این فرآیند ارتباطاتی هم تأثیرات مثبت و هم تأثیرات منفی دارد. یکی از آثار فضای مجازی، مخصوصاً در جوامع در حال گذار مانند ایران، بحران هویت است. بحران هویت اقسام مختلفی دارد و شامل فردی، گروهی، قومی، ملی، دینی است.
بر اساس بررسیها از میان نسل اول، دوم و سوم انقلاب، این نسل سوم است که بیشترین کاربران اینترنتی را در خود جای داده است و به همان اندازه، این نسل بیشتر در معرض آسیبهای ناشی از فضای مجازی و رسانههای نوین قرار دارد. رسانههای جدید عامل تغییرات در نهادهای هویتسازند و فضای مجازی نیز عوامل معناساز هویتی را دستخوش تغییرات مینمایند.
موضوع هویت در اشکال مختلف در متون علوم اجتماعی مورد بحث قرار گرفته است. صاحبنظران شاخههای متعدد علوم اجتماعی به تحول کیفیت انسانی، تغییر هویت فردی، بحران در شخصیت انسان عصر صنعتی یا هویت انسانی و غیره پرداختهاند.
هویت چیست؟
واژهی هویت در فرهنگ لغت «آکسفورد» این طور تعریف شده است: «خصوصیات، احساسات و باورهایی که باعث تمایز افراد از یکدیگر میشود.» فرهنگ لغتهای دیگر به «هویت» به عنوان شرط لازم برای یک شخص خاص بودن اشاره کردهاند و در مقابل این تعاریف، هویت در مباحثههای پسامدرنی با تساهل و تسامح بیشتری تعریف شده است.«استوارت هال» به عنوان یکی از پسامدرنیستهای مطرح، اعتقاد دارد که «هویتها، پیوستهای موقتی و گذرایی هستند که کنشهای پراکندهای را برای ما به ارمغان میآورند.» این تعریف به این معناست که در حقیقت نمیتوان از هویتهای ثابت حرف زد (صوفی، 1385).
فهم هویت متضمن توجه به دو معنای اصلی آن است: اولین معنای آن بیانگر مفهوم «تشابه مطلق» و معنای دیگر آن به مفهوم «تمایز» است. آنچه هویت اشخاص و جوامع را میسازد اغلب درک تفاوتها و تمایزات میان ما و دیگری است. آلن تورن معتقد است: «فرآیند هویتیابی، متضمن کنش متقابل میان سه قطب بههمپیوسته است: تمامیت، هویت و مخالفت. هویت یک جنبش در گسترهی یک حوزهی اجتماعی و کنش در مخالفت با دیگری شکل میگیرد.» (اشرف نظری، 1387، ص 18) یا آنکه هویت، پاسخ به سؤال «من کی هستم؟» یا «ما کی هستیم؟» است. هویت رابطهی بین فرد و جامعه است. تحلیل هویت اجتماعی و فردی با هم گره خورده است (عاملی، 1388).
«آنتونی گیدنز» در زمینهی هویت به بحث در رابطهی هویت شخصی، تجدد و جهانی شدن میپردازد. او معتقد است: «تغییر شکل هویت شخصی و پدیدهی جهانی شدن در دوران اخیر، دو قطب دیالکتیکی محلی و جهانی تشکیل داده است، به طوری که حتی تغییرات در جنبههای بسیار خصوصی زندگی شخصی نیز با تماسهای اجتماعی بسیار وسیع ارتباط دارد.» در واقع سطح و ابعاد فاصلهگیری زمانیـفضایی در دوران تجدد کنونی به چنان حدی از گسترش رسیده است که برای نخستین بار در تاریخ بشریت، خود و جامعه در محیطی جهانی با یکدیگر به تعامل میپردازند. به عبارت دیگر، «عوامل گوناگونی بر روابط بین هویت شخصی و نهادهای اجتماعی تأثیر میگذارند. این «بازتابندگی» دوران تجدد تا اعماق و ژرفای خود آدمی نیز امتداد مییابد.» (گیدنز، 1378)
هویت شخص چیزی نیست که در نتیجهی تداوم کنشهای اجتماعی به او تفویض شده باشد، بلکه چیزی است که فرد باید آن را به طور مداوم و روزمره ایجاد کند و در فعالیتهای بازتابی خویش، مورد پشتیبانی قرار دهد.
گیدنز معتقد است که «خود انسان در کنش متقابل با دیگران است که هویتش را ایجاد و در جریان زندگی آن را پیوسته تغییر می دهد. خود مفهوم منفعلی نیست که تنها تحت تأثیر عوامل بیرونی شکل بگیرد، بلکه ناشی از تعامل درون و بیرون است. علاوه بر آن، هویت تفویض نمیشود، بلکه باید به وسیلهی خود فرد ایجاد شود.»
هویت انسان معاصر به روایت آنتونی گیدنز و بسیاری از نظریهپردازان اجتماعی دیگر، خصلت بازتابی پیدا کرده است. بازتابندگی هویت به معنای سیال بودن هویت و تغییر آن در نتیجهی تغییر شرایط فرهنگی و اجتماعی و ظهور دانشها، دانستنیها و به خصوص تکنولوژیهای ارتباطی و رسانهای جدید است. به عبارتی، گیدنز معتقد است که «در جهان مدرن، رسانهها درک فرد از روابطش را تغییر میدهند. افکار اطلاعاتی که رسانهها در جامعه منتشر میکنند، فقط بازتابی از جهان اجتماعی نیستند، بلکه یکی از نیروهای مهم در شکلگیری جهان اجتماعی و هویت اجتماعی رسانهها هستند.»
«مانوئل کاستلز»، از اندیشمندان متأخر جامعهشناسی، نیز بر آن است که «در دوران کنونی، هویت به اصلیترین سرچشمهی معنا و تجربه برای مردم میماند.» وی با تأکید بر اینکه هویت برساخته و سازماندهندهی معناست، بر این باور است که «در جهان کنونی، شکلگیری هویت، به ویژه هویتهای جمعی در عرصهی جهانی ناشی از جهانی شدن و فراگیری رسانههای جمعی است.» (کاستلز، 1380، ص 113)
میتوان گفت که هویتها معانی کلیدی هستند که ذهنیت افراد را شکل میدهند و مردم به واسطهی آنها نسبت به رویدادها و تحولات محیط زندگی خود حساس میشوند. مردم به دیگران میگویند که چه کسی هستند و مهمتر اینکه به خودشان نیز میگویند که چه کسی هستند و سپس میکوشند به گونهای رفتار کنند که تصور میکنند هستند و از آنها انتظار میرود. در جهان کنونی، این رسانهها هستند که بخش عظیمی از این معناها را در ذهن افرا
د شکل میدهند (زارع شاهآبادی، ابراهیمآبادی،1389).
تاریخچهی هویت ایرانی
مفهوم «هویت ایرانی» از جمله مفاهیمی است که پس از مواجههی ایران با مدرنیته و تاریخ جدید، در جغرافیای ذهنی ایرانیان شکل گرفت. بنابراین در بررسی و شناخت هویت ایرانی، باید این تنوع قومی و فرهنگی را مد نظر داشت:- در عصر صفویه، هویت ایرانیاسلامی قدرت گرفت.
- در دوران رضاخان، حرکت ایران به سمت ادغام در نظام جهانی سرعت گرفت. این مسئله سبب شد تا رضاخان به فشار ساختاری تن دهد و حاصل آن چیزی شد که میتوان آن را «دولت مدرن» نام نهاد. از ویژگیهای این دولت مدرن، مرزهای مشخص جغرافیایی، حاکمیت واحد مستقل، بروکراسی گسترده و ارتش بود. او در دوران خود پروژهی همگونسازی هویتی را اشاعه داد که تأکید ویژهای بر فرهنگ باستانی ایران داشت و عنصر اصلی «اسلامی» هویت ایرانی به حاشیه رانده شد (نصرتی، 1387).
- دوران انقلاب اسلامی، زمینهی بروز هویت اسلامیـشیعی مبتنی بر رویکرد جمعی به مذهب را به وجود آورد که بیانگر اعتماد عمیق به مبانی هویتساز مذهب شیعه است. بهترین عنوان که بر کل این جریان میتوان نهاد «احیای سیاسی» مذهب در نحلهی فکری تشیع است که بر اساس آن، دین در قالب «ارادهی جمعی»، هویت مردم را به طریقی که بتواند دین را به عنوان یک نیروی انقلابی احیا نماید، تضمین نموده است (اشرف نظری، 1387، ص 17).
«در واقع هسته و جوهرهای تحت عنوان منِ واقعی برای هویت وجود دارد که منسجم بوده و در طول زندگی تقریباً بدون تغییر باقی میماند.» (مارشال، 1998) از آنجا که هویت دارای ابعاد گوناگون و درجات مختلف «ساخت» است، الگوی شکلگیری هویت ایرانی نیز چندمتغیره است. در ایران، به دلیل شکلگیری قدرت سیاسی و موقعیت خاص ایران، تنوع قومی و فرهنگی، میتوان در مجموع هویت ایرانی را بر چهار قسمت دانست:
- هویت ملی
- هویت مذهبی
- هویت قومی
- هویت جهانیشده (حاجیانی، 1386)
هویت و رسانهها
برخی از صاحبنظران مانند «کازنو» برای رسانه نقش تثبیتکنندگی ارزشها و باورها و عقاید موجود را قائل هستند، اما برخی هم مانند «لرنر» و «راجرز»، از نظریهپردازان مکتب توسعه، رسانه را «موتور دگرگونی ارزشها و باورها و فرهنگ افراد جامعه میدانند.» (شامحمدی، 1391)
این موضوع را میتوان به مسئلهی هویت نیز تعمیم داد؛ بدین معنی که نقش رسانهها در هویتسازی دو بُعد مثبت و منفی دارد. در واقع هم میتوانند عامل تقویت و تحکیم هویتهای فردی و جمعی موجود باشند و هم میتوانند با سرازیر کردن عقاید، باورهای جدید و نوآوریها، عامل و حامل بحران هویت باشند.
اکثریت مخاطبان اصلی رسانهها در جهان و از جمله ایران نیز نوجوانان و جوانان هستند، زیرا نوگرایی و استقبال از تغییر در نوجوانان و جوانان بیش از دیگر مخاطبان رسانهها دیده میشود. این موضوع اهمیت رسانههای ارتباط جمعی و تعاملی نوین را در هویتسازی یا بحران هویت و ایجاد شکاف هویتی، بیش از پیش گوشزد مینماید. در جامعهی اطلاعاتی امروز، رسانهها با دارا بودن ویژگیهایی مانند فراملی بودن و زدودن فاصلهی جغرافیایی، به انتشار و تکثیر پیامهای خود در عرصهی جهانی میپردازند و در این راه، هویت فرهنگی و اجتماعی بسیاری از ملتهای پیرامونی را به چالش میکشند.
«مارک پاستر» در کتاب «عصر دوم رسانهها» مینویسد: «در دورهی جدیدی که اینترنت و ارتباطات الکترونیک در جامعه سیطره دارد، این اطلاعات و دادهها و به عبارت دقیقترِ کلمه، این اجتماعات مجازی هستند که هویت افراد را میسازند. هویتها در معرض وضعیت کاملاً جدیدی قرار دارند. ساختارهای اجتماعی متأثر از تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات، فهم و درک جدیدی از ذهنیت را آشکار میسازد که به انسان به عنوان پدیدهای چندلایه، تغییرپذیر و منفعل مینگرد و با هر گونه تثبیت هویت میستیزد.»
از یک منظر، مبحث رسانه و هویت از سه زاویه قابل بررسی است:
الف) قابلیتهای رسانه:
رسانه و به خصوص رسانههای الکترونیک، با توجه به قابلیتها و کارکردهایی که دارند، میتوانند در جهت حفظ سلامت و بهداشت روان و به عنوان یکی از عوامل تسهیلکنندهی هویتیابی برای جوانان و نوجوانان کاربرد داشته باشند. همچنین میتوانند زمینهساز بحران هویت و بیگانگی افراد از فرهنگ، ارزشها و باورهای خود گردند. بنابراین وسیله و واسطه بودن رسانهها آنها را در معرض کاربردهای دوگانه و گاه متضاد قرار داده است.ب) انتظار مخاطبان از رسانهها:
در یکی از تحقیقات غربی که چندین سال به طول انجامید، از افراد خواسته شد تا به این سؤال که «علت توجهشان به برنامههای تلویزیون یا هر رسانهی دیگر چیست؟» پاسخ دهند. در جوابهایی که از این بررسیها به دست آمد، الگوی نسبتاً منظمی دیده میشود و آن عبارت است از:1. کسب اطلاعات
2. وحدت و تعامل اجتماعی
3. تفریح و سرگرمی
4. هویتیابی
ج) اهداف مدیران رسانهها:
بدیهی است که هر کس میکوشد تا از رسانهها در جهت پیشبرد افکار و اهداف خود استفاده کند. عامل اصلی کارکرد منفی برای رسانهها، به خصوص ماهواره و اینترنت، اهداف پلیدی است که غالب مدیران فعلی این رسانهها در پیش گرفتهاند. هدف اصلی استعمار نوین، سلطهی فرهنگی و تبلیغ ارزشهای غربی در جهان سوم و تمامی جوامع در حال توسعه است. در حال حاضر، با توجه به تغییر و تحولات عصر جدید و جهانی شدن رسانهها، ما در برابر یک چالش جدید قرار گرفتهایم که این مسئله میتواند شخصیت و هویت ملی و فرهنگی ما را به آزمون بگذارد.با جهانی شدن رسانهها، یک فرآیند نرم در افول هویتها در حال وقوع است. فرسایش هویتهای جمعی و باثباتِ گذشته، به فروپاشی و بحران هویت فردی نیز منجر شده است. دیدگاه جهانیسازی و رسانههای بدون مرز، نه تنها در غرب، بلکه در تمامی کشورها خطر بحران هویت و تضعیف هنجارهای اجتماعی را به همراه دارد.
جهانی شدن رسانهها و فرسایش هویتهای بومی
جهانی شدن رسانهها برخاسته از یک زیربنای فکری و گرایش نوین در اندیشه و تفکر است که در دههی 1990 در محافل علمی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی غرب، به ویژه آمریکا رواج یافت (شجاعی، 1382). جهانی شدن یک تحول اجتماعی است که در آن، قیدوبندهای جغرافیایی، هنجارهای اجتماعی و فرهنگی از میان میرود و روابط انسانی، کیفیت بدون مرز و بدون زمان به خود میگیرد. طرفداران این نظریه، برای دستیابی به این هدف، از وسایل ارتباطجمعی مانند ماهواره، اینترنت و پستهای الکترونیکی به عنوان ابزار مهم و اصلی سود جستهاند.جهانی شدن رسانهها یا به تعبیر دیگر، وسایل ارتباطجمعی فرامرزی (مانند ماهواره، اینترنت و تلویزیون) فرسایش هویتهای ملی و فرهنگی را در پی دارد.
پاستر، یکی از نظریهپردازان پسامدرن، در کتاب خود با عنوان «عصر دوم رسانهها» تأکید میکند: «آنچه در نوآوریهای فنیِ مربوط به عصر دوم رسانهها، یعنی عصر اینترنت، پست الکترونیکی و ماهواره مهم است، دگرگونی گستردهی فرهنگ، هویت فرهنگی و روش جدید ساخته شدن هویتهاست.» (مارک پاستر، 1378، ص 52)
ماهواره و اینترنت با ماهیت خاصی که دارند باعث رشد فردگرایی میشوند و فرصتهای لازم برای رشد هویتهای قوی و باثبات را از بین میبرند. افراد با این رسانهها ارتباط ایجاد مینمایند و رسانهها نیز آنها را به صورت افراد مستقل و اعضای بینامونشان، یک مخاطب انتزاعی و همگانی محسوب میکنند (شجاعی، 1382). این روند باعث از هم گسستن پیوندهای اصیل خانوادگی و اجتماعی میگردد و جاذبههای آن باعث میشود تا افراد بیشترین اوقات خود را با این برنامهها سپری کنند.
شواهد نشان میدهند برخی افراد ترجیح میدهند با یک رایانهی کاملاً بیطرف ارتباط برقرار کنند تا با انسانها. همچنین هر فردی که از اینترنت استفاده میکند، میتواند بر خلاف زندگی روزمره، چندین شخصیت و هویت متفاوت برای خود ایجاد کند و این میتواند به مرور زمان به اختلال هویت منجر شود. یکی از کارکردهای منفی رسانهها در فرآیند هویتیابی، ارائهی الگوهای ناسالم در رسانههاست. این کارکرد اختصاص به رسانههای مهاجم ندارد، بلکه رسانههای داخلی و به ویژه صداوسیما نیز ممکن است، خواسته یا ناخواسته، در فرآیند هویتیابی تأثیر منفی بگذارند. به عنوان مثال، اگر یک هنرپیشهی بدقیافه، چادر سر کند و یک هنرپیشهی زیبا و مقبول جوانان، بیحجاب یا کمحجاب باشد، هر دو در جهت تغییر و تضعیف فرآیند هویت مذهبی در جامعه اثر میگذارند.
رسالت رسانههای خودی در تقویت هویت بومی
رسالت رسانههای خودی نهادینه کردن «فرهنگ خودی» در جامعه و ارائهی مدلهای هویتی سالم به جوانان و نوجوانان است. رسانههای خودی باید در برابر تلاش رسانههای بیگانه، که سعی در یکسانسازی هویت فرهنگی و تضعیف هویت ملی (ایرانیاسلامی) جامعه ما دارند، از هویت مستقل و جمعی خود پاسداری کنند. به میزانی که رسانهها مسئولیت خود را در جهت حفظ هویت و ارائهی مدلهای هویتی به جوانان و نوجوانان درک کنند، میتوانند از پیامدهای منفی رسانههای مهاجم پیشگیری کنند.اگر به آرمان و اندیشهی امام راحل (رحمت الله علیه) که معتقد بود: «تلویزیون باید یک دانشگاه باشد»، باور داشته باشیم، میتوان دریافت که رسانهها نباید اسیر تئوری «رسانهـسرگرمی» شوند و کارکرد یکبُعدی پیدا کنند. رسانهها باید هنجارها، ارزشها و میراث فرهنگی جامعه را در قالب فیلم، داستان، مقاله، گزارش مستند و... به نسل جوان و نوجوان معرفی کنند و از این رهگذر، درک آنها را از اینکه چه کسی هستند، سابقهی تاریخی آنها چیست، موقعیت کنونی ما در جهان و منطقه چگونه است، افزایش دهند، تأثیرات منفی ماهواره، اینترنت و دیگر رسانههای فراملی را گوشزد کنند و این امکان را فراهم سازند تا جوانان و نوجوانان به هویت اصیل فرهنگی، تاریخی، سیاسی، و اجتماعی خویش پی برند.(*)
پینوشتها:
* کارشناس فرهنگی
1. مقالهی نقش و کارکرد رسانهها در هویتیابی یا بحران هویت
2. نشریهی نصر، سال اول، شمارهی دوم، ویژهی مطالعات و تحقیقات بینالملل، ص 33.
3. همان، شمارهی سوم، ص 36.
4. احمد امیدوار و علیاکبر صارمی، اعتیاد به اینترنت، تهران، انتشارات تمرین، اول، 1381.
5. مارک پاستر، عصر دوم رسانهها، ترجمهی غلامحسین صالحیار، تهران، مؤسسهی ایران، 1378، ص 52.
6.مک کوایل، مخاطبشناسی، ترجمهی مهدی منتظرقائم، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات و رسانهها، 1380.
7. گیدنز، تجدد و تشخص، ترجمهی ناصر موفقیان، تهران، نشر نی، 1378.
/ج