اوضاع شیعیان پیش از شیخ مفید
از زمان درگذشت پیغمبراکرم(ص) تا حدود سال 300 هجری، شیعیان وضع ناگوار و موقعیت تأثرآوری داشتند، زیرا شیعه از روز نخست در اقلیت بوده است. در دولت بنی امیه و بنی عباس نیز سعی می شد که از نفوذ امامان جلوگیری به عمل آید و رابطه آنها با شیعیان قطع شود. به همین جهت در سراسر ممالک اسلامی از آفریقا و اسپانیای آن روز گرفته تا مصر و روم شرقی و سرحد چین که همه در زیر نگین خلفای اموی و عباسی قرار داشت، شیعه در محدودیت به سر می برد و تقریباً از هرگونه آزادی عمل و عقیده و ابراز وجود ممنوع بود!وضع شیعیان در عصر شیخ مفید
از اواسط قرن چهارم هجری شیعیان به میزان قابل ملاحظه ای در کشورهای خاورمیانه از آن محدودیتها و آزادی کشی ها برکنار ماندند. زیرا از یک طرف خلفای فاطمی که شیعه اسماعیلی بودند در مصر دولت نیرومندی تشکیل داده و از ابهت و جلال دربار بغداد کاستند. و از طرفی سیف الدوله حمدانی و امرای آن خاندان در شام حکومت می کردند و شیعه بودند، و از جانب دیگر در مشرق و جنوب شرقی و شمال ایران نیز غوریان و صفاریان و طاهریان و کمی قبل از آنها حکمرانان علوی مازندران، پرچم استقلال برافراشته و بر ضد خلفای عباسی قیام کردند، و از همه مهمتر ظهور دولت مقتدر آل بویه بود که از شیعیان با اخلاص به شمار می آمدند. عضد الدوله دیلمی که از سلاطین مقتدر این دودمان است دامنه اقتدارش از سواحل دریای عمان تا شام و مصر گسترش یافته و در احترام و حمایت شیعیان کوشا و در واقع خلافت بنی عباس در دست او بازیچه ای بیش نبود.این علل و عوامل دست به هم داد و موجب گردید که شیعیان از گوشه و کنار سر برآورند و با همتی شایان توجه به تشکیل جمعیت ها و تأسیس حوزه های علمی و نشر معارف و حقایق اهل بیت عصمت و طهارت دست یازند. مسافرت های ثقة الاسلام کلینی و شیخ صدوق دو پیشوای بزرگ شیعه به بغداد و اقامت آنها در آن شهر که مرکز خلافت و علمای عام بود و اهمیتی که میان آنان کسب کردند، همه از آزادی نسبی و موقعیت آن عصر حکایت می کند.
در عصر شیخ مفید که خود عرب بود شیعیان از آزادی و احترام بیشتری برخوردار گردیدند. وجود فقیه عالی مقامی چون شیخ مفید در میان آنان اعتبار آنها را بالا برد و بیش از پیش نزد دوست و دشمن بر احترام آنان افزود. شیخ مفید شیعیان را از پراکندگی نجات داد و اوضاع اسف بار آنها را سامان بخشید تا آنجا که به اوج عزت رسیدند.
شیخ مفید در محله ی "کرخ" بغداد که مرکز شیعیان بود می زیست، و مسجد معروف "براثا" در آن محله که تاکنون هم باقی است، و زیارتگاه شیعیان است، محل تدریس شیخ مفید بود.
شیخ مفید در نظر دانشمندان شیعه
شیخ الطایفه
در "رجال" باب "کسانی که از ائمه علیهم السلام روایت نکرده اند" در باب "محمد" طبق معمول به اختصار از استاد عالیقدرش شیخ مفید بدین گونه نام می برد: "محمدبن محمد بن نعمان، دانشمندی بزرگ و موثق است."(1) و در "فهرست" می نویسد: "محمد بن محمد بن نعمان ابوعبدالله مفید معروف به "ابن معلم" از متکلمان (علمای عقاید و مذاهب) طایفه امامیه است. در زمان او ریاست علمی و دینی شیعه به وی منتهی گشت. در علم فقه و کلام بر هر کس مقدم، فکرش عالی، ذهنش دقیق، و دانشمندی حاضر جواب بود. نزدیک به دویست جلد کتاب بزرگ و کوچک دارد و فهرست کتابهایش مشهور است..." (2) نجاشی شاگرد نامی دیگرش در "رجال" پس از ذکر نام و نسب او تا "یعرب بن قحطان" جد نژاد عرب می نویسد: "استاد ما رضی الله عنه است. جایگاه والای او در فقه و کلام و روایت و وثاقت و دانش مشهورتر از آنست که وصف شود." (3) سپس مانند شیخ طوسی کتاب های او را نام می برد.ابن شهرآشوب
از وی چنین یاد می کند: "شیخ مفید، ابوعبدالله محمد بن نعمان حارثی بغدادی عکبری: ... شاگرد ابوجعفر ابن قولویه، و ابوالقاسم علی بن محمد رفاء، و علی بن ابی الجیش بلخی بود.حضرت صاحب الزمان صلوات الله علیه او را ملقب به "شیخ مفید" نمودو من علت آن را در کتاب "مناقب آل ابی طالب" ذکر کرده ام. او مولف حدود دویست کتاب بزرگ و کوچک است ..." (4) علامه حلی از این دانشمند عظیم الشأن سخن گستر، بهتر و روشن سخن گفته و می نویسد: "محمدبن محمدبن نعمان مکنّی به "ابوعبدالله" و ملقب به "مفید" است. درباره علت نامگذاریش به "مفید" حکایتی است که ما آن را در کتاب بزرگ خود، در رجال، آورده ایم. مفید معروف به "ابی المعلم" بود و از بزرگترین مشایخ شیعه و رئیس و استاد آنهاست. کلیه دانشمندان ما که بعد از وی آمده اند از دانش او استفاده نمودهاند. فضل و دانش او در فقه و کلام و حدیث مشهورتر از آنست که به وصف آید. او موثق ترین و داناترین علمای عصر خود بود. ریاست علمی و دینی طائفه شیعه امامیه در زمان او به وی منتهی گشت..." (5)شهید قاضی نورالله شوشتری
دانشمند عالی مقام و سخن گستر نامی، پس از ذکر نام آن بزرگ مرد علم و دین در کتاب نفیس فارسی خود "مجالس المؤمنین" سخن مفصل خود پیرامون شخصیت او را بدین گونه آغاز می کند: "... افادت پناهی که عقل مستفاد از قوت قدسیه ی او مستفید، و فکر فلک پیمای او با ملأاعلی در گفت و شنید بود. مجتهدی قدسی ضمیر، و متکلمی نحریر، شاهبازی تیزآهنگ، و بدیهه پردازی فیروز چنگ، اشاعره از سطوت مناظره ی او در کنج اعتدال، و حال ارباب اعتزال از دهشت مباحثه او مانند ..." (6) به طور خلاصه، سایر دانشمندان رجالی و فقها و علمای ما هر جا به نام شیخ مفید یا گفتار او رسیده اند، از وی به عنوان سرآمد علمای عقاید و مذاهب اسلامی و متفکری برجسته، و مصنفی پرکار و دانشمندی سخنور و ... و اوصافی از این قبیل یاد کرده اند مانند: ابن داود در "رجال" ابن ادریس حلی در "مستطرفات سرائر"، علامه مجلسی، وحید بهبهانی، شیخ یوسف بحرانی، شیخ ابوعلی حائری صاحب "روضات الجنات" و دیگران.در اینجا از میان آنان به نقل قسمتی از سخنان علامه بحرالعلوم بسنده کرده و می گذریم. علامه بحرالعلوم با آن مقام شامخ علمی و شخصیت نافذ دینی و تقوا و فضیلتی که داشته است به تفصیل از پیشوای علمای امامیه نام برده و در آغاز گفتار خود می نویسد:
"محمدبن محمدبن نعمان ابوعبدالله مفید رحمة الله" استاد استادان بزرگ و رئیس رؤسای ملت اسلام، گشاینده درهای تحقیق با اقامه دلیل و برهان با بیان روشن خویش سرکوب گر فرقه های گمراه، دانشمندی که تمامی جهات فضل و دانش در وی گرد آمده و ریاست علمی و دینی به او منتهی گشته بود.
کلیه دانشمندان بر مقام عالی وی در دانش و فضل و فقه و عدالت و وثاقت و جلالت قدرش اتفاق نظر دارند. او دارای خوبیها و فضائل فراوان: تیزبین، باهوش، حاضر جواب و موثق ترین دانشمند عصر خود در حدیث و آشناترین آنها به علم فقه و کلام بود و هر کس بعد از او آمده از وی استفاده نموده است..." (7)
شیخ مفید در نظر دانشمندان عامه
شیخ مفید دانشمند ذوفنون وبلند آوازه ما در نظر علمای بزرگ عامه نیز بسیار بزرگ می نمود. این معنی از سخنان خوب و بد آنان به خوبی پیدا است.ابن ندیم
که از معاصران شیخ مفید بوده و مانند او در بغداد می زیسته در فهرست خود نوشته است: "ابن المعلم – ابوعبدالله" ریاست متکلمین شیعه در عصر ما به وی رسیده است. او در علم کلام (عقاید و مذاهب) به روش مذهب شیعه بر همه کس پیشی دارد. دانشمندی باهوش و با فراست است، از کتاب های او دریافتم که دانشمندی عالیقدر است ..." (8) و در جای دیگر می نویسد: "ابن المعلم - ابوعبدالله محمد بن محمدبن نعمان، ریاست وی بر اصحاب خود از شیعه امامیه در فقه و کلام و آثار، در زمان ما به وی منتهی گشته است. ولادت او در سال 338 هجری روی داده است، از کتابهای او ... (9) در فهرست ابن ندیم در هر دو مورد چیزی از تألیفات شیخ مفید ذکر نشده است و به جای آنها چند نقطه دیده می شود گویا بوده است ولی حذف شده است.ابن جوزی
دانشمند مشهور که او نیز هم عصر شیخ مفید بوده در وقایع سال 413 هـ می نویسد: "محمدبن محمد بن نعمان ابوعبدالله معروف به ابن معلم، پیشوای شیعه امامیه و دانشمند آنها بود، و کتابها بر اساس مذهب آنان تصنیف کرده است. سید مرتضی از جمله شاگردان اوست. ابن معلم مجلس مناظره ای در خانه اش واقع در "درب ریاح" منعقد ساخته بود که در آن عموم دانشمندان گرد می آمدند، او در نزد امرای اطراف که متمایل به مذهب وی بودند، مقامی عامی داشت. در ماه رمضان امسال (413هـ) وفات یافت. سید مرتضی او را مرثیه گفت..."(10) خطیب بغدادی که اندکی پس از وی می زیسته در تاریخ بغداد نظر به تعصب خاص خود از وی نام برده و سخنانی ناهنجار گفته است که از شخصی چون خطیب بعید نیست. (11)سخنان خطیب به روشنی می رساند که متعصبان مخالف چقدر از شخصیت شیخ مفید و تألیفات و مکتب وی در رواج مذهب اهل بیت عصمت و طهارت هراس داشته اند. چنان که از سخنان دانشمندان بعدی عامه نیز روشن می گردد.
شیخ عبدالله یافعی
در "مرآت الجنان فی تاریخ مشاهیر الاعیان" ضمن وقایع سال (413هـ) و دانشمندانی که در آن سال درگذشته اند می نویسد: " دانشمند شیعه و پیشوای رافضه صاحب تصانیف بسیار، معروف به "مفید" و "ابن معلم" می باشد. وی در کلام و فقه و جدل استاد فرزانه بود. او در دولت "آل بویه" با طرفداران هر مسلک و عقیده ای با جلالت و عظمت مناظره می کرد. وی در سال 413ه وفات یافت."ابن ابی طی می گوید: "وی از مستمندان دستگیری بسیار می کرد، فروتنی و خشوع وی زیاد، و نماز وروزه اش فراوان، و لباسش زبر بود." دیگری گفته است: گاه بود که عضد الدوله شیخ مفید را زیارت می کرد. مفید شیخی متوسط القامه، لاغر اندام و گندم گون بود. هفتاد و شش سال زندگی کرد. بیش از دویست کتاب تصنیف کرده است. ماجرای تشییع جنازه او مشهور است؛ زیرا هشتاد هزار نفر از رافضیان و شیعیان او را تشییع کردند. خدا اهل تسنن را از شر او آسوده گردانید! وفات او در ماه رمضان اتفاق افتاد. (12)ابن حجرعسقلانی
در "لسان المیزان" از دانشمند عالیقدر ما بدینگونه یاد می کند: "دانشمند بزرگ رافضه (شیعه) ابوعبدالله بن معلم، صاحب تصانیف بدیع است که دویست کتاب می باشد. او به خاطر عضد الدوله قدرتی بزرگ داشت. هشتاد هزار رافضی (شیعه) جنازه ی او را تشیع کردند. در سال 413 وفات یافت.خطیب بغدادی نوشته است: "مفید کتاب های بسیاری در گمراهی شیعه! و دفاع از اعتقاد آنها و نکوهش از صحابه و تابعین و ائمه دین و مجتهدین نوشته است(13) او با کتابها و نظریاتش بسیاری را گمراه ساخت! تا این که خداوند اهل تسنن را با مرگ وی آسوده گردانید."ابن حجر
می گوید: "مفید بسیار پارسا و فروتن و پاسدار علم بود. گروهی از دانشمندان از محضرش برخاستند، و در بزرگداشت مکتب تشیع جایگاهی عالی یافت، تا جائی که گفته اند او بر هر دانشمند بلند قدری منت دارد. پدرش در "واسط" معلم بود، و مفید در آنجا متولد گردید. بعضی هم گفته اند در "عکبرا" متولد شده است"(14) گویند عضدالدوله برای ملاقات او به خانه اش می رفت و هر گاه بیمار می شد به عیادتش می شتافت.شریف ابویعلی جعفری شوهر دختر شیخ مفید گفته است: "مفید جز اندکی از شب را نمی خوابید. سپس بر می خاست و به نماز می ایستاد، یا مطالعه می کرد، یا مشغول تلاوت قرآن می گشت." (15)سایر دانشمندان عامه مانند ابن عماد حنبلی در "شذرات الذهب" و ابن کثیر شامی در "البدایة و النهایه" در وقایع سال 413 و دیگران از مفید قریب به این مضامین سخن گفته و به مقتضای سرشت خود با نیکی و بدی از وی یاد کرده اند.
ارتباط با امام عصر(علیه السلام)
دانشمند بزرگوار مشهور شیخ ابوطالب طبرسی در کتاب نامدارش "احتجاج" سه توقیع(نامه) از حضرت "ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف" نقل کرده که به افتخار شیخ مفید صادر گشته و حضرت او را مشمول عنایات خاص و الطاف مخصوص خود قرار داده است. برای آگاهی از این توقیعات و مضامین آنها نگاه کنید به آخر "احتجاج طبرسی" و کتابهای "مجالس المؤمنین" قاضی نورالله شوشتری، "رجال" علامه بحرالعلوم، روضات الجنات سید محمد باقر خوانساری، خاتمه مستدرک، تنقیح المقال" شیخ عبدالله مامقانی و سایر منابع، به خصوص سخن علامه بحرالعلوم و محدث نوری پیرامون آنها. (16)در ظرف سه سال سه توقیع از ناحیه امام زمان(ع) به او رسید که امام در خطابهایش به او چنین مىفرمایند:
1. للاخ الاعز السدید الشیخ المفید: برادر عزیز و استوار شیخ مفید.
2. سلام علیک ایهاالعبد الصالح الناصر للحق الداعى الیه. سلام بر تو اى بنده شایسته خدا و اى یارى دهنده حق و دعوت کننده به سوى آن.
و جالب اینجاست که در زمان غیبت کبرى هیچ توقیعى از ناحیه مقدسه نرسیده است. مگر براى شیخ مفید و شیخ اسدالله کاظمینى رحمهما الله تعالى.
در یکى از نامهها که در اواخر ماه صفر سال 410 از ناحیه مقدسه براى شیخ مفید ارسال شده امام چنین مىفرمایند:
بسم الله الرحمن الرحیم، اما بعد سلام بر تو اى دوستدار مخلص دین که در ولایت ما مخصوص به یقین گشتهاى ... پس از ستایش و حمد خداوندى که معبودى جز او نیست و درود به سید و مولى و پیغمبر گرامى ما حضرت محمد(ص) خداوند توفیقت را در یارى از حق مستدام فرماید و پاداشت را در نشر علوم براى ما براستى زیاد و فراوان نماید... بدان که ما رخصت یافتیم تا تو را به نامه نگارى مشرف ساخته و دستور دهیم احکام ما را به دوستانمان که نزد تو هستند برسانى، خداوند آنان را به طاعت خود عزیز فرموده و به وسیله رعایت و حراست خود مهم آنان را کفایت فرماید، پس تو به یارى خدا واقف شو بر آن دشمنانى که از دین خدا بیرون رفتهاند. بدانچه اکنون برایت بیان مىدارم و در رساندن آن به سوى آنان که اطمینان دارى بر آن وجهى که براى تو مىنویسم...
ما اگر چه بر طبق آنچه خداوند براى ما و شیعیانمان مصلحت دانسته تا مادامى که دولت دنیا در دست فاسقان است جایمان از جاى ستمگران دور است، ولى با این حال به احوال شما آگاهیم چیزى از اخبار شما بر ما پوشیده نیست و ما از پیش آمد ناگوارى که براى شما اتفاق افتاده آگاه هستیم و این پیشامد بدان سبب شد که بسیارى از شما به سوى آنچه پیشینیان صالح از آن روگردان بودند متمایل گشته و بدان عهدى که از ایشان گرفته شده بود پشت پا زدند، گویا اینان نمىدانند که ما در فکر شما هستیم و از یاد شما بیرون نرفتهایم وگرنه بلاى سختى به شما مىرسید و دشمنان شما را مستاصل مىکردند. پس از خدا بترسید و در بیرون آمدن از فتنهاى که بر سر شما و بر سر آنکه اجلش نزدیک شده سایه افکنده است به ما کمک کنید، و حفظ کنید خود را از آن فتنه کسى که به آرزویش رسیده باشد و آن فتنه نشانهاى است براى حرکت کردن و اظهار نمودن شما امر و نهى ما براى همدیگر. خدا به پایان رساند نور خود را اگر چه مشرکان نخواهند...
چون جمادى الاولى این سال در رسد بدانچه در آن اتفاق مىافتد پند گیرید و براى آنچه پس از آن مىآید از خواب غفلت بیدار شوید به زودى از آسمان براى شما نشانه و آیت آشکارى ظاهر گردد و مانند آن نیز از زمین نمودار شود و در مشرق زمین جریان ناگوار و حزن آورى اتفاق افتد و مردمى که از اسلام بیرون هستند بر سر مردم عراق مسلط گردند و به کردار ناپسند آنها روزى بر مردم عراق تنگ گردد و پس از این جریان با نابود شدن مرد سرکش از اشرار اندوه بر طرف گردد و از نابودى او مردمان با تقوا و نیکان خشنود گردند براى آنان که در اطراف جهان اراده انجام حج را دارند وسائل آماده گردد و ما را نیز در آماده کردن وسائل حج به اختیار و توافق ایشان سهمى است که آن با نظم و ترتیب در کار آشکار گردد. پس هر یک از شما باید کارى کند که او را بدوستى و محبت ما نزدیک گرداند و از آنچه موجب سخط و ناراحتى ماست بپرهیزد زیرا کار ما چنین است که بطور ناگهانى در مىرسد و هنگامى در آید که توبه او را سود ندهد و پشیمانى از گناه وى را نجات نبخشد. خداوند راه رستگارى را به شما الهام فرماید و در توفیق یابى به رحمتش درباره شما لطف نماید.
مناظرات شیخ مفید با علمای بزرگ عامه
شهر بغداد که از مراکز مهم علمی عصر به شمار می رفت، در آن زمان مملو از فقها و متکلمان مذاهب مختلف بود. پیروان مذاهب اهل تسنن که از نظر علم کلام آنها را "معتزلی" و "اشعری" می گفتند، در مجامع عمومی و گاهی در حضور خلیفه مجلس ها گرفته و هر کس برای اثبات مرام خود حجت ها می آورد و دلیل ها اقامه می کرد. علمای شیعه که تا آن روز به آن محافل راه نداشتند، با طلوع شیخ مفید در بغداد، نه تنها در مجامع آنها شرکت می نمودند، بلکه "شیخ مفید" و "ابن معلم" یگانه عالم مبرّز و سخنوری بود که با نیروی علم و بیان و منطق محکم خود در تمام موارد بر همگان غلبه می یافت.از خطیب بغدادی که هم عصر شیخ مفید بوده است نقل شده که گفته است: "او اگر می خواست می توانست ثابت کند که ستون چوبی از طلاست"! علی بن عیسی رمانی و قاضی ابوبکر باقلانی قاضی القضاة بغداد، فاضل کتبی و ابوعمرو شطوی و ابوحامد اسفرائنی شافعی قاضی عبد الجبار معتزلی و غیرهم از دانشمندان بزرگی بودند که اغلب اوقات مفید با آنها در بحث امامت و اصول عقائد به گفتگو می پرداخت و آنها را ملزم و محکوم می ساخت.
داستان مناظرات آنها بسیار شیرین و خواندنی است. سید مرتضی که بزرگترین شاگرد شیخ مفید است آنها را در کتابی جمع نموده که از جمله یک داستان آن را برای نمونه می آوریم:
در کتاب "مجموعه ورّام" می نویسد: "مفید در اصل از "عکبرا" است، در ایام کودکی همراه پدرش به بغداد آمد و نزد ابوعبدالله معروف به "جعل" به تحصیل پرداخت. سپس به مجلس "ابویاسر" که در دروازه خراسان تدریس می کرد حضور یافت. چون ابو یاسر از عهده بحث و پرسشهای او درمانده شده او را به "علی بن عیسی رمّانی" که از بزرگان علمای کلام بود ارجاع داد و گفت چرا به نزد او نمی روی تا از او استفاده کنی؟ مفید گفت او را نمی شناسم و کسی ندارم مرا به او معرفی کند. ابویاسر یکی از شاگردان خود را همراه او کرد و نزد رمانی فرستاد چون مجلس رمانی از فضلا و دانشمندان پر بود، مفید در صف آخر نشست و به تدریج که مجلس خلوت شد نزدیکتر رفت. در آن اثناء مردی از اهل بصره آمد و از رمانی پرسید چه می فرمایید در باره حدیث غدیر (که به عقیده شیعه پیغمبر اکرم (ص) امیرمؤمنان (ع) را جانشین بلافصل خود گردانید" و داستان غار (که به اعتقاد اهل سنت دلیل برخلافت ابوبکر است)؟ رمانی گفت داستان غار درایت (یعنی امری مسلم و معقول) است و حدیث غدیر روایت و منقول می باشد، و آنچه از درایت و امر مسلم استفاده می شود از روایت مستفاد نمی گردد. مرد بصری سکوت کرد و برخاست و از مجلس بیرون رفت.
