خوب است نیم نگاهی به ترجمه نهج البلاغه و ترجمه ی فیض الاسلام از منظر کاربرد شناختی داشته باشیم. ترجمه ی او همچون کتابی فرهنگ ساز و آیین گستر، نقش تاریخی خود را بدرستی ایفا کرده و گذشته را به آینده پیوند زده است. این کارکرد تاریخی، ترجمه ی فیض الاسلام را از حیث پرکردن خلأها، اقبال مخاطبان، انتخاب درست و آثار فرهنگی دینی، ممتاز کرده و رخصت بخشیده است.
در بررسی مؤلفه های سبک شناختی ترجمه ی فیض الاسلام با عناصر - متنی، واژگانی، علمی، تاریخی و حتی فکری و فرهنگی ویژه ای رویارو می شویم. در این نگاه، ترجمه ی فیض در موازنه با نثر معیار، تشخص می یابد، از رهیافت ترجمه ی واژه به واژه در زمانه ی خود می پرهیزد، به گونه ای کهن گرایی زنده دست می یابد و با تأملات واژه شناختی، آغازگر عصر ترجمه های نهج البلاغه می شود.
یکی دیگر از بنیادهای نظری مباحث ترجمه ی، مفاهیم معنی شناختی است. این بعد کوشش مترجم برای تطبیق ساختار هر دو زبان، ایجاد و القای زمینه های نحوی و سبکی، انعکاس وجوه زیبایی شناختی متن و توجه به الزامات زبان شناختی را در بر می گیرد. فیض الاسلام در ترجمه ی خود از بازگردان صرف به تفسیر می رسد، بر بنیاد انگاره های معرفتی ویژه، ترجمه ی خود را سامان می دهد، به انتقال معانی می اندیشد و در عین آشکاری، آشکارگری می کند. این سویه های معنایی در توجه به قرآن، سنت، اسباب تاریخی و الزامات بلاغی، کنایی و زیباشناختی جلوه می یابد.
از حیث مؤلفه های ریخت شناختی، ترجمه ی فیض الاسلام از نهج البلاغه، ریخت و ساختار ویژه ای دارد. مترجم در بازگردان خود به جز متن، به فرا متن هم می نگرد، نسخه ای منقع را اساس کار خود می گیرد، به نمود آیینی شکل خط توجه می کند، و ترجمه ی خود را در رده ی کتابهای دینی در می آورد. نگاهی به مؤلفه های روان شناختی ترجمه ی فیض الاسلام نیز از والایی و ارج آن حکایت دارد. انتخاب درست و هوشمندانه ی متن نهج البلاغه برای ترجمه، انگیزه ی فرهنگ گستری و رواج دادن آموزه های شیعی و سرانجام، رویکرد دانشنامه نگارانه، از این مؤلفه های روان شناختی به شمار می آیند.
ترجمه ی متون قدسی همواره و در همه جای جهان، شورمندانه ترین اهتمامها و شکوهمندترین راز ورزیها را با خود دارد. این امر در بازگردان کتب مقدس جهان اسلام و تشیع جلوه ای ویژه تر می یابد. نهج البلاغه، کتاب بزرگ هدایت و صحیفه ی روشن بلاغت، ارجمندترین میراث فرهنگ شیعی و گرانمایه ترین یادگار طلیعه دار سلسله ی ولایت، امام علی (علیه السلام)، است. این گردآورده ی پر ارج که به شکوه همت سیدرضی (رحمه الله)، نگاهبان مواریث آیینی و معنوی شیعی، فراهم آمده است، ده قرن است که چون آفتاب معنی در سپهر معارف توحیدی می درخشد. از همین رو، در فرهنگ شیعه و به ویژه در زبان پارسی، شرحها و ترجمه های این دانشنامه ی معرفتی و فرهنگنامه ی مینوی بسیارند و از سده ی چهارم هجری تا امروز تداوم دارند. فهرست نگاری و تبیین اهمیت و ارج هر یک از این کوششها، خود، نیازمند مطالعات و پژوهشهای کتاب شناختی ویژه شروح و ترجمه های نهج البلاغه است.
اما آنچه این قلم در این جا و اکنون بدان می پردازد، سمت و سویی دیگر دارد. با وجود این ترجمه ها و شروح، نهج البلاغه تا آغاز نیمه دوم قرن چهاردهم هجری همچنان کتابی مربوط به حوزه ی مطالعاتی حدیث شناختی و خورند فهم و ادراک فرزانگان و نخبگان دانشهای اسلامی به شمار می آمده است و دست تمنای توده ی دینداران و موالیان آموزه های علوی(علیه السلام) ازآن کوتاه بوده است. تنها پس از این تاریخ است که این کتاب گران ارج از قلمرو تخصصی کتابخانه ی عالمان بیرون می آید و در دسترس عموم کتابخوانان و به ویژه شیفتگان و معتقدان قرار می گیرد.
این تحول به ظاهر تاریخی و بواقع تاریخ ساز، از تبرک همت و نیت صادقانه و خالصانه ی دانشور مردی سبزه رو و تکیده قامت صورت بست که ناشناس و بی ادعا، دستار مشکی رنگ پریده و کوچکی به سر می بست و عبای اراده و بی نیازی به دوش می افکند و در بازار قدیم تهران چند دهه پیش، ناشناخته می گذاشت. این فرهیخته ی گرانمایه، سید علی نقی فیض الاسلام، مترجم بزرگ نهج البلاغه ی امیرمؤمنان، علی(علیه السلام) است. حقیقت این است و هیچ انصافی آن را انکار نمی تواند کرد که رواج نهج البلاغه و ترویج مطالعه ی خطبه ها و نامه ها و حکمتهای آن در میان عامه ی مردمان روزگار ما، یعنی از چند دهه پیش، مدیون تلاش و صبوری پایمردانه ی این شارح و ترجمان بزرگ است. با این حال، تبیین و تنسیق این حقیقت نیازمند گردآوری مؤلفه های تاریخی تحول اندیشه و منابع دینی در جامعه ی ما و نیز بازاندیشی و پژوهش در سیر تبدل آبشخوری های دینی و ایمانی مردمان زمانه ی ماست. این، خود، داستانی دراز دامن دارد. آنچه اکنون به انگیزه ی یاد کرد این مترجم سخت کوش و شکیبا در پی آنیم، به دست دادن جستاری درباره ی اثر بزرگ اوست.
1. نگاه کاربرد شناختی
سید علی نقی فیض الاسلام به شهادت اجازه نامه هایی که در پایان ترجمه ی او از نهج البلاغه آمده، مجتهدی دانا و محدثی توانا بوده است. وی از بزرگان دو عرصه ی اجتهاد و حدیث اجازه داشته و می توانسته است به شیوه ی همگنان - و چنان که ناگفته پیداست - در عرصه های تفقه و آموزش علوم دینی بماند و بکوشد و خویشتن را وقف مطالعات فقهی، اصولی و حدیثی کند. با این حال، او به کار سترگ ترجمه ی متون مقدس اسلامی می پردازد و نخست بازگردان قرآن کریم را آغاز می کند و در اثنای آن، کار عظیم ترجمه ی نهج البلاغه را می آغازد و بدین گونه این کتاب گران ارج را از انحصار کتابخانه ی بزرگان بیرون می آورد و به جان مشتاق و نیازمند عامه ی مردمان هدیه می کند. این گام نخست برای مانایی و ماندگاری ترجمه ی او و نیز آثار پر برکت آن در بسط اندیشه های کتاب نهج البلاغه است.بی آنکه نیازی به واکاوی بنیادهای نظری باشد، کار فیض الاسلام در ترجمه یک متن مقدس شیعی و قرار دادن آن در طی سالها و دهه ها در دسترس ذهن و زبان جامعه ی دینی، خود، شاهکاری شکوهمند است. این نکته ای کاربردی است که کتابهای فرهنگ ساز و آیین گستر، به جهت بداعت و جلالت خود، نقش تاریخی خویش را بدرستی ایفا می کنند و چونان پلی استوار، گذشته را به آینده پیوند می زنند، کار ویژه ی تاریخی (Historical Funaciton) ترجمه ی فیض الاسلام، با وجود همه ی ترجمه ها و شرحهای پارسی پیش از آن، مرتبط ساختن ذهن جامعه ی دینداران روزگار ما با چشمه ی فیاض آموزه های علوی(علیه السلام)در نهج البلاغه است. هر پژوهشی که در باب گسترش فرهنگ شیعی در ایران عصر حاضر و همه ی تبعات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آن صورت پذیرد و به مؤلفه های ساختاری این زیست بوم بپردازد، نمی تواند به نقش عظیم ترجمه ی فیض الاسلام از نهج البلاغه بی اعتنا بماند. حدود شش دهه است که این ترجمه در شمارگان بسیار بسیار گسترده(1)، مفاهیم نهج البلاغه را حتی به زاویه های جهان پارسی زبان برده است و این بستر سازی خیره کننده ای برای القای اندیشه های حماسی و ایمانی علی(علیه السلام)بوده است. از این همه می توان نتیجه گرفت که ترجمه ی فیض الاسلام از نهج البلاغه چند ویژگی ممتاز دارد:
ویژگی های برجسته ترجمه ی فیض الاسلام از نهج البلاغه
1. این بازگردان، خلأ تاریخی عظیمی را در دوره ای حساس از حیات فرهنگی شیعه ی پارسی زبان براستی هدف گرفته و بدرستی پرکرده است.2. به گواهی اقبال مخاطبان، این بازگردان با فضای فکری و فرهنگی مخاطبان معاصر خود در آمیخته و نه تنها با آن بیگانه نبوده، بلکه به وحدت رسیده است.
3. انتخاب درست، زمان مداری، توجه به ضرورتها و نیازها، همدلی و همراهی با سپهر مخاطبان و مواجهه ی آیینی و شاید عبادی آنان با این کتاب؛ نشان می دهد که این بازگردان ابعاد و جنبه های فنی استوار و عمیقی نیز دارد.
4. ترجمه ی فیض السلام از نهج البلاغه، آثار و برکات فکری و فرهنگی بسیاری نیز در پی داشته است و در جایگاه خود اثری کاملاً دینی به شمار می رود. ترویج آرمان گرایی، اعتمادسازی در فرهنگ شیعه، بسط آموزه های دینی و هدایت عامه ی مخاطبان از سطح به عمق، استوار سازی سدهای تدافعی شیعی در برابر هجمه های ماده گرایان و اسلام ستیزان، جاری ساختن خون جوشنده ی حماسه و حضور علی(علیه السلام) در رگهای جامعه شیعی، و افزودن یک مائده ی آسمانی دیگر به منابع فکری دردمندان دین پروژه، از اهم امتیازات این بازگردان بزرگ است. درست از پس رواج ترجمه ی فیض الاسلام است که جامعه ی دینداران شیعی در ایران زمین، افزون بر قرآن کریم و مفاتیح الجنان، سومین کتاب قدسی را نیز به کتابخانه ی کوچک خانه ی خود می آورند: «ترجمه و شرح نهج البلاغه، به قلم سید علی نقی فیض الاسلام».
2. مؤلفه های سبک شناختی
هرگاه در متن شناسی و ادبیات از سبک سخن می گوییم، طیف گسترده ای از عناصر متنی، واژگانی، علمی، تاریخی و حتی فکری و فرهنگی را در نظر می آوریم و با سنجش و قیاس دستورمند آنها، سبک شناسی ادوار یا آثار علمی و ادبی را تدوین می کنیم. حقیقت این است که تعیین شاخصهای سبک شناختی در ترجمه ی متون دینی با پارسی، نیازمند وارسی تاریخ هزار و اندی ساله ی این امر و نیز تبیین و تنسیق مشخصه های دوره های گوناگون آن است. این کار در چنین مجالی سامان نمی یابد و حتی با اینکه برخی از آثار داده هایی در این عرصه به دست داده اند(2)، باز هم جای خالی پژوهشی سخته در این عرصه آشکارا دیده می شود. ترجمه ی فیض الاسلام از نهج البلاغه از این لحاظ، نیازمند توضیحات ویژه ای است.
توضیحاتی درباره ترجمه فیض الاسلام از نهج البلاغه
1. سبک شناختی ترجمه ی فیض به مدد سنجه ی نثر معیاردر موازنه ی نثر معیار، نخستین اهمیت سبک شناختی ترجمه ی فیض به مدد سنجه ی نثر معیار زمانه و هنگامه ی عرضه ی ترجمه ی او دریافته می شود. ترجمه ی فیض الاسلام در سال 1365 قممری آغاز شده و جلد ششم، یعنی واپسین بخش آن، به سال 1329 شمسی انتشار یافته است(3). نثر معیار دهه ی دوم سده ای که در آنیم، می تواند سنجه ی نقد ترجمه ی فیض از نظرگاه سبک شناختی باشد. در عرصه ی آثار دینی و از لحاظ کمیت و حتی کیفیت مکتوبات دینی، دهه ی بیست شمسی چندان شاخص و درخشان به نظر نمی آید؛ به ویژه اگر بحث ترجمه ی متون دینی در کار باشد، این دهه به جز یکی دو مورد پراکنده - و از جمله ترجمه ی ناقص طالقانی از نهج البلاغه به سال 1325 شمسی - دوره ی ناامید کننده ای است.
فضل تقدم فیض و خلاقیت پیشروانه ی او در آغاز سیری نو برای طرح مفاهیم دینی و معارفی از راه بازگردان آنها به زبان حجم انبوه تری از مخاطبان پارسی زبان، خود، گونه ای برتری ادبی به کار بزرگ او می بخشد. با این حال،، حتی در قیاس با ادبیات نوشتاری دهه ی بیست، اثر فیض الاسلام درخشندگی ویژه ای دارد. حتی اگر دقتها و ضرورتهای خاصی را در نظر نیاوریم که فیض در اثر خود درگیر آنها بوده است، می توانیم مطمئن باشیم که بازگردان او از نهج البلاغه، از منظر عناصر زبان شناختی، اگر نه برتر از نثر قاعده ی زمانه ی او، دست کم در کنار و همراه آن، به کار دشوار ترجمه ی متون مقدس به زبانی همگانی دست یازیده است.
البته اکنون پس از طی دهه های متفاوت و هر یک تاریخ ساز ذهنی و زبانی، و به ویژه پس از گسترش آفرینش و انتشار ترجمه های متعدد و پیاپی از متون دینی، راه کوفته تر و چشم اندازهای نظر و عملی ترجمه ی این متون روشن تر شده است. اما شش دهه ی پیش، وقتی فیض الاسلام ترجمه ی نهج البلاغه را آغاز می کرده، ظرفیتهای زبانی فارسی در ترجمه ی مفاهیم دینی تنها به کار ارجمند پیشینیان مربوط می شده و ترجمه ای معاصر در این عرصه وجود نداشته است. هر مشخصه ای که برای نثر معیار دهه ی دوم شمسی معلوم کنیم، کمابیش در زبان برگزیده ی فیض هست، و این نکته ی خردی نیست. اگر جمله بندی او به چشم تأمل امروزین ثقیل بیاید، یا رنگ عربی گرایی نثر او بیش از حد غلظ بنماید، باید در نگاشته های آن سالها تعمق کنیم و نثر فیض را با آنها بسنجیم.
2. رهیافت ترجمه ی واژه به واژه
به گونه ای کلی در تاریخ ترجمه و بویژه در تاریخ ترجمه ی متون دینی، رهگیری واژه به واژه متن مبدأ و انتقال آن بدین شیوه به زبان مقصد، نوعی سیاق آزموده است. نمونه های فراوانی در دست است که مترجمان به دلایل و علل درونی و بیرونی کوشیده اند تا متن را چنان که هست - حتی در چنین واژگانی آن - بازگردان کنند. این البته در ترجمه ی متون دینی امری آشناتر و رایج تر بوده است. الزامات معنوی و پایبندی های ایمانی و مترجمان، آنان را برآن می داشته است که بکوشند همواره به سود متن مبدأ و به زیان نثر و زبان خود، «عینیت» و «این همانی» صورت و محتوا را پاس بدارند. ناگفته پیداست که اثبات و نفی این نظریه و میزان به کارآمدن آن، نیازمند تدقیقهای نظری است. با این حال، وقتی این انگیزه و نیاز در جایی نبوده است، پای پیش فرضها و دخالتها و توسعه های فنی و هنری و فکر مترجم به میان می آمده است.
ترجمه فیض الاسلام از نهج البلاغه می کوشد - دقت کنیم: می کوشد - که برخلاف نظریه های رایج معاصر خود در باب ترجمه ی متون دینی و حتی نمونه های عملی آن، برای نزدیک تر شدن به ذهنیت عامه ی مخاطبان پارسی زبان، قالبی را برگزیند که تا حد ممکن از «رهیافت واژه به واژه» دور باشد و گزاره های متن مبدأ را به گزاره هایی مطابق با سلیقه ی مخاطبان هم عصر خود بدل کند. هم این است که ما اکنون و پس از گذشت سالها و با برآمدن و طلوع آفاق تازه در ترجمه ی متون دینی و به ویژه نهج البلاغه و در دسترس بودن دهها ترجمه ی کوتاه و بلند از این متن، هنوز می توانیم ترجمه ی فیض الاسلام را بخوانیم و آن را با ذائقه خود مناسب بیابیم. حتی در قیاس با دیگر بازگردانها، ترجمه ی فیض الاسلام در بسیاری از قطعه ها و بخشها، شاخص تر، واقع گراتر، و حتی اگر نه زیباتر، دست کم به قدر بهترین ترجمه ها زیباست.
3. کهن گرایی زنده
نهج البلاغه در بنیاد خود «شیوه نامه بلاغت» است و نیز در حوزه ی کتابهای مقدس و مربوط به صدر تاریخ قدسی اسلام به شمار می آید. هم از این رو ترجمه ی آن باید با توجه به همه جانبه و ژرف به «قدسی بودن» و «ادبی بودن» آن انجام پذیرد. شاید برای القای صبغه ی «ادبی بودن» این کتاب بتوان با ابزارهای زبانی خاص دست یازید و سبک و سیاق ادبی و هنری آن را به قدر میسور باز تابید. این کار را همه ی مترجمان - هر یک به گمان خود - پیش چشم داشته اند و هریک به قدر حوصله ی ذهنی خود آن را پی گرفته اند. اما پرسش بنیادین این است: برای باز نمودن و القای سویه ی قدسی این کتاب گرامی چه شیوه ها و کنشهایی سودمند و ممکن است؟ چگونه می توان رنگ قدسی کتابهایی از این دست را پس از ترجمه و با وجود دخالتهای گوناگون زبان و تغییر ساخت، حفظ کرد و آن را از صافی ترجمه هم عبور داد؟ این امر در تاریخ نظری ترجمه متون دینی، به ویژه بازگردان قرآن کریم، این برترین متن قدسی، امری پی گرفتنی است.
براساس نظریه ی «ترجمه ناپذیری» (intranslatability) متون مقدس، ترجمه ویران کننده ی ابعاد قدسی این متون است و از این رو چنین متنهایی هرگز چنان که باید - و با همان تأثیرها و حومه ها و هاله ها - بازگردان نمی شوند. این نظریه کار مترجم را تنها نقل و انتقال گزاره ها به زبان دیگر می داند و معتقد است که قدسیت متون در ترجمه از کف می رود. در برابر، پاره ا ی از مترجمان گفته اند و البته خود هم کوشیده اند که باید در بازگردان متون قدسی، به همه ی ابزارهای زبانی ممکن تمسک جست تا وجهه های زیبایی شناختی، قدسیت و «فره» مندی این متون را به هر اندازه که می توان نگاه داشت و انتقال داد.
در این میان، یکی از این ابزارها کهن گرایی یا القای گونه ای آرکاییسم زبانی است. در هر زبان، متون کهن متنهایی مرتبط به تاریخ ازلی زبان قلمداد می شوند و گرد خود هاله هایی از تقدیر، قدسیت، پاکیزگی و رفعت دارند. ما ناخودآگاه متنهایی از آن روزگاران کهن را متنهایی فراتر و برتر از حال و زمانه ی خود، یعنی مربوط و مرتبط به دورانهای اثیری، می شناسیم. این متنها همان سنخ تأثیری را بر ما می نهند که در شکل گسترده تر و عمیق تر از مواجهه با متون قدسی در خود می بینیم. این توجه زبان شناختی و شاید اسطوره شناختی، مترجمان متون قدسی را بر آن می دارد تا بکوشند از آمیزه های باستانی و آرکاییک در بازگردانهای خود سود بجویند و دست کم از این طریق جوانب قدسی آن را افزون کنند. ما پارسی زبانان هنوز که هنوز است، ترجمه ی (نوبت اول) تفسیر «کشف الاسرار» میبدی را زیباتر و اثرگذارتر از ترجمه های معاصر می یابیم که برای عامه ی مخاطبان و به نثر و سیاق زبان روزنامه ها نگاشته شده است. این امری مرتبط به انگاره های اساطیری ما از زبان است.
ترجمه فیض الاسلام از نهج البلاغه کوشیده است در اندازه ی خود از شاخصه های زبان کهن بهره برد و بدین لحاظ با نزدیک شدن به متون باستانی - در انتخاب کلمات، جمله سازی، طنین و لحن و سایر ابعاد - بی آنکه از حوزه ی فهم مخاطب معاصر خود بیرون رود، گونه ای شکوهمندی و رفعت را به نمایش بگذارد. ما گاه از مطالعه ی بخشهای گوناگون ترجمه ی فیض الاسلام می توانیم طنین و ضرباهنگ متون کهن را بشنویم و بدون مواجهه با دشواریهای این گونه ی نوشتاری آهنگ کهن را بستاییم. به گمان این قلم، هوشمندی مترجم در انتخاب سبکی چنین، ترجمه ی او را برای خوانندگان خوشخوان تر و اثرگذارتر می کند. به این بخش از سیاق نثر فیض بنگرید که مقدمه ای توضیحی بر ترجمه ی خطبه ی سی و ششم نهج البلاغه است:
«نهروان اسم موضعی است در کنار نهری در راهی که به کوفه نزدیک است سمت صحرای حروراء و حروراء نام قریه ای است نزدیک کوفه. و اینکه خوارج نهروان را حروریه می نامند از جهت این است که اجتماع ایشان برای مخالفت با امیرالمؤمنین در آن صحرا بوده است. و سبب جنگ حضرت با خوارج نهروان آن است که چون در جنگ صفین، کارزار بر معاویه و اصحابش سخت شد، و هریرالکلب در لغت زوزه کشیدن سگ را گویند، و رو به رو شدن دلیران را در کارزار به آن تشبیه می نمایند، خلاصه، بامداد آن شب معاویه به دستور عمروبن عاص حیله به کار برده، فرمان داد تا لشکریان پانصد قرآن بر سر نیزه ها کرده، جلو لشکر حضرت آورده، فریاد کردند: ای مسلمانان، کارزار دمار از روزگار عرب برآورد و این همه مخالفت بنیاد قبایل ما و شما را برانداخت. بیایید تا به کتاب خدا بازگشته، به آنچه میان ما حکم کند رضا داده، دست از مخالفت برداریم. این حیله ی ایشان مؤثر شد و لشکر عراق از آن سخنان متردد گشته، در جنگ سستی نمودند و دوازده هزار کس رو گرداندند و به حضرت گفتند: مالک اشتر را از جنگ بازگردان و گرنه تو را می کشیم».(4)کسی که متن کتابهای کهن و نثرهای باستانی را پژوهیده باشد، لحن و نوای آنها را در این کلمات و جملات باز می یابد. امروزه نظریه های معطوف به «همه گرایی» ترجمه با گزینش چنین زبانی چندان موافق نباشند، اما نمی توانند انکار کنند که انتخاب این گونه سیاقها دست کم برای ترجمه ی متون دینی - و به ویژه متونی چون نهج البلاغه - ابعاد زیبا شناختی آنها را تا اندازه ای باز می نماید. بعدها مترجمان دیگر نهج البلاغه نیز سبکی بسیار غلیظ تر، مسجع تر و پر طمطراق تر از چنین شیوه ای را برگزیدند و نشان دادند که این گونه ی ادبی در ترجمه بازهم می باید و می تواند آزموده شود.
4. تأملات واژه شناختی
یکی از مختصات سبک شناختی ترجمه ی فیض الاسلام از نهج البلاغه، توجه دقیق و دانشورانه به واژه هاست. در کتابی بدین پایه ارجمند و اعجازآمیز، حق آن است که شکوه معنی از شکوه و انتخاب خداوندگارانه ی واژه ها بر می خیزد. اگر چه ترجمه هرگز در حد واژگان باقی نمی ماند و همواره از آن فراتر می رود، نیک پیداست که شناخت حوزه های معنای واژگان بنیاد کار هر بازگردان است.
در سنجش ترجمه ی فیض با دیگر ترجمه های نهج البلاغه، دقت و وسواس آمیز او در باب انتقال معانی واژگان و نیز اصرار بر بازگردان لایه های گوناگون معنایی - چنان که در خور کتابی چنین است - کار فیض را امتیازی بزرگ می بخشد. همین امر البته گاه موجب شده است که مترجم به ارائه مترادف و حتی نشاندن جملات به جای کلمات بپردازد که گاه از توضیحات تفصیلی تر نیز نپرهیزد. این، خود، رویدادی بدیع در ترجمه است که مترجم لایه های زیرین معنی را از یاد نبرد و وفادارانه - هر چند نه الزاماً ادیبانه و منشیانه - آنها را انتقال دهد. نمونه را به دو مورد از تدقیقات و توجهات پر ارج فیض می نگریم و آنها را با برخی از ترجمه های در دسترس می سنجیم.
حضرت امیر(علیه السلام)در خطبه ی پنجاه و دوم نهج البلاغه در وصف ناپایداری دنیا سخنانی شگرف گفته است. در بخشی از این سخن بلند چنین آمده است: آنچه از دنیا برای کسانی باقی می ماند، چیزی نیست جز... و جرعه ای همانند جرعه ی «مقله»: «او جرعه کجرعه المقله». اکنون به بازگردان این جمله در برخی از ترجمه ها بنگرید:
نگاهی به ترجمه هایی صورت گرفته برای خطبه ی پنجاه و دوم نهج البلاغه
آیتی: یا به قدر جرعه ای که روی ریگی را که در ته قدحی افکنده باشد بپوشاند.(5)انصاریان: یا چون جرعه ی آبی اندک.(6)
جعفری: جز جرعه ی آبی اندک.(7)
جوینی: چون جرعه ای همچو جرعه ی آبی که درمیان سنگریزه باشد.(8)
دشتی: یا جرعه ای آب که...(9).
شهیدی: یا جرعه ای که تشنه ای آن را به گلو رساند.(10)
طالقانی: و جرعه ای که (تشنه کام را سیراب نکند) نمانده است(11).
فارسی: و یا اندک آب کوزه هایی که با ریختن سنگریزه هایی به درونش بالا آمده باشد(12).
فقیهی: یا به قدر جرعه ای از اب که کاروانها در بیابانهای وسیع و بی آب و گیاه، هنگام کم بودن آب، در میان افراد خود قسمت می کنند(13).
فیض الاسلام: باقی نمانده از آن مگر جرعه ای (مدت کمی) مانند جرعه ی «مقله» (عادت عرب بر آن است که چون تشنگان در بیابان اندک آبی یابند، سنگریزه در ظرفی ریخته، آن قدر آب بر آب ریزند که سنگریزه ها را بپوشاند. پس هر یک آن مقدار آب را برای رفع تشنگی بیاشامد، و به این طریق آب اندک را میان خودشان قسمت کنند، و آن سنگریزه ها را «مقله» گویند).(14)
مبشری: یا جرعه ای که گلو را تر کند(15).
مکارم شیرازی: و یا آن قدر از آن مانده که اگر تشنگان آن را بیاشامند، عطش آنها فرو ننشیند(16).
نمونه ی دیگر، ترجمه ی کلمه ی «قهرمانه» در نامه ی سی و یکم نهج البلاغه است. جمله ی حاوی این کلمه از جملات مشهور نهج البلاغه است و از این رو ترجمه ی آن آشنا به نظر می آید:«فان المراه ریحانه و لیست بقهرمانه». در هر حال، بازگردان این جمله را نیز در ترجمه هایی چند می نگریم و با ترجمه ی فیض الاسلام مقایسه می کنیم.
آیتی: زیرا زن چون گل ظریف است؛ نه پهلوانی خشن(17).
انصاریان: زیرا زن گلی است ظریف؛ نه خادم و کارپرداز(18).
جعفری: زیرا زن ریحان است نه قهرمان(19).
جوینی: بدرستی که زن شاهسپرم است و نیست کارفرما(20).
دشتی: زن گل بهاری است؛ نه پهلوانی سخت کوش(21).
شهیدی: که زن گل بهاری است لطیف و آسیب پذیر؛ نه پهلوان است که کارفرما و در هر کار دلیر(22).
فارسی: چون که زن گل و ریحان است؛ نه زورآور و قهرمان، تندی خار و دشواری کار را نباید توقع داشت(23).
فقیهی: همانا زن به منزله ی گل خوشبوست نه کارگزار و پیشکار(24).
فیض الاسلام: زیرا زن چون گیاهی است خوشبو نه کارفرما(25).
مبشری: زن گل خوشبوست نه قهرمان(26).
مکارم شیرازی: زیرا زن همچون شاخه ی گلی است؛ نه قهرمان خشن(27).
روشن است که بهترین معنای کلمه ی «قهرمانه» همان است که فیض الاسلام آورده است. این واژه در زبان عرب به معنای «پهلوانان» یا همان «قهرمان» زبان فارسی نیامده است. توجه دقیق و گاه مثال زدنی فیض الاسلام به معانی واژه ها و گستره ی سطوح معنایی آنها در قیاس با دیگر ترجمه ها، از امتیازات بازگردان اوست. فیض البته این رهیافت را مدیون دقت، مطالعه و پژوهش و برتر از همه ی اینها انگیزه ی صادقانه و شورمند خود است. پس کوشش برای شناخت افزون تر واژگان نهج البلاغه و انتقال معنای آنها به هر شیوه ی ممکن، از دیگر وجوه سبک شناختی ترجمه ی فیض الاسلام به شمار می آید.
3. مؤلفه های معنی شناختی
یکی از بنیادهای نظری مباحث ترجمه، مفاهیم معنی شناختی است. فرایند انتقال معنی از زبان مبدأ به زبان مقصد، خود، پیچیدگی نظری بسیار دارد و از جمله کوشش مترجم برای تطبیق ساختار هر دو زبان، ایجاد و القای ابعاد نحوی، سبکی و گونه ی ادبی متن در زبان مقصد، انعکاس وجوه زیبایی شناختی متن و صورت آن، رعایت دست کم توجه به الزامات زبان شناختی و حفظ سطوح مختلف معنایی متن را در بر می گیرد. دشواری و پیچیدگی همه ی این امور و بایسته ها در ترجمه ی متون قدسی بسی بیشتر است. برای شکل گیری بازگردانی صادق و رسا از متون دینی، ضرورتهای معنی شناختی مهم تر جلوه می کنند. اکنون بنگریم که فیض الاسلام در ترجمه ی خود از نهج البلاغه، جوانب معنی شناختی را چگونه و در چه سطح پاس داشته است.1. تفسیر و تأویل
ترجمه هم در بنیاد خود و هم در ریشه ی واژگانی در بسیاری از زبانها با دو مفهوم تفسیر و تأویل پیوند خورده است. بدون دانستن و شرح کردن زوایای پنهان متن هرگز نمی توان ترجمه ای در خور آن ارائه کرد. از این رو، ترجمه در بسیاری از نشیب و فرازهای خود به تفسیر و بلکه بالاتر از آن تأویل متن نیازمند است. نارسایی ابزار زبان، دستور، تفاوت زمانی و ذهنی، حواشی معرفت شناختی مفاهیم و عناصر متعدد دیگر، گاه اجازه نمی دهند که مفهومی درست و شفاف به زبان مقصد ترجمه شود. مترجمان نیز برای فائق آمدن بر این دشواری، به تأویل و تفسیر روی می آورند و همه ی ساحتهای پیش گفته را می شکنند و با هنجار ستیزی و قاعده گریزی می کوشند معنای واقعی متن را - اگر بتوان از آن سخن گفت - به دست دهند.در مورد نهج البلاغه که کتابی است سرشار از نکته های اعجاز آمیز بلاغی و نشسته بر بلندترین قله ی ادب عربی، همه ی این دشواریها دو چندان است. ما در بسیاری از عرصه ها برای فهم ظاهری و صوری کلمات علوی(علیه السلام)نیز باید ریشه های تاریخی، ارجاعات وحیانی، تاریخ اندیشه های شیعی، مفاهیم فلسفی و کلامی، و جزئیات جامعه شناختی صدر اسلام و بسیاری چیزهای دیگر را بشناسیم و بفهمیم. همه ی این دایره ی بزرگ و گسترده در سطح نخست ترجمه ی دستوری و انتقال واحد جمله از متن مبدأ به متن مقصد نمی گنجد.
فیض الاسلام به این بایستگی توجه دارد و با استفاده از توضیحات شرح گونه ی خود می کوشد پوشیدگیها و پنهانیهای معانی نهج البلاغه را به زبان فارسی آشکار سازد. او به همین منظور، «بدعت» و «سنت» را معنی می کند(28)، موارد تاریخی بدعت را بر می شمرد(29)، بلا را فساد و تباه کاری می داند(30)، در تفسیر این سخن علی(علیه السلام)که «انه یموت من مات منا ولیس بمیت»، اهل بیت را زنده به بدن مثالی و «بلکه بدن اصلی» می داند و آن را مستند به عقل و نقل می شمارد(31)، نکات تفسیری و تاریخی ارجمندی را در باب «حدیث ثقلین» تذکر می دهد(32)، جنبه های تاریخی متن را تفسیر می کند(33)، شبهه را معنی می کند و زمان پیروزی کامل حق را هنگام ظهور «دولت حقه» می داند(34)، وجوه معنایی کلام را بیان می کند(35)، لوازم و پیامدهای معنایی کلمات را تبیین می سازد(36)، معنای فقهی واژگان را بر می شمارد(37). این کوشش شایسته ی فیض الاسلام با توجه به مهجوریت نسبی نهج البلاغه در عصر او، چیزی فراتر از ترجمه را پدید می آورد. ما در بندهای بعد از این نکته بیشتر سخن خواهیم گفت.
2. انگاره های معرفتی
در ترجمه ی متون دینی، فهم دقیق متن و انتقال آن، گاه مستلزم شناخت زمینه ها و ساحتهای فکری، فلسفی، کلامی، تاریخی، اجتماعی و اخلاقی آن است. با نگاهی روشن با این بعدها به دست دادن بازگردانی دقیق و صادق مطلوب و حتی ممکن نیست. البته این انگاره ها می توانند در مترجمان مختلف تفاوت یابند و متن را به اشکال گوناگون بسازند. دستیابی به این ساحتها هم نیازمند پژوهش، دقت و منطق پذیری ذهن مترجم است. در ترجمه و شرح فیض الاسلام ما بارها و بارها با این انگاره های ذهنی مواجهه می شویم و در مقام داوری می توانیم ارزش و معیار صدق آنها را در جای جای متن بسنجیم.فیض الاسلام آنجا که لازم می بیند، از هیچ گونه اتکا و استناد به مبانی معرفتی خود دریغ نمی کند و به صراحت اندیشه های خویش را در میان کمانکها که ابزار کمال بخشی او به ترجمه است می آورد. نهج البلاغه متنی است که به تقریب بیشترین وجوه حیات آدمی را درگیر می کند و به ساحتهای گوناگون زندگی بشری دست می اندازد: از سیاست و حکومت گرفته تا اخلاق و ایمان، از معاد و روز حشر تا کیفیت معیشت دنیوی، از عالم فرشتگان تا جهان ارواح. هم از این رو، ترجمه ی دقیق و سرراستانه ی این کتاب، نیازمند تکیه برداده های فراوان معرفتی و دینی و جز آن است. چیزی که این متن را کاملاً از دیگر متون جدا می سازد؛ حتی اگر ویژگی قدسیت آن را نیز در نظر نیاوریم.
فیض الاسلام در این موارد، گاه مفهوم قدرت خداوند را توضیح می دهد(38)، لوازم وجودی «ممکن» را بر می شمارد(39)، عدل الهی را با توجه به شرور معنی می کند(40)، لوازم جسمیت را باز می گوید(41)، به اشارات معنای حدوث و امکان فلسفی را طرح می کند(42)، و مفهوم دینی «عصمت » را شرح می دهد(43)، بر شمردن همه ی این انگاره ها و توضیحها(44)، از طرح اجمالی این جستار بیرون است. همین قدر بیفزاییم که این افزونه ها بی گمان ترجمه ی فیض را از سطح بازگردان ساده - اگر چنین چیزی ممکن باشد - به ساحت شرح و تفسیر فرامتنی می برد و این با عنایت به دوره ی عرضه ی این اثر و ضرورت طرح همه جانبه ی نهج البلاغه در جامعه ی دینی، امتیازی به یاد داشتنی است.
3. حفظ شکل یا انتقال معنی
در همه ی بازگردانها از هر متن و به هر زبان، دغدغه گاه عذاب آور مترجمان کوشا این است که آیا برای حفظ شکل و صورت متن می توان از بازگردان وجوهی از معنای آن دست شست یا برای انتقال این ابعاد باید و می سزد که حتی صورت و ساختار متن را ویران کرد. این دو لبه ی تیغ ترجمه در هر زبانی است. البته شدت و اهمیت این فرایند در ترجمه ها متفاوت است. ولی آتچه هست این است که در ترجمه های دینی و قدسی، همواره تأکیدی ویژه بر این امر می رود. در مورد بحث خود، وقتی مثلاً به چینش کلمات در زبان فارسی بیان کنیم، کاری دشوار در پیش خواهیم داشت. برای نمونه، تقدیم و تأخیر هر یک از مبتدا و خبر، جایگاه فعل، فاعل و مفعول، وضعیت مرجع ضمایر، نسبتهای بیانی و معنوی کلمات با یکدیگر و عناصر بسیاری از این دست، معانی ویژه ای را در زبان عربی می سازد که بازگردان آنها در ساختار جمله ی زبان فارسی ناممکن است. تنها شیوه ی انتقال این معناهای برآمده از نحو زیان عربی، شرح و توضیح آنها در جمله های جداگانه است.فیض الاسلام در ترجمه ی خود این نکته ی پراهمیت را همواره پیش چشم داشته و با استفاده از کمانکهای توضیحی خود، ترجمه ای در آمیخته با شرح عرضه کرده است. فیض به همین سبب از سیاق جملات نامنظم که واحدهای دستوری در آنها در جایگاه خود نیستند بهره می برد و گذشته از ضرباهنگ ویژه ای که به ترجمه ی خود می بخشد، دقتهای معنایی جملات متن را روشن تر منتقل می کند، توجه به توضیحات فیض و تطبیق الگوهای گاه نامنظم جملات او با جملات متن، فهم معانی نهج البلاغه را بسی آسان تر می سازد.
از باب نمونه، ترجمه ی جمله ای را از خطبه ی سوم نهج البلاغه که به «خطبه ی شقشقیه» معروف است بر می رسیم. بازگردان فیض از این جمله اگر چه الگویی نامنظم دارد و همراه با توضیحات است، دقیق تر و متن گشاتر است. در این خطبه آمده است:«الی ان قام ثالث القوم نافجاً حصینه بین نثیله و معتلفه». اکنون به روایت برخی از ترجمه ها از این جمله بنگریم.
نگاهی به ترجمه هایی صورت گرفته برای خطبه ی سوم نهج البلاغه
آیتی: آن گاه سومی برخاست؛ در حالی که از پرخوارگی باد به پهلوها افکنده بود و چونان ستوری که همی جز خوردن در اصطبل نداشت(45).
انصاریان: تا سومی به حکومت رسید که برنامه ای جز انباشتن شکم و تخلیه ی آن نداشت(46).
جعفری: شخص سومی از ان جمع در نتیجه شورا به خلافت برخاست. او در مسیر انباشتن شکم و خالی کردن آن بود و با بالا کشیدن پهلوهای خویش(47).
دشتی: تا آن گاه که سومی به خلافت رسید، دو پهلویش از پرخوری باد کرده، همواره بین آشپزخانه و دستشویی سرگردان بود(48).
شهیدی: تا سومین به مقصود رسید وو همچون چارپابتاخت و خود را در کشتزار مسلمانان انداخت و پیاپی دو پهلو را آکنده ساخت و تهی ساخت(49).
طالقانی: که سومی قوم (عثمان) از آن میان به پا خاست؛ در حالی که دو پهلویش از پرخوری بالا آمده، کارش و آمد میان سرگین گاه و علف خور بود(50).
فارسی: و عاقبت خلافت بر سومی مسلم گردید. او مردی خودپسند و شک پرست و سست اراده و بی تدبیر بود.(51)
فقیهی: تا اینکه سرانجام سومی به خلافت ایستاد، در حالی که شکم و دو پهلویش بالا آمده بود و جز خالی کردن و خوردن کاری نداشت(52).
فیض الاسلام: تا اینکه (پس از مرگ عمر، در شورایی که به دستور او تشکیل یافت) سوم قوم(عثمان) برخاست (و مقام خلافت را به ناحق اشغال نمود)؛ در حالی که باد کرد هر دو جانب خود را (مانند شتری که از بسیاری خوردن و آشامیدن باد کرده) میان وضع بیرون راندن و خوردنش (شغل او مانند بهائم سرگین انداختن و خوردن بود و امور مربوط به خلافت را رعایت نمی نمود)(53).
مبشری: باری نوبت به سومین آن قوم رسید که با سری پر باد، بین آخور و آبریز عمر می گذاشت(54).
مکارم شیرازی: بالاخره سومی به پا خاست. او همانند شتر پرخور و شکم برآمده همی جز جمع آوری و خوردن بیت المال نداشت(55).
فیض الاسلام در ترجمه ی خود از این عبارت نهج البلاغه، توضیحی تاریخی درباره ی چگونگی به خلافت رسیدن عثمان می دهد، نام او را معلوم و آشکار باز می گوید، معنای فعلی و در حقیقت فاعلی کلمه ی «نافجا» و نیز حال بودن آن را به درستی گوشزد می کند، جایگاه مفعولی کلمه ی «حصینه» را درست به گونه ی مفعولی باز می گرداند، «نثیل» و «معتلف» را بدرستی معنی می کند و سرانجام با جمله ای توضیحی معنی را کمال می بخشد. می بیند که مترجمان دیگر، مشابه همان جمله ی آخر فیض را در ترجمه ی خود آورده اند و به سیاق کلمات و جایگاه نحوی آنها توجهی در خور نکرده اند. همین موجب شده است که برخی از ترجمه های این عبارت، ناقص و برخی از آنها حاوی جملاتی بیگانه با متن باشند. اما ترجمه ی فیض، بی کم و کاست، مطابق با متن و شرح توضیحی او نیز روشن کننده ی جنبه های ابهام آمیز آن است. چنین رویکردی به ویژه در ترجمه ی نهج البلاغه انتقال معنی را هدف می گیرد و از این رو به سائقه ی زیباسازی متن فارسی و به دست دادن جملاتی با الگوی منظم، معنا را فرو نمی نهد.
4. آشکاری و آشکارگری
نخستین ویژگی هر ترجمه ی شایسته و مناسب از هر متن و به هر زبان، آشکاری و آشکارگری است. بازگردان هر متن، خود، باید به روشنی نگاشته شده باشد و نیز مفاهیم متن اولیه را بروشنی بازگوید. هرگونه غموض و ناپیدایی مفهوم در ترجمه، نقص اساسی آن به شمار می رود. هم از این روست که می سزد ترجمه را گونه ای تفسیر زبانی بدانیم و چنان بینگاریم که مترجم همان مفاهیم متن مبدأ را پیشاپیش به زبان مقصد اندیشیده است و سپس آنها را به جامه ی واژه ها و گزاره ها در آورده است. در ترجمه ی متون دینی و قدسی، ضرورت و نیز دشواری این امر بسیار است.نهج البلاغه در بسیاری از بندها و جمله ها از آن رو که به بستر تاریخی ویژه خود معطوف است و نیز کتابی فراهم آمده از بخشهای بریده و منقطع سخنان علی(علیه السلام)است - و به چند دلیل و سبب دیگر - متن دیریاب است. مترجم این متن ویژه باید بکوشد معانی آن را آشکار کند و با تکیه بر دانش های پیرامونی، جنبه های ناپیدای متن را به میان آورد و روشن سازد. فیض الاسلام بی گمان در این عرصه مترجمی توانمند و سنجیده کار است. او ترجمه ی خود را به افق کلمات نهج البلاغه نزدیک می کند و سپس در آن سطح وافق، مفاهیم را برای خواننده پارسی می سازد. بی سبب نیست که ما در ترجمه ی او بسیاری از ریشه های تاریخی، دینی، فکری، اجتماعی، قرآنی، و شریعتی مفاهیم نهج البلاغه را می بینیم و آنها را چنان که فیض می خواهد دنبال می کنیم. در مطالعه ی برخی از ترجمه های نهج البلاغه ما ناگزیریم گاه به قرآن رجوع کنیم و گاه کتاب تاریخی را ورق بزنیم، اما به هنگام خواندن ترجمه ی فیض، آن را آکنده از توضیحات لازم می بینیم و این نیاز و ناگزیری اگر مرتفع نمی شود، دست کم کاهش می یابد. در فرآیند پیچیده ی ترجمه، آشکاری و آشکارگری وابسته به معنای نهایی و این، خود، همواره امری منوط به پیش نیازها و بایسته هاست. بررسی عوامل اثر گذار بر معنای نهایی در نهج البلاغه، عنوان جستاری دیگر است، اما همین جا برخی از این اسباب معنی شناختی را باز می گوییم:
بررسی عوامل اثر گذار بر معنای نهایی بر نهج البلاغه
الف. قرآنآشنایی با مفاهیم قرآنی و شناخت ارجاعات بسیار متن نهج البلاغه به آیات، واژه ها و مدلولات قرآنی، جنبه های پوشیده ی معنی را در این کتاب آشکار می کند. مترجم نهج البلاغه نمی تواند به این جانب از کتاب بی اعتنا باشد. هم در ظاهر و هم در باطن، بسیاری از مفاهیم نهج البلاغه برگرفته از قرآن کریم و یا اشاره کننده به آن است. فیض الاسلام نیز در جابه جای ترجمه ی خویش، ارجاعات متن را به قرآن کریم بازگفته و آن را با ذکر اصل آیه و ترجمه ی آن و احیاناً طرح نکات تفسیری پیرامون آن شرح داده است. این تأمل بسیار گرانقدر قرآنی در نهج البلاغه براستی پیوند قرآن و عترت را نشان می دهد و زیباییهای سخنان علی(علیه السلام)را آشکارتر می کند(56).
ب. سنت
نهج البلاغه بخشی بزرگ از سنت اسلام است. آنچه در این کتاب ارجمند آمده هم «سنن النبی(صلی الله علیه و آله وسلم) را باز می گوید و هم نمایاننده ی سیره و سنت صاحب ولایت، امام علی(علیه السلام)است. از این رو، کتاب می تواند و باید در زمره ی منابع درجه اول دینی باشد و سرچشمه ی زلال استنباطهای شرعی، معرفتی، اعتقادی و اخلاقی شود. ترجمه ی متنی این چنین نیز باید هر جا که لازم است به سنت و سیره ی معصومان(علیه السلام)ارجاع دهد و تکیه گاه های نظری، عملی، فقهی دینی را در آن روشن کند. فیض الاسلام در ترجمه ی خود کوشیده است این ابعاد را آشکار گرداند و با توضیح و بسط آنها به کمال معنی شناختی ترجمه ی خود بیفزاید. نمونه هایی از این دست ارجاعات و اشارات را می توان در جابه جای ترجمه ی فیض یافت(57).
ج. اسباب تاریخی
نهج البلاغه گذشته از جوانب قدسی، معنوی و ایمانی خود، کتاب شناخت تاریخ صدراسلام است. خطبه ها، نامه ها و حکمتهای علوی(علیه السلام)در این کتاب، معطوف به حوادث تاریخی است. این بعد طیفی گسترده از تاریخ پیش از اسلام و دوران جاهلیت، زمان پیام اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم)، دوران خلفا و سالهای حکومت علی(علیه السلام)در بر می گیرد و به شرح و توصیف وقایع، رویدادها، شخصیتها، جنگها و حتی سرزمینها می پردازد. ما در این کتاب با نگاه علی(علیه السلام)به حوادث تاریخ صدر اسلام آشنا می شویم، اما، خود، برای فهم بیشتر محتوای کتاب باید با بسترها و زمینه های تاریخی آن نیز آشنا باشیم. شأن صدور بسیاری از مفاهیم نهج البلاغه امری تاریخی است و از این رو مطالعات تاریخ پژوهانه را می طلبد. البته این همه تکیه ی گسترده و همه جانبه ی متن به تاریخ، ترجمه ی آن را نیز دشوار می سازد.
فیض الاسلام با شناخت این ویژگی نهج البلاغه، ترجمه ی خود را مستند به اشارات، تصریحات و پژوهشهای کوتاه اما پرمایه ی تاریخی کرده است. ما در ترجمه ی فیض به مدخلهای تاریخی بسیاری بر می خوریم که حتی درست به مانند مقاله ای مختصر بحثی تاریخی را پیش می کشد و خواننده را با صدر و ذیل رویدادهای تاریخی آشنا می کند. او هر جا لازم بداند، بحثی تاریخی را می گشاید و خواننده را آگاه تر و با نگاهی تیز شده تر به مطالعه ی نهج البلاغه می برد. توضیح درباره ی فدک(58)، تبیین وقایع تاریخی پیش از اسلام(59)، معرفی تاریخی شخصیتها و صحابیان(60)، معرفی رجالی نامها و کنیه ها(61)، بیان شأن صدور تاریخی کلمات علی (علیه السلام)(62) و جنبه های بسیار دیگر، ترجمه ی فیض الاسلام از نهج البلاغه را آکنده از توجه به پس زمینه های تاریخی و نیز بافتار تاریخمند آن می سازد. این برای ترجمه ای نو پدید، در عصر حاضر که داعیه دار معرفی و بسط اندیشه های علوی(علیه السلام)است، مزیتی پر ارج به شمار می آید.
د. الزامات بلاغی، کنایی و زیبا شناختی
یکی دیگر از بسترهای معنی شناختی هر متن- و به ویژه متون دینی- الزامات زیبایی شناسانه ای است که جنبه های ادبی و هنری آن را تقویت می کند. متن دینی علای الاصول- هر چه که باشد- صبغه ی ادبی غلیظی دارد. اما نهج البلاغه، شیوه نامه ی بلاغت است و بدین سبب بلیغ ترین و فصیح ترین صورتها و لایه های معنای ادبیات عربی را در آن می یابیم. ترجمه ی چنین متنی بدون عنایت خاص به این موارد ناشدنی است. اگر هم مترجمان نمی توانند به قله ی فرازمند کتاب برسند، دست کم می توانند با به یاد داشتن و همواره به یاد آوردن نشان های زیبایی شناسی آن، به کتاب نزدیک شوند. فیض الاسلام در خلال ترجمه ی خود، گاه به این نکته نیز اشاره می کند(63).
4. مؤلفه های ریخت شناختی
هر متن در تحقق وجودی خود، به عناصر صوری و معنوی ویژه ای است. همین عناصرند که آن متن را پدید می آورند، به آن شکل می دهند و آن را از دیگر متون- همبسته یا گسسته- متمایز می کنند. یکی از این عناصر سبکی و صوری، رده ی عنصرهای ریخت شناختی هر متن است. ریخت یا ساختار (Structure)، وضعیت و موقعیت ویژه ی متن از آغاز تا به انجام است. معنی همواره در ظرف ریخت خود تجلی می یابد و نمی تواند با آن بیگانه باشد. در ترجمه ی متون دینی و بازگردان مفاهیم آن ها به هر زبان، این ساختار و ریخت برگزیده ی مترجم است که به آن مفاهیم در زبان مذکور هستی و هویت می بخشد. نمونه را می توان به ترجمه ی های گوناگون متن مقدس قرآن کریم در زبان پارسی اشاره کرد. این ترجمه های متعدد، هریک در اندازه ی خویش، برای بازگردان مفاهیم قدسی بافتاری ویژه را برگزیده اند و آن را به حقیقت نزدیک تر دیده اند.ترجمه ی نهج البلاغه نیز از این امر به دور نیست. ریخت ترجمه های گوناگون آن نشان می دهد که مترجمان در ظرف چه ساختاری مفاهیم آن را به فارسی بازسازی یا باز اندیشی کرده اند. پارسی سازی کلمات نهج البلاغه در عرصه ی ترجمه، نیازمند اندیشیدن به این ظرف است. فیض الاسلام در ترجمه ی خود- با توجه به همه ی نیازها و ضرورتهای معاصر خویش- از این توجه ژرف اندیشانه غفلت نکرده است. دقت در ابعاد گونه گون ترجمه ی او، سویه های ریخت شناختی آن را نیز وا می نماید.
1. متن(text) و فرامتن (context)
در مواجهه با هر متن دینی، آنچه محتوای آن را برای ما می سازد، هم رنگ خود متن و هم هاله های بیرونی دانسته های ماست. متن با وجوه لفظی و واژگانی، معنوی، ادبی و بیانی خود، صورتی را پدید می آورد که شناخت آن از دریچه ی اطلاعات و رهیافتهای ما انجام می پذیرد. آنچه هر متن به بیرون از خود ارجاع می دهد، فرامتن خوانده می شود. این فرامتن هم به بسترهای تاریخی، سیاسی، اجتماعی، روانی متن باز می گردد و هم پهنای گسترده ی دانشها و نیازها و انگاره ها و پیش فرضهای مخاطب را مفروض می گیرد. بر این اساس، از مجموع در هم تنیده ی این پیچیدگی فرامتنی است که متن شکل می گیرد و هویت خاص می یابد.در ترجمه ی نهج البلاغه نیز بسان هر متن دیگر، این فرامتنها تعیین کننده اند. فیض الاسلام براستی از سطح ترجمه ای صرف و گزاره نما بیرون رفته است. او از تاریخمندی(64)، ویژگیهای جامعه شناختی(65)، عناصر بومی و قومی عربان(66)، مفاهیم عقل عرفی(67)، نگره های فلسفی و کلامی (68)، پیش فرضهای زبان شناختی (69)، و نگاه جامع گرایانه ی خویش بهره می برد و نهج البلاغه را همه جانبه و فراگستر ترجمه می کند. راز دیرمانی و اقبال پارسی زبانان به این بازگردان نیز یکی هم وامدار این خصیصه ی ارجمند است.
2. نسخه شناسی
در ترجمه ی برخی از متون، به دلیل تعدد و اختلاف پاره ای از نسخ باید گزینشی دقیق داشت و نسخه ی اصح را برگزید. نهج البلاغه نیز از آن دست متونی است که اختلاف- هر چند ناچیزی- در نقل آن روی داده است. فیض الاسلام با عنایت به این نکته، نسخه شرح ابن ابی الحدید را مبنای کار برگزیده است که البته نسخه ای کهن و گرامی است. او به اختلاف نسخه ها توجه کرده و ترجمه ی خود را بر بنیاد نسخ صحیح دانسته است.(70)3. شکل خط
یکی دیگر از وجوه ریخت شناختی اغلب فراموش شده در ترجمه ی فیض الاسلام، شکل ظاهری و چاپ آن است. ترجمه ی فیض به خط خوش خوشنویس بزرگ کتابهای دینی و اسلامی، مرحوم طاهر خوشنویس (رحمه الله)، نگاشته شده است و با استفاده از دو خط متمایز نسخ و نستعلیق، متن و ترجمه را از هم جدا کرده است. در نگاهی معطوف به عناصر شکلی و ساختاری کتابهای دینی در می یابیم که دست کم در دهه های گذشته- یعنی درست همزمان با انتشار جلد نخست ترجمه ی فیض در اواخر دهه ی بیست- پیوندی زیبایی شناختی میان خطوط اسلامی- ایرانی با مفاهیم معنوی و مینوی برقرار بوده است. از این رو، به جز قرآن کریم، دیگر کتب مقدس اسلامی و شیعی نیز به این خطوط نگاشته و چاپ شده اند. این رویه هنوز هم در پاره ای از کتب دینی، متون عرفانی، ادعیه و صحف معصومان(علیه السلام)جاری است.به اعتقاد این قلم، هاله ای از رنگ قدسی گرداگرد خطوطی چنین تنیده است و خواننده ی ایرانی زمینه های ایمانی و دینی و تاریخی معنوی خود را در آنها متجلی تر می بیند. هوشمندی فیض در انتخاب چنین شکل و ریختی، ترجمه ی او را در شمار کتابهای دینی در آورد و براستی حقی را که نهج البلاغه شایسته آن است بدان بخشید. پس از ترجمه ی اوست که این کتاب را عدل مفاتیح، صحیفه و دیگر کتب مقدس می شمارند و راز و رمزهای معنوی را از آن انتظار می دارند. رویکرد فرهنگ مدارانه ی فیض به شکل عرضه و انتشار چنین ترجمه ای، دست کم در روزگار او بدیع بوده است. اما اکنون ممکن است دیدگاههای دیگری در این باب وجود داشته باشد.
5. مؤلفه های روان شناختی
کتاب نگاری همچون هر کنش انسانی دیگر، ابعادی روان شناختی دارد. آدمی بی دلیلی برآمده از ژرفای جان و پنهان روان، دست به کاری نمی برد و بی سببی برخاسته از زوایای روح، عملی را تجسم نمی بخشد. شاید نوشتن به لحاظ وجود عنصر آگاهی، بهتر از هر فعالیت دیگر پرده از رازهای درونی آدمی بر می دارد. وقتی کسی کتابی می نگارد یا مثلاً متنی را برای ترجمه بر می گزیند، سپس آن را به شیوه ای ویژه خود روایت می کند و مخاطبان خود را با گزینشی بر بنیاد انتخاب موضوع، بدان جا که خود می خواهد می برد، آشکار است که ابعاد باطنی نگاه و دیدگاه خویش را می نماید. بهداشت روان در نهج البلاغه از جایگاه ویژگی برخوردار است. اکنون در ترجمه ی فیض الاسلام از نهج البلاغه، برخی از این مؤلفه های روان شناختی را دنبال می کنیم:
1. انتخاب نهج البلاغه
رویکرد فیض الاسلام به ترجمه ی متون دینی، آن هم در برهه ای دشوار از تاریخ حیات دینی روزگار، ما امری ارجمند و در خور تأمل است. فیض با آنکه مجتهدی توانمند است و می تواند به روال و منوال حوزوی به علوم شرعی بپردازد و حلقه ی درس و بحثی ترتیب دهد، از سراحساس باطنی در می یابد که آنچه روزگار ما بدان نیازمند است، دسترس به آبشخوری زلال معارف دینی است. او به گفته ی خود از ترجمه ی قرآن می آغازد، اما با مطالعه ی افزون تر و نگاهی تازه تر به جامعه، ترجمه ی نهج البلاغه را ضرورتی عمیق تر می بیند و مشتاقانه بدان می پردازد. فیض در دیباچه ترجمه ی خویش از انس خود در طی سالیان دراز با نهج البلاغه سخن می گوید و این کتاب را راهنمای گمراهان و مایه ی سعادت و اصلاح مفاسد و تباهیهای جهان می شمارد و هم از این رو ترجمه ی آن را خدمتی بزرگ به جامعه ی دینداران می داند(71). فرایند یافتن کتابی که نیازهای عصر را برآورد و به گفته ی خود فیض «دریایی بی پایان حاوی مسائل علمی، ادبی، دینی، اجتماعی، اخلاقی و سیاسی» باشد، در نگاه او به نهج البلاغه می رسد. و این بی گمان درست ترین انتخاب بوده است.2. انگیزه و سائقه
در ترجمه ی متون به ویژه متون دینی، انتخاب متن سر راستانه انگیزه ی باطنی مترجم را باز می گوید. فیض الاسلام با گزینش نهج البلاغه، اوج شورمندی و نیز هوشمندی خود و هم عمق ارادت و ا عتقاد خویش را به ساحت «سردار مؤمنان»(72)، علی(علیه السلام)آشکار کرده است. او نهج البلاغه را «بهترین اثر و نشانه دین مقدس اسلام و مذهب شریف جعفری» می داند و معتقد است که پس از قرآن کریم و سخنان پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)، هیچ سخن و کتابی بهتر و بلیغ تر از آن نیامده است(73).فیض الاسلام در ترجمه ی خود آغازگری (incipit) آورده است که خود گونه ای ابداع و متکی بر بنیادهای ریخت شناسی معنوی در کتب مقدس است. وی در این آغازگر، سائقه خویش را از ترجمه نهج البلاغه به آشکارترین کلمات باز می گوید. تمام سخن در همین واژگان پیداست: «ای خلق جهان. باب مدینه ی علم، امیرالمؤمنین، علی(علیه السلام)است و بس. از این در، در آیید تا سعادت و نیکبختی دنیا و آخرت را به دست آورید. فیض الاسلام، قلهک، تهران»(74).
3. رویکرد دانشنامه نگارانه
از همه ی باز گفته های پیشین چنین به دست می آید که ترجمه ی متون دینی، چیزی فراتر از بازگردان، بلکه انتقال گونه ای فرهنگ با همه ی گستردگی آن است. در کار ترجمه ی این متون، توجه به این نکته اهمیت بنیادین دارد؛ زیرا گزاره نمایی نخستین گام یک بازگردان صادق است. آنچه مهم تر است، واقع نمایی روح و شاکله ی متن قدسی دینی است. هر مترجم برای رسیدن به این فراز، راه دشواری در پیش دارد. در این عرصه، ترجمه های فاخر از متون دین، همواره چیزی بیش از ترجمه قلمداد می شوند. ما این ویژگی را رویکردی دانشنامه نگارانه نامیده ایم.ترجمه ی فیض الاسلام از نهج البلاغه نیز با همه ی مختصات خود، براستی برتر از بازگردان تنهاست، او اثر خود را «ترجمه و شرح» خوانده است. ضرورتهای عصری، کمال گرایی، نیاز به گسترش فضای فکری نهج البلاغه در جامعه و نیز شاخصه های صوری و مفهومی متن کتاب، فیض الاسلام را واداشته است تا بهره وری از برخی مؤلفه های دانشنامه نگاری، ترجمه ی خود را رفعتی افزون تر ببخشد. همین تأمل مایه ی آن بوده است که پارسی زبانان، ترجمه ی فیض را به جای گزارشی صرف از نهج البلاغه، ابزاری فرهنگ گستر برای بسط اندیشه های علوی(علیه السلام)بدانند.
آنچه در این سطور گذشت، ارزیابی همدلانه و سپاسگزارانه ی ترجمه ی سیدعلی نقی فیض الاسلام از نهج البلاغه بود. متولیان امروزین این اثر بزرگ می توانند و باید با وارسی نقدها و نقصهای این بازگردان- که بی تردید در امر والای ترجمه ی نهج البلاغه هیچ متنی تمام نیست- و به دست دادن نسخه ای منقح تر و تازه تر از آن، به مدد ویرایش انتقادی، ترجمه ی این کتاب خجسته را امتدادی معاصر ببخشند. سخن فرجامین در یاد کردن جان شیفته ی این ترجمان بزرگ، درودی متواضعانه به ساحت کوششهای مخلصانه اوست.
پینوشتها:
1. به گفته ی مترجم، تا آغاز دهه ی پنجاه شمسی قریب یک میلیون نسخه از این ترجمه به چاپ رسیده است. ن. ک: ترجمه ی و شرح نهج البلاغه، فیض الاسلام: ج 1ص ج. آماری ازشمارگان این کتاب در سالهای اخیر در دست نیست.
2. از جمله بنگرید به: آذرتاش آذرنوش، تاریخ ترجمه از عربی به فارسی از آغاز تا عصر صفوی.
3. به نقل از دکتر سید محمد مهدی جعفری، کیهان فرهنگی، سال هشتم، شماره ی پنجم (آیات 1370)، ص102.
4. ترجمه و شرح نهج البلاغه، فیض الاسلام: ج1، ص119.
5. نهج البلاغه، ترجمه ی عبدالمحمد آیتی: ص119.
6. نهج البلاغه، ترجمه ی حسین انصاریان: ص126.
7. نهج البلاغه، ترجمه ی محمد تقی جعفری تبریزی: ص157.
8. نهج البلاغه، ترجمه ی (مترجم نامعلوم): ص97.
9. نهج البلاغه، ترجمه ی محمد دشتی: ص24.
10. نهج البلاغه، ترجمه ی سید جعفر شهیدی: ص44.
11. نهج البلاغه، ترجمه ی سید محمود طالقانی: ص525.
12. نهج البلاغه، ترجمه ی محسن فارسی: ص57.
13. نهج البلاغه، ترجمه ی علی اصغر فقیهی: ص127.
14. ترجمه و شرح نهج البلاغه: ج1، ص140-141.
15. نهج البلاغه، ترجمه ی اسدالله مبشری: ص209.
16. ترجمه ی گویا و شرح فشرده ای بر نهج البلاغه، زیر نظر ناصر مکارم شیرازی: ج1ص147.
17. نهج البلاغه، ترجمه ی عبدالمحمد آیتی: ص679.
18. نهج البلاغه، ترجمه ی حسین انصاریان: ص642.
19. نهج البلاغه، ترجمه ی محمد تقی جعفری تبریزی: ص891.
20. نهج البلاغه، مترجم نامعلوم: ص271.
21. نهج البلاغه، ترجمه ی محمد دشتی: ص162.
22. نهج البلاغه، ترجمه ی سید جعفر دشتی: ص307.
23. نهج البلاغه، ترجمه ی محسن فارسی: ص386.
24. نهج البلاغه، ترجمه ی علی اصغر فقیهی: ص623.
25. ترجمه و شرح نهج البلاغه، سید علی نقی فیض الاسلام: ج5ص 940.
26. نهج البلاغه، ترجمه ی اسدالله مبشری: ص 1083.
27. ترجمه و شرح فشرده ای بر نهج البلاغه، زیر نظر ناصر مکارم شیرازی: ج3، ص87.
28. ترجمه و شرح نهج البلاغه، سید علی نقی فیض الاسلام: ج3، ص442.
29. همان؛ ص 574.
30. همان،؛ ص465.
31. همان، ج1ص216-217.
32. همان، ص217.
33. همان، ص51.
34. همان، ص68.
35. همان، ج6ص1282.
36. همان،؛ ص1187.
37. همان، ص1198؛ ج4، ص684، 762؛ ج3، ص429.
38. همان، ج3، ص580.
39. همان.
40. همان، ص581.
41. همان؛ ج4، ص734.
42. همان، ج3، ص468-469.
43. همان، ج4ص814.
44. نیز بنگرید به: ج3، ص471-472، 513، 558؛ ج2، ص246-247؛ ج3، ص568، 600-601.
45. نهج البلاغه، ترجمه ی عبدالمحمد آیتی، ص47.
46. نهج البلاغه، ترجمه ی حسین انصاریان، ص60.
47. نهج البلاغه، ترجمه ی محمد تقی جعفری تبریزی، ص67.
48. نهج البلاغه، ترجمه ی محمد دشتی؛ ص6.
49. نهج البلاعه؛ ترجمه ی سید جعفر شهیدی، ص10.
50. پرتوی از نهج البلاغه، سید محمود طالقانی، ص139.
51. نهج البلاغه، ترجمه ی محسن فارسی، ص14.
52. نهج البلاغه، ترجمه ی علی اصغر فقیهی، ص59.
53. ترجمه و شرح نهج البلاغه، سید علی نقی فیض الاسلام: ج1ص51.
54. نهج البلاغه، ترجمه ی اسدالله مبشری: ص75.
55. ترجمه و شرح فشرده ای بر نهج البلاغه، زیر نظر ناصر مکارم شیرازی، ج1، ص67.
56. برای نمونه بنگرید به: ترجمه و شرح نهج البلاغه، سید علی نقی فیض الاسلام: ج 1 ص204،154،23-37،32،167،205-39؛ ج 5، ص860، 873؛ ج4، ص791، 778؛ ج2، ص244-245.
57. از جمله رجوع کنید به: ترجمه و شرح نهج البلاغه، سید علی نقی فیض الاسلام: ج 1، ص217؛ ج 5، ص 878، 965؛ ج3، ص462، 598، 604.
58. ترجمه و شرح نهج البلاغه، سید علی نقی فیض الاسلام، ج 5، ص968-969.
59. همان، ص 963، ج3، ص591، 599.
60. همان، ج 3، ص 488؛ ج 2، ص403.
61. همان، ج 3، ص 552، 587، 598؛ ج 4، ص 602.715؛ ج 3، ص465، 528؛ ج 5، ص 988، 991، 1067.
62. همان، ج 4، ص772، ج 3، ص 426، 443؛ ج 5، ص864.
63. همان، ج 3، ص 519،535؛ ج 2، ص251-252، ج 3، ص 548، 610، 730؛ ج 5، ص895؛ ج 1، ص106.
64. ترجمه و شرح نهج البلاغه، سید علی نقی فیض الاسلام: ج 3، ص 557؛ ج 4، ص655.
65. همان، ج 3، ص 591، 599.
66. همان، ج1، ص223؛ ج5، ص886.
67. همان؛ ج 1، ص 59؛ ج 3، ص574.
68. همان، ج 3، ص 471-742، 486.
69. همان، ج 2، ص 251-252.
70. همان، ج 1، ص 9؛ ج 3، ص 611.
71. ترجمه و شرح نهج البلاغه، سید علی نقی فیض الاسلام، ج 1، ص 7.
72. همان، ج 5، ص 972.
73. همان؛ ج 1، ص7.
74. همان، ج 1، ص د.
1. تاریخ ترجمه از عربی به فارسی از آغاز تا عصر صفوی، آذرنوش آذرتاش، تهران: سروش، 1375.
2. نهج البلاغه، ترجمه ی عبدالمحمد آیت، تهران: دفتر فنی نشر فرهنگی اسلامی- بنیاد نهج البلاغه، چاپ چهارم، 1377.
3. ترجمه ی گویا و شرح فشرده ای بر نهج البلاغه، جعفر امامی و رضا آشتیانی، زیر نظر ناصر مکارم شیرازی، قم: مؤسسه مطبوعاتی، هدف چاپ ششم؛ [بی تا]
4. نهج البلاغه، ترجمه ی حسین انصاریان، تهران: انتشارات پیام آذری، چاپ اول، 1387.
5. نهج البلاغه، ترجمه محمد تقی جعفری تبریزی، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1378.
6. نهج البلاغه، (مترجم نامعلوم)، به کوشش عزیزالله جوینی، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول، 1368.
7- نهج البلاغه، ترجمه ی محمد دشتی، قم: مؤسسه تحقیقاتی امیرالمؤمنین، چاپ اول، 1376.
8. نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول، 1368.
9. پرتوی از نهج البلاغه، سید محمود طالقانی، پژوهش سید مهدی جعفری، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ سوم، 1374.
10- نهج البلاغه، در سخنان علی(علیه السلام)محسن فارسی، تهران:انتشارات امیرکبیر، چاپ دهم، 1376.
11- ترجمه ی نهج البلاغه، علی اصغر فقیهی، قم انتشارات مشرقین، چاپ ششم، 1381.
12. ترجمه و شرح نهج البلاغه، سید علی نقی فیض الاسلام، [بی جا]: [بی نا]، [بی تا].
13. نهج البلاغه امام علی(علیه السلام)اسدالله مبشری، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ سوم، 1366.
منبع: شهدادی، احمد؛ (1383)، یادگارنامه فیض الاسلام: جستارهای علمی و پژوهشی در باب ترجمانی متون مقدس، خمینی شهر، انتشارات دانشگاه آزاد اسلامی واحد خمینی شهر، چاپ اول 1383.