معرفی عبدالله بن مسعود (2)

احضار عبدالله بن مسعود به پایتخت ، آورده اند: ولید، حاکم کوفه، به عثمان گزارش داد که عبدالله بن مسعود میان انبوه مردم از ابوذر پشتیبانی و از شما انتقاد کرده است
دوشنبه، 16 ارديبهشت 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
معرفی عبدالله بن مسعود (2)
معرفی عبدالله بن مسعود(2)

نویسنده: سید رضی سیدنژاد




 

احضار عبدالله بن مسعود به پایتخت

آورده اند: ولید، حاکم کوفه، به عثمان گزارش داد که عبدالله بن مسعود میان انبوه مردم از ابوذر پشتیبانی و از شما انتقاد کرده است
عثمان، عبدالله بن مسعود را به پایتخت فراخواند. چون او به شهر مدینه رسید به مسجد پیامبر رفت تا باز هم حقایق را به گوش مردم برساند، اما عثمان با دیدن وی به غلامش دستور داد که او را از مسجد بیرون برانند و در خانه ی مسکونی اش زندانی کنند تا بمیرد.
مأمور خلیفه نیز او را گرفت و پس از آزار و اذیت، وی را به مدت چهار سال در خانه اش زندانی کرد. ابن مسعود سرانجام پس از تحمل چهارسال دردها و رنج های فراوان، جان به جان آفرین تسلیم کرد و مظلومانه به شهادت رسید.(1)
درجات الرفیعه، پس از نقل این ماجرا چنین نوشته است: «غلام عثمان، عبدالله بن مسعود را به دستور عثمان در خانه اش زندانی کرد و چیزی به وی نداد بخورد تا جان داد».(2)

دفاع از ابوذر غفاری

ابن مسعود از کسانی بود که به تبعید ابوذر انتقاد کرد. وی وقتی در کوفه از جریان تبعید ابوذر و محصور کردنش در ربذه آگاه شد، بی تفاوت نماند و عثمان را سرزنش کرد.
او به خوبی می دانست که اعتراض به خلیفه ی وقت در میان مردم و با جو حاکم آن زمان، زیان فراوانی برای وی به بار می آورد. ولی چون دانش آموخته ی مکتب پیامبر اسلام(ص) و امیرمؤمنان، علی(ع) بود، نمی توانست دستور او را نادیده بگیرد که فرمود: اِذا رَأیتَ مَظلوماً فَاَعنَه عَلَی الظّالِم؛(3) «هرگاه ستم دیده ای را دیدی، بر ستمکار یاری اش کن».
از این روی، به مصلحت فردی اش اعتنا نکرد، و وظیفه ی خود را انجام داد. وی بالای منبر رفت و میان انبوه جمعیت، عثمان را به سبب محصور کردن ابوذر در ربذه نکوهش و از تبعید او به شدت انتقاد کرد و گفت:
وَ إِذ أَخَذنَا مِثَاقَکم لاَ تَسفِکونَ دِمَاءکم وَلاَ تُخرِجُونَ أنفُسَکم مِّن دِیَارِکم ثُمَّ أقرَرتُم وَأنتُم تَشهَدُونَ * ثُمَّ أنتُم هَؤلُاء تَقتُلُونَ أنفُسَکم وَتُخرِجُونَ فَرِیقاً مِّنکم مِّن دِیَارِهِم تَظَاهَروُنَ عَلَیهُم بِالإثمِ وَالعُدوَانِ وَإِن یَأتُوکم أُسَارَی تُفَادُوهُم وَهُوَ مُحَرَّمٌ عَلَیکم إِخرَاجُهُم أفَتُؤمِنُونَ بِبَعضِ الکتَابِ وَتَکفُروُنَ بِبَعضٍ فَمَا جَزَاء مَن یَفعَلُ ذَلِک مِنکم إِلاَّ خِزیٌ فِی الحَیَاهِ الدُّنیَا وَیَومَ القِیَامَهِ یُرَدُّونَ إِلَی أشَدِّ العَذَابِ وَمَا اللهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعمَلُونَ؛(4)
به یاد آورید هنگامی که از شما پیمان گرفتیم که خون هم را نریزید و یکدیگر را از دیار و خانه هایتان بیرون نکنید. پس بر آن پیمان اقرار کنید و گردن نهید و شما خود بر آن گواهید. باوجود این عهد و اقرار، باز شما به همان خوی زشت خود هستید که خون یکدیگر را می ریزید و برخی را از دیار خود می رانید و در بدی و دشمنی کردن با آنان متحد می شوید؛ درصورتی که اگر آنان را اسیر کنند و نزد شما بیاورند، فدیه می دهید و به اسیری شان راضی نمی شوید و آنان را می خرید، اما خودتان با ایشان چنان رفتار می کنید، و حال اینکه بر شما حرام است که آنان را از خانه هایشان بیرون کنید.
آیا به برخی از احکام کتاب خدا ایمان می آورید و به برخی دیگر کافر می شوید؟! پس جزا و سزای آن کس از شما که چنین کند چیست؟ سزای او به جز خواری در زندگی دنیا نیست و در قیامت به سوی سخت ترین عذاب ها بازگردانده می شوید و خداوند از آنچه می کنید، غافل نیست.(5)

پایداری در راه ایمان و ولایت

ابن مسعود همانند همه ی مؤمنان وظیفه شناس، در هر موقعیتی بر مبنای تکلیفش عمل می کرد. اگر احساس می کرد باید در جبهه ی جهاد با مشرکان، در احد، حنین و بدر حاضر شود، چنین می کرد. همچنین وقتی لازم بود برای مصالح اسلام از دیارش هجرت کند، بی درنگ با مهاجران همراه می شد. پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) نیز وقتی دید اغلب مسلمانان از اسلام حقیقی رسول خدا(ص) منحرف شده اند، با شجاعت بسیار به روشنگری پرداخت.
عبدالله بن مسعود، پس از مشورت با امیرمؤمنان، علی(ع) به مسجد می رفت و در حضور مهاجران و انصار، آنچه را از پیامبر خدا درباره ی اهل بیت(ع) و جانشینی رسول خدا(ص) شنیده بود، بیان می کرد.
او از مدافعان شجاع علی بن ابی طالب(ع) بود. وی گفته است: «سوگند به خداوندی که جانم در اختیار اوست، اگر مسلمانان از علی(ع) پیروی کنند، همه ی آنان بدون استثنا، به بهشت وارد می شوند».(6) وی از جمله راویان واقعه ی غدیرخم است و تصریح می کند، آیه ی یا أیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغ ما أنزِلَ إِلَیکَ... (7) درباره ی علی بن ابی طالب(ع) نازل شده است. او می افزاید: «ما در زمان زندگی رسول خدا(ص) وقتی این آیه را می خواندیم، انَّ علیا مولی المؤمنین(همانا علی(ع) رهبر مؤمنان است) را نیز در پی آن می خواندیم».(8)
در دوران خلفا نیز با توجه به مصالح آن زمان، بهترین شیوه را در دفاع از اسلام و اهل بیت(ع) پیش گرفت.

عیادت عثمان از ابن مسعود

آورده اند: هنگامی که ابن مسعود در بستر بیماری بود، خلیفه و اطرافیانش بسیار کوشیدند تا دل وی را به دست آورند. حتی روزی خلیفه به عیادت ابن مسعود رفت. عثمان از وی پرسید: «از چه ناراحتی؟»
عبدالله گفت: «از گناهانم».
پرسید: «چه می خواهی؟»
پاسخ داد: «رحمت پروردگارم را خواهانم».
پرسید: «نمی خواهی طبیبی به بالینت بیاورم؟»
گفت: «طبیب، مرا بیمار ساخته است».
عثمان مقداری پول به وی داد و گفت: «این حقوقت است که باید به تو می پرداختیم». ابن مسعود نپذیرفت و گفت: «هنگامی که به آن نیاز داشتم، آن را از من دریغ داشتید و اینک که به آن نیازی ندارم، آن را می پردازید؟ من به شما و پولتان نیازی ندارم».
عثمان گفت: «پس از تو برای دخترانت می ماند».
عبدالله بن مسعود پاسخ داد: «تو از این نگرانی که دخترانم فقیر و نیازمند شوند؟ من به دخترانم دستور داده ام که هر شب سوره ی واقعه را بخوانند و از پیامبر خدا(ص) شنیدم که فرمود: "هر کس هر شب سوره ی واقعه را بخواند، هرگز تنگ دست نخواهد شد"».(9)
در نقلی دیگر آمده است: عثمان در بیماری ابن مسعود برای عیادت به خانه ی او رفت. هر یک برای دیگری دعا و طلب آمرزش کردند. وقتی عثمان از در بیرون می رفت، یکی از حضار به او اشاره کرد و گفت: «ریختن خونش حلال است».
ابن مسعود گفت: «اگر تیری که به سوی عثمان پرتاب می کنیم، به او نخورد- هر چند به اندازه ی کوه احد طلا به دست آورم- باز خوش حال نخواهم بود».(10)
به این ترتیب، ابن مسعود تا هنگام مرگ از خلیفه و اطرافیانش ناراضی بود.(11)

وفات ابن مسعود

عبدالله بن مسعود پس از اینکه بر اثر آزار کسانی که آنان را رسوا کرده بود، در بستر بیماری افتاد، همچنان به افشاگری های خویش ادامه داد. وی به عیادت کنندگانش می گفت: «چه کسی حاضر است به وصیت من عمل کند؟» بیشتر حاضران که مراد وی را به خوبی دریافته بودند، از ترس عوامل حکومت، خاموش می ماندند. سرانجام، عمار یاسر پذیرفت به وصیت ابن مسعود عمل کند. یکی از وصیت هایش این بود که خلیفه بر جنازه اش نماز نخواند.
در نقلی دیگر آمده است که ابن مسعود بیمار شد. عثمان به دیدنش آمد و با اشاره به وصیت او گفت: «این چه حرفی است که از تو به گوشم رسیده است؟»
ابن مسعود گفت: «از رفتاری که با من کرده ای، یاد کرده ام. به دستور تو تنم را کوفته اند؛ چنان که بی هوش شدم و از نماز ظهر و عصر بازماندم. حقوقم را نیز از خزانه ی عمومی قطع کردی».
عثمان پاسخ داد: «من به تو اجازه می دهم آنچه درباره ات انجام شده، قصاص کنی».
ابن مسعود گفت: «من کسی نیستم که کیفر کردن خلفا را باب کنم».
عثمان گفت: «این حقوق مستمری تو؛ بگیر».
ابن مسعود پاسخ داد: «وقتی به آن نیاز داشتم، قطعش کردی. حالا که به آن نیازی ندارم، می دهی؟ آن را نمی خواهم».
پس عثمان از نزد وی رفت و عبدالله بن مسعود تا هنگام مرگ همچنان از دست او خشمگین بود.(12)
سرانجام ابن مسعود به سال 32 هجری، پس از 63 سال زندگی پربرکت در مدینه از دنیا رفت. او را در قبرستان بقیع به خاک سپردند و بدین ترتیب، زندگی پرفروغ ستاره ای دیگر از سلاله ی ایمان و تقوا به پایان رسید.
آورده اند وقتی خلیفه باخبر شد که عمار یاسر بر جنازه ی ابن مسعود نماز خوانده و وی را شبانه دفن کرده است، بسیار ناراحت شد و به عمار گفت: «چرا از من اجازه نگرفتی؟»
وی پاسخ داد: «خود ابن مسعود این گونه وصیت کرده بود».(13)
بنابر نقلی دیگر، روزی عثمان قبر تازه ای دید و پرسید: «این قبر کیست؟»
گفتند: «قبر عبدالله بن مسعود است».
پرسید: «پس چرا مرا خبر نکردید و بدون آگاهی من او را به خاک سپردید؟»
گفتند: «بنابر وصیت خودش، عمار یاسر بر او نماز خواند».(14)
وقتی این داستان، آن گونه که خلیفه دوست داشت، به پایان نرسید و وی نتوانست برای تحکیم موقعیت خویش از آن بهره بردای کند، ناچار برای به دست آوردن محبوبیت نزد مردم، بر سر مزار ابن مسعود رفت. وی هنگام بازگشت به مردم گفت: «به خدا سوگند، دست هایتان را از خیر و نیکی بازماندگان دور کردید». می گویند زبیر به هدف خلیفه که در حقیقت، گونه ای عوام فریبی و خودنمایی بود، پی برد و با خواندن شعری، نقشه های او را بر باد داد. زبیر خطاب به خلیفه این گونه سرود: «هرگز مباد که تو را پس از مرگم، چنان بیابم که بر من ندبه و گریه می کنی، در حالی که تا زنده بودم، هرگز زاد و توشه ی مرا بار نکردی».(15)

ابن مسعود در قرآن

قرآن کریم، آیین نامه ی جهانی اسلام، برای راهبرد و هدایت انسان ها به سوی خیر و صلاح و تمدن و تکامل است. بخش گسترده ای از این کتاب مقدس، از اشخاص، حوادث و رویدادهای گذشته، حال و آینده سخن به میان می آورد که درس عبرتی برای همگان است.
بنابر سخنان معصومان(ع) و مفسران بزرگوارِ این کتاب آسمانی، بسیاری از آیه های قرآن، مصداق عالی «مؤمنین» و «سابقین به اسلام» و یاران مجاهد رسول خدا(ص) و حتی یاران و مدافعان آینده ی اسلام به شمار می آید که از همان روزها، تبیین و تفسیر شده است. شماری از آیه هایی را که به عبدالله بن مسعود و برخی دیگر از یاران ممتاز وی و پیغمبر(ص) مربوط است در اینجا برمی رسیم.
1. مسلم و ابن ماجه از قول سعد بن ابی وقاص آورده اند: این آیه ی شریف درباره ی شش تن نازل شده که عبدالله بن مسعود در شمار ایشان است:(16)
وَلاَ تَطرُدِ الَّذِینَ یَدعُونَ رَبَّهُم بِالغَدَاهِ وَالعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجهَهُ مَا عَلَیک مِن حِسَابِهِم مِّن شَیءٍ وَمَا مِن حِسَابِکَ عَلَیهِم مِّن شَیءٍ فَتَطرُدَهُم فَتَکونَ مِنَ الظَّالِمینَ؛(17) کسانی که هر روز و شام پروردگارشان را به دعا می خوانند و رضایش را می جویند، مران. نه چیزی از حساب کارشان بر دوش توست و نه چیزی از حساب کار تو بر دوش ایشان. بنابراین، اگر آنان را از خویش برانی، از ستمگران خواهی بود.
2. ابن سعد، مورخ معروف، سخن عبدالله بن مسعود را آورده است که این آیه درباره ی هجده تن نازل شده که خودش از جمله ی آنهاست:
الَّذِینَ استَجَابُوا لِلّهِ وَالرَّسُولِ مِن بَعدِ مَآ أَصَابَهُمُ القَرحُ لِلَّذِینَ أَحسَنُوا مِنهُم وَاتَّقَوا أَجرٌ عَظِیمٌ؛(18) «از میان کسانی که پس از زخم خوردن، باز هم به دعوت خدا و پیامبر پاسخ موافق دادند، آنان که نیکوکار و پرهیزکار باشند، پاداش عظیمی خواهند داشت».
ابن کثیر و خازن هر یک در تفسیر خود گفته اند که ابن مسعود از جمله کسانی است که این آیه درباره ی ایشان نازل شده است.(19)
3. شربینی و خازن گفته اند، این آیه درباره ی ابن مسعود، عمار یاسر و سلمان فارسی نازل شده است:(20)
أمَّن هُوَ قَانِتٌ آنَاء اللَّیلِ سَاجِداً وَقَائِماً یَحذَرُ الآخِرَهَ وَیَرجُو رَحمَهَ رَبِّهِ قُل هَل یَستَوِی الَّذِینَ یَعلَمُونَ وَالَّذِینَ لا یَعلَمُونَ إِنَّمَا یَتَذَکرُ أَولُوا الأَلبَابِ؛(21) «آیا کسی که سراسر شب در حال دعا، سجده و نمازگزاری است و از آخرت بیمناک است و رحمت پروردگارش را امید دارد...».

ابن مسعود در کلام رسول خدا(ص)

از امیرمؤمنان، علی(ع) روایت شده است: روزی پیامبراکرم(ص) با گروهی از مسلمانان که عبدالله بن مسعود از آن جمله بود، در محلی نشسته بودند. پیامبر خدا(ص) ابن مسعود را فرستاد تا از بالای درختی که در آن نزدیکی بود، چیزی بیاورد. در حال بالا رفتن ابن مسعود از درخت، ساق پایش که بسیار لاغر و ضعیف بود، پیدا شد. چند تن با دیدن آن منظره خندیدند. رسول خدا(ص) چون خنده ی آنان را دید، فرمود: «چرا می خندید؟ همین پاهای به ظاهر ضعیف ابن مسعود، روز قیامت در ترازوی حساب الهی، از کوه احد استوارتر خواهد بود».(22)
همچنین روایت شده است که پیامبر فرمود: «دو ساق پای به ظاهر ضعیف و کوچک ابن مسعود، روز قیامت محکم تر و بزرگ تر از کوه احد و حراست».(23)
امیرمؤمنان، علی(ع) در روایت دیگری فرموده است: «روزی رسول خدا(ص) فرمود: "اگر روزی قرار باشد شخصی را بدون مشورت، به امیری و فرماندهی برگزینم، همانا او ابن مسعود خواهد بود"».(24)

ابن مسعود در نگاه امام علی(ع)

از امام علی بن ابی طالب(ع) درباره ی منزلت و جایگاه والا و فضایل اخلاقی و علمی و آگاهی ابن مسعود از معارف قرآن، سخنانی بازگفته اند که هر یک، به بخشی از عظمت شخصیت این صحابی بزرگوار رسول خدا(ص) اشاره دارد.
حبه بن جوین می گوید:
گروهی از مؤمنان نزد امیرمؤمنان، علی(ع) به سخن گفتن سرگرم بودند. از قضا، در آن مجلس از عبدالله بن مسعود یاد شد. برخی افراد از سخنان و کارهای او با ستایش و احترام یاد کردند و به تعریف و تمجید از وی پرداختند. ازجمله گفتند: «ای امیرمؤمنان، ما هیچ کس را در آموزش، خوش اخلاق تر، خوش برخوردتر، پرهیزکارتر، مهربان تر و آگاه تر از ابن مسعود ندیدیم». امام علی(ع) پس از شنیدن سخنان آنان فرمود: «شما را به خدا سوگند، آیا این سخنان را با صداقت و از سر اعتقاد و عمق دل گفتید؟» همگی گفتند: «آری، هرچه گفتیم از صمیم دل است». می گویند امیرمؤمنان، علی(ع) به آسمان روی کرد و فرمود: «خدایا! شاهد باش که من نیز همان سخنانی را که اینان درباره ی ابن مسعود گفتند و بلکه بالاتر از آن را می گویم. وی قرآن می خواند. حلال قرآن را حلال و حرام آن را حرام می دانست و آشناترین فرد با سنت رسول خدا(ص) بود».(25)

زهد و پارسایی ابن مسعود

یکی از اصحاب پیامبراکرم(ص) به نام «تمیم بن حرام» می گوید: «من با اصحاب پیامبراکرم(ص) رفت و آمد داشتم و با زندگی آنان آشنا بودم. هیچ یک از ایشان در دنیا از ابن مسعود زاهدتر و متوجه تر به آخرت نبود.(26) ابن مسعود، با زهد و بی اعتنایی به دنیا و قناعت، به کم، خو گرفته بود».(27)
در ماجرای جنگ احد، برخی پی جمع کردن غنایم رفتند و سنگرهایشان را رها کردند. دشمن از این فرصت استفاده کرد و با غافل گیری مسلمانان، طعم تلخ شکست را به آنان چشاند. پس از آن، ابن مسعود همواره با شگفتی از این ماجرا یاد می کرد و می گفت: «من هرگز گمان نمی کردم اصحاب پیامبر خدا، دنیاخواه و طالب غنیمت و زرق و برق دنیا باشند؛ تا اینکه رویداد آن روز احد پیش آمد...».(28)
ابن مسعود از رسول خدا(ص) درباره ی زاهدان و جایگاه آنان چنین روایت می کند: «چه بسیار انسانی که تنها دو جامه ی کهنه دارد و کسی به وی اعتنا نمی کند، ولی اگر وی از خدا بهشت را بخواهد، پروردگارش خواسته اش را می پذیرد».(29)

عبادت و فروتنی ابن مسعود

عبیدالله بن عبدالله(نوه ی برادر ابن مسعود) می گوید: «هنگامی که همه می خوابیدند، ابن مسعود از بستر گرم خود برمی خاست و با پروردگار مناجات می کرد و زمزمه های عارفانه اش تا بامداد ادامه می یافت».(30)
آورده اند وقتی ابن مسعود در بستر بیماری قرار گرفت و زمان وفاتش نزدیک شد، روزی وی را گریان دیدند. وقتی علت گریه اش را جویا شدند، گفت: «گریه ام برای آن است که دستم از اعمال نیک و عبادت خداوند و جهاد خالی است».(31)
عبدالله بن مسعود از ریا و خودنمایی بسیار گریزان بود. آورده اند وقتی گروهی از جایگاه او نزد رسول خدا(ص) آگاه شدند، پشت سرش راه افتادند و به وی بسیار احترام می کردند. چون ابن مسعود این وضع را دید، به آنان گفت: «برای چه پی من راه افتاده اید؟ به خدا سوگند، اگر از درونم آگاه بودید، حتی دو نفر از شما حاضر نمی شد پشت سر من حرکت کند».(32)

فضایل ابن مسعود

برای ابن مسعود فضایل فراوانی برشمرده اند که به برخی از آنها اشاره می کنیم:
وی نخستین کسی بود که در مکه قرآن را با بانگ رسا و آشکارا خواند.(33) او از مبلغان اسلام و خادمان قرآن کریم بود. ابن مسعود جز این کاری نداشت که علوم قرآنی و سنت پیامبر را نشر دهد؛ به دیگران بیاموزد؛ غافلان را آگاه کند؛ دل های مؤمنان را محکم سازد؛ اصول دین را در جامعه بسط و رونق دهد؛ و در همه ی این امور، در جای پای پیامبر(ص) گام می نهاد و در طرز و شیوه ی هدایت، شبیه پیامبراکرم(ص) عمل می کرد.
ابن مسعود از جمله افرادی است که پس از رحلت پیامبراکرم(ص) به جمع آوری قرآن پرداخت و آن را به شکل مجموعه ای گردآوری کرد.
او یکی از بهترین قاریان و عاملان قرآن بود. پیامبراکرم(ص) درباره ی شیوه ی قرائت ابن مسعود فرمود: «هرکس دوست دارد قرآن را تازه و شاداب بخواند، آن گونه که فرود آمده است، همانند ابن مسعود تلاوت کند».(34)
امیرمؤمنان، علی(ع) درباره ی ابن مسعود فرمود: «ابن مسعود، قاری قرآن و سنت شناس بود و همین افتخار برای او بس است».(35) همچنین فرمود: «او قرآن را خواند. حلال آن را حلال و حرامش را حرام دانست. وی دین شناس و با سنت پیامبراکرم(ص) آشنا بود».(36)
پیامبر خدا به شیوه ی قرائت قرآن ابن مسعود چنان اعتماد و اطمینان داشت که فرمود: «به شیوه ی ابن مسعود [در حفظ و نگه داری قرآن] تمسک کنید».(37)
در مقابل، حجاج بن یوسف ثقفی، استاندار ستمکار عبدالملک، پنجمین خلیفه ی اموی، درباره ی وی گفته است: «ابن مسعود مانند رجزخوانی اعراب قرآن می خواند. به خدا سوگند، اگر من در زمان وی بودم و به او دست می یافتم، گردنش را می زدم».(38)
وی از جمله حافظان قرآن کریم بود و قرآن را از برداشت. ابوعمرو روایت می کند که مردی در عرفات نزد عمر آمد و گفت: «از کوفه آمده ام. در آنجا مردی بود که قرآن را از حفظ می خواند». عمر از این سخن به شدت عصبانی شد و گفت: «وای بر او! این مرد کیست؟»
گفت: «عبدالله بن مسعود». پس خشم عمر فرونشست و آرامش یافت و گفت: «به خدا سوگند، کسی را سراغ ندارم که در این زمینه از وی شایسته تر باشد».(39)
عمر بن خطاب او را به کوفه فرستاد تا به مردم عراق درس دین بیاموزد. در همان هنگام، عمار یاسر را به استانداری آنجا گماشت و درباره ی این دو تن برای مردم عراق نوشت:
«این دو تن از اصیل ترین یاران محمدند؛ از گروهی که در نبرد بدر شرکت داشته اند. بنابراین از ایشان پیروی کنید و سخنانشان را بشنوید و گوش فرابگیرید. من با فرستادن عبدالله بن مسعود شما را در استفاده و استفاضه ی او، بر خود ترجیح داده، خود را از وی محروم کرده ام».(40)
بنابر نقلی، ابن مسعود پس از شهادت ابوذر غفاری در تبعیدگاهش، بر جنازه ی او نماز خواند. به همین سبب، حکومتیان چهل تازیانه به وی زدند.(41)
وی از جمله کسانی بود که بر پیکر پاک حضرت فاطمه ی زهرا(س) نماز خواند.(42)
همچنین از کسانی است که به سوی دو قبله(کعبه و بیت المقدس) نماز خوانده است.
پیامبر خدا پندهای آموزنده ای به ابن مسعود داد. همچنین در برخی پیمان ها که میان رسول خدا(ص) و غیر مسلمانان بسته شده است، امضای ابن مسعود به چشم می خورد.
در شأن نزول چند آیه از قرآن، مانند آیه ی 52 سوره ی انعام، آیه ی 172 سوره ی آل عمران و آیه ی 9 سوره ی زمر تصریح شده است که درباره ی افرادی چون ابن مسعود نازل شده اند.(43)
عمربن خطاب نیز درباره ی ابن مسعود می گوید: «او گنجینه ای سرشار از علم است».(44)
ابن مسعود از شجاع ترین یاران پیامبر خدا بود. وی در برابر بدعت هایی که پس از رحلت پیامبر شکل گرفت، ایستاد و آشکارا و بدون ترس، بدعت گذاران را لعن کرد.
ابن مسعود می گوید: «وقتی آیه ی 25 سوره ی انفال نازل شد،(45) پیامبر خدا به من فرمود: "ای پسر مسعود، این آیه بر من نازل شد. من تو را به این آیه می سپارم. آنچه می گویم، فراگیر و حقش را ادا کن. کسی که درباره ی جانشینی علی بن ابی طالب(ع) ستم کند، مانند آن است که پیامبری من و پیامبری پیامبران پیش از مرا انکار کند..."».(46)

چند پرسش

اما این پرسش پیش می آید که با این همه فضایل و مقام و شخصیت والای ابن مسعود، چرا باید با او این گونه خشن و ستمگرانه رفتار شود؟
چرا در برابر، به او اهانت کردند و شخصیت و مقام او را به گمان خودشان پایین آوردند؟
چرا او را با خشونت و اهانت از مسجد پیامبر خدا(ص) بیرون انداختند؟
چرا خلیفه ی سوم چنین مجاهدی را سال ها از حقوق خزانه ی عمومی محروم کرد؟
این چه خلیفه ای است که جایگاه اصحاب بزرگ پیامبر را نمی شناسد و احترامشان را نگاه نمی دارد؟
چرا به نوکرانش دستور می دهد که او را به بدترین صورت ممکن بیازارند و بر زمین افکنند و دنده هایش را بشکنند که سرانجام بر اثر آن شکنجه ها از دنیا برود؟
چرا با این یار رسول گرامی اسلام(ص) مانند دیکتاتورها رفتار کردند؟ تا آنجا که خلیفه دستخوش سرزنش وجدان شود و به ناچار در روزهای پایانی عمر ابن مسعود متظاهرانه به عیادت او رود و.... چراهای دیگر.(47)
همه ی اینها به سبب آن بود که عبدالله بن مسعود و امثال او نخواستند در چپاول اموال بیت المال دست داشته باشند و در ستم حکومت شریک باشند. نمی خواستند آموزه های رسول اکرم(ص) را زیر پا بگذارند. نمی خواستند برای زندگی چند روزه ی دنیا، دین و آخرت خود را بفروشند. همه ی اینها به سبب آن بود که عبدالله بن مسعودها مانند دیگران خاموش ننشستند و به افشاگری ستمگران پرداختند.
از این روی، دستگاه ستمگر به این اقدام های ننگین دست زد و این کارها، همه برای دست یافتن به اهداف پست مادی بود. آنان می خواستند با این کارها عناصر خودپرست را شاد کنند و خودشان به مراد برسند، اما خدا در کمین ایشان است و سرانجامشان، دادگاه عدل الهی خواهد بود.
کسانی که از بدرفتاری عثمان با عبدالله بن مسعود و دیگر یاران رسول خدا(ص) پشتیبانی می کنند، بهانه می آورند که وی مجتهد بوده و این کار را بنابر اجتهاد فقهی خویش کرده است. این همان بهانه ای است که همیشه برای توجیه خلاف کاری ها و جنایت های خویش می آورند تا توده ی ساده دل و کم آگاه را بفریبند. این حرفی است که بر زبان می آورند، اما خدا می داند که چه چیز را در دل نهان کرده اند و چه سخنی را آشکار می سازند. آدمی، خویشتن خویش را نیک می شناسد؛ هر چند عذرهایی را بر زبان بیاورد.

سخنان ابن مسعود

ابن مسعود چنان با معارف قرآن و آموزه های رسول اکرم(ص) آشنا بود که همه ی گفته ها، سروده ها، سخنرانی ها و حکایت هایش برای ما آموزنده و راه گشاست. در تاریخ و کتاب های سیره، سخنان حکمت آمیز فراوانی از این آموزگار بزرگ قرآن به یادگار مانده است. مضمون این سخنان، افزون بر روشن ساختن اندیشه ها و باورها و شیوه ی رفتار و اخلاق این صحابی گران قدر رسول خدا(ص)، برای همه ی انسان ها بسیار آموزنده است. در این بخش، با هدف درس آموزی به برخی از سخنان وی اشاره می کنیم. امید که ره توشه ای برای رسیدن به زندگی ای سعادتمندانه باشد.
- «پرهیزکاران، سروران و فقیهان، پیشوایان اند و نشست و برخاست با آنان سبب فزونی است».(48)
- «یا آموزگار دانا باش یا فراگیرنده ی دانش و جز این دو مباش؛ و اگر نتوانستی، دست کم دوستدار دانشمندان باش، نه دشمن آنان».(49)
- «بر شما باد این قرآن که خوان ضیافت خداوند است. هر یک از شما که می تواند از این ضیافت خدا [بهره ای] برگیرد، این کار را بکند. همانا دانش با آموختن به چنگ می آید».(50)
- «برای کسی که رسالت قرآن را بر دوش کشیده، سزاوار است که با شبش، وقتی مردم در خواب اند؛ و با روزش، آن زمان که مردم به خوردن سرگرم اند؛ با اندوهش، وقتی مردم دیگر شادمانی می کند؛ و با گریه اش، وقتی مردم می خندند؛ و با فروتنی اش، آن گاه که مردم به خود می بالند، از دیگران بازشناخته شود. بر حامل رسالت سنگین قرآن، شایسته است که کم حرف، بردبار و نرم خو باشد و هرگز روا نیست که تندخو، جفاکار، ریاکار و خشمگین باشد».(51)
- «من از دیدن افراد بیکار که نه به کارهای دنیا و نه به کارهای آخرت، به هیچ یک نپرداخته اند، ناراحت و خشمگین می شوم».(52)
- «هرگز مباد شما را چنان ببینم که شب ها همچون لاشه ای افتاده اید و روزها به ول گردی پرداخته اید».(53)
- «اکنون برگزیده ها و زلال های دنیا از بین رفته اند و تیره های آن به جا مانده اند. در چنین زمانه ای، مرگ، تحفه و هدیه ی هر مسلمان است».(54)
- «مبادا هیچ یک از شما بگوید: من با مردم و هم رنگ آنانم. اگر هدایت شده بودند، من نیز هدایت می شوم و اگر گمراه شدند، من نیز به گمراهی می افتم، بلکه هر کدامتان بر خویشتن چنین تلقین کنید و خود را این گونه آمده سازید که اگر همه ی مردم نیز کافر شدند، شما کافر نشوید...».(55)
راست ترین سخن، قرآن است و استوارترین دستگیره ها، تقواست. بهترین آیین ها، آیین ابراهیم و نیکوترین روش ها، روش محمد(ص) است. بهترین راهنمایی ها، راهنمایی پیامبران است و گرامی ترین گفتار، یاد خداست. بهترین قصه ها، قرآن است و برترین کارها، عاقبت و فرجام نیک آنهاست. اندک کافی، از فراوان بیهوده که انسان را سرگرم سازد بهتر است. بدترین بازگشت ها، بازگشت از حق هنگام مرگ است. بدترین پشیمانی ها، پشیمانی در قیامت است. زشت ترین گمراهی، گمراهی پس از هدایت است و برترین بی نیازی، بی نیازی نفس است. بهترین توشه ی راه، تقواست. برترین چیزی که در قلب افتد، یقین و شک به کفر است. بدترین کوری، کوری دل است. شراب، پدیدآورنده ی هر گناه است. دروغ، بزرگ ترین لغزش است. ناسزا گفتن به مؤمن، فسق است و جنگ با مؤمن، کفر. احترام مال مؤمن، چون احترام جانش است. بدترین درآمدها، رباست و بدترین خوردنی ها، مال یتیم است.
سعادتمند کسی است که از دیگری پند گیرد.... ملاک کار، پایان آن است... و شریف ترین مرگ ها، مرگ شهیدان است....(56)
- «از سخنان زیادی بپرهیزید. برای هر کس، سخن گفتن به مقدار نیاز کافی است».(57)
- «به خدایی که جز او آفریدگاری نیست، روی این زمین، هیچ پدیده ای نیست که بیش از زبان، به زندان درازمدت نیازمند باشد».(58)
- «مردم سه گروه اند و در غیر این سه گروه، خیری نیست: دسته ای از آنان گروهی را می بینند که در راه خدا جهاد می کنند. پس همراه آنان، با جان و مالشان جهاد می کنند. دسته ای دیگر تنها با شمشیر زبانشان جهاد و امر به معروف و نهی از منکر می کنند، و عده ای دیگر در کمترین مرحله اند و تنها در قلبشان حق را می شناسند و پذیرفته اند».(59)
- «با دستتان و نیروهایتان با منافقان پیکار کنید. اگر نتوانستید، دست کم با چهره های خشمگین با آنان روبه رو شوید و به ایشان روی خوش نشان ندهید».(60)
- «ای مردم، علم و آگاهی به دست آورید. پس هر کس که دانست، به دانسته اش عمل کند».(61)
- «همه ی مردم، خوب سخن می گویند، ولی آن کس که کردارش با سخنش هماهنگ باشد، به بهره ی بزرگ خویش رسیده است. در مقابل، کسی که رفتارش با سخنانش مخالف باشد، باید خویشتن را سرزنش کند».(62)
- «اگر منکر را دیدی و نتوانستی آن را تغییر دهی و دگرگونش سازی، دست کم چنان باش که خداوند بداند تو در قلبت از آن متنفر و بیزاری».(63)
- «اگر مردی نافرمانی و گناه را با چشم خویش ببیند و [دست کم] در قلبش از آن بیزار باشد، همچون کسی است که از صحنه ی این معصیت غایب بوده و آن را ندیده است. در برابر، اگر کسی از صحنه ی گناه غایب باشد، ولی با همه ی وجود از آن راضی باشد، همچون کسی است که در صحنه حضور داشته است».(64)
ابن مسعود درباره ی کسی که تنها قرآن می خوانند و به آن عمل نمی کنند، می گوید: «خداوند، قرآن را بر آنان فروفرستاد تا به آن عمل کنند، ولی آنان تنها خواندنش را به جای «عمل» گرفتند. گاه برخی از آنان قرآن را از آغاز تا پایان می خوانند و حتی یک حرف را نیز جا نمی گذارند، درحالی که عمل به قرآن را فراموش کرده اند».(65)
روزی پیامبر(ص) خطبه ی کوتاهی خواند. آن گاه به چند تن از اصحاب فرمود که خطبه بخوانند. یکی از آنان ابن مسعود بود. وی در خطابه اش مقابل پیامبر خدا، پس از ستایش خداوند گفت: «ای مردم، الله پروردگار ماست و اسلام، آیین ما و قرآن، راهبر و امام ما و کعبه، قبله ی ماست و او(اشاره به پیامبر) رسول ماست. ما به آنچه خدا و رسولش برای ما بپسندند، خشنودیم و از آنچه خدا و پیامبرش برای ما نیک نمی دانند، ناخشنودیم..».
پیامبر پس از شنیدن سخنان ابن مسعود فرمود: «ابن مسعود به حق رسید و راست گفت. من نیز از آنچه خداوند و ابن مسعود برای امتم راضی اند، خشنودم».(66)
روزی شخصی نزد ابن مسعود آمد و به وی گفت: «کلماتی جامع و مفید به من بیاموز».
ابن مسعود گفت: «تنها بنده ی خدا باش و برای او، چیزی و کسی را شریک قرار مده. قرآن به هر سوی که بگرود، تو هم بدان سوی روی آور. هرکس حقی را به سوی تو آورد، آن را از او بپذیر؛ اگر چه شخصی دور و حتی دشمن تو باشد و هر کس باطلی را بیاورد، آن را به خودش بازگردان و مپذیر؛ هرچند دوست نزدیک تو باشد».(67)
روزی ابن مسعود را دیدند، در حالی که در صفا لبیک گویان می گفت: «ای زبان! یا سخن نیک بگو تا سودی برده باشی یا خاموش باش تا سالم بمانی، پیش از اینکه از حرف خود پشیمان شوی...». گفتند: «ای ابن مسعود، آیا این سخن، حدیثی است که از کسی شنیده ای یا از خودت می گویی؟» گفت: «از پیامبر خدا(ص) شنیدم که می فرمود: "بیشترین خطاها و لغزش های فرزند آدم، به وسیله ی زبانش است"».(68)
روزی ابن مسعود پیش از سخن گفتن، سوگند یاد کرد. سپس گفت: «هیچ یک از شما نیست، مگر آنکه روزی با خدایش روبه رو خواهد شد و خلوت خواهد کرد؛ آن گونه که هر یک از شما در شب چهاردهم با قرص ماه خلوت می کنید. آن گاه خداوند از وی می پرسد: "ای فرزند آدم! چه چیز تو را بر من مغرور کرد؟ پیام آوران را چگونه پاسخ دادی؟ درباره ی آنچه دانستی، چگونه علم کردی؟"»(69)
ابن مسعود همواره اصحابش را این گونه نصیحت می کرد: «سرچشمه های دانش و آگاهی و مشعل های فروزان هدایت باشید. [هنگام فتنه ها و آشوب ها] در خانه هایتان بمانید [و آتش افروزی نکنید]. چراغ های شب تیره باشید. اگرچه جامه هایتان کهنه است، دل هایی تازه و شاداب داشته باشید. چنان باشید که در آسمان ها شناخته شوید، اگر چه مردم روی زمین شما را نشناسند».(70)(71)

پی نوشت ها :

1-احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج 5، ص 37.
2- سید علی خان مدنی، الدرجات الرفیعه، ص253.
3- سید حسین شیخ الاسلامی، غررالحکم، ص315.
4- بقره(2)، 84، 85.
5- سید محسن الامین العاملی، اعیان الشیعه، ج4، ص240.
6- محمد بن محمد بن النعمان الشیخ المفید، الامالی، ص21، 22.
7- مائده(5)، 67.
8- عبدالحسین امینی، الغدیر فی الکتاب والسنه والادب، ج1، ص216.
9- ابن کثیر الحنبلی، البدایه والنهایه، ج7، ص163.
10- عبدالحسین امینی، الغدیر فی الکتاب والسنه والادب، ج9، ص5، به نقل از: احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج5، ص36.
11- احمد بن محمد بن واضح الیعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ترجمه ی محمد ابراهیم آیتی، ج2، ص170.
12- همان، ص147.
13- عبدالحمید بن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج3، ص42- 50؛ محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج19، ص257؛ عزالدین ابوالحسن علی بن محمد بن الاثیر، اسد الغابه فی معرفه الصحابه، ج3، ص256.
14- احمد بن محمد بن واضح الیعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ترجمه ی محمد ابراهیم آیتی، ج2، ص147.
15- همان، ج2، ص42.
16- محمد بن جریر طبری، تفسیر طبری، ج7، ص128؛ ابوعبدالله محمد بن عبدالله الحاکم النیسابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج3، ص319؛ ابن عساکر، تاریخ دمشق، تحقیق محمد باقر محمودی، ج6، ص100.
17- انعام(6)، 52.
18- آل عمران(3)، 172.
19- عبدالحسین امینی، الغدیر فی الکتاب و السنه والادب، ج9، ص7.
20- همان، ص8، 28، به نقل از: تفسیر خازن، ج3، ص53؛ تفسیر آلوسی، ج23، ص247؛ تفسیر شربینی، ج3، ص410.
21- زمر(39)، 9.
22- عزالدین ابوالحسن علی بن محمد بن الاثیر، اسد الغابه فی معرفه الصحابه، ج3، ص259.
23- عبدالحسین امینی، الغدیر، ج9، ص7.
24- عزالدین ابوالحسن علی بن محمد بن الاثیر، اسدالغابه فی معرفه الصحابه، ج3، ص257.
25- همان، ص259.
26- عبدالحسین امینی، الغدیر فی الکتاب والسنه والادب، ج9، ص10.
27- عبدالحسین ایمنی، الغدیر فی الکتاب والسنه والادب، ج9، ص10.
28- عزالدین ابوالحسن علی بن محمد بن الاثیر، الکامل فی التاریخ، ج2، ص153.
29- عبدالحمید بن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج12، ص183.
30- ملاعلی علیاری تبریزی، بهجه الامال، ج5، ص284.
31- عباس بن محمد رضا قمی، الکنی والالقاب، ج1، ص216.
32- عبدالحمید بن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج2، ص181.
33- ابن هشام، السیره النبویه، تحقیق مصطفی السقاء و...، ج1، ص337.
34- عبدالحسین امینی، الغدیر فی الکتاب والسنه والادب، ج9، ص8.
35- عزالدین ابوالحسن علی بن محمد بن الاثیر، اسدالغابه فی معرفه الصحابه، ج3، ص258.
36- شیخ محمد یوسف کاندهلوی، حیاه الصحابه، تحقیق شیخ ابراهیم محمد رمضان، ج3، ص136.
37- عبدالحسین امینی، الغدیر فی الکتاب و السنه والادب، ج9، ص10، 11.
38- عباس بن محمد رضا قمی، سفینه البحار، ج2، ص138.
39- یوسف بن عبدالله بن محمد بن عبدالبر القرطبی المالکی، الاستیعاب فی الاسماء الاصحاب، ج1، ص372.
40- همان، ص373؛ شهاب الدین احمد بن علی بن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج2، ص369.
41- عبدالحسن امینی، الغدیر فی الکتاب والسنه والادب، ج9، ص15.
42- یوسف بن عبدالله بن محمد بن عبدالبر القرطبی المالکی، الاستیعاب فی الاسماء الاصحاب، ج3، ص987.
43- همان، ج9، ص7- 23.
44- عزالدین ابوالحسن علی بن محمد بن الاثیر، اسد الغابه فی معرفه الصحابه، ج3، ص359.
45- «از فتنه بپرهیزید که تنها به افراد ستمکار شما نمی رسد».
46- محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج38، ص165.
47- از این دست پرسش ها درباره ی دیگر یاران و اصحاب رسول خدا(ص) نیز مطرح است که برای اختصار از طرح آنها چشم پوشیدیم و برای نمونه، از زندگانی عبدالله بن مسعود چند نمونه آوردیم تا خوانندگان را با جنایتگران تاریخ آشنا سازیم.
48- شیخ محمد یوسف کاندهلوی، حیاه الصحابه، تحقیق شیخ ابراهیم محمد رمضان، ج3، ص713.
49- همان، ص639.
50- همان، ص743.
51- عبدالحمید بن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج10، ص23.
52- شیخ محمد یوسف کاندهلوی، حیاه الصحابه، تحقیق شیخ ابراهیم محمد رمضان، ج3، ص352.
53- همان، ص352، 355، 356.
54- همان.
55- همان، ص356.
56- همان، ج4، ص357.
57- عبدالحمید بن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج10، ص139.
58- شیخ محمد یوسف کاندهلوی، حیاه الصحابه، تحقیق شیخ ابراهیم محمد رمضان، ج3، ص273.
59- همان، ص291.
60- همان.
61- همان، ص769.
62- همان.
63- همان، ص293.
64- همان، ص294.
65- عبدالحمید بن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج10، ص24.
66- شیخ محمد یوسف کاندهلوی، حیاه الصحابه، تحقیق شیخ ابراهیم محمد رمضان، ج4، ص318.
67- همان، ص352، 355، 356.
68- همان، ج3، ص127.
69- همان، ص769.
70- عبدالحمید بن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج2، ص183.
71- این سخنان از کتاب آشنایی با اسوه ها، ج6 (ابن مسعود) گزینش شده است.

منبع :سیدنژاد، سیدرضی؛ (1389)، اسوه های جاویدان: سیری در زندگانی اصحاب وفادار پیامبر اکرم(ص)، قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره).

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما
هشدارها و راهکارهای عملی مقابله با نفوذ و ترفندهای دشمنان
هشدارها و راهکارهای عملی مقابله با نفوذ و ترفندهای دشمنان
قدم به قدم در خانه تکانی و تمیزکاری اتاق خواب
قدم به قدم در خانه تکانی و تمیزکاری اتاق خواب
بهترین جاهای دیدنی لنکاوی، پنانگ و کوالا برای مسافران تور تایلند
بهترین جاهای دیدنی لنکاوی، پنانگ و کوالا برای مسافران تور تایلند
بررسی خطرات متیلن کلراید و معرفی چند جایگزین برای آن
بررسی خطرات متیلن کلراید و معرفی چند جایگزین برای آن
مراسم تدفین سیدحسن نصرالله چگونه انجام می‌شود؟
play_arrow
مراسم تدفین سیدحسن نصرالله چگونه انجام می‌شود؟
دستور اژه‌ای در خصوص دستگیری هر چه سریع تر قاتل دانشجوی دانشگاه تهران
play_arrow
دستور اژه‌ای در خصوص دستگیری هر چه سریع تر قاتل دانشجوی دانشگاه تهران
علت عصبانیت مستکبرین از ایران در کلام رهبر انقلاب
play_arrow
علت عصبانیت مستکبرین از ایران در کلام رهبر انقلاب
12 نکته مهم برای سفر در ماه مبارک رمضان
12 نکته مهم برای سفر در ماه مبارک رمضان
رهبرانقلاب: توانایی ما برای مقابله با تهدیدهای سخت در سطح عالی است
play_arrow
رهبرانقلاب: توانایی ما برای مقابله با تهدیدهای سخت در سطح عالی است
بقائی: انتقال اجباری فلسطینیان توطئه‌ای مردود است
play_arrow
بقائی: انتقال اجباری فلسطینیان توطئه‌ای مردود است
پزشکیان: جایگاه علم و دانایی حد و مرزی ندارد
play_arrow
پزشکیان: جایگاه علم و دانایی حد و مرزی ندارد
دستور اکید رئیس قوه قضاییه در خصوص جرایم خشن
play_arrow
دستور اکید رئیس قوه قضاییه در خصوص جرایم خشن
اژه‌ای: قوه قضاییه ناخواسته در ۲ قطبی‌ها نیفتد
play_arrow
اژه‌ای: قوه قضاییه ناخواسته در ۲ قطبی‌ها نیفتد
چهار ویژگی ممتاز مردم آذربایجان شرقی در کلام رهبر انقلاب
play_arrow
چهار ویژگی ممتاز مردم آذربایجان شرقی در کلام رهبر انقلاب
واکنش بقایی به تهدید ایران توسط نتانیاهو
play_arrow
واکنش بقایی به تهدید ایران توسط نتانیاهو