چرا و به چه دلایلی جوامع مسلمین که روزگاری در اوج فرهنگ و تمدن اسلامی و انسانی بودند، در مقایسه با برخی کشورهایی که به ظاهر هم مسلمان نیستند دچار عقب ماندگی و انحطاط شده اند؟
پاسخ مستدل به این سؤال و کنکاش و واکاوی عمیق درباره علل و عوامل انحطاط و عقب ماندگی مسلمانان به طور قطع در این مختصر نمی گنجد. بنابراین در اینجا به تناسب فضای موجود به برخی دیدگاه های کلان و رویکردهای کلی صاحب نظران و اندیشمندان که در این باره اظهار نظر کرده اند می پردازیم.
شاخص های انحراف و انحطاط از دیدگاه قرآن
قبل از بیان و طرح نظرات و دیدگاه ها شایسته است به این نکته تفصیلی اشاره کنیم که اگر چه غربی ها از نظر فنی و تکنولوژی پیشرفت و رشد بسیاری کرده اند، ولی از نظر ارزش های اخلاقی، معنوی و انسانی سیر نزولی داشته اند. در این راستا تأکید قرآن بر ملاک ها و معیارهای پیشرفت و تعالی جوامع، عمدتاً مبتنی بر جنبه های اخلاقی، معنوی و انسانی است.از نظر قرآن موارد ذیل از عوامل انحراف و انحطاط جوامع انسانی به شمار می روند:
1ــ نزاع و اختلافات نفسانی ــ (انفال ــ 46)
2ــ ظلم و ستم (هود ــ 116)
3ــ کفران نعمت های الهی (مائده ــ 33 تا 35)
4ــ اعراض از فرمان خداوند (بقره ــ 65)
5 ــ گناه و معصیت (اعراف ــ 100)
دیدگاه امام خمینی (ره)
امام راحل در سخنان و نوشته های هدایتگرانه و حکیمانه خود درباره گرفتاری ها و عوامل عقب ماندگی مسلمین، مطالبی را ارائه نموده اند که به اهم محورهای آنها در ذیل اشاره می کنیم.1ــ وجود حکومت های فاسد حاکم بر جوامع مسلمین
2ــ تن به ذلت دادن مسلمین
3ــ جدای دین از سیاست
4ــ عدم درک اسلام واقعی
5 ــ از خود بیگانگی و غرب زدگی و شرق زدگی مسلمین
6ــ روحیه مصرف گرایی
دیدگاه مقام معظم رهبری
رهبر معظم انقلاب در آثار و سخنان اندیشمندانه و روشنگرانه خود به عامل انحطاط مسلمین اشاره نموده اند که به برخی از آنها ذیلاً اشاره می کنیم:1ــ نشناختن انسان و پایمال کردن صفات ویژه انسان
2ــ آشفتگی و سردرگمی زندگی انسان ها
3ــ غلبه تمدن مادی کنونی و زندگی ماشینی و حیوانی
4ــ حاکمیت نظام سرمایه داری
5 ــ برداشت های نادرست و بدفهمی نسبت به مفاهیم دینی
دیدگاه سیّد جمال الدّین اسدآبادی
سیّد جمال یکی از مصلحان بزرگ اجتماعی بود که تمام عمر خود را صرف پیشرفت و ترقی مسلمانان و آگاه ساختن آنان از علل عقب ماندگی کرد. وی عوامل زیر را به عنوان دردها و مشکلات جامعه اسلامی مطرح کرده است:1ــ نقض روح فلسفی و عقلانی
2ــ استبداد حکام
3ــ جهالت و بی خبری توده مسلمان و عقب ماندن آنها از کاروان علم و تمدن
4ــ نفوذ عقاید خرافی در اندیشه مسلمانان و دور افتادن آنها از اسلام
5 ــ رذایل اخلاقی و جدایی و تفرقه میان مسلمانان به عناوین مذهبی و غیرمذهبی
6ــ نفوذ استعمار غربی
دیدگاه اقبال لاهوری
اقبال که ادامه دهنده راه سیّد جمال بود در دیوان خود به برخی از علل و عوامل عقب ماندگی و انحطاط مسلمانان پرداخته است، که اهم محورهای آن به شرح زیر است:
1ــ تفرقه و از دست دادن اتحاد مسلمانان
2ــ احساس حقارت و از خودبیگانگی در مقابل بیگانگان
3ــ روی گردانی از اسلام
4ــ اسیر و مرعوب شدن در برابر فرنگیان
دیدگاه روشنفکران
روشنفکران دینی و سکولار، پیرامون علل و عوامل انحطاط و عقب ماندگی مسلمین به یکسان سخن نگفته اند.میرزا فتحعلی آخوندزاده، سه نظریه خط و الفبا، اسلام و چیرگی عرب بر ایران را علّت بنیادین و آغازین انحطاط معرفی می کند. وی دوران ایران باستان را دوران درخشان و دوران اسلامی را دوران ظلمانی می انگارد. در حالی که مهمّ ترین عامل پذیرش اسلام توسط ایرانیان، پس از شکوفایی اسلام نیز با ادعای آخوندزاده تضاد دارد.
میرزا ملکم خان ناظم الدوله، علّت انحطاط و عقب ماندگی را بر شرایط معرفتی و فرهنگی بنیاد نهاد. او راز پیشرفت غرب را پیدایش و رشد علم سیاست می دانست و سر عقب ماندگی ایران را ناتوانی تفکر و فرهنگ سیاسی سنتی معرفی می کند. اهمیّت دادن به خواست و اراده و بینش شخص یا اشخاص صاحب قدرت و بی اعتنایی به آزادی و نیرو و مسئولیّت توده مردم، منشأ استبداد پروری و در نهایت انحطاط سازی می باشد. پس در نگرش ملکم خان، نظریه «استبداد عامل عقب ماندگی»، معلول نظام فرهنگی استبداد پرور است. (مجموعه آثار ناظم الدوله) امّا وی عوامل پیدایش این نظام فرهنگی را بیان نکرد و از طرف دیگر به نقش استعمار و توطئه های غربیان و جنایت و خیانت روشنفکران در پیدایش نظام فرهنگی استبداد پرور سخنی نمی راند. و امّا روشنفکران دینی، جملگی به مسأله شناسی و علّت یابی انحطاط نپرداخته اند امّا آنان که در این باب سخن رانده اند، گفتمان های متنوعی عرضه داشته اند.
مهندس بازرگان در بیشتر نگاشته ها و سخنرانی های خود به این مسأله پرداخته و عواملی مانند: روحیه بی عملی، مسئولیّت گریزی، جبرگرایی، خودپرستی، تصوف، استبداد سیاسی، عهدشکنی با خدا را مطرح می سازد. در حالی که اسلام به کار و تلاش توصیه و بر عوامل منفی پیشگفته خط بطلان کشیده است (مجموعه آثار، ج 8)
دکتر علی شریعتی به طور پراکنده به علّت شناسی انحطاط پرداخته و عواملی مانند زر و زور و تزویر، مرگ روح اجتهاد، تقدم یافتن فرهنگ بر ایدئولوژی، یونان زدگی و هندزدگی یعنی فلسفه گرایی و تصوف زدگی و آخرت گرایی افراطی را به عنوان مهمّ ترین عوامل انحطاط مسلمانان نام می برد (مجموعه آثار، ج 16 ــ17 و 29 ــ 19)
دیدگاه استاد شهید مرتضی مطهری (ره)
استاد مطهری (ره)، احیاگر اندیشه دینی و مصلح اجتماعی نیز در این مورد سخنان فراوان گفته است. وی در این باره می گوید: هر مکتب اجتماعی معمولاً درباره علل انحراف و انحطاط و همچنین علل تعالی ترقی خود اظهار نظر می کند و طرز اظهار نظر یک مکتب درباره این مطلب زاییده این است که با چه دیدی نسبت به ترقی و انحطاط یا انحراف و استقامت یک جامعه می نگرند. مثلاً اگر کسی ترقی جامعه را فقط در پیشرفت مسایل اقتصادی و انحراف آن را در گرو شکست مادی و اقتصادی بداند یک جور ترقی و انحراف می نگرد، و اگر کسی انحراف و ترقی را در پیشرفت و تکامل مسایل اعتقادی و اخلاقی بداند به گونه ای دیگر آن مفاهیم را تفسیر می کند (ده گفتار، ص 152 ــ 144)وی در ادامه می گوید: عدّه ای از غربی ها به اسلام حمله می کنند و علّت انحراف و انحطاط مسلمین را خود اسلام می دانند، ولی از بحث های آینده روشن می شود که اسلام هیچ گونه مسئولیتی در انحراف مسلمین ندارد، بلکه مسلمین از تعالیم اجتماعی اسلام منحرف شده و به تبع آن به انحطاط کشیده شدند، همچنان که پیشرفت کشورهای مسیحی از نظر مادی و اقتصادی بر حقانیت مسیحیت دلالت نمی کند.
شهید مطهری (ره) یکی از عوامل انحطاط مسلمین در عصر حاضر را نابودی و تحریف معارف دینی دانسته و معتقد است که توحید، نبوت، ولایت و امامت تحریف شده، مفاهیم ارزشی چون صبر، زهد، تقوا، توکل و... مسخ شده و تا وقتی که این مفاهیم، چهره حقیقی خود را بر روی مسلمین باز نکنند، آنها ترقی نخواهند کرد. در همین راستا شهید مطهری (ره) در مقدمه کتاب «انسان و سرنوشت» فهرستی نسبتاً مفصل از این بحث را ارائه نموده و می نویسد: در جواب علل انحراف و انحطاط مسلمین سه بخش اسلام، مسلمین و عوامل بیگانه مورد بررسی قرار گرفته و افکار و معتقداتی چون: اعتقاد به سرنوشت و قضا و قدر، اعتقاد به آخرت و تحقیر زندگی دنیا، شفاعت، تقیه، انتظار و فرج و امثال آن مورد اتهام واقع شده اند. از نظر ایشان برای شناخت جامع این مسأله لازم است موضوعات زیر مورد تتبع و تحقیق قرار گیرد:
1ــ عظمت و انحطاط مسلمین
2ــ اسلام و مقتضیات زمان
3ــ سرنوشت و قضا و قدر
4ــ اعتقاد به معاد
5 ــ شفاعت
6ــ تقیه
7ــ انتظار فرج
8 ــ سیستم اخلاقی اسلام
9ــ حکومت از نظر اسلام
10ــ اقتصاد اسلامی
11ــ قوانین جزایی اسلام
12ــ حقوق زن در اسلام
13ــ قوانین بین المللی اسلام
14ــ نقاط انحراف
15ــ جعل و تحریف و وضع حدیث
16ــ اختلافات شیعه و سنی و اثر آن در انحطاط مسلمین
17ــ اشعریت و اعتزال
18ــ جمود و اجتهاد
19ــ فلسفه و تصوف
20ــ زمامداران جهان اسلام
21ــ روحانیت
22ــ فعالیتهای تخریبی اقلیتها در جهان اسلام
23ــ شعوبی گری در جهان اسلام
24ــ جنگ های صلیبی
25ــ سقوط اندلس
26ــ حمله مغول
27ــ استعمار
ایشان می نویسد: اینها مجموعه موضوعاتی است که از نظر اینجانب باید جزء این سلسله مباحث قرار گیرند. (انسان و سرنوشت، مقدمه). از خدای منان مسالت داریم تا توفیقات همه اندیشمندان، نویسندگان و پژوهشگران را روزافزون نماید ناخواسته های آن استاد دلسوخته اسلام را بتوانند محقق سازند.
راههای مقابله با هجمه های شیاطین و شکوه بخشی به امت اسلامی
آنچه بیان شد، نگاه به آفاتی بود که دشمنان اسلام و انسانیت به بوستان امت اسلامی سرازیر کرده اند. درست است که این آفات متعدد و خطرساز است امّا اگر ما و بزرگان و بزرگترها زیرساخت های معنوی و روحی روانی جوانان را تقویت کرده باشیم و به راهکارهای اسلامی برای مقابله ی با شرارتهای شیاطین جنی و انسی بپردازیم مطمئناً آنها در اهداف خویش، به موفقیت نخواهند رسید.در اینجا نگاهی به راههای مقابله با شیطنت های دشمنان داریم:
1ــ خودسازی قبل از دیگرسازی
2ــ جلب اعتماد جوانان
3ــ بازسازی معنوی براساس مقتضیات زمان
4ــ اشباع دینی جوانان (دین شناسی پاسخگو)
5 ــ تقویت انس با عبادت ــ گرایش فردی و آموزش عمومی
6ــ ویرایش و اصلاح دین رفتاری موجود (کنترل مداحها و... شاعران شعر عمیق و مضامین بالا و باید خرافات از دین جدا شود.)
7ــ تفکیک علوم تجربی انسان از علوم عقلی فلسفی دینی
8 ــ الگو پروری محلی نه کشوری (دائم آنها را مردم نبینند و از آنها یاد بگیرند.) تیم های الگو داشته باشیم.
9ــ تبیین آثار اعمال در عرصه ی احوال
خودسازی قبل از دیگر سازی
مشکل اصلی بزرگترها و بزرگان ما این است که قبل از خودسازی می خواهند اقدام به ساختن دیگران کنند!بطور طبیعی چنین کاری با موفقیت انجام نمی شود:
ذات نایافته از هستی بخش
چون تواند که شود هستی بخش؟!
نمی شود ما دروغ بگوییم، مال حرام بخوریم، دنیا طلبی کنیم، عُجب و خود برتربینی داشته باشیم، پرهیزکار نباشیم و... آنوقت بخواهیم دیگران را با سخنان و گفتارهای خویش به این امور جذب نمائیم.
نوجوانان و جوانان مسلمان بویژه ایرانی از ضریب هوشی بالایی بهره مندند و بخوبی قادر به تشخیص راستگو از دروغگو، منافق از مخلص، اهل شعار از اهل عمل، مؤمن از ریاکار، آخرت گرا از دنیاپرست و... می باشند.
بر این اساس، به تناسب فاصله ی ما از حقیقت ایمان و اختلاف سخن و عملمان، نوجوانان و جوانان از ما دور می شوند و اعتمادشان را به ما از دست می دهند و بهتر بگویم با ما غریبه می شوند! منتها غریبه هایی آشنا!
اینجاست که دنیایشان را از دنیای ما جدا می کنند و به سمت سوی غیر از سمت و سوی ما می روند. دوستان منحرف را، گروههای انحرافی، اینترنت، ماهواره و...
در چنین شرایطی برایشان از ما جذاب تر می شوند و زمینه ی انحراف از همین جا شروع می شود.
بنابراین اگر واقعاً دلمان به حال جوانان و آینده خودمان می سوزد اول باید خودسازی کنیم.
اهمیت جهاد با نفس
امام خمینی (ره) در چهل حدیث درباره ی اهمیّت و راههای خودسازی نوشته است:پس جهاد با نفس که از کشته شدن در راه خداوند متعال بالاتر می باشد، آن است که انسان قوای ظاهری را در فرمان خالق قرار دهد و وجود خود را از شیطان خالی سازد. شرط اول مبارزه با هوس های شیطانی و حرکت به سوی خدای متعال هم «تفکر» است. تفکر در این مقوله بدان معناست که شخص مقداری ــ ولو اندک ــ از شبانه روز را به این مسأله اختصاص بدهد که وظیفه او در برابر خداوند متعال که او را به دنیا آورده و برای راهنمایی او انبیا را فرستاده است، چه می باشد. آیا وظیفه او به اداره کردن زندگی حیوانی خلاصه می شود؟
تفکر و اندیشیدن در این زمینه ها او را به این نتیجه مهم می رساند که مقصود خداوند از خلقت او فراتر از ادراه کردن زندگی حیوانی است. بنابراین چه خوب است که پس از نتیجه گیری خود را مخاطب سازد و مورد نصیحت و موعظه قرار بدهد؛ و در حال زاری و التماس از خداوند متعال بخواهد که او را در انجام دادن وظایف بندگی یاری رساند. مرحله بعد از تفکر، برای انسان مجاهد با نفس، «عزم» است، از نقطه نظر برخی بزرگان، عزم جوهره انسانیت است و تفاوت مراتب انسان ها به اختلاف مراتب عزم آن ها بستگی دارد.
منظور ما از عزم آن است که انسان مجاهد، بنا را بر ترک گناه، انجام دادن واجبات و جبران هر آنچه از دست داده است قرار بدهد، و سعی کند موازین دینی و شرعی را رعایت نماید، و در ظاهر از حرکات و سکنات رسول خدا (ص) پیروی کند، که مراعات ظاهر کارهای آن حضرت، برای هر کسی امکان پذیر است، و بدان که نمی توان صاحب اخلاق نیکو شد، مگر با رعایت ظواهر و موازین شرعی، و این که عدّه ای معتقدند پس از طی کردن برخی مراتب به رعایت آداب ظاهری دین نیازی نیست، ادعایی است جاهلانه.
چنانچه انسان بدون عزم و اراده از این جهان رخت بربندد. به صورت انسان محشور نمی گردد و استاد معظم ما می فرمود: گوش سپردن به آوازهای مناسب مجالس لهو و لعب بیش از هر چیز از انسان اراده را سلب می کند.
از جمله امور لازم برای مجاهده با نفس «مشارطه»، «مراقبه» و «محاسبه» است.
«مشارطه» آن است که انسان در اول روز با خود شرط کند که امروز کاری برخلاف رضای خداوند مرتکب نشود. این کار برای یک روز آسان است، اگر چه ممکن است شیطان آن را غیرممکن جلوه بدهد.
«مراقبه» آن است که در تمام مدّت شرط، مواظب اعمال و گفتار و حرکات خود باشد، و خود را مقید به انجام شرط بداند، و هرگاه شیطان او را به عملی خلاف ترغیب کرد به خدا پناه ببرد بگوید من با خود و خدا شرط کرده ام که خلاف رضای خدایی که این همه نعمت به من داده است انجام ندهم. ضمناً مراقبه با هیچ یک از فعالیت های روزانه منافات ندارد.
«محاسبه» بدان معناست که انسان در پایان زمان شرط ــ معمولاً شب هنگام ــ خود را مورد ارزیابی و محاسبه قرار بدهد و به این نکته بپردازد که آیا از عهده شرطی که به خدا بسته بود، برآمده است یا نه.
هرگاه از عهده برآمده بود، خدای را سپاس بگوید و چنانچه سستی و تخلفی از او سرزده بود از خدای متعال پوزش بطلبد، و بنا را بر این بگذارد که در روز بعد مردانه برای مشارطه و مراقبه اقدام نماید، و بدان که کار مبارزه با نفس به مرور زمان برای تو آسان می شود زیرا خداوند متعال تکلیف سخت و طاقت فرسا برای ما مقرر نکرده است.(1)
از راههای عملی دیگری که برای مبارزه با هوای نفس و غلبه شیطان بر انسان وجود دارد می توان به:
نماز و صبر: ای کسانی که ایمان دارید به وسیله صبر و نماز کمک بجویید.
توبه: مگر کسی که توبه کند و ایمان آورد و عمل صالح به جای آورد پس خدا بدیهای آنان را به نیکی تبدیل کند که خداوند آمرزنده مهربان است.
انجام عمل نیک: بدرستی که نیکی ها بدیها را از بین می برد.
ذکر و یاد خدا: فاذکروانی اذکرکم و اشکرو الی و لا تکفرون
توسلات: باید متوسل به ائمه (ع) شویم زیرا جز آنها که چه کسی می تواند دستگیر انسان شود جز همانهایی که خداوند برای هدایت بشر و مبارزه با شیطان به عنوان الگو و نمونه به ما معرفی فرموده همان گروه مخلص که شیاطین وجودشان را به تسخیر خود درآورده اند.
تفکر و تعلقل: گروههایی که به دام شیطان افتاده اند همگی کسانی بوده اند که از قوای ادراکی خویش و عقل خداداد خود استفاده نکرده اند.
لهم اذان لایسمعون بها لهم اعین لا یبصرون بها و لهم قلوب لا یفقهون بها. برای اینها گوش (دلهای است) که نمی شنود و چشم (دلهایی است) که نمی بیند و برایشان قلوبی است که نمی فهمند...
اگر بگوئیم که هوسبازی بیش از شمشیر یا هر سلاحی انسان کشته است سخن گزافی نگفته ایم. عامل بسیاری از جنگها، قتلها، فتنه ها و ویرانی ها، هوسبازی و هوای نفس پرستی بوده است.
باید فکری به حال پوکی استخوان جامعه کرد!
به تناسبی که اعمال و رفتار و کنش های فردی و اجتماعی ما از معیارهای قرآنی و دینی فاصله بگیرد ما دچار پوکی استخوان جامعه می شویم.باید باور کنیم که ما آنیم که عمل می کنیم نه آنکه شعارش را می دهیم! لازم است بیشتر با خودمان صادقانه برخورد کنیم! منصفانه تر به خویش بنگریم و درصدد رفع عیوب و فاصله ی خویش از فرهنگ قرآن برآییم.
براساس آموزه های قرآنی و دینی، هر مسلمانی موظف است که روزانه از خویش حساب بکشد!
ببیند امروز چقدر وفق قرآن و اسلام عمل کرده و برای آن شکر کند و برعکس، دقت کند که چقدر عکس این منش عمل کرده است و برای آن استغفار کرده و درصدد جبران برآید.
این امر، یکی از بدیهی ترین و اصول اولیه مسلمانی است!
مسئولین جامعه نیز مسئولیت دارند که همین روش را در عرصه ی حوزه ی مسئولیت خویش بکار ببرند.
همه ی ما دائماً باید نگران باشیم که نکند در اثر: غفلت، خشم، شهوت، هوای نفس، کید دشمنان و... از فرهنگ قرآن در عرصه ی زندگی فردی و اجتماعی فاصله بگیریم! هر مؤمنی باید دائم این دغدغه را داشته باشد!
از سوی دیگر همه، خصوصاً کسانی که مسئولیت امّت اسلامی را پذیرفته اند و کارگزاران حکومت هستند موظفند که:
اولاً برای عملی شدن ارزشها و ترویج معروف، بسترسازی و زمینه سازی کنند و سازوکار منطقی برای اجرای قوانین الهی بوجود آورند. اصلاً مهمترین وظیفه ی آنها و اصلی ترین تکلیف زمامداران و مسئولین همین کار است.
ثانیاً بستری را فراهم آورند که افراد متقلب، حقه باز، ریاکار، مشرک، کافر، دنیاپرست، دوستدار رذایل اخلاقی، منحرفان، ناکسان، و خلاصه هرکس در هر پست و مقامی خلاف ارزشهای پذیرفته شده ی قرآن کریم عمل کرد، متناسب با خطایی که انجام داده، هزینه اش را بپردازد!
ثالثاً باید برای ضد ارزشها، هزینه ی ریالی و حیثیتی تعریف کرد و آن را تبدیل به فرهنگ نمود!
بسیاری از نابسامانی های ما از آنجا ناشی می شود که هرکس به هر ضد ارزشی عمل نکند، هزینه ای نمی پردازد.
به عنوان مثال: دروغ گناه کبیره است و خداوند متعال برای این گناه مجازات در نظر گرفته است. امّا آیا در کشور ما دروغ به عنوان یک کار زشت و هزینه بر مطرح است؟!
واقعاً اگر یک مسئولی در رسانه ای در تیراژ میلیون نفر دروغ بگوید با او برخورد متناسب با جرمش انجام می شود یا خیر مثل نقل و نبات دروغ می گوئیم و...
خلاف وعده، ضد ارزش نیست؟! در احادیث ما از قول معصومین (ع) مکرر آمده است که یکی از نشانه های مؤمن عمل به وعده است. اکنون اگر مسئولی در رسانه ها به مردم وعده داد و عمل نکرد، نباید با او برخورد شود؟
آیا او به اعتماد امّت اسلامی نسبت به سلامت مسئولین لطمه ی جدی وارد نکرده است؟
با چنین افرادی اکنون چقدر برخورد می شود؟!
و...
بنابراین لازم و ضروری است که دائم از اینکه: گفتار، کردار و حتّی اندیشه هایمان وفق فرهنگ قرآن باشد، مراقبت کنیم و علاوه ی بر این امر فردی، دیگران را نیز در این خصوص امر به معروف و نهی از منکر نمائیم.
اگر ما از جهت داخلی در زندگی فردی و اجتماعی وفق فرهنگ قرآن کریم عمل کنیم، تهاجمات دشمنان خارجی را به راحتی و سهولت دفع می کنیم و در عرصه ی این تهاجمات نه تنها شکسته نمی شویم بلکه کاملاً برعکس، صیقل خورده، آبدیده و محکم تر و استوارتر و با انگیزه تر از پیش برای حرکت در مسیر کمال می شویم.
امّا اگر خدای ناخواسته در عرصه ی زندگی فردی و اجتماعی داخلی امّت اسلامی، هر روز بیشتر از روز پیش از فرهنگ قرآن فاصله بگیریم، بطور طبیعی زمینه ی زوال خود و تسلّط دشمن بر خویش را فراهم می کنیم که انشاءالله الرحمن هرگز چنین مباد.
جلب اعتماد جوانان
بزرگترهای خانواده ها و بزرگان کشور قبل از هر اقدامی لازم است که در جهت تقویت اعتماد جوانان به خویش عمل کنند. هر چقدر که اعتماد جوانان به ما بیشتر شود به همان تناسب فاصله ی آنها با ما کم می شود و نزدیکی ما با جوانان به یقین باعث دوری آنها از دشمنان است!هنگامی که جوانان به ما نزدیک شوند و اعتماد کامل داشته باشند، مشکلات و گرفتاریهایشان را بدون کتمان و پرده پوشی به ما منتقل می کنند و آماده ی دریافت تجربیات و آگاهی هایمان می گردند. در حقیقت ما را به عنوان پشت و پناه علمی ــ تجربی و سنگ صبور و مشاور امین و یاور دلسوز و مطمئن می پذیرند.
اگر چنین رابطه ای بین نوجوانان و جوانان کشور و بزرگترها و بزرگان برقرار شود، نسل جوان همان راهی را می روند که بزرگترها و بزرگان به آنها نشان می دهند و از چیزهایی حذر می کنند که والدین و مسئولین دلسوز برایشان خطرناک توصیف می کنند و همین امر توطئه دشمنان را خنثی می کند.
وقتی در آموزه های دینی و روش پیامبران الهی و ائمه اطهار علیهم السلام دقیق می شویم می بینیم که آن بزرگواران قبل از هر کاری در بین اطرافیان اطمینان ایجاد می کرده اند.
پیامبر اسلام (ص) قبل از بعثت، چنان رفتار کرده بود که به «محمد امین» مشهور شده بود! اطرافیان پیامبر او را به راستگویی و صداقت و محبت و سایر فضایل انسانی می شناختند.
راهکارهای جلب اعتماد:
1ــ برخوردهای مهربانانه و مؤدبانه2ــ رفتارهای منطقی و مستدل
3ــ توجّه متعادل به نیازهای آنها
4ــ رفتارهای صادقانه و صمیمانه با آنها
5 ــ شخصیت دادن و احترام به آنها
6ــ خودداری از برخوردهای تند
بازسازی معنوی نسل جوان براساس مقتضیات زمان
می گویند در روزگار ما، هر 5 سال، علم دو برابر می شود! این نشانگر سرعت گسترش علم و بالا رفتن روحیه ی کاوش، جستجو و فتح کرانه های علم و معرفت انسان امروز است.نوجوان و جوان امروزی، با نوجوانان و جوان 10 سال و 20 سال پیش خیلی تفاوت دارد و بر همین اساس، باید کسانی هم که با او در تعامل هستند، در وحله ی اول این تغییرات را بخوبی درک کند و علاوه بر آن از غنای علمی و رفتاری نیز برای ارائه مطالب به روز و قوی و روشهای ارائه فاخر برخوردار باشند!
سؤالاتی که برای جوانان امروز مطرح است، پاسخ مناسب و در خور امروزی می خواهد نه حرفهای سطحی و توجیهات ظاهرا مناسب و ... برای بازسازی معنوی این راهکارهای پیشنهاد می شود:
1ــ گسترش فرهنگ مطالعه در بین بزرگترها و بزرگان تا بتوانند دقیق و عمیق با جوانان برخورد کرده و به نیازهایشان پاسخ دهند و آنها را نوسازی معنوی نمایند.
2ــ تبیین آیات و روایات کاربردی برای زندگی فردی و اجتماعی آنها. باید به درستی و دقیق آیات و روایات در عرصه های مختلف زندگی مردم تبیین و کاربردی شود. مثلاً: برای مردم بوسیله هنر و غیر مستقیم (فیلم، سریال، تأتر و...) جا انداخته و فرهنگسازی شود که نتیجه ی طبیعی و وضعی لقمه ی حرام، فرزند نامناسب است!
به عبارت دیگر از همه ی ظرفیت و عمق آیات و روایات برای هدایت مردم و جوانان استفاده شود.
3ــ رسانه های گروهی، بویژه صدا و سیما و بخصوص سیما درک بهتری از نقش بزرگ و اساسی خویش پیدا کنند. به تعبیر امام خمینی به نقش دانشگاهی و پرورش و تربیت انسان خویش واقف و عامل شوند.
4ــ بزرگان و بزرگترها، بیش از پیش از آنکه از ارزشها بگویند، به ارزشها عمل کنند!
امام صادق در این باره فرموده اند: مردم را با زبان عمل به نیکی ها دعوت کنید.
نوجوانان و جوانان طالب این هستند که از ما کارهای خوب ببینند و پس از آن، سخن خوب ما را خواهند شنید!
اشباع دینی جوانان (دین شناسی پاسخگو)
اسلام کاملترین و پاسخگوترین دین است امّا ما هنوز نتوانسته ایم تمامی این حقیقت را برای نوجوانان و جوانان تبیین نماییم.سخن این است که نوجوانان و جوانان و همه ی آحاد اجتماع و امّت اسلامی باید باور کنند که «دین» برای سؤالات آنها پاسخهای منطقی و قانع کننده دارد. خوب ما این حقیقت را به آنها گفته ایم امّا متأسفانه نتوانسته ایم آن را در عمل و به تمامی برای آنها نشان دهیم. جوان باید ببیند که هر مشکل فردی و اجتماعی برایش پیش می آید وقتی به دین رجوع می کند یا به کسانی که داعیه ی فهم دین را دارند، به راحتی پاسخ منطقی و کاربردی برایش وجود دارد و او را از بن بست های ایجاد شده رها می کند.
الآن غربیها در عرصه ی مکاتب و بهتر بگویم در عرصه ی زندگی اجتماعی خویش تا حدودی اینکار را کرده اند، یعنی برای هر مشکلی که در جامعه شان بوجود می آید بصورت ریز و موردی، راه حل و قاعده ای را مشخص نموده اند؛ سپس سازوکار آنرا هم تعریف کرده اند و آنرا اجرا می کنند.
آنقدر دراین امر پیشرفت کرده اند که رعایت قوانین مزبور برایشان نهادینه شده است. قوانین موجودشان نه تنها با هم در تعارض نیست بلکه خلأهای کوچک را نیز پوشانده است و به تعبیری تکلیف همه چیز از پیش (تا حدودی) برایشان روشن است و...
بنابراین ما باید چهره ای از دین را به نمایش بگذاریم که در وحله ی اول مشکلات بدیهی اجتماعی را حل کرده، مناسبات فردی و اجتماعی جامعه را سامان داده و برای حل مشکلاتی که سایر مکاتب و مذاهب با آن سر در گریبان و درگیرند، راه حل های نوین و ابتکاری دارد.
اگر این وجه دین به درستی برای نوجوانان و جوانان تبیین شود، مطمئن باشیم که همه ی نوجوانان و جوانان عاشق دین و بیزار از رفتارهای شیطانی می شوند.
تقویت روحیه ی انس با عبادت در بین مردم
اگر بتوانیم از راههای مستقیم و غیرمستقیم و به شیوه های جذاب، غیر کلیشه ای و تکراری و مناسب با مقاطع سنی مختلف و نیازهای جنسی جامعه انس با عبادت را به عنوان نیاز واقعی انسان تبیین نمائیم خدمت بزرگی به فرد و جامعه کرده ایم.بنابراین لازم است به جوانان بصورت عمومی آموزش انس با عبادت بدهیم امّا در همین آموزش عمومی در آنها گرایش فردی انس با عبادت و توجه به خداوند متعال را تقویت کنیم. کاری کنیم که فرد مأنوس با انواع و اقسام عبادت شود. زود به زود با خداوند سبحان رابطه برقرار کند، اهل ذکر و فکر شود. منتظر نماند تا هفته ی آینده در فلان دعا یا روضه یا مجلس با خداوند عزّ و جّل رابطه برقرار کند برعکس در هر لحظه ی زندگی که احساس نیاز کرد فوراً در هر حالی و در هر جایی است با معبود خویش به راز و نیاز بپردازد و از درگاه ربوبی او توش و توان بگیرد و در عرصه ی ارتباط با او تخلیه روانی شده و مائده های آسمانی دریافت نماید.
ارتباط با قرآن را نه به عنوان: روخوانی یا حفظ و کُلا آهنگ قرآن آن هم در مجامع و برای مسابقات و... بلکه به عنوان اینکه نیاز جدی به فرهنگ قرآن و آیات و بینات آن برای زندگی روزمره دارند، در دستور کار خود قرار دهند.
سعی کنند خود را متخلق به اخلاق قرآن و مؤدب به آداب قرآن نمایند. مطالعه ی قرآن و بهره مندی از آیات برایشان یک نیاز جدی برای درس زندگی کردن باشد نه برای ثواب! که در این صورت، هم به زندگی جاوید و خوش دنیوی و ابدی می رسند و هم به ثواب آن!
ارتباط با ائمه اطهار برایشان حکم قرار گرفتن در مسیر نور خورشید را داشته باشد! این بزرگان و روش و منش آنها در زندگی را الگوی زندگانی خویش قرار دهند و هرکس در میدان شبیه شدن به آنها و متخلق شدن به اخلاقشان و مؤدب شدن به آدابشان مسابقه دهد و افتخار کند نه به بلند کردن علمهایی که تعداد تیغه هایش زیادتر از سایر علم ها است! و...
ویرایش خرافات از دین
از جمله مواردی که لطمه ی جدی به دینداری مردم و خصوصاً جذب جوانان به دین می زند خرافات و چیزهای اضافی و دور از دین است.خرافات، غلو، برداشتهای ظاهری و سلیقه ای و سطحی و... از جمله مواردی است که باید مورد ویرایش و اصلاح دین رفتاری قرار گیرد. باید افرادی که به نام دین سخن می گویند و تبلیغ و وعظ می کنند بطور دقیق آموزش داده شده و کنترل شوند.
رسوماتی که مغایر دین و موجب وهن مذهب است باید از چهره ی زیبای دین کنار زده شود و چهره ی دین خدا توسط علما و روحانیون فهیم و اسلام شناس بهتر از گذشته به مردم و جوانان نشان داده شود.
تفکیک علوم تجربی از علوم عقلی فلسفی ــ دینی
علوم تجربی توان کمک به انسان در عالم ماده را دارند. این علوم بخاطر آنکه براساس تجربیات بشری و آزمون و خطا آن هم درعرصه ی مادیات و محسوسات پدید آمده اند، قدرت و تجزیه و تحلیل مشکلاتی را دارند که در دایره ی ماده و جسم انسان است.درعصر رنسانس و صنعت، دانشمندان غربی به دلیل اینکه دین را از عرصه ی زندگی خویش کنار گذاشته بودند و پیشینه ی ارزشی ارزشمندی نداشتند همه چیز را در عالم ماده و تجربه جستجو کردند و البته منصفانه بایدگفت که در این عرصه نتایج قابل عرضه و ارزشمندی نیز کسب کردند.
پیشرفت فعلی جامعه ی بشری و اختراعات و اکتشافات گواه این موفقیت است. امّا سخن ما این است که اینها در عرصه ی ماده و جسم انسان مؤثر و قابل عرضه است ولی اگر این علوم را به عرصه های مأورایی انسان تعمیم دهیم خطایی فوق العاده خطیر انجام داده ایم!
باید به این علوم و دانشمندان علوم تجربی گفت:
نازنینی لیک اندر حدّ خویش
الله الله پامنه ز اندازه بیش!
علوم تجربی و دانشمندان این علوم قدرت و توان درک کامل عالم معنا و تبیین سعادت و خوشبختی انسان و راه کمال او را ندارند. در جزئیات زندگی انسان وارد می شوند و بر اثر تجربه در امور جنسی بشر، به راه حل هایی برای عیوب و بیماریهای جسمی و روحی روانی انسان می رسند امّا در عرصه ی تبیین راه کمال و سعادت بشر و وجوه و ابعاد شگرف ماورالطبیعه ی انسان، حرفی برای گفتن ندارند!
به این حقیقت در غرب، بعضی از دانشمندان غربی نظیر «پوپر» اشاره کرده اند و به دانشمندان علوم تجربی هشدار داده اند که نظرات خود را به ساحت علوم عقلی و انسانی تعلیم ندهند و موجب فروریختن بنای سعادت مردم نشوند!
باید اذعان کرد و این حقیقت را فریاد کرد که: علوم تجربی و صاحبان این علوم از تبیین و تشریع سعادت انسان ناتوان و عاجزند! آنچه که می تواند دراین عرصه دست بشر را گرفته واو را به سر منزل مقصد و مقصود برساند علوم الهی منبعث از وحی و علوم عقلی است.
لذّت طلبی جسمی و کوبیدن بر طبل غرایز جنسی و تنوع طلبی بی حدومرز در این عرصه، بلای جان خانواده ها و بویژه جوانان شده است. این امر، بدون شک و بطور یقین توطئه شیاطین جنی و انسی و صاحبان اندیشه های استعماری و دشمنان حق و حقیقت و امت اسلامی است. آنها می خواهند جوانان امّت اسلامی را در مردابی که در آن فرورفته اند بکشانند!
خودشان به دلیل آنکه از دین بریده اند و در مرداب هوس گرفتارند از سعادت و خوشبختی و آرامش و آسایش واقعی دورند و دنبال این هستند که امّت اسلامی را نیز به درد خویش مبتلا نمایند! بنابراین لازم است که: دانشمندان علوم تجربی به حیطه ی خوزه ی تخصص خود هدایت شوند و به درمان بیماریهای فردی و اجتماعی جسمی و اختلال رفتاری بپردازند.
از سوی دیگر باید براساس رهنمودهای علوم الهی و عقلی به تبیین خوشبختی و سعادت مردم پرداخت.
الگو پروری محلی
یکی از روشهای جذب جوانان به دین و ارزشهای الهی انسانی، ارائه ی الگوهای مناسب، جذاب و قابل تماشا از نزدیک به آنها است. اگر مساجد یا مراکز فرهنگی محلات برنامه های دقیق و جذابی برای شناخت استعدادهای جوانان موفق و آراسته به فضایل دینی داشته باشند و پس از شناسایی آنها، به معرفی این افراد به جوانان و نوجوانان بپردازند، بطور طبیعی جذب نسل جوان به اسلام و ارزشهای اسلامی انجام می شود.تبیین آثار اعمال در عرصه ی احوال
یکی از راههای بسیار مفید برای گسترش ارزشها و مبارزه ی با رذایل، تبیین آثار اعمال انسان در عرصه ی احوال و زندگی دنیوی و اخروی اوست. باید برای مردم روشن شود که هر عملی که از آنها سر می زند (و حرف زدن نیز جزو عمل است) در زندگی دنیوی و اخروی آنها و نیز در احوالشان آثار مثبت و منفی متناسب با آن عمل به جا می گذارد.با انواع و اقسام روشهای مستقیم و غیرمستقیم از طریق وعظ و شعر واندرز و فیلم و سریال و... باید این حقیقت به مردم گفته شود که علّت بسیاری از گرفتاریها و مشکلاتی که هم اکنون با آن درگیرند، رفتارها و کردارهای خودشان است!
به عبارت دیگر وضعیت فعلی آنها، نتیجه ی وضعی رفتارهای خودشان است. سپس راههای تصحیح رفتار را نیز به مردم نشان داده تا از این رهگذر آفات انفسی و آفاتی جامعه برطرف گردد.
مثلاً پیامبر اکرم (ص) فرموده اند:
هرگاه بی عفتی و فحشاء بین مردم رواج یابد، مرگ ناگهانی (انواع سکته ها) در بین آنان رواج می یابد.
کسانی که کم فروشی کنند، به قحطی دچار می شوند.
کسانی که زکات ندهند، به خشکسالی گرفتار می شوند.
و کسانی که پیمان شکنی کنند، دشمنانشان بر آنها مسلّط می شوند.(2)
و...
عناوین سایر راههای مقابله با ناتوی فرهنگی دشمنان
1ــ افزایش بصیرت دینی مردم خصوصا جوانان2ــ تولیدات مناسب و ارزان و حتّی رایگان فرهنگی
3ــ جذب جوانان به مساجد
4ــ ارتقاء تولیدات شبکه های سیما
5 ــ توجّه خاص به آموزش و پرورش
6ــ تبلیغ فرهنگ حجاب
7ــ گسترش تفکر بسیجی در کشور
8 ــ تقویت جاذبه های حوزه های علمیه کشور
9ــ تهیه و نوسازی سلاحهای فرهنگی و آموزش نوع مبارزه ی با آن
10ــ تقویت روحیه ی معنوی مردم
11ــ چینش دستگاههای فرهنگی کشور بر اساس «مهندسی فرهنگی»
12ــ همسو کردن کار دستگاههای فرهنگی کشور
13ــ اختصاص بودجه کلان به تولیدات فرهنگی
14ــ حل مشکلات متعدد فردی و اجتماعی مردم
15ــ پاسخگویی منطقی و به روز به سئوالات نسل جوان
16ــ رفع مشکل ازدواج و اشتغال جوانان
17ــ تهیه اتاقهای فکر برای هدایت دستگاههای اجرایی
18ــ توجّه به فرهنگ قرآن به جای آهنگ قرآن
19ــ توجّه خاص به عدالت اجتماعی
20ــ تقویت فرهنگ کتاب و مطالعه
21ــ پر کردن اوقات فراغت نوجوانان و جوانان با برنامه های مطلوب
22ــ گسترش برنامه های ورزشی
23ــ جذب جوانان توسط روحانیون
24ــ مطرح کردن نوجوانان و جوانان خودساخته و مومن
25ــ تجلیل از هنرمندان دینی و متعهّد
26ــ گسترش فرهنگ پژوهش و تحقیقات
27ــ گسترش فرهنگ کار و تلاش و نوآوری
پی نوشت ها :
1. چهل حدیث.
2. نهج الفصاحه، ح 1457.