شرایط کنونی در عرصه بین المللی و داخلی، بسیار حساس و سرنوشت ساز است. قیام های منطقه ای و بیداری های اسلامی در سراسر جهان، فشارها و تحریم های بی سابقه ایران از سوی نظام قدرت استکباری و آن چه رهبر معظم انقلاب آن را چنین بیان داشتند:
«بیاعتنائی به سیاست های کلان اقتصادی، و سیاست ها و تصمیمگیریهای پیدرپیِ روزمرّه.»
در کنار این مسائل، یازدهمین انتخابات ریاست جمهوری، نخستین انتخابات در سطح ریاستی، پس از حوادث سال ۱۳۸۸ است که می تواند تلخ کامی ها و زهرهای آن واقعه را از جان به در کند و آن چنان که رهبری فرموده اند «حماسه»ای بیافریند که می تواند موجب خروج کشور از آن چیزی گردد که نویسنده این سطور در مقالات گوناگون از آن به عنوان مستوری، فربگی و عقیمی سیاست نام برده است.
سیاست در تاریخ خویش، هماره در مقام مدیریت امور بوده است. او در این امر ید طولایی داشته و سوابق بسیار اندوخته است. در جهان جدید و پس از وقوع امری که مدرنیته نامیده شد، کار و بار سیاست بیش از گذشته رونق یافت؛ آن چنان که فربگی و همه کارگی آن تقویت گشت و با سرایت مدرنیته به دیگر کشورها از جمله ایران و انضمام آن با شرایط محیطی و فرهنگی چون «آئین و اندیشه در دام خودکامگی بودن» ، «داشتن روحیه تک سواری و فرماندهی و فرمانبری»، بر این ویژگی افزوده شد و سوراخی نماند که سیاست مدار، انگشت در آن فرو نبرده و راهی نماند که پا در آن ننهاده باشد.
این ابتلا، تنها ابتلای دولت کنونی نیست، بلکه ابتلای اندیشه سیاسی ایران زمین است، اگر چه وجوهی از مدرنیته را نیز به همراه دارد و گوئیا در ذات خویش، این همه دخالت را لازم می داند. حال آن که سیاست در مقام تدبیر امور می تواند بسترهای مناسبی برای فرهنگ، اندیشه، هنر و اقتصاد فراهم آورده و در عین حال، خویشتن را از دخالت بی حد و حصر درامور ریز و کوچک و تخصصی دیگر عرصه ها باز دارد و به نوعی تقوا و خویشتن داری وفادار گردد.
کار را در همه عرصه ها به کاردانان سپردن، مقام و مکانت اهل اندیشه، فرهنگ، هنر و اقتصاد را پاس داشتن و شیرازه این امور را از هم نپاشیدن، می بایست از ویژگی های بارز دولت بعدی باشد. دولت کنونی چون دیگر دولت ها نه تنها به پرکاری، همه کاری، فربگی و عقیمی سیاست مبتلا بود، بلکه این ابتلا را شدت بخشید. ریاست آینده جمهور این سرزمین باید بداند که دولت اگر ادعای کوچک شدن دارد، این کوچکی را می بایست در کوتاهی دستانش نیز بنمایاند و «ملاقلی هر امر بی ارتباط با سیاست کلان» نگردد. بلکه امور را به اهل خویش سپارد و پشت و پیمان آنان باشد و آن چنان که رهبری فرموده اند از این ضعف نیز باید عبور کرد، عقیمی و فربگی سیاست را خرق نمود و جامه اعتدال بر تن کرده، به پویایی و کوتاهی دست سیاست امیدوار بود:
«آن چه ما برای رئیسجمهور آینده نیاز داریم، عبارت است از امتیازاتی که امروز وجود دارد، منهای ضعف هائی که وجود دارد. این را همه توجه کنند؛ رئیسجمهورِ هر دورهای باید امتیازات کسبی و ممکنالحصول رئیسجمهور قبلی را داشته باشد، ضعف های او را نداشته باشد. هر کسی بالاخره نقاط قوّتی دارد و نقاط ضعفی دارد. رؤسای جمهور ــ چه رئیسجمهور امروز، چه رئیسجمهور فرداــ نقاط قوّتی دارند و نقاط ضعفی هم دارند. همهی ما همین جوریم؛ نقاط قوّتی داریم، نقاط ضعفی داریم. آن چیزهائی که امروز برای دولت و برای رئیسجمهور نقاط قوّت محسوب می شود، این ها باید در رئیسجمهور بعدی وجود داشته باشد، این ها را باید در خود تأمین کند؛ آن چیزهائی که امروز نقاط ضعف شناخته میشود ــ که ممکن است شما بگوئید، من بگویم، دیگری بگوید ــ این نقاط ضعف را باید از خود دور کند.»
بستگی و مستوری سیاست از یک سو بر دست دراز سیاست و اندیشه سیاسی در ایران باز می گردد و از سوی دیگر متوجه فکرت حذفی و طردی برخی از افراط گرایان عرصه سیاست می شود. آن چه در سال ۱۳۸۸ رخ داد یک [فتنه و] اشتباه استراتژیک از سوی بخش هایی از جریان اصلاحات بود. این خبط و خطا آن چنان روشن است که بسیاری از اصلاح طلبان نیز بر آن معترف و از بانیان آن گله مند بوده و بر این باورند که ضربه سنگینی از سوی افراطیون جریان اصلاحات بر این جبهه سیاسی وارد آمده است. در مقابل افراطیون جریان مخالف که گویا دشمنی ها و کینه های بسیار خویش را انباشته بودند، تمامی سعی خویش را بر آن داشتند تا در این واقعه بر کوس حذف و طرد بکوبند و مخالفین خویش را، به تمامی از صحنه به در کنند. حال آن که رهبری معظم انقلاب، هماره بر مشی جذب حداکثری و دفع حداقلی بوده است.
در شرایط کنونی، تحقق حماسه اقتصادی نیز منوط به تحقق حماسه سیاسی است و این حماسه را نمی توان با حذف و طرد یک جریان، متحقق ساخت. رهبر معظم انقلاب نیز با تیزبینی و بلندنگری استراتژیک خویش، این چنین بر نظریه طرد افراطیون خط بطلان کشیده و در قامتی ایستاده اند که سعه صدر و آینده نگری از مهم ترین خصیصه های آن است:
«در انتخابات، همه سلیقهها و جریان های معتقد به جمهوری اسلامی باید شرکت کنند؛ این، هم حق همه است، هم وظیفه همه است. انتخابات مال یک سلیقه خاص، مال یک جریان فکری و سیاسیِ خاص نیست. همه کسانی که به نظام جمهوری اسلامی و به استقلال کشور معتقدند، به آیندهی کشور اهمیت می دهند، دلشان برای منافع ملی می سوزد، باید در انتخابات شرکت کنند. رو گرداندن از انتخابات، مناسب کسانی است که با نظام اسلامی مخالفند.»
رهبر انقلاب در بیان اهمیت رای مردم پا را از این فراتر نهاده و این چنین فرمودند:
«ممکن است رأی مردم برخلاف آن چیزی باشد که منِ شخصی مایل به آن هستم؛ اما باید تمکین کنم. آن چه که اکثریت مردم، اغلبیت مردم آن را انتخاب کردند، باید همه تمکین کنند؛ همه باید زیر بار بروند»
جریان افراطی و طرد گرا، در طول این سالیان، هماره از رهبری هزینه کرده و به نام رهبری و بر کام خویش، اسب مراد رانده است. رهبری که به خوبی بر این امر واقف آمده است، در شرایط کنونی و به سبب نیاز زمانه به شفافیت، این چنین در مقام رسوا نمودن این گروه بر آمده است:
«رهبری، یک رأی بیشتر ندارد. بنده حقیر مثل بقیهی مردم، یک رأی دارم؛ این رأی هم تا وقتی که در صندوق انداخته نشود، هیچ کس از آن مطّلع نخواهد بود. حالا ممکن است آن کسانی که صندوق دست آن ها است، بعد باز کنند، خط این حقیر را بشناسند، بفهمند بنده به چه کسی رأی دادم؛ اما تا قبل از رأی دادن، کسی مطّلع نخواهد شد. این جور نیست که کسی بیاید نسبت بدهد که رهبری نظرش به فلان است، به بهمان نیست. اگر چنین نسبتی داده شد، این نسبت درست نیست. البته این روزها با این وسائل عجیبِ رسانهایِ کنونی ــ این پیامک ها و امثال این ها ــ متأسفانه حرف های گوناگون، نسبت های گوناگون به اشخاص گوناگون، رواج دارد. گاهی ممکن است یک نفر هزاران پیامک بفرستد. برای من گزارش دادند که ممکن است در ایام انتخابات، روزی چند صد میلیون پیامک رد و بدل شود. مراقب باشید، تحت تأثیر این چیزها قرار نگیرید؛ نگاه کنید، تشخیص بدهید، اصلح را بشناسید و برای ادای تکلیف، اسم او را به صندوق رأی بیندازید.»
حال می بایست چشم بر آینده دوخت و هر کس، هر اندیشه و مرامی را که صلاح می داند تبیلغ کند و در پی پیروزی آن باشد آن چنان که رهبری فرمودند:
«مردم می توانند به همدیگر بگویند، سفارش کنند، تأکید کنند، توصیه کنند، یکدیگر را توجیه کنند و به هم کمک کنند برای شناخت اصلح.»
چشم در فرمایشات رهبری دوختن، اندیشه طرد و حذف را از صحنه بیرون راندن، حضور همه را به سعه صدر فراهم آوردن، به سوی آشتی سیاسی گام نهادن، برادری ها را بیدار کردن، از بداخلاقی های سیاسی دل کندن، از توهمات شیرین بی اساس به در آمدن و بر پا داشتن یک واقعه بزرگ که به تمام معنا «حماسه سیاسی» است می تواند ما را به خروج از بستگی، فربگی و عقیمی سیاست امیدوار سازد.
باشد که چنین گردد...
منبع:سایت حرف آخر
/ج