پاسخ های علامه طباطبایی به پرسش هایی درباره جبر و اختیار و بدا

جبر یعنی بنده در انجام فعل هیچ گونه اختیار نداشته و مجبور است؛ و تفویض آن است که فعل به اراده بنده واقع می شود و اراده خدا هیچ نقشی در آن ندارد؛ و امر بین امرین، یعنی هم خدا می خواهد و هم اراده بنده دخیل است.
دوشنبه، 4 دی 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
پاسخ های علامه طباطبایی به پرسش هایی درباره جبر و اختیار و بدا
 پاسخ های علامه طباطبایی به پرسش هایی درباره جبر و اختیار و بدا

نویسنده: محمدحسین رخ شاد



 

 


معنای لا جَبْرَ وَ لا تَفْویضَ، بَلْ اَمْرٌ بَیْنَ اَمْرَینِ

س 1- در روایت آمده است:
«لا جَبْرَ وَ لا تَفْویضَ، بَلْ اَمْرٌ بَیْنَ اَمْرَینِ»(1)
- [اعمال بندگان] نه از روی اجبار است و نه از روی واگذاری، بلکه امری میان این دو امر است.
جبر یعنی چه؟ و تفویض به چه معنا است؟ و اَمْرٌ بَینَ اَمْرَیْنِ چیست؟
ج- جبر یعنی بنده در انجام فعل هیچ گونه اختیار نداشته و مجبور است؛ و تفویض آن است که فعل به اراده بنده واقع می شود و اراده خدا هیچ نقشی در آن ندارد؛ و امر بین امرین، یعنی هم خدا می خواهد و هم اراده بنده دخیل است.
توضیح بیشتر آن که: جبری ها می گویند: افعال بندگان به اراده خدا واقع می شود و اراده بنده هیچ نقشی در آن ندارد و مانند آلت دست است و چه بخواهد یا نخواهد فعل واقع خواهد شد. و فخر رازی صاحب تفسیر از کسانی است که صریحاً جبری است و مُفَوِّضه قائلند که افعال به اراده بنده تحقّق پیدا می کند و اراده خداوند متعال هیچ نقشی در آن ندارد، حتی اگر خداوند فعلی را اراده کند ولی بنده آن را اراده نکند واقع نمی شود، و بالعکس اگر بنده اراده کند ولی خداوند اراده نکند، واقع خواهد شد. و امر بین امرین آن است که خداوند متعال اراده کرده که بنده فعل را «عَنْ اِرادهٍ» و با اراده خود بجا آورد. چنانکه در آیه شریفه می فرماید:
«وَ ما تشاءُونَ اِلّا اَنْ یَشاءَ اللهُ»(انسان: 30)
- و جز آنچه خدا بخواهد، نمی خواهید.
س 2- خیام می گوید:

می خوردن من، حق ز ازل می دانست
گر می نخورم، علم خدا جهل بود

آیا کلام او صحیح است و او در خوردن مِی مجبور و بدون اختیار بوده است؟
ج- می خوردن او کاری است اختیاری، علم خداوند به کار بنده به همان صورتی که باید واقع شود، تعلق می گیرد و در عین حال بنده در انجام آن مختار است و کارش اختیاری است.
اما خیام می خواهد بگوید: علم خدا به فعل، فعل را غیر اختیاری می کند؛ و این درست نیست، بلکه فعل اختیاری است و نحوه تعلّق علم خدا به فعل، به همان نحو اختیاری بودن فعل است؛ یعنی خداوند متعال عالم است که بنده فعل را از روی اختیار انجام خواهد داد، و علم خداوند متعال علت فعل نخواهد بود تا اختیار را از بنده سلب گردد.
س 3- آیا می توان گفت: خیام در این بیت شعر نمی خواهد مساله جبر را ثابت کند، بلکه درصدد آن است که بگوید: «بعضی از علوم مطابق با واقع نیست بلکه جهل مرکّب است، ولی علم خداوند سبحان جهل نیست و همواره مطابق با واقع است»؟
ج- ظاهراً از این بیت شعر خیّام برمی آید که من در خوردن می مجبور هستم، و علم خداوند متعال علّتِ عصیان بود، و بنده در افعال خود، بی اختیار و مجبور است.
س 4- فعلی که دارای مقدمات غیراختیاری فراوان است، چگونه اختیاری می شود، با اینکه در علم خداوند متعال مشخص شده است که این فعل باید بشود؟
ج- ضرورت فعل، غیر از جبر است. فعلی که در خارج ایجاد می شود، اگر تمام اجزای علتش تحقق پیدا کند، واقع خواهد شد و ضروری است، و از جمله مقدّمات فعل اختیاری، صفت اختیار فاعل است که اگر بخواهد می کند و اگر نخواهد نمی کند. و فعل نسبت به هر یک از اجزای علّتش (که از آن جمله اختیار فاعل است) ممکن است و نسبت امکان به آن داده می شود؛ ولی نسبت به تمام علّت و مجموع اجزای علّت تامه اش ضروری و حتمی الوقوع خواهد بود.
س 5- آیا خود اختیار، تقدیر خداوند سبحان است؟
ج- خدا خواسته که انسان کارهایش را با اختیار «عَنْ اِخْتیارٍ» انجام دهد، پس اختیاری بودن فعل، تقدیر خداوند متعال است.
س 6- آیا اراده، اختیاری است؟
ج- خیر، افعال انسان اختیاری است، اختیار شرط فعل و از اجزای علّت آن است، و لازم نیست اراده نیز اختیاری باشد، بلکه در انجام هر کار، تحت تأثیر یک سلسله احساسات و عوامل، نخست علم و تصوّر مصلحت آن عمل به وجود می آید، بعد شوق، بعد اراده، و بعد از این مقدّمات اختیار خود به خود حاصل می شود.
حضرت استاد قدس سره به مناسبت دیگر می فرمودند: در اختیاریّت فعل همان بس که فعل انسان با اراده و اختیار صادر شود، نه اینکه اختیار او هم اختیاری باشد؛ زیرا محلّ نزاع در مسأله جبر، «فعل انسان» است که باید اختیاری بوده و جبری نباشد، نه «اختیار در انجام فعل اختیاری».
س 7- آیا امکان دارد که اختیار سوء برای انسان تقدیر شده باشد، ولی او خیر را اختیار کند؟
ج- آیه شریفه می فرماید:
«فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ.»(بقره: 148، و مائده: 48)
- پس در کارهای نیک از یکدیگر پیشی بگیرید.
بنابراین، اختیار با تقدیر منافات ندارد.

فلسفه خلقت موجودات و جبر و اختیار

س 8- خداوند متعال موجودات شرّ را برای چه آفریده است؟
ج- خداوند متعال هر چه خلق فرموده، خیرِ محض است چنانکه می فرماید:
«ما یَفْتَحِ لِلنّاسِ مِنْ رَحْمَهٍ، فَلا مُمْسِکَ لَها.»(فاطر: 2)
- هر رحمتی را که خداوند برای مردم گشاید، بازدارنده ای برای آن نیست.
س 9- آیا شمر در برابر امام حسین علیه السلام، و ابن ملجم لعین نسبت به امیرالمؤمنین علیه السلام شرّ نیست؟
ج- عالم انسان، عالم امتحان است، و امتحان به خیر و شرّ نیاز دارد، و شرّ جنبه عدمی است. و خیر امر وجودی، و تا شرّ نباید خیر معلوم نمی شود.
س 10- بنابراین، آفرینش شمر در علم خداوند متعال و در تقدیر نظام آفرینش بوده و باید باشد. آیا در این صورت جبر لازم نمی آید. و همان حرف خیام ثابت نمی شود؟ که می گوید:

مِیْ می خورم و هر که چون من اهل بود
می خوردن او نزد خرد سهل بود

مِی خوردن من، حقّ ز ازل می دانست
گر می نخورم علم خدا، جهل بُوَد

ج- ضرورت وجود است، جبر نیست، با این حال شمر می توانست آن جنایت را مرتکب نشود، لیکن به سوء اختیار خود مرتکب شد. و اما سخن خیام که گفته است:

میْ می خورم و هر که چون من اهل بود
می خوردن او نزد خرد سهل بود

مِی خوردن من، حقّ ز ازل می دانست
گر مِی نخورم علم خدا، جهل بود

حرف غلطی است؛ زیرا علم خداوند متعال در ازل «به فعل بدون اختیار» تعلق نگرفته است؛ بلکه به «فعل اختیاری» بنده تعلّق گرفته؛ بنابراین، فعل بنده به همان صورتی که خداوند متعال از ازل بدان علم داشته، یعنی «فعل با اختیار و اراده».واقع می شود؛ و لذا هیچگاه علم خدا، جهل نمی شود. و این گونه نیست که فعل بدون اختیار و اراده انجام گیرد، تا علمِ خدا جهل شود، و علم ازلی خداون به فعل، علتِ فعل نخواهد بود.

عدم تنافی آیات قرآنی با اختیار

س 11- خداوند متعال می فرماید:
«اَهُمْ یَقْسِموُنَ رَحْمَهَ رَبَّکَ؟ نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ مَعیشَتَهُمْ فِی الْحَیوهِ الدُّنْیا، وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعضٍ دَرَجاتٍ، لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِیّاً. وَ رَحْمَهُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِمّا یَجْمَعُونَ» (زخرف: 32)
- آیا آنانند که رحمت پروردگارت را تقسیم می کنند؟ ما [وسایل] معاش آنان را در زندگی دنیا میانشان تقسیم کرده ایم، و برخی از آنان را از نظر درجات، بالاتر از بعضی دیگر قرار داده ایم تا بعضی از آنها بعضی دیگر را در خدمت گیرند، و رحمت پروردگار تو از آنچه آنان می اندوزند بهتر است.
آیا مقصود از « لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِیّا» در این آیه شریفه، استثمار و بهره کشی است؟
ج- منظور از تسخیر کردن است؛ زیرا «ربّ» به معنای مدبّر امر است، و آیه شریفه می خواهد بفرماید: خداوند مدبّر جامعه انسانی است، و این رحمت ربّ است، آیا آنان می خواهند امر روزی را به دست بگیرند و حال اینکه ما موجودات را به تناسب، آقا و نوکر قرار داده ایم، و همه حساب شده است.
س 12- آیا از این بیان استفاده نمی شود که نوکر باید همیشه نوکر باشد؟!
ج- در حال نوکری، نه همیشه؛ زیرا می فرماید: «نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ مَعیشَتَهُمْ...». یعنی ما امر معیشت و روزی را در جامعه انسانی و میان مردم تنظیم کرده ایم، و بر اساس مصالح و حِکَم، یکی را غنی و دیگری را فقیر قرار داده ایم.
س 13- آیا این تقسیم با اختیار منافات ندارد؟
ج- خیر، این تقسیم برای تربیت روحی و معنوی است، و در عین حال افعال از روی اختیار انجام می گیرد.
س 14- خداوند متعال می فرماید:
«وَ جَعَلْنا فی کُلِّ قَرْیَهٍ اَکابِرَ مُجرمیها، لِیَمْکُرُوا فیها...»(انعام:123)
- و بدین گونه، در هر شهری گناهکاران بزرگش را می گماریم تا در آن به نیرنگ پردازند..
آیا از کلمه «جَعَلْنا» استفاده نمی شود که مجرمان از خود هیچ استقلالی ندارند و خداوند آنان را به جرم و مکر گمارده است؟
ج- آنان «استقلال» به معنای «اختیار» در کارهای خود را دارند، و بین فعل اختیاری و تعلّق قضای حتمی به آن منافاتی نیست؛ زیرا هیچ فعلی بدون تحقّق علّت تامّه آن وجود پیدا نمی کند؛ چنانکه با تحقّق پیدا کردن علت تامه، ضروری به قضای حتم مَقْضیّ و حتمی خواهد بود، و هر کاری علّت تامه ای دارد.
س 15- ولی باز می توان گفت که علّت تامه و تحقّق آن از ناحیه خداست. و بنده در آن هیچ گونه نقش و دخالتی ندارد.
ج- باتید توجه داشت که:
اوّلاً: از باب مثال، علت تامه یک لقمه نان خوردن، مرکّب است از علتهای ناقصه فراوان مانند: نان، دست، دهان، اتّحاد زمان و مکان انسان وخورنده نان با نان (زیرا اگر مثلاً نان صد سال قبل و یا صد فرسخ با خورنده فاصله داشته باشد، عمل نان خوردن تحقّق پیدا نمی کند)، و یکی از اجزای علت تامه نیز اراده انسان است.
ثانیاً: نسبت فعل به مجموع اجزای علّت تامه، «ضروری» است؛ و نسبت به تک تک اجزا، یکی از آنها انسان و اراده اوست، به نحو «امکان» است.
بنابراین، هر کاری که از انسان صادر می شود، نسبت به علت تامه خود ضروری و اقضای حتمی می باشد، و اراده خدا نیز از همان مقام فعل انتزاع می شود؛ و صفت ذات نیست اما نسبت به همان کار به انسان و اراده او به نحو «امکان» و اختیاری است.
س 16- خداوند سبحان درباره حضرت یوسف علیه السلام می فرماید:
«وَ لَقَد هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْلا اَنْ رَای بُرهانَ رَبِّهِ، کَذلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْه السُّوءَ وَ الْفَحشاءَ، اِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا المُخْلَصینَ.» (یوسف: 24)
- و در حقیقت آن زن [زلیخا]آهنگ وی کرد، و یوسف نیز اگر برهان پروردگارش را ندیده بود آهنگ او را می کرد. چنین کردیم تا بدی و زشتکاری را از او بازگردانیم. چرا که او از بندگان مخْلَص ما است.
آیا از جمله «لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الفَحْشاءَ» استفاده نمی شود که تمام علّت فعل، اراده خاصّه خدا است و معصوم هیچ اختیار و اراده در ترک گناه و معصیت ندارد؟!
ج- آیه شریفه در مقام بیان عصمت حضرت یوسف علیه السلام، بلکه تمام عباد مخلّصین (با فتح لام) است، و اینکه عصمت از قبیل علم است که خداوند متعال به انبیاء و معصومین علیهم السلام تعلیم می نماید. البته این علم از قبیل علمهای متعارف، مانند علم به حسن و قبح افعال، و یا علم به مصالح و مفاسد آنها نیست؛ زیرا این گونه علم ها هر چند غالباً بر قوای انسان (مانند شهوت و غضب) مسلّط می شوند ولی به هر حال گاهی مغلوب آن قوی می گردند و ضلالت و گناه را در پی دارند. ولی عصمت، علمی است که همیشه بر قوای نفسانی و شیطانی مسلّط است و با هیچ گمراهی و معصیت سازگار و همراه نیست.

مدلول اخبار طینَت و عدم تضادّ آن با اختیار

س 17- مدلول اخبار طینَت چیست؟
ج- از اخبار طینت برمی آید که خداوند متعال انسان را از هر جا خلق نمود، به همانجا برمی گرداند: کسانی را که از بهشت خلق نموده به بهشت، و افرادی را که از جحیم (جهنّم) آفریده به جحیم. و اینکه تفاوت انسانها به روح است، نه به بدن.
س 18- آیا در این صورت جبر لازم نمی آید؟
ج- نظام عالم با قضای حَتْم سیر می کند؛ یعنی با اینکه امر و فعل ضروری است و باید صورت بگیرند، در عین حال انسان در آن مختار است و اختیار برای او باقی است، می تواند بجا آورد و می تواند ترک کند با اختیار و بدون جبر. و نسبت فعل به فاعل و اراده او، نسبت امکان دارد، و همچنین نسبت فعل به هر یک از اجزای علت تامه (وحدت زمان و مکان و جود آلتی فعل و غیره) نسبتِ امکان است، ولی نسبت فعل به تمام اجزاء، یعنی علت تامّه فعل، نسبتِ ضرورت و حتم است و از آن به «قضاء» تعبیر می شود، و اراده خدا نیز از مقام فعل انتزاع می شود، بنابراین، اراده صفت فعل است، نه صفت ذات.

عدم تضادّ اخبار سعادت و شقاوت با اختیار

س 19- معنای این روایت چیست که می فرماید:
«اَلسَّعیدُ سُعیدٌ فی بَطْنِ اُمَّهِ، وَ الشَّقِیُّ شَقِیُّ فی بَطْنِ اُمَّهِ»
- خوشبخت کسی است که در شکم مادرش خوشبخت باشد، و بدبخت کسی که در شکم مادرش بدبخت می باشد.
ج- لفظ روایت به این صورت است: «اَلسَّعیدُ سُعیدٌ فی بَطْنِ اُمَّهِ، وَ الشَّقِیُّ شَقِیُّ فی بَطْنِ اُمَّهِ.» و اصل این حدیث، روایتی است مفصّل از حضرت باقر علیه السلام که چگونگی پیدایش انسان را بیان می کند. آن حضرت می فرماید: بعد از گذشت چهار ماه از زمانی که بین زن و شوهر مقاربت صورت گرفت و نطفه در رحم مستقر شد، یعنی درست در آغاز زندگانی کودک، خداوند متعال به دو مَلَک دستور می دهد که یکی در داخل رحم، و دیگری در خارج آن تمام مقدّرات بچه اعم از روزی، زندگانی و مرگ، تندرستی و بیماری و ... را بنویسند. آن دو عرض می کنند. از کجا بنویسیم؟ خداوند متعال می فرماید: به پیشانی مادر نگاه کنید و از آنجا بنویسید. و در آخر روایت آمده است:
«وَ یَخْفَظانِ للهِ الْبَداءَ فی جمیع ذلِکَ.»
- در تمام این امور، حقّ بَدا و تغییر و تبدَل را برای خداوند محفوظ می دارند.
بعد از آن امام باقر علیه السلام از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نقل می کند:
«اَلسَّعیدُ من سَِعدَ فی بَطْنِ اُمَّهِ، وَ الشَّقِیُّ مَن شَقِیَ فی بَطْنِ اُمَّهِ»(2)
و معنای روایت این است که تمام امور اعم از خیر و شرّ، و سعادت و شقاوت، در شکم مادر مقدّر می شود، البته به شرط «بدا» برای خداوند متعال؛ بنابراین، سعادت و شقاوت در شکم مادر ضرورت نمی آورد، بلکه صرف امکان و قابل بدا، و تغییر پذیر است و سرنوشتی که آن دو مَلَک نوشته اند اقتضای طبع است و ممکن است تغییر پیدا کند.
س 20- چرا این دو مَلک به پیشانی مادر نگاه می کنند و سرنوشت کودک را از روی آن می نویسند؟
ج- یک نحو وراثت و ارتباط بین مادر و کودک را می رساند، ولی چنانکه گفته شد، به نحو ضرورت نیست، بلکه به نحو اقتضا است و قابل تغییر می باشد و اختیار را از انسان سلب نمی کند.
س 21- آیا اخبار طینت اقتضائیت دارد؟
ج- در روایتی که از امام باقر علیه السلام پیرامون کیفیت پیدایش انسان، از استقرار نطفه در رحم گرفته تا علقه و مُضْغه و ... نقل شده، آمده است: خداوند متعال به دو مَلَک دستور می دهد که بعد از صورتگری انسان، یکی در رحم و دیگری در بیرون رحم، تمام مقدّرات و سرنوشت او را بنویسند. و به ملک بیرون گفته می شود: نظر کن به پیشانی مادرش و رزق، اجَل، بیماری و تندرستی و عوارض و حوادث دیگر را بنویس. و در ادامه آن روایت آمده است: «وَ یَحْفَظانِ للهِ الْبَداءَ فی جمیعِ ذلِکَ.»
- و آن دو ملک در تمام این امور حق «بدا» و تغییر و تبدّل را برای خداوند محفوظ می دارند. از این قسمت روایت روشن می شود که این حکمها همگی حکم اقتضایی است و ضروری «و به نحو علت تامّه» نیست، و خداوند می تواند آنها را تغییر دهد و با اختیار انسان منافاتی ندارد.
س 22- از اخبار طینت استفاده می شود که «اگر انسان از بهشت افریده شده به بهشت، و اگر از جهنّم آفریده شد به جهنّم خواهد رفت»(3) آیا این مطلب ضرورت فعل صادر از انسان، و عدم اختیار و اراده او را در افعالش نمی رساند؟
ج- آری، فعل به این معنی ضروری است؛ یعنی خداوند متعال امر می کند و می خواهد که انسان بخواهد. اراده می کند که انسان فعل خود را با اراده خود انجام دهد، به گونه ای که اگر بدون اراده خود انجام دهد، خلاف خواست خدا خواهد بود؛ بنابراین، فعل ضروری است که از جانب خدا باید انجام دهد. منتهی با اراده و اختیار خود بنده، چه اشکال دارد خداوند متعال بخواهد که ما بهشت طلب باشیم، و با اراده و اختیار خود حتماً بهشت را اختیار کنیم؟!
س 23- اخبار طینت و سعادت و شقاوت به روح انسان مربوط است یا به جسم او؟
ج- به جسم تنها مربوط نیست، بلکه مضافِ به جسم است، یعنی انسان از راه فعل به کمالات می رسد خواه سعادتمند گردد، و یا شقاوتمند. و فعل نیز از راه ماده است، و نَفْس موجود مجرّدی است که یک نحوه تعلّقی به جسم دارد و اعمالش را از راه جسم انجام می دهد؛ بنابراین جسم نیز دخیل است، و این گونه نست که نَفْس مجرّد تامّ باشد و هیچ تعلّقی به جسم نداشته باشد؛ زیرا بدن از وقت پیدایش اگر مانع پیش نیاید ذاتاً به سوی کمال حرکت می کند، یعنی نخست جماد است و بعد علقه و سپس مُضْغه می شود، سپس نَفْس انسانی به او تعلّق می گیرد و ادراک و شعور در او پیدا می شود، تا اینکه نَفْس بعد از مرگ علاقه اش را از بدن قطع می کند.
بنابراین، نحوه ارتباط و تعلّق نَفْس به بدن چنان که ما تصوّر می کنیم، مانند حالّ و محّل، و ظرف و مظروف نیست، بلکه نفس مجرّد است، خواه بدن باشد، یا نباشد. خداوند متعال می فرماید:
«قُل: یَتَوَفّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذی وَکِّلِ بِکُمْ» (سجده:11)
- بگو: فرشته مرگ که به شما گمارده شده، جان شما را می گیرد.
یعنی نَفْس شما را قبض می کند، و از این آیه شریفه برمی آید که تمام هُویّت انسان، همان نَفْس است که از او به «اَنَا»(من) یا «اَنْتَ»(تو) تعبیر می شود؛ و نفس صورت است و بدن آلت و ابزار آن؛ البته نَفْس مجرّد تامّ نیست وگرنه حرکت جوهری و حرکت در ذات آن معنی نداشت، بلکه با تعلّق به بدن به سوی کمال و تجرّد تامّ حرکت می کند.
س 24- اگر طینت مؤمن و شیعه از علّیین است و طینت مخالفین از سجّین، پس همان خود علّت است؛ (4) بنابراین فضیلتی برای شیعه نخواهد بود که شیعه شده اند.
ج- خداوند متعال می فرماید:
«وَ اِنْ مِنْ شَیءٍ اِلّا عِنْدَنا خَزائِنَهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ اِلّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ.»(حجر:21)
- و هیچ چیز نیست مگر آنکه گنجینه های آن نزد ماست، و ما آن را جز به اندازه ای معین فرو نمی فرستیم.
بنابراین، خداوند متعال آنچه را که باید قضا به آن تعلّق بگیرد، قَدَر خواهد داد، و این ربطی به اختیار ندارد؛ پس در عین حال که انسان از علّیین و یا سجّین است، با اختیار است.
س 25- اگر انسان از سجّین باشد تقریباً اختیار از او مسلوب است.
ج- خیر، اختیار دارد، ولی در عین حال تحت قضای حَتْم و قَدَرِ لازم است. هر کاری که انسان می خواهد انجام دهد، علتهایی دارد که تا تمام آن اجزاء (که هر کدام علّت ناقصه اند و به مجموع آنها علّت تامه گفته می شود) تحقّق پیدا نکنند، آن کار تحقّق نخواهد شد.
برای نمونه در خوردن یک لقمه نان، باید نان، دست، دهان، دندان، زبان، مری، و اشتها وجود داشته باشد، و نیز مکان و زمان وجود آنها با نان هماهنگ و متحد باشد و گرنه مثلاً نانی را که پانصد سال قبل یا بعد، و یا نانی را که با انسان فاصله مکانی بسیار دارد و در آن سوی زمین است نمی توان خورد. هر کدام از اینها جزء علّت است، و اگر یکی نباشد، هر چند بقیّه اجزاء باشند، خوردن لقمه نان میسّر نیست.
بنابراین، اگر هر کدام از اجزای علّت نباشد، فعل اختیاری تحقّق پیدا نخواهد کرد، و نسبت فعل به هر کدام از اجزای علت نسبت «امکان» است، یعنی ممکن است آن فعل تحقّق پیدا کند و ممکن است تحقّق پیدا نکند اما نسبت فعل به مجموع اجزای علت تامّه، نسبت «ضرورت» است و باید فعل واقع شود.
بنابراین، روایتی که می فرماید: «شیعه از عللیّن خلق شده اند» علت ناقصه و اقتضاء را بیان می کند، و «لِله فی ذلِکَ الْمَشِیَّهُ و لِلهِ فیهِ الْبَداءُ.»(و حق مشیت و بدا از ناحیه خداوند در این باره محفوظ است.) و اخبار طینت و روایات علّیّین و سجّین جنبه اقتضاء دارد، نه بیش از آن، و نسبت فعل به آن ممکن است، نه به نحو علّت تامّه و ضرورت، بلکه اراده و اختیار و سایر اجزای علّت (از جمله اراده و اختیار بنده) همه باید باشند تا نسبت فعل به آنها ضرورت باشد.
س 26- با این همه، اراده خدا در رأس تحقّق فعل (خیر و یا شرّ) است، یعنی اگر خدا اراده کند فعل محقّق می شود، و اگر اراده نکند تحقّق پیدا نمی کند.
ج- اراده از صفات ذات و عین ذات نیست، بلکه از صفات فعل و خارج از ذات است و از مقام فعل انتزاع می شود، یعنی مجموع علّت تامّه، صفت اراده است که از صفات فعل باری تعالی است. و تحقّق پیدا کردن اراده خداوند برای فلان موجود و فعل، یعنی مجموع شدن مجموع علل ناقصه و نحوه ترتیب و چینش آنها برای تحقّق خارجی آن موجود و یا فعل است، که از آن جمله اراده بنده است. و اراده خدا در طول اراده بنده است.

دعا و ارتباط آن با قضا و قدر

س 27- آیا دعا منافات با قضا و قدر دارد؟
ج- خیر، خود دعا نیز از قدر است.
س 28- دعا یا طلب درخواست چیزی است که لا محاله یا حاصل خواهد شد، و یا حاصل نخواهد شد. و به عبارت دیگر: دعا، یا طلب چیزی است که حتماً حاصل می شود و یا حتماً حاصل نخواهد شد، پس فایده دعا چیست؟
ج- دعا از عللِ وجود است و امکان دارد چیزی که در صورت دعا نکردن حاصل نمی شده، با دعا حاصل گردد، و یا چیزی که در صورت دعا نکردن واقع و حاصل می شده و با دعا رفع گردد.
س 29- آیا اموری که در شب قدر مقدّر می شود (از جمله عمر انسان) حتمی است؟
ج- «بِمَرْتَبَهٍ مِنَ الْحَتْمِ»:(مرتبه ای از حتم است)، نه حتمی ای که برو و برگرد نداشته و قابل تغییر نباشد.

حقیقت «بَدا» چیست؟

س 30- حقیقت «بدا» چیست؟
ج- «بدا» عبارت است از اظهار شی خفیّ با توجّه به علل و عوامل مثل این که حکم می کنیم که در ساعات آینده هوا آفتابی خواهد بود، سپس ابری می شود، و مقصود از گفتار امام باقر علیه السلام که در روایت گذشته فرمود: «یَحْفَظانِ للهِ فِیهَ الْبَداءَ فی جَمیعِ ذلِکَ.»: (آن دو مَلَک در تمام امور، حقِّ بدا و تغییر و تبدّل را برای خداوند محفوظ می دارند.) یعنی فلانی هفتاد سال عمر می کند مگر اینکه خدا بخواهد، بیمار می شود مگر اینک خدا بخواهد، و ... بنابراین، مقدّرات همگی مقتضی است نه علتّ تامّه و فقط خواست خدا علّت تامّه است.

علّت تفاوت قابلیّت ها

س 31- چرا از میان مخلوقات، یکی انسان شد و از همه کمالات بهره مند گردید، و دیگری مثلاً اسب شد و از تمام نعمتها محروم و بی نصیب ماند؟
ج- سبب اختلاف آنها، اختلاف در قابلیتها بود، اسب قابلیّت کمالات انسانی را نداشت.
س 32- مگر قابلیّت های آنها را نیز خداوند متعال عطا نفرموده است، چرا به اسب قابلیّت کمالات انسان شدن را نداد؟
ج- اگر قابلیّت ها در بین نباشد دیگر هیچ نمی ماند و سؤال در اینجا قطع می شود؛ زیرا به ذاتی برمی گردد «وَ الذّاتیُّ لا یُعَلَّلُ»: (و ذاتی، علّت بردار نیست.) و صحیح نیست که اسب در حالی که اسب است به خود اشاره کند و بگوید: «چرا به کمالات انسانی عطا نشد، و انسان نشدم»، و نمی شود گفت: اسب، انسان باشد؛ یعنی اسب، اسب نباشد، زیرا: «اَلشَّیْءُ لا یُسْلَبُ عَنْ نَفْسِهِ»: (هیچ چیز را نمی توان از خود آن چیز سلب نمود.)
و همچنین در مراتب کمال و قابلیت های انسانی. مثلاً شاگرد نمی تواند در حالی که شاگرد است بگوید: «چرا خداوند متعال کمالات استادم را به من نداد.»، یعنی چرا من، با حفظِ من بودن، او نشدم؛ یعنی من، من نباشم؛ پس خداوند متعال اگر کمال استاد را با حفظ شاگرد بودن به شاگرد بدهد، باید او، این را بشود. و این محال است.

پی نوشت ها :

1. بحارالانوار، ج4، ص 197، روایت 2، و ج5، ص 11، روایت 18، و ص 17، روایت 27 و 28، و ص 22، روایت 30، و ج 25، ص 328، روایت 3، و ج 78، ص 354، روایت 9. و نیز ر.ک: بحارالانوار، ج 5، ص 56، روایت 103، و ص 70، روایت 1، و ج 69، روایت 4.
2. روایت منقول از امام باقر(ع) در کافی، ج6، ص 13، روایت4، و بحارالانوار، ج60، ص 344، روایت 31؛ و روایت منقول از رسول اکرم(ص) در بحارالانوار، ج5، ص 9، روایت 13، و ص 157، روایت 10 ذکر شده است، برای بررسی بیشتر تفاوت های لفظی روایات با متن فوق به مدارک مذکور رجوع شود.
3. ر،ک: بحارالانوار، ج5، ص 225، روایات باب الطینه و المیثاق.
4. اشاره به روایات باب طینت. از جمله ر،ک: بحارالانوار، ج5، ص 243، روایت 30، و ص 249، روایت 38، و 39، و 40، و ج 22، ص 331، روایت 42، و ج 25، ص 8، روایت 12، و ص 9، و ج 25، ص 12، ص 13، روایت 25، و ج 26، ص 121، روایت 11، و ج 16، ص 43، روایت 20، و ج 67، ص 126، روایت 28، و ص 128، روایت 22.

منبع:رخ شاد، محمد حسین؛ (1380)، در محضر علامه طباطبایی(ره) پرسشها و پاسخهای اعتقادی، اخلاقی، تفسیری، حدیثی و عرفانی، قم: انتشارات نهاوندی، چاپ پنجم. تابستان 1389.

 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما
نحوه کاشت و نگهداری از گل ربوتیا: آبیاری، نور، خاک، تکثیر و...
نحوه کاشت و نگهداری از گل ربوتیا: آبیاری، نور، خاک، تکثیر و...
نحوه کاشت و نگهداری از گل سنبل: آبیاری، نور، خاک، تکثیر و...
نحوه کاشت و نگهداری از گل سنبل: آبیاری، نور، خاک، تکثیر و...
نحوه کاشت و نگهداری از ختمی چینی گلسرخی (خیری): آبیاری، نور، خاک، تکثیر و...
نحوه کاشت و نگهداری از ختمی چینی گلسرخی (خیری): آبیاری، نور، خاک، تکثیر و...
نحوه کاشت و نگهداری از گل نیلوفر: آبیاری، نور، خاک، تکثیر و...
نحوه کاشت و نگهداری از گل نیلوفر: آبیاری، نور، خاک، تکثیر و...
نحوه کاشت و نگهداری از گل سرخس بوستون: آبیاری، نور، خاک، تکثیر و...
نحوه کاشت و نگهداری از گل سرخس بوستون: آبیاری، نور، خاک، تکثیر و...
نحوه کاشت و نگهداری از گل مریم: آبیاری، نور، خاک، تکثیر و...
نحوه کاشت و نگهداری از گل مریم: آبیاری، نور، خاک، تکثیر و...
نحوه کاشت و نگهداری از گل استاپیلیا: آبیاری، نور، خاک، تکثیر و...
نحوه کاشت و نگهداری از گل استاپیلیا: آبیاری، نور، خاک، تکثیر و...
نحوه کاشت و نگهداری از گیاه کاکتوس: آبیاری، نور، خاک، تکثیر و...
نحوه کاشت و نگهداری از گیاه کاکتوس: آبیاری، نور، خاک، تکثیر و...
کلیپ شهادت امام صادق علیه السلام / ای فقیه بی بدیل روزگار
play_arrow
کلیپ شهادت امام صادق علیه السلام / ای فقیه بی بدیل روزگار
استوری شهادت امام جعفر صادق علیه السلام / حسین سیب سرخی
play_arrow
استوری شهادت امام جعفر صادق علیه السلام / حسین سیب سرخی
نظر جالب تاجری که قبل از حضورش در ایران، فکر می‌کرد تهران موشک‌باران می‌شود!
play_arrow
نظر جالب تاجری که قبل از حضورش در ایران، فکر می‌کرد تهران موشک‌باران می‌شود!
وقتی شهید نادر مهدی با قایق به جنگ با ناوهای آمریکایی رفت!
play_arrow
وقتی شهید نادر مهدی با قایق به جنگ با ناوهای آمریکایی رفت!
عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی هیچگاه مشکل غرب آسیا را حل نخواهد کرد
play_arrow
عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی هیچگاه مشکل غرب آسیا را حل نخواهد کرد
رفتار آمریکا در مسئله غزه اثبات حقانیت موضع ایران در بی‌اعتمادی به آمریکاست
play_arrow
رفتار آمریکا در مسئله غزه اثبات حقانیت موضع ایران در بی‌اعتمادی به آمریکاست
روش جلوگیری از خراب شدن باتری ماشین در تابستان
روش جلوگیری از خراب شدن باتری ماشین در تابستان