6. سازش ناپذیری و تحمیل اراده بر دشمن
در کنار هر نوع منازعه اعم از نظامی و سیاسی، شکل دیگر منازعه بروز و ظهور یک جنگ روانی است که هر یک از طرفین سعی می کنند بر روح و روان جبهه مقابل چیره شوند و با تضعیف روحیه زمینه را برای پذیرش خواسته های خود فراهم نمایند. در واقع اراده خود را بر طرف مقابل تحمیل و او را وادار به سازش کنند به عبارت دیگر هر یک از طرفین منازعه که موفق شود اراده خود را بر طرف دیگر تحمیل کند، در واقع در جنگ سیاسی و نظامی پیروز شده است. قدرت های سلطه گر بیشتر ازهر چیز موفقیت خود را مدیون این باور در مدیران و دولتمردان این کشور می پندارند که چاره ای جز سازش و پذیرش سلطه نمی بینند. زمانی که این راهبران توانسته اند خود را از قید این باورها رها سازند موفق شده اند خود را ازسلطه سلطه گران خلاص کنند و حتی خواسته های خود را بر سلطه گران تحمیل نمایند.در عالم مادیات امتیاز دادن و امتیاز گرفتن و به اصطلاح معامله کردن، امری طبیعی و پذیرفتنی است، در عین حال در منازعه و برخورد ایدئولوژیک به ویژه آنجایی که یک طرف منازعه خود را حق مسلم می داند و طرف دیگر را با طل، جایی برای امتیاز گرفتن و امتیاز دادن و به عبارت دیگر معامله کردن وجود ندارد. این نوع منازعات را بازی با حاصل جمع صفر (همه یا هیچ ) می دانند.
آنجا که معامله از نوع مادی نیست بلکه با ارزش ها و معتقدات و باورهای یک جامعه سر و کار دارد این نوع از معاملات امکان تحقق خود را از دست می دهند. در این صورت باور مندان و مؤمنان با ایستادگی و مقاومت و سازش ناپذیری اراده خود را بر دشمن تحمیل می کنند و او را به عقب نشینی از مواضع خود وا می دارند در واقع در جنگ روانی پیروز می گردند و موجب می شوند دشمن از خواسته ها و توقعات خود عدول نماید.
7. وظیفه ادای تکلیف
جامعه اسلامی در مبارزه خود علیه دنیای کفر، بیش از آنچه به پیروزی های ملموس وظاهری بیندیشد به ادای تکلیف و وظیفه الهی و دینی خود فکر می کند. او در صحنه مبارزه همان قدر که خود را در جبهه حق می بیند خود را پیروز میدان می داند. او چه بکشد و چه کشته شود، چه غلبه کند و چه مغلوب باشد در هر حال چون در ادای تکلیف و وظیفه الهی خود موفق بوده است پیروز است و اصولاً پیروزی را نه در چند صباح عمر خود بلکه در پهنه تاریخ و غلبه نهایی حق علیه باطل می بیند. او نه از جمعیت عظیم دشمن واهمه دارد و نه از کمی ساز و برگ خود در این کار زار و بر این باور است که برای پیروزی نهایی به اندازه همه تاریخ بشریت فرصت دارد و به مصداق:
از کران تا به کران لشکر ظلم است ولی
از ازل تا به ابد فرصت درویشان است
کسانی که تنها به ادای وظیفه و تنها خشنودی و رضای خدای متعال می اندیشند، با ایمان راسخ و باصلابت و قدرت در مقابل همه سختی ها و ناملایمات ایستادگی می نمایند و نه از شکست های مقطعی مأیوس و ناامید می شوند و نه از پیروزی های مقطعی به دست آمده مغرور می گردند،(1) و فقط به ادای تکلیف فکر می کنند و لاغیر، به فرموده امام خمینی (ره) ما مأمور به ادای تکلیف هستیم نه به نتیجه.(2)
از طرف دیگر پیروزی در مکتب اسلام با پیروزی در مکتب های مادی گرا متفاوت است، زیرا غلبه و قهر در مکتب های مادی به این است که غالب بر مغلوب تسلط یابد و او را مطیع و منقاد
خود سازد و آزادی و اختیار در کار را از او سلب کند و با اجبار و اکراه، افعال او را تابع اراده خود نماید، چنان که دیکتاتورها و قدرت ها مستکبر این چنین می کنند، هر زوری را به کار می برند و هر عمل ناروایی را در راه رسیدن به مقاصد شوم و پلید خود روا می دارند، در حالی که به حکم منطق و تجربه تاریخ این نوع از سلطه با جبر و اکراه قابل دوام نیست و تسلط بیگانگان بر ملل زنده جهان برای همیشه باقی نمی ماند و چند روزی بیشتر نیست.
در حالی که مکتب های الهی، غلبه نرم افزارانه به جبر و قهر و تسلط نیست، بلکه به نفود در قلوب و حکومت بر دل ها است. اگر ایمان و اعتقاد به چیزی در دل جایگزین شود گر چه چند روزی پنهان بماند بالاخره آشکار می شود و روزگاری دراز آثارش باقی خواهد ماند و به همین دلیل قدرت های استکباری می کوشند تا با تبلیغ و کار روانی سلطه خود را رنگ و جلای انسانی و معنوی بدهند که در این دوران با توجه به افزایش روز افزون آگاهی های مردم، این ترفند کارایی خود را از دست داده است و عموماً از حد خیال و توهم تجاوز نمی کند.
اما امر معنویات حقیقی که خداوند انسان ها را به آنها دعوت می کند بسی واضح تر است، زیرا حق در مقابل باطل و ضلال است و باطل در مقابل حق تاب مقاومت نمی آورد و در برابر حجت حق شکست می خورد و به همین دلیل است که حق از لحاظ تأثیر و رسیدن به نتیجه، اختلاف و تخلف نمی پذیرد و مؤمن چه بر حسب ظاهر بر دشمن پیروز شود و چه شکست بخورد کامیاب است، زیرا به تکلیف عمل کرده است و رضای حق تعالی را به همراه خواهد داشت.
8. تبدیل تهدیدات به فرصت ها
دریک جدال بی امان هر یک از طرفین جدال سعی می کنند با ایجاد تضییقات و اعمال فشار و تهدیدات، گروه مقابل را در تنگنا قرار دهد و آنها را به تسلیم وادار نماید. تجربه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مملو از این فشارها و تهدیدات از طرف دشمنان انقلاب است. تحریم ها، قطع رابطه، بایکوت، محاصره نظامی، تهدید به حمله نظامی، صدور قطعنامه های پی در پی جهت وارد آمدن فشار به جمهوری اسلامی به تسلیم و عدول از مواضع ارزشی و مستقل خود به کار برده اند.جمهوری اسلامی در عین مقاومت و تحمل همه فشارها و تهدیدات آنها را به فرصت تبدیل کرده و موجبات قطع وابستگی و شکوفایی علمی، استقلال و خود کفایی و رهایی از همه قید و بند های دنیای استکبار را فراهم کرده است.(3)
به جرئت می توان گفت اگر دشمن به این شیوه تهدید آمیز خود دست نزده بود یقیناً رشد و پیشرفت جمهوری اسلامی در این حد امکان نداشت زیرا این نیازهاست که جامعه را به تحرک، پویش و به کار انداختن استعدادها، ابتکارات و خلاقیت ها وادار می نماید. جنگ تحمیلی هشت ساله به همراه تحریم های همه جانبه در مقابل تجهیز رژیم صدام به همه امکانات، مجالی ارزشمند برای شکوفایی استعدادهای ملت و خلق ابتکارات و ابداعاتی بود که آثار آن را در همه زمینه ها شاهد هستیم.
امروز پس از فرو نشستن همه گرد و غبارها، از ارتش تا بن دندان مسلح صدام چیزی باقی نمانده است، در حالی که جمهوری اسلامی با یک قدرت نظامی مجرب، خودکفا موجب دلهره
همه دشمنان گردیده است و خود به نوعی نقش بازدارندگی را ایفا می کند.(4)
9. برخورد هوشمندانه و مدبرانه
در دنیای مادی گرانه غرب، اعم از دنیای سرمایه داری و یا سوسیالیستی، این اعتقاد وجود دارد که هدف وسیله را توجیه می کند و با هر وسیله غیر انسانی و غیر شرافتمندانه می توان برای رسیدن به اهداف خود استفاده نمود، در حالی که در مکتب اسلام وسیله از هدف جدا نیست و روش های دغلکارانه و غیر شرافتمندانه را نمی توان برای رسیدن به هدف انسانی و اسلامی مورد استفاده قرار داد. مع هذا در کنار همه این منابع قدرت و با وجود همه محدودیت های دینی و اخلاقی از آنجا که هدایت و رهبری این نوع از مبارزات و منازعات را در جمهوری اسلامی، انسان های مؤمن و باکیاست بر عهده دارند، به خوبی می دانند که چگونه صحنه نبرد را با تدبیر و هوشمندی اداره کنند و چگونه جبهه دشمن را دچار تفرقه و اختلاف کنند و چگونه اولویت های مبارزه را انتخاب نمایند و در چه زمانی از نیروها و امکانات خود بهره ببرند. در مکتب اسلام بر خلاف مکتب ماکیاولیستی غرب سیاست به معنای دروغ و حقه و تزویر نیست، بلکه سیاست بر پایه صداقت، صراحت و کیاست و تدبیر می باشد (5) و بر همین شیوه و روال می توان دشمن را فریب داد و ترساند و جبهه دشمن را دچار سردرگمی و تزلزلنمود.(6)
10. تبدیل امکانات بالقوه به امکانات بالفعل
خداوند متعال به این ملت همه امکانات و عناصر قدرت اعم از موقعیت خداوند متعال به این ملت همه امکانات و عناصر قدرت اعم از موقعیت ژئوپولیتیک، ژئواستراتژیک و ژئواکونومیک را ارزانی داشته است و همین امکانات بوده است که در دو جنگ بزرگ جهانی خانمان برانداز با وجود اعلان بی طرفی، این کشور توسط بیگانگان اشغال گردید و خسارات عظیمی بر این ملت وارد آمد و در عین حال پل پیروزی برای متفقین معرفی شد. یک دولتمردمی و مدبر، در صحنه مبارزه و برخورد می تواند همه این امکانات بالقوه را بالفعل درآورد و در خدمت جامعه قرار دهد و به عنوان منابع قدرت در تقابل با دشمنان خود به کار گیرد و آن چنان کشورهای منطقه و خارج از منطقه را به خود وابسته و نیازمند نماید که آنها حتی در حمایت از جمهوری اسلامی و در مقابله با دشمنان این کشور اقدام نمایند. امروزه اگر دولت نو محافظه کار امریکا در اجرای عملی تهدیدات خود مبنی بر تجاوز نظامی به ایران اسلامی ناکام مانده است علاوه بر ترس از مقابله سنگین رزمندگان اسلام، از تسری آن به سایر کشورهای منطقه – که موجب تزلزل در ساختار سیاسی آنها می گردد- واهمه پیدا کرده است و این خود موجب بازدارندگی از دست یازیدن به چنین اقدام جنون آمیزی شده است که باعث وارد آمدن خسارات جانی و مالی عظیمی به تمام منطقه خواهد شد.در پایان این مبحث و طرح منابع قدرت نرم افزارانه جمهوری اسلامی ایران به یقین فصل جدیدی نه تنها در منازعات بین المللی گشوده است بلکه در محاسبات قدرت نیز محققین و
نظریه پردازان موضوع قدرت را با مشکل و چالش های جدیدی مواجه کرده است. اینکه چگونه می توان آن را قدرت نرم ارزیابی کرد و چگونه آن را با قدرت سخت مقایسه نمود مبحث بسیار مهمی است دنیای غرب را به خود مشغول کرده و به همین جهت است که جمهوری اسلامی توانست با تکیه بر منابع قدرت نرم افزارنه خود، بارها غرب را در تهدیدات و اعمال فشارهای خود با ناکامی مواجه و تحقیر کند و به عنوان قدرت نوظهور جهانی در صحنه روابط بین المللی مطرح گردد.
پی نوشت ها :
* استاد روابط بین الملل دانشگاه تهران و معاون وزیر امور خارجه در آموزش و پژوهش.
1- من امید وار هستم که خداوند تأیید کند ما را در این مقصدی که داریمف لکن مهم این است که ما تکلیفی را ادا می کنیم، تکلیف ما این است که در مقابل ظلم ها بایستیم، تکلیف ما این است که با ظلم ها مبارزه کنیم، معارضه کنیم، اگر توانستیم آنها را به عقب برانیم که بهتر و اگر نتوانستیم، به تکلیف خودمان عمل کردیم. این طور نیست که ما خوف این ر داشته باشیم که شکست بخوریم. اولا که شکست نمی خوریم، خدا با ماست و ثانیاً بر فرض اینکه شکست صوری بخوریم شکست معنوی نمی خوریم و پیروزی معنوی با اسلام است، با مسلمین است، با ماست. شما قدرتمند باشید و در مقابل همه مشکلات قیام کنید و وحدت خودتان را حفظظ کنید. توجه به خدا را حفظ کنید. (صحیفه امام، ج12، ص306).
2- صحیفه امام، ج21، ص284.
3- «رابطه بین یک ملت به پا خواسته برای رهایی از چنگال چپاولگران بین المللی با یک چپاولگر عالمخوار، همیشه به ضرر ملت مظلوم و به نفع چپاولگر است. ما این قطع رابطه را به فال نیک می گیریم.» (صحیفه امام، ج12، ص233).
4- هر روز ما در جنگ برکتی داشته ایم که در همه صحنه ها از آن بهره جسته ایم. ما انقلابمان را در جنگ به جهان صادر نمو ده ایم. ما مظلومیت خویش و ستم متجاوزان را در جنگ ثابت نموده ایم. ما در جنگ ابهت دو اب قدرت شرق و غرب را شکستیم. ما در جنگ به مردم جهان و خصوصاً مردم منطقه نشان دادیم که علیه قدرت ها و ابر قدرت ها سالیان می توان مبارزه کرد. جنگ ما فتح فلسطین را به دنبال خواهد داشت. جنگ ما جنگ حق و باطل بود و تمام شدنی نیست. جنگ ما جنگ فقر و غنا بود.. جنگ ما جنگ ایمان و رذالت بود و این جنگ از آدم تا خاتم زندگی وجود دارد. ما در جنگ برای یک لحظه هم نادم و پشیمان نیستیم. (صحیفه امام، ج21، ص283،284).
5- سیاست، راه بردن جامعه به طریق عدل، دین و انصاف است. (صحیفه امام، ج 21، ص405).
6- پیروزی شما (حزب الله) پیروزی اسلام بود. شما توانستید به حول و قوه الهی ثابت کنید که برتری نظامی، به ابزار و سلاح و هواپیما و ناو و تانک نیست، به قدرت ایمان و جهاد و فداکاری همراه با عقل و تدبیر (پیام مقام معظم رهبری به مناسبت پیروزی مقاومت لبنان، 25/5/1385).