زبان و ابیات فارسی در هند

حضور هزار ساله زبان فارسی در هند و رسمیت داشتن چند ساله آن، مسئولیت سنگینی را بر دوش ایران و نهادهای فرهنگی ما می گذارد. علاقه فرهیختگان هند به این زبان و ضرورت آگاهی از آن برای دست یافتن به متون و اسنادی...
دوشنبه، 16 ارديبهشت 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
زبان و ابیات فارسی در هند
 زبان و ابیات فارسی در هند






 

گفتگو با دکتر محمود عالم

حضور هزار ساله زبان فارسی در هند و رسمیت داشتن چند ساله آن، مسئولیت سنگینی را بر دوش ایران و نهادهای فرهنگی ما می گذارد. علاقه فرهیختگان هند به این زبان و ضرورت آگاهی از آن برای دست یافتن به متون و اسنادی که طی چند سده به فارسی نوشته شده، ادیبان و شاعران پارسی گوی هند و مشترکات فراوان فرهنگی، مسئولیت متقابل را نیز بر دوش هندیان می گذارد که به پاسداری از این زبان بپردازند. گفتگوی زیر در همین زمینه صورت گرفته است.
لطفاً ضمن معرفی خود، از فعالیتهای فرهنگی تان بگویید.
من محمد عالم تبعه هند هستم؛ ولی خوشبختانه ایرانی نژادم. جد امجد ما از شهر اهواز بود. از این لحاظ فارسی در خانواده ما زنده است. من فارسی را اول از پدر و مادرم یاد گرفتم. بعداً به علت علاقه به فرهنگ ایران و زبان فارسی، رشته فارسی را انتخاب کردم و موفق با اخذ دکتری زبان وادبیات فارسی در سال 1941 م از دانشگاه بهارستان پکنا شدم.
پایان نامه من درباره «مرثیه سرایی در ادبیات فارسی» بود. بعد از دکتری، به خدمت سربازی رفتم. خوشبختانه در آنجا هم کارم درس دادن به لشکریها بود. ده سال در خدمات نظامی بودم، بعداً در دانشگاه جواهر لعل نهرو که یک از بهترین دانشگاههای هند است، مشغول تدریس همین رشته شدم. از سال 1977 تا امروز به این کار مشغولم و کتابهای متعددی نوشته ام. برای اولین بار در شبه قاره هند «ادبیات انقلاب اسلامی» را معرفی کردم که به همت خانه فرهنگ ایران در دهلی نو به چاپ رسید. «ارشادات امام خمینی» را هم به چاپ رساندم. مجموع شعرم به نام «غبار» نیز در حال چاپ است. فارسی در هند هنوز زنده است و البته بستگی به روزی و روزگار دراد. باید بگویم این رشته متاسفانه مورد تشویق دولت ما قرار نمی گیرد؛ ولی مردمی هستند که آماده هستند؛ زیرا میراث خانواده آنهاست و می خواهند این زبان غنی را حفظ کنند. از این لحاظ خواه دولت تشویق بکند یا نکند، گروهی آماده اند برای دو مرتبه زنده کردن زبان فارسی ؛ چرا که بعد از نفوذ انگلیسی ها، آرام آرام زبان انگلیسی رواج پیدا کرد و فارسی عقب ماند. به نظر من این مساله سیاسی هم هست. انگلیسی ها اصلاً نمی خواستند که فارسی درهند ادامه داشته باشد؛ چون این فارسی بود که در شبه قاره، افغانستان، تاجیکستان، ایران و حوزه دریای مازندران می توانست همه مردم را بر یک محور جمع کند. آنها می دانستند که قدرت زبان یعنی چه و فارسی چقدر قوت دارد! پس انگلیسی زبان رسمی شد، در حالی که پیش از آن فارسی زبان رسمی هند بود؛ ولی این زبان آنقدر ریشه در هند دارد که از بین بردنش مشکل و کاری محال است.
با وجود اینکه این زبان محبوبیت زیادی بین عامه ندارد؛ و در طبقه باسواد مردم و آنهایی که می خواهند زبن جد امجد خود را حفظ کنند، آمادگی برای هر نوع ایثار هستند و پیش از انقلاب اسلامی، کسانی بودند که با سفارت یا خانه فرهنگ ایران تماس داشتند؛ ولی پس از انقلاب آنها قطع رابطه کردند. خوشبختانه آقای عسکری راد که بعد از انقلاب، رایزن فرهنگی ایران در هند بود، با من تماس گرفت و ما همکاری داشتیم. در سراسر هند برنامه زنده کردن زبان فارسی را آغاز کردم.
چگونه ؟ چه روشهایی در پیش گرفتید؟
یکی اینکه در مدارس شهرستانها فارسی هنوز زنده است؛ ولی ما می خواستیم آن سبک درسی که از چند قرن پیش در آنجا رواج پیدا کرده بود، کمی تبدیلش کنیم؛ زیرا کهنه و فرسوده شده است و مردم با آن روش فارسی یاد نمی گیرند، گرچه درباره اش زیاد می دانند. ما سعی کردیم اول زبان را یاد بدهیم، بعد سراغ ادبیات برویم. بنابراین از کتابهایی شروع کردیم که ویژه آموزش زبان فارسی به غیر فارسی زبانان است، با اشخاصی که آماده همکاری بودند، تماس گرفتیم و برای افراد علاقه مند به آموزش فارسی، مسابقه مقاله نویسی در سرتاسر هند گذاشتیم و نفر اول را به ایران می فرستادیم. معمولاً هر سال حدود 300 نفر در این مسابقه شرکت می کردند و ما یکی را به ایران می فرستادیم. هر وقت که نمی توانستیم یکی را به ایران بفرستیم، جایزه ای می دادیم. فعلاً در هند حدود 70 دانشگاه هست که فارسی درس می دهند و جای خوشبختی است فارسی در سراسر مدارس، مخصوصاً مدارس اهل سنت هنوز زنده است؛ ولی متاسفانه آموزش آنها به طرز قدیم است. قصد ما آموختن فارسی محاوره ای است. من خود برنامه دیگری هم دارم.
برنامه شخصی؟
بله، من قصد دارم یک بنیاد غیر دولتی (N.G.O) به ثبت برسانم و یک نام ایرانی هم برایش انتخاب کردم. گفتند: «چرا اسم ایرانی باشد؟» می دانید که هندیها وطن پرستی را دوست دارند. گفتم: «آخر من ایرانی نژاد هستم.» گفتند: «نه، نامی انتخاب کن که به درد ما هم بخورد و برای ایرانیها نیز خوب باشد.» این شد که یک N.G.O به ثبت رساندم، به نام «بنیاد تحقیقات آریایی». مقصود ما انجام خدمات در عرصه زبان و ادب و فرهنگ است. چون آنها هم آریایی هستند، به لفظ آریا دیگر اعتراض نکردند و خوشبختانه به ثبت رسید.
در نظام قدیمی که مورد اعتراض شما قرار گرفت، چه کتابهایی تدریس می شود؟
گلستان و بوستان سعدی بدون دانستن زبان، آنها مثل طوطی فقط آن را یاد می گیرند، بدون درک مفهوم آن که اصلاً به درد ما نمی خورد. این فرد اگر با یک ایرانی مواجه شد، نمی تواند مقصودش را بفهماند. ما می خواستیم آن را عوض کنیم و به جایش آموزش زبان محاوره ای را بگذاریم. خوشبختانه عده ای هستند که این را قبول کردند. در بنیاد ما نیز قصد بر آن است که در هر شهر و دهکده ای که مدرسه دینی هست، با آنها تماس می گیریم و شروع به احیای زبان و ادب و مخصوصاً فرهنگ می کنیم.
در هند کتابهای دیگری نیز هست که به زبان فارسی نوشته شده...
زیاد، میلیونها نسخه داریم. نادرات است که متاسفانه کرم خورده شده، هیچ کس نیست که از آنها استفاده کند.
آیا نمی شود یک قرارداد سه جانبه میان ایران و هند و محققان فارسی دان بسته شود که به احیای این نسخه ها مشغول شوند تا هم شغل های متعددی برای پژوهشگران ایجاد شود، هم هندیها با تاریخ و فرهنگشان آشنا گردند و هم ایرانیان از این نسخه ها استفاده کنند؟
من صد در صد با شما اتفاق دارم. من می دانم که ایران آماده چنین کاری است؛ اما برای دولت هند مشکل است. چون می گویند زبان من زبان سنسکریت هم هست، پر اکثریت هم هست. این زبانهای باستانی، چرا فقط فارسی را می خواهید؟ ما می گوییم یکی از ورثه ما این کتابهاست. ما نمی خواهیم بیکار شویم. برخی کتابخانه ها هستند که این نسخه ها را نگهداری می کنند، مخصوصاً «کتابخانه رضا» در رامپور، با کتابخانه خدابخش که یکی از مهمترین کتابخانه های جهان است، به ویژه از لحاظ نسخ خطی نادر فارسی. موسساتی هستند که آماده همکاری اند، ولی باید از طرف ایران مورد تشویق و حمایت قرار بگیرند.
چه انتظاری از ایران دارید؟
حرف میلیونها دلار است. من از لحاظ آینده ایران موضوع را می بینم. در سراسر جهان اسلام، این تنها ایران است که برای بهبود دین و مذهب راهنمایی درست می کند، من از روز اول انقلاب معتقد بودم که این انقلاب موفق می شود و سراسر جهان را تغییر می دهد. من عاشق امام بودم و از آن خوشبخت هایی هستم که زیارت امام کرده است و آن چهره نورانی را که می دیدم، گریه می کردم. ایران خوشبختانه متوجه است و برای گسترش زبان فارسی در هند فعالیت می کند. باید تشویق بیشتری بکند. مقاله من در این همایش، 33 نقطه آنجا نوشته ام که برای احیای دوباره زبان و ادبیات فارسی چه باید کرد.
در دانشگاه شما وضعیت چگونه است؟
دانشگاه ما حدود 140 دانشجوی فارسی دارد. از دیپلم شروع می کنند تا لیسانس و فوق و دکتری. شمار دانشجویان دانشگاه جواهر لعل نهرو بیشتر از دیگر دانشگاههای هند است؟ چرا که هیچ دانشگاه در هند این تعداد دانشجوی زبان و ادبیات فارسی ندارد.
دانشجویان به چه دلیل این رشته را انتخاب می کنند؟
چندین دلیل دارد: یکی اینکه آنها می خواهند آموخته هایشان را ادامه بدهند و فکر می کنند می توانند کاری در ایران پیدا کنند. یا در رادیو و نشریات فارسی و وزارت امور خارجه کار پیدا می کنند. بعضی ها می خواهند تا دکتری بخوانند و در دانشگاه درس بدهند. بعضی ها علاقه زیادی به زبان و ادبیات دارند و می خواهند خدمات شایسته انجام بدهند و به تحقیق و نوشتن بپردازند. بعضی ها در هند هنوز به فارسی شعر می گویند، از جمله خودم.
دلا امروز بر من رحم کن، ای جان من بشنو
مکن عاشق را شرمنده، حدیث درد من بشنو
حدیث آرزومندی به تو هرگز نمی گویم
اگر تو گوش دل داری، ز هندی این سخن بشنو
حقیقت هست که هندی ام، ولیکن آرزو دارم
سپرده خاک ایرانم کنید، گور و کفن بشنو
هنوز من یاد دارم ای سیاه آن دور سابق
حکایتها ز من دیوانه ی دار و رسن بشنو
حکایت بود طولانی، ولیکن مختصر گفتم
خروش ماجرا از سینه دریای من بشنو
سروشان بهشتی هم مبارکباد می گویند
ز یک بیگانه هندی چنین شعر و سخن بشنو
غزل دیگری هم که تازه سروده ام، عرض می کنم:
ز مسجد عالما، میخانه رفتی
مبارک باد، تو مردانه رفتی
اگر رفتی درِ محبوب هرگز
بحمدالله با نذرانه رفتی
نمی گویی چرا تو حال دال را
همیشه بعد از دوگانه رفتی
نمی آیند از دربار خالی
چه شد آخر تهی پیمانه رفتی
نرنجیدی برای دهر و دنیا
خدا را شکر تو بیگانه رفتی
همه دیده، صدای دل شنیده
ز بالینم سوی ویرانه رفتی
حقیقت هست یکی، دیگر فضولی
چرا دنبال صد افسانه رفتی
تو می دانی مرا از روز اول
غلط کردی پی دیوانه رفتی
ز پونه آمدی به سوی دهلی
ز ما بر در بتخانه رفتی
منظورم شهر پونه است که من آنجا در خدمت نظام بودم.
جهان آباد را هم ترک کردی
چگونه عاقلی ویرانه رفتی
جهان آباد محل تولد من در ایالت بهار است و من در اینجا به آن اشاره کرده ام.
چوابر را ساختی ماوا و ملجا
نکو کردی به سوی خانه رفتی

برای صید دل، محمود عالم
عفاک الله تو مستانه رفتی
این نوع شعرها من می گویم. شعر دیگری که فعلاً یادم می آید، این است و برایتان می خوانم:
جانان، به جز لبان تو آب حیات نیست
لب را چنین گزیده ای، دیگر ممات نیست
یکباره گرفتار زر و مال گر شدی
معلوم شد تا آخرت دیگر نجات نیست
دیشب من غریب را حافظ به خواب گفت:
محمود شعر دوست از این کائنات نیست
گفتم: نصیحتی من دیوانه را بکن
گفتا: نماز عشق خوان، دیگر صلات نیست
مجموعه ای به نام «غبار» در دست چاپ دارم. من فقط یک نفر دیگر را می شناسم که به فارسی شعر می گوید: پروفسور ولی الحق انصاری. کس دیگری را نمی شناسم. فارسی دیگر تا حدی رو به زوال است. فارسی حدود 700-800 سال در هند زبان مکاتبه و رسمی بود. ریشه اش آنقدر عمیق است که با هزار کوشش نمی توانند از بینش ببرند. در هر زبان محلی الفاظ فارسی سرایت کرده، حتی مراتی، گجراتی، تامیل و... الفاظ فارسی دارد. این زبان آنقدر غنی و قوی است که هر شخصی مجبور است به آن گوش بدهد. این شیرینی و لطافت و زور بیان در هیچ زبان دیگری نیست. از این لحاظ طبیعی است که از بین نرود.
منبع مقاله: محمد حمید، یزدان پرست لاریجانی؛ (1385)، نامه ایران (مجموعه مقاله ها، سروده ها و مطالب ایران شناسی) جلد سوم، تهران: اطلاعات، چاپ اول.

 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط