
عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)
مقدمه
در سال های اخیر در کشور ما سخن از کوروش به میان آمده تا آنجا که برخی دولتمردان از سنگ نبشته کوروش پرده برداری کرده و برخی دیگر تعالیم او را در حد وحی خوانده اند و مدعی شده اند که با تعالیم کوروش می توان جوامع بشری را بر محور عدل اداره کرد. آنگاه گفته اند که چرا ما از رسول خاتم (ص)، که پیامبری از نسل عرب است باید تبعیت کنیم؟ آیا بهتر نیست که از پیامبر ایرانی تبار، یعنی کوروش کبیر تبعیت کنیم؟!این نوشتار درصدد است تا به این پرسش مهم پاسخ بگوید که آیا تجلیل از کوروش، به مصلحت جامعه اسلامی ایران است یا خیر؟ زیرا در شرایط کنونی ایران باید با بصیرت به مسائل فرهنگی نگریست و عواقب طرح برخی از افکار و اندیشه ها را پی گیری کرد. چه اینکه امیر مؤمنان (ع) می فرمود: «دروازه جنگ بین شما و اهل قبله باز شده است، کسی نمی تواند پرچم دار مبارزه این میدان باشد مگر اینکه در کارش اهل بصیرت و بردباری بوده و بداند کجا و چگونه موضع بگیرد».
به راستی امروزه تجلیل از کوروش به مصلحت جامعه اسلامی است؟ برای پاسخ به این سؤال، ابتدا باید دید کوروش کیست؟ در منابع دست اول تاریخی منابع آثار قدما، چه تصویری از کوروش ارائه شده است؟ زیرا تصویر منابع دست اول تاریخی امروزه در مجامع دانشگاهی و محیط های غربی بسیار تأثیر گذار است. به طوری که در غرب، گزاره های تاریخی از تصویر متون دینی مهم ترجلوه می کند. بنابراین، اگر در منابع تاریخی دست اول، تصویر غیر ارزشی و منفی از شخصیتی ارائه دهند، در مجامع فرهنگی نقش می بندد و اصلاح آن بسیار دشوار است. به عنوان نمونه، منابع تاریخی دست اول، انوشیروان را به عنوان یک حاکم عادل معرفی نموده است درحالی که، در منابع دینی چنین عدالتی برایش ثابت نشده است. ولی امروزه در مجامع فرهنگی وی به عنوان یک سمبل حاکم عادل شهرت یافته است. و یا حاتم طائی در تاریخ به عنوان چهره بخشنده معرفی شده است. درحالی که در منابع دینی در این مورد چیزی بیان نشده است؛ ولی امروزه جود و سخاوت حاتم طائی ضرب المثل شده است. پس، گزاره های تاریخ خود عامل بسیار مؤثر در سامان دهی ذهنیت فرهنگی جامعه است. ازاین رو، تجلیل از شخصیت مشهور و تاریخی به نام کوروش هخامنشی، باید با توجه با تصویر تاریخی او باشد، در غیر این صورت، گاه پیامدهای ناگوار پیش بینی نشده خواهد داشت.
پرسش دومی که در پاسخ به سؤال اصلی این مقدمه کمک می کند، این است که آیا کوروش همان شخصیت موحد، مؤمن، دادگستر، عادل و مصلحی است که در قرآن از او با نام «ذوالقرنین» یاد شده است، یا شخص دیگری است؟ زیرا ممکن است کسانی کوروش را همان ذوالقرنین بدانند. مگرنه این است که قرآن مجید از ذوالقرنین مدح کرده است؟!
تصویر دوگانه کوروش در منابع متقدم
اما اینکه کوروش کبیر از منظر منابع متقدم چگونه شخصیتی است؟ باید گفت: قدیمی ترین منابع برجای مانده، که درباره کوروش بحث کرده اند، آثاری مانند تورات، تاریخ هرودت، سیرت کوروش اثر گزنفون و کتیبه های بابلی است. براساس این گزارش ها، کوروش، یکی از پادشاهان هخامنشی است که در قرن ششم قبل از میلاد زندگی می کرد. وی را کوروش بزرگ نامیده اند. او بنیان گذار امپراطوری هخامنشی بین سال های 539 تا 560 ق. م است.ایران ابتدا دست مادها بود. بعد از فتح ایران و بنیان گذاری سلسله هخامنشیان، کوروش لیدی را در سال 546ق.م و بعد بابل را در سال 538ق.م فتح کرد. وی بعد از فتح بابل اجازه داد یهودی هایی که اسیر شده بودند، از این کشور خارج شوند. وی به ساختن معبد یهود در بیت المقدس «هیکل سلیمان» فرمان داد.(1) صهیونیست ها تا به امروز به بهانه همان معبد، اصرار می کنند در این سرزمین بمانند. لذا یهودی ها خود را مدیون کوروش می دانند و از قدیم الایام تا به امروز سخت از کوروش مدح می کنند. وی بعد از بابل، مصر را تسخیر کرد. نوشته اند کِرزُوس پادشاه لیدیّه با اتحاد نبونید پادشاه بابل و آمازیس، پادشاه و فرعون مصر به قلمرو کوروش حمله کرد و به پیروزی هایی دست یافت، ولی بعد کوروش از وی خواست خارج شود. وقتی خارج نشد با او جنگید و بر او مسلط گردید و سارد را فتح کرد.
اما درباره ی آیین کوروش منابع متقدم دو نوع تصویر ارائه داده اند: منابع متقدم تاریخی کوروش را مشرک معرفی می کنند. ولی گزارش های تورات موهم این است که وی موحد بوده است.
طبق گزارش های منابع متقدم تاریخ، وی هرجایی را که فتح می کرد، عقاید مردم آنجا را تأیید می کرد. به طوری که حتی بت های آنان را مورد احترام و تکریم قرار می داد. از جمله بعد از فتح بابل بتی به نام مَردُوک را که از 420 کیلوگرم طلا ساخته شده بود و ربُّ النوع بابلی ها بوده را تکریم کرد. وی بعد از فتح نینوا، خطاب به سپاهیانش می گوید: «یاران و متحدین من، شکر خدایان را که تاکنون آنچه از درگاهش تمنا کرده ایم به ما ارزانی داشته اند».(2)
وی در جای دیگر به یارانش می گوید: یاران و متحدان من، برماست که به بهترین وجهی از موهبت و کرامت خدایان که ما را در این همه پیروزی در برابر دشمنان کمک و راهنمایی کرده اند سپاس گذاری کنیم».(3)
این جملات کاملاً بر مشرک بودن او و اعتقاد به خدایان تصریح دارد.
گِزِنفُون مؤلف کتاب سیرت کوروش می نویسد: «کسی را به عظمت کوروش در پادشاهان نیافته ام که او را محور قرار دهم و زندگی او را برای شما بنویسم». لذا کتاب «سیرت کوروش» را نوشت، وی کوروش را چنین توصیف می کند: کوروش به سربازان خود شراب می داد. برای پیروزی در جنگ به خدایان معابد متوسل می شد و برای برخی از معابد قربانی می کرد. درضمن تسامح مذهبی داشت. وی در فرازی از کتابش می نویسد: «هم قطاران من، روح و جسم و سلاح ما که باید به یاری آن بجنگیم، و لطف خدایان مدتی است از همه جهت آماده و نیرومند شده است».(4)
بنابراین، طبق نقل های تاریخی کوروش، کشورگشایی مشرک و لیبرال مسلک و حامی پلورالیسم دینی است که در برابر بت ها سر تعظیم فرود آورده و از آنان تجلیل می کند، اما گزاره های تورات، تصویر موحدانه ای از کوروش ارائه می دهد، این تصویر نیز مانند تصویر نخست در خور اهمیت است؛ زیرا گرچه تورات کتابی تحریف شده به شمار می آید و گزاره های آن مبیّن وحی الهی نیست، ولی گزارش های نویسندگان آن در مورد کوروش همپای نوشته های هرودت و گزنفون در خور توجه است.
عبارت های تورات به گونه ای است که موهم این معناست که کوروش فردی موحد بوده است. طبق تعالیم تورات کوروش مسیح خداوند(5) و شخصیتی یکتاپرست بوده و با پیامبرانی چون ارمیا ارتباط داشته و معاصر دانیال نبی بوده است. کوروش حکومت خود را از عنایت خداوند می دانست و از مردم درخواست کرد تا او را یاری کنند تا در اورشلیم خانه خدا را بنا نهند. از این رو، موحدانی چون رؤسای آبادی یهودای و بنیامین و کاهنان و لاویان وی را یاری کردند و رفتند تا در اورشلیم بیت الله را تأسیس کنند.(6)
بنابراین، طبق تعالیم تورات، کوروش فرمانروایی بود که با برخی از پیامبران الهی معاصرش روابط حسنه داشت و با آنان برای گسترش توحید همکاری می کرد.
در یک جمع بندی، باید گفت: کوروش کبیر فردی است. با دو تصویر ارائه شده از او طبق یک تصویر وی شخصی مشرک و بت پرست می باشد و طبق تصویر دیگر، او فردی موحد و یکتاپرست است. بنابراین، تجلیل از کوروش امری حساس و لغزنده است و به سود جبهه شرک و الحاد و حامیان پلورالیزم دینی و تکثر ادیان می شود؛ زیرا امروزه در فرهنگ ایران، تصویر مشرکانه کوروش تصویر جا افتاده ای است. بطوری که بسیاری از اساتید دانشگاه براساس منابع کهن تاریخی کوروش را به عنوان پادشاهی که در مذهب کثرت گرا و لیبرال بوده و همه ادیان را قبول داشته و محترم می شمرده معرفی می کنند. به عنوان نمونه؛ درکتاب «ایران از آغاز تا اسلام» اثر گریشمن و ترجمه محمد معین، که درسال 1372 برای نهمین بار در انتشارات علمی و فرهنگی وابسته به وزارت فرهنگ و آموزش عالی تجدید چاپ شده است، درباره کوروش می خوانیم: «او هرجا که رفت، خدایان مذاهب مختلف را به رسمیت شناخت و تصدیق کرد».(7)
دکترمحمد جواد مشکور در کتاب «ایران در عهد باستان» می نویسد: «کوروش در معبد بزرگ بابل موافق مراسم بابلی ها تاج گذاری کرد. و دستهای بلمرودک خدای بابل را گرفت و به مذهب بابلی ها نهایت احترام را به جای آورد». وی سپس بیانیه کوروش بر روی سنگ نبشته اش را منتشر می کند که در آن کوروش به الوهیت مردوک اقرار می کند.(8)
دکتر عبدالحسین زرین کوب، در کتاب «تاریخ مردم ایران» که در سال 1368 تجدید چاپ شده، تسامح مذهبی کوروش سخن گفته می نویسد: «کوروش در جشن سال نو، در معبد مردوک مثل یک پرستنده خدای بابل، شرکت کرد».(9)
در کتاب «کلیات تاریخ و تمدن ایران پیش از اسلام» نوشته دکتر بیات، که توسط انتشارات دانشگاه شهید بهشتی منتشر شده است، درباره یکی از بیانیه های کوروش می خوانیم:
«او در این بیانیه، خود را خادم مردوک خدای بابلی ها خوانده و می گوید: «بعد از آوردن مجسمه خدایان اور به بابل، مردوک او را برگزیده، او دست کوروش پادشاه شان را گرفت، او اسم او را برای سلطنت تمام عالم برد. به اسم او را طلبید)». (10)
وی در جای دیگر می نویسد:
«کوروش... به هیچ سرزمینی قدم نگذارد مگر خدایان مذاهب مختلف را به رسمیت شناخت و تصدیق کرد». (11) شواهد فوق و بسیاری از مکتوبات داخلی و خارجی که تصویر مشرکانه کوروش را گزارش کرده اند. این پیام روشن را برای ما دارند که در فرهنگ عمومی ایرانیان و حتی جهانیان، تصویر کوروش، به حق یا به ناحق مشرکانه جا افتاده است و تغییر دادن آن بسیار کار دشواری است، زیرا وقتی قلم به دستان و چهره های سرشناسی در طول صدها سال، تصویر خاصی از یک چهره باستانی ارائه داده اند، ابطال آن، با براهین واضح و قلم به دستانی معروف و در طول سالیان متمادی امکان پذیر است، از این رو، با توجه به چنین ذهنیت حاکم تاریخی از شخصیت کوروش، تجلیل از کوروش چه در جامعه ایران و چه در جامعه جهانی به سود اسلام و مسلمانان نخواهد بود. درنتیجه، اصل اولی بر این است که هرگز کوروش به عنوان شخصیت الگو و درخور تکریم معرفی نشود و اگر کسی در اثر برخی ضرورت های اجتناب ناپذیر، مانند اظهار نظر در مباحث علمی مربوط به کوروش، به ناچار باید از او تجلیل کند، باید بگوید از کدام تصویر کوروش کبیر تجلیل می کند؟ کوروش موحد یا مشرک؟
بنابراین، آنچه در مراسم پرده گشایی از کوروش کبیر انجام شده یعنی با قرار دادن چفیه بر روی ستل (12) از کوروش تجلیل گردید و بعد از آن برخی نیز گفتند منشور کوروش درحد وحی است!! در خور تأمل است؛ زیرا بر روی آن عبارت های متعددی دارد که بر مشرک بودن و بت پرستی کوروش دلالت می کند. برخی از عبارت های آن چنین است:
«مَردُوک [بتی از 420 کیلو طلا] خداوندگار بزرگ، دل های مردم نجیب بابل را به سوی من متوجه کرد، زیرا من همه روزه فکر پرستش او بودم... مردوک خداوندگار بزرگ، از کارهای من شاد شد، وقتی که از ته دل با مسرت، الوهیت بلند مرتبه او را تجلیل می کردم، به من که کوروش هستم و او را تعظیم می کنم، به پسر کامبوجیه، و تمام لشکر من، از راه عنایات، برکات خود را نازل کرد»(13)
آیا کوروش، ذو القرنین است؟
آیا کوروش، همان ذوالقرنین است یا شخص دیگری؟ باید گفت: نخستین بار سِر سید احمد خان هندی ادعا کرد که کوروش همان ذوالقرنینی است که در قرآن مجید از او به عنوان یک فرمانروای دادگستر و عادل مدح شده است. بعد از او مولانا ابوالکلام آزاد (وزیر فرهنگ هندوستان) کتابی به نام «کوروش یا ذوالقرنین» نوشت و بر اساس گزاره های تورات و شواهد دیگر ادعای سر سید احمد خان را تقویت کرد.بر اساس آیات قرآن کریم، در یکی از سفرهای ذوالقرنین مستضعفان یکی از مناطق تحت فشار و ظلم یأجوج و مأجوج، از ذوالقرنین تقاضای ساخت سدی می کنند تا مانع حمله یأجوج و مأجوج به آنان شود.(14)
محققان در اینکه ذوالقرنین چه کسی بوده و این قوم چه قومی بوده اند و این سد در کجا ساخته شده است، اختلاف نظر دارند. علامه طباطبایی در تفسیر المیزان ذیل آیه شریفه «یَسئَلونَک عَن ذِی القَرنَین قُل سَأتلُوا عَلَیکُم مِنهُ ذِکراً» (کهف/83) به برخی از اقوال اشاره می کند که خلاصه آن به شرح زیر است.
1. ذوالقرنین: اسکندر مقدونی است و سد مربوط همان سد اسکندری معروف در تاریخ است. این قول قائل زیادی دارد. درحالی که، اسکندر مشرک بوده و کاهنان مصر او را فرعون خوانده اند وی ادعای خدایی کرده است.
2. ذوالقرنین: یکی از پادشاهان چین و دیوار چین آن سد است.
3. ذوالقرنین: از ملوک عاشور است و سد مذکور همان سد باب الابواب است.
4. ذوالقرنین: همان کوروش پادشاه هخامنشیان است.
5. ذوالقرنین: یکی از ملوک یمن حمیر بوده است.
6. ذوالقرنین: ایرانی، معاصر حضرت ابراهیم خلیل بوده همان فریدون (2000-1500ق م) است.
علامه طباطبائی(ره) بعد از نقل اقوال فوق فرموده اند: از آنجا که اسکندر فردی مشرک بوده، ولی ذوالقرنین مردی موحد، عادل، رئوف و دادگستر بوده است، نمی توان گفت ذوالقرنین همان اسکندر است. سپس دلایل، ابوالکلام آزادی مبنی بر اینکه ذوالقرنین، همان کوروش است را نقل نموده سرانجام این جمله را می فرماید: این بود خلاصه ای از کلام ابوالکلام هرچند بعضی از جوانبش خالی از اشکال نیست، لیکن گفتارش از هر گفتاری بیشتر با آیات قرآن روشن تر و قابل قبول تر است.(15)
علامه طباطبایی معقتد است: ذوالقرنین حاکمی عادل بود، ولی پیامبر نبود، (16) اما از پیامبران حرف شنوی داشته و بعضی حقایق به او الهام می شده است. «مکالمه خدا با ذوالقرنین به توسط پیغمبری که همراه وی بوده صورت گرفته و درحقیقت سلطنت او نظیر سلطنت طالوت در بنی اسرائیل بوده که با اشاره پیغمبر معاصرش و هدایت او کار می کرده»(17)
از این رو، شخصیت او بیشتر بر کوروش تطبیق می کند، نه اسکندر؛ زیرا اسکندر ظالم و مشرک بوده، ولی کوروش موحد و عادل. بنابراین، علامه ذوالقرنین را بر کوروشی قابل تطبیق می داند که موحد و عادل باشد. نه کوروشی که مشرک و هواپرست و کشورگشا به شمار می آید. نکته مهم اینکه علامه اظهار نظر قطعی، نکرده، بلکه فرموده میان احتمالات موجود، کوروش موحد به ذوالقرنین نزدیک تر است. تفسیر نمونه نیز به نوعی نظر علامه را تأیید کرده است. برخی دیگر از تفاسیر معاصر که بعد از تفسیر نمونه نگارش یافته اند نظرعلامه را تأیید می کنند.
نتیجه گیری
1. با توجه به مطالب فوق، معلوم گردید از کوروش کبیر دو تصویر ارائه گردیده است. بر اساس گزارش های کهن تاریخی، وی فردی مشرک بوده است، ولی براساس برخی گزاره های دیگر، از جمله گزاره های تورات وی موحد بوده است.2. حال با توجّه به اینکه تصویری که در سنگ نوشته کوروش از وی ارائه شده، تصویری مشرکانه است؛ یعنی وی را به عنوان بت پرست معرفی می کند، پرده برداری آن و تجلیل از کوروش، به خاطر مندرجات آن، کار نادرستی به شمار می آید. این همان نکته ای بوده که مرحوم علامه طباطبایی بدان توجه داشته است. از این رو، هنگام بحث تذکر داده که مقصود او از کوروش، کوروش موحد و عادل است، نه آن شخصی که تاریخ تصویر کرده است. بنابراین، کسی که کوروش را در جامعه مطرح می کند، باید بصیرت داشته باشد تا از عمل و گفته هایش سوء استفاده نشود.
3. اما پرسش اساسی این است که، چرا در زمانه ای که میراث گران بهایی چون قرآن مجید و سیره و سخن اهل بیت(ع) در دست ماست، سراغ کوروش و تعالیم او باید رفت؟ و ضرورت تجلیل از کوروش چیست؟ اگر خیری در این کار بوده چرا اهل بیت (ع) از کوروش نام نبرده و از او تمجید نکرده اند؟ بی گمان نتیجه این تجلیل های حساب نشده، پیدایش انحراف های عقیدتی و فرهنگی خواهد شد.
پی نوشت ها :
1. ر.ک: گریشمن، ر، ایران از آغاز تا اسلام، ص 141؛ بیات، عزیزالله، کلیات تاریخ و تمدن ایران پیش از اسلام، ص 48.
2. کوروش نامه، گزنفون، کتاب ششم، فصل دوم، ص 216، ترجمه رضا مشایخی، تهران، 1383ش.
3. همان، ص 220.
4. کوروش، نامه، گزنفون، کتاب ششم، فصل دوم، ص 178، ترجمه رضا مشایخی، تهران، 1383ش.
5. ر. ک: عهد عتیق، کتاب اشعیاء نبیّ، باب 1/45.
6. ر. ک: عهد عتیق، کتاب اشعیاء نبی، باب 1/45؛ عهد عتیق/ کتاب عَزرا/ باب 1/ 1-8؛ عهد عتیق/کتاب دانیال/ باب6، 29؛ عهد عتیق/ کتاب عَزرا/ باب 1/4-4.
7. گریشمن، ر، ایران از آغاز تا اسلام، ترجمه محمد معین، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، چ نهم، 1372، ص 143.
8. مشکور، ایران در عهد باستان، ص 176.
9. زرین کوب، تاریخ مردم ایران، ص 129.
10. بیات، عزیزالله، کلیات تاریخ و تمدن ایرانی پیش از اسلام، ص 48.
11. همان، ص 49.
12. سنگ نوشته یا سِتِل کوروش 45سانتی متر طول دارد و به خط بابلی نگاشته شده و به شکل استوانه است، این سنگ را از حفاری بابل به دست آورده اند.
13. مشکور، محمد جواد، ایران در عهد باستان، انتشارات اشرفی، ص 176.
14. ر. ک: کهف / 83-98.
15. ترجمه تفسیر المیزان، ج13، ص541؛ المیزان، ج13، ص396.
16. ر. ک: ترجمه تفسیرالمیزان، ج13، ص: 500-499؛ ر.ک؛ المیزان، ج13، ص 381-396.
17. ترجمه تفسیر المیزان، ج13، ص: 500؛ ر.ک: المیزان، ج13، ص 381-396.