چکیده
از تعبیر تدبّر در قرآن کریم عمدتاً، مفهوم تأمل در معانی کلام الله استنباط شده است؛ حال آن که بیان قرآن کریم تصویر دیگری از این مفهوم به دست می دهد. تدبّر فعالیتی ادراکی است؛ یعنی رسیدن از یک دال به مدلول. دالِّ تدبّر خود قرآن کریم _ به عنوان مجموعه ی وحی _ و مدلول آن متکلم و منبع قرآن خداوند است. تدبّر در واقع سیر صعودی انسان در پی جویی آیات و نشانه های الهی برای رسیدن به خداوند محسوب می شود. مخاطب تدبّر در قرآن کریم عمدتاً منافقان هستند که در انتساب قرآن به خداوند تردید داشته و از این رو توبیخ شده اند، که چرا در قرآن تدبّر نمی کنند تا مگر ببینند و ایمان آورند، که این کلام از آن خداوند است. مفهوم «تدبّر» در قرآن کریم با مفهوم تذکّر نیز مرتبط بوده و هم متدبّر و متذکّر، در نشانه های خداوند حضور یگانه او را می جویند.کلید واژه ها:
تدبّر، قرآن، خدا، پیامبر، انسان، قلب، تذکّر، منافقان«چرا معناشناسی «تدبّر» در قرآن کریم»؟
مخاطب این اثر لابد از خود می پرسد که مگر معنای تدبّر معلوم نیست که معناشناسی آن ضرورت یافته است؟ آیا بهتر نبود به جای معناشناسی به شرایط، زمینه ها، چگونگی و آسیب شناسی تدبّر در قرآن پرداخته می شد؟نگارنده معتقد است که اتفاقاً معنای تدبّر در قرآن کریم بر خلاف آنچه فکر می کنیم روشن و شفاف نیست، یا بهتر بگوییم ما تصور روشن و یکدستی از تدبّر نداریم. به این نمونه ها بنگرید:
1. مفسران غالباً از آیات مرتبط با تدبّر برای مستند ساختن اصل معناداری و تفسیر پذیری ظواهر آیات و همچنین برای دعوت و ترغیب به رابطه ی ادراکی با قرآن کریم، استفاده کرده اند. (1)
2. مجلسی در بحارالانوار در ذیل کتاب القرآن بابی با عنوان «فضل التدبّر فی القرآن» آورده است و در آن به دو بیان، یکی از منیه المرید و دیگری از اسرار الصلوه که در آنها به مضمون چند روایت اشاره شده، پرداخته است. مضامین این روایات و اینکه چه ارتباطی با عنوان باب «فضیلت تدبّر در قرآن» دارند، جالب توجه است:
الف. روایتی مرفوع با این مضمون که منظور از حکمت در آیه ی «یؤتی الحکمه من یشاء و من یؤت الحکمه فقد أوتی خیراً کثیراً»، معرفت به قرآن است، به ناسخ و منسوخش، به محکم و متشابهش و ...؛
ب. روایت نبوی «أعربوا القُرآنَ و التمسوا غرائبه»؛
ج. مضمونی درباره ی سنت آموزش قرآن پیامبر اکرم (ص) به اصحاب اینکه اصحاب 10 آیه از پیامبر (ص) می گرفتند و تا به آن آیات علم نمی یافتند و عمل نمی کردند به سراغ 10 آیه ی دیگر نمی رفتند.
د. از نظر ابن عباس شخصی که قرآن را می خواند اما تفسیر آن را نمی داند مانند اعرابی ای است که به سرعت شعر می خواند. (مضامین به نقل از منیه المرید)
هـ. روایتی که نقل شده از اعرابی ای که به نزد پیامبر (ص) آمد تا قرآن را فرا بگیرد؛ زمانی که آیات «فمن یعمل مثقال ذرّه خیراً یره و من یعمل مثقال ذرّه شراً یره» را دریافت کرد، گفت: مرا بس است؛ و رفت، و پیامبر فرمود: فقیه رفت.
و. روایتی از امام صادق (ع): «لقد تجلّی الله لخلقه فی کلامه و لکنّهم لا یبصرون»؛ خداوند در کلامش برای مردم تجلی کرده است اما ایشان نمی بینند. (2)
3. علامه طبابایی تدبّر را کنار هم گذاردن آیات، عرضه بعضی از آیات بر بعضی دیگر و به طور خلاصه تفسیر قرآن به قرآن می داند. (3)
4. علی صفایی حائری آورده است: «... و باز از این سو می بینیم که تدبّرها و برداشت های آزاد چه بلبشویی آفریده و چه ابتذال هایی بار آورده است. و می بینیم که تدبّرها باری نمی آورند و بهره ای نمی دهند، نوری و شوری نمی بخشند؛ نوری که تمام راه را روشن کند و شوری که تمام راه را بگیرد». (4)
آیا براستی می توان پذیرفت که تدبّر در ذهن همه ی این افراد یک معنا دارد و ایشان برداشت یکسانی از این واژه دارند؟ آیا این تصور قابل دفاع است که ما بر سر معنای «تدبّر» مسأله و مشکلی نداریم و باید به مسائل دیگر پرداخت؟ مسلماً نه؛ به این نمونه ها هنوز هم می توان افزود؛ حال آنکه جایگاه قرآن در این میانه کجاست؟ «تدبّر» در خود قرآن کریم چه معنایی دارد؟
تحقیق حاضر کوششی در جهت نشان دادن پاره ای از دانسته ها و ندانسته های ما درباه ی موضوع «تدبّر» است. ما نیز کوشیده ایم با تحلیل متون لغت و تفاسیر دانسته ها و برداشت هایمان درباره ی تدبّر را دسته بندی کنیم و سپس با تحلیل های معناشناختی آیات مرتبط با تدبّر، آن برداشت های پیشین را سنجیده و به شناختی دقیق تر درباره ی «تدبّر» دست یابیم.
1. معنای «تدبّر» در متون تفسیری
1. 1. تدبّر در قرآن به معنای تفکر در پیام های کلی قرآن
در نگاه و برداشت غالب مفسران، تدبّر در قرآن عبارت است از تفکر در پیام های کلی و جهت گیری های قرآن «اعم از اوامر و نواهی مربوط به اخلاق و احکام، مواعظ و عبرت ها و...»؛ اما بعضاً تفکر در جنبه های زبانی و ادبی قرآن «جنبه های فصاحت و بلاغت» نیز مورد توجه قرار گرفته است.برای نمونه طبرسی در تفسیر سوره ی نساء آیه ی 82 «أفلا یتدبّرون القرآن و لو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافاً کثیراً» سه قول را درباره ی تدبّر در قرآن بیان کرده است:
الف. تفکر در عدم خلل و تناقض در قرآن؛ ب. تفکر در هماهنگی در معنا و سازگاری در احکام قرآن و حسن عبارات آن و اینکه هر قسمت از قرآن قسمت دیگر را تأیید می کند. ج. تفکر در اینکه قرآن چگونه انواع احکام «اعم از اوامر و نواهی»، اخبار صدق، دعوت به مکارم اخلاق و خیر و زهد را همراه با فصاحت در لفظ، استواری در نظم و درستی معنا در یک جا جمع کرده است».
اعتقاد خود طبرسی این است که ارجح، دلالت تدبّر بر همه ی این وجوه است(5). بیان طبرسی جامع اقوال و آراء است، اما در بیان مفسران دیگر نیز تدبّر غالباً همان تفکر در پیام های کلی قرآن معنا شده است. مثلاً طبرسی در تفسیر آیه ی 82 از سوره ی نساء قول دوم طبرسی را برگزیده (6)، و در تفسیر آیه ی 29 از سوره ی ص «کتاب أنزلناه إلیک مبارک لیدّبّروا آیاته و لیتذکّر أولوا الألباب» تدبّر در قرآن را تفکر در «حجّت های الهی و تشریع های او، در قرآن» دانسته است(7). زمخشری (8) و ابوحیّان (9) نیز در تفسیر آیه ی 24 سوره ی محمد «أفلا یتدبّرون القرآن أم علی قلوب أقفالها» از تفکر در «مواعظ و زواجر الهی» سخن گفته اند.
برای پی جویی این برداشت در میان مفسران معاصر باید از عبده و ابن عاشور نام برد. عبده در تفسیر آیه ی 82 سوره ی نساء، با این استدلال که تدبّر در قرآن از مقوله ی تدبّر در «کلام» است، متعلّق تدبّر را غایات و مقاصدی دانسته است که کلام به جهت آنها صادر شده است. در نظر او غایات و مقاصد قرآن چیزی نیست جز جنبه های هدایتی و دعوت قرآن کریم به حق و خیر و راهبری انسان به سوی صلاح در دنیا و فلاح و رستگاری در عقبی. عبده تصریح کرده است که این تحلیل محصول فکر و تأمل شخصی اوست و او در این باره از کلام هیچ یک از مفسران استفاده نکرده است. او همچنین افزوده است که توضیح درباره ی مسأله ی فصاحت و بلاغت و سازگاری در اسلوب بیانی قرآن را به کلام مفسران واگذارده و از باب نمونه نظر طبری را در تفسیر آیه ی 82 از سوره ی نساء آورده است. (10)
اما ابن عاشور، با رویکردی تحلیلی تر به تدبّر در قرآن پرداخته است. او در تفسیر آیه ی 82 سوره ی نساء، تدبّر در قرآن را تأمل در «دلالت قرآن» معنا کرده و در تفسیر آن دو احتمال را مطرح نموده است:
1. تدبّر در تفاصیل آیات، یعنی تأمل در چگونگی دلالت تفاصیل آیات بر مقاصدی که مسلمانان به آن هدایت شده اند.
2. تأمل در دلالت کلیت قرآن، از حیث بلاغتش، بر اینکه از جانب خداست و کسی که آن را آورده صادق است.
ابن عاشور هر دو معنا را درست، اما با توجه به سیاق آیات، احتمال اوّل را ارجح و مناسب تر دانسته است؛ که «[منافقان]» اگر در جنبه های هدایتی قرآن تأمل و تدبّر می کردند، خیر عظیم نصیبشان می شد و فتنه ای که به سبب نفاق گرفتارش بودند از بین می رفت». (11)
1. 2. تدبّر در قرآن به معنای کوششی تفسیری / تأویلی
علامه طباطبایی در تفسیر آیه ی 82 سوره ی نساء آورده است که تدبّر در قرآن می تواند به دو معنا باشد: تأمل در آیه ای از پس آیه ای دیگر (تأمل در آیات) و یا تأمل از پس تأمل در یک آیه (تأمل و دقت در چند مرتبه). سپس معنای نخست را در تفسیر آیه ی مورد بحث مناسب تر دانسته و بیان می دارد: «مراد آیه این است که مخالفین قرآن را تشویق کند به دقت و تدبّر در آیات قرآنی و اینکه در هر حکمی که نازل می شود و یا هر حکمتی که بیان می گردد و یا هر داستانی که حکایت می شود و یا هر موعظه و اندرزی که نازل می گردد، آن نازل شده ی جدید را به همه ی آیاتی که مربوط به آن است عرضه بدارند؛ چه آیات مکی و چه مدنی، چه محکم و چه متشابه، آن گاه همه را پهلوی هم قرار دهند تا کاملاً بر ایشان روشن گردد که هیچ اختلافی بین آنها نیست» (12). بدین ترتیب او با انتخاب معنای نخست، تدبّر در قرآن را مانند تفسیر قرآن به قرآن تعریف کرده است.اما نظریه پردازی بر مبنای معنای دومی که علامه از تدبّر به دست داده، یعنی تأمل از پس تأمل در یک آیه، در بیان ابن عاشور در تفسیر آیه ی 29 از سوره ی ص «کتاب أنزلناه إلیک مبارک لّیدّبّروا آیاته» صورت گرفته است. او آورده است: «تدبّر یعنی تفکر و تأملی که به شناخت مراد و مقصود معانی می انجامد. و این گونه از تفکر در کلامی محقق می شود که الفاظش قلیل اما معانیش پرشمار است؛ چنان که هر چه متدبّر بیشتر در آن تدبّر کند معانی بیشتری برای او آشکار می شود، معانی ای که در نگاه اول آشکار نشده بودند » (13). او از منظری دیگر تدبّر را تتبّع معنا کرده و در مورد قرآن نیز آن را «دنبال کردن ظواهر الفاظ قرآن تا رسیدن به معانی پوشیده و تأویلهای سازگار با ظاهر قرآن دانسته است» (14). بنابراین می توان گفت ابن عاشور تدبّر در «آیات» قرآن را پی جویی لایه های تودرتوی معانی آیات قرآن می داند.
شبیه نظریه ابن عاشور را نصرت بیگم به نقل از مقدس اردبیلی آورده است: «تدبّر در جایی صدق می کند که در آیه احتمالاتی داده شود، لکن در جایی که معنی آن ظاهر باشد که به نظر همه یکسان آید تدبّر در آن معنی ندارد» (15). چنانکه پیداست در اینجا تدبّر به معنای دقت و تأمل جهت انتخاب معنای مناسب آیه از میان احتمالاتی است که در عرض یکدیگرند، در حالی که ابن عاشور با تدبّر در آیه، معانی افزونتری را در لایه های معنایی آیه دنبال می کند؛ معنای که در طول و بطن یکدیگرند.
1. 3. تدبّر در قرآن به معنای متابعت قرآن
در تفسیر آیه ی 29 از سوره ی ص، قرطبی قولی را از حسن بصری نقل کرده است که منظور از «لیدّبّروا آیاته»، «اتباع» آیات است(16). سیوطی نیز در ذیل همین آیه از امام حسین (ع) نقل کرده است که منظور، «اتباع قرآن با عمل به آن» است(17). با این همه می توان از این نمونه ها این گونه برداشت کرد که نتیجه و غایت تدبّر را بیان می کنند، نه معنای تدبّر را.1. 4. تحلیل و ارزیابی
1. در مرور آراء تفسیری این نکته در خور تأمل می نماید که برداشت تفسیری غالب که تدبّر را تفکر در پیام های کلی قرآن می شمارد؛ عمدتاً در تفسیر آیه ی 82 سوره ی نساء ارائه شده، و برداشت های دیگر در ذیل آیه ی 29 سوره ی ص آورده شده است. آیه ی 82 سوره ی نساء، خطاب به منافقان است که در حقّانیت «قرآن» و رسالت پیامبر (ص) تردید دارند و آیه ی 29 سوره ی ص، خطابی عام درباره ی تدبّر در «آیات» قرآن دارد. برای مثال مقایسه ی آرای ابن عاشور در ذیل این دو آیه به خوبی نشان می دهد که چگونه تفاوت فضای گفت و گویی و نیز متعلَّّّق مشخص تدبّر (در آیه ی 82 از سوره ی نساء، «قرآن» به عنوان مجموعه وحی و در سوره ی ص آیه ی 29، «آیات» قرآن به عنوان اجزاء وحی) در برداشت مفسر از معنای «تدبّر در قرآن» تأثیر گذاشته است.2. می توان به قرآن به عنوان مجموعه ی وحی (مبنای برداشت نخست در متون تفسیری)از دو منظر و به دو اعتبار نگریست. اولی که نگاه غالب مفسران است، توجه به خود قرآن و پیش آوردن مجموع ویژگی های آن به عنوان کلامی متمایز از کلام بشری است، و دومی نحوه ی نگریستن به جایگاه و نقش قرآن در فرآیند ارتباطی میان خداوند به عنوان منبع و فرستنده کلام و پیامبر اکرم (ص) به عنوان گیرنده را نشان می دهد. پیداست که تمایز این دو رویکرد آن اندازه است که در واقع به انتخاب دو معنا و دو متعلَّق (دال) متفاوت برای تدبّر می انجامد.
انتخاب رویکرد اول در تدبّر، یعنی تدبّر در خود قرآن به عنوان کلامی جز کلام بشر، شخص متدبّر را به زیر ساخت معنایی و مقاصد کلام (جنبه های هدایتی و ... ) رهنمون می سازد؛ و انتخاب رویکرد دوم یعنی تدبّر در قرآن به عنوان واسط و ارتباط دهنده خدا و رسول، اصل و خاستگاه این فرآیند ارتباطی یعنی خداوند را در نظر متدبّر برجسته می نماید؛ معرفت به اینکه گوینده این سخن جز خداوند نمی تواند باشد. رویکرد نخست چنان که گفتیم رویکرد غالب مفسران درباره ی تدبّر در قرآن است؛ و رویکرد دوم را می توان در نظریه دومی که ابن عاشور به دست داده بود، پی جویی کرد(18). به این رویکرد، در تحلیل معنا شناختی تدبّر باز خواهیم گشت.
2. معنای لغوی «تدبّر»
تدبّر در لغت معنای ظاهراً روشنی دارد. این واژه از ماده «دبر» و بر ساخت باب ثلاثی مزید «تفعُّل» است. ماده «دبر» به معنای پشت و انتهای هر چیز است و بنابراین لغت شناسان تدبّر را نظر کردن در «دبر» امور یعنی همان عاقبت و آخِر امور، معنا کرده اند(19). ابو هلال عسکری نیز از منظر مقایسه، معنای «تدبّر» را با «تفکّر» به این صورت آورده است. «التدبّر، تصرف القلب بالنظر فی عواقب الامور؛ و التفکّر، تصرف القلب بالنظر فی الدلائل». تدبّر ادراک، با نظر در عواقب امور و تفکر ادراک، با نظر در دلایل است. (20)مشکور برای ساخت ثلاثی مزید «دَبَر» جز معنای «پشت کردن»، معنای «چیزی را بردن، سخنی را نقل کردن، و گفتن» را نیز به کار برده است. او در بررسی تطبیقی با دیگر زبان های سامی افزوده است: ساخت فعلی dabar در عبری، و نیز dbr در فنیقی و آرامی شاهنشاهی به معنای «سخن گفتن»، ساخت اسمی dober در عبری و dabara در آرامی به معنای «راهنمایی»، dabar در آرامی و dobura در سریانی به معنای «راهنما و رهبر» و dbarدر سریانی به معنای «راهبری کردن اغنام و احشام» است(21).
از آنچه مشکور در بررسی تطبیقی با زبان های سامی به دست آورده، مفهوم «راهنمایی و رهبری کردن» را می توان در مفهومِ ملازم آن، «دنبال کردن و متابعت»، در داده های لغویان نیز پی جویی کرد(22). همچنین مفهوم «سخن گفتن / سخنی را نقل کردن» نیز در کاربردهایی که لغویان به دست داده اند وجود دارد. (23)
داده های لغت نامه ای را می توان این گونه جمع بندی کرد:
1. تدبّر نوعی خاصی را ادراک و نوعی متمایز از تفکر است. تدبّر نظر کردن و اندیشه در عاقبت و انتهای امر است. در تدبّر به عنوان یک فعالیت ادراکی، حرکت و انتقال ذهنی صورت می گیرد؛ که نقطه آغاز آن مواجهه شخص مُدرک با یک پدیده است. شخص به تدبّر در آن پدیده می پردازد، یعنی می کوشد با بهره گرفتن از قوای ادراکی به عاقبت و پس (دبر) آن پدیده برسد. بنابراین نقطه پایان این فرآیند ذهنی، جایی است که شخص مدرک به شناخت عاقبت و انتهای آن پدیده دست یافته، و این انتقال ذهنی را می توان انتقال از «دال» به «مدلول» نیز خواند. این کلیت فرآیند تدبّر به عنوان فعالیتی ادراکی است. اگر بخواهیم تحلیلی از دقت لغویان در تمایز تدبّر از تفکر به دست دهیم باید بگوییم که تمایز میان تدبّر و تفکر به تفاوت در نوع عملکرد قوای ادراکی مربوط می شود. در فرآیند تدبّر شخص مدرک، معرفت نسبت به پدیده را در عواقب و دنباله های آن می جوید، اما در فرآیند تفکر این جستجو برای معرفت در دلائل و اسباب شکل گیری پدیده صورت می گیرد.
2. تدبّر با مفاهیم «پشت»، «انتها»، «ریشه و اصل»، «متابعت» و «سخن و کلام» مرتبط است.
3. تدبّر در قرآن کریم
3. 1. نگاهی به آیات
دانستیم که تدبّر فعالیتی ادراکی و انتقال و اتصال از دال به مدلول است. تدبّر چهار بار در قرآن کریم به کار رفته است: سه بار در ساخت فعلی و به صورت استفهام انکاری ( «أفلا یَتدبّرونَ» دو بار و «أفلم یَدَبَّرُوا» یک بار) و یک بار به صورت فعل امر (لِیَدَّبَّروُا / لِتدبّروا).الف. «أفَلا یَتَدَبَّرُونَ القُرآنَ وَ لَو کَانَ مِن عِندِ غَیرِ اللهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اختِلاَفاً کَثِیرًا» (نساء: 82): آیا در قرآن نمی اندیشند؟ هر گاه از سوی دیگری جز خدا می بود در آن اختلافی بسیار می یافتند.
ب. «أفَلَم یَدَّبَّرُوا القَولَ أم جَاءهُم مَّا لَم یَأتِ آبَاءهُمُ الأَوَّلِینَ» (مؤمنون: 68): آیا در این سخن نمی اندیشند یا برای آنها چیزی نازل شده که برای نیاکانشان نازل نشده بود؟
ج. «کِتَابُ أنزَلنَاهُ إلَیکَ مُبَارَکُ لِّیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ وَ لِیَتَذَکَّرَ أُولُوا الألبَابِ» (ص: 29): کتابی مبارک است که آن را بر تو نازل کرده ایم، تا در آیاتش بیندیشند و خردمندان از آن پند گیرند.
د. «أفَلاَ یَتَدَبَّرُونَ القُرآنَ أَم عَلَی قُلُوبٍ أقفَالُهَا» (محمد: 24): آیا در قرآن نمی اندیشند یا بر دل هایشان قفل هاست؟
در آیات اول و چهارم دالّ یا همان متعلِّق مستقیم تدبّر «قرآن» و در آیه سوم «آیات» قرآن است. در آیه ی دوم نیز اگر چه اختلاف نظر وجود دارد اما باز هم بنا به نظر و تفسیر غالب، «القول» به قرآن کریم ارجاع دارد. نهایتاً، موضوع و متعلَّق تدبّر در قرآن کریم منحصراً خود کلام الله است.
3. 2. متعلَّق تدبّر: «قرآن / قول / آیات»
«قرآن»، «قول» و «آیات» تنها متعلق های تدبّر در قرآن کریم هستند. به این ترتیب اگر چه متعلّق تدبّر امور تکوینی و افعال نیز می تواند باشد، در قرآن کریم متعلّق تدبّر فقط کلام، و آن هم فقط کلام الهی است.اگر تدبّر را با دیگر مفاهیم مربوط به فعالیت ادراکی در قرآن کریم، یعنی مفاهیم اصلی «عقل ورزی» و «تفکر»، مقایسه کنیم این یکدستی و کاربرد ویژه تدبّر در قرآن کریم نمود بیشتری خواهد یافت، چرا که عقل ورزی و تفکر هر دو، هم در مورد آیات و نشانه های تکوینی (خلقت آسمان ها و زمین / هلاک امّت های عاصی) به کار رفته اند و هم در مورد آیات و نشانه های تشریعی (آیات مربوط به کلام الله / آیات مربوط به احکام، اخلاق و ... )، اما تدبّر صرفاً در مورد آیات تشریعی به معنای خاص «کلام الله یعنی همان قرآن» به کار رفته است و منظور، مفهوم عام و شامل کلام الهی است و نه آیه یا آیاتی خاص. واژه های «قرآن» و «قول» کلیت مفهومی را در دلالت لفظی خود دارند، و در مورد واژه «آیات» نیز شمول معنایی از طریق دلالت این واژه بر «مجموعه اجزای کلام الله» فهمیده می شود.
اما این ویژگی و وضعیت خاص متعلّق های تدبّر چه اهمیّتی دارد؟ آیا این مسأله در فهم دقیق تر آیات مربوط به تدبّر کمک می کند؟ اجازه بدهید قدری تحلیلی تر بنگریم. «قرآن»، «قول» و «آیات» به معنای کلی «کلام الله» متعلّق تدبّر قرار گرفته اند. به عبارت دیگر در قرآن کریم صرفاً از تدبّر در کلام الله سخن به میان آمده است. بسط یافته ی مفهوم «کلام الله» (قرآن ) آن است که کلامی و پیامی که از سوی خداوند به سوی انسان ها، و با واسطه و پیامبری رسول اکرم (ص) نازل شده است؛ پس در فضای مفهومی «کلام الله»، جز مفهوم «کلام»، مفاهیم «خدا»، و «رسول» نیز حضور دارند.
بر این اساس مشخص است که تدبّر در «کلام الله» صرفاً به معنای تفکر در معنای الفاظ آیات و یا حتی تفکر در پیام ها و مقاصد قرآن نیست. به عبارت دیگر برای تدبّر در قرآن نمی توان از الفاظ آیات آغاز کرد و انتها و دبر آن را در «معنای آیات» و در مرحله ی بعد، در «مقاصد» قرآن جستجو نمود. این بدان معناست که سخن را به عنوان پدیده ای مستقل و منعزل فرض کنیم و تدبّر و تفکر در سخن را حرکت در رابطه خطّی از لفظ به سوی معنای سخن بدانیم.
حقیقت این است که «سخن» را نمی توان بدون توجه و لحاظ کردن فرستنده و دریافت کننده ی آن سخن مورد مطالعه قرار داد؛ یا دست کم چنین مطالعه ای ناقص و چه بسا خطا خواهد بود. سخن در واقع از خواست فرستنده به برقراری ارتباط با دریافت کننده آغاز شده و تحقّقش، چه به لحاظ اصل ادامه ارتباط و تداوم سخن، و چه به لحاظ کیفیت و نوع پیام هایی که ایجاد می شود، منوط به تعامل میان فرستنده و دریافت کننده است. به این ترتیب اینکه فرستنده و گیرنده چه کسانی هستند، چه هدفی را از تعامل کلامی دنبال می کنند و تعامل آنها چه مسیری را می پیماید همه در اینکه چه نوعی از سخن و چه پیام هایی منتقل شود مؤثر است.
قرآن نیز به عنوان سخنی که در رابطه کلامی میان خدا و انسان تحقق یافته است از این قاعده مستثنی نیست و هر نوع مواجهه ادراکی با آن بدون در نظر گرفتن اینکه خداوند فرستنده و پیامبر اکرم (ص) دریافت کننده ی آن است، راه صواب نخواهد پویید. به عبارت دیگر قرآن نقش و معنای خود را به عنوان کلام الهی در ارتباط با خدا و رسول اکر م (ص) می یابد؛ بنابراین وقتی قرار است موضوع و متعلِّق ادراک و شناخت قرار بگیرد، نمی توان این ارتباط را نادیده گرفت یا حتی از وزن و اهمیت آن کاست.
تا اینجا هر چه گفتیم در تبیین معنای «قرآن (کلام الله)» بود، اما «تدبّر» به چه معناست و نهایتاً «تدبّر در قرآن» چه معنا و مفهومی دارد؟ در تحلیل معنای لغوی تدبّر گفتیم که در فرآیند تدبّر، شخص پدیده ای را به عنوان موضوع تدبّر (دالّ) انتخاب می کند و می کوشد در فرآیندی ادراکی به شناخت عاقبت آن پدیده (مدلول) دست یابد. حال اگر موضوع تدبّر «قرآن» باشد: شخص، «قرآن» (دالّ) را به عنوان موضوع تدبّر انتخاب می کند و می کوشد با استفاده از قوای ادراکی خود به شناخت «انتها و پسِ» آن (مدلول) دست یابد. پیداست که معنای تدبّر در قرآن منوط است به اینکه به «قرآن» - به عنوان دالّ - چگونه نگریسته شود.
چنان که پیشتر گفتیم و نیز رویکرد غالب مفسران چنین است به قرآن بیشتر از منظر «سخن بودن» و البته «سخنی شگفت و خاص» نگریسته شده و در نتیجه تدبّر در قرآن این گونه معنا شده است که «تفکر در پیام های کلی، جنبه های هدایتی و اعجاز بیانی قرآن» است. به این ترتیب تدبّر فرآیندی خواهد بود که برای ارتباط برقرار کردن میان دال و مدلول صرفاً در چارچوب و دایره خود سخن دور می زند.
اما بر مبنای تحلیلی که از معنای قرآن داشتیم، «تدبّر در قرآن» از قرآن (به عنوان دال) آغاز می شود، قرآن با دریافت کننده ی مستقیم آن (پیامبر اکرم (ص)) سنجیده می شود و در نتیجه ی این سنجش دریافت و معرفتی حاصل می شود که این سخن نمی تواند از او (پیامبر) باشد؛ پی جویی، به منظور رسیدن به انتها و خاستگاه قرآن ادامه می یابد و نهایتاً مدلول تدبّر در قرآن، یعنی همان انتها و اصل و منشأ (دبر). این سخن نه در خود آن (زیر ساخت معنایی، ادبی یا... )بلکه در ارتباطی که با خداوند دارد، به دست می آید؛ این سخن منبعی جز خداوند ندارد.
ممکن است پرسیده شود که چه دلیلی وجود دارد که نگرش مستقل به قرآن را کنار بگذاریم؟ آیا از تدبّر در خود قرآن نمی توان به این نتیجه رسید که قرآن از جانب خداست؟ از طرف دیگر، بنا بر نظریه اخیر، تدبّر از قرآن آغاز می شود و خود این سخن را باید با پیامبر اکرم (ص) سنجید. چرا که ویژگی این سخن باعث می شود که ما آن را سخن بشر (پیامبر) ندانیم؟ و آیا آن ویژگی چیزی جز جنبه های شگفت صورت، و محتوای قرآن است؟ پس باز هم به همان نظر غالب مفسران درباره ی تدبّر یعنی تفکر در جنبه های اعجاز بیانی و محتوایی قرآن باز گشته ایم.
واقعیت این است که اگر فقط و فقط به قرآن به عنوان یک کلام شگفت و اعجاز گونه نگریسته شود، این نگاه الزاماً به اینجا ختم نمی شود که منشأ آن الهی است. چنان که مشرکان و منافقان همین راه را می پیمودند و شگفتی قرآن را در منبعی فرا انسانی اما نه الهی (جن، سحر، شعر و ... ) جستجو می کردند و در نتیجه خداوند را به عنوان خاستگاه قرآن نمی پذیرفتند. پیداست که شگفتی قرآن نه به خودی خود، بلکه در پیوستگی آن به پیامبر اکرم (ص) کسی که صادق، امین، امّی و تعلیم ندیده است و اهل شعر و سحر هم نیست از انتساب به سحر و شعر و فراگرفتن از کاهنان و ... مصون می ماند و شنونده و متدبّر واقعی را به این نتیجه می رساند که این کلام چنان که خود می گوید نمی تواند منبعی جز خداوند داشته باشد.
بیایید به آیات مربوط به تدبّر، به ویژه آیه ی 82 از سوره ی نساء و آیه ی 68 از سوره ی مؤمنون دوباره بنگریم و آنها را دوباره بخوانیم. جهت گیری پیام در این دو آیه به سوی منبع و خاستگاه قرآن یعنی خداوند است. در آیه ی 82 از سوره ی نساء سخن از این است که اگر این قرآن از «جانب غیر خداوند» بود در آن اختلاف کثیر می یافتند، بنابراین تدبّر در قرآن ناگزیر باید تردید درباره ی انتساب قرآن به غیر خداوند را کنار زند. در آیه ی 68 از سوره ی مؤمنون نیز مسأله، انکار قرآن به عنوان یک کلام شگفت نیست، چرا که هر کلام شگفتی الزام آور و قابل اتباع نیست. در این آیه تصور و ذهنیت کافران از قرآن این گونه تصویر شده که «چیزی برایشان آمده که برای پدرانشان نیامده بود»: «أم جاءهُم مَّا لَم یَأتِ آبَاءهُمُ الأَوَّلِینَ». مسأله، ویژگی های این کلام نیست؛ بلکه گوینده و منبع این کلام است. این کلام به آن اعتبار که خبری از جانب خداوند برای بندگان است الزام آور است، و انسان را وا می دارد تا وضعیتش را نسبت به آن مشخص کند؛ یا آن را بپذیرد و به آن ایمان بیاورد و یا آن را تکذیب نماید و انکار ورزد. از این نظر مشکل و معضل مشرکان و منافقان با قرآن نظیر مشکلشان با پیامبر (ص) بود. ایشان با خود محمد بن عبدالله به عنوان کسی که او را می شناختند و به لحاظ شرافت و امانت قبولش داشتند مشکلی نداشتند، مشکل بر سر نبّوت او بود. نبّوت و خبری که محمد (ص) مدعی رسالتش از جانب خداوند بود برای مشرکان و منافقان درد سرساز بود. از این رو است که آیه بعدی در همین سیاق به این موضوع اشاره دارد: «یا آنکه پیامبرشان را نشناخته اند که انکارش می کنند؟ »
3. 3 تدبّر و مفاهیم مرتبط
3. 3. 1. «تدبّر» و «قلب»
تدبّر در قرآن در آیه ی 24 سوره ی محمد ارتباط معناداری با «قلب» دارد:«أفَلاَ یَتَدَبَّرُونَ القُرآنَ أم عَلَی قُلُوبٍ أقفَالُهَا».
مخاطب این آیه به دلالت آیات پیشین (24) منافقان هستند که مورد توبیخ قرار گرفته اند که آیا در قرآن تدبّر نمی کنند یا بر دل هایشان قفل زده شده است. در این آیه به طور مشخص عضو مُدرِک و قوه عملگر در تدبّر، قلب دانسته شده که اگر قفل باشد و عمل نکند تدبّر صورت نمی پذیرد. منافقان در زمره کسانی هستند که قلوبشان عمل نمی کند و در نتیجه توانایی تدبّر ندارند. این مضمون به بیانی دیگر در آیه ی قبل از آن آمده است: « أولئِکَ الَّذینَ لَعَنَهُمُ الله فَأَصَمَّهُم وَ أَعمی أَبصارَهُم» ایشان را خداوند لعنت کرده، آنها را کر و کور نموده است.
فعالیت انسان در مقام تعامل ادراکی با «آیات الهی» اعم از افعال ادراکی «عقل، سمع، إبصار، تفّکر، تذکّر و ....»، عضو مُدرِک «قلب / فؤاد، لبّ، أُذن، أبصار / أعین»، تعابیر مربوط به درک نکردن آیات «طبع، ختم، اَکِنَّه، وَقر، حجاب، غشاوه، غطاء و ...» و واکنش نهایی انسان در مواجهه با آیات «تصدیق(می شود) ایمان، تکذیب(می شود) کفر» مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است (25) و طرح دوباره آنها در اینجا ضرورتی ندارد. آنچه مهم است توجه دادن به این نکته است که این آیه به روشنی تدبّر را با مفاهیم و روابط حوزه معنایی ادراک در قرآن کریم مرتبط می کند. در نتیجه همه آنچه را که درباره ی فرآیندی ادراکی مانند «عقل» بر اساس تحلیل کاربردهای گسترده آن در قرآن کریم می دانیم، می توانیم در مورد تدبّر نیز انتظار داشته باشیم؛ اعم از اینکه «تدبّر» در کنار افعالی ادراکی نظیر عقل، تفکر، سمع و ... قرار می گیرد؛ قوه و عضو مدرک در تدبّر نیز «قلب» می باشد که ممکن است به دلایلی مشخص مانند انکار آیات و تعمد در ندیدن و نشنیدن آنها توانایی ادراکی خود را از دست بدهد؛ و در نهایت تدبّر اگر محقق شود مانند دیگر افعال ادراکی به ایمان منجر خواهد شد. تدبّر در قرآن ایمان به نزول آن از جانب پروردگار را در پی خواهد داشت.
البته تدبّر ویژگی ها و وجوه تمایز خاص خود را نیز دارد. تدبّر تنها در مورد قرآن به عنوان مجموعه وحی به کار رفته است. قرآن از سنخ نشانه های کلامی است و ارتباط و تعامل انسان با کلام از طریق گوش صورت می پذیرد؛ در نتیجه تدبّر به مفاهیمی نظیر «سمع» و «تذکّر» نزدیکتر خواهد بود تا مفاهیمی نظیر «إبصار» و «تفکّر» که عمدتاً در مورد آیات غیر کلامی (آیات آفاقی و انفسی) به کار رفته اند و یا حتی مفهوم «عقل» که کاربردی عام در موارد آیات کلامی و غیر کلامی دارد.
در بیان ارتباط تدبّر با «سمع» تنها به ذکر مواردی از آیات قرآن کریم بسنده می کنیم.
تدبّر در مورد آیات کلامی (قرآن) به کار رفته است. سمع نیز چنین کاربردی دارد. برای نمونه به این آیات بنگرید:
«قَالوا یَا قَومَنَا إنَّا سَمِعنَا کِتَاباً أُنزِلَ مِن بَعدِ مُوسَی مُصَدِّقاً لَّمَا بَینَ یَدَیهِ یَهدِی إلَی الحَقِّ وَ إلَی طَریقٍ مُستَقِیمٍ». (احقاف: 30)
«قُل أُوحِیَ إِلَیَّ أنَّهُ استَمَعَ نَفَرٌ مَّنَ الجِنِّ فَقَالُوا إنَّا سَمِعنَا قُرآناً عَجَبًا *یَهدِی إلَی الرُّشدِ فَآمَنَّا بِهِ وَ لَن نُّشرِکَ بِرَبِّنَا أَحَدًا». (جن: 1 - 2)
«وَ إذَا سَمِعُوا مَا أُنزِلَ إلَی الرَّسُولِ تَرَی أعیُنَهُم تَفِیضُ مِنَ الدَّمعِ ممَّا عَرَفُوا مِنَ الحَقِّ یَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاکتُبنَا مَعَ الشَّاهِدِینَ». (مائده: 83)
این آیات به خوبی نشان می دهد که «استماع کلام الله» به معنای شنیدن ظاهری الفاظ و کلمات نیست، بلکه دریافت دعوت هدایت قرآن کریم و در نهایت ایمان آوردن به آن است.
در کاربردهای تدبّر سه آیه به طور مشخص خطاب به منافقان بود که در کلام الهی تردید داشتند. تحلیلی از این وضعیت که مشابه حال مشرکان در مواجهه با قرآن است در کاربردهای «سمع» نیز نمونه دارد:
«مَا یَأتِیِهِم مَّن ذِکرٍ مَّن رَّبِّهم مُحدَثٍ إلاَّ استَمَعُوهُ وَ هُم یَلعَبُونَ» (انبیاء: 2)
«وَ مَا أَنتَ بِهَادِی العُمیِ عَن ضَلاَ لَتِهِم إن تُسمِعُ إلاَّ مَن یُؤمِنُ بِآیَاتِنَا فَهُم مُسلِمُونَ». (نمل: 81)
«وَ مَا أَنتَ بِهَادیِ العُمیِ عَن ضَلاَلَتِهِم إن تُسمِعُ إلاَّ مَن یُؤمِنُ بِآیَاتِنَا فَهُم مَسلِمُونَ» (روم: 53)
«وَ لَقَد مَکَّنَّاهُم فِیمَا إِن مَّکَّنَّاکُم فِیهِ وَ جَعَلنَا لَهُم سَمعاً وَ أبصَارًا وَ أَفئِدَةً فَمَا أغنَی عَنهُم سَمعُهُم وَ لاَ أبصَارُهُم وَ لاَ أَفئِدَتُهُم مِّن شَیء إذ کَانوا یَجحَدُونَ بِآیَاتِ اللهِ وَ حَاقَ بِهِم مَّا کَانوُا بِهِ یَستَهزِؤُون». (احقاف: 26)
چنان که پیداست کسی که نخواهد آیات خداوند را بشنود، آیات را به بازی می گیرد(انبیاء: 2)، تسلیم آیات و دلالت مشخص آنها نمی شود و به آنها دل نمی سپارد (نمل: 81، روم: 53) و آیات را انکار می کند. (احقاف: 26) درباره ی ارتباط و قرابت تدبّر و تذکّر در ادامه خواهیم گفت.
3. 3. 2. «تدبّر» و «تذکّر»
«تدبّر در قرآن» در آیه ی 29 سوره ی ص در رابطه ی عطفی با «تذکّر اولوا الالباب» به کار رفته است:«کِتَابٌ أَنزَلنَاهُ إِلَیکَ مُبَارَکٌ لِّیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ وَ لِیَتَذَکَّرَ أُولُوا الأَلبَابِ».
می دانیم که «تذکّر» از این نظر که یکی از افعال ادراکی در قرآن کریم است با تدبّر مرتبط است. اما همنشینی این دو واژه در یک متن چیزی بیش از ارتباطی معنایی میان واحد های یک حوزه معنایی ارتباطی را نشان می دهد. این متن خاص و همنشینی مفاهیم تدبّر و تذکّر از ارتباطی خاص تر میان این مفاهیم حکایت دارد.
«تذکّر» از ماده «ذکر» بوده و در برداشت غالب، تفکر و عبرت گرفتن معنا شده است (26). این برداشت قطعاً به سبب کاربرد این واژه در متن هایی است که مربوط به مواجهه انسان با آیات است و رابطه ی جانشینی که این واژه با واژه هایی نظیر «عقل»، «تفکر» و غیرِ آنها دارد. اما به رغم این تناظر و قرابت معنایی، «تذکّر» معنایی مخصوص به خود دارد که کاملاً مرتبط با معنای لغوی آن است.
ماده ی «ذکر» به معنای «یاد آوردن» است. این واژه در قرآن کریم هم در معنای لغویش به کار رفته و هم به عنوان مفهومی دینی با معنای خاص تر و مضیق تر «ذکر الله» به کار رفته است. در واقع در همان آیات و متن هایی که تذکّر به نوعی مفهومی مانند «عقل» را تداعی می کند باز هم منظور همین ذکر الله و یاد آوردن خداوند است: خداوند از آیات و نشانه هایی که برای بشر قرار داده است می گوید؛ از خلقت آسمان ها و زمین و از نعمت هایی که به بشر داده است؛ از عذاب هایی که بر سر کافران و سرکشان نازل کرده است و از نشانه هایی که برای پیامبرانش قرار داده و همچنین از معجزات آنها گرفته تا کتابهایی که بر ایشان نازل کرده است. در همه این موارد کاربرد ذکر (عمدتاً در ساخت «ذِکری») را می بینیم. همه این آیات و نشانه ها جز این اینکه خود معنایی ظاهر و بارز برای انسان دارند، کارکرد مهم یادآوری توحید، یگانگی و حضور همیشگی پروردگار را نیز دارا می باشد؛ به این آیات بنگرید:
- «أَفَلَم یَنظُرُوا إِلَی السَّمَاء فَوقَهُم کَیفَ بَنَینَاهَا وَ زَیَّنَّاهَا وَ مَا لَهَا مِن فُرُوجٍ* وَالأَرضَ مَدَدنَاهَا وَ أَلقَینَا فِیهَا رَوَاسِیَ وَ أَنبَتنَا فِیهَا مِن کُلِّ زَوجٍ بَهِیجٍ *تَبصِرَةً وَ ذِکرَی لَکُلِّ عَبدٍ مُّنِیبٍ». (ق: 6-8)
- «فَاستَجَبنَا لَهُ فَکَشَفنَا مَا بِهِ مِن ضُرٍّ وَ آتَینَاهُ أَهلَهُ وَ مِثلَهُم مَّعَهُم رَحمَةً مِّن عِندِنَا وَ ذِکرَی لِلعَابِدِینَ». (انبیاء: 84)
- «وَ مَا أَهلَکنَا مِن قَریَةٍ إِلاَّ لَهَا مُنذِرُونَ*ذِکرَی وَ مَا کُنَّا ظَالِمِینَ». (شعراء: 208 - 209)
- «وَ لَقَد تَّرَکنَاهَا (کشتی نوح) آیَةً فَهَل مِن مُّدَّکِرٍ». (قمر: 15)
- «وَ کُلاًّ نَّقُصُ عَلَیکَ مِن أَنبَاء الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَکَ و جاءک فِی هَذِهِ الحَقُّ وَ مَوعِظَةٌ وَ ذِکرَی لِلمُؤمِنِینَ». (هود: 120)
- «وَ لَقَد آتَینَا مُوسَی الهُدَی وَ أَورَثنَا بَنِی إِسرَائِیلَ الکِتَابَ*هُدًی وَ ذِکرَی لأُولِی الأَلبَابِ». (غافر: 53-54)
- «وَ لَقَد آتَینَا مَوسَی الکِتَابَ مِن بَعدِ مَا أَهلَکنَا القُرُونَ الأُولَی بَصَائِرَ لِلنَّاسِ وَ هُدًی وَ رَحمَةً لَّعَلَّهُم یَتَذَکَّرُونَ». (قصص: 43)
- «أَوَلَم یَکفِهِم أَنَّا أَنزَلنَا عَلَیکَ الکِتَابَ یُتلَی عَلَیهِم إِنَّ فِی ذَلِکَ لَرَحمَةً وَ ذِکرَی لِقَومٍ یُؤمِنُونَ». (عنکبوت: 51)
- «کِتَابٌ أنزِلَ إِلَیکَ فِلاَ یَکُن فِی صِدرِکَ حَرَجٌ مِّنهُ لِتُنذِرَ بِهِ وَ ذِکرَی لِلمؤمِنِینَ». (اعراف: 2)
در این آیات از گروه های مختلف نشانه ها، نمونه ای ارائه شده است. به ترتیب آیه ای از آیات مربوط به آفرینش، از رحمت خداوند، از عذاب او و از نشانه هایی که برای پیامبرانش قرار داده است: از کشتی نوح گرفته تا کتاب موسی (ع) و کتاب محمد (ص). چنان که در واژه هایی که زیر آن خط کشیده شده است نشان داده شده؛ برای هر یک از نشانه ها دو وجه و دو کارکرد برشمرده شده است:
1. کارکرد نخست وجه بارز نشانه و در پیش چشمان انسان است؛ اینکه انسان از پدیده ای که قرآن آن را نشانه معرفی می کند چه برداشتی دارد. آیا این پدیده به نفع اوست یا به ضرر او، رحمت است یا نقمت. نشانه های مربوط به آفرینش برای او «تبصره» است و شفای ایوب و بازگشت خانواده اش رحمت (رحمه). هلاک شدن اقوام، عذاب ( ما کنّا ظالمین: تلقی نخستین انسان این است که بر آن اقوام ظلم شده است) است و حکایت پیامبران وعظ و عبرت (موعظه). و کتاب های پیامبران که همه ی این نشانه ها را برای انسان بیان می کنند وسیله بصیرت، انذار، هدایت و رحمت (بصائر، لتنذربه، هدی، رحمه).
2. کارکرد دوم این نشانه ها که در نگاه اول به چشم انسان نمی آید این است که اینها همگی و هر کدام به طریقی یادآور خداوند (ذکری) هستند؛ یادآوری کننده فعل و قول خداوند با انسان. نشانه حضور همیشگی خداوند و یگانگی او و... .
اما کتاب های پیامبران در میان این نشانه ها جایگاه ویژه ای دارند. این دسته از آیات، خود نشانه و آیتی از آیات پروردگارند و یادگاری از سخن گفتن خدا با انسان هستند؛ و واسطه ای برای بیان و حکایت دیگر آیات و نشانه های پروردگار و افعال او درباره ی انسان به شمار می روند. از این رو تعابیر «ذکر» و «تذکّره» برای این دسته از آیات (مجموعه کلام الهی) در قرآن کریم فراوان به کار رفته است:
- «ذَلِکَ نَتلُوهُ عَلَیکَ مِنَ الآیَاتِ وَ الذِّکرِ الحَکِیمِ». (آل عمران: 58)
- «وَ هَذَا ذِکرٌ مُّبَارَکٌ أنزَلنَاهُ أَفَأَنتُم لَهُ مَنکِرُونَ». (انبیاء: 50)
- «وَ قَالوُا یَا أَیُّهَا الَّذِی نُزِّلَ عَلَیهِ الذِّکرُ إِنَّکَ لَمَجنُونٌ». (حجر: 6)
- «إنَّا نَحنُ نَزَّلنَا الذِّکرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ». (حجر: 9)
- «بِالبَیِّنَاتِ وَ الزُّبُرِ وَ أَنزَلنَا إِلَیکَ الذِّکرَ لِتُبَیِّنَ لَلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیهِم وَ لَعَلَّهُم یَتَفَکَّرُونَ». (نحل: 44)
- «إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِالذِّکرِ لَمَّا جَاءهُم وَ إِنَّهُ لَکِتَابٌ عَزِیزٌ». (فصلت: 41)
- «وَ لَقَد کَتَبنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعدِ الذِّکرِ أَنَّ الأَرضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ». (انبیاء: 105)
- «فَمَا لَهُم عَنِ التَّذکِرَةِ مُعرضِینَ». (مدثر: 49)
- «کَلاَّ إِنَّهُ تَذکِرَةٌ». (مدثر: 54)
- «إِنَّ هَذِهِ تَذکِرَةٌ فَمَن شَاء اتَّخَذَ إِلَی رَبَّهِ سَبِیلًاً». (مزمل: 19، انسان 29)
- «کَلاَّ إِنَّهَا تَذکِرَةٌ». (عبس: 11)
- «أَوَعَجِبتُم أن جَاءکُم ذِکرٌ مِّن رَّبَّکُم عَلَی رَجُلٍ مِّنکُم لِیُنذِرَکُم وَ لِتَتَّقُوا وَ لَعَلَّکُم تُرحَمُونَ». (اعراف: 63)
- «وَ مَا عَلَّمنَاهُ الشِّعرَ وَ مَا یَنبَغِی لَهُ إن هُوَ إِلاَّ ذِکرٌ وَ قُرآنٌ مُّبِینٌ». (یس: 69)
- «هَذَا ذِکرٌ وَ إِنَّ لِلمُتَّقِینَ لَحُسنَ مُآبٍ». (ص: 49)
- «إِن هُوَ إِلاَّ ذِکرٌ لَّلعَالَمِینَ». (ص: 87؛ تکویر: 27)
قرآن جز اینکه برای انسان رحمت است و او را انذار، هدایت و بصیرت می دهد، «ذکر» نیز می باشد؛ ذکری از جانب پروردگار عالمیان. خداوند این «ذکر» را بر انسان نازل کرده است و طبیعی است که از او می خواهد در مقابل این ذکر، متذکّر باشد. تذکّر انسان همان رفتار مطلوب و خواست الهی در مواجهه با «ذکر» و «آیه» اوست. همان گذر کردن از ظاهر و معنای نشانه و پی گرفتن دلالت آن بر حضور و یگانگی خداوند.
بدین ترتیب اگر به آیه مورد بحثمان، آیه ی 29 از سوره ی ص باز گردیم، «لَیِتَذَکَّرَ أُولُوا الأَلبَابِ» را به معنای عبرت گرفتن و خرد ورزی در کلام الله نخواهیم دانست، چرا که اینها همان مواجهه نخستین انسان با کلام الله می باشد.
آیاتی که گذشت به خوبی نشان داد که ذکر و تذکّر مواجهه ای ویژه و متوجه بودن و به یاد داشتن حضور همیشگی و یگانگی خداوند است:
- «هَذَا بَلاَغٌ لَّلنَّاسِ وَ لِیُنذَرُوا بِهِ وَ لِیَعلَمُوا أَنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَ لِیَذَّکَّرَ أُولُوا الأَلبَابِ». (ابراهیم: 52)
از این رو است که اولوا الالباب یعنی کسانی که به خداوند متذکّرند و به تقوی و مغفرت این کمال را یافته اند؛ ایشان همان «مؤمنین» و «عابدین» هستند و «کسانی که به سوی پروردگار بازگشته اند» (من ینیب). به این آیات دوباره می نگریم و جانشین های «اولوا الاباب» را مقایسه می کنیم:
- «کَلاَّ إِنَّهُ تَذکِرَةٌ* فَمَن شَاء ذَکَرَهُ* وَ مَا یَذکُرُونَ إِلاَّ أَن یَشَاء اللهُ هُوَ أَهلُ التَّقوَی وَ أَهلُ المَغفِرَةِ». (مدثر: 54-56)
- «تَبصِرَةً وَ ذِکرَی لِکُلِّ عَبدٍ مُّنِیبٍ». (ق: 8)
- «فَاستَجَبنَا لَهُ فَکَشَفنَا مَا بِهِ مِن ضُرٍّ وَ آتَینَاهُ أَهلَهُ وَ مِثلَهُم مَّعَهُم رَحمَةٍ مِّن عِندِنَا وَ ذِکرَی لِلعَابِدِینَ». (انبیاء: 84)
- «وَ وَهَبنَا لَهُ أَهلَهُ وَ مِثلَهُم مَّعهُم رَحمَةً مِّنِّا وَ ذِکرَی لِأُولِی الأَلبَابِ». (ص: 43)
- «وَ کُلاًّ نَّقُصُّ علیک مِن أَنبَاء الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَکَ وَ جَاءکَ فِی هَذِهِ الحَقُّ وَ مَوعِظَةٌ وَ ذِکرَی لِلمُؤمِنِیِنَ». (هود: 120)
- «وَ لَقَد آتَینَا مُوسَی الهُدیَ وَ أَورَثنَا بَنِی إِسرَائِیلَ الکِتَابَ * هُدیً وَ ذِکرَی لِأُولِی الأَلبَابِ». (غافر: 53-54)
- «أَوَلَم یَکفِهِم أَنَّا أَنزَلنَا عَلَیکَ الکِتَابَ یُتلَی عَلَیهِم إِنَّ فِی ذَلِکَ لَرَحمَةً وَ ذِکرَی لِقَومٍ یُؤمِنُونَ». (عنکبوت: 51)
- «کِتابٌ أُنزل إِلیکَ فلا یکن فی صدرکَ حرجٌ مِّنهُ لتنذرَ بهِ وَ ذکرَی للمؤمنینَ». (اعراف: 2)
- «سیذَّکَّرُ مَن یَخشی». (أعلی: 10)
با توجه به آنچه در معنای تدبّر گفتیم دیگر وجه ارتباط و قرابت تدبّر و تذکّر روشن است. هم در تدبّر و هم در تذکّر کلام الله، مدلول، «خداوند» است. مدِلول «تدبّر» و «تذکّر» چیزی از جنس معنا و مقصود کلام نیست، بلکه خارج از دایره ی بسته کلام است و به متکلم (خداوند) باز می گردد. تدبّر دیدن حضور خداوند در انتهای این الفاظ و کلمات است و تذکّر به یاد آوردن خداوند و ایمان به حضور یگانه ی او می باشد.
4. نتیجه گیری
1. درباره ی تدبّر در قرآن کریم برداشت های بعضاً متفاوتی وجود دارد. در رایج ترین برداشت تفسیری، تدبّر در قرآن کریم به معنای تأمّل در جنبه های شگفتِ محتوای قرآن و اعجاز بیانی آن، دانسته شده است. در این برداشت، به تدبّر به عنوان فرآیندی ادراکی نگریسته می شود؛ فرآیند و حرکتی از لفظ و ظاهر آیات قرآن به سوی زیر ساخت های معنایی (پیام ها و مقاصد قرآن) و ادبی (وجوه فصاحت و بلاغت) آن. اما تحلیل معنا شناختی آیات مرتبط با تدبّر در قرآن کریم نشان دهنده ی ویژگی های ظریف معنایی این مفهوم است. تحلیل آیات تدبّر مشخص می کند که «تدبّر در قرآن » از «قرآن»؛ آغاز می شود و از آنجا که قرآن با دریافت کننده ی مستقیم آن (پیامبر اکرم (ص)) سنجیده می شود، در نتیجه ی این سنجش دریافت و معرفتی حاصل می شود که این سخن نمی تواند از او (پیامبر) باشد؛ پی جویی به منظور رسیدن به انتها و خاستگاه قرآن ادامه می یابد و نهایتاً مدلول تدبّر در قرآن یعنی همان انتها و اصل و منشأ (دبر) این سخن نه در خود آن (زیر ساخت معنایی، ادبی یا... ) بلکه در ارتباطی که با خداوند دارد، به دست می آید. این خداوند است که در جایگاهِ خاستگاه و گوینده این کلام قرار دارد. به این ترتیب تدبّر در قرآن زمینه ی ایمان آوردن و باور به اینکه این کلام از آن خداوند است را فراهم می آورد.2. تدبّر از آنجا که فعالیتی ادراکی محسوب می شود در حوزه ی معنایی مفاهیم مرتبط با ادراک در قرآن کریم می گنجد. در نتیجه، آنچه که درباره ی فرآیندی ادراکی مانند «عقل» در قرآن کریم وجود دارد در مورد «تدبّر» نیز می توان انتظار داشت؛ اینکه «تدبّر» در کنار افعال ادراکی نظیر عقل، تفکّر، سمع و ... قرار می گیرد؛ قوه و عضو مُدرک در تدبّر نیز «قلب» است که ممکن است به دلایلی مشخص مانند انکار آیات و تعمد در ندیدن و نشنیدن آنها توانایی ادراکی خود را از دست بدهد؛ و در نهایت تدبّر اگر محقق شود مانند دیگر افعال ادراکی به ایمان منجر خواهد شد. ایمانی مشخص درباره ی اینکه قرآن، نازل شده از جانب خداوند است.
3. در میان مفاهیم مرتبط با ادراک در قرآن کریم «تدبّر»، ارتباط و قرابت مشخصی با «تذکّر» دارد. هم در تدبّر و هم در تذکّر کلام الله، مدلول، «خداوند» است. مدلول «تدبّر» و «تذکّر» چیزی از جنس معنا و مقصود کلام نیست، بلکه خارج از دایره ی بسته کلام است و به متکلم (خداوند) باز می گردد. بنابراین تدبّر دیدن حضور خداوند در انتهای این الفاظ و کلمات است و تذکّر به یاد آوردن خداوند و ایمان به حضور یگانه ی او.
5. مسائل و فرضیه هایی برای مطالعات آینده
پرونده ی تحقیق و تأمل درباره ی «تدبّر» مانند هر موضوع قرآنی دیگر همچنان مفتوح است. دست کم همین تحقیق، مسائل بسیاری درباره ی تدبّر را پیش کشیده که به آنها نپرداخته است برای نمونه:1. «تدبّر» ارتباطی پر رنگ و مشهود با «قرائت» و به ویژه «تلاوت» قرآن دارد. این ارتباط که در روایات بیشتر بدان پرداخته شده جای تحقیق و مطالعه دارد.
2. دغدغه ای در طول این تحقیق همواره ذهن نگارنده را به خود معطوف داشته و آن رابطه ی میان «تدبیر» با «تدبّر»، «ذکر» (به معنای «انزال ذکر» )، با تذکّر و ... است. آنچه در نگاه نخست جلب توجه می نماید ساخت های تفعیل و تفعّل می باشد. با توجه کاربرد ساخت تفعیل برای تعدیه و کاربرد ساخت تفعّل برای مطاوعه و پذیرش اثر فعل انتظار می رود که ارتباطی بسیار تنگاتنگ میان تدبیر و تدبّر برقرار باشد و بتوان از متن های قرآنی «تدبیر» (27) در تحلیل متن های «تدبّر» نیز استفاده کرد. اما چنین نیست و دست کم مفسران این دو ساخت قرآنی را کاملاً متمایز معنا کرده اند. در این میان شاید کوشش مصطفوی در تحلیل معنایی پیوسته و مرتبط تدبیر و تدبّر کم نظیر باشد. او «تدبّر» را به دلالت مفهوم مطاوعه، حصول مفهوم «تدبیر» و تحقق آن دانسته است. (28)
اما ذکر این مطلب خالی از لطف نمی باشد که مقصود و دغدغه نگارنده صرفاً بحثی زبانی و لغت شناسی نیست؛ مقصود استفاده از تقابل معنایی [تفعیل] (مفهوم تعدیه) / [تفعّل] (مفهوم مطاوعه) در رابطه ی خدا - انسان و افعال آن دو در تعامل با دیگری است. مقصود این است که خداوند «تدبیر» می کند و انسان «تدبّر». خداوند «انزال ذکر» می کند و کار انسان «تذکّر» است. همین طور می توان مفاهیم دیگری را در این الگو جای داد: خداوند بر پیامبر (ص) «إقراء» می کند و او «قرائت». آیات بر مردم «تلاوت» می شود (یُتلی علیهم) و کار ایشان «تلاوت» (دنبال گرفتن و پیروی) آن آیات است. بنابراین ما با یک مدل نزولی صعودی مواجه هستیم: نزول از جانب خداوند بر انسان (تعدیه) و صعود انسان به جانب خداوند (مطاوعه).
3. مسائلی هم هست که به حوزه ی اندیشه ی دینی و رویکردهای دینداران مربوط است و مسائل قرآنی صرف محسوب نمی شود. مانند آنچه از علی صفایی حائری در ارتباط با تدبّر نقل کردیم و یا نوع انتخاب و چینش روایات باب «فضل التدبّر فی القرآن» بحار الانوار توسط علامه مجلسی. هر کدام از این ها تحقیقی مستقل را می طلبد و شاید زمان بعضی از آنها هنوز فرا نرسیده باشد. مثلاً ایده ی علی صفایی درباره ی تدبّر را می توان تحت عنوان ایده ی انس با قرآن مطرح و پی جویی کرد اما این ایده هنوز در حال شکل گرفتن و کامل شدن است. برای به دست آوردن نمونه های بیشتر جهت مطالعه و تحقیق درباره ی موضوعاتی از این دست باید منتظر ماند.
پی نوشت ها :
1. برای نمونه نک: طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، 3 / 125، 9 / 158؛ قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، 5 / 290.
2. ج 89 / 106-107
3. المیزان، 5 / 19.
4. روش برداشت از قرآن، ص 18.
5. همان، 3 / 125.
6. جامع البیان، 5 / 114، نیزنک: 26 / 36.
7. همان، 23 / 98، نیزنک: همان، 26 / 36.
8. الکشاف، 4 / 326.
9. البحر المحیط، 8 / 82.
10. رشید رضا، محمد، تفسیر المنار، 5 / 287، 290.
11. التحریر و التنویر، 3 / 483.
12. المیزان، 5 / 19.
13. همان، 12 / 221.
14. همانجا.
15. مخزن العرفان، 13 / 182.
16. همان، 15 / 192.
17. الدر المنثور، 5 / 308.
18. نیز نک: زمخشری، الکشاف عن حقائق التنزیل، 3 / 194: یقول: أفلم یتدبّروه لیعلموا أنه الحق المبین فیصدّقوا به و بمن جاء به.
19. نک: ابن منظور، لسان العرب، 4 / 273؛ ابن فارس، معجم مقاییس اللغه، 2 / 324؛ مفردات، راغب اصفهانی، 171.
20. الفروق اللغویه، ص 121.
21. فرهنگ تطبیقی عربی ...، 1 / 236-237.
22. نک: ابن منظور، همان، 4 / 269: دبره یدبره و یدبره: تلا دبره. و الدابر: التابع، نیز نک: ابن فارس، همان، 2 / 325.
23. نک: ابن فارس، همان، 2 / 324: «دبّرت الحدیث عن فلان، إذا حدّثت به عنه»، نیز نک: ابن منظور، همان، 4 / 273.
24. نک: محمد: 20-23: «و یقولُ الَّذینَ آمنوا لَو لا نزِّلت سورةٌ فإذا أنزلت سوره مُّحکمةٌ و ذکرَ فیها القتالُ رأَیتَ الَّذین َ فی قلوبهم مَّرضٌ ینظرون إلیکَ نظرَ المغشیِّ علیهِ مِنَ الموتِ فأَولی لهم* طاعةٌ و قولٌ مَّعروفٌ فإِذا عزم الأَمر فلو صدقوا اللهَ لکان خیراً لهم* فهل عسیتم إِن تولَّیتم أَن تفسدوا فی الأَرضِ و تقطِّعوا أَرحامکم* أُولئکَ الَّذینَ لعنهم فأَصمَّهم و أَعمی أَبصارهم».
25. نک: ایزوتسو، تو شیهیکو، خدا و انسان در قرآن، 168-177؛ کرمانی، سعید، معنی شناسی عقل در قرآن کریم، سراسر اثر.
26. برای نمونه نک: طبرسی، همان، 6 / 500 و 643، 7 / 271.
27. برای نمونه نک: «إِنَّ ربَّکم الله الذی خلق السَّماوات والأرض فی ستَّه أَیَّامٍ ثمَّ استوی علی العرش یدبِّرُ الأَمر» (یونس: 3)؛ «الله الذی رفع السَّماوات بغیر عمدٍ ترونها ثمَّ استوی علی العرش و سخَّر الشَّمس و القمر کلٌّ یجری لأَجلٍ مسمٍّی یدبِّرُ الأَمر یفصِّلَ الآیاتِ لعلَّکم بلقاء رِّّبکم توقنون». (رعد: 2)
28. نک: التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، 3 / 176.
1. قرآن مجید، ترجمه ی عبدالمحمد آیتی، تهران، سروش، 1374ش.
2. ابن عاشور، محمد الطاهر، التحریر و التنور؛ altafsir. com
3. ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، به کوشش عبد السلام محمد هارون، مکتبه الإعلام الإسلامی، 1404 ق.
4. ابن منظور، لسان العرب، قم، 1405 ق.
5. ابوحیان، محمد، البحر المحیط، به کوشش عادل أحمد عبدالموجود و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1422 ق.
6. ابو هلال عسکری، حسن بن عبدالله، الفروق اللغویه، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، 1412 ق.
7. ایزوتسو، تو شیهیکو، خدا و انسان در قرآن، ترجمه ی احمد آرام، تهران، شرکت سهامی انتشار، 1361 ش.
8. راغب اصفهانی، حسین، مفردات الفاظ القرآن، به کوشش محمد خلیل عیتانی، بیروت، دار المعرفه، 1418 ق.
9. رضا، محمد رشید، تفسیر المنار، بیروت، 1393 ق.
10. زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق التنزیل، بیروت، دار الکتاب العربی، 1407 ق.
11. سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور، قم، کتابخانه ی آیت الله العظمی مرعشی، 1404 ق.
12. صفایی حائری، علی، روش برداشت از قرآن، قم، لیله القدر، 1385 ش.
13. طباطبایی، محمد حسین، المیزان، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، 1417 ق.
14. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، بیروت، دار المعرفه، 1406 ق.
15. طبری، محمد، جامع البیان، بیروت، دار المعرفه، 1412 ق.
16. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، تهران، انتشارات ناصر خسرو، 1364 ش.
17. کرمانی، سعید، معنی شناسی عقل در قرآن کریم، پایان نامه ی کارشناسی ارشد الهیات، تهران، دانشگاه امام صادق (ع)، 1384 ش.
18. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1404 ق.
19. مشکور، محمد جواد، فرهنگ تطبیقی عربی با زبان های سامی و ایرانی، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1357 ش.
20. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360 ش.
21. نصرت بیگم، مخزن العرفان، تهران، نهضت زنان مسلمان، 1361 ش.
منبع: رهنما، هادی؛ (1386)، مجموعه مقالات مسابقات بین المللی قرآن کریم، اسوه (وابسته به سازمان اوقاف و امور خیریه)، چاپ اول