مدح از کسب و کار
اسلام، مالکیت خصوصی و فردی را که ریشه و زیربنای اصلی آن کار است تا حدودی محترم شمرده و اساس مالکیت در اسلام همان احترام به حقوق فرد و حفظ انگیزه وی بر تلاش وکوشش آزادانه است، اسلام خواسته است شوق به کار و فعالیت همواره در انسان زنده بماند، و هر کس به استفاده از بازده کار خود نیز امیدوار باشد. ولی در عین حال این را هم خواسته است که بهره مند شدن یک فرد از بازده کار خود، زمینه استثمار و تسلط او بر دیگران و سبب محروم کردن آنان از بازده کارشان نگردد.و مالکیت خصوصی که بر اساس کار پی ریزی شده نشان می دهد که انسان به طور طبیعی تمایل دارد مالک حاصل کار خویش بوده و بر آن تسلط داشته باشد، و به همین علت تملک بر اساس کار از احساسات و عواطف غریزی انسان سرچشمه می گیرد و حق طبیعی وی می باشد، و این یک قانون مسلم و پذیرفته شده نزد تمام عقلا است. و از دو آیه شریفه ذیل نیز همین معنی استفاده می شود:
«وَ اَن لَیسَ لِلانسانِ الّا ما سَعی.»(1)
و اینک نیست برای انسان، مگر آنچه را که کوشش کرده.
«لِلرِّجالِ نَصیبٌ مِمَّا اکتَسَبُوا و لِلنِّساءِ نَصیبٌ مِمَّا اکتَسَبنَ.»(2)
برای مردان از آنچه به دست آورند بهره ای،و برای زنان نیز آنچه به دست آورند بهره ای است
قال الصَّادقُ(ع):«اِنَّ اَمیرَ المُؤمِنینَ(علیه السلام)اَعتَقَ اَلفَ مَملُوکٍ مِن کَدِّ یَدِهِ».(3)
امام صادق علیه السلام فرمود:«امیرالمؤمنین علی(ع)هزار برده را از کارکرد و دسترنج خویش(خریداری و)آزاد نمود».
کانَ امیرُالمُؤمِنینَ(ع)یَقُولُ:«مَن وَجَدَ ماء وَ تُرابَاً ثُمَّ افتَقَرَ فَاَبعَدَهُ اللهُ».(4)
امیرالمؤمنین(ع)فرمود:«کسی که آب و خاک(و امکانات تولید)در اختیار دارد ولی فقیر (و در اثر تنبلی، بیکار)است خدا او را(لعنت و از رحمت خویش)دور می کند».
عَن اَبی عَبدِ الله(ع)قالَ:«اِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ الخَلقَ وَ خَلَقَ مَعَهُم اَرزاقَهُم حَلالاً، فَمَن تَناوَلَ شَیئاً مِنها حَراماً قَصَّ بِهِ مِن ذلِکَ الحَلالِ».(5)
امام صادق(ع)فرمود:«خداوند وسایل زندگی و معاش حلال را همراه آفرینش مردم، خلق کرد. پس اگر کسی حرام خواری کند، خداوند او را در برابر روزی حلال، مجازات خواهد کرد».
عَن اَبی عَبدِ الله(ع)قالَ:«اِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُبغِضُّ کَثرَهَ النَّومُ وَ کَثرَهَ الفَراغِ». (6)
امام صادق(ع)فرمود:«خداوند عز و جلّ از زیاد خوابیدن و کم کار کردن کراهت دارد».
بَشیرِ الدُّهان قالَ: سَمِعتُ اَبَاالحَسَنِ مُوسی(ع)یَقُولُ:«اِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُبغِضُّ العَبدَ النَّوامَ الفارغَ».(7)
بشیر روغن فروش گفت: از امام موسی بن جعفر(ع)شنیدم که فرمود: «خداوند از بنده پرخواب و بیکار نفرت دارد».
زندگی شرافتمندانه
زندگی شرافتمندانه ایجاب می کند که آدمی در جامعه شغلی را به عهده بگیرد و از سعی و عمل خود امرار معاش نماید. کسی که مالی در اختیار ندارد و می خواهد بدون کار و فعالیت، زندگی خود و عائله خویش را تأمین نماید، یا باید از راه دزدی و چپاول دیگران و دست زدن به کارهای قاچاق که با زندگی انسان بازی می کند و دیگر اعمال غیرمشروع، اموال دیگران را سرقت کند، یا با تکدی و تن دادن به ذلت و(سؤال)ازدسترنسج دیگران ارتزاق نماید و این هر دو، منافی با مقررات اسلامی و شرف انسانی است.قالَ رَسوُلُ اللهِ(ص):«مَلعُونٌ مَن اَلقَی کَلَّهُ عَلَی النّاسِ».(8)
رسول اکرم(ص)فرمود:«کسی که بار زندگی خود را به دوش مردم می افکند و از دسترنج مردم امرار معاش می کند، رانده و مطرود درگاه الهی است».
کار و فعالیت اقتصادی، باعث اعتماد به نفس و تحکیم شخصیت است و به انسان عزت و شرف می بخشد، سعی و کوشش برای امرار معاش، نشانه وظیفه شناسی اجتماعی است و آدمی را از دیگران بی نیاز می کند.
اشتغال به کار و مجاهده در راه تأمین زندگی شرافتمندانه، مایه سربلندی و افتخار و از عوامل سازگاری خانوادگی و اجتماعی است. کسی که زحمت می کشد و با دسترنج خویش، معاش خود و زن و فرزند را اداره می کند، در پیشگاه الهی مأجور است و در نظر مردم و عائله خود نیز مورد تکریم و احترام است.
خلاصه بیکارگشتن و در زندگی، سربار جامعه بودن به منزله کشتن شخصیت و پایمال کردن شرف انسان است. کسی که نیرومند و توانا است و می تواند از راه مشروع، امرار معاش نماید، ولی از قبول مسئولیت و انجام کار سرباز می زند، با این عمل ارزش اجتماعی خود را نابود می کند و موجبات پستی و سقوط خویش را فراهم می آورد.
کانَ رَسُولُ اللهِ(ص)اِذا نَظَرَ اِلَی الرَّجُلِ فَاعجَبَهُ قالَ:«هَل لَهُ مِن حِرفهٍ ؟ فَان قالُوا: لا، قالَ: سَقَطَ مِن عَینی».(9)
وقتی رسول خدا(ص)مردی را دید که اعضاء و عضلات نیرومندش باعث شگفتی آن حضرت می شد، سؤال کرد:«آیا حرفه و شغلی دارد»؟ اگر جواب منفی می دادند و می گفتند: نه، می فرمود:«از چشم من افتاد».
پس کار در اسلام، بسیار به آن سفارش شده و پیامبر خدا(ص)فرمود:«پیش از آنکه عرق بدن کارگر خشک شود، مزد کارش را بدهید». و فرمود:«روز قیامت خدا مخصوصاً بر سه نفر سخت خواهد گرفت:
الف) کسی که به نام، تعهدی بکند و قراردادی ببندد و آن را نقض کند یعنی بشکند؛
ب) کسی که شخص آزادی را، برده سازد و سپس او را بفروشد و از این پول برای خودش استفاده کند؛
ج) کسی که کارگری را استخدام کند و از او کار بگیرد و مزد کارش را ندهد».
در حدیث می خوانیم که یک نفر کارگر زحمتکشی که دستش از زیادی کار ورم کرده بود نزد پیامبر(ص)آمد و دستش را نشان داد.
حضرت دستش را گرفت و فرمود:«این دستی است که خدا و پیامبر آن را دوست میدارند».
کار عبادت است
روزی عده ای از اصحاب نزد حضرت رسول(ص)نشسته بودند. در همان اثنا مردی چالاک و با عجله از جلوی آنها با سرعت گذشت. اصحاب که ملاحظه کردند این مرد برای تحصیل روزی با آن شتاب زدگی در حرکت است، هرکدام به نوبه خود حرفی زدند و گفتند:ای پیامبر خدا! آیا این مرد که با این عجله برای تحصیل روزی می دود، عمل او خدا پسند است؟ و آیا در راه خدا گام برمی دارد؟ حضرت فرمود: اگر برای روزی فرزندانش تلاش می کند، در راه خدا است، و اگر برای تحصیل روزی خودش در کوشش است برای است، ولی اگر می دود تا بر دیگران فخر بفروشد و ریا کند، تا از این طریق چیزی پیدا کند و خود را به دیگران نشان دهد، این راه شیطان است.
چه افتخاری برای کارگر بالاتر از اینکه حضرت رسول اکرم(ص)فرمود:«هرکس برای کمک به یتیم و بینوایی کارکند، مانند کسی است که در راه خدا جهاد می کند، و مانند کسی است که شب را به عبادت می گذارند و روز را روزه می دارد». (10)
قالَ رَسُولُ الله صلی الله علیه و اله:«البَرَکَهُ عَشَرَهٌ اَجزاءٍ، تِسعَهُ اَعشارِها فِی التِّجارَهِ، وَ العَشرُ الباقی فِی الجُلُودِ».(11)
پیامبرخدا(ص)فرمود:«برکت ده قسمت است. نُه دهم برکت، در تجارت و یک دهم باقی مانده در پوست(گوسفندان است).
عَنِ النَّبیَ(ص)قالَ:«تِسعَهُ اَعشارِ الرِّزقِ فِی التِّجارهِ، والجُزءُ الباقی فِی السابِیا یَعنِی الغَنَمَ».(12)
پیامبر خدا(ص)فرمود:«نه دهم روزی، در تجارت و یک دهم باقی مانده در گوسفند (و دامداری)است».
عَن ابی عبدالله(ع)قالَ:«التَّجارَهُ تَزیدُ فِی العَقلِ».(13)
امام صادق(ع)فرمود:«تجارت عقل را زیاد می کند».
قالَ امیرالمؤمِنینَ(ع):«تَعَرَّضُوا لِلتِّجارَهِ فَاِنَّ فیها غِنیً لَکُم عَمَّا فی اَیدِی النّاسِ».(14)
امیرالمؤمنین(ع)فرمود:«تجارت کنید، زیرا نسبت به اموالی که در دست مردم است بی نیاز می شوید».
عَن ابی عبدالله(ع)قالَ:«تَرکُ التِّجارَهِ یَنقُضُ العَقلَ». (15)
امام صادق(ع)فرمود:«ترک کردن تجارت، عقل را کاهش می دهد».
عَن ابی عبدالله(ع)فی قَولِ اللهِ عَزَّ وَ جلَّ:«رَجالٌ لا تُلهیهِم تِجارَهٌ وَ لا بَیعٌ عَن ذِکرِ اللهِ» قالَ:«کانُوا اَصحابَ تجارَهٍ فَاِذا حَضَرَتِ الصَّلاهُ تَرَکُوا التِّجارَهَ وَ انطَلَقُوا اِلی الصَّلاهِ وَهُم اَعظَمُ اَجراً مِمَّن لَم یَتَّجِر».(16)
امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه «رِجالٌ لا تُلهیهِم تِجارَهٌ وَ لا بَیعٌ عَن ذِکرِ اللهِ» فرمود: «مراد، تجاری است که هنگام نماز دست از تجارت کشیده و نماز را برپا می دارند، و این گروه اجر بیشتری از تجاری دارند که (هنگام نماز) تجارت می کنند».
عَن اَبی جَعفَرِ علیه السلام قالَ: «مَن طَلَبَ الدُّنیاَ اِستِعفافاً «استغناءاً» عنِ النَّاسِ وَسَعیاً عَلی اَهلِهِ وَ تَعَطُّفاً عَلی جارِهِ لَقَی اللهَ عَزَّ وَ جلَّ یَومَ القِیامَهِ وَ وَجهُهُ مِثلُ القَمَرِ لَیلَهَ البَدرِ». (17)
امام باقر(ع)فرمودند:«کسی که برای بی نیازی از مردم و تلاش برای (کسب درآمد) خانواده و عطوفت و مهربانی بر همسایه خویش کار می کند، روز قیامت در حالی خدا را ملاقات می کند که صورتش مثل ماه شب چهاردهم(نورانی)است».
قالَ رَسُولُ اللهِ(ص):«وَ العِبادَهُ سَبعُونَ جُزءاً اَفضَلُها طَلَبُ الحَلالِ». (18)
پیامبر خدا(ص)فرمودند:«عبادت هفتاد بخش است که برترین آن کسب حلال است».
عَن عُمَرِ بنِ یَزیدِ قالَ: قُلتُ لِاَبی عَبداللهِ(ع)رَجُلٌ قالَ:«لَاَقعُدَنَّ فِی بَیتی وَ لَاصَلِّینَّ وَ لَاَصُومَنَّ وَ لَاَعبُدَنَّ رَبّی، فَامّا رِزقی فَسَیَاتینی، فَقَالَ اَبُوعَبداللهِ(ع): هَذا اَحَدٌ الثَّلاثَهِ الَّذینَ لا یُستَجابُ لَهُم».(19)
عمر بن یزید گفت به امام صادق(ع)عرض کردم: مردی می گوید من در خانه می نشینم و نماز خوانده و روزه می گیرم و پروردگار خویش را عبادت می کنم(و کار نمی کنم)ولی روزی من(به دستم)می رسد، امام صادق عیه السلام فرمود:«این مرد یکی از سه نفری است که دعایش مستجاب نمی شود».
عَن عَلِیَّ بنِ عَبدِ العَزیزِ قالَ: قالَ اَبُوعَبداللهِ(ع):«ما فِعلُ عُمَرِ بنِ مُسلِمٍ قُلتُ: جُعِلتُ فِداکَ اَقبَلَ عَلَی العبادَهِ وَ تَرَکَ التِّجارَهَ فَقالَ: وَیحَه اما عَلِمَ انَّ تارِکَ الطَّلَبِ لا یُستجَابُ لَهُ دَعوَهٌ اِنَّ قَوماً مِن اصحابِ رَسُولِ الله(ص)لَمَّا نَزَلَت «وَ مَن یَتَّقِ اللهَ یَجعَل لَهُ مَخرَجاً وَ یَرُقهُ مِن حَیثُ لا یَحتَسِبُ» اغَلقُوا الابوابَ، وَ اَقبَلُوا عَلی العِبادَهِ، وَ قَالُوا قَد کَفَینا فَبَلَغَ ذلِکَ النَّبیَّ(ص) فَاَرسَلَ اِلیهِم فَقَالَ: ما حَمَلَکُم عَلی ما صَنَعتُم؟ فَقالواُ: یا رَسُولَ اللهِ تَکَفَّلَ اللهُ لَنا بارزاقِنا فَاَقبَلنا عَلَی العِبادَهِ فَقَالَ: اِنَّهُ مَن فَعَلَ ذلِکَ لَ یُستَجَب لَهُ عَلَیکُم بِالطَّلَبِ». (20)
علی بن عبدالعزیز گفت: امام صادق(ع)پرسید:«عمر بن مسلم چه می کند؟» عرض کردم: فدایت شوم، رو به عبادت آورده و تجارت را ترک نموده است، پس امام(ع)فرمود: «وای بر او، آیا نمی داند که بیکار دعایش مستجاب نمی شود. زیرا وقتی آیه «وَمَن یَتَّقِ اللهِ یَجعَل لَهُ مَخرَجاً وَ یَرُقهُ مِن حَیثُ لا یَحتَسِبُ»(21) نازل شد، گروهی از اصحاب پیامبر خدا(ص)درها را بسته و رو به عبادت آوردند و گفتند:(دیگر کار نمی کنیم و به همین مقدار) بسنده می کنیم.
به رسول خدا(ص)خبر رسید، کسی را نزد آنها فرستاد و فرمود: چه چیزی شما را بر کار نکردن وادار کرد؟ عرض کردند: ای رسول خدا! چون روزی ما را، خداوند به عهده گرفته پس ما به عبادت رو آوردیم. پیامبر خدا(ص)فرمود:«کسی که چنین کند(و کار نکند و فقط مشغول عبادت شود)دعایش مستجاب نمی شود. بر شما لازم است به دنبال کسب روزی و درآمد بروید».
عَن اَبی عَبدالله(ع)قالَ:«نِعمَ العَونُ الدُّنیا عَلَی الاخِرَهِ».(22)
امام صادق(ع)فرمود:«دنیا یاور خوبی است برای آخرت(کسی که کار می کند و از دنیا چیزی به دست می آورد، می تواند آن را در راه آخرت مصرف کند)».
قالَ رَسُولُ الله(ص):«مَلعُونٌ مَن اَلقَی کَلَّهُ عَلی النّاسِ».(23)
پیامبر خدا(ص)فرمود:«کسی که سربار مردم است(و به واسطه بیکاری زحمت خویش را به گردن مردم می اندازد)از زحمت خدا دور است».
عَن عَمرِ و بنِ جَمیعِ، قالَ: سَمِعتُ اَبا عَبدِاللهِ(ع)یَقُولُ:«لا خَیرَ فَیمَن لا یُحبُّ جَمعَ المالِ مِن حَلالِ یَکُفُّ بِهِ وَجهَهَ، وَ یَقضی بِهِ دَینَهُ، وَ یَصِلُ بِهِ رَحمَهُ». (24)
عمرو بن جمیع گفت: شنیدم امام صادق(ع)فرمود:«خیری نیست در کسی که دوست ندارد مال حلالی را به دست آورد که آبروی خویش را با آن حفظ کند و بدهکاری خویش را بپردازد و با آن صله رحم نماید(و به نزدیکان و بستگان خویش ببخشد)».
عَن اِسماعِیلِ بنِ بَزیعِ قالَ: سَمِعتُ الرَّضا(ع)یَقُولُ:«لا یَجتَمِعُ المالُ اِلَّا بِخِصالِ خَمسٍ: بِبُخلٍ شَدیدٍ، وَ اَمَلٍ طَویلٍ، وَ حِرصٌ غالبٍ، وَ قَطیعَهِ الرَّحِم، وَ ایثارِ الدُّنیا عَلی الاخِرَهِ».(25)
اسماعیل بن بزیع گفت: شنیدم امام رضا(علیه السلام)فرمود:«در پنج صورت مال انباشته می شود، بخل زیاد و طولانی، حرص و آز، قطع رَحِم و برگزیدن دنیا دربرابرآخرت»
عَن اَبِی الطُّفیلِ قالَ: سَمِعتُ اَمیرَ المؤمِنینَ(ع)یَقُولُ:«الزُّهدُ فی الدُّنیا قَصرُ الاَمَلَ، وَ شُکرُ کُلِّ نِعمَهٍ، وَ الوَرَعُ عَن کُلِّ ما حَرَّمَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ».(26)
ابوالطفیل گفت: شنیدم امیرالمؤمنین(ع)فرمود:«زهد در دنیا عبارت است از کوتاهی آرزو و شکر هر نعمتی و پرهیز از آنچه خدا حرام کرده است».
عَن اَبِی الحَسَنِ مُوسی(ع)قالَ:«اِیَّاکَ وَ الکَسَلَ وَ الضَّجَرَ فَاِنَّکَ اِن کَسَلتَ لَم تَعمَل وَ اِن ضَجَرتَ لَم تُعطِ الحَقَّ».(27)
امام موسی کاظم(ع)فرمود:«از کسالت و دلتنگی بپرهیزید، زیرا اگر کسالت داری، کار نکرده ای و اگر دلتنگی حق را(به اهل آن)نداده ای».
عَن اَبی عَبدالله(ع)قالَ:«اِیّاکَ وَ الضَّجَرَ و الکسَل انهما مفتاح کل سُوءٍ، اِنَّهُ مَن کَسَلَ لَم یُؤدِّ حَقّاً وَ مَن ضَجَرَ لَم یَصبِر عَلی حَقِّ».(28)
امام صادق(ع)فرمود:«از دلتنگی و کسالت بپرهیزید، زیرا کلید هر شرّی است. کسی که کسالت دارد حقی را به اهل آن نداده و کسی که بی حوصله و دلتنگ است، صبر برحقی نکرده است».
قالَ اَبُو عَبدِاللهِ(ع):«عَلَیکَ بِاِصلاحِ المالِ فَاِنَّ فیهِ مُنبَههً لِلکَریمِ، وَ استِغناءٌ عَنِ اللَّئیمِ»(29)
امام صادق(ع)فرمود:«اصلاح مال بر تو لازم است، چون در اصلاح مال بیداری بزرگوار و بی نیازی از فرومایه است».
عَن اَبی عَبدِالله(ع)قالَ:«اَلکادُّ عَلی عِیالِهِ کَالمُجاهِدِ فی سَبیلِ الله».(30)
امام صادق(ع)فرمود:«تلاش گر برای(تأمین هزینه)خانواده، شبیه رمنده در راه خدا است».
عَن مَسمَعٍ قالَ: قُلتُ لِاَبی عَبدِاللهِ(ع):«اِنَّ لی اَرضاً تُطلَبُ مِنّی وَ یَرغَبُونَ فَقالَ لی: یا ابا سیّارٍ اَما عَلِمتَ اَنَّهُ مَن باعَ الماءَ وَ الطِّینَ وَ لَم یَجَعَل مالَهُ فی الماءِ وَ الطّینِ ذَهَبَ مَالُهُ هَباءً، قُلتُ: جُعِلتُ فِداکَ انِّ اَبیعٌ بِالثَّمَنِ الکَثیرَهِ، وَ اشتَری ما هُوَ اَوسَعُ رُقعَهً «رَبعَهً» مِنهُ، فَقال: لا بَاسَ».(31)
مسمع گفت: به امام صادق(علیه السلام)عرض کردم: زمینی دارم مطلوب و مرغوب (و دارای خریدار، آن را بفروشم؟)آن حضرت به من فرمود:«ای ابوسیّار! آیا نمی دانی کسی که آب و گل(زمین)را بفروشد و دارایی خود را در آب و گل(زمین)قرار ندهد، مال او غبار هوا شده(و نابود می گردد)»؟ عرض کردم: به قیمت زیادی زمین را می فروشم و(به جای آن)عمارت بزرگتری می خرم. فرمود: اشکالی ندارد».
علاء و عاصم
دو برادر به نام علاء بن زیاد حارثی و عاصم بن زیاد در بصره زندگی می کردند، هر دو به حضرت علی بن ابی طالب(ع)ارادت داشتند. علاء بیش از اندازه به امور مادی و دنیوی خود متوجه بود و برعکسش عاصم به دنیا پشت پا زده و قسمت اعظم وقت خود را در عبادت و امور معنوی صرف می کرد و در واقع هر دو از حدود صحیح و عادلانه تجاوز کرده بودند.علاء بیمار شد، علی(ع)به عیادت او آمد. زندگی وسیع و پرطول و عرضش توجه حضرت را جلب کرد، و واضح بود که علاء در زندگی مادی دچار زیاده روی شده است. حضرت فرمود: چه می کنی؟ به این زندگی دامنه دار چه احتیاجی داری؟ تو به آخرت و وسایل سعادت معنوی خود محتاج تری، قدری در آن کوشش کن. سپس فرمود: چرا، اگر زندگی خود را به منظور سعادت معنوی توسعه داده ای، اگر نظرت از این زندگی وسیع پذیرایی میهمان است، اگر هدفت از این بسط و توسعه، صله رَحِم و ادای حقوق مردم است، حرفی نیست. تو با همین علت در راه سعادت معنوی کوشیده ای و به آخرت نایل شده ای.
حضرت با این بیان ملایم و لطیف تذکر لازم را داد و در عین حال برای عمل او، احتمال صحیحی را بازگذاشت و ضمناً فهماند دنیایی که برای خدمت به مردم، برای صله رَحِم و احترام میهمان باشد، آن عین آخرت و معنویت است. علاء بدون اینکه در سخن حضرت درباره خودش چیزی بگوید به حضرت عرض کرد: «یا اَمیرَالمؤمنین اَشکُوا اِلَیکَ اَخی عاصِمَ بنِ زیادِ. قالَ: وَ مالَهُ؟ قالَ: لَبِسَ العَباءَ وَ تَخَلّی مِن الدُّنیا قالَ: عَلَیَّ بِهِ».
«یا امیرالمؤمنین ، من از برادرم شکایت دارم . فرمود:چه کرده؟ عرض کرد: عبایی پوشیده و زندگی دنیای خود را رها کرده است». یعنی اگر من در دنیای خود تندروی کرده ام و مورد انتقاد شما قرار گرفته ام، برادرم بر عکس من در امور معنوی دچار تندروی شده و زندگی دنیای خود را ترک گفته است.
حضرت دستور داد احضارش کنند. وقتی شرفیاب شد، به او فرمود: «ای دشمنک جان خود، دچار افکار انحراف آمیز شیطانی شده ای، چرا به زن و بچه خویش ترحم نمی کنی؟ تو گمان می کنی خداوندی که نعمتهای خود را بر تو حلال کرده میل ندارد از آن استفاده کنی و بهره مند گردی. تو کوته فکر و کوچک تر از چنین گمانی هستی».
یعنی برو و زندگی عادی خود راشروع کن، به زن و فرزند خویش رسیدگی کن، کسب کارت را دنبال کن و از لذایذ و نعمتهای الهی بهره مند شو. گفته علی(ع)سخن پیامبر و امر الهی است. دستور آن حضرت قطعی و لازم الاجراست. هر دو باید در روش خود تجدید نظر کنند و از افراط و تفریط پرهیز نمایند تا به سعادت و خوشبختی واقعی نایل شوند.
ولی یک مطلب، گویی برای عاصم، مشکل حل نشدنی بود و آن اینکه اگر برنامه دین لذت بردن از غذا و لباس است، چرا خود آن حضرت با لباس خشن و نان جوین زندگی می کند؟ حضرت هم فرمود:«من مثل تو نیستم، زمامداران الهی وظایف مخصوصی دارند. خداوند بر امامان و پیشوایان به حق، واجب کرده است که زندگی خود را با زندگی ضعفا و فقرای مردم اندازه گیری کنند و در لباس و غذا با آن ها هم قدر باشند تا فقر و تهیدستی باعث ناراحتی و رنج خاطرشان نشود و مایه سرکشی و طغیان آنان نگردد.(32)
بدن مسلمان زحمتکش به آتش نمی سوزد
زمانی که رسول خدا(ص)از جنگ تبوک بازگشت، سعد انصاری از پیامبر(ص)استقبال کرد. پیامبر(ص)با او مصافحه نمود، دستهای پینه بسته سعد توجه پیامبر(ص)را به خود جلب کرده، پرسید: «این درشتی و پینه دستانت چیست؟» سعد گفت: من با طناب و بیل به کار مشغول هستم و درآمدی را که از این راه به دست می آورم به مصرف خانواده ام می رسانم. پیامبر اکرم(ص)فرمود:«هذِهِ یَدٌ لا یَمَسُّها النّارُ»؛(33)«این دستی است که آتش جهنم به آن نخواهد رسید».خوردن اجرت کارگر عمل را تباه می کند
قالَ رَسُولُ الله(صلی الله علیه و آله):«مَن ظَلَمَ اَجیراً اَجرَهُ، اَحبَطَ اللهُ تَعالی عَمَلَهُ وَ حَرَّمَ عَلَیهِ ریحَ الجَنَّهِ وَ اَنَّ ریحَها لَتُوجَدُ مَسیرَهِ خَمسِ مِأهٍ».(34)رسول اکرم(ص)فرمود:«کسی که در مورد اجرت کارگر ستم روا دارد عملش تباه و از بوی بهشتی که با فاصله پانصد سال راه استشمام می شود، محروم می گردد.»
ظلم به کارگر گناه نابخشودنی است
امام هشتم(ع)از پیامبر اکرم(ص)روایت می کند که فرمود: «اِنَّ الله تَعالی غاَفَرَ کُلِّ ذَنبٍ اِلّا مَن جَحَدَ مَهراً اَو اغتَصَبَ اَجیراً اَجرَهُ اَو باعَ رَجُلاً حُرَّاً»؛ (35)«خدای متعال هر گناهی را می آمرزد، مگر کسی که مَهر زن خود را ندهد یا اجرت کارگر را نپردازد یا انسان آزاده ای را بفروشد».
پینوشتها:
1. النجم، آیه 39.
2. نساء، آیه 32.
3. وسائل، ج14، ص 22.
4. وسائل، ج12، ص 24.
5. فروع، ج5، ص 350.
6. فروع، ج1، ص 350.
7. خصال، ج2، ص 59.
8. تحف العقول، ص 37.
9. بحار، ج 23، ص 6.
10. داستانهایی از زندگی پیامبر(صلی الله علیه و آله)، ص 135
11. وسائل، ج12، ص 3.
12. همان.
13. وسائل، ج12، ص 4؛ فروع، ج1، ص 370.
14. وسائل، ج12، ص 5؛ فقیه، ج2، ص 6.
15. وسائل، ج12، ص 4.
16. وسائل، ج12، ص 8؛ فقیه، ج2، ص 63.
17. وسائل، ج12، ص 11؛ تهذیب، ج2، ص 98.
18. همان، فروع، ج1، ص 349.
19. وسائل، ج12، ص 14.
20. فروع، ج1، ص 351.
21. طلاق، آیه 30.
22. فقیه، ج2، ص 51.
23. تهذیب، ج2، ص 99.
24. فروع، ج1، ص 347.
25. وسائل، ج12، ص 19.
26. فروع، ج1، ص 347.
27. فروع، ج1، ص 351.
28. وسائل، ج12، ص 39.
29. وسائل، ج12، ص 40.
30. فروع، ج1، ص 352.
31. تهذیب، ج2، ص 116.
32. نهج البلاغه، ص 344(به نقل از: گفتار فلسفی، ج1، ص 57).
33. سفینه البحار، ج1، ص 12.
34. سفینه البحار، ج1، ص 12.
35. همان.
/ج