تکوینی بودن موضوع طهارت و نجاست

دستورهای اسلامی درباره طهارت و نجاست و بهداشت ما را به یک واقعیت خارجی تکوینی راهنمایی می کند. از بررسی ماخذ دینی برمی آید، که نجاست و طهارت و روش تطهیر و مقررات مربوط به آنها، جنبه ارشادی دارد. (1) و
دوشنبه، 2 بهمن 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تکوینی بودن موضوع طهارت و نجاست
 تکوینی بودن موضوع طهارت و نجاست

 

نویسنده: دکتر سید مهدی صانعی




 
دستورهای اسلامی درباره طهارت و نجاست و بهداشت ما را به یک واقعیت خارجی تکوینی راهنمایی می کند. از بررسی ماخذ دینی برمی آید، که نجاست و طهارت و روش تطهیر و مقررات مربوط به آنها، جنبه ارشادی دارد. (1) و چنین نیست که تنها به ماورای ماده و جهان دیگر متوجه باشد و از امور تعبّدی محض شمرده شود. و بُعد مادی در آن لحاظ نشده باشد؛ بدین معنا که در برخی از اشیا، مقتضیات و اسبابی موجود است که به گونه ای موجب زیان و ضرر انسان هستند و چه بسا او را از پا درآورند، که در این صورت از نظر شرعی به آنها نجس اطلاق می شود و از لحاظ شدت و ضعف در مراتب گوناگون قرار دارند. به عبارت دیگر، نجاست، گونه ای آلودگی است که خود به خود باعث اختلال زندگی یا سبب بیماری و انتشار میکروب می شود و زندگی یا سلامت شخص را به خطر می اندازد.
به تعبیر دیگر، هرگاه بخواهیم از نظر علمی به لحاظ زندگی فردی و اجتماعی، به طور مطلق و بدون ملاحظات دینی و معنوی، نجاست را تعریف کنیم، شایسته است چنین بگوییم: «نجاست» چیزی است که یا خودِ آن، موجب ناراحتی و آشفته نمودن زندگی آدمی می شود یا سبب تقویت مقتضیات و عوامل زیان رسان می گردد به گونه ای که اگر از آنها نپرهیزیم زندگی مان مختل یا ناممکن می گردد (2) و اگر درباره آن، چاره جویی مناسب و به موقع نشود زیان های جبران ناپذیری به ما می رسد که در نتیجه نمی توانیم به وظایف خود عمل کنیم و از رسیدن به اهداف مادی و معنوی محروم می مانیم.
و مقصود از «طهارت» این است که موضوع هایی وجود دارد که کاربرد آنها هیچ گاه ناراحتی برای شخص ایجاد نمی کند، بلکه در موقع لزوم، بهره مند شدن از آنها به حال فرد و اجتماع سودمند است؛ در این صورت است که می گوییم شارع به طهارتِ آنها حکم نموده و اشیایی را که این ویژگی ها را دارند، «طاهر» نامیده است.
«مطهّرات» را نیز می توانیم این گونه تعریف کنیم: مطهّرات، اسباب و عواملی هستند که بر اثر به کار بردن آنها معمولاً نجاسات برطرف می شوند یا بی اثر می گردند و انسان از زیان آنان در امان می ماند. (3)
از آن چه بیان شد، آشکار می گردد که طهارت و نظافت و هم چنین نجاست در شرع، یک امر خارجی تکوینی است که اسلام آن را برابر مقررات و شرایطی، تحت ضابطه درآورده تا مردم از مزایا و حکمت هایی که مورد نظر شارع اسلام بوده و به وسیله پیامبرش به آنان ابلاغ نموده است،بهره مند گردند.
در کتاب مصباح الفقیه، در این باره چنین آمده است:
نجاست در لغت به معنای پلیدی است و در اصطلاح شارع و مسلمانان، مقصود، پلیدی و آلودگی ویژه ای است که حقیقتِ آن، برای ما [در برخی از موارد] نامعلوم است و در موارد ویژه ای اقتضا دارد که از آن دوری کنیم و هر جسمی که این پلیدی را نداشته باشد از نظر شرعی پاکیزه است.
آیا امری که موجب پرهیز از نجاسات می شود، ویژگی ای است که در نهاد آنهاست که اقتضا دارد از آنها دوری کنید یا این که امری است که از دستور و حکم شارع، که به واسطه مصلحتی، شیءای را واجب الاجتناب نموده، عنوان نجاست از آن انتزاع شده است؟ در این باره دو وجه، بلکه دو قول از فقها نقل شده که قول نخست با ظواهر ادلّه، تناسب بیشتری دارد. (4)
به توضیح دیگر، طهارت و نجاست در شرع، یک امر خارجی، تکوینی و عقلانی است که شارع برای این که مردم به این واقعیت پی ببرند و آشنایی حاصل نمایند، مقرراتی را وضع کرده که با عمل به آنها مصلحت واقعی است می رسند و مراعات کردن مقرراتی که در این زمینه از سوی شرع بیان شده، مکلفان از کجروی محفوظ می دارد و برابر یک روش معین، اعمال مردم را منضبط و متعادل می کند. شایان یادآوری است که هرچند احکام طهارت و نجاست، به امر خارجی و تکوینی مربوط است، جنبه های معنوی و اخروی نیز مورد نظر شارع می باشد؛ به عبارت دیگر؛ برای نمونه در احکام طهارت و نجاست در بیشتر موارد، دو بُعد ملاحظه شده، یعنی افزون بر توجه داشتن به فواید مادی و دنیوی، تهذیب نفس و ارتباط با آفریدگار نیز مورد نظر است؛ برای نمونه، وضو و غسل دو بُعدی هستند: یکی آن که آلودگی جسم را از میان می برند و دیگر این است که از این رو که در این هنگام این عمل را برای خداوند انجام می دهد آلودگی روانی اش نیز برطرف می گردد و به پیشگاه پروردگارش راه می یابد و با او ارتباط پیدا می کند، چنان که هنگام وضو گرفتن هنگامی که به آب نظر می افکند، یادآور نعمت خدا می شود و خداوند را ستایش می کند و می گوید: «ستایش خدای را که آب را بسیار پاک و پاک کننده قرار داد و پلیدش قرار نداد». (5) هم چنین در مورد از اعمال واجب و مستحب وضو، دعا و ذکر ویژه ای وارد شده که در کتب فقه گفته شده و انسان از مرحله جسم و ظاهر به معنا و واقعیت توجه پیدا می کند و همین گونه دعاها و ذکرهای گوناگونی هنگام انجام غسل های مستحب و واجب بیان شده که هر کدام به نوعی انسان را به ماوریا ماده توجه می دهد.
در کتاب فقه و سیر الزمن در این باره چنین آمده است:
از اموری که شرع و عقل درباره آن اتفاق دارند و حس و شعور نیز به آن پی می برد، آن را می پسندد و درباره آن تاکید دارد، پاکیزگی و نظافت است، درباره اهمیت و خوبی آن، همین بس که شارع آن را «از نشانه های ایمان شمرد». (6) و هر خردمندی آن را قابل ستایش و نیکو می شمارد. ظاهر امر چنین می نماید که دستورهای شارع درباره تمیزی و نظافت، امری ارشادی و عقلی است و هیچ گونه تعبّدی در آن راه ندارد؛ زیرا شستن لباس و بدن، دست شستن پیش از طعام، (7) خشک ننمودن با حوله پیش از غذا، (8) همه از باب حکم عقل و ارشاد به مووضع خارجی تکوینی است. (9)
و نیز در مبحثی دیگر از کتاب یادشده، آمده است:
از احتمالاتی که از همه به واقع نزدیک تر به نظر می رسد این است که نجاست و طهارت، دو امر واقعی است که هر یک، وسیله ای برای حصول سببی می باشد؛ پس در هر مورد، دو جهت لحاظ شده است: یکی امتثال امر مولانا و دیگری لزوم استیفای مصلحتی که در آن وجود دارد. (10)
واجبات شرعی، لطف و مرحمتی [از سوی خداوند] است که بشر را به واجبات [و ملزومات] عقلی راهنمایی می کند. (11)
حضرت علی علیه السلام فرموده است:
عقل، انسان را از داخل به واقعیات، راهنمایی می کند و دستورهای شرعی از خارج او را به همان ها توجه می دهد. (12)
بنابراین، کارهایی که مردم در شرع به مراعات آن مامور شده اند، همان ملزومات عقلی است. چیزی که هست در بیشتر موارد، عقل بشر، یارای آن را ندارد که وجه حکمت و فلسفه مقررات شرعی را آن گونه که باید، درک نماید و از فهم عمق آن ناتوان است و این تنها، عقل کلّ است که امور را آن گونه که هست می یابد و می فهمد و به همه حیثیات آن احاطه دارد.
در این جا بایسته است گفتار امام صادق علیه السلام را نقل کنیم، که تصریح دارد دستورهای شرعی درباره طهارت، افزون بر جنبه های نزدیکی به خدا، فواید دنیوی را نیز در بردارد و به جهات دنیوی نیز مرتبط است. آن حضرت در حدیثی به مفضل فرموده است:
به درخشندگی، رقیق بودن، برکت، ویژگی پاکی و پاک کنندگی آب و این که رقیق است در هرچیز نفوذ می کند و به آن آمیخته می گردد اندیشه کن و آن را در پاک نمودن اعضایت به کار ببر. واجبات و آداب و مستحباتی را که از سوی شرع در این باره مقرر شده انجام بده؛ زیرا تحت هر یک از آن دستورها، نکات و فواید بسیاری وجود دارد که اگر به آنها با نظر [اهمیت و] تکریم بنگری [و به انجام آنها متعهّد شوی] چشمه فواید [و نتایجش] به زودی برای تو فوران می کند. (13)

ما و فلسفه احکام

برما بایسته است از دستورهایی که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود، پیروی کنیم و او را مقتدا و الگوی خود قرار دهیم؛ زیرا خداوند آن جناب را برگزیده و از رموز و اموری آگاه کرده که هیچ کس شایستگی و ظرفیت آن راندارد که از آنها آگاه شود. لطف خداوند اقتضا نموده که به وسیله خاتم انبیا صلی الله علیه و آله ما را به آن مصلحت و خیر دنیا و آخرت است راهنمایی فرماید، که اگر چنین نبود ما به وظیفه مان آشنا نمی شدیم و راه را از چاه نمی شناختیم.
رسول خدا صلی الله علیه و آله در آغاز بعثتش فرمود: «همان من خیر دنیا و آخرت را برای شما آورده ام». (14)
بشر در برابر اسرار آفرینش و پی بردن به حقایق، بسیار ناتوان است. نزدیک تر از هر چیز به انسان خود اوست. او تاکنون نتوانسته خود را بشناسد و یکی از مطالب دشواری که از دیرباز مورد توجه فلاسفه و دانشمندان قرار گرفته، همانا شناخت هویت و نفس انسان است که شاید بیش از سی قول، درباره آن بیان شده که از آن جمله است: کالبد و هیکل محسوس، قلب صنوبری، دماغ، اجزاء اصلیه ساریه در بدن، جزء لا یتجزّی در بدن، هوا، نار، آب و ... (15). کسی که در فهم حقیقتِ خود، اختلاف دارد و خود را نشناخته چگونه می تواند به حقایق و تاثرات این عالم بی پایان پی ببرد؟! بشر در برابر این همه کهکشانها و سحابی ها و ستاره هایی که تاکنون کشف شده ذره بسیار ناچیز و اندکی است که در مقام سنجش می توانیم بگوییم: کره زمین مانند سرسوزنی است در برابر یک دشت بسیار وسیع و بی کران.
اکنون دانشمندان، ستاره هایی را کشف کرده اند که تا زمین میلیاردها سال نوری فاصله دارند که هر انسانی در برابر عظمت آفرینش حیران می ماند. این جاست که باید بگوییم:
تو پنداری جهانی غیر از این نیست
زمین و آسمانی غیر از این نیست
منظورما از آن چه بیان شد، این است که انسان از سویی دارای عظمت، فکر و اندیشه والاست؛ اما با وجود این، در برابر اسرار و رموز خلقت، بسیار ناتوان و ناآگاه است. نزدیک ترین موجودات به انسان، خود انسان است. او خودش را نشناخته، چه رسد به این که اسرار و حقایق این هستی نامتناهی را بشناسد. کسانی که کیفیت حیات را مطالعه می کنند گویی در میان جنگل سحرانگیزی که درختان بی شمار آن، همیشه تغییر شکل و جا می دهند، سرگردانند و در برابر انبوه مطالبی که تفسیر آنها ممکن است؛ اما معمیم فرمول های ریاضی درباره آنها امکان پذیر نیست، خود را خسته و ناتوان می بینند... .
دانش هاییکه درباره موجودات زنده به گونه عموم و از آدمی به گونه ویژه بحث می کنند، آن اندازه پیشرفت ننمود و هنوز در مرحله توصیفی باقی مانده اند. حقیقت آن است که انسان، یک مجموعه سراپا راز و مبهم و تفکیک ناشدنی است که نمی توان او را به سادگی، درک کرد و هنوز وسایلی نیز که بتواند او را در اجزا ودر کلیاتش مطالعه نماید و روابطش را با دنیای خارج، دریابد، نیز در دست نیست ... . (16)
ما در این عالم، اموری را می بینیم که در نظر ما و در ظاهر با هم ارتباط و تناسبی ندارند؛ اما در واقع میان آنها رابطه کامل برقرار است؛ برای نمونه، ما نمی دانیم که چرا غسل جنابت باید قصد تقرّب همراه باشد؟ یعنی اگر کسی پس از جنابت به حمام روید و کاملاً خود را بشوید و پاکیزه نماید، باید با نیت تقرّب غسل کند و تنها شست و شو و پاکیزه کردن ظاهر بدن، مُسقط تکلیف نیست؛ یا چرا اگر کسی اعضای وضو را کاملاً بشوید؛ اما مسح سر را انجام ندهد، وضویش باطل است؟ و یا چرا اگر کسی گوشت خوک را به گونه ای میکروب زایی کند که بداند هیچ گونه میکروبی که به سلامت او زیان برساند در آن وجود ندارد و همه از میان رفته است؛ اما در عین حال حرام است؟
نمونه هایی از این دسته، چه در باب طهارت و نجاست و چه در ابواب فقهی دیگر، فراوان است.
امام باقر علیه السلام در حدیثی فرموده است: «در کتاب رسول الله یافتم که: هنگامی که زنا پس از من بروز نماید، مرگ ناگهانی زیاد می شود». (17) هیچ یک از ما نمی داند که میان وقوع زنا و مرگ ناگهانی چه وابستگی و ارتباطی موجود است؛ و هم چنین در مرحله ظاهر، هیچ کس نمی داند میان صله رحم و طول عمر و زیاد شدن روزی چه تناسبی در کار است؛ (18) و یا بر چه بمبناست که گناهان نوظهور، موجب پیدایش بلاهای جدی می شوند؟! (19)
این گونه قضایا از جمله اموری است که بشر هیچ گاه نخواهد توانست به حقیقت آنها پی ببرد و چگونگی ارتباط آنها را درک نماید و یارای آن را ندارد که برای شناخت این گونه امور، راهی بیابد و به عمق آنها برسد.
برای توضیح بیشتر این موضوع بایدبدانیم که این عالم، هم چون کارخانه بزرگی است که همه اجزای آن به هم وابسته است؛ بدین معنا اگر شما به کارخانه ای وارد شوید و به یکی از ابزارها یا یکی از پیچ های آن، دست بزنید در همه کارخانه اثر می گذارد، خواه اثر مثبت و خواه اثر منفی. به همان گونه نیز هر نوع کاری که به وسیله موجودات این عالم انجام می شود، عکس العمل آن در اوضاع جهان پدیدار می گردد.
از تاثیر و تاثر اعمال و رفتار ما و موجودات دیگر در این عالمِ ی پایان، جز خداند، یا کسی که آفریدگار عالم، او را آگاه کرده، فرد دیگری آگاهی ندارد. آدمی هرچه زیرک و بافکر باشد تنها از ظواهر محیط زندگی اش و به اندازه توانایی بسیار اندکش می تواند آگاهی کم و سطحی ای کسب کند.
هیچ کس تاکنون ادعا نکرده بر آثاری که اعمال بشر بر دستگاه بزرگ و گسترده آفرینش بر جای می گذارد آگاه است و نیز هیچ کس نمی تواند بگوید که من از آثار و ارتباط های اعمال و رفتار مردم با عالم پس از مرگ شان آگاهم. این تنها پیام آوران آسمانی هستند که با وحی الهی از عالم غیب و اسرار نهانی کائنات آگاه می شوند.
ویژگی های جسمی و روحی آدمی نیز بسیار پیچیده است که جز با راهنمایی غیبی و دستورهای آسمانی، راه درست در پیش گرفتن برایش میسر نیست.
اولین قانون «اکولوژی» (Ecology) که از سوی «بارکامنر» (Barr commoner) زیست شناس معروف امریکایی اعلام شد این است که: «هرچیز در این جهان با چیز دیگر ارتباط دارد» میان فعالیت های هر موجود زنده ای، با فعالیت های موجودات دیگر رابطه وجود دارد. آن درخت تناور بلوطی که به نظر می رسد در جنگل روی پای خود ایستاده و بی نیاز از دیگران است در واقع برای تغذیه خود، وابسته به فعالیت های موجودات بسیار ریز ذره بینی است که برگ های فروافتاده را در هم شکنند و با این کار، مواد غذایی که قابل جذب برای ریشه های بلوط باشد استخراج کنند... . هنگامی که اکولوژیست، هر بخش از اکوسیستم طبیعت را مطالعه می کند، می بیند که همه چیز، پیچیده می باشد و میان اجزای طبیعت، تار و پودهای دقیق و پیچیده ای از ارتباط دوسویه وجود دارد. در اکوسیستم انسان نیز که دربردارنده تاسیسات و همه چیزهایی است که به دست بشر ساخته شده، ارتباط دوسویه، بسیار پیچیده می باشد. آن چه را بشر به وجود می آورد به مقتضای محیط است؛ ولی همین تاسیسات بشری نیز در تغییر محیط مؤثرمی باشد؛ نهایت اسن است که ارتباط و تاثیر دوسویه، میان عالم هستی چنان دقیق وپیچیده است که بشر، تصور آن را نیز نمی تواند بکند.
فرانسیس تامپسون که در سال 1907 بدرود زندگی گفت، این نکته را در اشعاری چنین بیان کرده است:
به قدرت ازلی بین همه چیز نزدیک یا دور، یک رشته ارتباط نهانی وجود دارد، چنان که تو نمی توانی گلی را جابه جا کنی بی آن که ستاره ای را از جا بجنبانی. (20)
شیخ محمود شبستری، شاعر عارف ایرانی نیز پیش از این شاعر انگلیسی در این باره گفته است:
اگر یک ذره را برداری از جای
خلل باید همه عالم سراپای
آن چه را در این جا مورد بحث است، می توان به گونه دیگری توضیح داد و آن این است که اگر یکی از اعضای بدن انسان، تحت تاثیر علت یا سببی قرار گیرد، اثرش در دیگر اندام های بدن نیز ظاهر می گردد؛ هرچند، در ظاهر، همبستگی وارتباط میان آن عضو و اندام دیگر موجود نباشد؛ برای نمونه اگر تخم ها (بیضه ها) ی مردی را بکِنشند و او را اخته کنند، موی صورتش می ریزد؛ یا اگر در معده، اختلالی رخ دهد، سردرد بر او عارض می گردد یا این که ممکن است در ناخن هایش فرورفتگی و برآمدگی ایجاد شود.
کوتاه سخن آن است که همان گونه که میان اعضای بدن، همبستگی برقرار است و کوچک ترین عارضه ای در هریک از اعضا، آثاری در عضو دیگر که در ظاهر هیچ گونه ارتباطی میان آن دو نیست، برجای می گذارد، میان موجودات این عالم نیز، هرچند ما از چگونگی ارتباط و متاثرشدنشان نسبت به یکدیگر آگاه نیستیم؛ یک گونه هماهنگی و ارتباط و پیوستگی وجود دارد که ممکن است انجام کوچک ترین عملی در نقطه ای از این جهان، عکس العملی را- خواه مثبت و خواه منفی- در همان نقطه در نقاط دیگر جهان سبب گردد. از این رو است که نیاز حتمی بشر به نبی، احساس می شود؛ چون راه دیگری برای درک واقعیات و همبستگی امور این عالم و نیز تاثر و عکس العمل های کارهای دنیوی نسبت به نشئه آخرت و مواردی که درک ما به چگونگی ارتباط اعمال و آثار آنها، جز وحی وجود ندارد و موارد آن بسیار فراوان است که خود مجال گسترده ای را می طلبد و ما در این جا با سخنی کوتاه تنها به یادآوری دو مورد می پردازیم:
1. خداوند متعال فرموده است: «اگر اهل قریه ها ایمان می آوردند و تقوا پیشه می کردند، [ابواب] برکات آسمان و زمین را بر ایشان می گشودیم؛ اما [پیامبران را] تکذیب کردند [و کفر ورزیدند]، آن گاه ایشان را به نتیجه عملشان، اخذ نمودیم». (21)
2. در دعای کمیل می خوانیم: «خداوندگارا! گناهانم را که موجب نزول بلاست بیامرز». (22) در جای دیگر در همین دعا آمده است: «خداوندگارا! گناهان مرا که موجب تغییر [و بازپس گرفتن] نعمت ها می شود بیامرز». (23)
این گونه موارد که در لسان دین بسیار فراوان است می رساند که میان اعمال و رفتار ما با آن چه در عالم پدید می آید، همبستگی و ارتباط انکار ناشدنی وجود دارد که ما از آن آگاه نیستیم. پس هنگامی که حکمی از احکام اسلامی را دانستیم و فهمیدیم که بی شک از مقررات اسلامی است، باید به آن عمل کنیم و احترام بگذاریم نه این که سلیقه و درک کوتاه خود را مبنا قرار دهیم و بر پایه آن، دستورهای اسلامی را ارزیابی نماییم که اگر چنین باشد، از میل و هوای خود پیروی کرده ایم نه از آن چه اسلام خواسته است و روشن است که در این صورت، از مزایای مادی و معنوی که در احکام وجود دارد بی بهره می مانیم. این بدان معنا نیست که عقل را کنار بگذاریم و از راهنمایی های عقل بهره مند نشویم. آشکار است که عقل، حجت الهی است و در مستقلات عقل بی شک، عقل دلیل و راهنمای ماست.
منظور آن است که در شرع، مواردی هست که بی شک جزو مقررات اسلامی است؛ اما عقل محدود ما به عمق و واقعیت آنها پی می برد؛ و از فلسفه آنها آگاه نمی شود. پس بنا به گفته معروف: «نقص از سوی قابل است نه از جانب فاعل».
از بررسی احکام فقهی درمی یابیم که در بسیاری از موارد، تناسب میان اعمال و آثار آنها بر ما پوشیده است که از آن جمله، به چند نمونه ذیل اشاره می نماییم:
1. از شیخ مفید نقل شده است: «پوشاندن سر در هنگام قضای حاجت در صورتی که برهنه باشد سنّتی است از سنّت های پیامبر صلی الله علیه و اله». (24)
2. محمد بن مسلم از امام باقر علیه السلام نقل کرده که آن حضرت-در حدیث جنب و حائض- فرمود: «آن دو، به حالت عبور، داخل مسجد می شوند و در آن نمی نشینند؛ اما به مسجد الحرام و مسجد النّبی نزدیک نمی شوند». (25)
3. از حضرت رضا علیه السلام روایت شده: «خوب نیست که شخص در حالت جنابت خضاب ببندد» و فرمود: «کسی که در حال جنابت خضاب ببندد یا در حال خضاب خود را جنب کند از این که شیطان به او آسیبی برساند در امان نیست». (26) روایات دیگری نیز به همین مضمون نقل شده است.
4. در برخی روایات آمده که جنب و حائض به جز سوره های عزائم (سوره هایی که سجده واجب دارند) می توانند سوره های دیگر را بخوانند. (27)
از این گونه احکام که فلسفه آنها برای ما روشن نیست فراوان است. در این موارد، باید نفهمیدن واقعیت را از سوی خودمان بدانیم نه این که هرچه را ندانیم و عقلمان به آن نرسد، بی فایده و بی حکمت بدانیم.
اگر بنا باشد خودمان بتوانیم به فلسفه آن چه پیامر صلی الله علیه و آله ابلاغ می کند پی ببریم، بعثت ایشان صلی الله علیه و اله بیهوده می نماید. عظمت شان پیامبران در این است که به اموری آگاهند که ما هیچ گاه به آنها آگاه نخواهیم شد، و ما را نیز راهنمایی می کنند.
هرچه علم بشر، بیشتر پیشرفت کند مجهولاتش افزون تر می شود؛ بدین معنا که معلومات بشر را به نقطه سفیدی بر لوح سیاهی تشبیه کرده اند که هر اندازه آن نقطه سفید گسترش یابد، سیاهی لوح نیز که نقطه سفید را احاطه نموده توسعه پیدا می کند.
بشر در راه تکامل گام برمی دارد و پیوسته بر معلوماتش می افزاید و هیچ گاه پیشرفت باز نمی ایستد. انسان در این عصر در زمینه علم و صنعت و پی بردن به رازهای آفرینش بسیار پیشرفت کرده و به اختراعات شگفت انگیزی دست یافته که پیش از این، رسیدن به آنها غیرقابل قبول، بلکه محال می نمود؛ برای نمونه، در پانصد سال پیش، هرگز فرستادن یک سفینه فضایی به وزن چند صد تُن به بالای جوّ و رسیدن آن به کرات آسمانی هم چون ماه، زهره و ... ناممکن به نظر می رسید و اگر دانشمندی هرچند به صورت احتمال و فرضیه از آن سخن می گفت، هیچ کس از او نمی پذیرفت. بی شک، در آینده، بشر بر اثر پیشرفت در علوم مادی، ممکن است به حقایق و رموزی واقف گردد و به اختراعاتی نایل شود که در دوران ما نیز حتی تصور آن برای ما مشکل باشد.
با توجه به آن چه گذشت، برخی از احکام اسلام به گونه ای است که ما حکمت و فلسفه آن را تاکنون نفهمیده ایم؛ اما ممکن است در آینده که فهم و علم بشر، بیشتر پیشرفت نماید به بخشی از آنها پی ببریم و نیز ممکن است هیچ گاه نتوانیم آنها را درک کنیم. در این صورت، حق نداریم که آنها را بی حکمت و بی ارزش بپنداریم، بلکه باید بگوییم برای ما فلسفه آنها آشکار نشده است.
امیرمؤمنان علیه السلام در وصیتش به حضرت امام حسن علیه السلام در این باره چنین فرموده است:
... و دنیا پابرجا نمی ماند، مگر بنابر آن چه خداوند قرارداده از نعمت ها و گرفتاری ها و جزا در روز واپسین و به آن چه خواسته است از اموری که تو به آنها آگاه نیستی. در این صورت، اگر چیزی از آن بر تو مشکل شود که [مصلحت و حکمت] آن را ندانی، بر نادانی خودت در آن مورد حمل کن؛ و چون تو در آغاز آفرینشت نادان بودی، سپس آموزش دیدی [و دانا گشتی]. (28)
یک اصل مسلم در اسلام هست که می گوید مبنای احکام دینی بر جلب مصلحت و دفع مفسده استوار است. شهید اول در این باره چنین آورده:
چون در علم کلام مسلّم شده که افعال خداوند معطّل به اغراض و اهداف می باشد و محال است که آن اغراض، قبیح باشد و نیز ممکن نیست که آن اغراض به خدا برگردد، ثابت می شود که هدف مربوط به مکلف می باشد و آن غرض، گاهی جلب منفعت برای مکلف است و گاهی دفع ضرر از او. و این دو گاهی به این دنیا مربوط است و گاهی به آخرت، و احکام شرعی از این چهار فرض خارج نیست... (29)
از آن چه گفتیم، روشن می شود که احکام اسلامی چه درباره نجاست و طهارت، چه در موارد دیگر بر پایه مصالح مادی و معنوی استوار شده و بی شک در هر حکمی از احکام اسلام، راز و حکمت، بلکه رازها و حکمت هایی نهفته است که در بسیاری از موارد ما از آنها آگاه نیستم و چنان که می دانیم، ندانستن، دلیل نبودن نیست.

پی‌نوشت‌ها:

1. امر یا نهی ارشادی آن است که انجام خودِ فرمان مورد توجه نیست، بلکه چنین است که به یک حقیقت خارجی توجه دارد؛ برای نمونه، اگر گفته شود، پای دیوار شکسته منشین، برای آن است که شخصی از خطر در امان بماند. و روشن است که صرف نشستن پای دیوار مورد نظر نیست، بلکه منظور آن است که شخص از صدمه و زیر آوار قرار گرفتن، در امان بماند. از این بیان آشکار می شود که یک دسته از دستورهای شرعی، ارشادی است؛ بدین معنا که مضمون خود دستور مورد نظر نیست، بلکه یک مقصود و هدف تکوینی خارجی مراد است که برای تحقق آن از سوی شارع دستور صادر شده؛ برای نمونه، هنگامی که می گویند از بول پرهیز کن، منظور آن است که خود را از پیامدهای ناخوشایند آن در امان بدار.
2. ر.ک: مطهرات در اسلام، ص 58.
3. همان، ص 59.
4. حاج آقا رضا همدانی، مصباح افقیه، ج1، ص 516:«انَّ النجاسَهُ لغٌ، القذارهُ، وَ فی عُرفِ الشارعِ و المُتَشَرعهِ: قذارهٌ خاصّه مجهولهُ الکُنهِ لدینا اقتَضَت وجوبَ هَجرها فی امورٍ خاصّه فکلّ جِسم خَلی علی تِلکَ القَذارهِ فَهُوَ طاهِرٌ نظیفٌ شرعاً. و هَل هی صِفَهٌ مُتاصلهٌ مقتضیهٌ لایجابِ الهَجر او انَّها مُنتَزَعَهٌ مِن حُکم الشارِعِ بالهَجرِ من تلکَ الامور لِمَصلَحهٍ راها الشارع؟ و جهانِ بَل فولان: اَشبَهَهُما بظواهر الادّلهِ الاوّل...».
5. ر.ک: امام خمینی، رساله توضیح المسائل، مساله، 264: «بِسمِ الله وَ باللهِ وَ الحَمدُ للهِ الذی جَعَلَ الماءَ طَهُوراً وَ لَم یَجعَلهَ نَجِساً».
6. احیاء العلوم، ج1، ص 125: «النظافهُ من الایمان».
7. وسائل الشیعه، ج16، ص 470-471.
8. همان، 476.
9. ر.ک: سیدمحمدباقر شیرازی، فقه الاسلامی و سیرالزمن، ج1، ص 119 و 171.
10. همان، ص 188.
11. آخوند خراسانی، کفایه الاصول، ج2، ص 232: «الواجباتُ الشَّرعیهُ الطافٌ لِلواجباتِ العقلیهِ».
12. مجمع البحرین و مطلع النیرین، ماده «عقل»: «العقلُ شرعٌ مِن داخلِ و الشَّرعُ عَقلٌ مِن خارجٍ».
13. بحارالانوار، ج80، ص 340: «و تَفَکَّر فی صَفاءِ و رِقَّتِهِ و طهُورِهِ وَ بَرَکَتِه و لطیفِ امتزاجِهِ بکلّ شیءٍ و استَعمِلهُ فی تَطهیرِ الاعضاء التی اَمرَکَ اللهُ بتطهیرها و آتِ بآدابه و ظرائِفه و سُنِنِه فَانَّ تَحتَ کلِّ واحدهٍ منها فوائدُ کَثیرَهٌ و اذا استَعمَلتَها بِالحُرمَهِ انفَجَرت لَکَ عُیوُنُ فوائِدِهِ عَن قریبٍ...».
14. الکامل فی التاریخ، ج2، ص 39 (ذیل حوادث سال سوم هجری).
15. میرزا جواد تهرانی، میزان المطالب، ج3، ص 30.
16. ر.ک: الکسیس کارل، انسان موجود ناشناخته، ترجمه پرویز دبیری، ص 1-2.
17. محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج4، ص 81-82: «عَن اَبی حَمزهً عَن ابی جَعفر علیه السلام قال: وَجَدنا فی کِتاب رَسُولِ اللهِ: اذا ظَهَرَ الزِنا من بَعدِی کَثُرَ الفُجاَه».
18. همان، ج3، ص 22: «عَن الصادق علیه السلام: قالَ: قالَ رَسُولُ الله صلی الله علیه و اله انَّ القَومَ لَیکُونُونَ فَجَرهً و لا یکونون بَرَرهً فَیَصِلُّونَ اَرحامَهُم فَتُنمی اَموالُهُم وَ تَطُولُ اعمارُهُم فَکَیفَ اذا کانوُا اَبراراً بَرَرَهً».
19. همان، ص 22-378: «عَن الرضا علیه السلام: کلُ ما احدَث العبادُ مِن الذنوبِ ما لم یکونُوا یَعمَلونَ احدثَ اللهُ لَهُم من البَلاءِ ما لَم یکُونُوا یَعرِفونَ»؛ هرگاه مردم، گناهانی انجام دهند که بی سابقه باشد خداوند برای آنان، بلاهای جدیدی به وجود می آورد که آن را نمی شناسند.
20. تلخیص از ماهنامه ارتش، سال 1349، ش 12، ص 112.
21. اعراف(7) آیه 96: وَ لَو انّ اَهلَ القُری آمَنُوا وَ اتَّقُوا لَفَتَحنا عَلَیهِم بَرکاتٍ مِن السَّماءِ وَ الاَرضِ وَ لکِن کَذَّبُوا فَاَخَذناهُم بما کانُوا یکسبون... .
22. دعای کمیل: اللهمّ اغفرلِیَ الذُنوبَ الّتی تُنزِلُ البَلاءَ....
23. همان: «اللهمَّ اغفِرلیَ الذُّنُوبَ الّتی تُغَیِّرُ النِّعَمَ...».
24. وسائل الشیعه، ج1، ص 214.
25. همان، ص 488.
26. همان، ص 498.
27. همان، ص 493-494.
28. نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیض الاسلام، به قلم طاهر خوشنویس، ص 908؛ در وصیت حضرت علی علیه السلام به حضرت امام حسن علیه السلام.
29. مهدی صانعی، قواعد فقه، ترجمه و تحشیه «القواعد و الفوائد»، ج1، ص 65.

منبع:صانعی، دکتر سیدمهدی؛ (1390)، پاکیزگی و بهداشت در اسلام، قم، مؤسسه بوستان کتاب(مرکز چاپ و نشر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه)، چاپ سوم 1390.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.