معنای آزادی، از دیدگاه شیخ فضل الله نوری (2)

صنیع الدوله، از پیشگامان جنبش مشروطه است که به ریاست مجلس اول رسید. او به قول فرصت: آدمی بیغرض و عالمی وطنخواه و ملت دوست بود»(28) و از مدتها پیش از مشروطه، برای پیشرفت صنعت کشورمان تلاش می ورزید.
سه‌شنبه، 3 ارديبهشت 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
معنای آزادی، از دیدگاه شیخ فضل الله نوری (2)
معنای آزادی، از دیدگاه شیخ فضل الله نوری(2)

نویسنده: علی ابوالحسنی(مُنذِر)




 
صنیع الدوله، از پیشگامان جنبش مشروطه است که به ریاست مجلس اول رسید. او به قول فرصت: آدمی بیغرض و عالمی وطنخواه و ملت دوست بود»(28) و از مدتها پیش از مشروطه، برای پیشرفت صنعت کشورمان تلاش می ورزید. در سیاست خارجی نیز، با انگیزه تقلیل نفوذ روس و انگلیس، می کوشید پای آلمان را به کشور باز کند. (29) آخر هم عوامل روس تزاری وی را کشتند و سفارت روس به استناد «کاپیتولاسیون» مانع مجازات قاتل شد. در کل، از بهترینهای دستگاه قاجار و مشروطه بود.
باری، چنین شخصیتی، از اوضاع بلبشوی مطبوعات در مشروطه اول سخت به تنگ آمده بود و بویژه از حملات آشکاری جراید به شاه، که روی تقلید از قاتلان لوئی 16 در انقلاب فرانسه صورت می گرفت (و به قول کسروی: اثری جز رماندن شاه از مشروطه، سوق دادان وی به سوی روسها و تحریکش به نابودی مجلس نداشت (30) به حدی عصبانی شده بود که فریاد می کشید! یک شاهد عینی نقل می کند نزد صنیع الدوله بودم «می گفت: دیشب روزنامه تازه آوردند و این روزنامه مثل علفهای هرزه ای می ماند که در اول بهار می روید و بعد از چندی به خودی خود می خشکد. باز لوئی شانزدهم را نوشته بود. ای بر پدر لوئی لعنت! ای گور پدر فرانسه! ای لعنت به هر چه لوئی است! صنیع الدوله بلند حرف می زدند، صدایشان تا توی باغ می رفت«! (31)
قصه دیگری از او بیاوریم: شیخ محمد علی تهرانی، از فعالان مشروطه است که با تقی زاده نیز ارتباط و دوستی داشته است و ملکزاده در تاریخ مشروطه خود جای جای به اظهارات او استناد می کند. تهرانی در تاریخ خود، که صفحات 585-596 از دست نویس اصلی آن در اختیار ماست، با اشاره انتقاد آمیز به تحصن شیخ فضل الله در حضرت عبدالعظیم علیه السلام، می نویسد (32) : «ناگفته نماند که در اثر آزادی قلم و زبان، مردم نیز از حد خود خارج گردیده و بهیچوجه پابند به هیچ قانونی نبودند. آنچه می خواستند می گفتند و به هر کس تهمت می زدند و آنچه می خواستند می نوشتند و از هیچ چیز مضایقه نداشتند، و بعبارة اُخری ملتی که در سالهای متمادی گرفتار پنجه استبداد بودند و قادر بر گفتن یا نوشتن در زوایای منازل خود نبودند، چون زنجیر استبداد از گردن آنها برداشته و غل از پای آنها گرفته شد، با نبودن علم و تربیت، پا را از حد گلیم خود خارج نموده، نه دین و نه آیین و نه وطن و نه مملکت ونه سیاست و نه شاه و نه وزرا را، ملاحظه ننموده، از وظیفه مشروع خودخارج خواهند شد. چنانکه مراجعه به روزنامجات آن عصر بشود، مخصوصا روزنامه صوراسرافیل و نیر اعظم و اتحاد و مساوات و ...، معلوم شود که اساس نزاکت بکلی منهدم، و هر کس در حد خود از وظیفه خارج شده بود». آنگاه داستان زیر را از دیدار خود با صنیع الدوله نقل می کند:
خوب به خاطر دارم روزی در منزل مرحوم صنیع الدوله بودم. چند نفر از هوچیهای آن عصر آمدند و گفتند و رفتند. پس از حرکت آنها مرحوم صنیع الدوله اظهار داشت که:
اساس مشروطیت روی دو پایه است: یکی عدم ظلم و دیگری عدم قبول ظلم. ملت ایران یعنی مشروطه طلبان از این دو اصل، اصل دوم را اتخاذ، و از اصل اول هیچ بهره ای ندارند، و به این جهت است که تمام کارها مختل مانده و هیچ کاری از پیش نمی رود.
کسروی از «هوس» روزنامه نویسی سخن می گوید(33) و نائینی، نظریه پرداز بزرگ مشروطه «معظم صدمات» وارده بر اساس مشروطیت را ناشی از عمل برخی از «جراید» و«ناطقین» مشروطه می داند که «یا دوستان نادان و یا دشمنانی بودند دانا» ، و آزادی قلم و بیان را که در معنای حقیقی خود (= رهای «از قید تحکّمات طواغیت») مایه آگاهی و تهذیب اخلاق مردم، حفظ دین و و طن، و استیای حقوق ملت است «وسیله هتک اعراض محترمین و گرفتن حق السکوت» از افراد یا «کینه خواهی از دیگران» قرار دادند. (34) آری، آزادی قلم و بیان، بهانه ای بای کوبیدن و لکه دار کردن بی پروای دیگران بود، و آن جماعت با هر نوع قانونمندی مطبوعات، به شیوه ای آشوبگرانه، مخالفت می کردند. (35)
آن وضعیت، کشور را به هرج و مرجی کشنده سوق داد و موج بلوا و آشوب، آنچنان کام مردم را تلخ و از مشروطه بیزار ساخت که به گفته ناظم الاسلام: هنگام انحلال مجلس شورای اول، «عموم اهل طهران خوشحالی می کردند و از شاه تعریف می کردند، جز معدودی قلیل کالکبریت الاحمر ..... سبب این است که .... بر مردم سخت گذشت. یکی خیانت بعضی وکلا و ناطقین و رشوه گرفتن رؤسا، مردم را خیلی رنجانید. جراید نگاران هم از وظیفه و حدود خود خارج شده؛ گویا طبیعت، فشاری فوق العاده به آسودگی و راحت مخلوق آورد، از این جهت از خرابی مجلس و اقدامات شاه خرسند و خوشحال و راضی بودند....»(36)
شهید نوری، با این گونه اشخاص و جراید غوغاگر وافراطی روبرو بود، و لذا فریاد اعتراضش – همچون دیگر عقلای قوم- به هوا بر می خاست. و گرنه او با «آزادی مطبوعات» به معنای معقول و مشروع آن یعنی «آزادی در بیان مصالح عامه و خیر عموم»، و ارائه کژیها و کاستیهای موود در جامعه وبیان طرق حل و رفع آنها از سوی دلسوزان جامعه، مخالفتی نداشت و اصولا نمی توانست داشته باشد.

ت) آزادی به معنی «بی بند و باری» و «امکان تخریب دین»، نه!

شیخ، با توهین به علما و احکام الهی مخالفت داشت، که مع الاسف محتوای بسیاری از روزنامه های مدعی آزادی در آن دوران را پر ساخته بود. روزنامه ملا نصرالدین، این جریده پر تیراژ که در بین هواداران مشروطه خواستارانی انبوه داشت، به طنز و تمسخر می نوشت: «بیشتر نمایندگان مجلس ایران، از ملایان هستند، زیرا در قانون ایشان برای نماینده، دانش را شرط ندانسته اند»! (37) نمونه دیگر روزنامه صوراسرافیل است که مدیر آن جهانگیر خان شیرازی بود و به گفته عبدالله مستوفی، مشروطه چیان آن را چون «ورق زر» دست به دست می بردند. صوراسرافیل در شماره 2 خود (ص 1) با اشاره به آیت الله سید محمد مجاهد، مرجع بزرگ تقلید شیعیان و پرچمدار جهاد بامتجاوزین تزاری در عصر فتحعلیشاه، نوشت: «سید محمد مجاهد چندین هزار آدم و نصف یک مملکت را فدای تعصب و بی اطلاعی خود نمود». (38)
در شماره ی دیگر، مقاله ای را به چاپ رساند که در واقع ادعانامه ای تند علیه تمامی حکما و متکلمان بزرگ مسلمان کشورمان بود:
حکمت و کلام ما معجونی است مضحک از خیالات بنگیهای هند، افکار بت پرستهای یونان، اوهام کاهنهای کلده، و تخیلات رهابین یهود. پیشوایان پرستندگان گنگ، علمای عابدین لاما و رؤسای عناصر پرستان هند، هر یک اقلا یک یا دو کتاب مختصر و مفصل در فلسفه مذهب باطل خود نوشته در میان ملت و امت خویش انتشار می دهند. اما در هزار و سیصد سال، شهوت ریاست، لذت اصوات نعال (39)، و حرص قرب سلطان، به علمای ما فرصت نداد که فلسفه اسلامی را از این مزخرفات جدا کرده و یک رساله مختصر مشتمل بر حکمت طریقه حقه خودشان به زبان عوام، نوشته منتشر کنند... (40)
در همان شماره، «عادت به تعبد» را، در کنار «جهل»، بیماری ملت ایران شمرده و مدعی شد که «در مدت 1300 سال با آن همه آیات بینات، با آن همه اوامر صریحه.... چنان ما را به تعبد و قبول کورکورانه اصول و فروع مذهب خودمان مجبور کردند و چنان راه غور و تامل و توسعه افکار را بر روی ما سد نمودند که، امروز در تمام وسعت عالم اسلامی ایران، یک طلبه، یک عالم، و یک فقیه نیست که بتواند اقلا یک ساعت بدون برداشتن چماق تکفیر .... با یک کشیش عیسوی، با یک خاخام یهودی و با یک حشیش مدعی قطبیت ... یک ساعت منظم و موافق اصول منطق صحبت کند»! (41) و خواننده در می ماند که، آیا نویسنده این سخنان، نام فارابی و ابن سینا و نصیرالدین طوسی و علامه حلی و فیاض لاهیجی و محمد باقر مجلسی و دهها حکیم و متکلم دیگر را، که در طول تاریخ 14 قرنه ایران اسلامی، با استدلال و منطق، از مبانی اسلام و تشیع دفاع کرده و آثار علمی ماندگارشان مورد مطالعه وتحسین محققان بی طرف شرق و غرب قرار دارد، نشنیده است؟! آیا هیچ انسان یا ملت با فرهنگی، اینچنین چوب حراج به مواریث گرانقدر علمی خویش می زند؟! (42)
مقاله یادشده در روزنامه صور اسرافیل، در بین مردم مسلمان بازتابی تند یافت و حتی شخصیتی چون سید محمد طباطبایی (پیشوای مشروطه) را «آزرده» و بر آشفته ساخت. (43) سید عبدالله بهبهانی، پیشوای دیگر مشروطه، نیز طی نامه ای به مخبر السلطنه،وزیر علوم، خواستار توقیف روزنامه و تنبیه مدیر آن گردید:
.... امروز جمعی از اهل علم و غیره، جریده صور اسرافیل را ارائه به داعی کرده و بعضی امور غیر لایقه که در آن درج بود دیدم.
علاوه براینکه حقیقتا درج این گونه مطالب در روزنامه و نشر آن، با لوازم اسلامیت سازش ندارد. گمان دارم این مطالب به همین زودی موجب فساد عظیمی در دارالخلافه و سایر بلاد شود. آخر خودتان ملاحظه بفرمایید که اگر بنا باشد در روزنامه [ای] که در پایتخت اسلام طبع می شود صریحا نوشته شود که هزار و سیصد سال کسی پیدا نشده است در مقابل نصارا سخن حسابی بگوید...، دیگر برای اسلام چه باقی می ماند؟! و اینچنین تعرض به علمای اعلام به طوری که موجب توهین [به] نوع است و به تمام اهل علم بر می خورد... جدا از جناب اجل عالی می خواهم که فورا این روزنامه را توقیف، و مدیر آن را هر کس است به سیاست لازمه، تنبیه بفرمایید. خیلی فوری این اقدام را فرموده و داعی را مستحضر دارید... 26 جمادی الاولی 1325 ق. (44)
به نوشته باقر مؤمنی: تنها شیخ فضل الله نوری با گردانندگان جریده صور اسرافیل ضدیت نداشت، روحانیونی نیز که در صف مشروطه بودند به علت سخنانش درباره دین و روحانیت، از وی کینه به دل داشتند. (45)
متاسفانه، نظر گردانندگان صور اسرافیل این نبود که نسبت به پیشینه درخشان ایران اسلامی، داوری عالمانه و نقادی منصفانه ای صورت گیرد؛ بلکه هدف، بمبارانتبلیغاتی فرهنگ اسلامی (و ذبح آن در پای تمدن غرب) بود. این معنا بوضوح در سر مقاله شماره 12 آن جریده هویداست.
این سرمقاله – که موضوعش به اصطلاح، تعریف آزادی و لوازم کمال و ترقی بشر است – تلویحا از دانشمندان اسلامی به عنوان «عقلای مندرسه» و «مدعیان تولیت قبرستان ایران»!یاد کرده و می نویسد: «.. هدایت و راهنمایی هیچ مقتدری الانام [بخوانید: علمای شیعه] و ارشاد و همت هیچ پیر طریقت، به قدر یک خردل در تهیه و تدارک لوازم ترقی و کمال بشری معنی نخواهد داشت، فقط واگذاردن انسان را به خود او برای پیروی طریق ترقی خود و یافتن راه کمال نفس، کافی است. تنها خواهشی که از هر رئیس روحانی ... باید کرد این است که بعد از این لازم نیست... با تجسم استدلال ....، کمال منتظره ما را به معرفی فرمایید .... فقط اجازه بدهید که ما در ... تشخیص کمال خودمان، بشخصه مختار باشیم...» در ادامه، اساسا مفهوم «آزادی» را در همین راستا تفسیر کرده و صریحا به معنی رهایی از قید تعالیم علما و صاحب نظران دینی این مرز و بوم می گیرد:
معنی جدید کلمه آزادی ... همین است که مدعیان تولیت قبرستان ایران، کمال انسان را به معرفی حکیمانه خودشان محدود نکرده و اجازه فرمایند نوع بشر به همان وسائل خلقتی، در تشخیص کمال و پیروی آن، بدون هیچ دغدغه خاطر، ساعی باشند.
این مقاله نیز جنجالی به پا کرد، ولی صوراسرافیل که سر گفتگو و مفاهمه با هواداران اندیشه و فرهنگ اسلامی نداشت، در دو شماره بعد، قضیه را به طنز و تمسخر گذراند. در آنجا نوشت: سبب تکفیر، زبان و سبک آن مقاله بوده، زیرا «مقاله مزبور، تنها منقصتی که داشت این بود که نتوانسته بود حقایق حکمتی اسلامی را با عبارت "وصاف" و "دُره نادری" بنویسد و سبک جدیدی در انشا پیش کشیده بود و خود این معنی، بیش از هر چیز بدعتی گویا نعوذ بالله در دین بوده است»! یعنی، حضرات مخالفین، از توهین به اسلام و پاسداران آن، که جا نمایه سر مقاله را تشکیل می داد چیزی نفهمیده و فقط از تازگی نثر آن برآشفته اند! وقتی که ایران اسلامی، از نظر نویسنده آن مقاله، رسما «قبرستان» قلمداد شود، البته انبوه ساکنین «مسلمان» آن نیز باید عناصری خنگ و خام تلقی شوند! و این است منزلتی که جناب میرزا جهانگیر خان صوراسرافیل و همفکرانش، برای هموطنان خود بلکه غالب ملت ایران قائل بوده اند! (46)
لحنن «موهن» روزنامه را در برخورد با میراث عظیم فرهنگ و تمدن اسلامی، و پاسداران آن، دیدیم. بد نیست لحن «سرشار از شیفتگی» آن را نیز نسبت به ادبیات معاصر غرب ببینیم. در شماره 27 روزنامه می خوانیم:« و این معنی نیز برای احدی پوشیده نباشد که در این چهار پنج قرن اخیر تاریخ ما که ولترها، دیدروها، شیللرها، باکن ها، پوشکین ها، شاتوبریان ها، هوگوها و هزاران ادیب و شاعر دیگر عالم ادبیات ملل اروپ را نهایت غنی نموده و پایه نظم ونثر را در تجسم افکار دقیقه بشری و تصویر حقایق لطیفه وجود به حد نقاشی "رافائل" و حجاری "میکلانژ" ترقی دادند...» (47)
شاهد دیگر بر شیفتگی روزناه نسبت به غرب، تصریح جریده در همان شماره 12 به این نکته است که : «انجمن ماسونیک» - یعنی همان لژهای فراماسونری - «موجب آبادی دینا و رفع خرافات و اوهام باطله» است! (48) به همین نمط، بایستی به تبلیغ آثار میرزاملکم خان (بنیانگذار فراموشخانه فراماسونری در ایران) در روزنامه صوراسرافیل اشاره کرد که در شمار های 5 و 12 آن جریده به چشم می خورد. چنانکه مقالات «ع. ا. د» نیز در روزنامه، به تبلیغ سوسیال دموکراسی و ترویج افکار «ژان ژورس» لیدر مقتول حزب سوسیالیت فرانسه اهتمام داشت. (49)
ایران نو روزنامه ای بود که در مشروطه دوم، زیر نظر محمد امین رسول زاده، منتشر می گردید و ارگان رسمی حزب دمکرات (وابسته به جناح تقی زاده) شناخته می شد. دکتر منصوره اتحادیه، هدف این روزنامه را «توضیح مرام حزب و تعریف سوسیالیسم دمکراسی و مارکسیسم به زبان ساده» می داند. (50) ایران نو در شماره 121 خود، صریحا با قانون اسلامی «قصاص» درافتاد و آخوند خراسانی حکمی بر ضد آن صادر کرد، و این امر حوادثی را پیش آورد که نهایتا به اخراج تقی زاده از ایران انجامید. سردبیر ایران نو، محمدامین رسول زاده مشهور بود. برای آنکه با نوع تفکر او آشنا شویم، و نیز یک روزنامه نگار مشروطه خواه دیگر را بشناسیم، اشاره به یک صحنه تاریخی خالی از فایده نیست:
سید حسن کاشانی، مدیر جریده حبل المتین تهران، روز اعدام شیخ فضل الله (13رجب 1327ق) مقاله ای تند و موهن بر ضد اسلام و روحانیت منتشر ساخت که با اعتراض شدید علمای مشروطه خواه تهران و نجف روبرو شد. چندانکه، بر غم سلطه مشروطه خواهان غرب زده و تندرو بر پایتخت، به حکم محکمه جزا به زندان افتاد و پرونده روزنامه اش نیز برای همیشه بسته شد. (51) رسول زاده، که در آن زمان در روزنامه ترقی (طبع باکو) قلم می زد، طی مقاله ای، نگارش مقاله حبل المتین ار تلویحا «اشتباهی جزئی»! شمرده و نوشت:
به موجب فرمانی که از طرف وزارت معارف صادر گردیده، شماره 6 روزنامه حبل المتین ضبط گردیده، جلو انتشار آن گرفته شده و مدیرش پس از توقیفی 48 ساعته آزاد گردیده است. همه تقصیر محرر بیچاره، از نوشتن اشتباهی مطالبی بوده که آن را عینا درج می کنیم: «اینک هزار و سیصد سال که نژاد ایرانی می خواهد پشت خود را از زیر بار سنگین خرافات آنان (یعنی عربهای سوسمارخوار) خالی نماید...»
