تأثیر معنوی سید جمال الدین در پرورش استعدادهای شایسته

به تعبیر زیبای شهید مطهری: شخصیتها نیز به مانند بعضی عناصر طبیعت «جذب و دفع»دارند و می توانند با تأثیر خود، در محیط اجتماعی عناصری را از انسانها جذب نمایند و عناصر دیگری از خود دور سازند. این تأثیر شخصیتها برحسب
يکشنبه، 1 بهمن 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تأثیر معنوی سید جمال الدین در پرورش استعدادهای شایسته
تأثیر معنوی سید جمال الدین در پرورش استعدادهای شایسته

 

نویسنده: سید محمدثقفی




 

تأثیر شخصیتها:

به تعبیر زیبای شهید مطهری: شخصیتها نیز به مانند بعضی عناصر طبیعت «جذب و دفع»دارند و می توانند با تأثیر خود، در محیط اجتماعی عناصری را از انسانها جذب نمایند و عناصر دیگری از خود دور سازند. این تأثیر شخصیتها برحسب قدرت نفوذ و عظیم بودن شخصیت افراد بستگی دارد.
«شخصیت افراد از نظر عکس العمل سازی در روحها و جانها یکسان نیست. به هر نسبت که شخصیت حقیرتر است کمتر خاطره ها را بخود مشغول می کند. و در دلها هیجان و موج ایجاد می کند. و هر چه عظیم تر و پرنیروتر است خاطره انگیزتر و عکس العمل سازتر است. خواه عکس العمل موافق یا مخالف»(1)
گاهی شخصیتهایی پیدا می شود که پرتو شخصیتی آنها فراتر از زمان خود می رود و در زمانهای دور هم می تواند افرادی را جذب کند، پرورش دهد و راهنمایی کند. و آنها را در بسیج مردمی و نهضتهای اجتماعی تحریک نماید نظیر چنین شخصیتهایی در تاریخ دنیای قدیم و معاصر فراوان است و در همه قلمرو حیات اجتماعی -فرهنگی ملتها به چشم می خورد. تأثیر شخصیت امام علی(ع)، حسین بن علی(ع)، مولانا غزالی، در دنیای قدیم و گاندی، سید جمال الدین در عصر حاضر، از نمونه های بارز این شخصیتها است. اینها هر کدام در قلمرو اجتماعی- سیاسی و فکری و فرهنگی تأثیر مهمی داشته اند و حتی توانسته اند استعدادهای شایسته نسل های بعدی را نیز پرورش دهند و بارور سازند.
قطعاً سید جمال الدین اسدآبادی از نمونه های روشن این چنین شخصیتها است.

عوامل نفوذ:

مرحوم مطهری بسان دیگر فیلسوفها، عامل این جذب را«همان»سنخیت می داند، یعنی اگر در میان دو نفر مشابهت و سنخیتی از نظر فکری و... نباشد هرگز نمی توانند با همدیگر دوست شده و کشش داشته باشند.(2)
البته به نظر مرحوم مطهری علت اساسی این جذب و دفعها، نیاز انسانی است. او می نویسد:
«انسان موجودی نیازمند است و ذاتاً محتاج آفریده شده، با فعالیتهای پی گیر خویش می کوشد تا خلاء های خود را پرکند و حوائجش را برآورد و این نیز امکان پذیر نیست بجز آنکه به دسته ای بپیوندد و از دسته ای رشته پیوند را بگسلد. تا بدین وسیله از دسته ای بهره گیرد و از زیان دسته دیگر خود را برهاند و ما هیچ گرایش و انزجاری را در وی نمی بینیم مگر اینکه از شعور استخدامی او نضج گرفته است.(3)
ولی از طرف دیگر«علاقه به قهرمان»و قهرمان پرستی، همواره علاقه ای است که در انسان وجود داشته و دارد. سرچشمه این علاقه متعدد و ژرف است. در این بیان دو عامل از دیگر عوامل جالب تر به نظر می رسد:
الف) گریز ناپذیربودن رهبری در تمام شئون زندگی اجتماعی و در هر سازمان اجتماعی عمده(4) در اقتصاد، سیاست، روابط خارجی، امورنظامی و دریایی، آموزش و پرورش، خانه سازی، جاده سازی، دردین، هنر، ادبیات، موسیقی، معماری و علوم، تصمیمهای اساسی بدست تنی چند و در بسیار موارد یک تن گرفته می شود که قضاوت و سلیقه شان به صورت قوانین مطلق کشور در می آید.(5)
ب) شاید سرچشمه دیگر علاقه به قهرمان را در طرز تفکری جست که در جریان آموزش و پرورش جوانان رشد می نماید.
«تاریخ، هر ملت را به شکل کارهای برجسته ای که شخصیتهای بزرگشان-چه واقعی و چه افسانه ای انجام داده اند به جوانان عرضه می کنند در بعضی فرهنگهای باستانی- قهرمان بصورت بنیانگذار ملت، مورد تجلیل قرار گرفته و ستوده می شود مانند ابراهیم در مورد اسرائیلها و رد مولوس در مورد رومیان.(6)
وجود این ضروریت اجتماعی و تلقین آن آموزش تاریخی روان آدمی را به تجلیل و احترام«قهرمان»و «رهبری»اجتماعی سوق می دهد. اندیشه خیال انگیز انسانی احیاناً رهبران را قداست بخشیده و آنها را به جایگاه خدایگان رسانیده است.
بهرحال نقش رهبر در پرورش استعدادها و خلاقیتها بسیار مهم است و اصولاً باید تعریف رهبری را در همین دو نکته خلاصه کرد:
«رهبری داشتن قدرت و نقش اخلاق در:
الف) سازمان بخشی به نیروهای متفرق اجتماعی
ب) و حداکثر استفاده از آنها در نیل به هدفهای دلخواه فردی یا مشترک اجتماعی است.(7)
ولی چگونه «قهرمان»و «مردبزرگ»می تواند نیروهای متفرق را به اهداف خود برساند و از چه شیوه ای استفاده می کند و انگیزه تحریک افراد را چگونه به پویش در می آورد نقطه اساسی است که در بحث «نفوذ شخصیت ها مطرح می باشد!؟
شاید یک سرچشمه مهمتر جاذبه ای که رهبر برای پیروانش دارد این باشد که پیروان در خصال و پیروزیهای رهبر آرزوهای خویش را ارضاء شده احساس می کنند. آنان در شکوه و قدرت و شور و هیجان رهبر، خود را شریک می دانند. زندگی کسانی که از لحاظ احساس بی رنگ و روح بود معنی و مفهوم تازه ای پیدا می کند. نابرابریها و بیدادگریهای زندگی روزانه و گاهی کمبودهای زندگی شخصی اهمیتش ناچیز می شود. «من»انسان بی هیچ کوششی و هیچ خرجی وسیعتر می شود.
رهبر کار کشته از این وضع استفاده مؤثری می کند. مخصوصاًً در عصرجدید ناسیونالیسم که موفقیت بت پرستی در برابر مفاهیم مجرد کشور و ملت تکامل یافته است. رهبر به وسیله اتحاد این مفاهیم مجرد با مبارزه خویش برای رسیدن به قدرت شور و شوقی را که در پیش متوجه سنتهای تاریخی، نهادها، نمادها، ایده ئولوژیها بود به سوی خویش متوجه می سازد. آنگاه او قادر است که آنچه را که قدیمی و پابرجاست تغییردهد.(8)
البته این تفسیر سیدنی هوک بیشتر در مورد قهرمانان سیاسی و احیاناً فکری مطرح بوده است که هر رهبری و قهرمانی برحسب فرهنگ محیط خود اهداف و آرمانهای پیروان خود را به طور سمبلیک در وجود خود تجسم می دهد و به قدرت می رسد و محیطی را بوجود می آورد.
طبیعی است که محیط ها و فرهنگها با همدیگر تفاوت دارند، ممکن است قهرمانی ناسیونالیسم را در عصری مثلاً قرن نوزدهم مطرح سازد. رهبری دیگر، الهام گیری از فرهنگ محیط ایده«جهان وطنی»اسلامی را مطرح نماید که قطعاً سید جمال الدین از دسته دوم بوده است.
نفوذ اندیشه سید در جهان اسلام قرن سیزده و بسیج اجتماعی مسلمانان و ندای اتحاد اسلامی او چنان غلغله ای در میان مسلمانان به راه انداخته است که او را به صورت یکی از قهرمانان و مردان بزرگ تاریخ درآورده است.

زعمای اصلاح در عصر جدید:

بعضی از نویسندگان معاصر، سید جمال را از رهبران اصلاحی جهان اسلام بحساب آورده اند و برخی دیگر او را از رجال و مردان خود ساخته تاریخ شمرده اند که توانسته اند موجی در جامعه خود ایجاد کنند و منشاء اصلاحات اجتماعی و فرهنگی مسلمین گردند.
اطلاق واژه«اصلاح»و «مصلحان»بیشتر در قرن سیزده - نوزده بکار رفته است که جهان اسلامی آکنده از آشفتگی اجتماعی و استبداد سیاسی بوده است. هر کدام از زعمای«اصلاح»به روشی خواسته اند جهان اسلام را بیدار ساخته و مسلمانان را به احیای اصالت خویشتن بازسازی فرهنگ خود و بریدن دست اجانب از سلطه بر کشورهای اسلامی، تشویق و تحریک نمایند.(9)
به تعیر احمد امین:
«جهان اسلام در این قرن(سیزده) بسان پیرمرد فرتوتی است که حوادث روزگار او را از پای درآورده و کثرت گرفتاری و تواتر ناگواریها اعصاب او را خورد کرده است. رژیم های فاسد، حاکمان مستبد، هرج و مرج اوضاع، خمود و جهل عمومی، تسلیم به قضا و قدر بودن و دست روی دست گذاشتن، زندگی اجتماعی مسلمین را شکل می دهد. دین ناب اسلام روح خود را باخته و تنها به شعائر خشک ظاهری بسنده شده است. مذهب که غذای انسان را تأمین می کند، هیچ گونه ارتباط با قلب آدمی ندارد.
خرافات و اوهام تسلط یافته و اصحاب خرقه و تصوف میدان داران زمان گردیده اند، قبرپرستی و مرده پرستی بی آنکه از پیام آنها الهام بگیرند مد روز و عمل و کار که رمز موفقیت و کلید رستگاری است مهمل گذاشته شده اند. آری در میدان کارزار، تنها عمل به کار آید نه توسل، اوهام و بهره گیری از خرافات(10)

نقش مصلحان:

در چنین اوضاع اسفباری مصلحانی از تبار سید جمال الدین، کواکبی- و امثالهم قیام کرده اند کار عمده مصلحان دینی است که ارزشهای مغفول اجتماعی- فرهنگی را احیاء می کنند. و بر جامعه خواب آلوده آگاهی می بخشند.
و مصلح درد اجتماعی ملت را بیشتر از آنها درک می کند و به نظرات و تهدیدهائی که استقلال و کیان آنها را تهدید می کند آگاهی کامل دارد و در عین حال اسباب بیداری و درمان آسیبهای اجتماعی را دقیقاً اطلاع داشته و علاج می نماید.(11)

اهداف عمده سید جمال الدین:

مرحوم عنایت به مانند احمد امین، عمده ترین میراث فکری سید جمال الدین را برای جهان اسلام در موارد زیرخلاصه می کند:
(نخست اعتقاد به توانایی ذاتی دین اسلام برای رهبری مسلمانان و تأمین نیرومندی و پیشرفت آنان.
دوم: مبارزه با روحیه تسلیم به قضاء و قدر و گوشه نشینی و بی جنبشی.
سوم: بازگشت به منابع اصلی فکر اسلامی.
چهارم: تفسیر عقلی تعالیم اسلام و فراخواندن مسلمانان به یادگرفتن علوم نو.
پنجم: مبارزه با استعمار و استبداد به عنوان نخستین گام در راه رستاخیر اجتماعی و فکری مسلمانان.(12)
این تجدید حیات دین که سید داعی آن بود چنان موجی در جهان اسلام ایجاد کرد که مبدأ تحول سیاسی، اجتماعی و فکری مسلمانان گردید و انگیزه عمده نهضتهای مشروطه خواهی و نظام پارلمانی نشد. علاوه بر آن سید، متفکرانی همانند خود تربیت کرد که هر کدام منشاء آثار زیاد و مردان تحول اجتماعی بودند.
افکار تابناک استاد، در میان شاگردان چنان التهابی بوجود آورد که شیفته وجود سید گردیده و احیاناً حیات خود را در راه احیای آرمانهای او از دست دادند. و دقیقاً این همان جاذبه ای بود که وجود سید همه همفکران و پیروان خود را بسوی خود جذب نموده و استعدادهای شایسته آنان را پرورش داد و به تعبیر فریدون آدمیت:
در میان همه اندیشه گران مشرق، هیچکس را جز سید جمال الدین اسدآبادی نمی شناسیم که نفوذ کلامش از جبل الطارق تا جاوه گسترده باشد. در آن عصر تنها مرد آسیا بود که به فکر مبارزه دسته جمعی مشرقیان علیه مغربیان متعرض استعمارگر، بود و نیز اندیشه ناسیونالیسم اسلامی هرچه بود، آفریده او بود، سخنان سید جمال در نظر علمای تونسی حکم«کتاب»را داشت، طلاب مسلمان هندی او را «می پرستیدند»پیشوایان نهضت آزادی هندوستان از هندو و مسلمان، او را به «بزرگی »ستوده اند و تجدد خواهان عرب پایه اش را به «پیامبری»رسانیده اند. این جنبه سید جمال الدین اسدآبادی را هیچکدام از اندیشه گران خاور زمین مطلقاً بدست نیاورده اند.(13)

شیفتگان مکتب سید جمال الدین اسدآبادی در جهان اسلام:

اگر فیلسوفان، عقل و اندیشه را سیراب کرده اند، اگر مشایخ عرفان، مریدان خود را تسلیم وار بار آورده اند، مصلحان اجتماعی، عشق و عقل را توامان تربیت داده اند و پیروان خود را «متفکر فداکار»پرورانده اند. قطعاً سید جمال الدین از این نمونه، مصلحان اجتماعی است که نفوذ معنوی و شخصیتی او را در وجود شاگردانش به عمق می بینیم و مشاهده می کنیم شیفتگان سید نه فقط از میان مسلمانان آنهم در همه ملتهای (هندی و ایرانی وترک و افغانی) آن بود بلکه نفوذ کلمه و تأثیر شخصیت وی در میان پیروان دیگر ادیان و حتی غیرمذهبی ها هم دیده می شود به تعبیر عنایت:
«بسیار کسان دیگر از نویسندگان و روشنفکران مصری و سوری در این دوره (اقامت سید در مصر) از عقاید سید اثر پذیرفتند. در میان پیروان و مریدان سید نام دو تن یکی شیخ محمدعبده پیشوای جنبش تجددخواهی دینی و دیگر سعد زغلول بنیانگذار حزب وفد رهبر پیکار مصریان در راه استقلال ملی است ولی نکته در خور توجه بیشتر آن است که این پیروان و مریدان منحصر به جامعه مسلمانان مصر نبودند بلکه برخی همچون یعقوب صنوع یهودی و لوئی صابونچی و ادیب اسحق و شبلی شمیل مسیحی به ادیان دیگر تعلق داشتند.(14)
و در میان ایرانیان شیخ الرئیس قاجار میرزا آقاخان کرمانی را در عصر قاجار و سید محمدطباطبائی ملک المتکلمین از رهبران مشروطه، و بالاخره دکتر شریعتی و امثالهم را در عصر حاضر می توان از پیروان سید بحساب آورد. این مقاله برآنست که تأثیر سید جمال را بر هر یک از این متفکران و مصلحان اجتماعی به اجمال پی گیری کرده و نفوذ شخصیت و تأثیر معنوی او را در تحولات اجتماعی- فکری برهر یک از شاگردان و پیروان او مبرهن سازد.

محور اساسی تحولات:

اصولاً می توان ابعاد نفوذ شخصیتی سید را بر محورهای چندی تقسیم نمود که بر حسب این محورها شاگردان شایسته او متمایز شده اند و هر کدام از آنها در محور خاصی شایستگی و برجستگی ممتازی را نشان داده اند. البته نفس گرم سید بربسیاری از شنوندگان جهان اسلام اثر گذاشته است ولی عده ای در میان آنها، محو جاذبه شخصیتی استاد شده اند و او را تا حد ستایش پرستیده اند که البته این نحو احساس لازمه ی قهرمان پرستی و از گرایش ایده آل سازی انسان سرچشمه می گیرد. تا جائی که محمد عبده در مورد او این چنین ستایش می کند:
«له سلطة علی دقائق المعانی و تجدیدها و ابرازها فی ضوء ها اللائقة بها، کان کل معنی قد خلق له و له قوة فی حل ما یفصل منها کان سلطان شدید البطش، فنظرة منه تفکک عقدها، کل موضوع یلقی الیه یدخل للبحث فیه کانه صنع الدیه، فیاتی علی اطرافه و یحیط بجمیع اکتافه و یکشف سرالغموض عنه، فیظهر المستور منه، و اذا تکلم فی الفنون حکم فیها حکم الواظعین لها، ثم له فی باب الشعریات قدرة علی الاختراع، کان ذهنه عالم الصنع و الابداع و له لسن فی الجدال. حذق فی صناعة الحجة لایلحق فیها احد الا ان یکون فی الناس من لاتعرفه».
اما اخلاقه فسلامه القلب سائدة فی صفاته و له حلم عظیم یسع ما شاء الله ان یسع الی ان یدنو منه احد لیس شرفه او دینه فیقلب الحلم الی غضب تنقض منه الشهب فبینما هو حلیم اواب اذ هو اسد و ثاب و هو کریم یبذل ما بیده قوی الاعتماد علی الله لاینال ما تاتی به صروف الدهر».(15)
عمده ترین شاگردان سید درمصر، ایران، استانبول، عثمانی که همواره بمانند ستاره دور وجود او چرخیده اند عبارتند از:
در مصر: شیخ محمدعبده، شیخ عبدالکریم سلمان- شیخ ابراهیم لقانی- شیخ سعد زغلول- شیخ ابراهیم هبلاوی- یعقوب صنوع- شبلی شمیل- ادیب الحق- سلیم عنجوری.
ایرانیان: محمدطاهر تبریزی صاحب امتیاز روزنامه اختر- عبدالحسین میرزا- شیخ الرئیس میرزا- عبدالحسین آقاخان کرمانی-در نسلهای بعدی سید محمدطباطبائی.
سوریها: رشید رضا- صاحب مجله النار- امیرشکیب ارسلان در نسل دوم.
هندیها: محب حسین- صاحب امتیاز مجله«معلم شفیق».
مهمترین محورهای فعالیت و تأثیر شخصیتی سید را می توان در مسائل زیرخلاصه کرد:
1- تفسیر عقلانی اسلام و تجدید حیات دینی.
2- اتحاد اسلامی و وحدت مسلمین.
3- تنویر افکار از طریق روزنامه نگاری و رسالت قلم.
طبیعی است که در هر یک از این محورهای سه گانه، شخصیتهای برجسته ای تربیت کرده و نابغه های مهمی ببار آورده اند. اینک برای هر یک از این محورهای سه گانه شواهدی می آوریم.
1- تفسیر عقلانی اسلام و تجدید حیات دینی.
به جرأت می توان گفت که هدف عمده سید جمال نوعی وفاق میان تفهم عقلی و دلیل بیشترین تأثیر را برشیخ محمدعبده و شاگردش سید محمدرشید رضا گذارده است. عبده در این باره می گوید:
نخستین [ دعوت من از مسلمانان ] آن بود که اندیشه خود را از قید «تقلید»برهانند. و دین را به شیوه سلف امت فهم کنند و در فراگرفتن معارف دینی به منابع نخستین آن روی آورند و آنها را به ترازوی عقل بشری بسنجند، همان عقلی که خداوند آفریده است، تا آدمی را از گزافه کاری و پندار و گمان نادرست باز دارد و ثابت کنم که دین اگر از این دیدگاه نگریسته شود، دوست علم است و انسان را به کاوش در رازهای هستی دلیر می کند و به گرامی داشتن حقایق ثابته و اعتماد برآنها در پرورش نفس و درستکاری فرا می خواند. من همه اینها را یک مطلب می دانم و در دفاع از آن با مخالفت دو گروه روبرو می شوم: نخست طلاب علوم دینیه و کسانی که مانند ایشان می اندیشند و دوم فراگیرندگان فنون این عصر و کسانی که جانبداری ایشانند.(16)
به همین جهت عبده تجدید حیات دینی را ضرورتی برای عظمت اسلام و احیای کرامت مسلمانان می داند و بمانند استادش سید، حیات جاوید مسلمانان را در بازنگری نو درتعالیم اسلام می بیند که چگونه این اسلام در آغاز برای مسلمانان حیات بخش بود ولی اکنون مایه ی شرمندگی شده است.
رشید رضا در مقدمه تفسیر المنار در باز فهمی آیات قرآن چنین می نویسد:
«کنت من قبل اشتغالی بطلب العلم فی طرابلس الشام مشتغلا بالعبادة میالا الی التصوف و کنت انوی بقراءة القرآن الاتعاظ بمواعظه لاجل الرغبة فی الاخرة والزهد فی الدنیا. و لما رأیت نفسی أهلا لنفع الناس بما حصلت من العلم علی قلته صرت اجلس الی العوام فی بلدنا اعظهم بالقرآن، مغلبا الترهیب علی الترغیب و الخوف علی الرجاء و الانذار علی التبشیر و الزهد فی الدنیا علی القصد و الاعتدال فیها.
«فی اثناء هذه الحال الغالبة علی ظفرت یدی بنسخ من جریدة العروة الوثقی فی اوراق والدی، فلما قرأت مقالاتها فی الدعوة الی الجامعة الاسلامیة و اعاده مجد الاسلام و سلطانه و عترته و استرداد ما ذهب من ممالکه و تحریر ما استبعد الاجانب من شعوبه اثرت فی قلبی تأثیراً دخلت به فی طور جدید من حیاتی و اعجبت جد الاعجاب بمنهج تلک المقالات فی الاستشهاد و الاستدلال علی قضایاها بایات من الکتاب العزیز و ما تضمنه تفسیرها ممالم یحوم حوله احد من المفسرین علی اختلاف اسالیبهم فی الکتابه و مدارکهم فی الفهم واهم ما انفرد به منهج العروة الوثقی فی ذلک ثلاثة امور:
احدها: بیان سنن الله تعالی فی الخلق و نظام الاجتماع البشری و اسباب ترقی الامم و تدلیها، وقوتها و ضعفها.
ثانیها: بیان أن الاسلام دین سیادة وسلطان و جمع بین سعادةالدنیا و سعادة الاخرة، و مقتضی ذلک انه دین روحانی اجتماعی، و مدنی عسکری و ان القوة الحربیة فیه لاجل المحافظة علی الشریعة العادلة و الهدایة و عزة الملة، لا لاجل الاکراه علی الدین بالقوة.
ثالثها: ان المسلمین لیس لهم جنسیه الا دینهم، فهم اخوة لایجوز ان یفرقهم نسب و لالغه و لاحکومه.
توجهت نفسی بتأثیر العروة الوثقی الی الهجره الی السید جمال و التلقی عنه و کان قدجاء الی الاستانة، فکتبت الیه بترجمتی و رغبتی فی صحبته و انه لایصدنی عنها الا اقامته فی الاستانة، لاعتقادی انه لایستطیع طول القام فیهاء و عللت ذکر بقولی لان بلاد الشرق امست کالمریض لاحمق یابی الدواء و بکافة لانه دواء»(17) شیفتگی این شخصیت شایسته «عبده و رشید رضا»به سیدجمال از آن جهت بوده است که آمال خود را در کرامت مسلمین و عظمت اسلام در اندیشه ها و افکار سید، محقق یافته اند و لذا عاشق گونه از یار و دیار خود دست کشیده و برگرد وجود او حلقه زده اند.
دومین محور از اندیشه های سید، عظمت مسلمین، اتحاد اسلامی و تجدید کرامت مسلمانان است. این مقوله نیز در شخصیت برخی دیگر از شیفتگان مکتب او تأثیر گذارده و آنها را بر جاذبه سید پیوست داده است. اصطلاح پان اسلامیزم همسان با پان تورانیسم و پان جرمانیسم در قرن نوزده وارد اصطلاحات سیاسی گردیده و آن زمانی بود که «نهضت خلافت»از طرف مسلمانان هند، در پی سقوط دولت عثمانی سرگرفت و جنبش وحدت اسلامی درحمایت دولت عثمانی مسأله روز شد، اما پیش از این تاریخ، سید جمال الدین منادی این فکر بوده و سالهای متمادی از عمر خود را در راه تحقق آن سپری کرده است. سرمقاله های مجله عروة الوثقی که بهمراهی محمدعبده ازپاریس انتشار می یافت اندیشه وحدت اسلامی را در میان جهان اسلام پخش می کرد. البته آن روزه هدف سید از وحدت اسلامی، نوعی تفاهم و سازش میان مسلمانان و پیروان مذاهب مختلف در مبارزه با استعماررنگ دیگری بخود گرفت و وحدت دولتهای اسلامی را به رهبری سلطان عبدالحمید خواستاربود، اما اساس فکر بسان بذر اولی این اندیشه در پاریس(عروه الوثقی)ریخته شد. هرکسی که بعدها در جهان اسلام به وحدت اسلامی و اتحاد مسلمانان دعوت کرده بگونه ای مستقیم و غیرمستقیم از پیروان و متأثران اندیشه سید جمال بوده است.
این اندیشه درجهان اسلام پیروان زیادی داشت و متفکران و شخصیتهای شایسته بزرگ، منادی این تفکر بوده اند، اما از میان آنها سید عبدالرحمن کواکبی، عبدالحسین شیخ الرئیس میرزا آقاخان کرمانی، ابوالکلام آزاد(ازهند) و در رده های بعدی: اقبال، دکتر علی شریعتی برجسته تر از همه به چشم می خورند.

آرمان وحدت اسلامی:

گرچه آرمان وحدت خواهی در میان مصلحان اجتماعی، یک اندیشه اصلاحی و اجتماعی بوده است اما بدرستی معلوم نیست که منظور اینان از وحدت اسلامی چه نوع وحدتی بوده است؟! آیا اتحاد زیر لوای یک دولت قوی (عبدالحمید) اسلامی و یا استقلال تک تک کشورهای اسلامی و در عین حال ائتلاف برمصالح و منافع مشترک؟ آنچه عملاً در میان اندیشمندان اصلاح تحقق یافته است، طرد و امتناع وحدت اسلامی در زیر لوای یک دولت قوی عثمانی یا غیرآن بوده است نهضت استقلال طلبانه عبده در نهضت عرابی پاشا و کواکبی در مبارزه با عثمانی و نوعی ملیت خواهی در اندیشه هر دو(عبده و کواکبی) نشان می دهد که آنها عملاً با وحدتی از نوع اول کاملاً مخالف بوده اند. البته از نوشته های سید جمال الدین هم گر چه طرح وحدت عبدالحمیدی در مدتی از حیات او به عنوان تزسیاسی مطرح بوده است، اما بدرستی معلوم نیست که سید هم منظورش از وحدت ایجاد یک «امپراتوری بزرگ»بوده باشد، بلکه احیاناً تصریحاتی مخالف آنرا ابراز می دارد و می گوید: لاالتمس بقولی هذا ان یکون مالک الامر فی الجمیع شخصاً واحداً فان هذا ربما کان امراً عسیراً ولکنی ارجو ان یکون سلطان جمیعهم «القرآن»و وجهة وحدتهم «الدین»و کل ذی ملک علی ملکه یسعی بعده یحفظ الاخر ما استطاع زمان حیاته بحیاته و بقاء ه ببقائه الا ان هذا کونه اساساً لدینهم تقی به انصاره و تحکم به لحاقه فی هذه الاوقات(18)
در این عبارت گرچه آرمان وحدت مطرح است اما به نظر می رسد طرح روشنی از چگونگی آن دیده نمی شود لذا به نظر می رسد فقط سید در آرزوی وحدت مسلمانان بوده است نه اینکه طرح روشنی از آن در نظر داشته باشد؟! اما کواکبی درطرح کتاب «ام القری»لااقل طرح مؤثری (کنگره ای) را از تجمع نمایندگان کشورهای اسلامی در نظر داشته که از آن طریق بتوانند به مشکلات جهان اسلام رسیدگی نمایند عبدالرحمن کواکبی دراصول بمانند سید جمال فکر می کرد و از او الهام می گرفت او معتقد بود که: «مسلمانان به نهضتی چون نهضت پروتستان در مسیحیت نیازمندند تا اذهان آنان را از خرافات پاک کند و اسلام را به خلوص اولیه خود بازگرداند. او مردانی چون پطرکبیر و ناپلئون و بیسمارک و گاریبالبدی را می ستاید تا تأثیر رهبری درست را دراصلاح احوال ملتها آشکار کند.(19)
اما در طرح اتحاد اسلامی، نمونه ای را ارائه می دهد که می تواند گام اولیه وحدت کل مسلمانان را به اثبات برساند و آن کتاب «ام القرای»کواکبی است.
کتاب «ام القری»در حقیقت سجل یا مجموعه مذاکرات انجمن عمومی تصویری مسلمانان در مکه یا ام القری است که گوئی در تفسیر و تطبیق و تأیید نقشه اتحاد اسلام سید جمال الدین نوشته شده است. این کتاب به روش«قهوه خانه سورت»تألیف«برناردن دوسن پیر»نویسنده معروف فرانسوی تألیف شده و بی اندازه ازحیث اندیشه و روش بیان مطلب براساس اسلوب کار سید جمال الدین تنظیم شده و به اعتبار اینکه مؤلف آن بنابر ملاحظاتی نخواسته بود از خود نام ببرد، به نام مستعار «سید فراتی»اکتفاء ورزیده بود.(20)
«هریک از نمایندگان کنگره مکه ام القری مسائل جهان اسلام یا عرب را از دیدگاه خاص بررسی می کند مثلاً در مبحث علل ناتوانی مسلمانان، یکی از نمایندگان فقط از ستیزه ها و اختلافهای درونی مسلمانان سخن گفته و دیگری نادانی فرمانروایان را علت دانسته، سومی برمحرومی مسلمانان از آزادی دریغ خورده و چهارمی ضرورت رهبری درست را یادآور شده است.(21)
دومین شخصیت، ابوالحسن میرزا شیخ الرئیس قاجار(1264-1338) است که در اثر اندیشیهای سید، عمر زیادی را در تحقق اتحاد مسلمین زحمت کشیده است.
او از جمله کسانی بود که سید جمال به او عنایت داشته است و وقتی انجمنی از روحانیون و دانشمندان شیعه مذهب ایرانی و غیرایرانی برای تحقق اتحاد اسلامی تشکیل می داد شیخ الرئیس را نیز به انجمن فراخواند و از حاضران خواست که رسالاتی به علمای اسلامی در همه جا نوشته، پس از شرح اوضاع اسلام و ممالک اسلامی مسلمانان را به اتحاد فراخوانند. شیخ الرئیس علاوه برنوشتن رساله «اتحاد اسلام»دست به سفر زده در هندوستان مردم را به اتحاد و اتفاق فرا می خواند او در این رساله نوشت:
«بدیهی است مقصود نه این است که شیعه سنی شود یا سنی راه شیعه گیرد. لکل وجهة هو مولیها (بقره آیه148) سخن در این نکته است که عرض می کنم فرضاً مغایرات شما دو طایفه، مباینت آب و آتش باشد آیا نمی بینی که این دو عنصر مختلف طبیعت به حکم ضرورت در عین کره و کدورت از سیلان و میلان به نشیب و فراز و از خصومت دور و دراز و طبیعت با سوز و ساز یکباره فراموش کنند و با یکدیگر دست در آغوش شوند تا از اتفاق و امتزاج، کیفیت مزاج حاصل گردد و آن ترکیب جدید و تربیت موالید نماید»(22)
3- عبدالحسین خان مشهور به میرزا آقاخان کرمانی، یکی از شخصیتهای ادبی و سیاسی ایران که هنوز قدر خدمات ارزنده و جانفشانی او در راه آزادی(ایران) و وحدت اسلام شناخته نشده است او به زبانهای فارسی، عربی، علوم طبیعی، ریاضی آشنا بوده و در زبان فرانسه و انگلیسی و ترکی نیز اطلاعات وسیعی داشته است. میرزا آقاخان یکی از شیفته گان سید و از منادیان وحدت اسلامی بوده است. نفوذ کلام سید در پیروان خود از جمله میرزا آقاخان یکی از شیفته گان سید و از منادیان وحدت اسلامی بوده است. نفوذ کلام سید در پیروان خود از جمله میرزا آقاخان، چنان قوی و نیرومند بوده است که گفتار او را به منزله«حکم کتاب منزل»تلقی می کردند.
میرزا آقاخان کرمانی بمانند هر رجل سیاسی دیگر زندگی پرماجرایی داشت و تحولات فکری- دینی- اجتماعی گوناگونی را سیر کرده است ولی سرانجام روح آزادی خواهی و پرتلاطم او در ساحل آرام بخش اقیانوس سید جمال الدین لنگر انداخته و شیفته مکتب او گردیده بود.
بازرگان به مانند اقبال با تأثیر از اندیشه های سید سرعظمت مسلمین را در اقتباس علوم مثبت اروپا با اتکای به نفس، وحدت اسلامی می دانست و در همین راه نیز تا آخر عمر مقاومت کرده و تلاش نمود. سرانجام دکترعلی شریعتی، آخرین حلقه زنجیر است که با تأثیر از اندیشه های سید و اقبال مبارزه با استعمار و سرعظمت مسلمین بخصوص ایرانیان را در بازگشت به خویشتن فرهنگی خود می داند، یعنی احیای هویت اسلامی- ایرانی مسلمانان ایران و وحدت و اتحاد با دیگر ملل مسلمان در راه آزادی و مبارزه با استعمار او می نویسد:
خلاصه این بازگشت به خویشتن«بازگشت به خویشتن بالفعل و موجود در نفس و وجدان جامعه است که می شود مثل یک ماده و منبعی از انرژی بوسیله روشنفکر بازشکافته و استخراج شود و به حیات و حرکت بیافتد. و آن خویشتن است که بر اساس احساس عمیق ارزشهای معنوی انسانی و روح و استعداد خود ماست که در فطرت ما موجود است و جهل و بریدگی ازخویش ما را از آن غافل کرده و جلب شدن به دیگری، آن را مجهول گذاشته است، اما در عین حال هنوز زنده است و حیات و مرگ دارد کلاسیسم، مرده باستان شناسی نیست و آن خویشتن از متن جامعه می جوشد آیا آن خویشتن در خویشتن مذهبی است؟ خویشتن اسلامی است؟ کدام اسلام؟ کدام مذهب؟ شیعه؟ آری می دانیم آن خویشتن فرهنگی ما خویشتنی است که با دانشگاههای هزار سال اخیر ما، با ادبیات هزارسال اخیر ما، با علم هزار سال اخیرما، با افتخارات و تاریخ و تمدن و نبوغ و استعدادهای گوناگون نظامی و ریاضی و علمی و نجومی و ادبی، عرفانی ما در این هزار سال یا هزار و صد سال اخیر، به صورت یک فرهنگ بزرگ در جهان جلوه کرده است تا در برابر یک اروپای رنسانسی بتوانم بگویم: من یک فرد وابسته به فرهنگ بزرگ اسلامی هستم.(23)
با این ترتیب همه اندیشمندان و شخصیتهای برجسته جهان اسلام با تأثیر از اندیشه های سید جمال در جستجوی کرامت مسلمین، حفظ استقلال و وحدت اسلامی و مبارزه با استعمار بوده اند و خواهان بازگشت به خویشتن اسلامی و تجدید حیات اسلامی می باشند.
3- سومین محور: نشر اندیشه و تنویر افکار از طریق روزنامه نگاری و رسالت قلم است. علاوه از تعلیم و تربیت که عمده ترین عامل در توسعه فرهنگ و پرورش استعداد و تحول جامعه است روزنامه نویسی و نشر مطبوعات در گسترش اندیشه آزادی، نقش مهمی دارد. سیدجمال الدین اسدآبادی این نابغه شرق، هر دو روش را در تحول جامعه استبداد زده اسلامی بکار برده است.
او در مصر و در دانشگاه الازهر برای تحول فکری مصریان جلسه درس تدریس فلسفه تشکیل داد و استعدادهای نمونه ای از جوانان عرب سوری و مصری را تربیت کرده است که نمونه بارز آن مصلح بزرگ شیخ محمدعبده است. گفتنی است که تدریس فلسفه و معقول در محیط فکری اسلامی سنی بجهت حاکمیت اندیشه کلامی اشعری، همواره مطرود بوده و آن را نوعی انحراف و ضد اسلام تلقی می کردند.
اما سید با بردباری و تشکیل جلسات تدریس فلسفه و تفسیر آیات اجتماعی قرآن به سبک معقول و عمقی توانست این محیط جامد و خشک ازهری را تغییر دهد و بذر اندیشه های نو و اجتماعی و عقلانی را بکارد که ثمرات آن در تحول جامعه مصری و اسلام، بعدها بظهور رسید.
علاوه بر این او هنر روزنامه نگاری را نشر داد و شاگردان برجسته ای را در اکثر کشورهای اسلامی مانند ایران، استانبول، هند و مصر تربیت کرد. جالب اینکه خود یک هنرمند ماهر و دارای قلم روانی بوده است و لذا نخست مجله«عروة الوثقی»را بهمراه شیخ عبده به راه انداخت. و اوضاع جهان اسلام را از طریق سرمقاله های همان مجله تشریح نمود. این مجله به تعداد 18 شماره ادامه یافت و سرانجام از انتشار آن بجهت بیدارسازی و مبارزه با استعمارگران جلوگیری کردند.
استاد محیط طباطبائی که خود تاریخ نگار و هنرمندی موفق و دارای رسالت قلم بود و کتاب «سید جمال الدین اسدآبادی بیدارگر مشرق زمین»را نوشته است که مجموعه سخنرانیهای استاد است فصل ممتعی را در این زمینه بیان کرده است و نقش سید را در مطبوعات شرق و روزنامه نگاری سیاسی در ایران و مصر و هند یادآور شده است، که سید هرجا جوان با استعدادی می دید او را برای نشر اندیشه آزادی و مبارزه با استعمار ازطریق روزنامه نویسی تشویق می کرد. که بعدها این جوانان همگی از سرآمدان جنبش مشروطه خواهی در ایران و مصر و استانبول بودند.
اینک بطور نمونه از روزنامه ها و جرایدی که بوسیله تشویق مستقیم و با واسطه سید در ایران و مصر انتشار یافته است نام می بریم.
1- مجله عروة الوثقی منتشره از پاریس= همکاری سید جمال الدین و شیخ محمدعبده.
2- ضیاء الخافقین - پاریس- نویسندگان سید جمال- شیخ محمدعبده.
3- مجله المنار - قاهره- نویسنده- رشید رضا با تأثیر از اندیشه های سید جمال و عبده.
4- روزنامه «مصری»التجاره- کوکب الشرق- محمدعبده- سعید زغلول- ادیب اسحق- ابراهیم هادی- ابراهیم تعانی
5- روزنامه تربیت «محمدحسن خان فروغی ذکاء الملک - به تشویق سید جمال.
6- روزنامه«حبل المتین- مؤید الاسلام- به تشویق سید جمال- منتشره در هند.
7- روزنامه اختر- طاهر تبریزی- انتشار در استانبول.
این روزنامه ها در نشر اندیشه آزادی و مقدمات جنبش مشروطه و بیداری ایرانیان نقش مهمی داشته اند و می توانسته اند در مدت کوتاهی نظام فکری- سیاسی ایران را تغییر دهند و بافت اجتماعی کشور را عوض نمایند.
با توضیح اجمالی هر یک از این روزنامه ها، مقاله را به پایان می بریم.
استاد دکتر محمداسماعیل رضوانی، نقش این روزنامه ها را در تحول جامعه ایران در نهضت مشروطه چنین می آورد«روزنامه هائی که تأثیر شدیدی در بیداری افکار داشتند، روزنامه های غیردولتی بودند. آنها نیز دو دسته بودند. داخلی و خارجی- روزنامه های داخلی همان اثر را داشتند که روزنامه خارجی، اما روزنامه های خارجی که درخارج از ایران انتشار می یافت. صاعقه وار می درخشید و زوایای تاریک مغزها را روشن می کرد، مدیران آن که از دسترس درباریان دور بودند، مثل رعد می غریدند و مثل برق روشنی می بخشیدند.(24)
مهمترین این برنامه ها:
1- «تربیت»محمدحسن خان ذکاء المک فروغی بود.
اولین شماره آن پنجشنبه یازدهم ماه رجب 1314 یعنی اولین سال پادشاهی مظفرالدین و آخرین شماره اش پنجشنبه 29 ماه محرم سال 1325 اولین سال پادشاهی محمدعلی شاه انتشار یافته مجموعاً 434 شماره منتشر شد.
2- روزنامه«ادب»ادیب الممالک فراهانی ابتداء در تبریز و سپس تهران انتشار می یافت. آغاز این انتشار سال 1316 قمری است.
3- روزنامه اختر: طاهرتبریزی در استانبول انتشار یافت.
شماره اول آن روز پنجشنبه 16 ذی الحجه 1292 دراستامبول، مدت 23 سال ادامه یافت. این روزنامه مورد اعتنای بزرگان زمان بوده است.
4- کوبنده ترین روزنامه «روزنامه قانون»است. که در سال 1307 هجری درلندن انتشار یافت که میرزا ملکم خان ناظم الدولة با تأثیر از اندیشه های سید جمال الدین آن را منتشر ساخت.
5- روزنامه حکمت ثریا و پرورش هرسه در قاهره بوسیله ایرانیان انتشار می یافت. اینها مجموعه ای از فعالیت قلمی مستقیم و غیرمستقیم سید بود که اندیشه آزادی، را نشر می داد و از طریق روزنامه نگاری و پرورش روزنامه نویس- اهداف اجتماعی سیاسی- اسلامی خود را گسترش می داد و با پیر استعمار و عفریت استبداد می جنگید و جنبش آزادی خواهی و نجات ملتهای اسلامی را فراهم می ساخت. والسلام.

پی‌نوشت‌ها:

1- مطهری، مرتضی، جاذبه و دافعه علی(ع)، صفحه 9 مقدمه، نشرحسینیه ارشاد 1350.
2-مطهری، مرتضی، جاذبه و دافعه علی(ع)، صفحه 8.
3- مطهری، مرتضی، جاذبه و دافعه علی(ع)، صفحه 9.
4- سیدنی هوک، قهرمان در تاریخ، صفحه4، مطبوعات نی تهران1348.
5- همان منبع صفحه 5.
6- همان منبع صفحه 9.
7- صاحب الزامانی، ناصرالدین، دیباچه ای بررهبری، صفحه 45، مطبوعات عطانی، تهران 1350.
8- سیدنی، هوک، قهرمان در تاریخ، ترجمه خلیل ملکی صفحه 21.
9- احمدامین، زعماء الاصلاح فی العصر الحدیث، مقدمه صفحه 3، درالکتاب العربی، قاهره 1970.
10- احمدامین، زعماء الاصلاح فی العصر الحدیث، صفحه 8.
11- احمدامین، زعماء الاصلاح فی العصر الحدیث، صفحه 9.
12- عنایت حمید، سیری در اندیشه های سیاسی عرب، صفحه 13، شرکت سهامی کتابهای جیبی تهران 1350. و احمدامین، زعماء الاصلاح فی العصر الحدیث، صفحه 59، دارالکتاب العربی، بیروت، بی تاریخ.
13- آدمیت، فریدون، اندیشه های میرزا آقاخان کرمانی، صفحه3، انتشارات پیام تهران 1357.
14- عنایت، حمید، سیری در اندیشه های سیاسی عرب، صفحه 82-83.
15- احمدامین، زعماء الاصلاح فی العصر الحدیث، صفحه 16-60 به نقل از حیاة الامام محمدعبده، رشیدرضا.
16- عنایت حمید، سیری در اندیشه های سیاسی عرب، صفحه 9-138، به نقل از مجله المنار، رشید رضا ج1 صفحه 11.
17- رشیدرضا، محمد، تفسیر المنار، ج1 صفحه 11-10، دارالعربی، بیروت، بی تاریخ.
18- عباس محمودالعقاد: عبدالرحمن کواکبی، الرحالة، صفحه 98-99 دارالکتاب العربی، بیروت 1969.
19- حمید عنایت، سیری در اندیشه های سیاسی عرب، صفحه 176.
20- محمدمحیط طباطبائی، سیدجمال الدین بیدارگر مشرق زمین، صفحه 195 نشر دفتر نشر فرهنگ چاپ دوم، 1372.
21- عنایت حمید، سیری در اندیشه های سیاسی عرب، ص 176.
22- دائرة المعارف تشیع مقاله «اصلاح و اصلاحگران»مقاله آقای دکتر جعفری.
23- دکترشریعتی،علی، بازگشت به خویشتن، ص 31، مجموعه آثار شماره 4 حسینیه ارشاد 1357.
24- رضوانی، دکترمحمد اسماعیل، انقلاب مشروطیت ایران، ص 27-26 شرکت سهامی کتابهای جیبی1350.

منبع:ثقفی، سید محمد؛ (1383) سید جمال الدین اسدآبادی و نهضت بیداری اسلامی (مجموعه مقالات)، تهران: مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط