(بررسی دو کتاب جُمل العلم و العمل سید مرتضی- و تمهید الاصول شیخ طوسی)
نخستین جرقه های التفات به عقلانیت که در مکتب بغداد زده شد، روز به روز شعله ور و فراگیرتر می شد. شیخ مفید اهتمام تام به این رویکرد ورزید و سید مرتضی و شیخ طوسی گام های بلندی در ارتقاء آن داشتند. شریف مرتضی، ملقب به علم الهدی، (1) آثار عدیه ای نگاشت و عقاید و احکام را، بار دیگر بازخوانی کرد و بازگشایی عقلانیت را در فکر شیعه محیاتر ساخت. سید مرتضی را می توان پدر عقل گرایی در مکتب شیعه دانست. (2) هرچند شیخ مفید، در مقابل مکتب قم- به رهبری شیخ صدوق- عقل گرایی را در اندیشه کلامی شیعه توسعه داد؛ اما سید مرتضی بود که با صراحت اعلام کرد، اولین تکلیف انسان ها، تکلیفی ذاتاً عقلی است نه نقلی. او در الاصول الاعتقادیه این گونه آورد که: بدان که نخستین عمل از اعمال قلبی که به عهده انسان گذاشته شده، این است که پروردگار خویش را بشناسد و تنها راه برای این شناسایی، استدلال کردن به حدوث اجسام و نظایر آنهاست. (3) اگرچه در زمانه شیخ مفید نیز آراء عقل گرایانه معتزله، میدان به دست گرفته بودند، اما تعارض اندیشه های کلامی شیعه و معتزله، در زمانه سید مرتضی نمود بارزی یافت. علم الهدی با قاضی عبدالجبار همدانی معتزلی (م: 415 ه.ق) معاصر بود و مدتی در نزد وی تلمذ می کرد. عبدالجبار که در آن زمان قاضی القضات رکن الدوله دیلمی بود و به ترویج اندیشه های اعتزالی می پرداخت. سیدمرتضی در این زمانه بود که قلم بر دست گرفت و اندیشه شیعه را بار دیگر با عقلانیت عجین کرد. او، حتی آرای شیخ مفید را در امامت و مباحث عقیدتی دیگر، به نقد کشید. (4) تا اندیشه ای پیراسته از شیعه عرضه کند. گرایش سیدمرتضی به عقلانیت تا بدان جا است که همگان را (همراه با قَسَم) به پرهیز از تقلید در مسائل نظری دعوت می کند. او این گونه می آورد که: هر آن که درباره مطلب ما دراین کتاب (الذخیره) اندیشه نماید، قَسمش می دهیم که در هیچ یک از رهیافت ها و دلایل آن از ما تقلید نکند و بر اساس حسن ظن، از اندیشه ها و تامل به این سبب که ما به اندازه کافی زحمت کشیده ایم، باز نماند، بلکه در هر گزاره ای، مانند شخصی که از ابتدا می خواهد شروع کند، نظر نماید و از این طریق تلاش نماید تا حق را از باطل وراست را از دروغ تشخیص دهد و در هر مطلبی که اندیشه می کند، اعتدال گرایی را از دست ندهد.(5) در خصوص نوشته های سید مرتضی این نکته را می بایست در نظر داشت که بسیاری از نوشته های باقی مانده از او در پاسخ به سؤالات متعدد افراد مختلف از ایشان به رشته تحریر درآمده است. همچنین برخی از نوشته های وی با توجه به وسعت حوزه ی مطالعاتی او، با عجله نگارش یافته و با نوعی اجمال همراه شده است.(6) سید در موارد گوناگون از نوشته هایش به این نکته نیز اشاره کرده است. در جایی چنین می آورد که: ما در جواب، به اختصار و اشاره بسنده کردیم و به توضیح عبارت نپرداختیم... ضیق وقت و عجله کردن در جواب اقتضا کرد که به جای تفصیل به اجمال تکیه کنیم. (7)سید مرتضی بر اساس همین التفات بر اندیشه ورزی و البته با توجیه به اختصار در کلام است که کتابی نگاشت و آن را جُمل العلم و العمل نامید. این اثر یکی ازمشهورترین کتاب های سید مرتضی به شمار می رود و در عین اختصار در بردارنده ی مهم ترین مباحث کلام و فقه شیعه در نیمه نخست قرن پنجم است. جمل العلم و العمل مبنای بسیاری از کتاب های قرون بعدی نیز قرار گرفت. این اثر در اوایل قرن پنجم به عربی نگاشته شد. از آنجا که این کتاب در بر دارنده اعتقادات بود آن را جُمل العقائد نیز نامیدند. شریف مرتضی این کتاب را به توصیه استادش، شیخ مفید (متوفی 413) ، برای آموزش به نوآموزان و یادآوری استادان نگاشت. (8) این اثر- که بیشتر صبغه آموزشی دارد و بر اساس معیارهای اندیشه ورزی و عقلانیت سامان یافته است- را سید مرتضی، خود نیز به شاگردان تعلیم می کرده است.
جُمل به معنای ریسمان کلفت (9) و طناب ستبر کشتی(10) به کار رفته است. بر این اساس، کتاب را باید به معنای ریسمان محکم علم و عمل معنا کرد. ریسمانی که به نظر می رسد در اندیشه شریف مرتضی و دیگر متفکران حوزه بغداد به معنای اندیشه ورزی و گرایش به خرد گرایی تفسیر می شد. واژه جُمل را علی الاغلب بر کتبی اطلاق می کرده اند که در آن اصلی ترین و اساسی ترین مطالب را می آورده اند و از ذکر فروع خودداری می کردند. (11) از قرن سوم تا پنجم نیز با آثاری مواجهیم که در عنوان آن ها واژه جُمل به کار رفته است. کتاب های الجُمل فی الامامه(12) ، جُمل الفرائض(13) و کتاب الجُمل و العقود (14) از این قبیلند.(15)
کتاب جُمل العلم و العمل از دو بخش اصلی تشکیل شده است. بخش نخست کتاب را عقائد تشکیل می دهد و بخش دوم را احکام فقهی، سید در این اثر کوشیده است تا با التفات به تحقیق در باب عقائد، گرایش به تقلید را کاهش دهد و در جای جای کتاب از این گرایش خود نیز پرده برمی دارد. ایشان در بخش اعتقادات، کوشیده است تا دلائل هر عقیده را نیز در پیش چشم آورَد و از درافتادن در تقلید محض برحذر دارد. این شیوه ای بود که در نگارش علمای بغداد دیده می شد. علمای بغداد در مباحث مختلف از باب اندیشه ورزی قلم می زده اند و از تقلید کردن باز می داشته اند. سید مرتضی نیز در این اثر، ابتدا عقیده ای را بیان می کند و آن را توضیح اجمالی می دهد و سپس از باب تبیین این اعتقاد، دلائل گرایش به آن را مکشوف می کند. سید در این اثر با نهایت اختصار و ایجاز سخن گفته و از بسیاری از ابهامات رمزگشایی نکرده است. گرایش نویسنده بر آن است تا از مسائلی سخن گوید که همگان با آن مواجه اند و از در افتادن در مسائلی که استثنائاً حاصل می آید اجتناب شده است. به عنوان نمونه در بخش فقهی کتاب، فقط به چهار مبحث مهم نماز، روزه، حج و زکات پرداخته شده است. این چهار بحث را در منابع حدیثی تحت عنوان دعائم الاسلام(16) می شناسند. بخش نخست کتاب اما در باب عقائد است و آن گونه که آقابزرگ تهرانی گفته(17) ، از شش قسمت تشکیل شده است. توحید، عدل، نبوت، امامت، معاد، آجال و ارزاق و اسعار. در نسخه های موجود از این اثر، بخش معاد موجود نیست و برخی از نسخه های چاپی نیز علاوه بر آن، فاقد بخش آجال و ارزاق و اسعارند.(18) به نظر می رسد که سید مرتضی این کتاب را در زمان حیات شیخ مفید(336-413) و پس از دو کتاب مهم کلامی، الذخیره و المخلّص، و کتاب فقهی المصباح نگاشته است؛ زیرا در آغاز کتاب برای ادامه توفیقات شیخ مفید دعا کرده و در پایان (19) جوینده مطالب بیشتر را به کتاب های یاد شده ارجاع داده است. (20) کتاب جمل العلم اگرچه به شیوه اختصار نگاشته شده است اما از پشتوانه اصیل فکری برخوردار است. قاضی عبدالجبار همدانی (متوفی 415) ، متکلم برجسته معتزلی، در وصف این اثر از سید مرتضی گفته است که: اگر شریف مرتضی جز این مختصر چیزی ننوشته بود، باز هم سرآمد نویسندگان بود. (21) از این کتاب دو چاپ در دست است، یکی به همت سید احمد حسینی که در سال 1386 در نجف چاپ شده و در 1405، به همراه دیگر رساله های مرتضی، در رسائل الشریف المرتضی تجدید چاپ شد و دیگری به همت رشید الصفار که در 1387 در نجف به چاپ رسید. بر قسمت فقهی این کتاب، ابن براج شرح بسیطی نگاشته است که به شرح جمل العلم و العمل معروف است. بر قسمت نخست و بخش عقیدتی و کلامی این کتاب نیز شاگرد برجسته سید، شیخ ابوجعفر طوسی شرحی نگاشته است که با نام تمهید الاصول از آن یاد می شود.
شیخ طوسی هنگامی که می خواهد از این کتاب خود ذکری کند با نام شرح جُمل العلم و العمل از آن یاد می کند. در ابتدای همین اثر و همچنین در کتاب الاقتصاد، با همین اسم از کتاب نام برده شده است، اما در پشت نسخه قدیمی این کتاب، نامش تمهید الاصول و یک جا تمهید فی الاصول نوشته شده است. آن گونه که مشکوه الدینی مترجم این کتاب بیان کرده است، مشخص نیست که از چه زمانی، این اثر به نام تمهید الاصول خوانده شده است. (22)
مؤلف تمهید الاصول، برخلاف روش معمول در شرح ها، متن جمل العلم و العمل را نقل نکرده، بلکه مطابق مطالب کتاب به شرح و بسط موضوعات آن پرداخته است. شیخ طوسی در تمهید الاصول، آرای استاد را برگزیده و در آن ها نظر به عنایت کرده است. وی کوشیده است تا عبارات موجز استاد را بسط دهد و فحوای کلام سید را به زبان مبسوطی بیان دارد. تمهید الاصول چهار بخش دارد و هر بخش آن به فصل های مختلف تقسیم می شود پس از بحث در چیستی فعل واجب و این که شناخت خدا نخستین واجب است، مباحث دیگر آمده است، از جمله حدوث اجسام و ویژگی های جسم، وجود خدا و صفات او، تکلیف، وعد و وعید، امر به معروف و نهی از منکر، نبوت و امامت.
شیخ طوسی در آغاز کتاب، فصل بندی را رعایت نکرده است؛ جمل العلم و العمل با بحث حدودث جسم آغاز می شود، اما شیخ، کتاب را با بحث وجوب شناخت خدا آغاز کرده است. وی در توضیح این کار خود گفته است که سید مرتضی در کتاب های دیگرش، از جمله الذخیره و الخملَخّص، در ابتدا همین بحث را مطرح کرده است و روش درست نیز همین است. به نظر می رسد که شیخ طوسی نیز در شرح جمل العلم، به دیگر کتب سید مرتضی نیز نظر داشته است و بر اساس آن کتب به تفسیر اندیشه استاد خود پرداخته است. (23)
شیخ طوسی بر اساس نگاره ای که در خاطر داشته به شرح این اثر پرداخته است. در آثار شیخ این نکته نمایان است که بر مسئله تکلیف انسانی اهتمام می ورزد. شیخ بر این باور بود که انسان موجودی متعهد و ملتزم به اداء تکلیف است و باید انسان را به آنچه که تعهد ذاتی دارد متوجه گردانید. به همین علت است که موضوع علم کلام نیز در آراءشیخ مفید به تکلیف ارجاع داده می شود. طبق این اصل در اندیشه شیخ است که می توان دریافت، نظم کتاب تمهید نیز بر اساس همین اصل پیش رفته است. وی کتاب را درچهار بخش عرضه کرده است که بخش نخست در توحید و اثبات صفات خداست؛ و ثابت کردن صفت عدل هدف از طرح این بخش است. بخش دوم، در ماهیت کلام خداوند و تشریع است که به جانب تکلیف رهنمون می شود و صفت عدل از آن حاصل می شود. بخش سوم وعد و وعید است که بر اثر برانگیختن پیامبران حاصل می شود و در نتیجه عملکردن بر تکلیف و یا روی برگرداندن از آن حاصل می آید؛ و بخش چهارم در به پا داشتن حکومت دینی و عدل اسلامی است که در نتیجه عمل به تکلیف شارع، محصل می شود. تکلیف مداری در انگاره شیخ طوسی اما همراه با اندیشه ورزی است. او تکلیف را این گونه تفسیر می کند که انسان در ذات و درون خویش، خودش را مجاز به خودکامگی و دلخواه کارکردن نمی بیند، بلکه خود را متعهد و ملتزم می داند که کارهایی را بکند و از کارهایی دست باز دارد و خودداری کند، هرچند نیاز شدید به آن داشته باشد و لذت ببرد. (24) آنچه واضح است این که شیخ در بیان تکلیف نیز دل به جانب اندیشه ورزی دارد و گرایش به عقلانیت را در ذاتی انسانیت می داند و بر آن تاکید می کند. وی در ابتدای کتاب تمهید نیز این موضوع خود را این گونه بیان می کند که: بدان که نگارنده کتاب جمل العلم سخن را از حدوث اجسام آغاز کرده است؛ بدون آن که کاری را که هر کسی باید پیش از همه کار انجام دهد یادآور شود، و آن عبارت از لزوم اندیشیدن است، برابر آنچه در الذخیره و الملخّص با توجه داشتن به درستی اش، انجام داده است؛ و این که لزوم اندیشیدن باید پیش از همه چیز ذکر شود، از آن روی است.(25) حتی در بحث از پیامبر نیز بر این نکته تاکید می کند که پیامبران که تعالیم خدایی را از راه لطف بر مردم عرضه می کنند، همان چیزهایی را بر مردم تعلیم می کنند که خود مردم از آن آگاهند. (26) و در جای دیگری بر این امر یادآوری دوباره ای می کند که پیامبران آنچه را خود مردم می دانسته اند که باید انجام دهند، به آن ها یادآوری می کنند. با توجه به این عبارات می توان دریافت که شیخ بر آن است که: التزام به تکلیف و لزوم اندیشیدن درباره خدا، در سرشت انسان است و فطری اوست؛ نه این که صرفاً با استناد به شرع، وجوب آن استنباط شود، چرا که در این صورت دور لازم می آمد.
روش شیخ طوسی در ارائه مطالب به این نحو است که در آغاز هر فصل ابتدا خلاصه ای از مطالبی را که بناست به شرح و بسط آن بپردازد بیان می کند. نکاتی را که سیدمرتضی در الجمل آورده است را فهرست وار ذکر می کند. به عنوان نمونه در بیان موضوع امامت این گونه فتح باب می کند که: سید مرتضی- خدایش بیامرزد- در این فصل چیزهایی یاد کرده است.
اول: این که باید میان مردم، فرماندهی (ریاست) وجود داشته باشد.
دوم، درباره صفت های امام، سخنانی آورده است.
سوم، در این است که خود امامان چه کسانی هستند.
چهارم، در این سخن گفته است که با گردن کشان و کسانی که از امام نافرمانی می کنند چه رفتاری باید کرد.
پنجم، از ناپدید بودن امام یاد کرده است.
شیخ با طرح فهرست وار این مطالب، بحث خود را طرح ریزی می کند. وی سپس به تعریف موضوع مورد بحث می پردازد و ادله اثبات قضیه را ذکر می کند و آنچه را که سید در الجمل بیان کرده است را تبیین و تفسیرمی کند.
از ویژگی های ممتاز این اثر آن است که پس از بحث در موضوع مورد نظر، شیخ می کوشد تا مباحثی که احتمال می رود در جوانب بحث پیش بیاید را نیز ذکر می کند. قضایای فرعی را بیان می کند تا موضوع بحث کاملاً روشن شود. شیخ این شیوه را به گونه ای ترسیم کرده است که گویی دو نفر روی در روی هم نشسته اند و یکی چیزی می پرسد و دیگری به او پاسخ می گوید. به نظر می رسد که این هم از ابتکارات شیخ طوسی است. به عنوان نمونه در بحث از سایر معجزات پیامبر(ص) ابتدا معجزات رسول اکرم را بر می شمارند و بیان می کند که به غیر از اعجاز قرآن، نبی مکرم دارای معجزات دیگری نیز بود؛ از قبیل آمدن درخت به نزد ایشان هنگامی که بر درخت امر کردند، و یا دو نیم شدن ماه به اذن ایشان(ص) ... سپس برای پاسخگویی به اشکال کننده این گونه میدان مناظره را فراهم می کند که:
- اگر بگویند چه دلیلی دارید که این اعمال از دستاویزها و تیزدستی و چشم دزدی نیست و به چه دلیل این امور را به اعجاز نسبت می دهید؟
- خواهیم گفت: در بسیاری از این معجزه ها تیز دستی و چشم دزدی یافت شدنی نیست مانند شکافته شدن ماه و خواستار شدن باران و خورانیدن مردم بسیاری از غذای کم و بیرون شدن آب از میان انگشتان پیامبر و ... .
- پس اگر بگویند: دیده شده است جسمی باشد و درختی را برباید، همان گونه که از وجود سنگی آگاهی به دست آمده است که آهن را به سوی خود می رباید...؟
- خواهیم گفت، اگر چنین باشد با گذشت روزگار بسیار می بایست از آن گاهی به دست آمده باشد در حالی که چنین نیست و اگر چنین گفته شده باشد می بایست بتوان گفت که سنگی هست که ستارگان را به سوی خود می کشاند و کوه ها را جاری می کند و (27)...
همان گونه که نشان داده شد، شیخ کوشیده است به منظور تسهیل در تفهیم مطلب، مناظره ای را پیش روی خواننده ترسیم کند و از عقیده خود در مقابل اشکال کننده دفاع کند.
در راه اثبات موضوع مورد بحث نیز شیخ می کوشد تا از طریق سیر منطقی اثبات و نفی طرفین قضایا، به منظور خود نائل آید. در پاره ای موارد که این شیوه را در رسیدن به مقصود عقیم می داند از نظر عمومی اهل تحقیق بهره می برد و بر این استناد می کند که اجماع مسلمین و اهل تحقیق بر این موضع است؛ و از جهد بیشتر در راه اثبات موضع خود کوتاه می آید.
از نکاتی که می توان در شرح شیخ طوسی بر آراء سیدمرتضی بیان داشت این است که، به نظر می رسد شیخ در پاره ای مواضع با استاد خود اختلاف در رای دارد و سخن سید مقبول شیخ نیست. اما شیخ در شرح آن، به دیده خطاپوشی نظر کرده است و اختلاف نظر خود را با سید بیان نکرده است و از تصحیح نظر سید در گذشته است. به عنوان نمونه در وجه اعجاز قرآن، سید مرتضی قائل به صرفه است و شیخ طوسی نیز در بسط این ایده می کوشد و آن را تبیین می کند. (28) اما به نظر می رسد که در این موضع شیخ طوسی هم با رای استاد خود نیست و اختلاف رای خود را با سید مرتضی، بیان نکرده است. چرا که شیخ در کتاب دیگر خود، الاقتصاد (29) آورده است که وجه اعجاز قرآن صرفه نیست و چون در تمهید، کتاب استاد خود را شرح می کرده؛ رعایت مقام ادب کرده و طعنی بر علم الهدی نیاورده و از انکار رای در گذشته است.
یکی از ویژگی هایی که در حوزه بغداد بدان توجه شد، التفات به معانی مختلف الفاظ بود. شیخ مفید وقتی که می خواست آراء استفاد خود شیخ صدوق را واکاوی کند. بارها از معانی مختلف یک لفظ پرده برمی داشت و رای صحیح را پیش چشم می داشت. او بارها از همین طریق بر استادش خرده گفت که چرا به معانی الفاظ التفات نورزیده و در وادی ناصواب قدم نهاده است. شیخ طوسی نیز از همین باب است که به موشکافی در برخی الفاظ اقدام می کند و در بسط نظر سید مرتضی می کوشد. به عنوان نمونه در بحث از نبوت، ایشان ابتدا می کوشد تا معانی مختلفی که از واژه نبی به ذهن می رسد را مورد بررسی قرار دهد و سپس با انتخاب رای صحیح به واکاوی این مفهوم می پردازد.(30)
شیخ در شرح خود کوشیده است تا مخاطب را همواره در نظر داشته باشد و گام به گام او را در تفهیم موضع سید مرتضی یاری رساند. طبق همین اصل است که در تبیین وجود خداوند می کوشد تا مخاطب را قدم به قدم به مقصود پیش ببرد. وی ابتدا بیان می کند که چگونه ادراکات انسان از محسوسات آغاز می شود و انسان چگونه موفق به تجرید فاهیم کلی می گردد. سپس بدون آنکه مستقیماً به اثبات ذات الهی بپردازد ابتدا بیان می کند که چه صفات نیکی در عالم قابلیت تحقق دارد و به اثبات کمال های دنیوی می پردازد، سپس با بیان کردن برترین مصداق برای هر یک از صفات، نتیجه آن می شود که برترین ذات یا موجودی هست که مصداق موجود بالذات، یا قدیم بالذات، یا واجب بالذات است. موجودی غنی بالذاتی که به هیچ جهتی وابستگی ندارد. روشی که شیخ در مورد شناختن خداوند انتخاب کرده است بر اساس امکان پیش روی ذهن، سیر تکاملی ادراکات انسان است که همیشه از یک مفهوم ناقص به سوی مفهوم کامل تری پیش می رود. شیخ طوسی مطالب خود را طبق این شیوه پیش می برد و درچندین فصل به تبیین آن می پردازد.
با توجه به این که مؤلف در آغاز بحث امامت (در بخش چهارم کتاب) گفته است که در این بخش به همان ترتیبی که سید مرتضی در جمل العلم آورده، از پنج موضوع (وجوب ریاست، صفات امام، معرفی نام های ائمه، احکام بغاه و غیبت اما زمان) بحث خواهد کرد، (31) ولی در نسخه های موجود فقط درباره موضوع نخست بحث شده و در موضوع سوم هم تنها مطالبی که درباره امام اول آمده است که بر اساس آن به نظر می رسد که نسخه های موجود، ناقص اند. عبدالمحسن مشکوه ی الدینی، تمهید الاصول را بر اساس سه نصخه تصیحح کرده است. وی پس از پایان متن ذکر می کند که مطالب سه نسخه را با هم تطبیق داده است و از پنج فصل مطروحه، دو فصل آن به طور کامل و قسمت عمده فصل سوم که مربوط به امامان بعد از امیرالمؤمنین علی (ع) است، و دو فصل آخر که یکی در بغاه و دیگری در غیب است، ناقص است. (32) مترجم اما کتاب را ناقص نگذاشته و بر کتاب دیگر شیخ استناد جسته است. وی فصول پایانی کتاب الاقتصاد الهادی الی طریق الرشاد را مطابق با تمهید می داند و با استناد به مباحث پایانی آن کتاب، این اثر را نیز به پایان برده است. انتشارات دانشگاه تهران این اثر را به چاپ رسانده است. سپس آن را به فارسی ترجمه نموده و انجمن فلسفه و حکمت اسلامی آن را به زیور طبع آراسته است.
منابع تحقیق :
- آقا بزرگ تهرانی، الذریعه
- ابر برّاج، شرح جمل العلم و العمل، چاپ کاظم مدیرشانه چی، مشهد، 1352 ش.
- افندی اصفهانی، عبدالله بن عیسی، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، چاپ احمد حسینی، قم 1410.
- دانشنامه جهان اسلام، زیر نظر غلامعلی حداد عادل، بنیاد دائره المعارف اسلامی، تهران، 1385.
- زمخشری، کشاف.
- شفیعی، محمود، اندیشه سیاسی سیدمرتضی، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، بوستان کتاب قم، چاپ دوم، 1389.
- طبرسی، مجمع البیان.
- محمد بن حسن طوسی، تمهید الاصول فی علم الکلام، عبدالمحسن مشکوه الدینی، تهران، 1358 ش.
- علم الهدی، علی بن حسین، رسائل الشریف المرتضی، چاپ مهدی رجایی، رساله 30، جمل العلم و العمل، قم 1405-1410.
- __، الذخیره، تحقیق السید احمد الحسینی، قم، موسسه النشر الاسلامی التابعه لجماعه المدرسین، 1415ق.
- عبدالحسین حائری، فهرست کتابخانه شورای ملی، ج5، تهران، 1345ش.
- کلینی، اصول کافی.
- مکدرموت، مارتین، اندیشه های کلامی شیخ مفید، ترجمه احمد آرام، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1372.
- نجاشی، احمد بن علی، فهرست اسماء مصنّفی الشیعه المشتهر برجال النجاشی، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم 1407.
پی نوشت ها :
1. درمورد لقب علم الهدی، بیشتر مورخین نگاشته اند که ابوسعید محمد بن حسن وزیر القادر بالله (خلافت 422- 381) در سال 420 بیمار شد شبی در خواب دید که امیرمؤمنان(ع) به او می فرماید: به علم الهدی بگو تا برای تو دعا کند تا از بیماری بهبود یابی وزیر گفت: یا امیرالمؤمنین علم الهدی کیست؟ فرمود: علی بن الحسین الموسی است چون از خواب برخاست، نامه ای به سیدمرتضی نوشت که برای او دعا کند و در آن نامه او را علم الهدی خواند.
2. اندیشه سیاسی سیدمرتضی، ص 14.
3. اندیشه های کلامی شیخ مفید، ص 491، به نقل از: شریف المرتضی، الاصول الاعتقادیه، ج2، ص 79.
4. قطب الدین راوندی، به نقل سید بن طاوس، اثری را در رابطه با موارد اختلاف آرای شیخ مفید و سید مرتضی تدوین کرده که به 95 مسئله می رسد به ادعای راوندی موارد اختلاف بیش از این مقدار بوده است.
5. الذخیره، ص 607.
6. اندیشه سیاسی سید مرتضی، ص 17.
7. الذخیره، ص 48- 57 همچنین نک الرسائل، ص 9- 33.
8. علم الهدی، 1405- 1410، ص 9.
9. الحبل الغلیظ؛ ابن منظور، ذیل «جُمل» .
10. زمخشری، ج2، ص 103؛ طبرسی، ج4، ص 645؛ نیز دهخدا، ذیل «جُمل/جُمَل».
11. دانشنامه جهان اسلام، ج10، ص 757 ذیل جمل العلم و العمل. زیرنظر غلامعلی حداد عادل، تهران، 1385.
12. نوشته اسماعیل بن علی بن اسحاق بن ابی سهل بن نوبخت.
13. نوشته شیخ مفید
14. نوشته شیخ طوسی
15. رجال نجاشی، ص 31.
16. کلینی، ج2، ص 18- 24.
17. ج5، ص 144.
18. برای نمونه، علم الهدی، 1405- 1410، ج3، ص 12.
19. علم الهدی، 1405- 1410، ج3، ص 81.
20. دانشنامه جهان اسلام، ج10، جمل العلم و العمل.
21. افندی اصفهانی، ج4، ص 62.
22. مشکوه الدینی، مقدمه، برخی نیز بر این باورند که نخستین بار ناشی نام این اثر را به تمهید الاصول انتخاب کرده است. نک: عبدالحسین حائری، 1345، ج5
23. همان، ص 12.
24. همان، مقدمه مترجم.
25. همان، ص 4.
26. همان، ص 648.
27. همان، ص 763.
28. همان، ص 334- 347.
29. همان، ص 173.
30. همان، ص 682.
31. همان، ص 348.
32. همان، ص 897.