نیمه دوم قرن بیستم را میتوان با شجاعت و افتخار، عصرکودکان نامید. بقای جامعه با اطفال است و برای اینکه جامعه به رشد و تعالی برسد باید طفل، تربیت وبرای زندگی عادی واجتماعی آماده شود. شخصیت کودک درخانواده تکوین می یابد و هر خانواده زیر بنای ساختمان فکری نونهالان را تشکیل می دهد. درعصرما که مهمترین دستاورد ملت ها در جهت حمایت ازحقوق کودک، دستیابی به کنوانسیون حقوق کودک است به رغم تدوین قوانین متعدد در سطح بینالملل، برای حمایت و جلوگیری از تضییع حـقـوق کـودکـان، هـمـچـنان درسراسر دنیا شاهد برخوردهای نامعقول و غیرمنطقی با کودکان هستیم.
کودکان، آسیبپذیرتراز سایرافراد جامعه هستند. این آسیبپذیری به علل مختلف ازجمله کوچکی، معایب مادرزادی، بیماری ها، عدم تطابق با محیط و نیز عدم قدرت اندیشیدن وتشخیص بد و خوب است. وقتی کودکی مورد آزار قرارمیگیرد ازنظر روحی وجسمی با مشکلاتی روبه رو میشود که درآینده گریبانگیر خود وجامعهاش خواهد بود و درنتیجه مردان وزنان شایستهای که باید برای فردای بهتر جهت امور مملکت تربیت شوند ، بهوجود نمی آیند، فقدان چنین افرادی، خانواده ودرنتیجه جامعه را به خطر میاندازد. هرنوع رفتاری که توسط بزرگسالان نسبت به کودک به صورت غیرتصادفی صورت گیرد و به نوعی به سلامت جسمی و روانی او آسیب برساند کودک آزاری محسوب میشود. در این نوشته، ما در صدد بررسی عوامل پدید آورنده کودک آزادی هستم، امید است که این ناچیز گامی در جهت التیام درد کودکانی باشد، که جز گریه راه دفاعی ندارند.
ماده دوم قانون حمایت از کودکان و نوجوانان (مصوب 1381) در تعریف گونه ای از کودک آزادی میگوید: «هر نوع اذیت و آزار کودکان و نوجوانان که موجب شود به آنان صدمه جسمانی یا روانی و اخلاقی وارد شود و سلامت جسم یا روان آنان را به مخاطره اندازد، ممنوع است».
نویسنده ای در تعریف کلی از کودک آزادی میگوید: «کودک آزادی، عبارت است از هرگونه فعل یا ترک فعلی که باعث آزار روحی، جسمی و ایجادآثار ماندگار در وجود یک طفل شود، البته برخی از این آثار میتواند مخفی باشد، مثل ممانعت از حاضر شدن در کلاس درس، محروم کردن او از غذا، حبس در حمام یا زیر زمین و... ».
در تعریف مناسبی از این پدیده می توان گفت: «کودک آزادی عبارت است از هرگونه صدمه و آزار جسمی، روحی و یا اخلاقی کودکان یا نوجوانان که بر خلاف قانون بوده، سلامت جسمانی یا روانی ایشان را به خطر اندازد». طبق آمارهای رسمی ۲۰ درصد جمعیت ۷۰ میلیون نفری ایران را کودکان زیر ۱۲ سال تشکیل میدهند که از این تعداد ۱۲ تا ۱۵ درصد آنان مورد کودکآزاری قرار میگیرند. فقر، فضای نامساعد خانواده، بروز پدیدههای اجتماعی مانند مهاجرت، بلایای طبیعی و انسانی، اعتیاد و بیماریهای روانی و در مواردی هم مشکلات درسی کودکان را میتوان از شایعترین دلایل کودکآزاری از سوی والدین آن ها برشمرد. فاطمه قاسمزاده ـ روانشناس کودک ـ در تعریف کودکآزاری میگوید: «هر نوع رفتاری که توسط بزرگسالان نسبت به کودک بهصورت غیرتصادفی صورت گیرد و بهنوعی به سلامت جسمی و روانی کودک آسیب برساند کودکآزاری محسوب میشود.»کارشناسان معتقدند آنچه مسئله کودکآزاری را بغرنجتر میکند بروز این رفتارها در بطن خانواده و از سوی والدین کودک است که بهدلیل ضعف قوانین موجود نمیتوان کاری برای آن صورت داد، شاید یکی از دلایل اطلاق تعبیر چهره مخفی خشونت به این پدیده را بتوان بهواسطه خشونتهای جسمانی، روانی، اقتصادی و... در محیط خانواده دانست. قاسمزاده در این ارتباط میگوید: پژوهشها حاکی از آن است که کودکان زیر شش سال بیشتر مورد آزار قرار میگیرند بهدلیل اینکه کودک هرچه کوچکتر باشد آسیبپذیرتر است و قدرت دفاعی کمتری دارد بنابراین در معرض آزار بیشتری قرار دارد. در مرحله بعد کودکان شش تا ۱۲ سال و در نهایت نوجوانان هستند که مورد خشونت واقع میشوند. ضمن اینکه کودکان بیشتر مورد کودکآزاری از نوع جسمی قرار میگیرند درحالیکه نوجوانان در معرض کودکآزاری از نوع سوءاستفادههای جنسی، غفلت و بیتوجهی هستند. همچنین نوع آزار در دختران و پسران در برخی موارد متفاوت است مثلا در سوءاستفاده جنسی و آزارهای روانی دختران بیشتر آسیب میبینند درحالیکه در آزارهای جسمی و استثمار کاری پسران تحت فشار بیشتری هستند. قاسمزاده میافزاید: درخصوص ارتباط بین شغل و کودکآزاری براساس پژوهشها نمیتوان ارتباط معناداری بین شغل و کودکآزاری پیدا کرد. اما از نظر وضعیت اقتصادی و اجتماعی باید گفت هرچه خانواده از نظر اقتصادی در تنگنا باشد کودکان بیشتر در معرض آسیب قرار دارند بهعلاوه در خانوادههایی که تعداد آنها زیاد است و مشکلات خانوادگی (طلاق، ازدواجهای مجدد) بیشتری دارند شاهد کودکآزاری بیشتری هستیم. قاسمزاده در این ارتباط میگوید: در برخی موارد کودکآزاری ریشه در بیماری عاطفی یا شخصیتی فرد کودکآزار دارد که منشأ این بیماریها را میتوان در گذشته فرد از جمله دوران کودکی نابسامان و الگوهای تربیتی بیمارگونه که فرد از طرف والدین، اطرافیان، سرپرست یا جایگزین آن ها با آن مواجه بوده جستوجو کرد. روانشناسان معتقدند محیط رشد فرد میتواند شرایط را برای سلامتی یا عدمتعادل روانی فرد رقم بزند.
۱) جسمی یا فیزیکی یا بدنی یعنی نوعی ازآزار که به جسم کودک آسیب وصدمه می رساند، مثل تنبیه بدنی، سوزاندن ، شکستن ، بریدن و…
۲) عاطفی – روانی که کودک از لحاظ عاطفی آسیب میبیند؛ مثل توهین، تحقیر، خشونت کلامی و … تعریف مناسبی از کودک آزاری روانی و روحی، در دست نمی باشد کمتر کسانی به این مسئله توجه کرده اند. در صورتی که این نوع کودک آزاری دردناک تر از کود ک آزاری جسمی و جنسی می باشد.چرا که منجر به اختلالات روانی می شود و کودک دچار، اضطراب، بی قراری، افت تحصیلی، پر خاشگری، قانون شکنی، افسردگی، فرار از مدرسه می گردد.
بی عدالتی سخت و روان کودک را می آزارد. او دچار حس حقارت و عدم احترام می نماید . کتک های روانی از جمله فحش و اهانت اگر تأثیری بیشتر از کتک های جسمی نداشته باشد کمتر ندارند. کودکی به طور دائم زیر رگبار فحش است دچار یأس شده و نسبت به زندگی بی تفاوت است.
۳) سوء استفاده ازکودک، مانند آزار جنسی که ترکیبی ازسوء استفاده جسمی و روانی اسـت و به انجام دادن اعمال جنسی توسط بزرگسالان با کودکان زیر سن رضایت گفته می شود، همچنیـن سوء استفاده کاری، سوءاستفاده درتوزیع مواد مخـدرو…
۴) بی توجهی و غفلت که درآن نیازهای اساسی کودک نادیده گرفته میشود. دراین مورد آسیبی به کودک نرسیده ولی کاری که باید انجام میگرفته نگرفته است؛ مثل عدم توجه به خدمات بهداشتی ،تغذیه ،آموزش و…
غفلت هیجانی: مانند صحبت نکردن به کودک ، بد رفتاری شدید یا مزمن با همسر در حضور کودک.
غفلت آموزشی: مانند رسیدگی نکردن به وضعیت تحصیلی کودک، بی توجهی به ترک تحصیل یا فرار از مدرسه.
غفلت پزشکی: مانند غفلت کردن از کودک در برابر مسائل بهداشتی، والدین همانطور که اغلب در مواقع بیماری کودک، مراجعه به پزشک را پشت گوش می اندازند که همین تأخیر در مداوا سبب حاد شدن بیماری و در مواقعی از دست رفتن فرصت مداوا می شود.
۵) کودک آزاری که ترکیبی ازهمه موارد فوق است و ازآن با عنوان کودک آزاری آموزشی یاد میشود، مانند رقابت شدید که خود، عاملی برای اضطراب است. دادن تکالیف زیاد، آزارهای عاطفی، سرزنش، توهین، تنبیه بدنی ، ملامت و… که از سوی مسئولان مدارس صورت میگیرد و با تأثیرات شدید روانی همراه است.
گسست روابط زناشویی و از هم پاشیدن خانواده می تواند مؤید وجود برخی از مشکلات رفتاری و یا روحی و روانی زوجین باشد. بدین وصف، احتمال عدم سلامت اخلاقی و یا روانی زوجین مطلقه تا حد بسیار زیادی بیشتر از زوجین عادی است. بدیهی است که وقوع طلاق در این گونه خانواده ها منجر به وخامت بیشتر وضعیت نامتعادل زوجین گردیده است. کودکان تحت حضانت هر یک از ایشان در معرض رفتارهای آزاردهنده شدیدتری قرار خواهند گرفت. آزار کودکان حتی در سطح والدینی که از سلامت روانی و اخلاقی نیز برخوردار بوده اند قابل مشاهده خواهد بود چرا که جدایی والدین خواه ناخواه بر وضعیت روحی و روانی و اقتصادی ایشان آثار نامطلوبی را از خود به جای خواهد گذاشت که این امر می تواند به بستر مطلوبی در جهت وقوع رفتارهای آزاردهنده منجر شود.
عدم ثبات در بنیان خانواده و دخالت روش های تربیتی و رفتارهای سوء رایانه در ایجاد کودک آزاری در سطح خانواده های مطلقه و متارکه نقش مهمی دارد و همچنین سابقه جدایی و طلاق والدین و ... نیز از عوامل مستعد کننده کودک آزاری جسمانی به شمار می آید.
در سطح رویکرد سلبی، از یک سوء حذف زمینه های مطلوب و کارکردهای مورد انتظار از والدین در راستای رشد و اعتلای کودک و از سوی دیگر، از میان رفتن چتر حمایتی خانواده در قبال کودک در برابر رفتارهای آزار دهنده سایرین مشاهده می گردد.
در ارتباط با رویکرد ایجابی، مواد مخدر منجر به تبدیل نهاد خانواده به کانون عمده کودک آزاری می گردد. بدین ترتیب وقوع کودک آزاری در سطح خانواده های درگیر با مساله مواد مخدر تقریباً امری قطعی است. تنها عاملی که منجر به تفکیک این گونه خانواده ها از یکدیگر می گردد نوع میزان و شدت آسیب وارده به کودک است.
تحت بهترین شرایط، والدین معتاد رفتار خشونت باری نسبت به کودک از خود بروز نمی دهند. در این وضعیت ایشان به دلیل وابستگی به مواد مخدر قادر به آورده نمودن نیازهای عاطفی و تربیتی کودک نبوده و در نتیجه بسیاری از نیازهای ضروری کودک مورد غفلت قرار خواهد گرفت. امری که خود فی نفسه کودک آزاری محسوب می شود. حتی اگر بتوان تصور نمود که کودک در خانواده مورد توجه قرار گرفته به نیازهای روحی تربیتی و عاطفی طفل نیز پاسخ مناسبی داده شود با این حال باز هم کودک تحت وضعیت آزار دهنده ای قرار خواهد گرفت چرا که نفس معتاد بودن والدین، وضعیت ظاهری، حالت های از خود بیخود شدن، رفت و آمدهای مشکوک با اشخاص فاقد صلاحیت و بسیاری از موارد دیگر حس سرشکستگی و حقارتی را توام با اضطراب و ترس برای کودک به ارمغان خواهد آورد. با تجسم نحوه تعامل سایرین به ویژه کودکان هم سن و سال با کودک به سهولت می توان رنج و درد تحمیل شده به طفل و آثار مخرب چنین امری را تصور نمود.
اعتیاد کودک سرانجام وی را به خیابان ها خواهد کشاند. تصور وضعیت کودک معتاد در خیابان و نهایتاً ورود طفل به چرخه رفتارهای پرخطر جنسی و یا جذب در شبکه های فحشا و یا توزیع مواد مخدر چندان دور از انتظار نخواهد بود.
پدر با طلاق همسر دوم از نگهداری3 فرزند عاجز بوده و بخاطر مشکلاتی که داشته توران به عنوان دختر بزرگتر، از رفتن به مدرسه محروم می شود البته به گفته پدر بخاطر تهدیدهایی که از سوی خانواده و برادران همسر دوم شده بود که گفته بودند یک بلایی سر توران می آورند. پدر مانع رفتن توران به مدرسه می شود و با خانه ماندن توران مسئولیت نگهداری خواهرانش بیشتر به گردن توران 15 ساله می افتد، طی این مدت همسر دوم بعد از مدتی (6 ماه) دوباره رجوع می کند و از شوهر می خواهد که آن را ببخشد و قول می دهد که دیگر توران رو اذیت نکند و دوباره با هم زندگی کردند. در روزهای اول به ظاهر وانمود می کند که با توران رفتاری خوب داشته باشد ولی بعد از مدتی دوباره آزار و اذیت و کتک های نا مادری شروع می شد تا اینکه آن روز 6/8/85 وقتی پدر به خانه بر می گردد توران رو نمی بیند، او از دخترانش سراغ توران رو می گیرد که آن ها می گویند توی اتاق دیگری است ولی پدر هر چه می گردد توران را پیدا نمی کند تا اینکه دختر کوچکتر می گوید با مادرشان دعوا کردند، نا مادری توران رو زیر مشت و لگد هاش می گیرد و بی رحمانه ضربه هایی به فک کودک می زند که باعث شکسته شدن فک می شود، دختر در همان لحظه بیهوش می شود و نامادری، توران رو از منزل بیرون می برد و در کوچه ای پایین تر از منزل رهاش می کند ، پدر وقتی به سراغ توران می رود، دختر به حالت کما رفته بود . پدر، توران را به یکی از بیمارستان ها ی کرج می برد که به علت وخامت حال بیمار آن را قبول نمی کنند و به بیمارستان فیروز گر، خیابان به آفرین، بخش گوش و حلق و بینی منتقل
می شود و از روز 6/8/85 در این بیمارستان بستری است و قرار است در روزهای آتی تحت عمل جراحی قرار بگیرد، همسر اول (مادر توران) تا کنون موفق به دیدن فرزندش نشده است.
2. علت کودک آزاری را بشناسیم: کودک آزاری مانند هر رفتار دیگری علتی دارد. سعی کنیم علت آن را پیدا کنیم و با برطرف کردن آن، کودک آزاری را کاهش دهیم. ممکن است برخی از مشکلات را نتوانیم از بین ببریم، در آن صورت پذیرفتن آن بهتر از آزار دادن کودکان است.
کودکان آزار دیده در همه جنبه های رشد مانند رشد جسمی، ذهنی، روانی و اجتماعی با مشکلات و نارسایی های فراوانی روبرو خواهند شد.
3. از دیگران کمک بگیریم: کمک گرفتن و مشورت کردن نشانه هوشیاری و آگاهی است، نه ناتوانی. برای کاهش مشکلات خود می توانیم از مراکز مشاوره حضوری، تلفنی، سازمان های غیر دولتی، افراد آگاه و … کمک بگیریم.
4. آرامش خود را حفظ کنیم: زندگی همیشه با مشکلات همراه است، سعی کنیم خشم خود را کنترل کنیم و برای مشکلات چاره جویی نماییم. بسیاری از کودک آزاری ها در شرایطی انجام می گیرد که والدین قادر به کنترل خشم خود نیستند. کنترل خشم آموختنی است و می توانیم با تمرین بر خشم خود غلبه کنیم.
1. دقّت در ازدواج و تشکیل خانواده، خودداری از ازدواج های تحمیلی، ناشناخته، شتابزده و ازدواج در سنین پایین.
2. توجّه به تنظیم خانواده و تعداد مناسب فرزندان.
3. افزایش آگاهی خود در زمینه پرورش فرزندان و شیوه های مناسب رفتار با آنان.
4. پذیرش مسئولیت ها و انجام وظایف خود به عنوان پدر، مادر، معلّم، سرپرست و … نسبت به کودکان.
5. آشنایی با حقوق و نیازهای اساسی کودکان.
6. توجّه به سلامت جسمی و روانی خود و کاهش فشارهای عصبی و مشکلات رفتاری خود که سبب کودک آزاری می شود.
7. تقویت روحیه کمک گرفتن هنگام برخورد با مشکلات و آشنایی با مراکز حمایتی، مشاوره، امداد در مورد کودکان و خانواده.
مرحله دوم، زمانی شروع میشود که والدین به طور مؤثر در اداره استرس زندگی و رفتار کودک خویش شکست میخورند. طی این مرحله، والدین به طور فزاینده نسبت به رویدادهای استرسبار واکنش نشان میدهند، مسئولیت رفتار منفی با کودک را به خود نسبت میدهند و به کودک به عنوان فردی که عمدا بیاعتنایی میکند مینگرند و خود را فاقد توان کنترل وی مییابند. همچنین مرحله دوم زمانی رخ میدهد که رویدادهای استرسبار زندگی و مهارتهای محدود، منجر به مراقبت والدین آزارنده خواهد شد. عوامل جبرانی شامل فراگیری مهارتهای والدین جدید و اصلاح رفتار کودک میشود.
مرحله سوم وضعیتی را توصیف میکند که والدین الگوهای مداوم تحریکی و کودک آزاری را آغاز مینمایند. طی این دوره، والدین با محرکهای استرسبار چندگانه مواجه میشوند که در سازگاری ناموفقاند، الگوی تحریکی و سرزنش کودک غالبا مورد استفاده قرار میگیرد و احساسات ناامیدکننده ظاهر میشود و والدین در تلاش برای کسب مجدد کنترل، بر شدت و فراوانی رفتار پرخاشگرانه میافزایند. سازههای جبرانی در این مرحله شامل نارضایتی رو به گسترش والدین همراه با تنبیه جسمی شدید، تسلیم کودک در برابر مقررات و انضباط غیرآزارنده و مداخله اجتماع میشود. در این مرحله، سازههای جبرانی تأثیر ناچیزی بر الگوهای عادتی کودکآزاری دارد که تکامل یافته است.
منابع
- گیدنز، آنتونی، جامعه شناسی، ترجمه منوچهر صبوری، تهران، نشر نی،1376
- مجله ی پزشکی قانونی، علیرضا کاهانی، دی84، ص 57-54
- مجله ی پزشکی قانونی، دکتر حسین توفیقی، ص 12
- مجله ی پزشکی قانونی، دکتر فاطمه قاسم زاده، مهر – آبان 84
- شعاع کاظمی، مهرانگیز، کودک آزاری و پیامدهای آن، فصلنامه معرفت
- نیاورانی، صابر، لزوم آشنایی با پدیده کودک آزاری، سایت خانواده مطهر، www. Motaharfamily.ir
- طارمی، محمد حسین، علت شناسی پدیده کودک آزاری، سایت پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی(پرتال جامع علوم انسانی)
- ترسایی، زهره، نگاهی به پدیده کودک آزاری در ایران، بانک مقالات فارسی، www. Mydocuments. ir
- کودک آزاری، سایت مقالات و پروژه های دانشجویی، www. Porpje.ir
- عوامل زمینه ساز کودک آزاری، سایت الف، www. Alef. ir
کودکان، آسیبپذیرتراز سایرافراد جامعه هستند. این آسیبپذیری به علل مختلف ازجمله کوچکی، معایب مادرزادی، بیماری ها، عدم تطابق با محیط و نیز عدم قدرت اندیشیدن وتشخیص بد و خوب است. وقتی کودکی مورد آزار قرارمیگیرد ازنظر روحی وجسمی با مشکلاتی روبه رو میشود که درآینده گریبانگیر خود وجامعهاش خواهد بود و درنتیجه مردان وزنان شایستهای که باید برای فردای بهتر جهت امور مملکت تربیت شوند ، بهوجود نمی آیند، فقدان چنین افرادی، خانواده ودرنتیجه جامعه را به خطر میاندازد. هرنوع رفتاری که توسط بزرگسالان نسبت به کودک به صورت غیرتصادفی صورت گیرد و به نوعی به سلامت جسمی و روانی او آسیب برساند کودک آزاری محسوب میشود. در این نوشته، ما در صدد بررسی عوامل پدید آورنده کودک آزادی هستم، امید است که این ناچیز گامی در جهت التیام درد کودکانی باشد، که جز گریه راه دفاعی ندارند.
مفهوم کودک آزاری
کودک آزاری" از دو کلمه کودک(child) و آزار (abuse) تشکیل شده است. کودک از نگاه قوانین بینالمللی چون پیماننامه حقوق کودک، به بچه کمتر از 18 سال اطلاق میشود. و در فقه به فردی اطلاق میشود که به بلوغ شرعی نرسیده باشد. فرهنگ اکسفورد در تعریف کودک آزاری(child abuse) میگوید: «رفتاری ستمگرانه با کودک، به عنوان مثال از سوی بزرگسالان، که در برگیرنده اعمال جنسی و جنایی می شود».ماده دوم قانون حمایت از کودکان و نوجوانان (مصوب 1381) در تعریف گونه ای از کودک آزادی میگوید: «هر نوع اذیت و آزار کودکان و نوجوانان که موجب شود به آنان صدمه جسمانی یا روانی و اخلاقی وارد شود و سلامت جسم یا روان آنان را به مخاطره اندازد، ممنوع است».
نویسنده ای در تعریف کلی از کودک آزادی میگوید: «کودک آزادی، عبارت است از هرگونه فعل یا ترک فعلی که باعث آزار روحی، جسمی و ایجادآثار ماندگار در وجود یک طفل شود، البته برخی از این آثار میتواند مخفی باشد، مثل ممانعت از حاضر شدن در کلاس درس، محروم کردن او از غذا، حبس در حمام یا زیر زمین و... ».
در تعریف مناسبی از این پدیده می توان گفت: «کودک آزادی عبارت است از هرگونه صدمه و آزار جسمی، روحی و یا اخلاقی کودکان یا نوجوانان که بر خلاف قانون بوده، سلامت جسمانی یا روانی ایشان را به خطر اندازد». طبق آمارهای رسمی ۲۰ درصد جمعیت ۷۰ میلیون نفری ایران را کودکان زیر ۱۲ سال تشکیل میدهند که از این تعداد ۱۲ تا ۱۵ درصد آنان مورد کودکآزاری قرار میگیرند. فقر، فضای نامساعد خانواده، بروز پدیدههای اجتماعی مانند مهاجرت، بلایای طبیعی و انسانی، اعتیاد و بیماریهای روانی و در مواردی هم مشکلات درسی کودکان را میتوان از شایعترین دلایل کودکآزاری از سوی والدین آن ها برشمرد. فاطمه قاسمزاده ـ روانشناس کودک ـ در تعریف کودکآزاری میگوید: «هر نوع رفتاری که توسط بزرگسالان نسبت به کودک بهصورت غیرتصادفی صورت گیرد و بهنوعی به سلامت جسمی و روانی کودک آسیب برساند کودکآزاری محسوب میشود.»کارشناسان معتقدند آنچه مسئله کودکآزاری را بغرنجتر میکند بروز این رفتارها در بطن خانواده و از سوی والدین کودک است که بهدلیل ضعف قوانین موجود نمیتوان کاری برای آن صورت داد، شاید یکی از دلایل اطلاق تعبیر چهره مخفی خشونت به این پدیده را بتوان بهواسطه خشونتهای جسمانی، روانی، اقتصادی و... در محیط خانواده دانست. قاسمزاده در این ارتباط میگوید: پژوهشها حاکی از آن است که کودکان زیر شش سال بیشتر مورد آزار قرار میگیرند بهدلیل اینکه کودک هرچه کوچکتر باشد آسیبپذیرتر است و قدرت دفاعی کمتری دارد بنابراین در معرض آزار بیشتری قرار دارد. در مرحله بعد کودکان شش تا ۱۲ سال و در نهایت نوجوانان هستند که مورد خشونت واقع میشوند. ضمن اینکه کودکان بیشتر مورد کودکآزاری از نوع جسمی قرار میگیرند درحالیکه نوجوانان در معرض کودکآزاری از نوع سوءاستفادههای جنسی، غفلت و بیتوجهی هستند. همچنین نوع آزار در دختران و پسران در برخی موارد متفاوت است مثلا در سوءاستفاده جنسی و آزارهای روانی دختران بیشتر آسیب میبینند درحالیکه در آزارهای جسمی و استثمار کاری پسران تحت فشار بیشتری هستند. قاسمزاده میافزاید: درخصوص ارتباط بین شغل و کودکآزاری براساس پژوهشها نمیتوان ارتباط معناداری بین شغل و کودکآزاری پیدا کرد. اما از نظر وضعیت اقتصادی و اجتماعی باید گفت هرچه خانواده از نظر اقتصادی در تنگنا باشد کودکان بیشتر در معرض آسیب قرار دارند بهعلاوه در خانوادههایی که تعداد آنها زیاد است و مشکلات خانوادگی (طلاق، ازدواجهای مجدد) بیشتری دارند شاهد کودکآزاری بیشتری هستیم. قاسمزاده در این ارتباط میگوید: در برخی موارد کودکآزاری ریشه در بیماری عاطفی یا شخصیتی فرد کودکآزار دارد که منشأ این بیماریها را میتوان در گذشته فرد از جمله دوران کودکی نابسامان و الگوهای تربیتی بیمارگونه که فرد از طرف والدین، اطرافیان، سرپرست یا جایگزین آن ها با آن مواجه بوده جستوجو کرد. روانشناسان معتقدند محیط رشد فرد میتواند شرایط را برای سلامتی یا عدمتعادل روانی فرد رقم بزند.
انواع کودک آزاری
دریک تقسیم بندی می توان کودک آزاری را به انواع زیر تقسیم کرد:۱) جسمی یا فیزیکی یا بدنی یعنی نوعی ازآزار که به جسم کودک آسیب وصدمه می رساند، مثل تنبیه بدنی، سوزاندن ، شکستن ، بریدن و…
۲) عاطفی – روانی که کودک از لحاظ عاطفی آسیب میبیند؛ مثل توهین، تحقیر، خشونت کلامی و … تعریف مناسبی از کودک آزاری روانی و روحی، در دست نمی باشد کمتر کسانی به این مسئله توجه کرده اند. در صورتی که این نوع کودک آزاری دردناک تر از کود ک آزاری جسمی و جنسی می باشد.چرا که منجر به اختلالات روانی می شود و کودک دچار، اضطراب، بی قراری، افت تحصیلی، پر خاشگری، قانون شکنی، افسردگی، فرار از مدرسه می گردد.
بی عدالتی سخت و روان کودک را می آزارد. او دچار حس حقارت و عدم احترام می نماید . کتک های روانی از جمله فحش و اهانت اگر تأثیری بیشتر از کتک های جسمی نداشته باشد کمتر ندارند. کودکی به طور دائم زیر رگبار فحش است دچار یأس شده و نسبت به زندگی بی تفاوت است.
۳) سوء استفاده ازکودک، مانند آزار جنسی که ترکیبی ازسوء استفاده جسمی و روانی اسـت و به انجام دادن اعمال جنسی توسط بزرگسالان با کودکان زیر سن رضایت گفته می شود، همچنیـن سوء استفاده کاری، سوءاستفاده درتوزیع مواد مخـدرو…
۴) بی توجهی و غفلت که درآن نیازهای اساسی کودک نادیده گرفته میشود. دراین مورد آسیبی به کودک نرسیده ولی کاری که باید انجام میگرفته نگرفته است؛ مثل عدم توجه به خدمات بهداشتی ،تغذیه ،آموزش و…
انواع غفلت و بی توجهی
غفلت جسمی: مانند ترک و به حال خود رها کردن و رسیدگی نکردن به وضعیت تغذیه مانند مادرانی که پای تلفن می روند و در اثر غفلت وی فاجعه رخ می دهد.غفلت هیجانی: مانند صحبت نکردن به کودک ، بد رفتاری شدید یا مزمن با همسر در حضور کودک.
غفلت آموزشی: مانند رسیدگی نکردن به وضعیت تحصیلی کودک، بی توجهی به ترک تحصیل یا فرار از مدرسه.
غفلت پزشکی: مانند غفلت کردن از کودک در برابر مسائل بهداشتی، والدین همانطور که اغلب در مواقع بیماری کودک، مراجعه به پزشک را پشت گوش می اندازند که همین تأخیر در مداوا سبب حاد شدن بیماری و در مواقعی از دست رفتن فرصت مداوا می شود.
۵) کودک آزاری که ترکیبی ازهمه موارد فوق است و ازآن با عنوان کودک آزاری آموزشی یاد میشود، مانند رقابت شدید که خود، عاملی برای اضطراب است. دادن تکالیف زیاد، آزارهای عاطفی، سرزنش، توهین، تنبیه بدنی ، ملامت و… که از سوی مسئولان مدارس صورت میگیرد و با تأثیرات شدید روانی همراه است.
دلایل کودک آزاری
۱) نا آگاهی والدین
گاه والدین یا افراد دیگر که به کودکان آزار می رسانند، نمی دانند که رفتار آن ها، کودک آزاری است. مانند کسانی که کودک را مورد تنبیه بدنی قرار می دهند، آن ها را تحقیر و توهین می کنند به نیازهای اساسی آن ها بی توجه هستند و این رفتارها را عادی و معمولی می دانند.2) طلاق
خانواده از مهمترین نهادهای حامی کودک به شمار می رود. نهاد خانواده با برخورداری از طیف گسترده ای از وظایف در قبال کودک زمینه برخورداری طفل را از سلامت جسمانی، روحی و اخلاقی تضمین می نماید. طلاق به عنوان یکی از مهمترین آسیب های اجتماعی معلول و مولد برخی از مهمترین آسیب های اجتماعی است. در ارتباط با پدیده کودک آزاری به سهولت می توان تأثیر فروپاشی خانواده در ارتکاب رفتارهای آزاردهنده نسبت به اطفال را مشاهده نمود.گسست روابط زناشویی و از هم پاشیدن خانواده می تواند مؤید وجود برخی از مشکلات رفتاری و یا روحی و روانی زوجین باشد. بدین وصف، احتمال عدم سلامت اخلاقی و یا روانی زوجین مطلقه تا حد بسیار زیادی بیشتر از زوجین عادی است. بدیهی است که وقوع طلاق در این گونه خانواده ها منجر به وخامت بیشتر وضعیت نامتعادل زوجین گردیده است. کودکان تحت حضانت هر یک از ایشان در معرض رفتارهای آزاردهنده شدیدتری قرار خواهند گرفت. آزار کودکان حتی در سطح والدینی که از سلامت روانی و اخلاقی نیز برخوردار بوده اند قابل مشاهده خواهد بود چرا که جدایی والدین خواه ناخواه بر وضعیت روحی و روانی و اقتصادی ایشان آثار نامطلوبی را از خود به جای خواهد گذاشت که این امر می تواند به بستر مطلوبی در جهت وقوع رفتارهای آزاردهنده منجر شود.
عدم ثبات در بنیان خانواده و دخالت روش های تربیتی و رفتارهای سوء رایانه در ایجاد کودک آزاری در سطح خانواده های مطلقه و متارکه نقش مهمی دارد و همچنین سابقه جدایی و طلاق والدین و ... نیز از عوامل مستعد کننده کودک آزاری جسمانی به شمار می آید.
3) مشکلات اقتصادی
فقر سبب می شود کودکان از دسترسی به نیازهای اساسی خود مانند آموزش ، بهداشت، تغذیه ، و... محروم شوند یا والدین به دلیل فشارهای مالی با رفتارهایی چون پرخاشگری، خشونت، بی توجهی و .. کودکان را مورد آزار قرار دهند.4) اعتیاد
اعتیاد به دلیل خصوصیاتی که در افراد ایجاد می کند، مانند پرخاشگری، بی مسئولیتی ، کاهش عاطفه و ... سبب می شود کودکان مورد آزار، بویژه مورد سوء استفاده قرار گیرند. وابستگی به مواد مخدر و یا الکل یکی از بزرگترین زمینه ها و مؤلفه های وقوع کودک آزاری در جامعه محسوب می شود. در ارتباط با نحوه تأثیرگذاری اعتیاد به مواد مخدر بر وقوع فرآیند کودک آزاری می توان این امر را طی دو سطح اعتیاد در خانواده کودک و اعتیاد خود کودک تحت بررسی قرار داد.- اعتیاد در خانواده
خانواده در حالت طبیعی خود نه تنها زمینه وقوع بسیاری از رفتارهای آزاردهنده نسبت به کودک را از میان بر می دارد بلکه به عنوان مأمن و پناهگاهی مطمئن برای طفل نقش حیاتی در رشد عاطفی و روانی وی ایفا می کند. مواد مخدر با ایجاد اختلال در روند کارکردهای مطلوب و مورد انتظار از این نهاد، خانواده را به کانون اصلی وقوع کودک آزاری مبدل می سازد. در واقع این سطح، نقش مواد مخدر در برخورد رفتارهای آزاردهنده نسبت به کودکان را می توان تحت دو رویکرد سلبی و ایجابی ملاحظه نمود.در سطح رویکرد سلبی، از یک سوء حذف زمینه های مطلوب و کارکردهای مورد انتظار از والدین در راستای رشد و اعتلای کودک و از سوی دیگر، از میان رفتن چتر حمایتی خانواده در قبال کودک در برابر رفتارهای آزار دهنده سایرین مشاهده می گردد.
در ارتباط با رویکرد ایجابی، مواد مخدر منجر به تبدیل نهاد خانواده به کانون عمده کودک آزاری می گردد. بدین ترتیب وقوع کودک آزاری در سطح خانواده های درگیر با مساله مواد مخدر تقریباً امری قطعی است. تنها عاملی که منجر به تفکیک این گونه خانواده ها از یکدیگر می گردد نوع میزان و شدت آسیب وارده به کودک است.
تحت بهترین شرایط، والدین معتاد رفتار خشونت باری نسبت به کودک از خود بروز نمی دهند. در این وضعیت ایشان به دلیل وابستگی به مواد مخدر قادر به آورده نمودن نیازهای عاطفی و تربیتی کودک نبوده و در نتیجه بسیاری از نیازهای ضروری کودک مورد غفلت قرار خواهد گرفت. امری که خود فی نفسه کودک آزاری محسوب می شود. حتی اگر بتوان تصور نمود که کودک در خانواده مورد توجه قرار گرفته به نیازهای روحی تربیتی و عاطفی طفل نیز پاسخ مناسبی داده شود با این حال باز هم کودک تحت وضعیت آزار دهنده ای قرار خواهد گرفت چرا که نفس معتاد بودن والدین، وضعیت ظاهری، حالت های از خود بیخود شدن، رفت و آمدهای مشکوک با اشخاص فاقد صلاحیت و بسیاری از موارد دیگر حس سرشکستگی و حقارتی را توام با اضطراب و ترس برای کودک به ارمغان خواهد آورد. با تجسم نحوه تعامل سایرین به ویژه کودکان هم سن و سال با کودک به سهولت می توان رنج و درد تحمیل شده به طفل و آثار مخرب چنین امری را تصور نمود.
- اعتیاد کودک
اعتیاد کودکان یکی از خطرناک ترین زمینه های وقوع پدیده کودک آزاری بر علیه طفل محسوب می گردد. صرف نظر از این امر که اعتیاد کودک بی تردید ناشی از ورود لطمات و صدمات اساسی به روح و روان وی بوده است نفس اعتیاد طفل به مواد مخدر وی را در معرض شدیدترین آسیب ها و دردناک ترین ابعاد سوء استفاده های جنسی قرار می دهد. از یک سو درجه آسیب پذیری کودک معتاد از موقعیت های ناخوشایند به شدت افزایش می یابد و از سوی دیگر شدت و نوع آزارهای صورت گرفته در ارتباط با کودک نیز به نحو معناداری متحول شده و تشدید می گردد.اعتیاد کودک سرانجام وی را به خیابان ها خواهد کشاند. تصور وضعیت کودک معتاد در خیابان و نهایتاً ورود طفل به چرخه رفتارهای پرخطر جنسی و یا جذب در شبکه های فحشا و یا توزیع مواد مخدر چندان دور از انتظار نخواهد بود.
5) بیماری های روانی
در صورتی که والدین به بیماری های روانی مبتلا شوند، با رفتارهایی مانند تند خویی، خشونت، ناسازگاری ، بی توجهی و... که ناشی از بیماری های روانی آن هاست، سبب آزار کودکان می شوند.6) مشکلات خانوادگی
مشاجرات شدید و طولانی والدین، جمیت زیاد خانواده، شیوه های تربیتی نامناسب، در برخی موارد وجود ناپدری و نامادری و... سبب می شود کودکان مورد آزار قرار گیرند تا حدی که مشکلات خانوادگی یکی از دلایل کودک آزاری محسوب می شود.7) مشکلات کودکان
کودکانی که به طور نسبی مشکلات پایدار و شدیدی دارند، بیش از سایر کودکان مورد آزار قرار می گیرند. مانند کودکانی که دچار بیماری های جسمی مزمن و طولانی مدت یا مشکلات رفتاری از قبیل پرخاشگری، بی قراری ، بیش فعالی، اضطراب ، شب اداری و ... هستند، به دلیل مشکلاتی که برای بزرگسالان ایجاد می کنند ونیز به سبب ناآگاهی والدین از این مشکلات، اغلب مورد آزار جسمی وروانی قرار می گیرند.8) مشکلات مدرسه
مشکلاتی که در مدرسه برای دانش آموزان ایجاد می شود، مانند انتظار بیش از حد، ندیدن تفاوت ها، اضطراب، ترس ناشی از رقابت های شدید، تبعیض، تنبیه بدنی، تحقیر، توهین و ... سبب آزارهای جسمی و روانی کودکان می شود.نمونه کودک آزاری
توران رستمی دختر 15 ساله که به علت ضرب و شتم شدید توسط نامادری فک پایین دچارشکستگی شده با آقای قربان رستمی پدر توران به گفتگو نشستیم، اهل کرمانشاه هستم و شغلم رانندگی است و مسافر کشی می کنم اولین بار که ازدواج کردم توران هنوز 20 روزه بود که زن اولم در خواست طلاق کرد و از هم جدا شدیم تا مدتی توران پیش مادر بزرگش بود ولی به علت کهولت سن دیگه قادر به نگهداری توران نبود بخاطر این من هم مشکلاتم کمتر بشه با این خانم ( همسر دوم) که حدود 20 سالی از خودم کوچکتر بود ازدواج کردم. از همسر دوم هم 2 تا دختر دارد و در طول این مدت همیشه توران توسط نا مادری مورد آزار و اذیت های جسمانی قرار می گرفته و چندین بار قاشق داغ را بر روی چشمان کودک قرار داده و این آزار و اذیت ها ادامه داشته تا اینکه 2 سال پیش، نامادری بر روی توران نفت می ریزه و قصد داشته کودک را آتش بزنه که همسایه ها مانع از اینکار می شوند و کودک را نجات می دهند و توران از همان زمان دچار ناراحتی و اگزمای شدید پوستی شده و تمام بدن دختر از گردن، سینه تا پا دچار سوختگی شدید ناشی از اثرات نفت شده است. پدر بخاطر آزار و اذیت هایی که توسط همسرش صورت می گیرد، از همسر شکایت و اقدام به طلاق می کند که شکایت بعد از2 سال درداد گاه کرمانشاه ره بجایی نبرده و هنوز هم حکمی صادر نشده است و بعدازآن، از کرمانشاه به شهریار نقل مکان می کند.پدر با طلاق همسر دوم از نگهداری3 فرزند عاجز بوده و بخاطر مشکلاتی که داشته توران به عنوان دختر بزرگتر، از رفتن به مدرسه محروم می شود البته به گفته پدر بخاطر تهدیدهایی که از سوی خانواده و برادران همسر دوم شده بود که گفته بودند یک بلایی سر توران می آورند. پدر مانع رفتن توران به مدرسه می شود و با خانه ماندن توران مسئولیت نگهداری خواهرانش بیشتر به گردن توران 15 ساله می افتد، طی این مدت همسر دوم بعد از مدتی (6 ماه) دوباره رجوع می کند و از شوهر می خواهد که آن را ببخشد و قول می دهد که دیگر توران رو اذیت نکند و دوباره با هم زندگی کردند. در روزهای اول به ظاهر وانمود می کند که با توران رفتاری خوب داشته باشد ولی بعد از مدتی دوباره آزار و اذیت و کتک های نا مادری شروع می شد تا اینکه آن روز 6/8/85 وقتی پدر به خانه بر می گردد توران رو نمی بیند، او از دخترانش سراغ توران رو می گیرد که آن ها می گویند توی اتاق دیگری است ولی پدر هر چه می گردد توران را پیدا نمی کند تا اینکه دختر کوچکتر می گوید با مادرشان دعوا کردند، نا مادری توران رو زیر مشت و لگد هاش می گیرد و بی رحمانه ضربه هایی به فک کودک می زند که باعث شکسته شدن فک می شود، دختر در همان لحظه بیهوش می شود و نامادری، توران رو از منزل بیرون می برد و در کوچه ای پایین تر از منزل رهاش می کند ، پدر وقتی به سراغ توران می رود، دختر به حالت کما رفته بود . پدر، توران را به یکی از بیمارستان ها ی کرج می برد که به علت وخامت حال بیمار آن را قبول نمی کنند و به بیمارستان فیروز گر، خیابان به آفرین، بخش گوش و حلق و بینی منتقل
می شود و از روز 6/8/85 در این بیمارستان بستری است و قرار است در روزهای آتی تحت عمل جراحی قرار بگیرد، همسر اول (مادر توران) تا کنون موفق به دیدن فرزندش نشده است.
چگونه می توانیم کودک آزاری را کاهش دهیم؟
1. کودکان را بیشتر و بهتر بشناسیم: شناخت کودکان و نیازهای آنان سبب می شود که رفتار بهتری با آن ها داشته باشیم. برای این کار می توانیم از روش های مختلف مانند خواندن کتاب های مناسب، شرکت در کلاس های آموزشی، مشورت کردن با افراد آگاه و … استفاده کنیم.2. علت کودک آزاری را بشناسیم: کودک آزاری مانند هر رفتار دیگری علتی دارد. سعی کنیم علت آن را پیدا کنیم و با برطرف کردن آن، کودک آزاری را کاهش دهیم. ممکن است برخی از مشکلات را نتوانیم از بین ببریم، در آن صورت پذیرفتن آن بهتر از آزار دادن کودکان است.
