مترجم: غلامرضا آذری *
کُنِش ارتباطی
یکی از راه های مناسب برای توصیف یک کنش ارتباطی، پاسخ دادن به پرسش های زیر است:چه کسی ؟
چه می گوید؟
از کدام مجرا؟
به چه کسی ؟
با چه تأثیری ؟
مطالعه ی علمی فراگرد ارتباطات، گرایش به تمرکز بر یکی از این پرسش ها یا دیگر پرسش های آن را دارد. بنابر این، محققانی که پرسش «چه کسی؟» را به عنوان ارتباط گر مورد تحقیق قرار می دهند، به عواملی می نگرند که آغاز گر و هدایت کننده ی کنش ارتباطی است. ما، این زیر بخش از حوزه ی تحقیق را «تحلیل کنترل»
(5) می نامیم. متخصصانی که کانون توجهات خود را بر روی پرسش «چه می گوید» متمرکز می سازند، عنوان «تحلیل محتوا»(6) را بر می گزینند. کسانی که اساساً به رادیو، مطبوعات، سینما و دیگر مجاری ارتباطات توجه دارند، «تحلیل رسانه»(7) را در نظر دارند. هنگامی که توجه اصلی به اشخاصی باشد که تحت تأثیر رسانه ها قرار می گیرند، ما از «تحلیل مخاطب» (8) صحبت می کنیم. اگر پرسش مربوط به تأثیر بر مخاطبان باشد، مسئله مورد مطالعه، «تحلیل اثر» (9) نامیده می شود.
این مطلب که آیا چنین بحث هایی سودمند می باشد یا نه، کاملاً بستگی به درجه ی وضوحی دارد که برای یک هدف علمی و مدیریتی مفروض، مناسب است. برای مثال، در اکثر موارد، ترکیب ساخت و ساز «تحلیل مخاطب» و «تحلیل اثر»، ساده تر از جداسازی آن ها از یکدیگر است. از دیگر سو، ممکن است که ما بخواهیم بر روی «تحلیل محتوا» تمرکز داشته باشیم، که برای این مقصود لازم می نماید تا حوزه ی کار را به مطالعه بر روی مفاهیم و بررسی «سبک» تقسیم نماییم: اول تحلیل اثر، اشاره به پیام دارد، دوم تحلیل مخاطب، به ترتیب قرار گرفتن عناصری که پیام را شکل می دهند، نظر دارد.
ساخت و کارکرد
چون پرداختن تفضیلی به این موضوعات، کاری وسوسه انگیز است، از این رو، بحث کنونی ما گستره ای متفاوت پیدا می کند. ما علاقه ی کمتری به تفکیک عناصر کنش ارتباطی و علاقه بیشتری به تلقی کنش ارتباطی به عنوان یک کل در ارتباط با تمامی فراگرد اجتماعی داریم. هر فراگردی می تواند در دو چارچوب مرجع بررسی شود، یعنی «ساخت و کارکرد»؛ و تحلیل ما از ارتباطات، به آن دسته از تخصص هایی می پردازد که کارکردهای تعیین شده ای را بر عهده دارند، و از میان آن ها، این کارکردها مشخص می بشاند:1) نظارت بر محیط (10)
2) همبستگی بخش های جامعه در واکنش به محیط؛
3) انتقال «میراث اجتماعی» (11) از یک نسل به آیندگان.
شباهت های زیست شناختی
وقتی که ما به درجات شدت و ضعف ارتباطات به عنوان صورتی از حیات در تمام سطوح آن می نگریم، می توانیم به چشم اندازی از جوامع بشری دست یابیم، هر چند که ممکن است خطر به کار بردن شباهت های کاذب وجود داشته باشد. یک موجود زنده (12) خواه به صورت نسبتاً منزوی و خواه در اجتماع، راه های خاصی برای دریافت انگیزه از محیط دارد. در یک موجود زنده ی تک یاخته ای (13) یا گروهی از موجودات، گرایش به حفظ تعادل داخلی و واکنش نشان دادن به تغییرات محیطی ، به طریقی است که می تواند این توازن را حفظ کند. فراگرد واکنش نشان دادن برای وارد کردن تمامی اجزا در یک کنش هماهنگ، نیاز به روش های خاصی دارد. جانوران چند یاخته ای، یاخته ای خاص را به کارکرد تماس خارجی و هم بستگی داخلی اختصاص می دهند. در میان نخستین ها(14) ، تخصص به وسیله ی اندام هایی چون گوش و چشم و حتی خود سیستم اعصاب مرتبط می شود که معمولاً آن را به عنوان مثالی در مورد این شباهت می آورند. هنگامی که در الگوهای دریافت و پخش، محرک ها به آرامی عمل می کنند، چند قسمت از بدن جانوران، با توجه به محیط، به طور هماهنگ شکل می گیرد (مانند «تغذیه» ، «فرار»، و «حمله»)(15).در برخی جوامع حیوانی، بخش معینی از اعضای آن، نقش های خاصی را ایفا می کنند و مراقب محیط اطراف خود هستند. اعضایی که به عنوان «نگهبان» عمل می کنند، دور از گله می ایستند و هر گاه که یک تغییر نگران کننده در اطراف آنها روی دهد، سر و صدا به راه می اندازند. از همین روی، کافی می نماید تا با سر دادن غرش، قدقد و یا صدای نازک [زوزه] از طرف نگهبان، گله به حرکت در آید و از آن مکان دور شود. از میان فعالیت هایی که توسط «رهبران»(16) محیطی انجام می گیرد، باید از انگیزش داخلی «پیروان»(17) در تطبیق دادن خود با رفتار منظم نگهبانان در برابر تغییر محیطی، نام برد.
در درون یک موجود زنده ی تک یاخته ای و کاملاً متمایز، محرکات عصبی در حال ورود و خروج، در طول بافت هایی که پیوند سیناپسی (18) [ارتباطی] را با سایر بافت ها برقرار می سازند منتقل می شوند. نقاط مهم در این فراگرد، در ایستگاه های انتقال (19) رخ می نماید، جایی که محرک های در حال ورود، ممکن است به قدری ضعیف باشند که نتوانند به آستانه ی تحریک برسند که ارتباط بعدی را عملی می سازد. در مراکز بالاتر، جریان های مستقل، یکدیگر را اصلاح می کنند و نتایجی را به بار می آورند که از بسیاری جهات، متفاوت از موقعی است که هر یک از آن ها بخواهد مستقلاً یک مسیر را بپیماید. در هر ایستگاه انتقال، هیچ گونه هدایت، هدایت تام، یا هدایت واسطه ای، وجود ندارد، همین موارد، در مورد اعضای یک جامعه حیوانی (20) نیز صادق است. مثلاً امکان دارد که یک روباه موذی (21) طوری به حیات طویله نزدیک شود که برای [سگ] نگهبان، محرک بسیاری ضعیفی را - به لحاظ سر و صدا و اعلام خطر کردن ایجاد نماید. یا آن که جانور حمله کننده، نگهبان را پیش از آن که یک فریاد هشدار آور ضعیف را سر بدهد، بکشد. و روشن است که هر گونه درجه بندی محتملی بین هدایت تام و نبود هدایت، وجود دارد.
مفهوم توجه در جامعه جهانی
زمانی که ما فراگرد ارتباطی هر دولت را در جامعه جهانی مورد توجه قرار می دهیم، در آن، سه نوع «متخصص» را می یابیم. گروه اول، به بررسی «محیط سیاسی» می پردازد که در آن، دولت به عنوان یک کل، مد نظر واقع می شود. متخصصان نوع دوم، واکنش دولت، به عنوان یک کل را، به محیط زیست مرتبط می کنند. سومین گروه، برخی الگوهای عکس العمل را، از سالمندان به جوانان منتقل می سازند. دیپلمات ها، والستگان(22) و روزنامه نگاران خارجی، نماینده آن کسانی هستند که در امر محیط زیست تخصص دارند. سر دبیران، روزنامه نگاران، سخنرانان، ارتباط دهندگان عکس العمل درونی می باشند. مربیان در خانواده و مدرسه، میراث اجتماعی را منتقل می کنند. ارتباطاتی که از محیط خارجی نشأت می گیرد، از خطوط گوناگون اطلاعاتی ای می گذرد که در آن، فرستندگان و گیرندگان مختلف با یکدیگر پیوند می خورند. پیام هایی که منشأ دیپلماتیک یا روزنامه نگاری دارند، پس از آن که در یک نقطه ای بازگو کردن دو زنجیره انتقال پیام، تعدیل شدند، امکان دارد که از میز سردبیران عبور کرده و بالاخره به مخاطبان زیادی برسد. اگر ما فرادگرد توجه جهانی را به عنوان یک رشته چارچوب های «توجه» به شمار آوریم، تشریح سرعتی که محتوایی سنجش پذیر را به آگاهی افراد و گروه ها می رساند، امکان پذیر می شود، ما می توانیم درباره ی نقطه ای تحقیق کنیم که در آن، [فرداگرد] «هدایت» دیگر روی نمی دهد، و می توانیم به دامنه ی تغییر میان «هدایت کامل» و «حداقل هدایت» بنگریم. مراکز کلان شهر و سیاسی دنیا، مشترکات زیادی با وابستگی متقابل، تمایز، و فعالیت مراکز مغزی و نیمه مغزی یک موجود زنده واحد دارند. از این سو، چارچوب های توجه که در این نقاط یافت می شوند، متغیرترین و خالص ترین و متعامل ترین چارچوب ها در جامعه جهانی هستند. در سوی دیگر، چارچوب های توجه ساکنان بومی مناطق دور افتاده قرار دارند. مقصود این نیست که فرهنگ های محلی به هیچ روی تحت تأثیر تمدن صنعتی قرار نگرفته اند. اعم از این که ما با چتر نجات در داخل خاک «گینه نو» فرود آییم و یا در سرازیری های هیمالیا وارد شویم، هیچ قبیله ای را نمی یابیم که عاری از هرگونه تماس با دنیای خارج باشد. رشته های طولانی تجارت، غیرت و تعصب مبلیغین مذهبی، اکتشاف های پر ماجرا و تحقیقات میدانی علمی، و جنگ در سطح جهان، به نقاط دور افتاده می رسند.در میان مردمان بدوی، شکل نهایی ارتباط به صورت داستان منظوم یا افسانه است. رویدادهای دور دست در جهان بزرگ مسائل و حوادثی که به آگاهی مخاطبان کلان شهری می رسد، بازتاب آن در مطالب موضوعی سرایندگان داستان های منظوم و افسانه جوانان بسیار کم رنگ است. در این آفرینش های ادبی، شاید رهبران سیاسی نقاط دوردست را نشان دهند که به دهقانان زمین می دهند یا حق شکار فراوان بر روی تپه ها را دوباره برقرار می کنند.
وقتی ما بر خلاف فراگرد ارتباطات حرکت می کنیم، متوجه می شویم که کارکرد انتقال مستقیم ارتباطات به افراد قبایل عشیره ای در نقاط دوردست، گاهی به وسیله ی ساکنان روستاهای مسکونی که با آنان تماس های گاهگاهی دارند، صورت می گیرد. انتقال دهنده این ارتباطات می تواند یک آموزگار مدرسه، یک پزشک، یک قاضی، یک وصول کننده ی مالیات، یکی پلیس، یک سرباز، یک فروشنده ی دوره گرد، یک فروشنده ی معمولی، یک مبلغ مذهبی، یا یک دانشجو باشد. به هر حال، یک چنین شخصی، نقطه ی تجمع اخبار و تفسیر آنها است.
شباهت های جامع تر
هنگامی که فراگردهای ارتباطی در جامعه بشری، به طور کامل تری بررسی شوند، شباهت های زیادی میان تخصص های یافت شده در جامعه انسانی نسبت به جوامع حیوانی پست، آشکار می شود. به طور مثال، دیپلمات های یک کشور در سراسر جهان مستقر شده اند و گزارش هایی را برای مراکز محوری معدودی [مانند: وزارت امور خارجه] می فرستند. روشن است که این گزارش های ارسالی، از سوی عده ی زیادی از دیپلمات ها برای تعداد اندکی از افراد [در وزارت امور خارجه] فرستاده می شود، و در این جا است که تعامل این دو گروه صورت می گیرد. در مرحله ی بعد، این انتقال اطلاعات، از یک الگو به الگوهای متعددی گسترش می یابد، مثلاً موقعی که یک وزیر خارجه [امریکا] برای مردم سخنرانی می کند، یا یک مقاله در نشریه ای چاپ می شود، یا یک فیلم خبری را میان سینماها توزیع می کنند. خطوطی که از محیط خارجی دولت آغاز می شوند، به لحاظ کارکردی، شبیه به مجاری عصب آورانی (24) است که محرک های عصبی وارد شده به سیستم اعصاب مرکزی یک حیوان، به وسیله ای که از آن طریق، اعلام خطر در میان یک گله پخش می شود، منتقل می کنند. محرک های در حال خروج، با محرک های عصب وابران (24) ، تشابهات فریبنده ای را به نمایش می گذارند.سیستم اعصاب مرکزی در بدن انسان، مشارکت جزئی در تمامی جریان محرک های عصب آوران - عصب وابران دارد. سیستم های خودکاری وجود دارند که می توانند در یک دیگر تأثیر بگذارند بی آن که اساساً مراکز «بالاتر» را در این کار مشارکت دهند. حفظ ثبات محیط داخلی، اساساً از طریق میانجی گری تخصص های نباتی یا خودکار سیستم اعصاب صورت می گیرد. به همان ترتیب، اکثر پیام ها در داخل یک کشور، متضمن مجاری مرکزی ارتباط نمی باشد. بلکه انتقال این پیام ها در درون خانواده ها، همسایگان، مغازه ها، گروه های منطقه ای، و سایر زمینه ای محلی، صورت می گیرد. بخش بزرگی از فرادگرد آموزشی، به همین طریق ادامه می یابد.
مجموعه ی دیگری از شباهت های چشم گیر، مرتبط با مدارهای ارتباطی است، که غالباً یک سویه و یا دو سویه هستند و بستگی به درجه ی رابطه ی متقابل میان ارتباط گران و مخاطبان دارند. یا به بیان دیگر، ارتباط دو سویه هنگامی پدید می آید که کارکردهای ارسال و دریافت پیام، با بسامد کافی توسط دو شخص یا اشخاص بیشتری صورت گیرد. معمولاً ، یک گفتگو را الگویی از ارتباط دو سویه فرض می کنند، (گر چه تک گویی ها (25) [سخنان طولانی] نیز کاملاً شناخته شده اند) . ابزار نوین ارتباطات جمعی، مزیت بزرگی را به مدیران چاپخانه ها، وسایل پخش (رادیویی و تلویزیونی) و سایر شکل های سرمایه ثابت و تخصصی انتقال می دهد. اما باید یادآور شد که مخاطبان پس از کمی تأخیر، «جواب می دهند» ؛ و بسیاری از مدیران وسایل ارتباط جمعی، روش های علمی نمونه برداری را به کار می گیرند تا بسته شدن این مدار را تسریع نمایند. [یک تفاوت میان مراکز کنترل و رساندن پیام و تشکل های اجتماعی، این است که] مدارهای تماس دو سویه را بالاخص می توان در میان مراکز بزرگ کلان شهرها و مراکز سیاسی و فرهنگی جهان مشاهده کرد. برای مثال: شهرهای نیویورک، مسکو، لندن و پاریس، از مصادیق تماس دو سویه هستند، حتی زمانی که حجم این تماس ها به شدت محدود شود (چنان که بین مسکو و نیویورک رخ داد) . حتی مکان های غیر مهم نیز وقتی تبدیل به پایتخت شوند، به صورت مراکز جهانی در می آیند (کانبرا در استرالیا، آنکارا در ترکیه، بخش کلمبیا در ایالات متحده امریکا) . یک مرکز فرهنگی نظیر واتیکان، دارای رابطه ی دو سویه قوی با مراکز عمده در سراسر جهان است. حتی مراکز تولیدات تخصصی مانند هالیوود، به رغم کثرت پیام هایشان، حجم انبوهی از پیام ها را دریافت می کنند. یک تفاوت دیگر را می توان بین مراکز کنترل و رسانش پیام و تشکیل های اجتماعی قائل شد: مرکز پیام در ساختمان بزرگ وزرات دفاع امریکا در واشنگتن دی. سی.، پیام های دریافت شده را همواره برای گیرندگان آن ها ارسال می کند. این همان نقشی است که چاپگران و توزیع کنندگان کتاب، مخابره کننده گان پیام، مأموران مخابرات، پیک های مرتبط با ارتباط تلگرافی، به عهده دارند. یک چنین متصدیان پیام را می توان مقایسه کرد با آن کسانی که تأثیر می گذارند در محتوای آن چه که در پیام گفته شده است، که این امر، وظیفه ی سردبیران، سانسور کنندگان، و تبلیغات چیان است. از این رو، هنگام سخن گفتن از متخصصین نمادین به عنوان یک کل، ما آنان را به دو گروه فریبکاران (نظارت کنندگان) و متصدیان تقسیم می کنیم؛ گروه اول، مشخصاً متن پیام را اصلاح می کند، در حالی که گروه دوم این کار را نمی کند.
نیازها و ارزش ها
گرچه ما تعدادی شباهت های کارکردی و ساختاری میان ارتباطات در جوامع بشری و سایر موجودات زنده را یادآور شدیم، اما به این معنا نیست که ما می توانیم از طریق روش های کاملاً مناسب برای تحقیق درباره ی حیوانات پست یا جوامع انسانی خاص، به تحقیقی بسیار مثمرثمر در مورد فراگرد ارتباطات در امریکا یا در دنیا بپردازیم. در «روان شناسی تطبیقی» (26) ، موقعی که ما بخشی از محیط پیرامون یک موش، یک گربه یا یک میمون را به عنوان یک محرک توصیف می کنیم، قادر نیستیم که از خود این جانوران پرسش کنیم، بلکه سایر وسایل برای ادراک استنباطی را به کار می گیریم. اما هنگامی که افراد بشر موضوع تحقیق ما هستند، ما قادریم با این «حیوان ناطق» استثنایی گفتگو کنیم. (مقصود این نیست که به ارزش ظاهری هر چیز توجه داریم. گاهی پیش می آید که ما خلاف آن چیزی را که یک شخص می گوید، قصد انجام آن را دارد، پیش بینی می کنیم، در این مورد، ما متکی بر سایر قراین، اعم از کلامی(27) و غیر کلامی (28) ، هستیم). هنگام تحقیق درباره ی موجودات زنده، سودمند است (همان طور که پیشتر بیان شد) که به آنان به چشم تعدیل کنندگان محیط زیست در فرایند تأمین نیازها، و مآلا حفظ یک وضع ثابت توازن داخلی بنگریم. خوراک، رابطه جنسی، و سایر فعالیت هایی را که پای محیط زیست را به میان می کشد، می توان بر مبنای یک شالوده ی تطبیقی بررسی کرد. چون افراد بشر واکنش های زبانی از خود نشان می دهند، از این رو ما می توانیم روابط بسیار بیشتری را، در مقایسه با گونه های غیر حیوانی، مورد تحقیق قرار دهیم. (29) با به حساب آوردن داده های ارائه شده توسط کلام (و سایر کنش های ارتباطی) ، ما می توانیم جامعه ی بشری را به لحاظ ارزش ها، بررسی کنیم؛ یعنی در باره ی انواع روابطی که به عنوان هدف های تأمین نیاز، به رسمیت شناخته شده اند. به طور مثال، در امریکا، برای این که ثابت شود «قدرت و احترام» ، در شمار ارزش ها محسوب می شوند، هیچ نیازی به یک روش تحقیق دقیق نیست. ما می توانیم این موضوع را با گوش دادن به شهادت شهود در دادگاه، و نیز با تماشای آن چه که پس از دادن فرصت انجام می شود، به اثبات برسانیم.می توان فهرستی از روش های جاری در هر گروه گزیده شده برای تحقیق را تهیه نمود. افزون بر آن، ما می توانیم نظم سلسله مراتبی این ارزش ها را کشف کنیم. ما قادریم شأن اعضای گروه را طبق موقعیت شان در ارتباط با ارزش ها، مشخص کنیم. تا جایی که به تمدن صنعتی مربوط می شود، ما در گفتن این مطلب که قدرت، ثروت، احترام، رفاه و روشن بینی، در زمره ارزش ها محسوب می شوند، هیچ گونه درنگی نمی کنیم. اگر ما به این فهرست که یک فهرست کامل است بسنده کنیم، قادریم بر مبنای دانش فراهم آمده (گر چه غالباً پراکنده است) ، ساختار اجتماعی اکثر نقاط جهان را توصیف کنیم. چون ارزش ها به گونه ای برابر توزیع نمی شوند، ساختارهای اجتماعی، کمابیش افشاگر تمرکز سهم های نسبتاً فراوان قدرت، ثروت، و سایر ارزش ها در دستان افراد معدود می باشد. در بعضی مکان ها، این تمرکز به صورت نسل به نسل منتقل شده و به جای ایجاد یک جامعه ی پویا، جامعه ی مبتنی بر نظام کاست را ایجاد کرده است.
در هر جامعه، شکل گیری و توزیع ارزش ها طبق الگوهای کمابیش مشخص(نهادها) صورت می گیرد. نهادها شامل ارتباطاتی هستند که برای حمایت از شبکه ی [ارتباطات] به عنوان یک کل، به آن ها استناد می شود. یک چنین ارتباطاتی، ایدئولوژیکی می باشند؛ و در ارتباط با قدرت، می توانیم دکترین[آیین] سیاسی، فرمول [ضابطه] سیاسی، و میراندا(30) را از هم متمایز کنیم.(31) این ها بیان شده اند در ایالات متحده به وسیله ی آیین فراگرایی، بنده های قانون اساسی، در حالی که خود این ها نیز فرمول و تشریفات و افسانه های حیات اجتماعی هستند که عناصر «میراندا» را تشکیل می دهند. انتقال ایدئولوژی به نسل در حال پیدایش، از طریق نهادهایی مانند خانه و مدرسه صورت می گیرد.
ایدئولوژی فقط بخشی از اسطوره های یک جامعه ی مفروض است. امکان دارد که ضد ایدئولوژی هایی، آیین و ضابطه و میراندای رایج را هدف حمله قرار دهند. امروزه، ساختار قدرت در سیاست جهانی قویاً متأثر از کشاکش ایدئولوژیکی و نیز نقش دو ابر قدرت ایالات متحده و روسیه است. نخبگان حاکم در هر یک از این حیث که اختلافات بین المللی را می توان از طریق جنگ حل نمود که هم چنین در این مفهوم ضروری تر که امکان دارد ایدئولوژی طرف دیگر، برای عناصر ناراضی در داخل کشور جاذبه داشته و موقعیت قدرت داخلی هر طبقه حاکم را تضعیف کند.
تعارض اجتماعی و ارتباطات
تحت شرایط ذکر شده در بالا، یک حکومت، کاملاً مراقب [اعمال] حکومت رقیب است، و متکی بر ارتباطات به عنوان یک وسیله ی حفظ قدرت می باشد. از این رو، یکی از کارکردهای ارتباطات، فراهم سازی اطلاعات درباره ی اقداماتی است که توسط حکومت رقیب انجام می شود، و هم چنین، برآورد میزان قوت این اقدامات است. یک حکومت که بیمناک است که مجاری اطلاعاتی اش توسط حکومت رقیب، و به منظور پنهان نگه داشتن و تحریف اطلاعات، کنترل شود، گرایش به آن دارد که متوسل به نظارت مخفی [بر حکومت رقیب] شود. به همین جهت است که در دوران صلح، جاسوسی بین المللی از سطح معمول خود فراتر می رود. افزون بر آن، تلاش هایی در راستای «سانسور کردن» اطلاعات مربوط به خود حکومت صورت می گیرد، تا دشمن بالقوه نتواند بررسی دقیقی در باره ی وضع آن حکومت به عمل آورد. گذشته از این ها، از ارتباطات به طرز مثبتی استفاده می شود.به منظور ایجاد تماس با مخاطبان در درون قلمروی حکومت رقیب، تجلی این فعالیت های گوناگون، با استفاده از جاسوسان آشکار و پنهان، فعالیت دستگاه ضد اطلاعات، سانسور و محدودیت مسافرت [به کشور رقیب] ، پخش برنامه های رادیویی و تلویزیونی، و سایر فعالیت های اطلاعاتی در طول مرزهای دو کشور، صورت می گیرد.
نخبگان حاکم هم چنین به تهدیدات بالقوه در محیط داخلی خود، حساس هستند. از این رو، علاوه بر استفاده از منابع آشکار اطلاعات، اقدامات مخفی نیز انجام می شود. هم چنین، اقدامات احتیاطی انجام می شود تا حتی الامکان موضوع «امنیت» را بر بسیاری از مسائل سیاسی تحمیل کند. در همان زمان، ایدئولوژی نخبگان مجدداً تأیید شده و ضد ایدئولوژی ها سرکوب می شوند.
فرایندهایی که به طور مختصر درسطرهای بالا مطرح شده، شبیه به پدیده هایی است که در سراسر قلمروی حیوانات مشاهده می شود. [در قلمرو مزبور] نهادهای تخصصی را به کار می گیرند تا از خطرها و فرصت های موجود در محیط خارج آگاه شوند. شباهت های موجود در میان جوامع انسانی و حیوانی در این راستا، از جمله شامل مراقبت اعمال شده بر محیط داخلی است، زیرا در میان حیوانات پست، برخی از حیوانات مراقب، گاه گاه شواهدی را مبنی بر خطر حمله در دو جبهه به دست می دهند، یعنی جبهه های داخلی و خارجی؛ این حیوانات مراقب، دائماً مراقب هر دو محیط داخلی و خارجی هستند. به منظور جلوگیری از مراقبت شدن توسط یک دشمن، وسایل مشخصی را در اختیار برخی گونه ها قرار می دهند، مثلاً استفاده از یک پرده ی مه مایع[بیرون ریختن یک ماده سیاه رنگ] توسط ماهی مرکب(32) ، یا تغییر رنگ آفتاب پرست ها(34) به هنگام رویارویی با خطر. با این وصف، به نظر می رسد که تمایز مفهوم عملیات «مخفی» و «آشکار» که در جوامع انسانی وجود دارد، در دنیای حیوانات وجود ندارد.
در درون یک موجود زنده ی دارای جسم(34) نزدیک ترین شباهت با انقلاب اجتماعی را باید در رشد ارتباطات عصبی جدید با قسمت هایی از بدن جستجو کرد که با ساختارهای یکپارچه مرکزی رقابت کرده و قادرند جای آنها را بگیرند. آیا می توان گفت که این امر به هنگام رشد جنین در شکم مادر، اتفاق می افتد؟ یا، اگر یک فرایند ویرانگر را در نظر بگیریم که متفاوت از یک فرایند ترمیم کننده است - آیا می توانیم به طرز صحیحی بگوییم که مراقبت داخلی بدن در برابر بیماری سرطان، به این دلیل است که سرطان ها برای تصاحب ذخایر غذایی بدن با یکدیگر رقابت می کنند؟
ارتباطات کارآمد (اثر بخش)
تحلیلی که تاکنون ارائه شد، متضمن برخی معیارهای کارآمدی یا ناکار آمدی در امر ارتباطات است. در جوامع انسانی، فرایند تا درجه ی کارآمد است که قضاوت های منطقی، را تسهیل نماید. یک قضاوت منطقی هدف های ارزشی را به اجرا در می آورد. در جوامع حیوانی، ارتباطات موقعی کار آمد محسوب می شود که به بقای حیوان، یا به برخی از نیازهای خاص اجتماعی حیوان کمک کند. همین معیار را می توان در مورد یک موجود انسانی (35) نیز به کار برد.یکی از وظایف یک جامعه ی منطقاً سازمان یافته، این است که هر عاملی که ارتباطات کار آمد را مختل می سازد، شناسایی و مهار نماید برخی عوامل که باعث محدودیت شناسایی و مهار می شوند، عوامل روحی - فنی(36) هستند. به طور مثال، امکان دارد که یک تابش ویرانگر در یک محیط وجود داشته باشد، اما به دلیل برد محدود ارتباطاتی یک انسان، که در برابر آن تابش، تنها مانده است، هم چنان کشف نشده نیز باقی بماند.
اما با کمک دانش، حتی می توان بر نارسایی های فنی چیره شد. در سال های اخیر، پخش برنامه های رادیویی از موج کوتاه، دچار اختلالاتی شده است که یا باید بر آن ها غلبه کرد و یا این که این شکل از پخش برنامه، کنار گذاشته شود و در طول چند سال گذشته، پیشرفت هایی در راستای فراهم سازی جایگزین های رضایت بخش برای شنیدن و دیدن ناقص، صورت گرفته است. یک تحول کمتر مهیج، اما نه کم اهمیت، کشف این موضوع بوده است که چه گونه می توان عادات مطالعه ی ناکافی را اصلاح کرد.
البته، موانع تعمدی نیز فراره از ارتباطات قرار دارد، نظیر سانسور و محدودیت شدید مسافرت. با فرار ماهرانه از این موانع، تا حدودی می توان بر آن ها چیره شد، اما در درازمدت، بی شک کارآمدتر خواهد بود که از طریق رضایت پدید آورنده این موانع و یا مجبور کردن او، از شر آن ها خلاص شد.
جهل محض، یک عامل نافذ است که پیامدهای آن هرگز به طور کافی ارزیابی نشده است. در این جا، مقصود از جهل، نبود دانشی (در نقطه ی معینی از فراگرد ارتباطات) است که در هر جای دیگر جامعه فراهم است.
کارکنان شاغل در امر گردآوری و انتشار اطلاعات که از آموزش صحیح بی بهره می باشند، همواره حقایق را تفسیر نادرست کرده یا آن ها را نادیده می گیرند، [البته] اگر تعریف ما از حقایق، آن چیزی باشد که یک ناظر عینی و آموزش دیده می تواند آن را درک کند.
هنگام توجیه ناکار آمدی ارتباطات، ما نباید ارزیابی های سطح پایینی را که برای نقش مهارت در ارتباطات مربوط قائل شده اند، نادیده بگیریم؛ انجام کارها، بدون توجه به مهارت ها صورت می گیرد، که عملکردی غالباً نادرست و نیز بی شک تحریف کننده است. یک گزارش گر برای آن که «یک خبر دست اول» (37) را ارائه دهد، به یک همایش بین المللی بی سر و صدا، رنگ و بوی احساسات می دهد و بدین سان به تصور عامه ی مردم از سیاست بین المللی، به عنوان یک کشاکش طولانی و شدید، و سایر مسائل پیش پا افتاده کمک می کند. کارشناسان ارتباطات غالباً در هم گام شدن با توسعه ی دانش در زمینه ی فراگرد ارتباطات، کوتاهی می کنند؛ [به طور مثال] به اکراهی که در استفاده از بسیاری وسایل بصری است، توجه کنید. با وجود تحقیقی که در باره ی اصطلاحات انجام گرفته است، بسیاری از ارتباط گران جمعی (38) کلماتی را بر می گزینند که برای بیان مقصود، کفایت نمی کند. به طور مثال، این مورد هنگامی افتاق می افتد که یک خبرنگار به خودش اجازه می دهد که مجذوب محیط یک کشور خارجی شود و کلماتی مانند «چپ» (39) ، «میانه رو» (40) و سایر واژگان مربوط به احزاب را به کار برد که معادل های مستقیمی در زبان مادری او ندارد تا مخاطبان هم وطن او، آن ها را درک کنند.
علاوه بر عوامل مهارتی، گاهی اوقات سطح کار آمدی به طرز معکوسی تحت تأثیر ساختار شخصیت یک فرد قرار می گیرد. امکان دارد که یک شخص خوش بین و زودجوش، متوجه اختلاف نظر و عقیده ی افراد نشود و عقیده ای ناصحیح و مآلا مبالغه آمیز در باره ی رویدادها داشته باشد. عکس آن نیز صادق است، یعنی این که امکان دارد که یک شخص بدیین، عقاید و نظرهای همانند افراد را نادیده گرفته و تصویر نا امید کننده ای را از رویدادها به دست دهد. همچنین، تفاوت های مهمی میان مردم وجود دارد که ناشی از میزان هوش و توان آنان است.
برخی از جدی ترین تهدیداتی که متوجه ارتباطات کار آمد برای جامعه به عنوان یک کل است، مربوط به ارزش های قدرت، هنگامی روی می دهد که محتوای ارتباطات را عمداً تعدیل کرده اند تا در خور یک ایدئولوژی یا یک ضد ایدئولوژی باشد.
تحریف های مربوط به ثروت، نه تنها ناشی از تلاش هایی برای تأثیر گذاری در بازار (به طور مثال) است، بلکه بر گرفته از مفاهیم خشک و انعطاف ناپذیر نفع اقتصادی است. یک مصداق مشخص نا کارآمدی های مرتبط با احترام (طبقه اجتماعی)، هنگامی روی می دهد که یک شخص متعلق به طبقه ی بالای جامعه، فقط یا اشخاصی از قشر و طبقه ی خودش محشور می شود و فراموش می کند که هنگام معاشرت با اعضای سایر طبقات، دیدگاه خود را اصلاح کند.
تحقیق درباره ی ارتباطات
یادآوری های مذکور در فوق درباره برخی عوامل که در ارتباطات کارآمد ایجاد اختلال می کنند، مربوط می شود به انواع تحقیقاتی که می تواند به طرز سودمندی درباره حلقه های ارتباط نمونه در زنجیره ی ارتباطات باشد. هر یک از این عوامل، مجموعه ای است از عوامل زیست محیطی متعامل و دارای گرایش. [از این رو] هر شخص که یک کارکرد انتقال [ارتباطات] را انجام می دهد، بررسی درباره ی او را می توان در ارتباط با درون داد (41) و برون داد (42) [اطلاعات انتقال یافته] انجام داد. یعنی این که چه حرف هایی به اگاهی حلقه ی ارتباط انتقالی می رسد؟ شخص مزبور چه حرف هایی را کلمه به کلمه منتقل می کند؟ چه کلماتی را حذف می کند؟ در چه چیزی بازنگری می کند؟ چه چیزی را اضافه می کند؟ تفاوت های [اطلاعات] درون داد و برون داد چه گونه با فرهنگ و شخصیت او ربط داده می شود؟ برای پاسخ دادن به این پرسش ها، امکان پذیر است که عوامل متعدد در هدایت، نبود هدایت، و هدایت اصلاح شده [ارتباطات] را سبک و سنگین کرد.علاوه بر حلقه ی ارتباطی انتقالی، ما باید حلقه ی ارتباطی اولیه در یک توالی ارتباطات را مد نظر قرار دهیم. موقع مطالعه ی کانون توجه یک ناظر اولیه [ارتباطات]، ما نیز بر دو مجموعه ی تأثیرات تأکید می ورزیم: نخست، حرف هایی که او در معرض آن ها قرار دارد؛ سپس سایر ویژگی های محیط زیست او. یک وابسته [در یک سفارت خارجی] یا یک خبرنگار خارجی، خود را در معرض وسایل ارتباط جمعی و حرف های خصوصی قرار می دهد؛ او هم چنین می تواند تعداد سربازان را شمارش کند، [فاصله] محل استقرار تفنگ را اندازه بگیرد، ساعات کار در یک کارخانه را یادداشت کند، کره و چربی [صبحانه] را بروی میز ببیند.
در واقع سودمند است که چارچوب توجه انتقال ارتباطات و نیز حلقه ی ارتباطای اولیه را از لحاظ عرضه های رسانه ای و غیر رسانه ای بررسی کنیم. نقش عوامل غیر رسانه ای در مورد بسیاری از عمل گران انتقال ارتباطات، بسیار کم است، در حالی که در مورد ناظر اولیه، یقیناً نقش مهمی است.
انبوهه های توجه و جوامع
باید یادآور شد که هر کس را نمی توان عضو جامعه ی جهانی (43) دانست، هر چند که او تا حدودی متعلق به انبوهه ی توجه جهانی (44) باشد. برای تعلق داشتن به یک انبوهه ی توجه، فقط لازم است که نمادهای مشترک مرجع (45) را داشت. هر کس که یک نماد مشترک مرجع نیویورک، امریکای شمالی، نیم کره غربی، یا جهان را دارا باشد، به ترتیب عضو انبوهه ی توجه نیویورک، امریکای شمالی، نیم کره غربی، و جهان است. با این وصف، یک شخص برای آن که بتواند عضو جامعه ی نیویورک باشد، لازم است که اقدام اجتماعی در نیویورک را مطالبه کند، یا این که آشکارا در وضع شهر نیویوریک تأثیر بگذارد.به طور مثال، جامعه ی ایالات متحده محدود و به ساکنان یا شهروندان آن نمی باشد، زیرا افرادی که بیرون از مرز امریکا زیست می کنند، امکان دارد که تلاش کنند تا در سیاست امریکا تأثیر بگذارند. بر عکس، هر کسی که در ایالات متحده زندگی می کند، [لزوما]عضو جامعه ی امریکا محسوب نمی شود، زیرا به چیزی بیش از توجه منفعل نیاز می باشد. یک فرد هنگامی از انبوهه ی توجه به جامعه منتقل می شود که این توقع در او به وجود آید که خواسته های او می تواند بر سیاست اجتماعی تأثیر بگذارد.
گروه های احساس گرا و جوامع
پیش از آن که ما یک شخص یا گروه خاص را به عنوان جزئی از یک جامعه طبقه بندی کنیم، باید یک محدودیت دیگر را نیز به حساب آورد. یعنی این موضوع که یک شخص برای آن که بتواند عضو یک جامعه باشد، باید مطالبه ی اقدام اجتماعی بکند، و این موضوعی قابل بحث است. زیرا جامعه ی جهانی نسبتاً ضعیف و توسعه نیافته است. تا حدودی، به این دلیل که مشخصاً تابع حوزه های احساس گرا(46) است که در آن ها، هر گونه مباحثه ای درباره مسائل مربوط به خط مشی، مجاز نمی باشد. به طور مثال، در طول یک جنگ یا یک بحران جنگ، ساکنان یک منطقه غالباً متعهد به تحمیل برخی سیاست ها به سایر مناطق می شوند. چون نتیجه ی یک منازعه بستگی به خشونت دارد، نه به مباحثه، از این رو در چنین شرایطی، هیچ جامعه ای وجود ندارد [زیرا افراد قادر نیستند خواستار اقدام اجتماعی بشوند]. شبکه ای از گروه های احساس گرا (47) وجود دارد که به عنوان جماعت ها (48) [انبوه خلق ها] عمل کرده و لذا هیچ گونه دگراندیشی را تحمل نمی کند.(49)بر اساس تحلیل مزبور، روشن است که حوزه های توجه و جامعه و احساس؛ با درجات زیاد شمول در سیاست جهانی، همواره وجود دارد. این حوزه ها با ویژگی های ساختاری و کارکردی جامعه جهانی، و به ویژه قدرت جهانی، پیوند خورده اند. به طور مثال، بدیهی است که توانمندترین قدرت ها تمایل دارند که در حوزه ی توجه یکسان گنجانیده شوند، زیرا نخبگان حاکم آن ها بر این باورند که هر یک از این قدرت ها، یک منبع بالقوه بزرگ تهدید به شمار می آید. میزان توجهی که توانمندترین قدرت ها به قدرت های کوچک تر نشان می دهند، کمتر از توجهی است که خود این قدرت های کوچک تر به یکدیگر دارند. دلیلش این است که قدرت های بزرگ معمولاً منابع خطر، یا حمایت، بزرگ تری برای قدرت های ضعیف تر هستند، تا خطری که قدرت های کوچک تر از وجود یک دیگر احساس می کنند.(50)
ساختار توجه در درون یک کشور، شاخص ارزشمندی است از میزان یک پارچگی کشور. هنگامی که طبقات حاکم از توده های مردم هراس دارند، آنان در برداشت توده ها از مفهوم واقعیت سهیم نمی باشند. موقعی که برداشت سلاطین و رؤسای جمهور و کابینه ها از مفهوم واقعیت، کلاً اجازه انتشار یافتن در کشور را ندارد، درجه ی نابرابری [میان برداشت های توده ها و نخبگان حاکم] نشان می دهد که گروه های حاکم تا چه اندازه می پذیرند که قدرت آن ها متکی بر تحریف [واقعیت] است.
اگر بخواهیم این موضوع را به طرز دیگری بیان کنیم، باید گفت که اگر در باب حقیقت نظر مشترکی وجود نداشته باشد، عناصر حاکم به جای آن که سازگاری هماهنگ با فضای خارج از کشور انتظار داشته باشند، چشم انتظار تعارض در داخل کشور هستند. به همین جهت است که عناصر حاکم، مجاری ارتباطات را کنترل می کنند تا بتوانند توجه عمومی جامعه را به گونه ای سازمان دهی کنند که در آینده فقط واکنش هایی از جانب مردم صورت گیرد که برای موضع قدرت طبقات حاکم مساعد باشد.
اصل روشنگری مشترک
در نظریه مردم سالاری غالباً گفته می شود که وجود افکار عمومی عقلانی [در یک جامعه] بستگی به [میزان] روشنگری(51) دارد. اما ابهام زیادی درباره ی ماهیت روشنگری وجود دارد، و واژه ی روشنگری را غالباً معادل با دانش کامل می دانند. یک مفهوم متعادل و مستقیم تر واژه ی روسنگری، عبارت است از روشنگری ناقص ولی مشترک. ساختار توجه خبرگان تمام وقت به یک سیاست مفروض، دقیق تر و فرهیخته تر از ساختار توجه یک فرد عادی است. ما باید مسلم فرض کنیم که این تفاوت ساختاری، هموارده وجود خواهد داشت. با وجود این، برای یک خبره و یک فرد عادی، کاملاً امکان دارد که در مورد کلیات واقعیت به توافق برسند. [از این رو] یکی از هدف های عملی جامعه ی مردم سالار این است که روشنگری مشترکی را میان خبرگان رهبر، و افراد عادی ایجاد نماید.خبره، رهبر، و فرد عادی، می توانند برآورد کلی مشترکی را از حرکت های عمده ی جمعیت [مردم] در سطح جهانی، داشته باشند. هم چنین قادرند در عقیده عمومی مبنی بر احتمال برپایی جنگ، سهیم باشند. تصور این موضوع که مدیران رسانه ها در سایر وسایل ارتباط جمعی، برای ایجاد درجه ی بالایی از اشتراک در سراسر جامعه بین دیدگاه یک فرد عادی، و نیز دیدگاه خبرگان و رهبر، درباره ی روابط مهم پیشقدم شوند، به هیچ رو تصوری دور از ذهن نمی باشد.
پی نوشت ها :
1. The Struchure and Function of Communication in Society.
2. Harold D. Lasswell.
* دانشجوی دوره دکترای علوم ارتباطات دانشگاه آزاد اسلامی (واحد علوم و تحقیقات) ، محقق حوزه ی ارتباطات و سینما؛ و عضو هیأت علمی گروه ارتباطات دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی.
3. The Communication of Ideas.
4. Lyman Bryson.
5. Control Analysis.
6. Content Analysis.
7. Media Analysis.
8. Audience Analysis.
9. Effect Analysis.
10. The Surveillance of The Environment.
11. Social Heritage.
12. Organism.
13. Single - celled.
14. نخستین ها (primates) راسته ای از پستانداران هستند شامل انسان، میمون های بدون دم و دم دار، یمورها و تاریسوس ها و دارای این ویژگی ها: مغزی پیشرفته دارند، صاحب هوش و حافظ فراوانند؛ چشم هایشان در جلوی سر واقع شده؛ انگشت شست دست (و گاهی پا) در مقابل انگشتان دیگر قرار می گیرد؛ به جای پنجه، ناخن دارند؛ و یک فرزند به دنیا می آورند. - و.
15. تا حدی که الگوهای رفتاری، توسط جانور تک یاخته ای در ساختارهای موروثی منتقل می شوند، انجام یک کار کرد شبیه به انتقال «میراث اجتماعی» ، به وسیله ی آموزش و پرورش است. - نویسنده.
16. Leaders.
17. Followers.
18. Synaptic.
19. Relay Stations.
20. Animal Society.
21. The Sly Fox.
22. مقصود وابسته نظامی، وابسته بازرگانی و اقتصادی و وابسته فرهنگی است. همگی آنان در چارچوب یک سفارت خانه فعالیت دارند. - و .
23. عصب آوران (Afferent) به سلول های عصبی (نورون ها) حسی ای اطلاق می شود که تحریکات حسی را به مراکز عصبی انتقال می دهند. - و.
24. عصب وابران (Efferent) به تارهای عصبی (یا یک عصب) که پیام را از مرکز عصبی به اندام های پاسخ دهنده منتقل می کند، اطلاق می شود. - و.
25. Monologues.
26. روان شناسی تطبیقی (Comparative Psychology) یکی از شاخه های روان شناسی و مربوط به پژوهش درباره ی رفتار انواع مختلف جانوران (با توجه به وجوه اشتراک و افتراق میان آن ها) است. این رشته، با سایر زمینه های روان شناسی نظیر نظریه یادگیری، و نیز با گرایش های علمی مانند کردار شناسی، کالبد شناسی، جانورشناسی و وراثت، ارتباط دارد. - م.
27. Vebal.
28. Non-verbal.
29. چنان که رویداد کلام به طرز صحیحی صورت گیرد، می توان آن را به همان اندازه ی قابلیت اطمینان و اعتبار رویدادهای غیر کلامی ای توصیف کرد که به طور متعارف تری به عنوان داده ها در تحقیقات علمی به کار می روند. - نویسنده.
30. واژه میراندا (Miranda) در حقوق امریکا به معنای حق قانونی شخص بازداشت شده به امتناع از پاسخ دادن به پرسش های پلیس تا زمان حضور وکیل او می باشد. - و.
31. این تمایزات را از نوشتارهای چارلز ای. مریام، گائتانو موسکا، کارل مانهایم، و سایرین نقل کرده ام. برای شرح نظام مند تر آن، به «قدرت و جامعه» (نیو هیون: انتشارات دانشگاه بیل، 1950) اثر: هارولد دی. لاسول و آبرهام کاپلان مراجعه نمایید. - نویسنده.
32. ماهی مرکب (Squid) جانوری است نرم تن که هنگام فرار از دست یک دشمن، ماده سیاه رنگی را [از کیسه ای که در جلوی شکم اش قرار دارد] به خارج می ریزد تا بتواند فرار کند. «مرکب چین» نیز از همین ماده ساخته می شود. - و.
33. آفتاب پرست (Chameleon) جانوری است خزنده که به سرعت تغییر رنگ می دهد و هم رنگ محیط می شود. - و.
34. Physical Organism.
35. Single Organism.
36. Psychotechnical.
37. Scoop.
38. Mass Communicators.
39. Left.
40. Center.
41. Input.
42. Output.
43. World Public.
44. World Attention Aggregate.
45. Common Symbols of Reference.
46. Sentiment Areas.
47. Sentiment Groups.
48. Crowd.
49. مطرح شدن تفاوت بین «جماعت» و «جامعه» (عامه مردم) از طریق انتشار ادبیات ایتالیایی، فرانسوی و آلمانی صورت گرفت که می خواستند از استفاده ی بسیار تعمیم یافته از مفهوم جماعت (انبوه خلق) توسط «گوستاو لوبون» (G. Le Bon) انتقاد کنند. برای مطالعه ی خلاصه این ادبیات، که توسط یکی از اندیشمندان ارتباطی تلخیص شد، و بعدها یکی از مؤثرترین دانشمندان علوم اجتماعی در این زمینه شد، بنگرید به رابرت از را پارک، توده و عامه ی مردم؛ یک تبیین روش شناسی و جامعه شناسی، انتشارات لاک و گرونو، برن، 1904 (رساله دکترای تخصصی هایدلبرگ) - نویسنده.
50. مطالب مطرح شده در این بند، فرضیه هایی مقبول بر اساس نظریه قدرت هستند که در پانوشت شماره 2 پیشین به آن ها اشاره شده است. هم چنین بنگرید به - هارولد دی. لاسول و جوزف ام. گولدسن: توجه و عقیده و عمل جامعه، در مجله بین المللی پژوهش عقیده و نگرش، مکزیکوسیتی، شماره اول، سال 1947، صص (11-3). - نویسنده.
51. Enlightenment. منبع:
Schramm, Wilbur (1960): Mas communications, unniversity of Illinois press, Urbana, Chicago, London, pp. (117- 129) .