نویسنده: حمید وثیق زاده انصاری
منبع:راسخون
منبع:راسخون
علیرغم پژوهشهای بسیار، دانشمندان هنوز به درستی علت خواب را نمیدانند و به طریق اولی علت رؤیا دیدن در خواب را نمیدانند. اما قدر مسلم این است که نقش حیاتی خواب و نیز خواب دیدن در سلامتی انسان به وضوح به اثبات رسیده است. به راستی چرا نیاز به خوابیدن داریم؟ و چرا در هنگام خواب، به رؤیابینی میپردازیم؟ تحقیقات جدی در این زمینه از میانهی قرن پیش آغاز شد که در طی آن دانشمندان موفق به کشفیات قابل توجهی در این زمینه شدند. بر طبق این یافتهها، مراحل خواب از چهار تا شش چرخه که هر کدام یک و نیم تا دو ساعت طول میکشد تشکیل شده است. هر کدام از این چرخهها دارای سه مرحلهی خواب سبک، خواب سنگین، و خواب مُهمل نما میباشند. دخالت برخی ساختارهای مغزی و واسطههای عصبی و هورمونها در تسهیل خواب یا تحریک به بیداری توسط دانشمندان شناسایی شده است. در زمینهی اختلالات مربوط به کم خوابی و بی خوابی نیز کشفیات مهمی صورت گرفته و درحال حاضر داروهای فراوانی در این زمینه ساخته شده است. با این همه هنوز هیچ فرضیهی واحدی در مورد چرایی خواب به وجود نیامده است تا بتواند مکانیسم خواب را دقیقاً و کاملاً توضیح دهد. تحقیقات علمی نشان داده است که رؤیابینی تنها در حیوانات خونگرم، یعنی در پرندگان و پستانداران، رخ میدهد. همچنین این تحقیقات معلوم کرده است که انسان خیلی زود، از بدو تولدش، به رؤیابینی میپردازد و نوزادان غالباً خواب میبینند. علت این که پارهای از جانداران قادر به رؤیابینی هستند و پارهای نه، چیزی است که علت آن هنوز معلوم نشده است. اطلاعات محققین از پدیدهی رؤیابینی از اطلاعات دریافتی از اَشکال الکتروآنسفالوگرامها که به ثبت فعالیت الکتریکی سلولهای عصبی میپردازند به دست آمده است. همچنین در این حالت مقداری از مواد شیمیایی مخصوص در مغز تولید میشود. به کمک الکتروآنسفالوگرام، میتوان آغاز و انتهای رؤیابینی را با دقت کسری از ثانیه تشخیص داد. پژوهشگران توانستهاند نورونها یا سلولهای عصبیای را شناسایی کنند که تنها در هنگام خواب مُهمَلنما فعال میشوند. همچنین سلولهایی شناسایی شدهاند که تنها در زمانهای خوابِ بدون رؤیا فعالند.
خواب، به هیچ وجه حالتی انفعالی نیست. غیر فعال بودن بدن در حالت خواب، تنها امری ظاهری است. فرد خوابیده در طی شب مرتباً غلت میزند و این کار را نیز با نظم انجام میدهد که میتوان گفت تقریباً هر بیست دقیقه یک بار این تغییر موقعیت را انجام میدهد. مشاهدات دقیق نشان داده است که در حالت خواب، در زمانهای معینی حرکات معینی در چشمها وجود دارد. همهی این مشاهدات و نیز نتایج حاصل از اندازهگیری فعالیت الکتریکی سلولهای عصبی روشن کرده است که عمدتاً دو حالت برای خواب وجود دارد: خواب آرام و خواب مَهملنما. در خواب آرام، فعالیتهای مغزی کُند میشود و بسامد امواج الکتریکی مغزی بسیار ضعیف است اما کشش ماهیچهای همچنان وجود دارد. غلت زدن یا تکان خوردن در خواب یا از خواب پریدن، در این مرحله از خواب است که اتفاق میافتد. مرحلهی خوابِ مُهمل نما هنگامی است که بدن به جز در مورد ماهیچههای تنفسی و چشمی تقریباً حالتی فلج دارد در حالی که مغز فعال است. چشم در این حال مرتباً مانند این که چیز متحرکی را برای دیدن دنبال میکند در حرکت است. در طی هشت ساعت خواب، در حدود چهار تا پنج چرخهی خواب آرام به همراه یک خواب مُهمل نما وجود دارد. در طی خوابِ مهملنما قسمتی از ماهیچههای تنفسی از حرکت بازمیایستند و لذا در این حال تنفس دچار اختلال میشود. در این حال اگر فرد خوابیده دچار کمبود اکسیژن شود بیاختیار بیدار میشود تا کمبود تنفسش را جبران کند. عارضهی مرگ ناگهانی نوزادان عموماً در هنگام خواب اتفاق میافتد. این که عدم قدرت آنها به تنفس یا چیز دیگری عامل آن است هنوز معلوم نشده است. بیمارانی که دچار ضعف قلب هستند نیز لحظاتِ خواب شبانهی دشواری دارند زیرا قلب، هنگام خوابِ آرام کندتر و هنگام خواب مهملنما نامنظم میزند. عموماً حوادث کشندهی قلبی بین ساعت دو بعد از نیمه شب و هفت صبح و در لحظات خواب عمیق رخ میدهد.
خواب، امری لازم برای تجدید نیرو است. خوابِ آرام برای تجدید قوای جسمانی و خواب مهملنما برای تجدید قوای عقلانی لازم است. سازماندهی حافظه در هنگام خواب مهملنما صورت میگیرد، در حالی که هورمون رشد تقریباً تنها در زمان خواب آرام ترشح میشود و از این رو جوانان نیاز به خواب آرام عمیق دارند. ثابت شده است که کمبود خواب باعث تضعیف دستگاه ایمنی بدن میشود. اما از طرف دیگر دستگاه ایمنی نیز بر خواب مؤثر است. مولکولهایی که در دفاع بدن نقش دارند از خواب آورهای نیرومند میباشند. این مولکولها باعث کوتاه شدن زمان خواب مهمل نما و طولانی شدن خواب آرام میشوند. رابطهی خواب و دستگاه ایمنی بدن بسیار نزدیک است. مثلاً بیماران مبتلا به نارکولپسی، یا حملهی مقاومت ناپذیر خوابِ کوتاه مدتِ عمیق که در بیماریهایی مثل صرع و هیپوتالاموس دیده میشود، دارای دستگاه ایمنی ویژهای هستند و به همین خاطر بسیاری از دانشمندان کشف راز خواب را در یافتن چرایی این امر میبینند.
این که فرد به چه میزان خواب نیاز دارد به شرایط خود فرد بستگی دارد. البته اندازهی آن برای فرد تاحدودی ژنتیک نیز هست. به این معنا که پرخوابی یا کمخوابی تا حدودی ارثی است. مثلاً افرادی وجود دارند که در شبانه روز تنها به حدود سه چهار ساعت خواب نیاز دارند و حتی برای افراد کمتری، این میزان تنها کمی بیش از یک ساعت است. محیط نیز در میزان نیاز به خواب مؤثر است. در زمستان، میزان خواب آلودگی افراد بیشتر است و گویا شبهای طولانی، ساعت طبیعی بدن را برای نیاز به خوابّ بیشتر، تحت تأثیر قرار میدهد. به طور متوسط نیاز به خواب انسانِ بالغ در حدود هشت ساعت در شبانه روز است که البته در سنین پایینتر این زمان کمی بیشتر و در سنین بالاتر این زمان کمی کوتاهتر میشود. ساعت طبیعی بدن که در هماهنگی با نور خورشید تنظیم شده است نیاز به خواب شبانه را برای بدن ایجاب میکند به گونهای که حتی در شرایط اضطراری، خواب روزانه نمیتواند کاملاً جای آن را بگیرد. فقدان استراحت شبانه باعث خستگی و تحریک پذیری و تولید اشکال در تمرکز فکری میشود. البته با تمرین دادن بدن به کم خوابی میتوان به تدریج میزان نیاز بدن به خواب را کاهش داد ولی این کار به همتی عالی و عزم جدی نیاز دارد که لازمهی آن انگیزهای قوی است. مسلماً اگر برنامهی برانگیزندهای نداشته باشیم که نیاز به داشتن زمان بیداری بیشتر را برای ما به طور حقیقی توجیه کند ریاضتهای بیخوابی در یاد گیریِ بیخوابی عملاً بیتأثیرند و حتی ممکن است نتیجهی عکس به بار آورند، نتایجی از قبیل کم شدن هشیاری و دقت که منجر به بروز حوادث ناخواسته میشود و نیز بدخلقی و تحریک پذیری و خستگی. ساعت آغاز به خواب و ساعت بیدار شدن فرد به طور طبیعی با ساعت درونی فرد تنظیم میشود. این باعث میشود به طور ناخودآگاه در ساعت مقرری که همواره به خواب میرفتهایم پلکهایمان سنگین شود. همچنین کسی که خواب خود را عقب میاندازد قادر نیست با دیر بیدار شدنِ صبح آن را جبران کند زیرا ساعت درونی بدنش بدون توجه به ساعت آغاز خوابش او را در ساعت مقرر همیشگی بیدار میکند و مانع خوابش میشود. به همین دلیل عموماً در هفتهی نخست پس از جلو کشیدن ساعت در ابتدای بهار حوادث و ناخوشیهای عمومی ناشی از زودتر بیدار شدنِ ناگهانی، شدت مییابد به گونهای که گروهی اعتقاد دارند صرفه جویی در انرژی که از این جلو کشیدن بهارهی ساعت حاصل میشود کمتر از هزینههای درمانی و اجتماعی ناشی از عواقب زود بیدار شدن ناگهانی است. البته در شرایط اجبار و تکرار، ساعت درونی ممکن است روی ساعتهای دیگری کوک شود، اما به هر حال هیچگاه از کار نمیافتد.
شیرخواران، بیشترِ اوقات شبانه روز را در خواب به سر میبرند. در سه ماهگی، خوابِ یکدستِ بیست و چهار ساعته دوپاره میشود به این ترتیب که طفل، دوازده ساعت در شب و پنج ساعت در بین روز میخوابد. با بزرگتر شدن، کمکم از میزان هردو کاسته میشود و کمکم خواب روزانه فراموش میشود. اما نیاز به آن ولو به مقدار خیلی کم کمابیش در انسان وجود دارد و خواب کوتاه یا حتی چرت بین روز، که نوعی تبعیت از ساعت طبیعی درونی نیز هست، نقش به سزایی در تجدید قوا و نشاط فرد دارد. بدن انسان به طور طبیعی با تناوب روز و شب هماهنگ شده است. به همین لحاظ پس از استراحت شبانه، انسان برای داشتن یک زندگی خوب و راحت نیاز به روشنایی روز دارد. در سرزمینهای نزدیک قطب که در فصلهایی از سال شبها چند ماه طول میکشد گرفتاریهای عاطفی و افسردگی و موارد خودکشی زیاد است. عدم وجود روشنایی باعث افزایش ترشح ملاتونین در بدن میشود. این مادهی مغزی در تنظیم چرخهی خواب و بیداری دخیل است. وقتی روشنایی کم باشد ملاتونین در بدن انباشته میشود و چرخهی خواب و بیداری به هم میخورد. تنها روشنایی شدید مثل تابش آفتاب (نه نورهای مصنوعی که به شدت آفتاب نیستند) میتواند مانع ترشح این ماده شود. دمای محیط به هنگام خواب باید متعادل باشد زیرا در هنگام خوابِ مهملانه، دمای بدن تنظیم نمیشود و مانند حیوانات خونسرد دمای بدن تابع دمای محیط است و به همین خاطر اگر محیط سرد باشد فرد برای گرم کردن خود بیدار میشود و خواب مهملانهاش منقطع میگردد. گرمای زیاد نیز برای نیاز به خنک کردن باعث انقطاع این خواب میشود. بدن انسان در خواب به ریتمهای منظم و با برنامهی صدایی عادت میکند و این صداهای مرتبِ همیشگی او را بیدار نمیکنند بلکه غیبت ناگهانی آنها فرد را بیدار و بیخواب میکند. اما صداهای نامنظم و غیر قابل پیش بینی مثل صدای بزرگ راهها بدترین تأثیر سوء را در خواب دارند چون ریتم مشخصی برای عادت کردن به آنها در آنها وجود ندارد. بدن در هنگام بیداری همچون اتوموبیلی است که با سرعت در حال حرکت است. مسلماً متوقف کردن آن به طور ناگهانی ممکن نیست و باید به تدریج صورت گیرد. به همین لحاظ خواندن کتاب و یا گوش دادن به موزیکی ملایم قبل از خواب میتواند با تغییر شرایط فعالیت بدنی و در حقیقت با آرامتر کردن آن، حکم ترمز برای بیداری را داشته باشد و باعث شود که انسان راحتتر به خواب رود. عدم اینها ممکن است باعث شود مهار افکار رها گردد و مغز در همان حالت فعال بیداری بماند ولو این که بدن در بستر باشد و این باعث دیرخوابی میشود. چون به هنگام خواب، دمای بدن کاهش مییابد هر چیزی که باعث افزایش دمای بدن قبل از خواب شود مانع خواب راحت خواهد بود. مثلاً شام مفصل قبل از خواب اصلاً مناسب نیست، یا عرق کردن درست قبل از خواب امر نامطلوبی است. با این حال قبل از خوابیدن بهتر است بدن کمی خسته شود و لذا پیاده روی آرام قبل از خواب توصیه میشود. همچنین خستگی بسیار زیاد و مفرط، خود باعث بیخوابی میشود. در واقع مکانیسم خواب بدن بر مبنای تعادل است و هر افراط و تفریطی باعث بیخوابی میشود زیرا این تعادل را به هم میزند.
آن چه بیان شد بیشتر ناظر به مبحث خواب بود. آنچه در خواب دیده میشود و چرایی آن صرف نظر از اشارات کوتاهی که در ابتدا به آنها شد مبحث مستقلی را میطلبد، زیرا در آن مبحث، نه تنها علوم تجربی و فیزیولوژیک که مباحث فراروانشناسانه نیز دخالت اثبات شدهی مستقیمی دارند.
خواب، به هیچ وجه حالتی انفعالی نیست. غیر فعال بودن بدن در حالت خواب، تنها امری ظاهری است. فرد خوابیده در طی شب مرتباً غلت میزند و این کار را نیز با نظم انجام میدهد که میتوان گفت تقریباً هر بیست دقیقه یک بار این تغییر موقعیت را انجام میدهد. مشاهدات دقیق نشان داده است که در حالت خواب، در زمانهای معینی حرکات معینی در چشمها وجود دارد. همهی این مشاهدات و نیز نتایج حاصل از اندازهگیری فعالیت الکتریکی سلولهای عصبی روشن کرده است که عمدتاً دو حالت برای خواب وجود دارد: خواب آرام و خواب مَهملنما. در خواب آرام، فعالیتهای مغزی کُند میشود و بسامد امواج الکتریکی مغزی بسیار ضعیف است اما کشش ماهیچهای همچنان وجود دارد. غلت زدن یا تکان خوردن در خواب یا از خواب پریدن، در این مرحله از خواب است که اتفاق میافتد. مرحلهی خوابِ مُهمل نما هنگامی است که بدن به جز در مورد ماهیچههای تنفسی و چشمی تقریباً حالتی فلج دارد در حالی که مغز فعال است. چشم در این حال مرتباً مانند این که چیز متحرکی را برای دیدن دنبال میکند در حرکت است. در طی هشت ساعت خواب، در حدود چهار تا پنج چرخهی خواب آرام به همراه یک خواب مُهمل نما وجود دارد. در طی خوابِ مهملنما قسمتی از ماهیچههای تنفسی از حرکت بازمیایستند و لذا در این حال تنفس دچار اختلال میشود. در این حال اگر فرد خوابیده دچار کمبود اکسیژن شود بیاختیار بیدار میشود تا کمبود تنفسش را جبران کند. عارضهی مرگ ناگهانی نوزادان عموماً در هنگام خواب اتفاق میافتد. این که عدم قدرت آنها به تنفس یا چیز دیگری عامل آن است هنوز معلوم نشده است. بیمارانی که دچار ضعف قلب هستند نیز لحظاتِ خواب شبانهی دشواری دارند زیرا قلب، هنگام خوابِ آرام کندتر و هنگام خواب مهملنما نامنظم میزند. عموماً حوادث کشندهی قلبی بین ساعت دو بعد از نیمه شب و هفت صبح و در لحظات خواب عمیق رخ میدهد.
خواب، امری لازم برای تجدید نیرو است. خوابِ آرام برای تجدید قوای جسمانی و خواب مهملنما برای تجدید قوای عقلانی لازم است. سازماندهی حافظه در هنگام خواب مهملنما صورت میگیرد، در حالی که هورمون رشد تقریباً تنها در زمان خواب آرام ترشح میشود و از این رو جوانان نیاز به خواب آرام عمیق دارند. ثابت شده است که کمبود خواب باعث تضعیف دستگاه ایمنی بدن میشود. اما از طرف دیگر دستگاه ایمنی نیز بر خواب مؤثر است. مولکولهایی که در دفاع بدن نقش دارند از خواب آورهای نیرومند میباشند. این مولکولها باعث کوتاه شدن زمان خواب مهمل نما و طولانی شدن خواب آرام میشوند. رابطهی خواب و دستگاه ایمنی بدن بسیار نزدیک است. مثلاً بیماران مبتلا به نارکولپسی، یا حملهی مقاومت ناپذیر خوابِ کوتاه مدتِ عمیق که در بیماریهایی مثل صرع و هیپوتالاموس دیده میشود، دارای دستگاه ایمنی ویژهای هستند و به همین خاطر بسیاری از دانشمندان کشف راز خواب را در یافتن چرایی این امر میبینند.
این که فرد به چه میزان خواب نیاز دارد به شرایط خود فرد بستگی دارد. البته اندازهی آن برای فرد تاحدودی ژنتیک نیز هست. به این معنا که پرخوابی یا کمخوابی تا حدودی ارثی است. مثلاً افرادی وجود دارند که در شبانه روز تنها به حدود سه چهار ساعت خواب نیاز دارند و حتی برای افراد کمتری، این میزان تنها کمی بیش از یک ساعت است. محیط نیز در میزان نیاز به خواب مؤثر است. در زمستان، میزان خواب آلودگی افراد بیشتر است و گویا شبهای طولانی، ساعت طبیعی بدن را برای نیاز به خوابّ بیشتر، تحت تأثیر قرار میدهد. به طور متوسط نیاز به خواب انسانِ بالغ در حدود هشت ساعت در شبانه روز است که البته در سنین پایینتر این زمان کمی بیشتر و در سنین بالاتر این زمان کمی کوتاهتر میشود. ساعت طبیعی بدن که در هماهنگی با نور خورشید تنظیم شده است نیاز به خواب شبانه را برای بدن ایجاب میکند به گونهای که حتی در شرایط اضطراری، خواب روزانه نمیتواند کاملاً جای آن را بگیرد. فقدان استراحت شبانه باعث خستگی و تحریک پذیری و تولید اشکال در تمرکز فکری میشود. البته با تمرین دادن بدن به کم خوابی میتوان به تدریج میزان نیاز بدن به خواب را کاهش داد ولی این کار به همتی عالی و عزم جدی نیاز دارد که لازمهی آن انگیزهای قوی است. مسلماً اگر برنامهی برانگیزندهای نداشته باشیم که نیاز به داشتن زمان بیداری بیشتر را برای ما به طور حقیقی توجیه کند ریاضتهای بیخوابی در یاد گیریِ بیخوابی عملاً بیتأثیرند و حتی ممکن است نتیجهی عکس به بار آورند، نتایجی از قبیل کم شدن هشیاری و دقت که منجر به بروز حوادث ناخواسته میشود و نیز بدخلقی و تحریک پذیری و خستگی. ساعت آغاز به خواب و ساعت بیدار شدن فرد به طور طبیعی با ساعت درونی فرد تنظیم میشود. این باعث میشود به طور ناخودآگاه در ساعت مقرری که همواره به خواب میرفتهایم پلکهایمان سنگین شود. همچنین کسی که خواب خود را عقب میاندازد قادر نیست با دیر بیدار شدنِ صبح آن را جبران کند زیرا ساعت درونی بدنش بدون توجه به ساعت آغاز خوابش او را در ساعت مقرر همیشگی بیدار میکند و مانع خوابش میشود. به همین دلیل عموماً در هفتهی نخست پس از جلو کشیدن ساعت در ابتدای بهار حوادث و ناخوشیهای عمومی ناشی از زودتر بیدار شدنِ ناگهانی، شدت مییابد به گونهای که گروهی اعتقاد دارند صرفه جویی در انرژی که از این جلو کشیدن بهارهی ساعت حاصل میشود کمتر از هزینههای درمانی و اجتماعی ناشی از عواقب زود بیدار شدن ناگهانی است. البته در شرایط اجبار و تکرار، ساعت درونی ممکن است روی ساعتهای دیگری کوک شود، اما به هر حال هیچگاه از کار نمیافتد.
شیرخواران، بیشترِ اوقات شبانه روز را در خواب به سر میبرند. در سه ماهگی، خوابِ یکدستِ بیست و چهار ساعته دوپاره میشود به این ترتیب که طفل، دوازده ساعت در شب و پنج ساعت در بین روز میخوابد. با بزرگتر شدن، کمکم از میزان هردو کاسته میشود و کمکم خواب روزانه فراموش میشود. اما نیاز به آن ولو به مقدار خیلی کم کمابیش در انسان وجود دارد و خواب کوتاه یا حتی چرت بین روز، که نوعی تبعیت از ساعت طبیعی درونی نیز هست، نقش به سزایی در تجدید قوا و نشاط فرد دارد. بدن انسان به طور طبیعی با تناوب روز و شب هماهنگ شده است. به همین لحاظ پس از استراحت شبانه، انسان برای داشتن یک زندگی خوب و راحت نیاز به روشنایی روز دارد. در سرزمینهای نزدیک قطب که در فصلهایی از سال شبها چند ماه طول میکشد گرفتاریهای عاطفی و افسردگی و موارد خودکشی زیاد است. عدم وجود روشنایی باعث افزایش ترشح ملاتونین در بدن میشود. این مادهی مغزی در تنظیم چرخهی خواب و بیداری دخیل است. وقتی روشنایی کم باشد ملاتونین در بدن انباشته میشود و چرخهی خواب و بیداری به هم میخورد. تنها روشنایی شدید مثل تابش آفتاب (نه نورهای مصنوعی که به شدت آفتاب نیستند) میتواند مانع ترشح این ماده شود. دمای محیط به هنگام خواب باید متعادل باشد زیرا در هنگام خوابِ مهملانه، دمای بدن تنظیم نمیشود و مانند حیوانات خونسرد دمای بدن تابع دمای محیط است و به همین خاطر اگر محیط سرد باشد فرد برای گرم کردن خود بیدار میشود و خواب مهملانهاش منقطع میگردد. گرمای زیاد نیز برای نیاز به خنک کردن باعث انقطاع این خواب میشود. بدن انسان در خواب به ریتمهای منظم و با برنامهی صدایی عادت میکند و این صداهای مرتبِ همیشگی او را بیدار نمیکنند بلکه غیبت ناگهانی آنها فرد را بیدار و بیخواب میکند. اما صداهای نامنظم و غیر قابل پیش بینی مثل صدای بزرگ راهها بدترین تأثیر سوء را در خواب دارند چون ریتم مشخصی برای عادت کردن به آنها در آنها وجود ندارد. بدن در هنگام بیداری همچون اتوموبیلی است که با سرعت در حال حرکت است. مسلماً متوقف کردن آن به طور ناگهانی ممکن نیست و باید به تدریج صورت گیرد. به همین لحاظ خواندن کتاب و یا گوش دادن به موزیکی ملایم قبل از خواب میتواند با تغییر شرایط فعالیت بدنی و در حقیقت با آرامتر کردن آن، حکم ترمز برای بیداری را داشته باشد و باعث شود که انسان راحتتر به خواب رود. عدم اینها ممکن است باعث شود مهار افکار رها گردد و مغز در همان حالت فعال بیداری بماند ولو این که بدن در بستر باشد و این باعث دیرخوابی میشود. چون به هنگام خواب، دمای بدن کاهش مییابد هر چیزی که باعث افزایش دمای بدن قبل از خواب شود مانع خواب راحت خواهد بود. مثلاً شام مفصل قبل از خواب اصلاً مناسب نیست، یا عرق کردن درست قبل از خواب امر نامطلوبی است. با این حال قبل از خوابیدن بهتر است بدن کمی خسته شود و لذا پیاده روی آرام قبل از خواب توصیه میشود. همچنین خستگی بسیار زیاد و مفرط، خود باعث بیخوابی میشود. در واقع مکانیسم خواب بدن بر مبنای تعادل است و هر افراط و تفریطی باعث بیخوابی میشود زیرا این تعادل را به هم میزند.
آن چه بیان شد بیشتر ناظر به مبحث خواب بود. آنچه در خواب دیده میشود و چرایی آن صرف نظر از اشارات کوتاهی که در ابتدا به آنها شد مبحث مستقلی را میطلبد، زیرا در آن مبحث، نه تنها علوم تجربی و فیزیولوژیک که مباحث فراروانشناسانه نیز دخالت اثبات شدهی مستقیمی دارند.
/ج