معیار شناسی بصیرت دینی در دوران فتنه (2)

بسترهای رویش فتنه، یا موجبات آن چه اموری هستند؟ این، مهم ترین مساله ای است که باید مورد اشاره قرار گیرد که به تناسب این نوشتار، دو عامل کلیدی را مورد تبیین و اشاره قرار می دهیم.
چهارشنبه، 29 آذر 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
معیار شناسی بصیرت دینی در دوران فتنه (2)
معیار شناسی بصیرت دینی در دوران فتنه(2)

 





 

موجبات شکل گیری فتنه

بسترهای رویش فتنه، یا موجبات آن چه اموری هستند؟ این، مهم ترین مساله ای است که باید مورد اشاره قرار گیرد که به تناسب این نوشتار، دو عامل کلیدی را مورد تبیین و اشاره قرار می دهیم.

1)جهل به حقیقت

حقیقت، اعم از آموزه های دینی و واقعیاتی است که در جامعه موجودند، به معنا که این واقعیات، چه اندازه با حقیقت انطباق دارند و سهمشان از حقیقت چیست و چه اندازه.
آنچه که در رویدادهای اجتماعی و واقعیات پدیدار می شوند، چون صورتی از حقیقت را نشان می دهد ولی در درون ضد آن است، جاهلان به حقیقت و ترفندها، دچار شک، دودلی،‌ حیرت، سرگردانی و در نهایت ضلالت شده و آلت دست جریان های مرموز و خطرناک می گردند.
جهل، یکی از اموری است که همیشه حقایق را تهدید می نماید. بدین روی در فرهنگ پر مایه ی اسلامی با جهالت به شدت ستیزه شده زیرا جهل مانعی بر سر راه سعادت آدمی در ساحت های معنوی و مادی است. جهل تاثیری ویران گر ومخرب بر زندگی دارد.
جهالت اگر با جمود توأم شود خطرش به مراتب افزون تر می شود، زیرا جهالت، صرف نادانی است، ‌اما جمود، ضد روحیه ی تحقیق داشتن است.
جمود، که بدتر از جهالت است، عبارت است از روح ضد تحقیق، عبارت است از حالتی که مقدس ترین روحیه را که روحیه ی تحقیق و کاوش گری است، از بشر می گیرد. شاید بشود گفت همان طوری که جمود از جهل زشت تر است، حس تحقیق از خود علم مقدس تر است. علم آنگاه مقدس و قابل احترام است که با روح تحقیق توأم باشد، روح تحقیق آنگاه وجود دارد که بشر به نقص علم و اطلاعات خود معترف باشد(مطهری، بی تا، ج3، ص 335).
جهل، نداشتن علم و اطلاع است، نداشتن قدرت درک مسائل است، فقدان اطلاع از عواقب امور است. جهالت در واقع، نداشتن قدرت تجزیه و تحلیل است، ‌زیرا هنگامی که در صفحه ی روح آدمی، آگاهی ها و اطلاعات انباشته شده، دستگاه فاهمه از کار افتاده و فقط افراد به ظواهر امور بسنده می کنند، چنین افرادی،‌ آلت دست جریان های موذی و خطرناک تاریخ قرار گرفته و می گیرند، مجری منویات آنها می شوند و آسیاب ظلم و ستم آنها را به چرخش می اندازند. نمونه ی آن، خوارج نهروان بودند که مردمی جاهل و به اصطلاح خودشان، تارک دنیا و عبادت پیشه بودند. یکی از بارزترین ممیزات خوارج، جهالت و نادانی شان بود. از مظاهر جهالتشان عدم تفکیک میان ظاهر، یعنی خط وجلد قرآن و معنای قرآن بود، ‌لذا فریب نیرنگ ساده ی معاویه و عمروعاص را خوردند(مطهری، بی تا، ج16، ص 323).
خطر جهالت این گونه افراد و جمعیت ها بیشتر از این ناحیه است که ابزار و آلت دست زیرک ها قرار می گیرند و سر راه مصالح عالیه ی اسلامی واقع می شوند. همیشه منافقان بی دین، مقدسان احمق را علیه مصالح اسلامی بر می انگیزند. این ها شمشیری می شوند در دست آنها و تیری در کمان آنها (همان، ص 336).
جهل به مبانی دینی، همین داستان پیش گفته ی خوارج را سبب می گردد، یعنی جاهلان به احکام شریعت و مبانی دینی و فاقدان درک های روشن از مسائل دینی، آلت دست جریان های فتنه گر تاریخ قرار می گیرند. اگر با دقت نگاهی به تاریخ بیفکنیم، خواهیم دریافت که در کل جریان تاریخ، عامل ناکامی اهل حق و عامل عدم حاکمیت آن، ‌جاهلان بوده اند. جاهلانی که آلت دست جریان های موذی و مرموز تاریخ واقع گردیده اند و علیه دیانت و حقیقت و اهل حقیقت به رویارویی ظالمانه ای پرداخته اند. ناکامی های پیامبران صلی الله علیه و آله، شکست های جبهه ی حق،‌ رنج های پیامبر صلی الله علیه و آله و علی و زهرا علیهما السلام، غربت و مظلومیت جریان امامت در تاریخ شیعی،‌ همه از آبشخور جهل جاهلان سرچشمه گرفته و ناکامی ها برآمده و حاصل جهل جاهلان و غفلت و بی خبری آنها بوده است. به همین دلیل است که مبارزه با جهل و جمود و ایجاد روشنی و روشن گری، همچون زنده کردن مردگان، دارای والاترین ارزش است.
علی علیه السلام در سخنی که با کمیل در وصف طالبان علم و حاملان آن دارد و نیز درباره ی جاهلان فاقد بصیرت بیان کرده اند، می فرماید:ایجاد شک می شود در قلب فاقد بصیرت در اولین مرحله ای که شبهه ایجاد می گردد تا این که آنها را به سرگردانی و حیرت و کوری و گمراهی می افکند و باقی نمی مانند بر سر راه حق مگر اندکی (النعمانی،‌1422، 28).
علی علیه السلام با مشاهده ای که داشته اند و با تجربه ی مهمی که در دوران امامتشان اندوخته اند،‌ جاهلان را در معرض همه نوع توطئه و فریب و شک و حیرت و دودلی و گمراهی وصف می کنند؛ جاهلانی که با اندک حرکتی از طرف معاندان زیرک فریب می خوردند،