به عنوان اینکه شریعت خرافات نامیده شده شورشی صورت گرفته وخواستار شده اند که نویسنده آن به موجب قانون اساسی مجازات شود. حتی آقای صدرالعلما، از اعضای مجلس فوق العاده، پیشنهاد می کرده اند کهنویسنده آن هم مثل شیخ نوری به دار کشیده شو. اما اعضای جون مجلس به صدر العلما جواب داده اند که به خاطر یک چنین سهو جزئی انسان را به دار نمی کشند بلکه بر اساس قانون محاکمه اش می کنند و به هر مجازاتی که محکوم شود و می رسانندش. (52)
در ادامه، ضمن محکوم ساختن توقیف جریده حبل المتین، اعتراض گسترده مردم و علما را «تظاهرات جزئی» خوانده و نشت: «اگر حکومت به هر تظاهرات جزئی دست پاچه شود، اهمیت خود را از دست می دهد»؟!(53) چنین کسی سردبیری ایران نو را بر عهده داشت.
شیخ فضل الله، در برابر این گونه جراید بود که هدف خویش از تحصن در حضرت عبدالعظیم علیه السلام را «تهذیب مطبوعات و روزنامجات از کفریات و توهینات به شرع و اهل شرع» (54) می شمرد. لبه تیز حمله وی، متوجه آن نو «آزادی» بود که مرادف با «یلگی و رهایی از قیود دینی» است؛ همان که خود «روح آزادی اروپا» یش می خواند. (55)
متاسفانه مندرجات بسیاری از جراید مشروطه، حاکی از همین دین سیتزی بود و عملکرد تقی زاده و یارانش نیز که نام آزادی و مشروطه را نردبان دستیابی به اغراضشان قرار داده بودند این نگرانی و سوءظن را تشدید می کرد. دقت در رفتار و روحیات جناح تندرو مشروطه نشان می دهد که آزادی در منطقشان ملازم با رهایی از قیود دینی بوده است. کسروی درباره سیدجمال واعظ اصفهانی ناطق مشهور مشروطه می نویسد:« با همه رخت آخوند یو پیشه واعظی، به اسلام و بنیاد گزار آن باوراستواری نمی داشته، و این را گاهی در نهان به این و آن می گفته. ازینرو نامش به بیدینی در رفته و این، محمد علی میرزا را به کشتن او گستاخ می گردانیده ... بویژه که خود یکی از بنیاد گذاران مشروطه به شمار می رفت و راستی آن است که زبان او در پیشرفت جنبش بسیار کارگر افتاده بود». (56) منگل بیات، و به تبع وی: دکتر اتحادیه، دو پژوهشگر تاریخ مشروطه، سید جمال واعظ و ملک المتکلمین را دو تن از «روحانیون ازلی مسلک و تندرو و مخالف نفوذ مذهب در سیاست» شمرده اند. (57)
نمونه قابل ذکر دیگر تقی زاده است، که ثقة الاسلام تبریزی در جمادی الاول 1325 ق طی نامه ای به مستشارالدوله (وکیل تبریز)، یکی از اقدامات وی را چنین برملا می سازد:« انتباه نامه زکی (58) که از باکو منتشر شده و در آنجا حریت وجدان و حریت ادیان را اعلان کرده اند، مردم دستاویز کرده خیلی می تازند». (59) سخن کسروی نیز درباره تقی زاده خواندنی است. او از ضدیت تقی زاده در مجلس شورا با اصلاحات «اسلامی» علما در متمم قانون اساسی یاد کرده و می نویسد:
نمایندگان [مجلس] یک دسته «شریعت خواهی» می نمودند و دسته دیگر از ترس آنان به رویه کاری می پرداختند. اگر تقی زاده جلو نگرفتی، و قانون اساسی با دستبردهای ]؟] علما در مجلس خوانده شدی هرآینه پذیرفته گردیدی. (60)
تقی زاده، در صدر مشروطه از دشمنان سرسخت اسلام و روحانیت محسوب می شد و تا می توانست با اصلاحات اسلامی شیخ و علما در قانون اساسی مخالفت کرده و بر تصویب لوایح غیراسلامی اصرار می ورزید (61) قتل شیخ نیز به اصرار دستپرورده او (میرزا علی محمد خان تربیت) صورت گرفت. (62) وی پس از قتل شیخ، از سوی آخوند خراسانی و مازندرانی، رمی به انحراف مسلک (63) و مجبور به خروج از کشور شد و چندی بعد در اروپا آن فتوای مشهور را صادر کرد که تصریح می کرد: ایران باید ظاهرا و باطناو جسماو روحا، فرنگی مآب شود...! (64) تقی زاده خود پس از تکفیر شدن توسط آخوند خراسانی، در نامه به مختار الملک صبا (رمضان1328 ق)، از حزب دمکرات به عنوان «فرقه لیبرال» و از دیدگاه خویش و همفکرانش به عنوان «عقیده لیبرالیزم و ترقی» یاد می کند. (65)
گرایش عناصر یاد شده و نیز جراید مشروطه به قوانین غربی، جنان بود که حتی صدای اعتراض شخصی چون ششیخ سلیم تبریزی را نیز (که به آهنگ جناح تدرو حرکت می کرد) در آورد، چندانکه، به میرزا فضلعی آقا، وکیل تبریز در مجلس ، نوشت: «اکثر وکلای ما، به مقتضای مزاج مملکت، معجون ترتیب نمی کنند. معجون مملکت اروپا، در مزاج ایرانی سازگار نمی شود. از اطبا سؤال فرمایید!ایجاد قانون خلاف شرع، در مزاج ایرانی باعث انقلاب و فساد است. تامل فرمایید! و مسئله روزنامجات را لابد هستید که مقید فرمایید که خلاف شریعت، مندرج در ایشان نباشد و الا موجب مفاسد کلی خواهد شد». (66)
شرح افکار و اقدامات خلاف شرع جناح تندرو، مثنوی هفتاد من کاغذ می شود و ما به بخشی از آنها در جای دیگر (67) اشاره کرده ایم. عبدالله مستوفی، که خود از مشروطه خواهان بوده است، ضمن «اشتباه بزرگ» خواندن اقدام مشروطه چیان به قتل شیخ فضل الله، سخنی نغز دارد:
تمام خرابی کار مشروطه ....، مدیون التفاتهای همین اشخاص آزادی خواه نما بود که شکر پنیر داخل مویز کرده، برای اینکه از خود بود و نمودی ظاهر سازند و خویش را خیلی طرفدار آزادی جلوه دهند، در هر کار به جانب اغراق رفته موجبات دوگانگی بین ملت را فراهم می آوردند. یکی از موجبات نفاقی که همین آقایان بین جامعه به وجود آوردند حمله به مذهب بود که به واسطه این عمل سفیهانه خود که هیچ نفهمی برای آزادی نداشت، جماعتی از مردمان با ایمان ساده را که به واسطه پشتییبانی علما از آزادی، مشروطه خواه واقعی شده بودند، از این مسلک و مرام روگردان کردند. (68)
جالبتر از سخن مستوفی، کلام یکی از دوستان خود تقی زاده است که ضمن انتقاد از «اختلاف کلمه وتضاد آراء» شدید بین مشروطه چیان تبریز در انتخابات مجلس دوم، می نویسد: «این ملت جاهل ابدا قابل این نعمت عظمی نیستند. اینها لایق تازیانه استبدادند، لاغیر، که همیشه در زیر شکنجه استبداد بمانند. حیف است این آزادی بر این ملت جاهل، که در غیر موقع استعمال می کنند. آزادی را در شرب مسکرات و اشاعه منهیات و نشر اراجیف دیده اند. ابدا بوی آزادی حقیقی که بیان افکار و اظهار مصالح عامه است به مشامشان نرسیده». (69) ناگفته پیداست که عنوان مشروطه، مجلس و آزادی در ذهن چنین گروهی، هیچ گونه انطباق و هماهنگی بااسلام و موازین دینی نداشت. آدمیت، بدرستی، میان «فلسفه سیاسی» مشروطه غربی و «بنیاد احکام شرعی منزل لایتغیر ربانی»، «تعارض ذاتی» دیده و می نویسد: «میان حقوق آزادی در نظام دمکراسی از یک سو و حقوق عبادالله در شریعت، تعارض ماهوی بود... از نظرگاه فلسفه مشروطیت جدید، سیاسیت دینی و ریاست فائقه روحانی مردود بود.....». (70)
کشمکش سخت و غم انگیزی که هنگام تصویب اصل 2، 8 و برخی دیگر از اصول متمم قانون اساسی، بین جناح تندرو با شریعت خواهان درگرفت دین ستیزی آن جماعت را، با خطوطی درشت و انکار ناپذیر، ثبت تاریخ ساخت. به برخی از کشمکشها اشاره می کنیم: می دانیم اصل دوم متمم قانون اساسی مشروطه (که به عنوان اصل «طراز اول»، شهرتی شایان دارد) در اساس پیشنهاد شیخ فضل الله بود که، نخست با تایید اکثریت قاطع مجلس روبرو شد، ولی کارشکنی باد تقی زاده درمجلس، مانع درج آن در قانون گردید و کار به تهدید مسلحانه شیخ و تحصن وی در حضرت عبدالعظیم علیه اسلام کشید.... و نهایتا پس از کشاکشهای فاوان، با تغییراتی در قانون گنجانده شد. باری، شیخ زمانی که آماج حملات سخت جناح تندرو قرار گرفت، برای آنکه مردم را از متن این پیشنهاد مطلع ساخته و تبلیغات سوء مخالفاان را خنثی کند، اصل مزبور را در روزنامه صبح صادق به چاپ رساند. درج این مطلب در روزنامه، امری بسیار طبیعی بود و کاملا در راستای رسالت مطبوعات و خبر رسانی قرار داشت، لذا تصور می رفت که از این حیث با مشکلی روبرو نشود. نهایت اینکه پیش بینی می شد مخالفان شیخ، در جراید فراوان و پر تیراژشان به نقد منطقی محتوای آن برخیزند و داوری را نیز به مردم و مجلس سپارند. انچه که این انتظار و توقع «طبیعی» را تقویت می کرد آن بود که مخالفان، ادعای «آزادی خواهی» داشتند و بوق و کرناشان در حمایت از آزادی قلم وبیان، گوش فلک را کر ساخته بود! اما این انتظار هرگز برآورده نشد و مدعیان آزادی بیان! ریختند و در اقدامی کاملا نمادین!دفتر روزنامه را ویران و غارت کردند. (71) چندانکه مدیر آن وادار شد آن شماره از روزنامه را «بکلی ساقط و باطل کرده» و از پیشامد مزبور «معذرت» خواهی کند! (72)
هر کس این اعتذار و تکذیب را در یک کشور اسلامی! بخواند، اگر از متن مندرج در شماره قبل روزنامه مطلع نباشد، فکر می کند که متن مزبور، حاوی یک مطلب کاملا «نامشروع» بوده و نویسنده آن، مسلمانان را به «منکری بسیار بزرگ»! فراخوانده است! ولی وقتی که در پرونده موضوع تحقیق می کند ومی بیند اولا نویسنده مطلب یاد شده، عالم دینی متنفذ پایتخت، و «تکیه گاه بزرگ مجلس و مایه قوت و قدرت آن» بوده (73) که مجلسیان، بارها او را به عنوان «کارشناس مسائل اسلامی» به جمع خود خوانده اند. (74) ثانیا متن مزبور، در مجلس شورا و با حضور سیدین و رئیس مجلس و بسیاری از وکلا نوشته شده و به تأیید آنها رسیده (75) (و بعدا نیز با تصرفاتی، در متمم قانون اساسی گنجانده شده) است. ثالثا مفاد آن نوشته، چیزی جز لزوم انطباق مصوبات مجلس با موازین شرع به تشخیص اهل خبره، نیست! چنانکه کسروی از آن به عنوان «اصلی» یاد می کند که شیخ «درباره دیده بان علما به قانونها پیشنهاد کرده» است. (76)
این حادثه، که حقا باید مورد توجه دقیق روانکاوان اجتماع و تحلیلگران حوزه سیاست قرار گیرد! کاملا نشان می دهد که آن گروه، به تنها چیزی که اعتقاد و التزام نداشته، همان «آزادی» قلم و بیان بوده است!
این عمل، گذشته از توهین به اسلام و روحانیت، توهین به وکلای مجلس و توهین به شعور ملت بود که به اسلام عشق می ورزید و نهضت باشکوهش علیه استبداد را برپایه تعالیم آن آغاز کرده و پیش برده بود.
براستی محتوای آن اعلامیه چه بود و شیخ فضل الله با انتشار آن در کشور، چه کار نامشروع، بلکه جنایت بزرگی را مرتکب شده بود، که اینچنین خواب آزادی خواهان! را برآشفته بود؟! هیچ! فقط نوشته بود مصوبات مجلس باید با موازین شرع، مغایر نداشته، و این امر نیز با نظارت رسمی و دائمی کارشناسان دین (مجتهدان) تضمین گردد!
متن اعلامیه را با مقدمه روزنامه، برای دقت و تامل بیشتر می آوریم:
شرحی است که حضرت مستطاب ملاذالانام حجة الاسلام آقای حاج شیخ فضل الله مجتهد دامت برکاته مرقوم فرموده و اوراق متعدده به جهت اطلاع اهالی دارالخلافه و ولایات، طبع و نشر شده، اینک به جهت شرافت، در این جریده درج می شود:
بسم الله الرحمن الرحیم
صورتی است که به تاریخ عصر یوم شانزدهم ربیع الثانی 1325 و در مجلس شورای ملی با حضور حجج اسلامیه و عده معتد بها از وکلاء محترمین و جناب رئیس نوشته شد که به نظامنامه اساسی (77) ملحق شودو اتفاق آراء بر این شد دیگر تغییری نخواهد داده شد:
این مجلس مقدس شورای ملی که به توجه حضرت امام عصر عجل الله فرجه و بذل مرحمت اعلی حضرت شاهنشاه اسلام خلد الله سلطانه و مراقبت حجج اسلامیه و عامه ملت ایران تأسیس شده، باید در هیچ عصری از اعصار، مواد احکامیه آن مخالفتی با قواعد مقدسه اسلام و قوانین موضوعه حضرت خیرالانام علیه الصلوة و السلام نداشته باشد. معین است که تشخیص مواد موافقت و مخالفتقوانین موضوعه مجلس شورای ملی با قواعد اسلامیه، در عهده علما اعلام ادام الله برکات وجودهم بوده و هست؛ لهذا مقرر است در هر عصری از اعصار انجمنی از طراز اول مجتهدین و فقهاء متدینین تشکیل شود که قوانین موضوعه مجلس را قبل از تأسیس، در آن انجمن علمی بدقت ملاحظه و مذاکره نمایند. اگر آنچه وضع شده، مخالف با احکام شرعیه باشد، عنوان قانونیت پیدا نخواهد کرد و امر انجمن علمی در این باب مطاع و متبع است و این ماده ابدا تغییرپذیر نخواهد بود. حُرَرَ فی 7 شهر ع 2. (78)
این بود اعلامیه ای که درج آن در روزنامه، بزرگترین جرم و جنایت! در کشور اسلامی! تلقی شد و مدیر روزنامه اش چنان آماج حمله منادیان آزادی قلم و بیان! قرار گرفت که از ارتکاب این ذنب لایُغفَر! پوزش خواست و همه شماره های روزنامه را محو و باطل کرد! تحلیلگر سفارت انگلیس، پس از تصویب اصل پیشنهادی شیخ، با اشاره به ستیز سخت تقی زاده و باندش با اصل مزبور در مجلس، نکته جالبی آورد:
..... سرنوشت مجلس بسته به تنازع بین آزادی خوهان و جامعه روحانیت می باشد...آزادی خواهان می دانند که دستکم تا چند سال نمی توانند دشمن را به شیوه ای آشکار مورد حمله قرار دهند و به همین دلیل در دادن امتیاز به علما و احترام از آنان راه و مبالغه پیمودند. بنابراین، اصل دوم متمم قانون اساسی به خاطر توافق با جامعه روحانیت به رغم مخالفتهای نمایندگان تبریز به رهبری تقی زاده .... مورد توجه مجلس قرار گرفت... بدیهی است به محض اینکه آزادی خواهان زمام امور را به دست گیرند، مسلم است که این ماده کهنه پرستانه به طور دائم در حال تعلیق قرار خواهد گرفت. (79)
آن هجمه (عجیب) به روزنامه صبح صادق، و این تحلیل و پیش بینی (درست) عضو سفارت، کاملا نشان می دهد که ماهیت آن آزادی و آزادی خواهی چه بوده است؟!بی پرده باید گفت که شیخ، با آن نوع آزادی خواهی در ستیزه بود که به قول ظریفی: در پوشش آن، «تهی ساختن جامعه از عنصر مقوم هویت قومی یعنی اسلام» دنبال می شد. (80)

پی نوشت ها :

28. دیوان فرصت، ص 107، ابوالحسن علوی، یار تقی زاده نیز «اول شخص عالم و متجدد ایران و از جهتی...مؤسس آزادی ایران» اش می شمرد (رجال عصر مشروطیت، ص 99).
29. جرج چرچیل، دبیر امور شرقی سفارت انگلیس، از شهرت صنیع الدوله به طرفداری از آلمان یاد کرده است (فرهنگ رجال قاجار، صص 114-115). برای مخالفت روس و انگلیس با او نیز ر. ک، پیدایش و تحول احزاب...، منصوره اتحادیه، ص 20
30. تاریخ مشروطه ایران، کسروی، ص 572.
31. روزنامه خاطرات عین السلطنه، 4/0112.
32. مطلب زیر، در صفحات 595-596 دست نویس مزبور آمده است.
33. تاریخ مشروطه ایران، صص 273-274: شبنامه نویسی کهنه شده و از میان رفته و این بار هوسها به روزنامه نویسی برگشته بود. می توان گفت بهار و تابستان سال 1286 [ش] زمان فزونی این هوس می بود و دسته بزرگی دیوانه وار روبه روزنامه نویسی آورده بودند.
34. تنبیه الامه، صص 123-124. نیز ر.ک، مکتوب شیخ عبدالله مازندرانی در تنقید از محتویات فاسد جراید، مندرج در: سواد و بیاض، ایرج افشار، 2/463.
35. به قول وزیر علوم مشروطه:« یکی از قوانین که بسیار دردسر داشت و حق آن ادا نشد، قانون روزنامه و مطبوعات بود که متنفذین مجلس، زبان را آزاد می خواستند ولو یاوه گویی و هرزه درایی، و این مصلحت نبود. مثل است که: دیوانه ای سنگی در چاه می اندازد که هزار عاقل نمی توانند در آورند. روزنامه ها، بسیار از این سنگها در چاه انداختند...» (گزارش ایران..، ص 189).
36. تاریخ بیداری ایرانیان، بخش دوم، 5/ 363. درباره هرج و مرج اوضاع کشور در صدر مشروطیت، و تندروی و هتاکی و جنجال آفرینی سخنرانان، روزنامه نگاران و انجمنهای صدر مشروطه، و دخالتهای بیجاشان در امور دولت و مجلس، ر. ک، خاطرات احتشام السلطنه، صص 592-295، 606 -609 ، 614- 620 و 623-624، روزنامه خاطرات عین السلطنه، 3/1804، 1810، 1819-1820، 1838-1839، 1961، 2037-2038، 2041-2042،2104-2105 و 4/9882-2890؛ خاطرات و خطارت، ص 75، 148، 150-151، 157159 و 352؛ گزارش ایران...، صص 186-187، 189 و 191؛ تاریخ بیداری ایرانیان، بخش 1، صص 196-197 (نامه آخوند به سلطان المحققین) و بخش 2، 4/154؛ سواد و بیاض، 2/463 (مکتوب شیخ عبدالله مازندرانی)؛ خاطرات و اسناد... نظام السلطنه، باب دوم و سوم، صص 453-454، 462-463 و 471؛ نامه های بوسف مغیث السلطنه، ص 159؛ تا چه شود؟، بازتاب واقعه مشروطه...، صص 13-14، 17-19، 21-22، 36-37و... زندگی طوفانی، صص 70-73و 340؛ شرح حال و اقدامات... خیابانی، مقدمه شفق، ص 15، تاریخ استقرار مشروطیت...، صص 350-351، 445، 563، 556، 638، 697-699 و 757؛ خاطرات من...، اعظام الوزاره، 1/171-172، فراموشخانه و فراماسونری در ایران، 2/257-258 و نیز 196-197؛ انقلاب مشروطیت ایران، ایوانف، ترجمه انصاری، ص 50؛ خاطرات حاج سیاح، ص 568؛ گفتار خوش یارقلی، ص 65؛ تنبیه الامه، صص 125-130 و 134-135؛ تاریخ مشروطه کسروی، ص 262، 264-265، 273-275، 501، 528، 569-572و 593-596؛ زندگینامه شهید نیکنام...، صص 155، 158-159، 160، 164، 186-187، 191-192، 201-202، 264-265، 335-336، 350-351 و 354، مموعه آثار... ثقة الاسلام، صص 198-202 و 204؛ فکری آزادی، صص 289-290؛ ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران، 2/62، 132و 138؛ تاریخ انقلاب مشروطیت، ملکزاده، 2/407 و 4/521، 787 و 7/1568-1575؛ اسناد سیاسی، ص 344؛ نهضت ایران....، مدیر حلاج، ص 39؛ انجمنهای سری در انقلاب مشروطیت، رائین، ص 115.
37. تاریخ مشروطه ایران، کسروی، ص 195.
38. جناب صوراسرافیل، در واقع گناه اهمال دولت فتحعلیشاه در ارسال بموقع قشون و تسلیحات به جبهه جنگ با روسها، چشم و همچشمی شاهزاده های قجر با هم (که به صورت کار شکنی در کار فرمانده کل قوا، عباس میرزا، بروز می یافت)، سست عنصری برخی از امرا و سرداران ایرانی نظیر آصف الدوله داماد شاه در برابر ارتش تزار و فرار ذلیلانه شان از میدان (که درمنشآت قائم مقام، منعکس است) و سازش پنهان عده ای دیگر با دشمن (که ظاهرا تعهد روسها در قرارداد ترکمانچای به دفاع از بقای سلطنت در نسل عباس میرزا، حاصل همین امر بود) را به گردن مرجع دلسوز و وطنخواهی افکنده انتد که، برای حفظ مرزهای ایران اسلامی، رنج هجرت به جبهه را بر خود هموار ساخت و سرانجام نیز از مشاهده سستیها و سازشها و دسیسه ها (که آن شکست سنگین را بر گرده ملت ایران تحمیل نمود) دق کرد!
سید مجاهد، در ضمن، نیای بزرگ سید محمد طباطبایی (پیشوای مشروطه) بوده، و آن داوری توهین آمیز به سید مجاهد، خالی از تعریض به طباطبایی نمی نماید...
39. نعلین ها. اشاره به علمای اسلام.
40. صوراسرافیل، شماره 4، ص 6-7.
41. همان: ص6.
42. در همان اوایل دوران قاجار، علمای اسلام در برابر تبلیغات ضد اسلامی «هنری مارتین» (کشیش انگلیسی وابسته به کمپانی هند شرقی) چندین کتاب مستدل در اثبات حقانیت و برتری اسلام بر مسیحیت نوشته شد. نیز 4 سال پیش از مشروطه، علمای اصفهان به هدف بحث و مناظره آزاد علمی با مبلغان مسیحی، انجمن فرهنگی «صفا خانه» را در جلفای اصفهان پی افکندند که گزارش مذاکرات آن در نشریه «الاسلام» درج و در سراسر کشور منتشر می شد. از جمله ارکان این انجمن، مرحوم فخرالاسلام بود که از آیین نصرانی به اسلام در آمده و کتابهای علمی جامع و مفصلی پیرامون ادیان بویژه مسیحیت نوشته بود. قهرمان مناظره با مبلغین مسیحی نیز شادروان داعی الاسلام، دانشمند شهیر و مؤلف فرهنگ جامع، بود که علاوه بر فارسی، با عربی و عبری و پهلوی و گجراتی و سانسکریت و انگلیسی و اردو آشنایی یافته و به مندرجات کتب عهدین و ردیه های مختلف علمای ادیان بر ضد یکدیگر وقوف کامل داشت و آوازه مناظرات، سخنرانیها و نگارشهای وی در بررسی تطبیقی ادیان، و برتری اسلام بر جمیع آنها، در ایران و هند پیچیده بود. ر. ک، تعامل دیانت و سیاست در ایران، موسی نجفی، صص 192-198.
43. تاریخ مشروطه ایران، کسروی، ص 278.
44. اسناد مطبوعات، 2/142. وزیر علوم در 20 جمادی الثانی «به عموم مطبعه ها اعلام» کرد «روزنامه صوراسرافیل بر حسب اجازه جناب شریعتمدار... حاجی میرزا سید محمد دامت برکاته از توقیف خارج است «به شرط اینکه «آن 2 نمره که طبع شده ولی توزیع نشده، 2 صفحه اول را عوض کنند و اسم جهانگیرخان را بردارند و تاریخ آن را هم از روزی که منتشر خواهد شد بگذارند». نیز جهانگیرخان «از عنوان مدیری صوراسرافیل خارج است و بعدها هم نباید اسم او در صفحه اول روزنامه باشد» (همان: ص 145).
45. صور اسرافیل، باقر مؤمنی، ص 15.
46. بیجهت نیست که نام مجله را «صوراسرافیل» برگزیدند و تصویر بالای روزنامه نیز نشان از مرگ اکثریت ملت ایران داشت و فرشته ای با صور خویش، نوای «آزاد، برابری و برادری» (=شعار رایج و مشهور فراماسونها) را می نواخت، که در اثر آن، گروه اندکی از ملت از خواب بیدار شده و بقیه نیز در حال زنده شدن و برخاستن از گورستان بودند!
47. معلوم نیست حجاری میکلانژ، که تندیس پیامبری چون یوسف علیه السلام را به صورت جوانی زیبا و کاملا عریان می تراشد، چه نکته ای از «افکار دقیقه بشری» و «حقایق لطیفه وجود»! جز زیبایی «جنسی» و قوه «شهوانی» آدمی را، به «تصویر» می کشد؟!
48. صور اسرافیل، دوره کامل، نشر تاریخ ایران، ش 12.
49. ر. ک، فکر دموکراسی اجتماعی در نهضت مشروطیت ایران، آدمیت، صص 50-51؛ فراموشخانه و فراماسونری در ایران، اسماعیل رائین، 2/256-257.
50. نخستین دهه انقلاب مشروطه ایران، مندرج در: ایران نامه، ویژه مشروطیت، 1373 ش.
51. تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، ملکزاده، 6/ 1288-1292؛ روزنامه خاطرات عین السلطنه، 4/2717-2718؛ محمد امین رسول زاده..، ترجمه رئیس نیا، ص 333.
52. حرف صدرالعلما (که داماد سید عبداله بهبهانی پیشوای مشروطه، و از حواریون او بود) حرفی خلاف «قانون» نبود! کاشانی با درج این مقاله ضد اسلامی در حبل المتین، «مرتد» شمرده شده و طبق قانون اسلام، محکوم به قتل بود. اظهارات رسول زاده (در رد سخن صدرالعلما راجع به کاشانی، و احاله امر او به «قانون» ) حکایت از عدم اعتقاد رسول زاده به قوانین شرع یادست کم بی اطلاعی او از این قوانین دارد.
53. روزنامه ترقی، باکو، ش 174، 5 اوت 1909م، 1 شعبان 1327 ق، مقاله م. امین.
54. رسائل، اعلامیه ها...، ترکمان، ص 232.
55. خاطرات و اسناد ظهیرالدوله، ص 400، مشروطه چیان «علاوه براینکه برای معالجه ظلم، دفع فاسد به افسد کردند، قوانین مجعوله آنها که از روح آزادی اروپا برداشته شده بود باعث شد که مردم فاسد العقیده....، بر ضعف اسلام آنچه خواستند گفتند و نوشتند».
56. تاریخ مشروطه ایران، کسرو، ص 596.
57. بیات به دو جریان اشاره می کند: ا. جریان مشروطه خواه چپگرا و ارتباط برخی از مشروطه خواهان با حزب همت سوسیال دمکراتها در باکو؛ 2. جریان مربوط به گروه تندروهای ازلی و بابی، که گرچه خود را در سلک روحانیان جا می زدند و به مبانی اسلامی استناد می کردند، اما هدفشان محدود کردن دخالت علما در سیاست و انجام اصلاحات غیر مذهبی و پذیراندن قوانین مدرن بود. ر. ک، نخستین دهه انقلاب مشروطه ایران (1324-1334ق)، منصوره اتحادیه، مندرج در: ایران نامه، ویژه مشروطیت. و نیز:
58. زکی، اسم رمز تقی زاده در نامه های ثقة الاسلام به مستشارالدوله است.
59. نامه های تبریز از ثقة الاسلام به مستشارالدوله، ص 127.
60. تاریخ مشروطه ایران، کسروی، ص 322.
61. ر. ک، روزنامه حبل المتین، تهران، ش 40 و 43، جمادی الاول 1325 ق؛ تقی زاده، دکتر عیسی صدیق، مندرج در: یادنامه تقی زاده، ص 9؛ اشاراتی به شخصیت تقی زاده، حسین جودت، مندرج در: همان ص 268؛ تاریخ مشروطه ایران، کسروی، ص 322 و 318 و 322 و 370؛ روزنامه خاطرات شرف الدوله، صص 100-101.
62. زندگی طوفانی، خاطرات تقی زاده، ص 138 و 52.
63. برای متن حکم مزبور ر. ک، اوراق تازه یاب مشروطیت و نقش تقی زاده، صص 207-208.
64. مجله کائوه دوره جدید، غره جمادی الآخر 1338ق صص ژانویه 1920 م، ص 2. وی البته بعدها تنبهی حاصل کرد و دگرگونه شد، که از آن در «آخرین آواز قو» سخن گفته ایم.
65. اوراق تازه یاب مشروطیت و نقش تقی زاده، به کوشش ایرج افشار، صص 220-221.
66. بحران دموکراسی در مجلس اول ...، به کوشش غلامحسین میرزا صالح، ص 88.
67. کتاب «حاج میرزا حسن آقا مجتهد تبریزی، مؤسس و مصحح مشروطه در تبریز».
68. شرح زندگانی من...، 2/289.
69. اوراق تازه یاب مشروطیت...، ص 588. محمد مهدی شریف کاشانی، از پیشگامان مشروطه، نیز همان روزها نوشت:« بعضی جوانهای مغرور لابشرط بی مبالات که مستمسک آزادی به دستشان آمده، می خواهند بکلی عوالم شرع دین اسلام را متروک نمایند، و این خیالات در واقع صحیح نیست؛ چنانچه بعضی از مسلمانان واقعی جلوگیری دارند، چه در مجالس ...، و چه اعلانها» (واقعات اتفاقیه...، ج 1، ص هجده)
70. ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران، فریدون آدمیت، 1/414 و 418.
71. برای آن جماعت، که از آزادی، قرائتی فاشیستی داشتند، آزادی پیش از آنکه یک موهبت عام خداداده باشد، ابزاری سیاسی برای ملوک ساختن و از میدان بدر کردن حریف بود؛ همچون شعار «حقوق بشر» و «دفاع از کارگر»، برای روس و امریکا در عصر جنگ سرد...!
72. روزنامه صبح صادق، سال 1، ش 48، 21 ربیع الثانی 1325: ق:«چون در نمره 48 روزنامه صبح صادق، لایحه منسوب به جناب شیخ فضل الله درج شده بود که، درج و انتشار آن بدون اطلاع مدیر روزنامه بوده، و اجزاء اداره به مقتضای خبرنگاری آن لایحه را در ضمن روزنامه درج کرده اند. اینک محض اطلاع مشترکین می نگارد که: این نمره چون به خلاف وظیفه و ترتیب اداره روزنامه درج شده، و مدیر اداره از آن بکلی بیخبر .. بوده است، لهذا آن نمره را بکلی ساقط و باطل کرده، نمره 48 را تجدید کردیم و از سهو و اشتباه اداره از آقاین معذرت می خواهیم، و این گونه مطاب تا به امضاء عموم علمای اعلام وتصویب وکلای ملی نرسد، صورت رسمیت ندارد»!
73. تعبیر تقی زاده راجع به شیخ است در کتاب زمینه انقلاب مشروطیت (سه خطابه)، ص 44.
74. برای نمونه، نامه مجلس در 3 ربیع الثانی 1325 به «حضور مبارک حضرت مستطاب... ملاذالانام حجة الاسلام و المسلمین... حاج شیخ فضل الله دامت برکاته» قابل ذکر است که در آن از او خواسته اند: «حضرت مستطاب عالی چند روز متوالی همه روزه... تشریف آورده در مجلس، منقصت قانون اساسی را مطرح و مداقه نموده...، تصحیح بفرمایید که عاجلاً به صحّه ی همایونی» برسد. (ر. ک، تاریخ معاصر ایران، کتاب اول، ص45)
75. به این مطلب، در اعلامیه مندرج در شماره 48 روزنامه صبح صادق و نیز گزارش ارسالی شیخ به عضدالملک تصریح شده است. برای متن گزارش مزبور ر. ک، تاریخ معاصر ایران، کتاب سوم، زمستان 70، ص 230.
76. تاریخ مشروطه ایران، ص 370.
77. مقصود متمم قانون اساسی است.
78. متن اعلامیه در: کتابخانه مجلس سنای سابق، آلبوم دوره قاجاریه، شماره ثبت 1625.
79. تاریخ استقرار مشروطیت در ایران، ترجمه حسن معاصر، صص 378-379.
80. رسول زاده؛ فرقه دمکرات و تحولات معاصر ایران، حسین آبادیان، ص 65.

ادامه دارد ...
منبع: ابوالحسنی، علی، (1385)، دیده بان بیدار: دیدگاه ها و مواضع سیاسی و فرهنگی شیخ فضل الله نوری، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، چاپ سوم.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط