حدوث عالم
س 1-آیا از این روایت که می فرماید: «کانَ اللهُ وَ لَمْ یَکُنْ مَعَهُ شَیءٌ»(1): (خداوند بود و چیزی همراه او وجود نداشت.) استفاده نمی شود که عالم مسبوق به عدم، و حادث است؟ج- از روایات استفاده می شود که خداوند متعال همیشه خلق می نموده و دائماً فَیاض بوده و فیض ارزانی داشته است.
س 2-پس معنای «کانَ اللهُ وَ لَمْ یَکُنْ مَعَهُ شَیْءٌ» چیست؟
ج- این روایت را مرحوم شیخ صدوق رحمه الله در کتاب توحید از حضرت موسی بن جعفر علیه السلام نقل نموده و در ذیل آن آمده است:
«وَ هُوَ الانَ کَما کانَ» (2)
- و خداوند اینک نیز به همان صورتی است که بوده.
و معنای روایت این است که تا جایی که خدا فرض شود، موجود دیگری نخواهد بود مگر قائم به او، و همه چیز به او تکیه دارند.
و نیز در کتاب مزبور در روایت دیگر نقل می کند که ذعلب از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام پرسید: «هَلْ رَایْتُ رَبَّکَ؟»
- آیا پروردگارت را دیده ای؟
حضرت در جوامع فرمود:
«ما کُنْتُ اَعْبُدَ رَبَّاً لَمْ اَرَهُ...»
- پروردگارم را ندیده باشم نمی پرستم.
سپس آن حضرت خطبه ای ایراد فرمود که در نهج البلاغه نیز موجود است، ولی در توحید صدوق در آخر خطبه می فرماید: «اَنْشَاَ یَقُولُ»: (آن حضرت چنین سرود:)
وَ لَمْ یَزَلْ سَیّدی بِالحَمْدِ مَعْرُوفاً
وَ لَمْ یَزَلْ سَیِّدی بِالْجُودِ مَوْصُوفاً(3)
- پیوسته سَرور من به ستایش شناخته، و هماره آقای من به بخشش ستوده بوده است. تا آخر ابیات.
با توجه به این روایت، زمان یا حین یا وقتی نبوده که خداوند متعال قدرت بر خلق و فیض نداشته و سپس عالم را خلق نموده باشد، بلکه خداوند دائم الفیض بوده، و جُود و بخشش و عطای او همیشگی بوده است.
س 3- آیا عالم، قبلِ زمانی دارد؟
ج- خیر، عالم قَبْل زمانی و بَعْدِ زمانی ندارد؛ چون قبل، از شؤون زمان است، و خود زمان به قبل و بعد تقسیم می شود. و خود زمان جزو عالم و از جمله ماسوی به شمار می آید. و چنان که در جواب سؤال قبل ذکر شد فاصله زمانی میان ذات واجب و عالم نیست و هیچ زمانی نبوده که عالم در آن زمان معدود بوده باشد و هر زمان و یا وقتی فرض شود او خود نیز به ضمیمه عالم و از عالم محسوب می شود.
س 4- معنای این عبارت چیست؟
«الْفَیْضُ قَدیمٌ وَ الْمُسْتَفیضُ حادِثٌ وَالابْصارُ ثابِتٌ وَ الْمُبْصَرُ مَتَغَیّرٌ.»(4)
- فیض خداوند بی آغاز، و فیض گیرنده ها حادثند، و بینایی او ثابت است و مُبْصَرات در حال تغییر و دگرگونی اند.
ج- یعنی فیض از شؤون حقّ و از لوازم ذات است، ولی مستفیض و وجودات خاصّه، قائم به حقّ هستند (از حیث ایجاد، نه از لوازم ذات) پس حدوثِ ذاتی دارند البته دامنه مستفیض و موجودات را وسیع تر باید گرفت لذا حدوث، حتّی شامل مجرّدات نیز می گردد. و مقصود از «اِبْصار» ابصار حقّ است.