در این موقع مفید خود را به رمانی نزدیک گردانید و گفت: سوال دارم. رمانی گفت: بگو! شیخ مفید گفت: چه می فرمایید درباره کسی که بر امام عادل خروج کند و با وی جنگ نماید؟ رمانی گفت: او کافر است، بعد گفت: نه فاسق است. شیخ مفید پرسید: راجع به امامت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام چه می گویید؟ رمانی گفت: او امام است. مفید گفت: درباره طلحه و زبیر( دو آتش افروز جنگ جمل بر ضد امیرالمؤمنین بودند) چه می فرمایید؟ رمانی گفت: آنها از این عمل توبه کردند. شیخ مفید گفت: جناب استاد!
داستان جنگ جمل درایت و امر مسلمی است و توبه کردن طلحه و زبیر روایت می باشد!! رمانی که متوجه موضوع شد گفت: مگر موقعی که آن مرد بصری از من سئوال کرد تو حاضر بودی؟ شیخ مفید گفت: آری: رمانی گفت: این سخن به جای آنچه من گفتم! اشکال تو وارد است!! آنگاه پرسید: تو کیستی و نزد کدام یک از علمای این شهر درس می خوانی؟ مفید گفت: نزد شیخ ابوعبدالله جعل. رمانی گفت: بنشین تا من مراجعت کنم. سپس برخاست و به درون خانه رفت و پس از لحظه ای برگشت و نامه ای سربسته به وی داد گفت: این را به استاد خود بده. مفید نامه را آورد و به استادش تسلیم کرد. استاد نامه را گشود و شروع به قرائت آن کرد و طی مطالعه آن به خنده افتاد. پس از قرائت نامه گفت: رمانی ماجرائی را که میان تو و او در مجلس وی روی داده نوشته و سفارش تو را نموده و تو را ملقب به "مفید" کرده است. (17)
تبعیدها و گرفتاری های شیخ مفید
به طور خلاصه مناظرات شیخ مفید و آزادی نسبی که شیعه در زمان آل بویه یافتند، چندان هم پایدار نماند. زیرا بعد از عضدالدوله - حتی در زمان خود وی - به واسطه درگیری های شیعه و سنی چند بار شیخ مفید دستگیر و تبعید شد. از جمله به گفته ابن اثیر در سال 393 هـ که بهاء الدوله دیلمی پسر عضدالدوله، الطائع لله خلیفه عباسی را از خلافت خلع کرد، بغداد سر به شورش برداشت. بهاء الدوله نیز سرلشکر خود را به بغداد فرستاد و او سنی و شیعه را از اظهار مذهب خود منع کرد، و شیخ مفید را تبعید نمود.و باز ابن اثیر می نویسد: در سال 409 ه سلطان الدوله پسر بهاء الدوله، ابن سهلان را به حکومت بغداد منصوب داشت، و چون او وارد بغداد شد، ابوعبدالله بن نعمان فقیه شیعه را تبعید کرد.
این تبعیدها و دستگیری ها گاهی عمدی بود که از ناحیه سلطان یا حکمران او انجام می گرفت، و زمانی به خاطر فرو نشاندن نزاع بین دو فرقه و جلوگیری از هجوم اکثریت سنی بر ضد اقلیت شیعه در محله "کرخ" بغداد - محل اقامت شیخ مفید - روی می داده است.
استادان وی
محدث بزرگوار "حاج میرزا حسین نوری" در اثر گرانقدرش "خاتمه مستدرک الوسایل" پنجاه تن از استادان شیخ مفید را نام می برد و در مقدمه چاپ جدید "بحارالانوار" این تعداد به 59 تن رسیده است. ممکن است بیش از اینها هم بوده اند. شیخ مفید در نزد اینان که از شیعه و سنی و زیدی بودند علوم متداول عصر یعنی ادبیات عرب، قرائت، کلام، فقه، اصول، حدیث، تفسیر، رجال و غیره را فرا گرفته است. معروفین آنها جعفربن محمد قولویه قمی محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، ابوعبدالله صفوانی احمد بن محمد بن ولید قمی، ابوعبدالله مرزبانی، ابوجعفر محمد بن حسین بزوفری، ابوغالب زراری، ابن جنید اسکافی، ابوعلی صولی بصری، علی بن محمد رفاء، علی بن ابی الجیش بلخی و ابوعبدالله جعل می باشند که همگی از اعاظم فقها و متکلمین و محدثین و رجال نامی بوده اند.شاگردان او
همچنین گروه بیشماری از دانشمندان کلیه مذاهب جزء شاگردان وی بوده اند، ولی متأسفانه جز 15 نفر آنها را که درمقدمه "بحارالانوار" نام برده اند، از بقیه اطلاع درستی نداریم. قبلاً از علمای عامه نقل کردیم که در مجلس وی از عموم مذاهب شرکت می نمودند، و گروهی از دانشمندان محضرش برخاستند، ولی اینان چه کسانی بوده اند، به درستی معلوم نیست.سرآمد شاگردان شیخ مفید، علم الهدی سید مرتضی، برادر نابغه اش سید رضی، شیخ طوسی، ابوالعباس نجاشی، ابوالفتح کراجکی، دامادش ابویَعْلی محمدبن حسن بن حمزه جعفری، سالار بن عبد العزیز دیلمی معروف به "سَلاّر" و جعفربن محمد دوریستی بوده اند که همگی از مفاخر علمای شیعه و استادان علوم و فنون اسلامی به شمار رفته اند.
تألیفات شیخ مفید
شیخ اجل مفید در سایه علوم سرشار و ذهن وقاّد و نبوغ کم نظیر و پشت کار زائد الوصفش که همگی زبانزد خاص و عام بوده است. در کلیه فنون و علوم اسلامی تألیف و تصنیف دارد، و تقریباً از همه موضوعات علمی و دینی سخن به میان آورده و به تجزیه و تحلیل و نقض و ابرام و تخطئه و تصویب آنها پرداخته است. چنانکه از انبوه تألیفات پر ارزش او پیداست، اغلب آنها پاسخ سوالات گوناگون علمی بوده که از شهرها و کشورهای اسلامی از وی نموده اند، و ردّ عقاید و نظریات دانشمندان نامی عصر از فرقه های غیرشیعه بوده است. علامه متتبع بزرگوار و محدث عالی مقام خبیر حاج میرزا حسین نوری می نویسد: "کمتر در کتب علمای شیعه که پس از وی آمده اند یافت می شود که از مسایل متعلق به امامت و ادله اثبات آن از کتاب و سنت از نظر درایت و روایت ولو با اشاره به آنها در کتاب های شیخ مفید مطلبی نباشد و ذلک فضل الله یؤتیه من یشاء."(18)آثار قلمی آن نابغه نامی شیعه که به گفته "ذهبی" دانشمند متعصب و معروف سنی "تصانیف بدیعه و کثیره"(19) است، به نقل شاگرد نامدارش شیخ طوسی، نزدیک به دویست کتاب بزرگ و کوچک است .
شیخ طوسی در کتاب "فهرست" بیست کتاب او را نام می برد، وی می نویسد: "از جمله کتاب های او کتاب مقنعه در فقه، کتاب ارکان نیز در فقه، رساله ای در فقه که برای فرزندش نوشته و کامل نیست، کتاب ارشاد، کتاب ایضاح در امامت، کتاب افصاح، کتاب نقض بر ابن عباد در امامت، کتاب نقض بر علی بن عیسی (رمانی) در امامت، کتاب نقض بر ابن قتیبه در حکایت و محکی، کتاب احکام اهل جمل، کتاب منیر در امامت، مسائل صاغانیه، مسائل جرجانیه، مسائل دینوریه، مسائل مازندرانیه، مسائل منثوره (پراکنده) قریب یکصد مسئله است، کتاب فصول از عیون و محاسن، کتاب احکام متعه و غیر اینها که در فهرست کتب وی ثبت است. و نیز کتاب مسئله کافیه در ابطال توبه خاطئه، کتاب النصره لسید العتره فی احکام البغاه علیه بالبصره. ما تمام این کتابها را از وی استماع نمودیم. بعضی را با قرائت بر وی و برخی را که بارها بر او می خواندند و او می شنید، شنیده ایم."
نجاشی شاگرد برازنده دیگر مفید که رجال خود را بعد از فهرست شیخ نوشته است جمعاً175 کتاب شیخ مفید را نام می برد.
ابن شهر آشوب مازندرانی 52 کتاب او را نام می برد و 15 کتاب اضافه بر ضبط شیخ و نجاشی دارد. بنابراین اسامی 190 کتاب شیخ مفید با ضبط این سه دانشمند صاحب نظر اقدم، به دست آمده است. علامه مجلسی نیز در مقدمه بحارالانوار چند کتاب دیگر را اضافه دارد. (20)
از میان انبوه کتاب های گرانمایه شیخ مفید پیشوای دانشمندان شیعه و بزرگترین دانشمند اسلام در نیمه دوم سده چهارم و اوائل سده سوم هجری که قسمتی از آنها را ملاحظه نمودید و بقیه را نیز در رجال نجاشی می توانید ببینید، چند کتاب او تاکنون چاپ و منتشر شده است. این کتابها عبارتند از: عیون و محاسن، ارشاد، اختصاص، اوائل المقالات، مقنعه، امالی، افصاح المسائل العشره فی الغیبه. (21) و چند رساله دیگر در کتابی به نام "عدة رسائل الشیخ مفید".
افول ستاره جامعه تشیع
به روایت شیخ طوسی، مفید در سال 338 متولد گردید و دو شب مانده به آخرماه رمضان سال 413 وفات یافت. روز وفات او روزی بود که از بسیاری مردم که برای نمازگزاردن بر وی گرد آمده بودند و کثرت گریستن دوست و دشمن بر او، از آن بزرگتر دیده نشده است. (22)شاگرد عالیقدر دیگرش نجاشی که خود از مردم نواحی بغداد و مانند شیخ طوسی ناظر جریان بوده است، می نویسد:
"مفید رحمة الله علیه سه شب مانده به آخر ماه رمضان سال 413 وفات یافت. ولادتش در روز یازدهم ماه ذی القعده سال 336 اتفاق افتاده است. شریف مرتضی ابوالقاسم علی بن الحسین (سید مرتضی) در میدان "اشنان" بر وی نماز گزارد. میدان اشنان با همه وسعتی که داشت از کثرت جمعیت تنگ بود. مفید را در خانه اش دفن کردند، و چند سال بعد به "مقابر قریش" جنب مرقد حضرت امام موسی بن جعفرعلیهماالسلام منتقل ساختند. قول دیگر اینست که ولادت او سال 338 بوده است." (23)
چنان که دیدیم شیخ طوسی ولادت مفید را سال 338 دانسته بود. و نجاشی که رجال خود را بعد از فهرست شیخ تألیف کرده، 336 ضبط نموده است. همچنین شیخ وفات استادش را دو شب مانده به آخر ماه رمضان و نجاشی سه شب مانده به آخر ماه مبارک دانسته است، ولی سال وفات مفید سال 413 هـ بوده است.
به هرحال بر اساس قول شیخ طوسی و ابن ندیم، مفید هنگام رحلت 75 سال و به گفته نجاشی 77 سال داشته است.
شیخ مفید در پایین پای امام موسی بن جعفر و نوه عالیقدرش امام محمد تقی یعنی کاظمین علیهماالسلام جنب آرامگاه استادش جعفربن محمد قولویه قمی آرمیده است. گفتنی است که فیلسوف نامی اسلام شیعه خواجه نصیرالدین طوسی نیز در کنار آنها و پایین پای آن دو امام همام مدفون می باشد. علائم قبور هر سه بزرگان نیز برای زائران معلوم است. سید مرتضی بزرگترین شاگرد مفید، و مهیار دیلمی شاعر برازنده عصر، فوت پیشوای علمای شیعه را مرثیه گفتند و مراثی آنها در دیوان هر دو که چاپ شده موجود است.
پینوشتها:
1. "رجال" شیخ طوسی، ص 514.
2. "فهرست" شیخ طوسی، ص 157.
3. "رجال" نجاشی، ص 383.
4. معالم العلماء، ص 112.
5. "مجالس المومنین" جلد 1، ص 436.
6. "خلاصة الاقوال" ص 147.
7. رجال علامه بحرالعلوم، جلد 3، ص 311.
8. فهرست ابن ندیم، ص 366.
9. فهرست ابن ندیم، ص 293.
10. المنتظم جلد 8، ص 11.
11. تاریخ بغداد، جلد 3، ص 331.
12. مرآت الجنان، جلد 3، ص 199.
13. منظور خطیب آن دسته از صحابه و تابعین و ائمه و مجتهدین عامه است که شیخ مفید افکار و عقاید و روش آنها را مورد تجزیه و تحلیل و تخطئه و تنقید قرار داده است... (نگاه کنیده به فهرست کتب شیخ مفید)
14. واسط شهرکی بین بغداد و سامراء. امروز در ناحیه دهکده دُجیل واقع در سه یا چهار فرسخی بغداد، و عکبرا در همین مسیر واقع در ده فرسخی بغداد بوده است. (نگاه کنید به نمراصد الاطلاع" در لفظ "واسط" و "عکبرا")
15. لسان المیزان جلد 5، ص 368.
16. "رجال" علامه بحرالعلوم جلد 3، ص 320، خاتمه مستدرک ص 518، معجم رجال الحدیث جلد 17، ص 234.
17. البته از ابن شهر آشوب مازندرانی نقل شده که لقب "مفید" را حضرت امام زمان(ع) به مفید داده اند. ممکن است چنین بوده و شیخ بزرگوار به این لقب شهرت داشته، و رمانی و قاضی عبدالجبار این لقب را برای او تأیید کرده اند.
18. مستدرک وسائل، جلد 3، ص 517.
19. میزان الاعتدال، جلد 4، ص 26 و 30.
20. معجم رجال الحدیث، جلد 17، ص232.
21. این کتاب اخیراً به فارسی ترجمه و چاپ و منتشر شده است.
22. فهرست شیخ، ص 158.
23.رجال نجاشی، ص 287.
/ج