تفسیر سورة حمد علامه جعفری در جمع دانشجویان دانشکدة الهیّات دانشگاه فرایبورگ
فریدلی:
استاد جعفری! به کلاس درس ما خوش آمدید. خوشحالم که دانشجویان ما با شما آشنا میشوند.جعفری:
همانطور که جناب آقای فریدلی متذکّر شدند، عوامل بسیاری برای تفاهم شرق و غرب وجود دارد. همانگونه که تاریخ نشان داده است در گذرگاه قرون و اعصار، تبادل علمی، فلسفی، فرهنگی و اقتصادی میان این دو اقلیم بزرگ جهان وجود داشته است. ما با هدف شرکت در کنفرانس اسلام و مسیحیّت و دستیابی به تفاهم به سوئیس آمدهایم و امیدواریم با عنایات خدا به تفاهم متعالی نائل شویم.موضوع سورة حمد برای این جلسه انتخاب شده است. ابتدا سورة حمد را ترجمه میکنیم.
بِسم الله الرّحمان الرّحیم* اَلحَمد الله رَبِّ العالمین* اَلرّحمانِ الرَّحیم* مالِکِ یومِ الدّین* إیّاکَ نَعبدُ وَ إیّاکَ نَستَعین* اِهدِنَا الصِّراطَ المُستَقیم* صِراطَ الَذینَ اَنعَمتَ عَلَیهِم غَیرِ المَغضوبِ عَلَیهِم وَ لاَ الضّالّین (1)
به نام خداوند بخشندة مهربان. ستایش برای خداوند که پرورش دهندة عالمیان است. مهربان است و مالک روز قیامت است. تنها تو را میپرستیم و تنها از تو کمک میخواهیم.
ما را به راه راست هدایت کن. راه کسانی که به آنها نعمت دادهای. نه راه کسانی که آنها را مورد خشم قرار دادی و نه راه گمراهان.
این سوره در قرآن، جای بسیار برجستهای دارد و مسلمانان در هر شب و روز، در پنج وقت، ده بار این سوره را میخوانند. در اینجا سه نکته مطرح است: حمد، شکر و مدح.
حمد- ابراز ستایش در برابر موجود با عظمت است. هم از آن جهت که به ما نعمت داده است و هم از آن جهت که خود، شایستة ستایش است.
شکر- عبارت است از سپاس در مقابل نعمت.
مدح- یعنی توصیف زیبایی یا عظمت یک حقیقت است. اگر چه با ما ارتباط مستقیم ندارد. حال این سؤال مطرح است که آیا همة «حمدها» از آنِ خدا است یا آنکه مدح از آن موجودی که مورد مدح قرار میگیرد نیز هست. در این رابطه دو نظریه وجود دارد:
نظریة اوّل- چون همة خوبیها از آن خداست، لذا تمام ستایشها از آن خدا است.
نظریة دوّم- چون انسانها با اختیار به هم عدالت میورزند و به هم خوبی میکنند و در راه خیرات جامعه و تکامل آن، با اختیار تلاش میکنند، لذا اگر فردی را ستایش کنیم، خود را مورد ستایش قرار دادهایم اگرچه تمام ستایشها آخرش به خدا بر میگردد.
«اِللهِ رَبِّ العالَمین»: در قرآن، کلمه «الله» بیشتر از اسامی دیگر خداوند استفاده شده است. این کلمه شامل ذات و صفات خدا است. برای این کلمه نمیتوان مترادفی در زبانهای دیگر پیدا کرد.
«رب» پس از «الله»، کلمة«رب» در قرآن بیشترین کاربرد را دارد. برای توضیح این کلمه باید دو نظریّه را بیان کرد:
اوّل: بعضی از مکاتب فلسفی معتقدند که خدا جهان هستی را آفرید. قوانین را در جهان به کار انداخت و دیگری کاری به جهان ندارد. این مکاتب، ثابت بودن قوانینی که هستی را اداره میکنند، مبنا قرار داده و نتیجه میگیرند که دیگر هیچ نیازی به خداوند وجود ندارد؛ زیرا جهان یک سیستم بسته است و سیستم بسته نیازی به مدیریت و اداره از خارج ندارد.
دوّم: خداوند سبحان با آنکه جهان را قانونمند آفریده است و هیچ گاه هیچ حادثهای بر خلاف قوانین هستی رخ نمیدهد مگر از طریق معجزه یا نیایشهای بسیار بالا، اگر چه در واقع نمایش هستی ثابت است و با توجّه به حقیقت اشیاء و عمق حقایقی که در جهان هستی، ما در آن غوطه ور هستیم، چون استقلالی در روابط میان پدیدهها دیده نمیشود و هر یک به دیگری وابسته است، لذا جهان، نیاز قطعی به «رب» یعنی پرورنده و ضامن و اداره کنندة هستی دارد.
اغلب فلاسفه و متکلّمین اسلام و تعدادی از حکمای مسیحی در این نظر مشترکند. آلفرد نورث وایتهد که برای قانون چهار تعریف میآورد، در چهارمین تعریف میگوید: که حقایق جهان هستی مانند فوتونهایی است که از جهان ابدیّت به این جهان سرازیر میشوند. این همان معنای «ربّ» است.
برتراند راسل پس از تعریف زمان میگوید:
اگر تصوّر کنیم که تمام واقعیّات جهان هستی لحظه به لحظه از یک جهان خارجی و ابدیّت سرازیر میشوند، این تصوّر خوبی برای هستی است.
پس «ربّ» یک کلمة فوقالعاده مهم است که ما مسلمانان و مسیحیان در الهیّات روی این کلمه کار میکنیم.
«رَحمن و رَحیم»: شروع سوره نیز با این دو کلمه بوده و در آیة دوّم باز هم تکرار میشود. همانطور که عرض کردم، «رحمن، رحیم، ودود» و سایر صفات محبّت و لطف الهی بیش از دیگر الفاظ در قرآن آورده شده است.
پس «الله» و خدایی که ادیان مطرح میکنند، خدایی رحمن و رحیم است. اینطور نیست که خداوند در گوشهای نشسته باشد و خوشش بیاید که کسی را به جهنّم ببرد. متأسّفانه محرومیت از این اندیشة رحیم بودن خدا، بسیاری را از دین بیرون کرده است؛ زیرا دربارة خداوند تصوّر بدی داشتهاند.
در سال 1962 که با راسل مکاتباتی داشتم، دربارة نظریة ایشان راجع به خدا چنین گفتم:
متأسفانه خدایی که عامیان مطرح کردهاند و آقای راسل دربارة او شکّ دارند، خدای حقیقی نیست و اگر ما بتوانیم خدا را با یک مفهوم مقعول و با یک تصوّر خوب برای بشر معرّفی کنیم، به نظر من اکثریّت انسانها خدا را خواهند پرستید و به خداشناسی روی میآورند.
«رحمن»: اعمّ است. یعنی رحمت خدا شامل همه است. خواه مؤمن باشد، خواه مؤمن نباشد. پس این صفت از خالقیّت خداست. خدایی که جهان را آفرید و عوامل حیات همة انسانها را در این جهان آماده فرمود.
«رحیم»: رحمت و محبتی است که خداوند در دنیا و آخرت در برابر اعمال خوب انجام خواهد داد. مثلاً انسانهایی که با تقوا بوده و به مردم خدمت کردهاند، از این صفت الهی برخوردار میشوند.
«مالک یوم الدّین»: خداوند، مالک روز قیامت است. ممکن است مطرح شود که مگر خداوند الآن مالک نیست؟ باید گفت: در روز قیامت و شروع ابدیّت، مالکیّت او بوسیلة اسباب و ابزار نیست، بلکه مالکیّت و تصرف او در هستی مستقیماً انجام میشود. پس از دریافت و بیان این صفات، انسان کم کم به خدا نزدیک میشود و خدا را مورد خطاب قرار میدهد. یعنی تا به حال توصیف خدا بود، حالا روح ما و قوای مغزی ما متمرکز شده به سوی خدا و مانند آن که ما با یک شخص معیّن صحبت میکنیم، خدا را مورد خطاب قرار میدهیم و میگوییم: تو را میپرستیم و از تو کمک میخواهیم.
ممکن است این سؤال مطرح شود که مگر خدا جسمانی است که به او بگوییم تو را میپرستیم و از تو کمک میخواهیم. در اینجا مخاطب ما کیست؟ پاسخ این سؤال چنین است: ما وقتی با کسی صحبت میکنیم، یقینی است که اجزاء بدن او مخاطب ما نیستند بلکه ما با روح او صحبت میکنیم. در قرآن نیز هست که به هر جا رو کنید، خداوند در همانجا وجود دارد. این بحثی است که هم در عرفان اسلامی وجود دارد و هم در بحث حکمای مسیحی دیده میشود.
فریدلی:
از بیان روحانی و علمی شما تشکّر میکنم. پیغام شما مهم بود و از متیاز علمی و مذهبی بالایی برخوردار بود. شما بر دو نکته تأکید کردید: یکی مفهوم (رَحیم) و دیگری ابعاد مختلف (رَب) اگر اجازه بدهید به سؤالات دانشجویان بپردازیم.پرسش:
لطفاً جهاد در اسلام را توضیح دهید؟جعفری:
جهاد برای از بین بردن فساد اجتماعی و از بین بردن عوامل اخلالگر انسانیّت است و چون جهاد برای برقراری حرکات تکاملی بیشری است، نمیتواند ظالمانه باشد. جهاد دارای تقسیمبندی است. مثلاً جهاد در علم، اگر من علمی در اختیار دارم باید دیگران را از آن برخوردار بسازم. اگر من احتمال بدهم با تحقیق علمی میتوانم دردهای انسانی را از میان بردارم، جهاد من این است که به تحقیق بپردازم. اگر یکی از شما احتمال بدهید که در دانشکده پزشکی میتوانید داروی سرطان را کشف کنید، از دیدگاه ادیان ابراهیمی مخصوصاً اسلام، واجب است که به دانشکدة پزشکی بروید و در آنجا تحصیل کنید و به مقصد مزبور برسید. و این یک تکلیف دینی است نه مجرّد یک تکلیف اخلاقی. به همین ترتیب جهاد مالی،جهاد فرهنگی و امثال آن.پرسش:
اگر انسان با خدا ارتباط دارد، خدا چگونه خودش را نشان میدهد؟جعفری:
همانگونه که شما حقیقت زیبایی را در مییابید، نه مصادیق و نمودهای زیبایی را. حقیقت زیبایی که در درون شما است فوق کمیّتها و کیفیّات است و هیچ ارتباطی با جسمانیّات ندارد.ابتدا شما حقیقت زیبایی را مییابید و سپس آن را بر مصادیق زیبایی تطبیق میکنید.
پرسش:
لطفاً در مورد جهاد اکبر و جهاد اصغر توضیح بفرمایید؟جعفری:
پیامبر وقتی از جهاد (جنگ با کفّار) برگشتند، به یاران خود گفتند که اکنون پس از جهاد کوچک و ظاهری باید به جهاد درونی که جهاد اکبر است پرداخت. جهاد اکبر یعنی تعدیل خودخواهی انسان، زیرا اگر انسان بتواند بر خودخواهی خود غلبه کند و به خودکامگیهای خود خاتمه دهد، عشق حقیقتیابی در او پیدا میشود و نوبت به جهاد اصغر نمی رسد. پیروزی در جهاد اکبر خیلی سخت است، زیرا انسان در این حال، مانند آن است که به خویشتن تیراندازی میکند.فریدلی:
در مورد تصفیة درون، شما توضیح دادید. امّا اکنون ما یک تصفیة قومی را شاهد هستیم. آیا در تصفیهای که شما میگویید، خطر این گونه پاکسازیهای قومی وجود ندارد؟جعفری:
مقایسة دو تصفیه برای من روشن نشد. با این حال میگوییم: اغلب جنگهایی که در تاریخ بشر انجام شده است، ریشه در خودخواهی دارد و اسلام و سایر ادیان، جنگ را به ذات خود منفور میدانند و از آن گریزانند، مگر مسألة دفاع باشد و به انسان حمله شود و او مجبور به دفاع باشد.پرسش:
با افراطیها که جنگ را در پیش گرفتهاند، چگونه میتوان دیالوگ کرد؟جعفری:
اگر به قدرت تکیه نکنند و جایی برای بحث منطقی وجود داشته باشد و به طور کلّی درونشان به یک حیوان درنده تبدیل نشده باشد میتوان با آنها وارد صحبت شد. زیرا در اکثر انسانها، وجدان به طور کلی نابود نمیشود و به هر حال چیزی از آن باقی میماند.پرسش:
در اسلام و قرآن، چه نقشی برای خانمها در نظر گرفته شده است؟جعفری:
(به شوخی) تاکنون که ما مردها تسلیم ارادة خانمها بودهایم! امروزه خانمها باید به ما نقش بدهند تا مساوی شویم و آن موقع با هم بحث کنیم! (خندة حضّار). ما انسان را دو قطبی میدانیم، مردم و زن. ارزش شخصیّت انسانها، فضیلت و تقوا است خداوند میفرماید: ما شما را از یک زن و مرد آفریدیم و شما را شعبه شعبه و نژاد نژاد قرار دادیم تا به شناخت و هماهنگی با یکدیگر برسید. شرف و عظمت شما به تقواست. (2)بنابراین، زن با مرد از نظر فراگیری علم، به دستگیری مناصب اقتصادی و اجتماعی برابر است. اما یک نکته وجود دارد. چون در اسلام، خانواده اولین مرکز تربیت بشری است و اصالت خانواده خیلی مهم است، لذا زن میتواند مستقیماً مشارکت اجتماعی داشته باشد، اما پس از هماهنگی با شهور، در غیر این صورت خانواده متلاشی خواهد شد، همانگونه که امروزه در تعدادی از کشورهای پیشرفته مشاهده میکنیم.
پی نوشت ها :
1-سورة حمد، آیات 7-1.
2-سورة حجرات/ آیة 13.