س 5- چگونه معقول است که فیض قدیم، و مستفیض حادث باشد؟
ج- چون فیّاض بودن خداوند لازمه ذات است؛ زیرا علیّت او عین ذات است، و لازمه علیّت اِفاضه است.
س 6- آیا ماورای آسمان و زمین فضای نامتناهی است؟
ج- در دأب قرآن کریم منظور از «سموات و ارض» تمام عالم است، نه تنها سماء و ارض. دیگر فضای نامتناهی ای ماورایِ زمین و آسمان نداریم و اصلاً این سخن اصل ندارد، و تنها دستگاه آسمان و زمین است. خداوند متعال می فرماید:
«هُوَ الَّذِی خَلَق لَکُمْ ما فِی الاَرضِ جَمیعاً، ثُمَّ اسْتَوی اِلَی السَّماءَ، فَسَواهُنَّ سَبْعَ سَمواتِ، وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ علِیمٍ.»(بقره: 29. و نیز ر،ک: فصلت: 11 و 12)
- اوست آن که همه آنچه را که در زمین است برای شما آفرید، سپس به [آفرینش] آسمان پرداخت، و هفت آسمان را استوار کرد، و او به هر چیزی تواناست.
س 7- پس مکانی که آسمانها و زمین در آن قرار دارند کجاست؟
ج- مکان تابع جسم است، و جا دایر مدار خود جسم است، نه اینکه باید جایی باشد که جسمی در آن حلول کند.
س 8- آیا در افلاک دیگر غیر از زمین، بشر و انسان موجود است؟
ج- خداوند متعال می فرماید:
«وَمِنْ آیاتِهِ خَلْقُ السَّمواتِ وَ الْاَرْضِ وَ ما بَثَّ فیهِما مِنْ دابَّهٍ...» (شوری:29)
- و از نشانه های [قدرت] اوست، آفرینش آسمانها و زمین و آنچه از [انواع] جنبنده در آن دو پراکنده است...
از این آیه کریمه معلوم می شود که در افلاک دیگر «دآبَّه» و جاندار وجود دارد.
س 9- آیا در قرآن آیه ای در این رابطه داریم که پیش از این عالَم انسانی، عالم انسانی دیگر بوده است؟
ج- خیر، قرآن مجید متعرّض این معنی نشده که پیش از این انسان، عالم انسانی دیگری بوده، چنانکه راجع به جنیّان دارد. (5)
ولی در روایتی از حضرت امام باقر علیه السلام آمده است: «انسانهای موجود کنونی نسل هشتم از نسل انسان است که به وجود آمده و منقرض شده اند.»(6)
و نیز در روایات دیگر وارد شده است: «پیش از این آدم، آدمی دیگر و قبل از او، آدمی دیگر و هکذا بوده است، واگر تا قیامت بشماریم تمام نخواهد شد.»(7)
همچنین از ذیل خطبه ذعلب در توحید صدوق علیه السلام منقول از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام استفاده می شود که خداوند متعال دائم الوجود و الفیض بوده و همیشه فیّاض و جواد است؛ آنجا که می فرماید:
وَ لَمْ یَزَلْ سَیّدی بِالْجُودِ مَوْصُوفاً
وَ لَمْ یَزَلْ سَیِّدی بِالْحَمدِ مَعْروفاً(8)
- و پیوسته سرور من به بخشندگی ستوده بوده، و هماره آقای من به ستایش شناخته شده بوده است.
عالم ذرّ از دیدگاه قرآن کریم
س 10- خداوند متعال می فرماید:«وَ اِذ اَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَتِهُمْ وَ اَشْهَدَهُمْ عَلی انْفُسِهِم: اَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ؟ قالُوا: بَلی، شَهِدْنا، اَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقیامهِ: اِنّا کُنّا عَنل هذا غافلینَ»(اعراف: 172 و 173)
- و [یادکن] هنگامی را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، ذریّه آنان را برگرفت و ایشان را بر خودشان گواه ساخت که آیا پروردگار شما نیستم؟ گفتند: چرا، گواهی می دهیم. تا مبادا روز قیامت بگویید ما از این امر غافل بودیم.
این عالم چه ارتباطی با عالم «ذرّ» دارد؟ و نیز چگونه اشخاص می فهمند که در عالم ذَرّ «بلی» گفته اند با وجود اینکه در این عالم غافلند؟
ج- عالم «ذَرّ» روح این عالم است که آن را «عالَم غیب» نیز می گویند. توضیح این که: هر موجودی دو وجه دارد: وجه الی الله که مان و تدریج در آن راه ندارد؛ و وجه بِغَیْرِهِ، که در آن تدریج و زمان (با مقایسه موجودات به یکدیگر) راه دارد. خداوند متعال می فرماید:
«اِنَّما اَمْرُهُ اِذا اَرادَ شَیْئاً، اَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ، فَیَکُونُ»(یس: 82)
- تنها کار خداوند وقتی بخواهد چیزی را ایجاد کند، این است تا به آن می گوید موجود شو، بی درنگ به وجود می آید.
از این آیه شریفه استفاده می شود که کلمه «کُنْ» همان کلمه و گفتار خداوند متعال است، و معلوم است که کلام خداوند متعال مانند سخن گفتن انسان نیست که با بازکردن دهان و اعتماد بر مقاطع حروف، صورت بگیرد، بلکه مصداق گفتار خداوند متعال «کُنْ» همان موجود خارجی است؛ بر این پایه، گفتار خداوند متعال «کُنْ» هم امر است، وهم مخاطب درست کن است، یعنی هم به آن «کُنْ» می گوید و هم به آن گوش می دهد که بشنود، و هم قلب می دهد که بپذیرد، پس کلمه «کُنْ» از طرفی وجود شی و از طرفی ایجاد آن است. و در جای دیگر می فرماید:
«وَ ما اَمْرُنا اِلّا واحِدَهٌ کَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ.»(قمر: 50)
- فرمان ما جز یکی نیست. آن هم چون چشمْ به هم زدنیِ باشد.
کنایه از اینکه: امر ما تدریج بردار نیست.
پس، ما سوی الله و همه مخلوقات، یک امر و به یک «کُنْ» ایجاد شده و یک فعل است؛ و این موجود واحد منبسط یک وجه اِلَی الله دارد که یکی است و زمان و تدریج و حرکت که از لوازم جسم و ماده است، در آن راه ندارد؛ زیرا زمان از حرکت پدید می آید، و حرکت لازمه جسم است و آن لازمه مادّه است و به مقتضای سنخیّت بین علّت و معلول از او مسلوب است، این وجه اِلَی الله عالم ذرِّ این عالم است.
و همان موجود یک وجه دیگر دارد که همین دنیای ظاهر است، که در آن زمان و حرکت و تدریج فرض می شود؛ بنابراین، عالم ذرّ از این عالم مسلوب نیست.
همچنین عالم ذرّ این گونه نیست که مردم ذرّ و مانند مورچه یا ذرّات ریز در اصلاب وجود داشته باشد، و خداوند متعال به مقتضای «اَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ؟!» (اعراف: 172): (آیا من پروردگار شما نیستم؟!) خود را به آنها بنمایاند به گونه ای که با چشم و امثال آن خداوند متعال را ببینید. و آنگاه «بَلی» (اعراف: 172): (بله) بگویند؛ زیرا دو محذوری که خداوند در ذیل آیه فرمود که «انْ تَقُولُوا یَوْمَ القِیمَه: اِنّا کُنّا عَنْ هذا غافِلینَ، اَوْ تَقُولُوا: اِنَّما اَشْرَکَ آباؤُنا مِن قَبْلُ، وَ کُنّا ذُرِّیَّهً مِنْ بَعْدِهِم، اَفَتُهْلِکُنا بِما فَعلَ الْمُبْطِلُونَ» (اعراف: 172، 173): (تا مبادا روز قیامت بگویند: ما از این امر غافل بودیم، یا بگویید: پدران ما پیش از این مشرک بوده اند و ما فرزندانی پس از ایشان بودیم، آیا ما را به خاطر آنچه باطل اندیشه انجام داده اند، هلاک می کنی؟) با معنای اخیر سازگار نیست، هر چند مرحوم سید مرتضی و طبرسی- رحمهما الله- به همین معنای دوم قائلند.
نحوه وجود ملائکه
س 11- آیا می توان از آیه شریفه زیر استفاده نمود که ملائکه، دارای بال و پر هستند، آن جا که خداوند می فرماید:«جاعِلٌ الْمَلائِکَهِ رُسُلاً اُولی اَجنحَهٍ مَثْنی وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ.»(فاطر:1)
- خداوند، فرشتگان را که دارای بالهای دوگانه و سه گانه و چهارگانه اند، پیام آورنده [خود] قرار داده است.
ج- خیلی روشن نیست، شاید منظور از تعبیر به «جناح» برای آنها به حسب قوایی که داشته اند، باشد.
س 12- انکار ملائکه یا بعضی از پیغمبران گذشته علیهم السلام چه صورت دارد؟
ج- انکار ضروری است، و موجب کفر می شود. خداوند متعال می فرماید:
«آمَنَ الرَّسُولُ بِما اُنْزَلَ اِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ، وَ الْمُوْمِنُونَ کُلِّ آمَنَ باللِه وَ مَلائِکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ، لا نُفَرِّقُ بَیْنَ احَدٍ مِنْ رُسُلِهِ»(بقره: 285).
- پیامبر خدا به آنچه از جانب روردگارش بر او نازل شده ایمان آورده است و مؤمنان همگی به خدا و فرشتگان و کتابها و فرستادگانش ایمان آورده اند [و می گویند] میان هیچ یک از فرستادگانش فرق نمی گذاریم.
س 13- آیا ملائکه به هر شکلی در می آیند؟
ج- معروف است که:
«الْجِنُّ جِسْمٌ نارِیٌّ یَتَشَکَّلُ بِاَشْکالٍ مُخْتَلِفَهٍ حَتَّی الْکَلْبِ وَ الْخِنْزیر، وَ الْمَلَکُ جِسْمٌ نُورِیُّ یَتَشَکَّلُ بَاَشْکالٍ مُخْتَلِفَهٍ سِوَی الْکَلْبِ وَ الخِنْزیرِ»
- جن، جسم آتشین است که به شکلهای گوناگون حتی به شکل سگ و خوک در می آید، و فرشته جسم نورانی است که به شکل های گوناگون به جز سگ و خوک در می آید.
ولی این سخن مدرکی ندارد، و کلام نادرستی است. و اینکه خداوند در قصّه حضرت مریم می فرماید: «فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَویّاً»(مریم: 17): (پس به شکل بشری خوش اندام بر او نمایان شد). تمثّل بود، یعنی حضرت جبرئیل علیه السلام در چشمهای حضرت مریم علیه السلام این گونه وانمود می کرد که او بشر است، وگرنه او جبرئیل بود و مَلَک، و هرگز تغییر پیدا نکرد و انسان و بشر نشد.
س 14- آیا هر یک از چهار مَلَک بزرگوار: جبرئیل، میکائیل، اسرافیل و عزرائیل، مأموریّت ویژه ای دارند؟
ج- بله، جبرئیل امور مربوط به وحی و میکائیل ارزاق، و اسرافیل احیاء، و عزرائیل اِماته را به عهده دارد.
س 15- آیا این روایت معروف که می فرماید: «فرشته ای به نام فُطْرُس عصیان و نافرمانی کرد و خداوند بال او را شکست و در جزیره ای انداخت، و در شب ولادت امام حسین علیه السلام خود را به گاهواره آن حضرت مالید و شفا یافت.»(9) درست است؟
ج- این روایت با آیه شریفه ای که می فرماید: «عِبادٌ مُکْرَمُون»(انبیا:26): (بندگان گرامی خداوند) هستند، و نیز می فرماید: «لا یَعْصُونَ اللهَ ما اَمَرَهُم وَ یَفْعَلونَ ما یُوْمَرونَ» (تحریم: 6): (از خداوند) هستند، و نیز می فرماید: «لا یَعْصُونَ اللهَ ما امَرَهُم وَ یَفْعَلونَ ما یُؤْمَرونَ» (تحریم: 6):(از فرمان خدا سرپیچیی نمی کنند و هر چه به ایشان فرمان می دهد انجام می دهند.) منافات دارد.
آیا جنیّان پیامبری از جنس خود نیز داشتند؟
س 16- آیا جنیّان پیامبری از جنس خود نیز داشتند؟ج- از یکی که تسخیر جنّ نموده بود پرسیده شد. به نقل از آنان گفت: نداریم.
دین و آیین جنیان از دیدگاه قرآن کریم
س 17- آیا از میان جنّیان کسانی هستند که به ادیان دیگر غیر از اسلام اعتقاد داشته باشند؟ج- از خود آنان نقل شده که گفته اند: تمام ادیان و مذاهب انسان ها در میان ما وجود دارد، بجز مذهب اهل تسنّن؛ زیرا اشخاصی که از طایفه جنّ در واقعه غدیر خم بودند، هنوز زنده هستند و به نصب امیرالمؤمنین علیه السلام به خلافت توسّط رسول اکرم صلی الله علیه و اله و سلم شهادت می دهند.
از این گذشته، خداوند متعال به نقل از برخی از آنان می فرماید:
«قالُوا یا قَوْمَنا، اِنّا سَمِعْنا کِتاباً اُنْزَلَ مِنْ بَعْدِ مُوسی مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ، یَهدی الَی الحَقِّ، وَ الی طریقٍ مُستَقیمٍ.»(احقاف:30)
- گفتند: ای قوم، ما شنیده ایم که کتابی بعد از حضرت موسی علیه السلام نازل شده و تصدیق کننده کتابهای پیش از خود است، و به سوی حقّ و به سوی راهی است راهبری می کند.
از این آیه شریفه برمی آید که در میان آنان یهودی نیز بوده است. و نیز در جای دیگری می فرماید:
«قُلْ: اُوحِیَ اِلَیَّ اَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ فَقالُوا: اِنّا سَمِعْنا قُرْآناً عَجَباً، یَهْدِی اَلَی الرُّشدِ فآمَنّا بِهِ، وَ لَنْ نُشْرِکَ بِرَبِّنا اَحداً.»(جنّ: 1 و 2)
- بگو: به من وحی شده است که تنی چند از جنیّان گوش فرا داشتند و گفتند: راستی ما قرآنی شگفت آور شنیدیم، که به راه راست هدایت می کند، پس به آن ایمان آوردیم، و هرگز کسی را شریک پروردگارمان قرار نخواهیم داد.
از این آیه شریفه نیز برمی آید که مشرک بوده اند. و بیش از این که در این باره از آیات استفاده نمی شود.
جنگ امیرالمؤمنین علیه السلام با جنّ و علّت آن
س 18- آیا جنگ امیرمؤمنان علیه السلام با جنّ واقعیّت دارد؟ج- بله، در روایات وارد شده است (10)، یکی از آنها جنگ آن حضرت با جنّ «نَصیبین» بود.
س19- چرا حضرت علیه السلام با آنها جنگید؟
ج- آنها هم مکلّفند و کافر و مؤمن دارند. در روایت آمده که در کربلا، زعفرِ جنّ به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اظهار ارادت و اطاعت کرد و از او اجازه مقاتله خواست. (11)
مباحثی درباره شیطان
س 20- خداوند متعال می فرماید:«قالَ: رَبِّ فَانْظِرْنی اِلی یَوْمَ یُبْعَثُونَ. قالَ: فَانَّکَ مِنَ المُنْظَرینَ اِلی یَومْمِ الوَقْتِ الْمَعلُومِ»(ص: 79-81)
- ابلیس گفت: پروردگارا، پس مرا تا روزی که برانگیخته می شوند، مهلت ده. خداوند فرمود: تو از مهلت یافتگانی تا روز معین معلوم.
وقت معلومی که خداوند ابلیس را تا آن زمان مهلت داده، چه وقت است؟
ج- شیطان از خداوند متعال درخواست نمود و گفت «فَانْظِرْنی اِلی یَوْمِ یُبْعَثونَ»: (پس مرا مهلت ده که تا روز قیامت زنده بمانم.) ولی خداوند سبحان فرمود: «فَاِنَّکَ مِنَ المُنْظَرینَ اِلی یَوْم الوَقتِ المَعْلومِ» که گویا این وقت نزد خود شیطان نیز معلوم است. در اخبار رجعت آمده است: «لشگر امیرالمؤمنین علیه السلام با شیطان و ذریّه و یاران او در حوالی «بصره» می جنگد، و نزدیک می شود که لشگر امیرالمومنین عیه السلام شکست بخورد، ناگاه رسول اکرم علیه السلام از آسمان نازل می شود، و شیطان می فهمد که وقت معلوم فرا رسیده است، لذا به طرف «بیت المقدس» می گریزد، ولی پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم وی را تعقیب می کند و روی «صخره بیت المقدس»، قبله نخست مسلمانان، شیطان را سر می برد و دنیا پر از خیر و برکت و صلاح می گردد».(12)
س 21- آیا در آن وقت دیگر خرابکار پیدا نمی شود؟
ج- چرا، کار شیطان تزیین و بزرگ جلوه دادن دنیاست، چنانکه خداوند متعال از قول او می فرماید: «لاُزَیَّنَنَّ لَهُمْ فِی الارْضِ.» (حجر: 39)
- قطعاً [گناهان را] در زمین برای آنان می آرایم.
لذا ممکن است حتّی بعد از هلاکت شیطان نیز کسانی که شیطان بذر اعمال زشت را در وجودشان کاشته، همچنان مرتکب معصیت شوند.
س 22- خداوند متعال در آیه شریفه ای از زبان شیطان خطاب به مشرکین می فرماید:
«اِنّی بَریءٌ مِنْکُمْ، اِنّی اَری ما لا تَرَوْنَ، اِنّی اَخافُ اللهَ» (انفال: 48)
- من از شما بیزارم، من چیزی را می بینم که شما نمی بینید، من از خدا بیمناکم.
آیا کفّار، شیطان را می دیدند؟ و دیگر این که شیطان چه می دید که کافران نمی دیدند؟
ج- در جنگ بدر شیطان به شکل کافری به نام «سراقه بن مالک» در صف کفّار درآمده بود و پرچمی به دست داشت و آنها را تشویق می نمود. وقتی که دو لشگر کفار و اسلام به هم رسیدند، و شیطان لشکر ملائکه را که برای نصرت و یاری پیغمبراکرم صلی الله علیه وآله و سلم و مسلمانان آمده بودند، و نیز عذابی را که با آنها کفّار را تهدید می کردند دید، پرچم را انداخت و فرار کرد و گفت: «اِنّی بَریءٌ مِنْکُمْ، اِنّی اَری ما لا تَرَوْنَ». یعنی من از شما، بیزارم و من می بینم آنچه را که شما نمی بیند. و هیچ اشکالی ندارد که شیطان به صورت شخصی متمثّل شود، و از این گونه تمثّلات برزخی فراوان است.
س 23- آیا شیطان الان هم می تواند به آسمان رود و استراق سمع نماید؟
ج- استقراق سمع برای شیاطین ممکن بود (13) و می توانستند تا آسمان هفتم بالا روند و در آنجا اخبار آسمانها را از ملائکه فراگرفته و برای اهل زمین بیاورند که چه وقایع و حوادثی برای آنها رخ خواهد داد؛ ولی از زمان ولادت حضرت عیسی علیه السلام نتوانستند، تا بیشتر از آسمان چهارم بالا روند، و از سه آسمان دیگر محروم گشتند، و در زمان ولادت با سعادت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از چهار آسمان دیگر نیر مرحوم شدند (14) و ملائکه آنها را با شتاب ثاقب ردّ می کنند. (صافّات: 10)
پی نوشت ها :
1. ر.ک: بحارالانوار، ج3، ص 307، روایت 44، و ج4، ص 86، روایت 23، و ج 15، ص 23، روایت 41، و ص 27، روایت 48، و ج 25، ص 17، روایت 21، و ج 57، ص 66، روایت 44، و ص 28، روایت 62، و ص 160، روایت 94، و ص 161، روایت 97، و ص 169، روایت 112، ص 189، روایت 145.
2. این روایت در کتاب توحید به این صورت آمده است:
حضرت ابی ابراهیم موسی بن جعفر علیه السلام فرمود:
«اِنَّ اللهَ - تبارک و تَعالی- کانَ لَمْ یَزَلْ بِلا زَمانٍ وَ لا مَکانٍ، وَ هُوالانَ کَما کان، لا یَخْلُو مِنْهُ مَکانٌ، وَ لا یَشْغَلُ بِهِ مَکانٌ و لا یَحلُّ فی مَکانٍ». کتاب توحید، باب 28، حدیث 12، ص 178.
- خداوند تبارک و تعالی پیوسته بدون زمان و مکان بوده است، و هم اینک نیز چنان است، هیچ مکانی از او خالی نیست، در عین حال هیچ جایی او را به خود مشغول نمی کند، و در هیچ مکانی جای نمی گیرد.
3. توحید صدوق1، ص 308، باب 43، حدیث2.
4. الاسفار الاربعه، ج9، ص 39-با این تفاوت که به جای جمله دوم آمده است: «وَ الصُّنْعُ قَدیمٌ وَ الْمَصْنُوعُ حادِثٌ.»(صنع خداوند بی آغاز، و مصنوعات حادثند.)
5. حجر: 27، ر.ک: المیزان، ج2، ص 39، و ج12، ص 153.
6. بحارالانوار، ج8، ص 374، روایت1، ص 319، روایت1.
7. بحارالانوار، ج8، ص 374، روایت2، ج25، ص 25، روایت 40، ج57، ص 321، روایت 3، و ص 336، روایت 24 و دیگر روایات این باب.
8. توحید صدوق 1، ص 308، باب 43، حدیث 2.
9. ر،ک: بحارالانوار، ج26، ص 340، روایت 10، ج 43، ص 243، روایت 18، ص 244، روایت 19، ص 250، روایت 27 و ج 44، ص 182، روایت 7، ج 50، ص 66، روایت 47 و ج 101، ص 348، روایت 1، و ص 367، روایت 9.
10. راجع به جنگ امیرالمؤمنین با جنّ نصیبین در بحارالانوار چیزی یافت نشد. برای اطلاع از احوال آنان ر،ک: بحارالانوار، ج10، ص 44، روایت 1، و ج17، ص 289، روایت 7، و ص 77، بیان روایت 30.
11. قضیّه اجازه خواستن جنیّان مسلمان از سیدالشهداء علیه السلام برای کمک به آن حضرت در بحارالانوار، ج 44، ص 331، روایت 2 ذکر شده است.
12. ر،ک: بحارالانوار، ج 53، ص 39-145.
13. خداوند متعال در دو آیه 8 و 9 سوره جنّ از قول شیاطین جنّ می فرماید:
«وَ اَنّا لَمَسْنا السَّماء، فَوَجَدْناها مُلِاَتْ حَرَساً شَدیداً وَ شُهُباً، وَانا کُنّا نَقْعُدُ مِنْها مَقاعِدَ للسَّمْع»: (و ما بر آسمان دست یافتیم و آن را پر از نگهبانان توانا و تیرهای شهاب یافتیم، و در آسمان برای شنیدن، به کمین می نشستیم.)
14. برای توضیح بیشتر در این زمینه رجوع شود به روایتی که استاد بزرگوار در این باره نقل کرده است: المیزان، ج 12، ص 154.