نقش جهل آمیخته به جمود

جهل آمیخته به جمود، بدترین مصیبت های تاریخ را پدیدار ساخته، جمود از جهل بدتر است. جمود، حالتی است که فرد هرگز دنبال حقیقت نمی رود و بر وضعیت خود اصرار می ورزد،‌ لذا ممکن است جاهلی باشد که جمود نداشته باشد بشود و او را از وادی جهل به وادی نور و علم پیش برد، اما جاهلی که جمود دارد، هرگز در مسیر ادراک وفهم قرار نمی گیرد چنین افرادی راحت تر آلت دست قرار می گیرند.
آیا از جهل بدتر هم چیزی هست، بلی از جهل بدتر هم هست و آن، جمود است،‌ همچنان که از نظر مال و ثروت و اقتصاد، از فقر بدتر هم هست و آن غرور و اتکا به دارایی خویش است، یعنی این که انسان فکر کند آنچه دارد، او را از همه چیز حتی از فعالیت و کار و فکر بی نیاز می کند، این از فقر بدتر است،‌ آینده این حالت از فقر خطرناکتر است(مطهری، بی تا، ج3،397).
پس جمود که بدتر از جهالت است،‌ عبارت است از روح ضد تحقیق، عبارت است از حالتی که مقدس ترین روحیه را که روحیه ی ضد تحقیق و کاوش گری است از بشر می گیرد، شاید بشود گفت همان طور که جمود از جهل بدتر و زشت تر است، ‌حس تحقیق از خود علم مقدس تر است. علم آنگاه مقدس و قابل احترام است که با روح تحقیق توام باشد. روح تحقیق آنگاه وجود دارد که بشر به نقص علم و اطلاعات خود معترف باشد(همان، 335).
نتیجه این که جاهلان جامد، راحت تر و بی دردسرتر آلت دست جریان های موذی تاریخ قرار گرفته و می گیرند.این مسأله همواره مورد آزمون تاریخی قرار گرفته که جاهلان از خود مغرضان شیطان صفت،‌ بیشتر در میان معرکه ی کشتن حقیقت حضور می یابند و پررنگ تر و دردسازتر.

2)قدرت گرایی و شهرت طلبی

قدرت گرایی و شهرت طلبی از ناحیه ی انسان های تشنه قدرت، زمینه ساز جبهه گیری در برابر حق است. اما آنان برای معارضه با حق به خود، صورتی از حق را می دهند، نقاق می کنند، از حق بهره برداری می کنند تا همان گروه و طبقه اول، که جاهلان هستند، را به اختیار بگیرند،‌ چنان که معاویه در خفا سوگند بر محو دین محمد صلی الله علیه و آله خورده و به پدرش ابوسفیان و جدش سوگند خورده چنین کند، اما همین معاویه از نیروی حق استفاده می کند.
باطل حق را با شمشیر خود حق می زند... این همان نیروی حق است که او از آن استفاده می کند. مثلاً مانند انگل از بدن و خون انسان تغذیه می کند...همیشه در دنیا باطل از نیروی حق استفاده می کند،‌ مثلاً‌ راستی حق و دروغ باطل است. اگر در عالم، راستی وجود نداشته باشد، دروغ نمی تواند وجود داشته باشد(مطهری، ج23،443).
به همین دلیل است که علی علیه السلام می فرماید: «همانا آغاز فتنه ها،‌ هواهای نفسانی است که متبع واقع شوند و احکامی است که بدعت گزارده می شوند که در آن بدعت ها،‌ احکام الهی، مورد مخالفت قرار می گیرند. آنگاه افرادی با هم متحد می شوند و حزب و جمعیتی ایجاد کرده و به غیر دین خدا بر مردم حاکم می شوند. پس اگر باطل، ‌از امتزاج و آمیختگی به حق جدا باشد، مردم حق جو منحرف نمی شوند و اگر حق از پوشش باطل جدا شود وآزاد گردد، ‌زبان بدخواهان از آن منقطع می گردد.لکن مشتی از حق و مشتی از باطل را با یکدیگر مخلوط می کنند. در اینجاست که شیطان، بر دوستان خود مسلط می شود و نجات می یابند کسانی که اراده الهی بر نجات آنهاست، یعنی اهل احسان (صبحی صالح، 1387ق، 88).
در تحلیل نهایی به این نتیجه مهم دست می یابیم که انزوای گرایش های دینی و کلیت آموزه های دین در جامعه به دست این گروه رخ می دهد، یعنی جاهلان جامد و قدرت گرایان فاقد اندیشه های دینی و فاقد نگا های حق گرایان و بلکه دارندگان اهداف شخصی، زورمندان و قدرت طلبان تاریخ که صد البته متأسفانه هر دوی این گروه ها،‌ به شدت نام دین را یدک کشیده و برای رسیدن به آمال شیطانی خود از عنوان دین، سود می جویند.

نقش بصیرت در عبور از فتنه ها

بدون تردید در کشاکش فتنه ها و بحران ها و دردهای جانکاه سیاسی و اجتماعی است که توانایی، ‌ظرفیت و جوهره ی ایمان و صلابت و استواری خرد و ثبات قدم و ناهضم شدگی مردان حقیقت خواه و حقیقت جو، نمودار می گردد.در دوران فتنه های ملتهب و کشنده،‌ که توسط غداران و مکاران فریب کار برانگیخته می شوند و ایمان و دیانت افراد را نشانه می روند، جوهر مرد حقیقت نمایان می گردد.
آن عاملی که سبب چنین حقیقتی می گردد، بصیرت است، که در آغاز به مفهوم آن اشاره کردیم. فقدان بصیرت در دوران فتنه، آسیب های زیان باری در پی دارد. به این جهت، مقام معظم رهبری، حضرت آیت الله خامنه ای به نقش بصیرت در عبور از فتنه اشاره می کنند.
باید دشمنی ها را شناخت، مشکل ما این است. این که بنده مسأله ی بصیرت را برای خواص مطرح می کنم به خاطر این است که گاهی اوقات غفلت می شود از دشمنی هایی که با اساس وارد می شود، این ها را حمل می کنند به مسائل جزئی، ‌ما در صدر مشروطه هم متأسفانه همین معنا را داشتیم. در صدر مشروطه هم علمای بزرگی بودند که من اسم نمی آورم، همه می شناسند، ‌معروف اند که این ها ندیدند توطئه ای را که آن روز غربزدگان و به اصطلاح روشنفکرانی که تحت تاثیر غرب بودند، مغلوب تفکرات غرب بودند طراحی می کردند. توجه نکردند که حرف هایی که این ها دارند در مجلس شورای ملی آن زمان می زنند،‌ یا در مطبوعاتشان می نویسند، مبارزه با اسلام است. این را توجه نکردند، مماشات کردند، نتیجه این شد که کسی که می دانست ومی فهمید (مثل مرحوم شیخ فضل الله نوری)جلوی چشم آنها به دار زده شد و این ها حساسیت پیدا نکردند. بعد خود آنهایی هم که به این حساسیت اهمیت و بها نداده بودند، بعد از شیخ فضل الله مورد تعرض و تطاول و تهتک آنها قرار گرفتند و سیلی آنها را خوردند، بعضی جانشان را از دست دادند، بعضی آبرویشان را از دست دادند. این اشتباهی است که آنجا انجام گرفت. این اشتباه را ما نباید انجام بدهیم(مقام معظم رهبری، سخنرانی 6/12/1388).
بصیرت و روشن بینی، نقشی بی بدیل در عبور از فتنه را ایفا می کند، چنان که علی علیه السلام به دلیل برخورداری از بصیرتی بالا و بینشی عمیق می فرماید:
ای مردم، بدانید که من چشم فتنه را از کاسه سرش در آوردم، در حالی که کسی را جرأت بر این کار نبود، ‌پس از این که تاریکی آن فراگیر شده و هاریش شدت یافته بود (صبحی صالح، 1387،‌ق،ص137،‌خطبه 93).
علی علیه السلام، ‌برای عبور دادن جامعه از فتنه، اقدامات مهمی را انجام دادند. در ماجرای جمل، با برخی از قاعدین و بی تفاوت های جامعه سخن گفت، ‌با طلحه و زبیر به کرات گفتگو فرمود و حتی حاظر شد بخشی از دارایی های شخصی خود را به آنان بدهد،‌ تا بدین وسیله آنان از خطر طمع ها، حرص ها و مال اندوزی های خود دست بردارند و موجب فتنه و رخداد آن نگردند.
در خطابه ای خطاب به مردم کوفه، که می خواست به آنان بصیرت دهد، به افشاگری درباره ی سران فتنه پرداخت.
هم اکنون شما ای گروه عرب، اهداف بلاهایی هستید که نزدیک شده، از مستی نعمت بپرهیزید و از بلاهایی که کیفر اعمال شماست بر حذر باشید، در گرد و غبار پیش آمدها که به درستی واقع را نمی توان دید و در فتنه های به هم پیچیده به هنگام تولد نوزاد فتنه و آشکار شدن باطن آن و برقراری قطب و مدار آسیای آن، با کنجکاوی و بصیرت قدم بردارید، فتنه هایی که کم کم از مراحل ناپیدا شروع و به درجات شدید و روشن منتهی می گردد. رشد آن همچون رشد جوانان، و آثاری که بر پیکرها وارد می سازد،‌ همچون آثار سنگ های سفت و محکم است.ستمکاران آن را طبق پیمان ها از یکدیگر به ارث می برند. نخستین آنان، رهبر آخرین و آخرینشان پیرو نخستین است، اینان در به دست آوردن دنیای پست بر هم سبقت می جویند و همچون سگ ها به جان مرداری بدبو می افتند، طولی نمی کشد که تابع از متبوع و رهبر از پیرو بیزاری می جوید. این ها با بغض و کینه از هم جدا می شوند و به هنگام ملاقات یکدیگر را لعن می کنند، سپس فتنه ای اضطراب آور، شکننده و نابود کننده آغاز خواهد شد. در این هنگام هجوم این فتنه پراکنده و عقاید مشتبه می شوند. آن کسی که به مقابله اش برخیزد پشتش می شکند و کسی که در فرونشاندنش تلاش ورزد در هم می شکند(صبحی صالح،1387ق، ص 210، خطبه 151.).

آگاهی های دینی، ‌مولد بصیرت

در نزد اهل اندیشه و خرد، این نکته مسلم و قطعی است که دین، در صورت فهم بایسته، خود مولد بصیرت است. فقدان بصیرت، ناشی از عدم ادراک دین است. قرآن مجید مسأله ای را مطرح کرده به نام تفقه در دین، ‌که در واقع معنایی بالاتر و والاتر از مسأله ی علم دینی دارد، یعنی در حقیقت، یک علم دینی داریم و یک تفقه دینی.علم، مفهومی عام وشامل دارد و شامل هر نوع دانستی که از ناحیه ی دین بر آمده باشد و دین زیربنای آن باشد را شامل می شود،‌ مثلاً تاریخ دینی، جامعه شناسی دینی، فقه دینی، کلام دینی و...اما تفقه فراتر از این است، یعنی ممکن است کسی دارای علم دینی باشد، اما در واقع تفقه نکرده باشد. تفقه، فهم عمیق، همه جانبه و بی شائبه و خالص دین است.
در قرآن کریم و اخبار و روایات مأثوره از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام مکرر امر به تفقه در دین شده است. از مجموع آنها چنین استنباط می شود که نظر اسلام، این است که مسلمین اسلام را در همه ی شؤون عمیقاً و از روی کمال بصیرت درک کنند، البته تفقه در دین که مورد عنایت اسلام است، شامل همه ی شؤون اسلامی است، اعم از آنچه که مربوط است به اصول اعتقادات اسلامی و جهان بینی اسلامی و یا اخلاقیات و ترتیب اسلامی و یا اجتماعیات اسلامی و یا عبادات اسلامی و یا مقررات مدنی اسلام و یا آداب خاص اسلامی در زندگی فردی و اجتماعی و غیره(مطهری،‌1375،‌15).
فهم عمیق و همه جانبه ی دین و انتقال چنین فهمی به جامعه، که در واقع رسالت عالمان دینی و پرچمداران تبیین مفاهیم عالی دینی است،‌ کارکردهای مهمی در نظام اجتماعی خواهد داشت، یعنی اگر دین به صورت همه جانبه آموزش داده شود و سطحی نگری ها به کناری نهاده شود و به کلیشه های اعتقادی بسنده نگردد و در واقع در این فرایند، شخصیت های دینی پرورش یابند، چند کارکرد مهم را چنین فهمی به بار خواهد آورد.

1)دفع موانع در مبارزات عقیدتی ومرامی؛

علی علیه السلام بیان می دارند که جنگ های صدر اسلام، که با درکی همه جانبه همراه بود، در واقع مبارزه ای عقیدتی و مرامی و ایدئولوژیکی بودند که از سر فهم کامل و بصیرت عمیق رخ می دادند. جنگ ها و مبارزاتی موفق بودند که توانستند، عقیده ی اسلامی را به جای عقاید مشترک جاهلی مطرح کنند.
به وسیله ی تنزیل آیات وحی بصیرت هایشان می درخشید و در گوششان تفسیر ناب وارد شد، بصیرت هایشان را بر شمشیر حمل نمودند (صبحی صالح، 1387ق، ص 209، خطبه 150).

2)فهمی اقتدار آفرین؛

فهمی این چنین سبب می شود که به فرموده ی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله یک فرد این چنین مساوی باشد با دویست یا بیشتر از انسان های دیگر.

3)جدا شدن صفوف حق از باطل و رهایی امتزاج دین از باطل؛

فهمی این چنین سبب می گردد که صفوف حق از باطل جدا شوند و دین از آمیختگی با باطل خلاص گردد.

4)شناخت فتنه ها در نطفه؛

فهمی عمیق و همه جانبه سبب می گردد که جامعه ی دینی فتنه ها را در نطفه شناسایی نماید و به دفع آنها مبادرت ورزد.

5)مشارکت در تعمیم امر به معروف و نهی از منکر؛

فهمی چنین و آمیخته با بصیرت، سبب می گردد که متدینان و دینداران از هویت دینی خود دفاع نموده و در فریضه متروک امر و به معروف و نهی از منکر، به صورت همگانی مشارکت نمایند.

شاخص های بصیرت در دوران فتنه

فتنه گری برتر از قتل دیگران است، چون مهم ترین اهرم در نابودی انسان ها، ارزش های انسانی و حق است. به همین دلیل در قرآن مجید بیان می شود که«الفتنه اکبر من القتل»(بقره، 207)؛ فتنه بزرگ تر از قتل دیگران است. فتنه انگیزی در صورت های گوناگونی تظاهر می یابد، که گاه به صورت ظهور مدعیان در امر خلافت و حکومت شکل می گیرد، گاه برای نابودی حکومتی الهی و حق، که نتیجه ی آنها، شقاق و تفرقه و دشمنی و کینه توزی و بروز ناهنجاری ها در عرصه ی اجتماعی است. بصیرت، مهم ترین عامل شناخت فتنه و دفع آنهاست، که البته نمی توان تنها شعار بصیرت را مطرح نمود، ولی در حوزه ی عمل، خلاف آن اقدام نمود. بصیرت یابی و دست یابی به بصیرت، ‌خود را با نمادها و شاخص هایی نشان می دهد، که به این شاخص ها و نمادها اشاره می کنیم.

1) شناخت حق و تعارض با باطل

شناخت حق و باطل و قرار گرفتن در جبهه ی حق و تعارض با باطل، مهم ترین شاخص بصیرت و رسیدن به آن است، که فرد به مرحله ای برسد که بتواند میان جبهه ی حق وباطل تمایز قائل شود.
وقتی اجتماع آرام است، یعنی یک امتحان بزرگ پیش نیامده است، انسان همه ی مردم را یک رنگ و مانند هم می بیند. همه شبیه یکدیگرند. انسان خیال می کند، یک مردم یک دست وجود دارد تا این که یک حادثه ی تندی، به تعبیر قرآن یک امتحان پیش می آید، یک وقت انسان می بیند که گویی مردم غربال می شوند، ‌مثل غربال که ریز و درشت می کند، ‌ریزها به یک طرف، ‌درشت ها به یک طرف. مردم غربال می شوند، یک عده یک طرف قرار می گیرند. و یک عده طرف دیگر، به اصطلاح امروز، صف ها از همدیگر جدا می شود. از یک نظر خیلی اسباب تأسف است، ‌انسان یک وقت می بیند افرادی که هیچ یک از آنها انتظار نداشت،‌ چغاله از آب در آمدند، ولی از نظر افراد دقیق و باریک بین باید گفت خوب شد که صف ها از یکدیگر جدا شد... وقتی که صف ها جد شد، پاک در یک صف قرار گرفت و پلید در یک صف، آن وقت نتیجه با پاکان است و پلیدها یک جا به جهنم الهی سرازیر خواهند شد «فیجعله فی جهنم»(انفال، 37)(مطهری، 1381،‌52).
یکی از فواید مبارزات و تضادهای شدید و جنگ حق و باطلی که در اجتماع پیش می آید، این است که صفوف از یکدیگر جدا می شوند، و این چقدر خوب است که صفوف مشخص و جدا بشود، آن وقت اهل حق وبصیرت تکلیف خودشان را بهتر می فهمند(مطهری، 1378،‌242)
این که صفوف از هم جدا می شوند، نتیجه ی بصیرت و نتیجه ی آن است که حق از باطل شناخته شده و فرد در موضع حق خودش ثابت و استوار می ماند و در درون حوادث کشنده فتنه ها هضم و نابود نمی گردد.
در تاریخ اسلامی، حوادثی غم بار روی داده که به عنوان مثال، افراد شاخصی مانند ربیع بن خثیم، چنان فاقد بصیرت می شوند که جریان حق و باطل را نمی شناسند؛‌ ربیع بن خثیمی که قبر خودش را کنده بود، می رفت داخل قبر و برای تذکر خودش،‌ می گفت: یادت باشد که آخرین جایی که خواهی رفت همین جا خواهد بود.
همین آدم در دوران امیرالمؤمنین علی علیه السلام جزء سپاهیان ایشان بوده است، یک روز آمد خدمت امیرالمومنین عرض کرد «یاامیرالمومنین إنا شککنا فی هذا القتال»، «انا» را هم که می گوید معلوم می شود که خودش نماینده ی عده ای بوده است. یاامیرالمومنین ما درباره ی این جنگ، شک و تردید داریم، می ترسیم که این جنگ، جنگ شرعی نباشد. چرا؟ چون ما داریم با اهل قبله می جنگیم،‌ ما داریم با مردمی می جنگیم که آنها مثل ما شهادتین را می گویند، مثل ما نماز می خوانند، مثل ما رو به قبله می ایستند(مطهری، 1374،‌133).
پر واضح است که افرادی نظیر او که در واقعه ی صفین فراوان بودند، ‌هرگز حق را نشناختند و لذا با ترفند معاویه و عمروعاص، مبنی بر نیزه کردن قرآن به صف باطل و جناح مقابل علی علیه السلام تبدیل شدند و ماجرای حکمیت و فرقه ی خوارج نهروان از درون آن ظاهر شد
اما در همین جنگ صفین، ‌عمار یاسر را می بینیم که در جواب فردی دچار شک شده،‌ به او می گوید: «این پرچمی که در مقابل شماست من دیدم که به جنگ پیامبر صلی الله علیه و آله آمد، ‌سه بار در زمان رسول اکرم صلی الله علیه و آله این پرچم در دست همین فرد (عمرو عاص) بود و الان بار چهارم است، ‌بدان که آن جبهه، جبهه ی کفر است و این جبهه، ‌جبهه ایمان» (نصربن مزاحم، 1365، ‌204)
این نوع مواجهه، نتیجه ی شناخت قطعی حق، توسط عمار است که با بصیرتی والا همراه بوده است.

2)عمل بر اساس یقین

در دوران فتنه که مرزها به هم ریخته، صف ها نامعلوم اند و صف بندی ها خودنمایی می کنند و حقیقت برای همگان قابل تشخیص نیست،‌ انسان بصیر،‌ مدار و محور حرکت خود را امور یقینی قرار می دهد. با اعتماد به نفسی بالا به اقدام می پردازد. قرآن مجید و روایات، بهترین و استوارترین راه ها را همین می داند که فرد بصیر با یقین و بدون دغدغه و بااعتماد به نفس عمل می کند.
به یقین (همه ی شما) در اموال و جان های خود آزمایش می شوید و از کسانی که پیش از شما به آنها کتاب آسمانی داده شده و از مشرکان، ‌سخنان آزار دهنده ی فراوان خواهید شنید، و اگر استقامت کنید و تقوا پیشه سازید(شایسته تر است)زیرا این استقامت و تقوا از کارهای مهم است(آل عمران، ‌186).
علی علیه السلام همین خصلت رادر کلام نورانی خودشان بیان می فرمایند: به یقین کسی که برای او موعظه و پندها روشن باشد(راه مشخص باشد)از آن عقوبت هایی که پیش روی اوست تقوا او را از فرو رفتن در شبهات باز می دارد(به یقین عمل می کند و به حق می رسد)(صبحی صالح،‌ 1387‌ق، ص57).
در همین زمینه است که آن وجود گرامی افراد دارای بصیرت را از عمق قلب خویش زیاد می کند و خاطره ی خوش آنها را گرامی می دارد:
کجایند برادران من که در راه حق، مسیر پیمودند و بر مسیر حق، ‌رفتند. کجاست عمار؟ کجاست ابن تیهان؟ کجاست ذوالشهادتین؟ کجایند مانندگان عمار؟ از برادران آنان که بر مرگ پیمان بستند و سرهایشان (به عنوان هدیه) به پیش فاجران و ستم پیشگان فرومایه برده شد(صبحی صالح، 1387‌ق، ص 264، خطبه 182).
نوف بکالی که ناقل این سخنان از امام علی علیه السلام است،‌ می گوید: سپس حضرت دست بر لحیه ی مبارک اش نهاده وگریه ای طولانی کرد و سپس فرمود: «آه از برادرانم که قرآن را خواندند و آن را حکم قرار دادند و در واجبات اندیشیدند و با معرفت آنها را بپا داشتند، سنت ها را احیا کرده و بدعت ها را میراندند؛ به جهاد دعوت شدند و آن را اجابت کردند، ‌به قائد و راهنمای خویش ایمان داشتند و از او اطاعت کردند.

3)قاطعیت و جسارت در برخورد با منحرفان

بصیرت، پایه ی اساسی دشمن شناسی و شناخت منحرفین است، و از جمله عواملی است که فرد دارای آن، ‌اقدام جسورانه و انقلابی علیه دشمنان داخلی و خارجی انجام می دهد. چنان که علی علیه السلام در نتیجه ی همین بصیرت بود که فرمود:
من چشم فتنه را از کاسه ی سرش در آوردم، در حالی که غیر از من کسی جرأت و یارای چنین کاری نبود(صبحی صالح، 1387‌ق، 137، خطبه 93).
علی علیه السلام در ماجرای فتنه خوارج نهروان، به دلیل انحرافی که در خوارج می دید،‌ هرگز سخنان به ظاهر حق آنها را ملاک قضاوت قرار نداد، بلکه همواره در پاسخ به ابراز سخنان کژفهمانه ی آنها می فرمود:
سخنی به حق است، اما آنان از آن اراده باطل دارند، درست که قانون گذاری از آن خداست اما این ها می خواهند بگویند غیر از خدا کسی نباید حکومت کند و امیر باشد. مردم احتیاج به حاکم دارند، ‌خواه نیکوکار باشد،‌ خواه بدکار. (یعنی در فرض نبودن نیکوکار).در پرتو حکومت او، مؤمن کار خویش را برای خدا انجام می دهد و کافر از زندگی دنیای خویش بهره مند می گردد. و خداوند مدت را به پایان می برد. به وسیله ی حکومت و در پرتو آن است که مالیات ها جمع می شود، با دشمن پیکار می گردد، راه ها امن می شود، ‌حق ضعیف و ناتوان، از قوی و ستمکار گرفته می شود تا نیکوکار آسایش داشته و از شر بدکار رهایی یابد(صبحی صالح، 1387ق، ص82، خطبه 40).
افراد به حقیقت رسیده و بصیر،‌ ترددی در مبارزه ی خود راه نمی دهند، یعنی مبارزه با جریان های انحرافی وخطرناکی که عامل دست شیطان و عامل دشمنان یک حرکت مقدس الهی هستند.
نمونه ی چنین قاطعیت و جسارتی را در دوران معاصر، از ناحیه رهبر و پیشوای بزرگ انقلاب اسلامی مان حضرت آیت الله خامنه ای (مدظله العالی)مشاهده می کنیم که با قاطعیتی بی نظیر و بصیرتی نافذ،‌ در مواجهه با جریان فتنه،‌ به تقابل همه جانبه پرداختند.

4)بالا بودن افق دید

افراد بصیر، افق دیدی والا و دورنگر دارند، حوادث را قبل از ظهور و در کمون خود شناسایی کرده و آنها را بالعیان مشاهده می کنند.
افق دید بالا سبب می گردد که فرد دارنده ی آن، ‌عمق حوادث را مشاهد کند و تنها به ظواهر بسنده ننماید. این مقوله، به معنای آن است که انسان بصیر،‌ دیدی والا یافته و امواج فتنه را در همه ی لباس ها و لایه های آن به خوبی مشاهده می کند.
علی علیه السلام می فرماید:
ای مردم، امواج فتنه ها را با کشتی های نجات در هم بشکنید و از راه اختلاف و پراکندگی بپرهیزید،‌ و تاج های فخر را بر زمین نهید(از مفاخره دوری کنید). رستگار شد آن کس که با یاران بپا خاست،‌ یا کناره گیری نمود دو مردم را آسوده گذاشت. این گونه زمامداری، چون آبی بدمزه و لقمه ای گلوگیر است و آن کس که میوه را نارس بچیند، ‌مانند کشاورزی است که در زمین دیگری بکارد. من در شرایطی قرار دارم که اگر بگویم می گویند: بر حکومت حریص است، ‌و اگر خاموش باشم، می گویند: از مرگ هراس دارد. هرگز، من و ترس؟ پس از آن همه جنگ و حوادث ناگوار؟ سوگند به خدا، انس و علاقه فرزند ابی طالب به مرگ در راه خدا، از علاقه طفل به پستان مادر بیشتر است. این که سکوت برگزیدم، از علوم و حوادث پنهانی آگاهی دارم که اگر بازگویم،‌ مضطرب می گردد، چون لرزیدن ریسمان در چاه های عمیق (صبحی صالح، 1387ق، ص 52،‌ خطبه 5).

5)تبعیت خالصانه از امام و رهبر جامعه ی اسلامی

ضرورت تبعیت از امام و رهبر در جامعه ی اسلامی،‌ از دو جنبه ی اعتقادی و فکری و اجتماعی و سیاسی، از مهم ترین مسائلی است که در تفکر سیاسی و معرفتی اسلام مطرح شده است. امام باقر علیه السلام می فرماید:
هر کس به خدا اعتقاد بسته باشد و خود را به او نزدیک کند به وسیله ی عبادتی و خود را در این راه به سختی و مشقت بیندازد و بدون امام و رهبر عادل و الهی،‌ سعی و تلاش او ناپسند است (و خدا نمی پذیرد) و او گمراه و متحیر است و خداوند اعمال او را مورد نکوهش و ناسپاسی قرار می دهد، داستان او همچون داستان گوسفندی است که از چوپان و گله خود جدا شده باشد(کلینی، 1378ق، ج1، 230).
انحراف ها و فتنه ها، تحریف ها و بدعت ها از آنجا ناشی می گردند که امام به حق جامعه ی اسلامی و رهبری عادل آن(در دوره ی غیبت) مورد اطاعت و تبعیت قرار نمی گیرد. انحراف افراد و گروه ها از تبعیت کامل، از اصل امامت و رهبری و خروج از سیره و روش و راهنمایی های امام و رهبر عادل جامعه ی اسلامی، موجب گردیده که برداشت های قشری و سطحی از اسلام، چهره نمایند و به عنوان راه های درست تلقی شوند وهمین خود، منشأ بروز فتنه ها و بحران های کشنده ای گردیده است. به دنبال این حادثه، بدعت، در تار و پودهای عقاید اسلامی و دینی، و فتنه ها در لایه های اجتماعی پدیدار گردد. این است که تبعیت خالصانه از رهبری مهم ترین عامل نگهبانی اجتماع از دام فتنه ها و بدعت ها و انحراف ها و تحریفات است.
بصیرت دینی، خود را در تبعیت از نقطه ی محوری اجتماع، ‌یعنی اصل رهبری اسلامی، نشان می دهد.
امرور تبعیت از اصل بنیادی ولایت فقیه، همان تبعیت از جریان امامت ناب اسلامی است که علی علیه السلام می فرماید:
ای مردم، شما به وسیله ی ما در درون تاریکی ها، ‌راهنمایی و هدایت شدید و به قله های بلند افتخار راه یافتید،‌ به وسیله ی ما از دشواری ها رهایی یافتید. کر باد گوشی که بانگ بلند حق را نشنود، که آن که بانگ بلند را نشنود، آواز نرم چگونه او را بیاگاهاند؟ هر چه استوارتر باد آن دلی که پیوسته از خوف خدا لرزان است، ‌من همواره در انتظار عذر و مکر شما می بودم و در چهره ی شما نشانه ی فریب خوردگان را می نگریستم. شما در پس پرده ی دین،‌ جای گرفته بودید که شما را از من مستور می داشت،‌ ولی صدق نیت من، ‌پرده از چهره ی شما برافکند، و قیافه ی واقعی شما را به من بنمود. برای هدایت شما بر جاده ی حق ایستادم، ‌در حالی که بیراهه های ضلالت از هر سو خود را نشان می داد، و شما سرگردان و گم گشته به هر راهی گام می نهادید، تشنه بودید و هر چه زمین را می کاویدید، به نمی از آب دست نمی یافتید(صبحی صالح، 1387ق، ص51، خطبه4).
این جملات، همچون پتکی بر جان فریب خورده ی کوفیان نواخته شد؛ همان ها که با عدم تبعیت از امام حق، گرفتار گمراهی و ضلالت های فراوانی شدند.
پیروی از رهبری امری سطحی نیست، بلکه درک راه و مقصد و هدف عالی ایشان و در آن راه قرار گرفتن است،‌ که اگر چنین باشد، نشانه ای روشن بر بصیرت است و چنین رویکردی عامل کمال و رهایی و نجات و اوج و عزت جامعه ی اسلامی است.

نتیجه گیری

بصیرت و روشن اندیشی، ‌خصیصه ای الهی و پیامبرانه و معیاری روشن بر گذر و عبور از فتنه است. بصیرت، چشم باطن و درون آدمی است. ضرورت حیات دینی و ضامن حفظ،‌ بقا و سلامت آن است،‌ زیرا جامعه در درون خودش، محمل های فتنه را نهفته دارد، ‌جبهه های معارض با اندیشه ی دینی، از داخل و خارج، فکر اسلامی را نشانه می گیرند و فتنه می سازند که در چنین وضعیتی، بصیرت، عامل گذر از فتنه هایی پر آشوب است. بصیرت چند نتیجه ی مهم در دوران فتنه ایجاد می کند:
1)شناخت دام ها و فتنه ها؛
2)عبرت یابی سود آفرین و رهایی بخش؛
3) عمل رهایی بخش بر اساس معیار؛
4)حقیقت یابی؛
همچنین در این نوشتار، این مقوله به بحث نهاده شده که فتنه، ‌چند نتیجه ی ناخوشایند در پی دارد؛
1)تولید شبهه؛
2) آسیب زننده به کلیت حرکت اجتماعی؛
3)فسادگری در نهاد اجتماعی؛
4)فروخورنده ی فتنه گران؛
5)درهم ریختن معیارهای حق و باطل؛
6)مه آلود ساختن فضا؛
7)تظاهر خود خواهی ها و خودپرستی ها.
همچنین در این نوشتار نمایانده شده که عواملی سبب ایجاد فتنه اند؛ همچون دوری از حقیقت و جهالت آمیخته به جمود وقدرت گرایی و شهرت خواهی، که در گردونه ی تعارض با این رویکرد ویرانگر، بصیرت، کلیدی ترین عامل رهایی از فتنه است. در این راستا، آگاهی بخشی و انتقال آن به جامعه ی دینی، قطعیت و ضرورت تام دارد. بصیرت، شاخص هایی دارد؛ همچون شناخت حق، عمل بر اساس یقین، قاطعیت و جسارت، بالا بودن افق دید و تبعیت خالصانه از رهبری جامعه.
منابع و مآخذ تحقیق:
قرآن کریم.
1)امام علی علیه السلام (1387)، نهج البلاغه، صبحی صالح، بیروت، دارالعلم.
2)راغب اصفهانی، ابی القاسم حسین بن محمد (1387)، مفردات الفاظ القرآن الکریم، قم، نوید اسلام.
3)کلینی، محمد بن یعقوب (1378)، اصول کافی، قم، جامعه مدرسین.
4)مطهری، مرتضی (1375)، آشنایی با علوم اسلامی، قم،‌ انتشارات صدرا.
5)مطهری، مرتضی (1381)، ده گفتار، قم، انتشارات صدرا.
6)مطهری، مرتضی (1374)، طهارت روح، ستاد اقامه نماز، ‌چاپ مهر.
7)مطهری مرتضی (1378)، مجموعه ی آثار، ج3، قم، انتشارات صدرا.
8) مطهری، مرتضی (بی تا)، مجموعه ی آثار، ج16،‌ قم، انتشارات صدرا.
9)معین،‌ محمد (1376)، فرهنگ فارسی، ‌ج1، قم، ‌نشر جامعه مدرسین.
10)نصربن مزاحم، هارون عبدالسلام(1365)، وقعه صفین، ‌تحقیق عبدالسلام محمد هارون، داراحیاء الکتب العربی.

منبع مقاله: مصباح یزدی، محمد تقی: (1390)، سجاده های سلوک: شرح مناجات های حضرت سجاد علیه السلام؛ جلد 1، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمه الله، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما