نویسنده: دکتر محمود نجم آبادی
اصولاً در جاهلیت عرب مردم این سرزمین چیزی نداشتند که بتوان بدان نام علوم نهاد. معلومات و اطلاعات آن ها بسیار ناچیز بود و تعداد کسانی که سواد خواندن و نوشتن داشتند، بسیار معدود بود و آن چه که می دانستند دهان به دهان به آنان نقل گردیده بود. این اطلاعات در زمینه نجوم و دام پزشکی و پزشکی بود. آن چه از معلومات اعراب مربوط در این مبحث نگارش می رود در مورد علوم مختلفه در شبه جزیره عربستان می باشد. مثلاً در مورد نجوم و دامپزشکی اطلاعات آنان عموماً از بابلیان است. ضمناً فقط متذکر می گردیم که در میان قوم عرب آن چه که در این زمینه در عربستان رایج بود، یا بهتر بیان داریم اطلاعات بسیار مختصری از همان بابلیان و صابئین که در میان اعراب به مانند یهودیان و نصاری در اقلیت قرار داشتند، بوده است.
اما اطلاعات عرب از پزشکی همانطور که در بالا مذکور افتاد بسیار کم و ناچیز بود. به طور خلاصه علم پزشکی در این دوران از اوراد و عزائم جهت راندن علل بیماری ها، که به عقیده آنان اجنه ی و شیاطین بودند، می باشد. آشنائی آنان به بعضی داروها و خواص گیاهان (عقاقیر) و بعضی شربت ها و حجامت و داغ کردن (کی(1) و بعضی اوقات قطع اندام ها با آهن (کارد یا چاقو) و آتش انجام می یافت.
اعراب به مانند بسیاری از اقوام قدیم بیماری ها را از ضرر و آزار و زیان هائی می دانستند، که از ارواح خبیثه به انسان می رسیده و برای از بین بردن آن یعنی بیرون راندن آن علل به راندن شیاطین و اجنه می پرداختند و تمام هم آن ها این بود که این ارواح خبیثه را از خود دور گردانند. آن گاه که پس از ذکر اوراد و ادعیه و عزائم و اذکار توفیق می یافتند، خود را بسیار موفق می دانستند.
به هر حال آن چه که بیشتر به حقیقت نزدیک است و از خلال صحائف تاریخ مستفاد می گردد، آن که عربان ریشها و زخم ها و قرحه های متعفن را با مواد ضد عفونی و بیماری های مسریه را به شکل قرنطینه دوران (از قبیل دود دادن و جدا کردن بیمار) و مشمع گذاردن و پیچیدن و فتیله در زخم ها درمان می کردند. باز هم از نگاه تاریخ به طور کلی چنین بر می آید که اعراب جاهلیت و صدر اسلام این قبیل درمان ها را که در بالا مذکور افتاد، از مصری ها گرفته باشند. چنان که ضدعفونی و مومیائی کردن به ظن قوی نزدیک به یقین می توان گفت مأخوذ از مصری ها بوده است.
4. مبانی و اصول پزشکی در این دوران
مبانی و اصول پزشکی در این دوران به مناسبت آن که :اولاً مسلمین و مخصوصاً ساکنان شبه جزیره عربستان آشنائی بدان نداشتند، اصولاً از بهره وافی در این باب محروم بودند؛
ثانیاً اطباء معتبر و مهم سرزمین عربستان از فارغ التحصیلان جندی شاپور محسوب می گرند؛
ثالثاً سایر اطباء و آشنایان به این علم، در سرزمین های مفتوحه به مانند مصر و شام و ایران و آسیای صغیر عموماً تعالیم یونانی داشتند. پزشکی اسلامی نیز به همان وضع سابق یعنی پزشکی دانشگاه جندیشاپور بود (منتهی نکته یا نکاتی به دان اضافه گردیده بود) تا آن که دوران ترجمه در تمدن اسلامی پیش آمده است.
بنابر این موضوع مهم مزاج (2) و نسبت بیماری ها به چهار مزاج وار کان و عناصر و امثال آن که بیشتر یادگار پزشکی یونان و ایران و بعضی قسمت ها مربوط به هند می باشد، در سرزمین های مفتوحه در میان پزشکان و اشخاصی که به نام طبیب مشهور بودند، به میزانی رایج و جاری بوده است. این موضوع را در قسمت های دیگر یا شرح اعمال و نظرات پزشکان دوران اسلامی را پس از دوران ترجمه مفصل خواهیم نگاشت.
وضع درمان در این دوران غیر از درمان های ابتدائی که توسط مردم بومی و یا اطباء بسیار ساده عریان انجام می یافته، سایر پزشکانی که از جندی شاپور فارغ التحصیل شده بودند، از روی معلومات طبی پزشکان و استادان جندی شاپور بوده است.
از آن گذشته در سایر شعب پزشکی از قبیل جراحی و داروشناسی و امثال آن ها نیز به شرح ایضاً آن چه که مربوط به عربان بوده، تماماً ابتدائی ولی معلومات آن دسته از پزشکان تربیت یافته ی مکتب جندی شاپور در سطح بالاتر قرار داشته است. منابع و مآخذی که درباره ی علم پزشکی و تاریخ آن در میان اعراب دوران جاهلیت و ابتدای اسلام می توان بدان ها اشاره نمود، از روی آثار شاعران و قرآن کریم می باشد.
در مورد تشخیص بیماری ها و این که چه بیماری هائی در سرزمین عربستان شیوع داشته چیزی که بکار آید دیده نمی شود. فقط لوسین لکلر (3) در کتاب تاریخ پزشکی اشاره ای از قول مسعودی کرده که در موقع هجوم حبشی ها به عربستان ممکن است آبله و طاعون در این شبه جزیره ظاهر شده باشد. نکته ای که احتمال قوی دارد که آبله در آن صفحات وجود داشته آن که این بیماری از بیماری های خیلی قدیمی بوده و قبل از اسلام هم پزشکان از وجود آن اطلاع داشتند.
در آن دوران بر ضد استسقا، ادرارگیری مرسوم بوده، بدین معنی که برگ سنا (4) برای اولین بار در داروسازی و داروشناسی وارد گردیده است.
اعمال جراحی که در جاهلیت و صدر اسلام انجام می یافته عبارت بود از : اعمال جراحی بسیار کوچک و حجامت و داغ کردن ( اگر حجامت و داغ کردن را جزء اعمال جراحی صغیر محسوب بداریم).(5)
در نزهت القلوب و عجائب المخلوقات تعدادی از احادیث درباره ی دستورهای طبی به تواتر نقل شده است که نمی توان برای آن ها ارزش علمی معتبری قائل شد.
از سعدی شیرازی حکایتی است که یکی از شاهان ایران طبیبی برای درمان به عربستان نزد پیغمبر اسلام (ص) فرستاد. طبیب دو سال در عربستان بود کسی به وی مراجعه نکرد. طبیب نزد پیغمبر (ص) رفت و گفت: «من به این سرزمین برای درمان آمده ام و کسی به من مراجعه نکرده است». رسول اکرم (ص) در پاسخ فرمود: «مردم عربستان عادت دارند که تا گرسنه نشوند غذا نخورند و قبل از سیر شدن دست از غذا می کشند». طبیب گفت : «پس همین امر دلیل سلامت آنها است». طبیب سجده کرد و ترک خدمت گفت.
پی نوشت ها :
1. از مثل معروف عرب «آخرالدواء الکی» استنباط می شود که آخرین درمان نزد عربان داغ کردن بوده است.
2. Temperament
3. تاریخ پزشکی تألیف لوسین لگلرج 1 ص 22
Histoire de la Medecine)
4. Lucien Leclerc
5. Cassia Lanceolata = Sene
منبع :نجم آبادی، محمود؛ تاریخ طب در ایران پس از اسلام (از ظهور اسلام تا دوران مغول)، تهران: مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ سوم 1375.