تعلیم و تربیت قدسی (2)

مهمترین اصل و زیربنای تعلیم و تربیت واقعی و فراگیر و برجسته ترین مؤلفه آن «بصیرت اخلاقی» است؛ یعنی، تربیتی که بتواند همه ابعاد و زوایای انسان را دربرگیرد و او را به کمال نهایی برساند، تربیتی قدسی است که از دین سرچشمه گرفته
دوشنبه، 28 اسفند 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تعلیم و تربیت قدسی (2)
تعلیم و تربیت قدسی(2)

 

نویسنده: رحیم کارگر




 

 

دو. تعلیم و تربیت قدسی (بصیرت اخلاقی)

مهمترین اصل و زیربنای تعلیم و تربیت واقعی و فراگیر و برجسته ترین مؤلفه آن «بصیرت اخلاقی» است؛ یعنی، تربیتی که بتواند همه ابعاد و زوایای انسان را دربرگیرد و او را به کمال نهایی برساند، تربیتی قدسی است که از دین سرچشمه گرفته است. در اینجا ابتدا معانی بصیرت اخلاقی و سپس حقیقت و چیستی آن بیان می شود.

الف. بصیرت اخلاقی در لغت و اصطلاح

«بصیرت» در لغت به معنای بینش، دانایی، هوشیاری و آگاهی است. در اصطلاح بصیرت همان عقلی است که با نور قدسی منوّر و به شعاع هدایت الهی آراسته گشته است و از این رو در مشاهده خطا نمی کند و به دلیل و برهان نیاز ندارد؛ بلکه حق را، روشن و آشکار می بیند و باطل را با خواری و ذلّت نفی می کند. از این رو بصیرت، انسان را از حیرت و تشویش و تردید می رهاند و هرگونه شبهه ای را طرد می کند؛ چنانکه صاحب منازل السائرین می گوید:
«البصیره ما یخلصک من الحیره»؛ «بصیرت چیزی است که تو را از حیرت خلاص می سازد».(1)
بصیرت در اصطلاح عرفانی، عبارت است از قوه قلبی که به نور قدس روشن باشد و با آن قوه، شخص حقایق و بواطن اشیاء را می بیند. حکما قوّت بصیرت را عاقله نظریه و قوه قدسیه می نامند.(2) مولوی نیز می گوید:

ای خدا داده تو را چشم بصیرت از کرم
کز خمارش سجده آرد شهپر روح الأمین

 

یکی از درجات مهم بصیرت، این است که هرکس را خداوند به تزکیه نفس و تصفیه دل با زهد و عبادت موفق گرداند و قلب او را از زنگار تعلّقات دنیوی پاک سازد و از این ظلمت ها رهایش کند و معرفت را در قلب او روان سازد، فراست در او ظاهر و شکوفا می گردد (تفجّر المعرفه و تنبت الفراسه)(3) و حکمت ها در قلب او پدیدار می شود؛ چنانکه رسول گرامی(ص) فرمود: «هرکس برای خداوند چهل روز خود را خالص سازد، چشمه های حکمت از قلب او بر زبانش سرازیر می گردد». علامه بحرانی (صاحب رساله الطریق إلی الله) می گوید:
«مقصود اصلی شارع از مکلّفین، تقویت بصیرت ایشان است تا او را با بینش کامل و آگاهی کافی اطاعت کنند و هرچه موجب تقویت بصیرت و زیادت هوشمندی گردد، مورد نظر حق تعالی است؛ بلکه تأکید بیشتری بر آن دارد».(4)
بر این اساس بصیرت، روشن بینی، اندیشمندی و دانایی حکیمانه و انسانی است که همچون چراغی پر نور در شب تاریک، جلوی او روشن می کند و راه کمال و انسانیّت را برای وی نمایان می سازد و مانع از سقوط او در جهالت، ضلالت و حیوانیّت می گردد.

ب. بصیرت اخلاقی در فرهنگنامه تعلیم و تربیت

«بصیرت اخلاقی» عبارت است از تلفیق واقعی بین تعلیم و تربیت الهی؛ یعنی خردورزی فاضله ای که از اخلاق الهی و طهارت روح بدست می آید و بر روشن بینی و نیک اندیشی او، اثری عمیق دارد. بصیرت اخلاقی، در شناخت حق از باطل و عیوب فرد و جامعه، شناخت احکام الهی و موانع رشد (وسوسه های شیطانی و...) و راه نجات و رستگاری، به انسان یاری می رساند. انسانی که حجاب های هوس و تمایلات نفسانی و مادی، جلوی چشم باطن و عقل پویای او را گرفته است، نمی تواند حقایق را آن گونه که هست و راه حیات طیّبه و معقول را آن گونه که باید، مشاهده کند؛ اما طهارت روح و پاکی باطن و رشد دانایی، منجر به درک هرچه بیشتر حقایق و شکوفایی استعدادهای انسانی می شود.
بصیرت اخلاقی؛ یعنی، همگامی تعلیم و تربیت و برقراری پیوند بین جنبه های عقلی و فطری انسان درجهت رشد و تعالی معنوی و روحی. درواقع انسان با دو بال عقل و اخلاق و در پرتو دانایی و پارسایی، قلّه های کمال را در می نوردد و مشکلات و کاستی های ناشی از رشد رذایل اخلاقی و فزون خواهی، جهالت، بی خردی، دنیاگرایی و... را از خود و جامعه می زداید. او در سایه بصیرت اخلاقی، چنان به روشن بینی پارسایانه می رسد که دنیا برای او فقط دار امتحان و گذر می شود و وظیفه و راه نجات خود را در فضیلت گرایی و پاک زیستی می داند و با پی بردن به زشتی انحرافات و معاصی، به فکر آباد کردن آخرت و کسب توشعه برای آن می افتد. درواقع «بصیرت اخلاقی» هم راهبردی اساسی برای رفع مشکلات بشر است و هم ثمره تعلیم و تربیت واقعی؛ امری که متأسفانه در قاموس زندگی ما، بی معنا و ناموزون جلوه می نماید!!
خلاصه آنکه در تعریف و تبیین ماهیت «بصیرت اخلاقی» می توان گفت: «رشد و بالندگی توأم فکری و اخلاقی انسان جهت رسیدن به کمال نهایی و دستیابی به روشن بینی دینی و دانایی معنوی که منجر به تزکیه و تهذیب انسان و دوری از ناراستی ها و کژتابی های گوناگون می گردد».

ج. رشد فکری و اخلاقی انسان در عصر ظهور

عصر ظهور، دوران حیات طیبه و حیات معقول انسانی است؛ عصر حاکمیت عقلانیت و معنویت بر افراد و جوامع. دوره به زیستی و کمال گرایی است که کمتر نظیری می توان برای آن تصوّر کرد. در این عصر، تمامی ظرفیت ها و استعدادهای فطری و عقلی انسان، شکوفا می شود و با تربیت اخلاقی و عقلانی او (تزکیه و تعلیم)، حیات نوینی فرا روی او گشوده می شود. به نوشته یکی از حکما:
«زمان ظهور دولت آن جناب- که زمان ظاهر شدن دولت ثانیه حق است- زمان ظهور و غلبه عقل است از روی باطنی آن که مقام ولایت است و به منزله روح است از برای روح ظاهری آن که مقام نبوّت است.»(5)
در روایات مهدوی، اشاره ای صریح به هماهنگی و هم پوشانی دو بعد فکری و اخلاقی(تعلیم و تربیت) انسان شده و رشد و بالندگی توأم آن دو، به دست مهدی موعود(عج) مورد تأکید قرار گرفته است. امام باقر(ع) می فرماید:
«اِذا قامَ قائمُنا وضع یده علی رؤوسِ العِباد فجمع به عُقُولهم و اکمل به اخلاقهم»؛(6) «چون قائم ما قیام کند، دستش را بر سر بندگان می گذارد و عقول و خردهای آنها را متمرکز ساخته و اخلاقشان را به کمال می رساند»
و نیز آمده است:
«یفتح حصون الضلاله و قلوباً غفلاً»؛(7) «مهدی(ع) قلعه های گمراهی و نادانی و دل های بسته را می گشاید»(8) و... .(9)
براساس روایت امام باقر(ع)، عقول و افکار مردم در عصر ظهور، شکوفا و متمرکز و اخلاق آنان کامل می شود؛ این یعنی، پیوند عقلانیّت و معنویّت انسان و رسیدن به بصیرت اخلاقی. انسان در سایه بینش عمیق و دانایی پارسایانه و ایمانی، ریشه های مفاسد و معایب را از درون خود می زداید و بر معرفت و معنویّت خود می افزاید. درواقع برای تعلیم و تربیت انسان، دو بعد اثرگذار در او، تقویت و رشد می یابد:

1. بعد اخلاقی؛

یعنی: تربیت و تزکیه انسان، رشد فضایل اخلاقی و انسانی، شکوفایی فطرت الهی، عبودیّت و عبادت گری و معنویّت گرایی انسان.

2. بعد فکری؛

یعنی: تعلیم و حکمت آموزی انسان، دانایی و روشن بینی او، اندیشه ورزی در مبدأ و معاد و... تقویته خردورزی و فهم عمیق و واقعی محاسن اخلاقی او.

د. چگونگی شکوفایی تعلیم و تربیت

براساس روایت پیش گفته «وضع یده علی رؤوس العباد فجمع به عقولهم و اکمل به اخلاقهم» امام زمان(ع) پس از ظهور، با نفوذ در دل و جان و عقل مردم و هدایت های پیامبرگونه خود، آنان را هدایت و راهنمایی می کند. مقصود از دست (وضع یده) در این روایت، دست رحمت، هدایت و شفقّت الهی بر بندگان است. کلمه «ید» به معنای دست در زبان عربی، مفاهیم و مصداق های گوناگونی دارد. یکی از معانی ید، نعمت و رحمت است.(10)
در اینصورت معنا چنین می شود: در زمان ظهور حضرت مهدی(عج) با آفت زدایی از درخت عقل و خرد و ایجاد بستر زمینه مناسب برای رشد و شکوفایی عقول مردم، رحمت و نعمت خداوند بر مردم نازل می شود و همه آنان هدایت می یابند و به سرمنزل مقصود (کمال) می رسند. خداوند در قرآن کریم درمورد یکی از حکمت های نبوّت می فرماید:
«ویضع عنهم أصرهم والأغلال الّتی کانت علیهم»(11)؛ «پیامبر زنجیرها و مشقّت ها (جهالت و هواپرستی) را از آنها (مردم) برمی دارد».
در اینجا منظور از زنجیر و مشقّت، بندها و زنجیرهای مادی نیست؛ بلکه مقصود زنجیرهای نادانی و فساد است که پیامبراکرم با هدایت ها و تلاش های فراوان فرهنگی، آنها را از انسان ها برطرف ساخت. درعین حال از هدایت های تکوینی ویژه ای نیز استفاده کرد و در دل و جان مردم مشرک و فاسد نفوذ معنوی داشت و تأثیرات عمیقی بر آنان گذاشت.
در عصر ظهور نیز امام مهدی(عج) تمامی موانع و آفت های رشد و تعالی عقلانی انسان ها را ازبین می برد و عقول آنان را به حدّ بالایی از شکوفایی و رشد می رساند. علاوه برآنکه تزکیه و تهذیب نفوس انسانی و طهارت جامعه بشری را در رأس برنامه های خود قرار می دهد.
در اینجا حضرت مهدی(عج) ادامه دهنده راه پیامبران و تکمیل کننده برنامه های آنان بخصوص پیامبر اسلام(ص) است. در واقع در این عصر به دو بعد تعلیم و تزکیه عموم مردم پرداخته می گردد؛ یعنی، هم بر بصیرت و دانایی آنان افزوده می شود و هم پاکسازی و تزکیه نفوس در اولویّت قرار می گیرد. قرآن در این رابطه می فرماید:
«هوالَّذی بعث فی الامیین رسولاً منهم یتلو علیهم آیاته و یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب والحکمه و إن کانوا من قبل لفی ضلال مُّبین»(12)؛ «او است که در میان قوم بی کتاب، پیامبری ازمیان خودشان برانگیخت که آیات او را بر آنان می خواند و پاکیزه شان می دارد و به آنان کتاب و حکمت می آموزد».
براساس این آیه، تکامل وجود انسان از جنبه های علمی و عملی و تزکیه و تهذیب او، به عنوان هدف نهایی بعثت پیامبر(ص) معرّفی شده است و یکی از زمینه ها و بسترهای رسیدن به این هدف، بصیرت بخشی و علم آموزی به انسان است. امام علی(ع) می فرماید:
«خداوند فرستادگان خود را درمیان مردمان برانگیخت و پیامبران خویش را پیاپی روانه کرد تا از آنان رعایت میثاق فطری الهی را باز طلبند و نعمت های فراموش شده خدایی را به آنان یادآور سازند و نیروهای پنهان عقل آدمی را آشکار کنند (یثیروا لهم دفائن العقول) و آیات بهنجار آفرینش را به مردمان بنمایانند...».(13)
بر این اساس نقش اصلی دعوت پیامبران، گسترش دانایی و آموزش و تعلیم است و ایمان و معرفت، خود از شاخه های دانایی به شمار می رود. پیامبران به انسان ها، راه و رسم زندگی و هدف و نتیجه آن را می آموختند و ارزش انسان و والایی مقام و نقش برجسته او در کائنات و توانایی و ظرفیت وجودی او را در رسیدن به تکامل فراگیر و تعالی روحی، به وی یادآور می شدند. در پرتو چنین تعلیمی، نیروی تفکّر و خردورزی را در او بیدار می کردند و به اندیشه درباره مبدأ و معاد و کشف رموز و اسرار آیات الهی وا می داشتند. البته در کنار این و فراتر از آن، به تزکیه و تهذیب او اهمیّت داده و راه رسیدن به کمال را در اخلاق متعالی و معنویّت دینی می دانستند.

سه. پیوند دانایی و فرزانگی

تقسیم تربیت به دو بخش عقلانی و اخلاقی، در فلسفه جدید تعلیم و تربیت نیز مورد توجه قرار گرفته است. ژان پیاژه، یکی از متخصصان این فن، ضمن تأکید بر همراهی حیرت آور این دو بخش از تربیت، ایجاد تفکّر منطقی را در انسان مستلزم پرورش او می داند و بر تربیت عقل و قلب اصرار می ورزد. به نظر وی:
«اوّلین وظیفه تربیت تشکیل و بنا کردن عقل است... حق بهره مندی از تربیت اخلاقی همانند برخورداری از پرورش عقلی، در این است که آدمی حق داشته باشد، عقل و اخلاق را واقعاً در خود بسازد یا لااقل در تهیه و ساختمان آنها سهیم باشد و آن متضمن چیزی بالاتر از کسب معرفت ها یا گوش دادن به درس و اجبار به اطاعت است. این حق درواقع، حقّ سفتن و پرداختن لوازم معنوی گران بهایی است که ساختن آنها در گرو محیط اجتماعی مخصوصی است».(14)
خواجه نصیر طوسی می گوید:
درصورتی انسان به سعادت واقعی نایل می شود که شهوت و غضب و آمال و آرزوهای خویش را تحت فرمان خود قرار دهد و خرد را به فرمان دین درآورد و اراده خویش را در مشیّت خداوند فانی سازد.(15)
انسان موجودی است اثرگذار و تأثیرپذیر؛ ولی اثرپذیری او باعث شده است که موجودی قابل انعطاف باشد. نفس انسان در آغاز سالم، صاف و بی آلایش است و می تواند تحت تعلیم و تربیت های گوناگون قرار گیرد. همچنین چون انسان دارای قدرت اختیار، انتخاب و اراده آزاد است؛ هم مسئول است و هم می تواند ماهیّت های متفاوت و مختلف پیدا کند و این تعلیم و تربیت است که آینده و سرنوشت انسان را می سازد و مسیر زندگی وی را تعیین می کند. اگر تربیت و تعلیم براساس فطرت پاک و استعدادهای درونی عالی او باشد، در اینصورت او یک انسان پاک و وارسته و متخلّق به اخلاق اسلامی به بار خواهد آمد و اگر تربیت شخصی، مبتنی بر فساد اخلاقی و معیارهای غیرالهی باشد، از وی فردی فاسد و بی ایمان ساخته خواهد شد. یکی از متفکّران معاصر می نویسد:
«عقل و قلب آدمی یا به عبارت دیگر این دو نوع فعالیّت درونی، موقعی است که نورانیّت روح را- که روشنایی خود را از مبدأ اعلی (نورالسّماوات والأرض) گرفته است- بپذیرد؛ کلیه احکام و فعالیّت های آنها نورانی می شود و اگر آن دو پدیده به همین روشنایی های طبیعی قناعت بورزند و رابطه خود را از روح و نورانیّت آن قطع کنند، مانند حواس طبیعی که داریم، تنها پدیده ها و روابط صوری جهان طبیعت را درمی یابند؛ چنان که چشم را این نور حالی بین کند، همچنین جسم و عقل و روح را گرگین کند».(16)

 

عقل و دل ها بی گمان عرشی اند
در حجاب از نور عرشی می زیند

عقل باید نور ده چون آفتاب
تا زند تیغی که نبود جز صواب

این نکته کلیدی و مهم در عصر ظهور مورد توجّه بایسته و شایسته قرار می گیرد و انسان با دو بال علم و اندیشه و تربیت و تزکیه، به رشد و کمال می رسد. او با ابزار علم و خرد، بر جهان بدعت و جالت ویرانگی خود فائق می آید و با تهذیب و تزکیه نفس، هرچه بیشتر با خود و خدای خود آشنا شده، بر نفس پیروز می گردد و به کمال شایسته خود (عبودیّت و بندگی) می رسد. این، یعنی: شکوفایی ظرفیت های روحی و معنوی انسانی، فزونی حیرت انگیز ایمان و تقوا، فضیلت محوری، بالابردن سطح دانایی و خردورزی و درنتیجه، رسیدن به «بصیرت اخلاقی».
این نظریه مبتنی بر نگرش چند بُعدی و جامع به انسان و امور مختلف او بوده و درصدد تبیین این انگاره است که انسان با روشن بینی پارسایانه و اخلاق و ایمان، می تواند تمامی مسائل خود را سامانی درست ببخشد و در پرتو بصیرت واقعی، به خیر مطلق و سعادت برین (قرب الهی و عبودیّت) نایل آید؛ چنانکه در روایت زیبایی آمده است:
«الخیر کلُّه فی ذلک الزَّمان یقوم قائمنا و یدفع ذلک کلَّه»؛(17) «همه خیرها در آن زمان است؛ وقتی که قائم ما قیام کند و زشتی ها را ازمیان برمی دارد».

فرهنگ تغییر یا تغییر فرهنگی

یکی از ابعاد مهم این نظریه، تکیه بر فزونی دانایی و پارسایی انسان و تغییر و تحوّلات گسترده فرهنگی و درونی در او و جامعه است. پی بردن به باطن و عمق پدیده ها، بخصوص کاستی های اخلاقی و رذایل فردی و اجتماعی و مشاهده واقعیّات هستی و بایسته های اخلاقی و ایمانی و... از دستاوردهای این نوع نگرش است. درواقع تکیه این رویکرد، بر بایستگی تغییرات مرحله ای و تدریجی انسان براساس فرهنگی سالم و دینی و نیز حاکم ساختن و ترویج فرهنگ و اصلاح و تغییر و حرکت رو به جلو در جامعه حق گرا است. این دیدگاه مسائل و موضوعات را به صورت ریشه ای و فراگیر طرح کرده و همه ابعاد زندگی انسان را درنظر می گیرد. به عنوان نمونه بحث عدالت در عصر ظهور مؤلّفه ای مهم و فراگیر است؛ به طوری که در ابعاد مختلف زندگی محقق خواهد شد (حتی در ابعاد اخلاقی). برای اینکه انسان ها از مزایا و زیبایی های عدالت آگاه شوند، باید با تمام وجود آن را درک کنند و به عمق و ژرفای آن پی ببرند و درواقع با دل و جان پذیرای آن باشند و این در سایه ترویج فرهنگ عدالت گستری بدست می آید. به همین جهت در روایات آمده است: حضرت مهدی(عج) واقعیّت عدل را به تمام معنا برای مردم جلوه گر خواهد ساخت و آنان نیز با بصیرت خود، آن را مشاهده خواهند کرد (فیُریکم کیف عدل السیره).(18)
حتی در کنار این می توان به روایتی اشاره کرد که خداوند بر وسعت بینایی و شنوایی مردم می افزاید (اذا قام مدّالله لشیعتنا فی اسماعم و ابصارهم)؛(19) این وسعت بینایی، می تواند علاوه بر امور ظاهری، در امور معنوی و باطنی نیز کاربرد داشته باشد. بهرحال انسان ها در پرتو تعلیم و تربیت واقعی و فراگیر، به بصیرت و آگاهی ای می رسند که اخلاق محور و فضیلت گرا است.

پی‌نوشت‌ها:

1- خواجه عبدالله انصاری، شرح منازل السائرین، ص189.
2- عباس کی منش، پرتو عرفان، ج1، ص240.
3- شرح منازل السائرین، ص192.
4- حسین بحرانی، سلوک عرفانی (ترجمه الطریق إلی الله)، ص64.
5- سیدجعفر کشفی، تحفه الملوک، ج1، ص78.
6- قطب الدّین راوندی، الخرائج والجرائح، ج2، ص841؛ محمدتقی مجلسی، بحارالأنوار، ج52، ص336.
7- قندوزی حنفی، ینابیع الموده، ج2، ص588.
8- سیدجعفر کشفی، تحفه الملوک، ج1، ص78.
9- برای مطالعه بیشتر در این زمینه ر.ک: رحیم کارگر، آینده جهان، بخش دوّم و سوّم.
10- مفردات راغب، ص889.
11- اعراف (7)، آیه157.
12- جمعه(62)، آیه2.
13- نهج البلاغه، خطبه33.
14- ژان پیاژه، تربیت به کجا ره می سپرد، ترجمه منصور و دیگران، ص53.
15- نصیرالدّین طوسی، اخلاق ناصری، ص142.
16- محمدتقی جعفری، نقد و تفسیر و تحلیل مثنوی، ج7، ص272.
17- شیخ طوسی، کتاب الغیبه، ص437.
18- نهج البلاغه، خطبه138.
19- کلینی، کافی، چ8، ص 34، ص329، .

 

منبع: کارگر، رحیم؛ (1389)، تعلیم و تربیت در عصر ظهور، قم: بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود(عج)چاپ دوم 1389.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.