اصل مسئولیت اخلاقی

یکی از مفاهیم بنیادی نظام اخلاقی که از دیرباز مورد توجه بوده است اصل مسؤولیت اخلاقی است. فیلسوفان اخلاق، همواره در صدد بوده اند تا معنای این محور و لوازم و شرایط آن را تبیین کنند. سه محور الزام، مسؤولیت و پاداش از
شنبه، 19 اسفند 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اصل مسئولیت اخلاقی
اصل مسئولیت اخلاقی

نویسنده: دکتر صدیقه مهدوی کنی




 

مسؤولیت

یکی از مفاهیم بنیادی نظام اخلاقی که از دیرباز مورد توجه بوده است اصل مسؤولیت اخلاقی است. فیلسوفان اخلاق، همواره در صدد بوده اند تا معنای این محور و لوازم و شرایط آن را تبیین کنند. سه محور الزام، مسؤولیت و پاداش از مبانی ای هستند که به هم ربط داشته و با هم معنا پیدا می کنند. وقتی الزام می آید، دو محور دیگر نیز خود به خود خواهند آمد و وقتی آن از بین برود، پاداش و مسؤولیت نیز از بین می روند. الزام بدون مسؤولیت یعنی قائل شدن به وجود الزام بدون اینکه کسی ملزم شده باشد. مسؤولیتی که از الزام تولد یافته یا نتیجه الزام است، یا خود نوع خاصی از الزام است. یعنی در عین اینکه فرد مکلف به انجام این امور است، در مقابل اعمال خود نیز باید پاسخگو باشد. پاسخگو در مقابل کسی که او را ملزم به انجام آن امور نموده است. پس فرد مسؤول از دو ناحیه با مسؤولیتش ارتباط پیدا می کند؛ از ناحیه اعمالش و از ناحیه کسی یا چیزی که او را به انجام عملی ملزم می کند.(دراز، 1973: 136)برای روشن شدن این مطالب لازم است به سؤالات ذیل پاسخ دهیم. معنای مسؤولیت چیست؟ آیا الزام شرط اصلی مسؤولیت است یا مسؤولیت موجبی برای الزام است؟ آیا پاداش نتیجه منطقی مسؤولیت به شمار می آید؟ بین مسؤولیت اخلاقی و حقوقی چه تفاوتی وجود دارد؟ و بالاخره ما در مقابل چه کسی مسؤول هستیم؟

1. مفهوم مسؤولیت

مسؤولیت از ریشه سأل و هم ریشه با سؤال است و این معنا را تداعی می کند که شخص در موقعیتی قرار دارد که می توان او را در مورد وظیفه ای که به عهده دارد، بازخواست نمود تا در صورت انجام دادن آن مورد مدح و در صورت سرپیچی مورد عقاب و مذمت قرار داد. لازمه آن این است که مسؤول مطابق نوع رفتار خود مورد تشویق یا تنبیه قرار گیرد. در نتیجه مسؤولیت در جایی معقول است که مسؤول نسبت به امر مورد سؤال وظیفه و تکلیفی داشته باشد. در اینجا در حقیقت مسؤولیت در معنای عهده دار بودن و وظیفه داشتن به کار برده شده و در اصل با دو اصطلاح تکلیف و اهلیت مترادف است.(سراج، 1410: 64)همچنین به معنای وظیفه شناس بودن و دارا بودن سیرت اخلاقی نیکو به کار رفته است. برای مثال، هنگامی که گفته می شود الف شخص مسؤولی است، منظور بیان صفات پسندیده اخلاقی اوست.(فرانکنا، 1380: 159)با توجه به اینکه اسلام بر پایه تکالیف و حقوقی استوار است که شرع برای انسان مقرر نموده است، در عرصه جهان بینی اسلامی به انسان به عنوان «موجودی مسؤول» نگریسته می شود. در این کاربرد، بیشتر معنای اخلاقی آن به ذهن متبادر می شود. مسؤولیت در کتب فقهی به عنوان اصطلاحی عام که تمام مسؤولیت های حقوقی را نیز دربرگیرد، به کار نرفته است.(بادینی، 1384: 28).
در اینجا این سؤال مطرح می شود که آیا چون الزام شرط اصلی مسؤولیت است، آیات قرآن انسان را موظف و مکلف می داند یا چون انسان از ابتدای خلقت مسؤول آفریده شده او را موظف و مکلف معرفی می نماید؟و به بیانی دیگر، مسؤولیت از آثار الزام است یا الزام از آثار مسؤولیت؟ آیا فردی که مسؤولیتی را به عهده می گیرد، چون موظف است مسؤول شناخته می شود یا وقتی مسؤولیت را به عهده گرفت موظف می شود؟
« اِنا عرضْنا علی السماوات و الارض و الجبال فأبین ان یحملنها و اشفقْنَ منها و حملَها الانسانُ إنهُ کان ظلوما جهولا»(الاحزاب/72)(1)خداوند متعال در این آیه می فرماید آنجا که هیچ موجود آسمانی و زمینی جرأت و جسارت پذیرش امانت الهی را نداشت، انسان با اتکاء به استعداد و شایستگی خود گام پیش می نهد و قبول خود را نسبت به پذیرش این امانت و سرّ الهی اعلام داشت. بنا به قول بعضی مفسران(رازی، 1420، ج9: 187)، امانت بزرگ که همه از تحمل آن سرباز زدند و تنها انسان آن را پذیرفت تکلیف و مسؤولیت است. بعضی هم آن را نه مسؤولیت، بلکه مسؤولیت آور می دانند. افزون بر این، انسان در برابر مخلوقات خداوند سؤالاتی دارد که علامت یقظه و مسؤولیتی است که در قبال این جهان با عظمت احساس می کند. به این معنا که من برای چه آفریده شده ام؟« ربنا ما خلقتَ هذا باطلا»(آل عمران/ 191)(2)آیا این جهان با همه عظمتش بیهوده و باطل آفریده شده است؟ اگر چنین نیست، وظیفه من در برابر آن چیست؟«افحسِبتُم انما خلقناکمْ عبثا و انّکم الینا لا ترجعونَ»(المؤمنون/115)(3)باید دانست که این " چه کنم" بعد از احساس مسؤولیت به وجود می آید. با توجه به این تفسیر، انسان از همان ابتدای خلقت، بار مسؤولیت را بر دوش داشته است؛ مسؤولیتی که او را موظف به انجام دستورات الهی می کند.
غیر از انسان، هر یک از موجودات به هر نقطه ای که برسند و هر کمالی را که طی کنند، بدون اراده و اختیار طی می کنند و نمی توانند به میل و اراده خود راه را عوض کرده، تغییر دهند؛ ولی انسان در هر لحظه ای قادر است به سوی هر هدفی که اراده کند، مسیر خود را تغییر دهد.(مطهری، 1373«الف»: 105)«انا هدیناهُ السبیلَ اما شاکرا و إما کفورا»(الدهر/3)(4).
انسان چه دارد که آسمان ها، زمین و کوه ها فاقد آنند؟ او موجودی است با استعداد فوق العاده که می تواند خلیفه الله شود، و با کسب معرفت و تهذیب نفس و کمالات به اوج افتخار برسد. این استعداد، توأم با آزادی، اراده و اختیار است؛ یعنی این راه را که از صفر شروع کرده و به سوی بی نهایت می رود، با پای خود و با اختیار خویش طی می کند.
« و لا تقفُ ما لیسَ لکَ به علمٌ إن السمع و البصرَ و الفؤادَ کلُ اولئکَ کان عنهُ مسؤلا»(الاسراء/36)(5)«یحسب الانسانُ أنْ یترکَ سُدیً»(القیامه/36)(6) اما این انسان در عین اینکه از هر قیدی، جز قید انسانیت آزاد است، بی هدف و عبث آفریده نشده است و همه اعضاء و جوارحش مسؤول هستند. لازمه انسانیت و مسؤولیتش قبول وظایف، تکالیف، حقوق و قوانین است. انسان در پرتو این تکالیف و قانون و مسؤولیت قانونی به سعادت و کمال می رسد؛ قوانینی که با نظام خلقت و فطرت منطبق باشد؛ چون تنها فطرت است که هدف های خود را نه فراموش می کند و نه با هدفی دیگر اشتباه می کند، و به انجام هیچ کاری امر و از انجام هیچ عملی نهی نمی کند مگر به خاطر استعدادهایی که به او داده شده است و آن استعدادها هم به چیزی دعوت نمی کنند مگر به خاطر هدف نهایی خلقت و کمال واقعی وجود.
از آنجا که خالق طبیعت همان جاعل شریعت است، راه هایی جهت هدایت انسان به این هدف انتخاب و معرفی نموده است« اعطی کلّ شیء خلقه ثمّ هدی»(طه/50)(7) تا انسان سریع تر و راحت تر به آن دست پیدا کند« ثمّ السبیل یسّره»(عبس/20)(8). یکی از این راه ها قوانین اخلاقی است که موجب التزام و تعهد میان بنده و خداوند عالم از سویی و انسان ها در برابر یکدیگر از سوی دیگر می شود و لازمه این قوانین و الزامات نیز تعهد و مسؤولیت می باشد.
«فوربکَ لنسئلنّهمْ اجمعینَ عمّا کانوا یعملون»(حجر/ 91-92)(9)مسؤولیتی که به طور قطع همه انسان ها و تمام کارهایی که انجام داده اند را دربرمی گیرد. فرقی نمی کند این کار در حوزه اخلاق بوده باشد یا در حوزه فقه یا در امور معمولی روزمره. مورد سؤال قرار گرفتن نیز منحصر در مسأله توحید، ایمان و اعتقادات و... نمی باشد. سؤال از جهانی دیگر که انسان در آن به حقایق نزدیک تر و آگاه تر خواهد بود، دردناک و زجرآور است. این پرسش ها در حقیقت بخشی از مجازات انسان هاست.
با توجه به آیاتی که گذشت، انسان در ابتدای خلقت مسؤول آفریده شده و در قبال این مسؤولیت موظف به انجام وظایفی می باشد؛ وظایفی که خالق او که همان جاعل شریعت است، برای او تعیین نموده است. از طرف دیگر این انسان مکلف،‌ در قبال وظایفی که بعد از خلقت به عهده او گذاشته نیز مسؤول می باشد؛ مسؤول در برابر خداوند، خود و دیگر بندگان. براساس بینش توحیدی اسلام، همه مسؤولیت ها نیز، مسؤولیت در برابر خداوند است. به همین دلیل می توان مسؤولیت را به دو قسم تقسیم نمود: مسؤولیت اولیه یا طبیعی که به صورت استعداد فطری و به عنوان وجه ممیز انسان در او به ودیعت گذاشته شده است و مسؤولیت ثانویه که در مرحله بعد توسط عقل یا شارع بر عهده او گذاشته می شود. ناجی غریقی که مسؤولیت نجات جان شناگران را به عهده می گیرد وظایفی را در طول دوره مسؤولیت به عهده می گیرد و در صورت غرق شدن یکی از آنان به علت کوتاهی و قصور در وظایف، مسؤول مرگ شناگر است و مورد بازخواست قرار می گیرد. پس مسؤولیت اولیه شخصی که مدیریت مجموعه ای را به عهده می گیرد، با مسؤولیت ثانویه او متفاوت می باشد. در مرحله اول از او کاری خواسته می شود و در مرحله دوم بازخواست و مجازات می گردد.

2. تفاوت مسؤولیت حقوقی و اخلاقی

در مسؤولیت اخلاقی اولاً انسان در مقابل وجدان خویش پاسخگوی خطای ارتکابی خود می باشد، در صورتی که مسؤولیت حقوقی، فرد راجع به اعمال ارتکابی خود در قبال مردم پاسخگوست. ثانیاً یک اندیشه ساده ممکن است موجب مسؤولیت اخلاقی شود بدون اینکه اندیشه ظهور خارجی داشته باشد و موجب ضرر قابل توجهی به دیگران گردد. در حالی که در مسائل حقوقی صرفاً به جهت اندیشه و بدون هیچگونه بروز بیرونی فرد مسؤولیتی نخواهد داشت، علاوه بر این انجام یا خودداری از انجام عملی موجبی برای مسؤولیت حقوقی نخواهد بود، بلکه باید ضرر و زیانی متوجه دیگری بشود تا مسؤولیت حقوقی تحقق پیدا کند.( لورراسا، 1375: 29)البته این تفاوت در بعضی مسؤولیت های فقهی معنا ندارد. مسؤولیت اخلاقی موجب نوعی التزام است، التزامی که کاملاً جنبه درونی و شخصی دارد. التزام نوعی تعبد در مقابل الزام است.(مغنیه، 1412: 57) حقوق متکفل الزامات تکلیفی و تشریعی است و اخلاق متکفل الزامات درونی و اخلاقی. قرآن بعضی از احکام اخلاقی را همانند سایر تکالیف الزامی لازم الاجرا دانسته است، ولی چون روح و روان انسان حوزه اصلی آن می باشد، مسؤولیت آن را در این دنیا به عهده وجدان فرد قرار داده و وی را در دادگاه وجدان که همان نفس لوامه(10)می باشد، قابل محاکمه و بازپرسی دانسته است و در آخرت نیز محاکمه انسان را در اختیار خداوند متعال معرفی کرده است، پای بندی انسان به احکام اخلاقی موجب ارتقاء ایمان ایشان می گردد و تعدی از آنها مستوجب دوری از تقرب الهی می شود. همین عقاب چنین افرادی را بس که به فضایل و کمالاتی که دیگران رسیده اند نایل نمی گردند. این بزرگترین عقابی است که شامل حال این افراد می شود.
اگر بسیاری از اخلاقیات در فقه و حقوق قابل پیگیری نیست؛ به این معنا نیست که انسان در برابر آن مسؤولیت و تعهدی ندارد؛ بلکه به خاطر آنست که مسائل روحی فراتر از حوزه تکالیف اجتماعی و حقوقی است. جامعه ای سعادتمند و رستگار است که علاوه بر تعهدات و الزامات حقوقی به تعهدات و الزامات اخلاقی نیز پایبند باشد؛ جامعه ای که انگیزه افراد از اجرای عدالت، امانتداری و وفای به عهد، یا ترس از قانون یا سودجویی نباشد، بلکه پایبندی به ارزش ها بوده و این که برای عالم، مبنایی الهی و هدفی ماورایی قائل است، ولو اینکه کسی او را نبیند یا انجام آن احکام به ضرر او هم باشد.

پی نوشت ها :

1.امانت[ الهی و بار تکلیف] را بر آسمانها و زمین و کوه ها عرضه کردیم، پس، از برداشتن آن سر باز زدند و از آن هراسناک شدند، و[لی] انسان آن را برداشت راستی او ستمگری نادان بود.
2. پروردگارا، اینها را بیهوده نیافریده ای منزهی تو!
3. آیا پنداشتید که شما را بیهوده آفریده ایم و اینکه شما به سوی ما بازگردانیده نمی شوید؟
4. ما راه را بدو نمودیم یا سپاسگذار خواهد بود و یا ناسپاسگذار.
5.و چیزی را که بدان علم نداری دنبال مکن، زیرا گوش و چشم و قلب، همه مورد پرسش واقع خواهند شد.
6. آیا انسان پندارد که بیهوده رها می شود؟
7. پروردگار ما کسی است که هر چیزی را خلقتی که درخور اوست داده، سپس آن را هدایت فرموده است.
8. سپس راه را بر او آسان گردانید.
9.همانان که قرآن را جزء به جزء کردند[ به برخی از آن عمل کردند و بعضی را رها نمودند، پس سوگند به پروردگارت که از همه آنان خواهیم پرسید.]
10. « و لا اُقسمُ بالنفس اللوامهِ»(القیامه/7)، نفس لوّامه، حالتی نفسانی است که هر وقت در انسان به وجود بیابد، او را از اخلاق و اعمال ناشایست باز می دارد و اگر عمل زشت و ناروایی از انسان سر بزند، سبب می شود وی خود را ملامت و سرزنش کرده، پشیمان گردد و توبه کند. قرآن به خاطر این عظمت است که به آن قسم یاد می کند.

منبع: مهدوی کنی، صدیقه؛ (1388)، ساختار گزاره های اخلاقی قرآن(رویکردی معناشناختی)، تهران: دانشگاه امام صادق(ع)، چاپ دوم 1389.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.