یک جامعه ی مسیحی

جان، اهل سالیزبری ( حدود 80- 1115) یکی از محققان بزرگ عصر خود و یک روحانی مشهور بود. او معاونت تامس بِکِت Thomas Becket، اسقف اعظم کانتربری را به عهده داشت که او را در مبارزه اش با هانری دوم حمایت
پنجشنبه، 21 دی 1391
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: Plato
موارد بیشتر برای شما
یک جامعه ی مسیحی
یک جامعه ی مسیحی
 
نویسنده: جان اهل سایزبری(*)
مترجم: کامبیز گوتن



 

اشاره:

جان، اهل سالیزبری ( حدود 80- 1115) یکی از محققان بزرگ عصر خود و یک روحانی مشهور بود. او معاونت تامس بِکِت Thomas Becket، اسقف اعظم کانتربری را به عهده داشت که او را در مبارزه اش با هانری دوم حمایت می کرد و بعدها اسقف شارتر Chartres شد. اثرِ او (Policraticus ( 1159، نخستین رساله ی سیستماتیک درباره سیاست است که در قرون وسطی نوشته شده و به صورت یک راهنمای فشرده از افکار رایج آن زمان و مدتها بعد، قابل توجه است.
***
بین یک حاکم خودکامه و یک شهریار تنها یک اختلاف اصلی وجود دارد، و آن این است که شهریار از قانون تبعیت کرده و به موجب آن بر مردم حکومت می کند و خود را خدمتگذار آنان می شمارد. او با اتّکاء، به قانون است که اداره امور کشور را در دست دارد و بار آن را متحمل می گردد؛ و رفعت او بر دیگران به این سبب است که اشخاص، مسئول امور خصوصی خویش هستند، و او بار تمامی مسئولیت کشور را به دوش دارد.
حال، احکامی از قانون وجود دارند که الزامشان همیشگی است و در میان تمام ملل از قدرت قانونی برخوردار بوده و به هیچ وجه تخطی از آنها بی کیفر نمی ماند...
بگذارید چاپلوسان و سر سپردگان حاکمان جلو آمده و زمزمه سر دهند، یا اگر این خیلی کم است، همه جا با بوق و کرنا اعلام کنند که شهریار یا امیر موظف به اطاعات از قانون نیست و اینکه میل و اراده او هر چه باشد حکم قانون را دارد. بگذارید اگر مایلند و جرأت دارند پادشاه خود را از میان کسی که تعهدی نسبت به قانون احساس نمی کند و یک قانون شکن است برگزینند، ولی من نه تنها جلوی آنها، بلکه در مقابل دنیا، می گویم که شاهان موظف به اطاعت از قانون اند.
امیر با شهریار در درجه نخست می باید یک ارزیابی کامل از خود بکند، و با دقت اوضاع کل کشور را که او نماینده و مظهر آن است بررسی نماید. یک کشور، به گفته پلوتارک Plutarch به مثابه ی پیکری است که هستی یافته و از رحمت آسمانی برخوردار است، که بالاترین حد انصاف و تعادل باید از کارهایش سر زند، و از چیزی که قدرت تعدیل دهنده ی عقل نام دارد تبعیت نماید. آن چیزهایی که در ما دینداری را اشاعه داده و تقویت می کند، و نیایش خداوند را مقدور می سازد ( پلوتارک می گوید که «خدایان»، البته من این را قبول ندارم) جای روح را در پیکر کشور پر می کند. و بنابراین کسانی را که بر اجرای امور مذهبی نظارت کرده و آن را هدایت می کنند می باید با دیده احترام نگریستشان و مثل روح یک جسم حسابشان کرد. زیرا چه کسی شک دارد که کارگزاران تقدس خداوند نمایندگان او هستند؟ به علاوه از آنجایی که روح، چونان شهریارِ جسم است و بر آن حکومت می کند، لذا آنانی را که نویسنده ما رؤسای دینی خطابشان می کند بر تمامی پیکر نظارت و سرپرستی می نمایند. آگوستوس Augustus Caesar در مقام قیصری خود تابع قدرت کاهنی پونتیف ها Pontiffs بود ولی برای این که خود را از این اطاعت خلاص کرده و کسی را بالاتر از خود نداند کاری کرد که او را به عنوان پونتیف وِستا Vesta [الهه ی گرما و آتش] قبولش کنند و سپس خود را به مقام یکی از خدایان در خلال عمرش ترفیع داد. جای سر در پیکر کشور را شهریار گرفته که فقط از خدا اطاعت می کند و آنانی که دست نشانده و نمایندگان خدا بر روی زمین اند، حتی در پیکر انسانی نیز سر به روح توسل جسته و از آن فرمان می برد. جای قلب را سِنا پر می کند، که کارهای خوب یا بد را سبب می گردد. وظایف چشمها و گوشها و زبان را قضات و فرمانداران استانها به عهده دارند. مسئولان و سربازان حکم دستها را دارند. آنانی که همیشه خدمت شهریار را می کنند به پهلوها شبیه اند. مأموران مالی و خزانه داران را می توان با معده و روده ها مقایسه کرد که اگر به سبب حرص و آز زیاد متراکم شده و با سماجت آنچه را که انباشته اند نگهدارند باعث بیماریهای شفا ناپذیر بی شماری شده به طوری که به علت این بیماریها تمامی بدن در خطر نابودی قرار می گیرد. برزگران حکم پاها را دارند که همیشه به خاک می چسبند، و به خصوص احتیاج به این دارند که سر مواظبت از آنها کرده و راهنمایشان باشد، زیرا با راه پیمودن روی زمین و انجام خدمت، بیشتر از هر قسمت دیگر بدن با سنگ برخورد کرده و صدمه می بینند و بنابراین به کمک و مواظبت نیاز دارند؛ چه، آنها هستند که بلند می شوند و بدن را نگه می دارند و وزنش را تحمل کرده و به جلو می برند. از قوی ترین بدن، قدرت پاها را سلب کنید دیگر قادر نخواهد بود با توان خود جلو برود، بلکه مجبور خواهد شد با رنج و خجلت با دست پیش بخزد و یا حیوانات او را کشیده و پیش برانند.
کسانی که عهده دار مشاغل پایین تراند و به یمن خدماتشان تمامی اعضای کشور بر زمینِ محکم، گام بر می دارند پاها نامیده می شوند. برزگران جزء این گروه اند که همیشه به خاک چسبیده و به زمین های زراعی یا تاکستان ها و یونجه زاران و باغ های گل می رسند. بسیاری از خیاطان، پیشه وران فنی که با چوب، آهن، مفرغ سر و کار دارند و یا ادواتی با فلزهای دیگر می سازند باید جزو این گروه محسوب شوند؛ مشاغل جزیی، و بسیاری از فعالیتهایی که برای اعاشه زندگی است، یا افزایش داراییهای شخصی و ارتباطی با مسئولیتهای دولتی ندارند همگی تا بالاترین حد برای کشور مفید و سودبخش می باشند. تمامی این مشاغل مختلف چنان شمارشان زیاد است که کشور در مقایسه با خرچنگ هشت پا و یا حتی هزار پا هم تعداد پاهایش بیشتر است، و چون تعدد آنها زیاد است نمی شود که نام همه را در اینجا برد؛ گرچه شمار اینها طبیعتاً بی نهایت نیست ولی تنوعشان آن چنان زیاد است که هیچ نویسنده ای قادر نبوده قاعده ویژه ای برای هر نوع بخصوص تعیین نماید. ولی این امر درباره هر یک و همگی آنان به طور کلی تکلیف شده که در کارشان از حدود و ثغور قانون تجاوز نکرده و در تمامی موارد نفع جامعه را پیوسته در نظر داشته باشند. زیرا زیر دستان به مهتران مدیون هستند که به آنها رسیدگی شود. همان طور که مهتران در عوض مدیون زیر دستانشان اند که آنچه را که برای محافظت و کمک لازم باشد تهیه ببینند. به همین دلیل پلوتارک می گوید این طریقه در تمامی چیزهایی که به نفع طبقات پایین تر است می باید دنبال گردد، یعنی برای توده مردم؛ زیرا اقلیت همیشه تسلیم اکثریت می گردد. در واقع علت برقراری نظام ناظران حکومتی برای این منظور بوده که اتباع کشور در مقابل اجحاف حکایت شده و این که وطن را از طریق خدمات آنها، باصطلاح «کفشی به پایش دوخت». چه، وقتی کشور در مقابل اجحاف بی دفاع ماندگویی که پایی را از آن «کفش» کنده باشند، - چیزی که برای حکام مایه ننگ است. زیرا یک ملت مبتلا به بلا نشانه و دلیل بر نقرسی است که شهریار به آن مبتلا است. فقط موقعی می تواند سلامت یک کشور خوب و شکوفا باشد که اعضاء بالاتر، آنهایی را که پایین تراند محافظت کرده و پایین تران با وفاداری و همت کامل به انتظارات بحق بالاترهایشان جامه عمل بپوشانند، به طوری که هر کدام و همه آنها با حسن نیت به یکدیگر چنان عمل کنند که گویی اعضای همدیگراند، و هر یک نفع خود را بیشتر در آنجایی ببینند که به سود همگان تمام شود.
من یکی راضی هستم و قبول دارم که کتف های وفاداری، قدرت یک فرمانروا را نگهدارد؛ و نه تنها خود را صبورانه تابع قدرت او می دانم بلکه تا زمانی که وی تحت فرامین خداوند عمل می کند و توکل به او دارد خرسندم. ولی اگر او فرامین الهی را زیر پا گذارد و مرا وادار کند به ضدّ خدا وارد جنگ شوم آنگاه بی محابا جواب خواهم داد که خدا بر هر انسانی در روی زمین رجحان دارد. لذا پایین ترها به بالاترها باید توّسل جسته و از آنها پیروی کنند، و اندام از سر اطاعت نمایند به شرط آنکه از دین تخطّی نشود.

پی نوشت ها :

* - From John of Salisbury: The Statesman's Book, trans by John Dickinson,pp.3, 33-4, 64-5, 243-4, 258. Copyright 1927 by Alfred A. Knopf, Inc.

منبع: لوفان باومر، فرانکلین؛ (1913)، جریان های اصلی اندیشه غربی، کامبیز گوتن، تهران: حکمت، چاپ سوم.

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما