت بخشیدن بدان در جامعه، باید از منطق خود جامعه بهره گرفت و ساختارهاى مناسب با آن را ایجاد نمود و با وضع ساختارهاى اجتماعى براى آن ارزش ها کارکرد جدیدى در جامعه تعریف نمود؛ وگرنه با زور و اکراه و یا شعار دادن هیچ کار مفیدى نمى توان انجام داد.
انقلاب اسلامى اکنون در آستانه دهه چهارم خود باید مهم ترین و نفس گیرترین مرحله خود را بپیماید و آن همان مرحله ساماندهى اجتماعى و یا به تعبیرى که والاتر نیز هست، تمدن سازى است. نخستین کارى که باید براى ایجاد جامعه اى جدید انجام داد، وضع آرمان واحد براى جامعه و نهادینه ساختن آن و تلاش براى رسیدن به آن است؛ زیرا این آرمان است که غایت جامعه و در نتیجه راه و چاه را مشخص مى نماید و این کارى است که پیامبران نیز انجام داده اند. در جامعه ما این آرمان مشترک مى تواند برقرارى تمدّنى ایرانى - اسلامى، که آن را تمدّن اشراق نیز مى توان نامید، باشد.
دومین کارى که در هرپروژه ساماندهى اجتماعى باید انجام بگیرد، ایجاد موتور محرّک یا نیروى پیش برنده مستقل، بومى و ویژه همان جامعه است؛ زیرا اگر جامعه اى داعیه دار تبدیل شدن به یک تمدن است، چاره اى جز ساخت و پرداخت نیروى پیش برنده بومى که از حاق حقایق فرهنگى و تاریخى یک جامعه برآمده باشد، نخواهد داشت. در خصوص جامعه فعلى ایران باید توجه داشت که جامعه ما با موتور محرک غرب در حال حرکت است و در راهى که مى رویم به قول یکى از متفکران معاصر گذشته غرب، آینده ماست و جامعه ما دیر یا زود به منزلى خواهد رسید که مدت مدیدى است که کاروان غرب از آنجا رخت بر بسته و همانطور که همه مى دانند، موتور محرک تمدن غرب " آزادى خرد خود بنیاد انسان در طبیعت " است، که در آن، انسان آزاد است که با خرد خود هر چه مى خواهد در عالم طبیعت بکند، اما در جامعه ما با استفاده از دستاوردهاى دوره اول تمدن اسلام و ایران و نیز بهره گیرى از دستاوردهاى غرب جدید؛ مى توانیم موتور محرک تمدن جدید خود را " آزادى خرد خود بنیاد انسان در قرآن و طبیعت " قرار دهیم که در آن انسان آزاد است که با خرد خود هر چه مى خواهد در قرآن بیابد و در عالم طبیعت بنماید، زیرا قرآن و جهان هستى دو روى یک سکه اند: قرآن صورت کتبیه جهان است و جهان صورت عینیه قرآن.
یکى دیگر از کارهایى که براى ایجاد جامعه اى پویا و با تحرک لازم است، تولید علم و دانش بومى است، اما باید توجه داشت که به دلیل عقب افتادگى هاى عمیق علمى ابتدا باید به ترجمه و یادگیرى آثار علمى غربى پرداخت و سپس به کارى مستقل همت گماشت که براى این منظور تاسیس فرهنگستان ترجمه که در آن مترجم هاى مختلف زیر نظر برترین اساتید هر رشته به کار ترجمه آثار درجه یک و دو بپردازند ضرورت دارد. البته مى توان در رشته هاى علوم انسانى نیز از اساتید برجسته اى از حوزه علمیه دعوت کرد تا در کنار مترجمان، در ذیلِ هر کتاب به نقد آن نیز بپردازند (شبیه کارى که استاد محمد تقى جعفرى بر کتاب سرگذشت اندیشه هاى نورث وایتهد ترجمه عبدالرحیم گواهى انجام داد) همچنین تلاش جدى براى تقویت و غنى سازى زبان فارسى و تبدیل آن به یکى از زبان هاى علم در جهان که بسیار ضرورت دارد؛ زیرا هیچ تمدنى بدون برخوردارى از زبانى غنى که زبان علم نیز باشد، محقق نمى شود.
همچنین جا دارد به عناصر ایرانیت در فرهنگ حاکم بر کشور توجه بیشترى کرده و کوشید تا تضاد ظاهرى و مجعول که میان ایرانیت و اسلامیت وجود دارد و برساخته استعمارگران و مستشرقان است، بر طرف شود. در واقع، در فرهنگ امروز ما دو تضاد وجود دارد: اول، تضاد علم و دین یا عقل و نقل است و دوم، تضاد ایرانیت و اسلامیت که تلاش براى رفع این دو تضاد، نقشى اساسى در آینده ایران و انقلاب خواهد گذاشت.
همچنین ضرورت دارد به جایگاه خانواده به عنوان محور و کانون پیشرفت جامعه توجه جدى شود (این مساله مى تواند از طریق افزایش حضور بانوان در کانون خانواده از طریق کاهش ساعات کار آنها به نسبت مردان در ادارات و کارخانجات؛ اعم از دولتى و خصوصى، افزایش مرخّصى فرزند دار شدن، گسترش طرح اشتغال خانگى، پرداخت حقوق ماهیانه به زنان خانه دار و... صورت بگیرد)؛ زیرا همانطور که مى دانیم، نظام اجتماعى - اقتصادى غرب شغل محور است و به قول تونیس، جامعه شناس آلمانى، گزل شافت است؛ یعنى بر اساس تقسیم کار شکل گرفته اند، در حالى که نظام اجتماعى - اقتصادى تمدّن شرق باید بر پایه خانواده شکل بگیرد، نه شغل؛ زیرا اگر نظام خانواده در جامعه اى از هم بپاشد، دیگر با هیچ تدبیرى نمى توان آن را بازسازى کرد، (متاسفانه طبق برخى آمار در کمتر از یک دهه بیش از پنجاه درصد در کشور ما پدیده طلاق رشد کرده است).
یکى دیگر از مسایل جدى که کشور ما در آینده با آن روبه روست، بالا رفتن سطح رفاه جامعه است. طبیعى است که با افزایش رفاه و فراغت خاطر، مردم جامعه رویکرد بیشترى به تفریح و تفنّن خواهند نمود؛ پس ایجاب مى کند که راهکارهاى مناسبى براى انواع تفریحات تبیین شود. هم چنین، تأثیر این مقوله در امور جنسى است که باید راهکارهاى دقیق و درستى براى آن تعبیه کرد.این سخن اگر چه شاید به مذاق بعضى خوش نیاید، امإ؛ حقیقت این است که تا جامعه اى راهکار قانونى و متوازنى براى ارضاى نیازهاى جنسى افراد که طبیعتا با بالا رفتن سطح رفاه در جامعه آنها نیز بالا مى رود نیابد، آن جامعه روى آرامش و ثبات را نخواهد دید.
یکى دیگر از مواردى که در ایجاد نشاط فکرى و فرهنگى در جامعه بسیار اهمیت دارد، مساله تنوع فرهنگى و یا به عبارت دیگر، خود اتکایى فرهنگى است؛ توضیح آنکه، از آنجا که انسان ها در شرایط مختلف متولد مى شوند و مى بالند بنابراین، کاملا طبیعى است که علایق و سلایق گوناگونى داشته باشند. از این رو، جامعه موفّق جامعه اى است که بتواند براى تمامى این علایق و سلایق پاسخى از درون فرهنگ خود و با کمترین نیاز به فرهنگ هاى دیگر، ارائه دهد.
به دیگر سخن، فرهنگ جامعه اى مى تواند موفق باشد که هر کدام از افراد جامعه بتوانند گمشده خود را در آن فرهنگ بیابند و نیاز خود به متفاوت بودن خود را ارضا نمایند و این اتفاقى است که ما در دوره اول تمدن اسلامى شاهد آن بودیم، که هر کس با هر تفکرى که داشت گمشده خود را در قرآن مى یافت و این روند تا زمانى که ادامه داشت تمدن اسلامى پویا بود، اما هنگامى که تحمل عقاید مختلف از جامعه اسلامى رخت بر بست و بساط تکفیر و توهین به نظرات دیگران که متناسب با شخصیت هر فرد است، گسترده شد، تمدن اسلامى رو به اضمحلال گذاشت. اکنون نیز ضرورت دارد تا شرایطى ایجاد شود که سلایق مختلف به دور از هر گونه تنگ نظرى و توهین و تکفیر، نظر خود را ابراز نمایند.این کار ضمن ارضاى نیاز افراد به متفاوت بودن، باعث ایجاد فرهنگى خود متکى، بارور، با نشاط، متنوع و در عین حال، بى نیاز از واردات فکرى و فرهنگى خواهد شد.
در پایان، توجه به این نکته ضرورى است، که جامعه امرى ثابت و لایتغیر نیست، لذا طبیعى است که وضعیّت امروز جامعه ایران و نیز نیازها و اقتضائات آن، به ویژه تمایل آن به انواع تفریحات با مقطع زمانى پیروزى انقلاب تفاوت کرده است پس اگر قرار بر آن است که انقلاب حفظ شود، ضرورت دارد که به طور دایمى به ارزش هاى انقلاى و اصول اساسى آن با دیدى اجتهادى نگریسته شود و آن را متناسب با شرایط هر زمان مورد بازخوانى قرار دهند (کارى که در انقلاب کبیر فرانسه صورت گرفته و مى گیرد، ولى در انقلاب اکتبر روسیه به طور جدّى صورت نگرفت) در این راه یکى از اقداماتى که مى تواند به مسئولین مدد رساند، تشکیل فرهنگستان جامعه شناسى، جامعه سازى و آینده پژوهى است که مى تواند به شناخت عمیق و دقیق تمامى زوایاى پنهان و لایه هایى که در ژرفاى جامعه قرار دارند و نیز برنامه ریزى جهت سامان دهى و ایجاد ساختارهاى اجتماعى لازم جهت هدایت جامعه به سوى ارزش هاى ناب الهى و انسانى کمک نماید.
در پایان، بار دیگر جا دارد، به این نکته توجه کنیم که سازماندهى مجدد یک جامعه تنها با ایجاد ساختارها و قالب هاى کارآمد از سنخ خود جامعه و تبیین کاملا روشن و بى ابهام از کارکردهاى آن میسر است و با شعار دادن یا اکراه و اجبار نمودن، ثمر چندانى نخواهد داشت.
منبع ماهنامه پگاه حوزه شماره 284
البته ساماندهى اجتماعى یا جامعه سازى، بدین معنا نیست که ما با اجبار و اکراه آنچنان که ساختمان بى روحى را مى سازیم و آن را بنا مى کنیم جامعه اى نیز ایجاد نماییم، بلکه بدین معناست که یک مجموعه از ارزش هایى که مورد وفاق اجمالى جامعه است، بسط داده شده و تئوریزه گردد و این ارزش هاى بسط داده شده مجددا در جامعه ترویج و نهادینه شود و براى عینیت بخشیدن بدان در جامعه، باید از منطق خود جامعه بهره گرفت و ساختارهاى مناسب با آن را ایجاد نمود و با وضع ساختارهاى اجتماعى براى آن ارزش ها کارکرد جدیدى در جامعه تعریف نمود؛ وگرنه با زور و اکراه و یا شعار دادن هیچ کار مفیدى نمى توان انجام داد.
انقلاب اسلامى اکنون در آستانه دهه چهارم خود باید مهم ترین و نفس گیرترین مرحله خود را بپیماید و آن همان مرحله ساماندهى اجتماعى و یا به تعبیرى که والاتر نیز هست، تمدن سازى است. نخستین کارى که باید براى ایجاد جامعه اى جدید انجام داد، وضع آرمان واحد براى جامعه و نهادینه ساختن آن و تلاش براى رسیدن به آن است؛ زیرا این آرمان است که غایت جامعه و در نتیجه راه و چاه را مشخص مى نماید و این کارى است که پیامبران نیز انجام داده اند. در جامعه ما این آرمان مشترک مى تواند برقرارى تمدّنى ایرانى - اسلامى، که آن را تمدّن اشراق نیز مى توان نامید، باشد.
دومین کارى که در هرپروژه ساماندهى اجتماعى باید انجام بگیرد، ایجاد موتور محرّک یا نیروى پیش برنده مستقل، بومى و ویژه همان جامعه است؛ زیرا اگر جامعه اى داعیه دار تبدیل شدن به یک تمدن است، چاره اى جز ساخت و پرداخت نیروى پیش برنده بومى که از حاق حقایق فرهنگى و تاریخى یک جامعه برآمده باشد، نخواهد داشت. در خصوص جامعه فعلى ایران باید توجه داشت که جامعه ما با موتور محرک غرب در حال حرکت است و در راهى که مى رویم به قول یکى از متفکران معاصر گذشته غرب، آینده ماست و جامعه ما دیر یا زود به منزلى خواهد رسید که مدت مدیدى است که کاروان غرب از آنجا رخت بر بسته و همانطور که همه مى دانند، موتور محرک تمدن غرب " آزادى خرد خود بنیاد انسان در طبیعت " است، که در آن، انسان آزاد است که با خرد خود هر چه مى خواهد در عالم طبیعت بکند، اما در جامعه ما با استفاده از دستاوردهاى دوره اول تمدن اسلام و ایران و نیز بهره گیرى از دستاوردهاى غرب جدید؛ مى توانیم موتور محرک تمدن جدید خود را " آزادى خرد خود بنیاد انسان در قرآن و طبیعت " قرار دهیم که در آن انسان آزاد است که با خرد خود هر چه مى خواهد در قرآن بیابد و در عالم طبیعت بنماید، زیرا قرآن و جهان هستى دو روى یک سکه اند: قرآن صورت کتبیه جهان است و جهان صورت عینیه قرآن.
یکى دیگر از کارهایى که براى ایجاد جامعه اى پویا و با تحرک لازم است، تولید علم و دانش بومى است، اما باید توجه داشت که به دلیل عقب افتادگى هاى عمیق علمى ابتدا باید به ترجمه و یادگیرى آثار علمى غربى پرداخت و سپس به کارى مستقل همت گماشت که براى این منظور تاسیس فرهنگستان ترجمه که در آن مترجم هاى مختلف زیر نظر برترین اساتید هر رشته به کار ترجمه آثار درجه یک و دو بپردازند ضرورت دارد. البته مى توان در رشته هاى علوم انسانى نیز از اساتید برجسته اى از حوزه علمیه دعوت کرد تا در کنار مترجمان، در ذیلِ هر کتاب به نقد آن نیز بپردازند (شبیه کارى که استاد محمد تقى جعفرى بر کتاب سرگذشت اندیشه هاى نورث وایتهد ترجمه عبدالرحیم گواهى انجام داد) همچنین تلاش جدى براى تقویت و غنى سازى زبان فارسى و تبدیل آن به یکى از زبان هاى علم در جهان که بسیار ضرورت دارد؛ زیرا هیچ تمدنى بدون برخوردارى از زبانى غنى که زبان علم نیز باشد، محقق نمى شود.
همچنین جا دارد به عناصر ایرانیت در فرهنگ حاکم بر کشور توجه بیشترى کرده و کوشید تا تضاد ظاهرى و مجعول که میان ایرانیت و اسلامیت وجود دارد و برساخته استعمارگران و مستشرقان است، بر طرف شود. در واقع، در فرهنگ امروز ما دو تضاد وجود دارد: اول، تضاد علم و دین یا عقل و نقل است و دوم، تضاد ایرانیت و اسلامیت که تلاش براى رفع این دو تضاد، نقشى اساسى در آینده ایران و انقلاب خواهد گذاشت.
همچنین ضرورت دارد به جایگاه خانواده به عنوان محور و کانون پیشرفت جامعه توجه جدى شود (این مساله مى تواند از طریق افزایش حضور بانوان در کانون خانواده از طریق کاهش ساعات کار آنها به نسبت مردان در ادارات و کارخانجات؛ اعم از دولتى و خصوصى، افزایش مرخّصى فرزند دار شدن، گسترش طرح اشتغال خانگى، پرداخت حقوق ماهیانه به زنان خانه دار و... صورت بگیرد)؛ زیرا همانطور که مى دانیم، نظام اجتماعى - اقتصادى غرب شغل محور است و به قول تونیس، جامعه شناس آلمانى، گزل شافت است؛ یعنى بر اساس تقسیم کار شکل گرفته اند، در حالى که نظام اجتماعى - اقتصادى تمدّن شرق باید بر پایه خانواده شکل بگیرد، نه شغل؛ زیرا اگر نظام خانواده در جامعه اى از هم بپاشد، دیگر با هیچ تدبیرى نمى توان آن را بازسازى کرد، (متاسفانه طبق برخى آمار در کمتر از یک دهه بیش از پنجاه درصد در کشور ما پدیده طلاق رشد کرده است).
یکى دیگر از مسایل جدى که کشور ما در آینده با آن روبه روست، بالا رفتن سطح رفاه جامعه است. طبیعى است که با افزایش رفاه و فراغت خاطر، مردم جامعه رویکرد بیشترى به تفریح و تفنّن خواهند نمود؛ پس ایجاب مى کند که راهکارهاى مناسبى براى انواع تفریحات تبیین شود. هم چنین، تأثیر این مقوله در امور جنسى است که باید راهکارهاى دقیق و درستى براى آن تعبیه کرد.این سخن اگر چه شاید به مذاق بعضى خوش نیاید، امإ؛ حقیقت این است که تا جامعه اى راهکار قانونى و متوازنى براى ارضاى نیازهاى جنسى افراد که طبیعتا با بالا رفتن سطح رفاه در جامعه آنها نیز بالا مى رود نیابد، آن جامعه روى آرامش و ثبات را نخواهد دید.
یکى دیگر از مواردى که در ایجاد نشاط فکرى و فرهنگى در جامعه بسیار اهمیت دارد، مساله تنوع فرهنگى و یا به عبارت دیگر، خود اتکایى فرهنگى است؛ توضیح آنکه، از آنجا که انسان ها در شرایط مختلف متولد مى شوند و مى بالند بنابراین، کاملا طبیعى است که علایق و سلایق گوناگونى داشته باشند. از این رو، جامعه موفّق جامعه اى است که بتواند براى تمامى این علایق و سلایق پاسخى از درون فرهنگ خود و با کمترین نیاز به فرهنگ هاى دیگر، ارائه دهد.
به دیگر سخن، فرهنگ جامعه اى مى تواند موفق باشد که هر کدام از افراد جامعه بتوانند گمشده خود را در آن فرهنگ بیابند و نیاز خود به متفاوت بودن خود را ارضا نمایند و این اتفاقى است که ما در دوره اول تمدن اسلامى شاهد آن بودیم، که هر کس با هر تفکرى که داشت گمشده خود را در قرآن مى یافت و این روند تا زمانى که ادامه داشت تمدن اسلامى پویا بود، اما هنگامى که تحمل عقاید مختلف از جامعه اسلامى رخت بر بست و بساط تکفیر و توهین به نظرات دیگران که متناسب با شخصیت هر فرد است، گسترده شد، تمدن اسلامى رو به اضمحلال گذاشت. اکنون نیز ضرورت دارد تا شرایطى ایجاد شود که سلایق مختلف به دور از هر گونه تنگ نظرى و توهین و تکفیر، نظر خود را ابراز نمایند.این کار ضمن ارضاى نیاز افراد به متفاوت بودن، باعث ایجاد فرهنگى خود متکى، بارور، با نشاط، متنوع و در عین حال، بى نیاز از واردات فکرى و فرهنگى خواهد شد.
در پایان، توجه به این نکته ضرورى است، که جامعه امرى ثابت و لایتغیر نیست، لذا طبیعى است که وضعیّت امروز جامعه ایران و نیز نیازها و اقتضائات آن، به ویژه تمایل آن به انواع تفریحات با مقطع زمانى پیروزى انقلاب تفاوت کرده است پس اگر قرار بر آن است که انقلاب حفظ شود، ضرورت دارد که به طور دایمى به ارزش هاى انقلاى و اصول اساسى آن با دیدى اجتهادى نگریسته شود و آن را متناسب با شرایط هر زمان مورد بازخوانى قرار دهند (کارى که در انقلاب کبیر فرانسه صورت گرفته و مى گیرد، ولى در انقلاب اکتبر روسیه به طور جدّى صورت نگرفت) در این راه یکى از اقداماتى که مى تواند به مسئولین مدد رساند، تشکیل فرهنگستان جامعه شناسى، جامعه سازى و آینده پژوهى است که مى تواند به شناخت عمیق و دقیق تمامى زوایاى پنهان و لایه هایى که در ژرفاى جامعه قرار دارند و نیز برنامه ریزى جهت سامان دهى و ایجاد ساختارهاى اجتماعى لازم جهت هدایت جامعه به سوى ارزش هاى ناب الهى و انسانى کمک نماید.
در پایان، بار دیگر جا دارد، به این نکته توجه کنیم که سازماندهى مجدد یک جامعه تنها با ایجاد ساختارها و قالب هاى کارآمد از سنخ خود جامعه و تبیین کاملا روشن و بى ابهام از کارکردهاى آن میسر است و با شعار دادن یا اکراه و اجبار نمودن، ثمر چندانى نخواهد داشت.
منبع ماهنامه پگاه حوزه شماره 284