کودکان آزار دیده در همه جنبه های رشد مانند رشد جسمی، ذهنی، روانی و اجتماعی با مشکلات و نارسایی های فراوانی روبرو خواهند شد.
3. از دیگران کمک بگیریم: کمک گرفتن و مشورت کردن نشانه هوشیاری و آگاهی است، نه ناتوانی. برای کاهش مشکلات خود می توانیم از مراکز مشاوره حضوری، تلفنی، سازمان های غیر دولتی، افراد آگاه و … کمک بگیریم.
4. آرامش خود را حفظ کنیم: زندگی همیشه با مشکلات همراه است، سعی کنیم خشم خود را کنترل کنیم و برای مشکلات چاره جویی نماییم. بسیاری از کودک آزاری ها در شرایطی انجام می گیرد که والدین قادر به کنترل خشم خود نیستند. کنترل خشم آموختنی است و می توانیم با تمرین بر خشم خود غلبه کنیم.
کودک آزاری چه زیان هایی برای کودکان دارد؟
کودکی دوران رشد و شکل گیری شخصیّت است. انواع کودک آزاری در این سال های حساس و مهم، به رشد و سلامت آنان آسیب های جدی می رساند. کودکان آزار دیده در همه جنبه های رشد مانند رشد جسمی، ذهنی، روانی و اجتماعی با مشکلات و نارسایی های فراوانی روبرو خواهند شد. بررسی های انجام شده نشان می دهد بسیاری از کودکانی که در دوران کودکی قربانی آزار و بدرفتاری بوده اند، در بزرگسالی خود به آزار کودکان پرداخته اند و این بزرگترین زیان کودک آزاری است که سبب تداوم آن می شود.چگونه می توانیم از کودک آزاری پیشگیری کنیم؟
پیشگیری همیشه بهتر، آسانتر و سریع تر از درمان است. برای پیشگیری از کودک آزاری می توانیم از راهکارهای زیر استفاده کنیم:1. دقّت در ازدواج و تشکیل خانواده، خودداری از ازدواج های تحمیلی، ناشناخته، شتابزده و ازدواج در سنین پایین.
2. توجّه به تنظیم خانواده و تعداد مناسب فرزندان.
3. افزایش آگاهی خود در زمینه پرورش فرزندان و شیوه های مناسب رفتار با آنان.
4. پذیرش مسئولیت ها و انجام وظایف خود به عنوان پدر، مادر، معلّم، سرپرست و … نسبت به کودکان.
5. آشنایی با حقوق و نیازهای اساسی کودکان.
6. توجّه به سلامت جسمی و روانی خود و کاهش فشارهای عصبی و مشکلات رفتاری خود که سبب کودک آزاری می شود.
7. تقویت روحیه کمک گرفتن هنگام برخورد با مشکلات و آشنایی با مراکز حمایتی، مشاوره، امداد در مورد کودکان و خانواده.
نظریات در حیطه کودکآزاری
1ـ الگوی انتقالی
ولف، 1987 (نقل از: همپتون و همکاران)، 1993 با ارائه الگوی انتقالی چگونگی شدت کشاکش والد ـ فرزند را، که منجر به آزار فیزیکی کودک نیز میشود، توصیف میکند. طبق این الگو، استرس به عنوان عنصری کلیدی که احتمال کشاکش در درون نظام خانواده را افزایش میدهد، در نظر گرفته میشود. الگوی انتقالی از سه مرحله تشکیل شده و در برگیرنده سازههای نامتعادلکننده، چندگانه و سازههای جبرانی است. مراحل، مجزّا و ناپیوسته نیستند، ولی همپوش بوده و نشانگر رشد پیشرونده کشاکش والد ـ فرزند میباشد. مرحله اول، عواملی را که در کاهش تحمل استرس توسط والدین و توانایی آنها در بازداری پرخاشگری مؤثرند توصیف مینماید. عوامل نامتعادلکننده شامل وجود رویدادهای استرس بار زندگی و آمادگی ناکافی برای والد شدن است. رفتارهای والدین در این مرحله بیانگر تلاشهای حاشیهای برای سازگاری با عوامل فشارزای زندگی و کنترل رفتارهای ناسازگار کودک خویش است؛ و همچنین عواملجبرانی ثبات اقتصادی و حمایتهای اجتماعی را، که میتواند تأثیر استرس را تعدیل نماید، دربر میگیرد.مرحله دوم، زمانی شروع میشود که والدین به طور مؤثر در اداره استرس زندگی و رفتار کودک خویش شکست میخورند. طی این مرحله، والدین به طور فزاینده نسبت به رویدادهای استرسبار واکنش نشان میدهند، مسئولیت رفتار منفی با کودک را به خود نسبت میدهند و به کودک به عنوان فردی که عمدا بیاعتنایی میکند مینگرند و خود را فاقد توان کنترل وی مییابند. همچنین مرحله دوم زمانی رخ میدهد که رویدادهای استرسبار زندگی و مهارتهای محدود، منجر به مراقبت والدین آزارنده خواهد شد. عوامل جبرانی شامل فراگیری مهارتهای والدین جدید و اصلاح رفتار کودک میشود.
مرحله سوم وضعیتی را توصیف میکند که والدین الگوهای مداوم تحریکی و کودک آزاری را آغاز مینمایند. طی این دوره، والدین با محرکهای استرسبار چندگانه مواجه میشوند که در سازگاری ناموفقاند، الگوی تحریکی و سرزنش کودک غالبا مورد استفاده قرار میگیرد و احساسات ناامیدکننده ظاهر میشود و والدین در تلاش برای کسب مجدد کنترل، بر شدت و فراوانی رفتار پرخاشگرانه میافزایند. سازههای جبرانی در این مرحله شامل نارضایتی رو به گسترش والدین همراه با تنبیه جسمی شدید، تسلیم کودک در برابر مقررات و انضباط غیرآزارنده و مداخله اجتماع میشود. در این مرحله، سازههای جبرانی تأثیر ناچیزی بر الگوهای عادتی کودکآزاری دارد که تکامل یافته است.
2ـ الگوی رفتاری ـ شناختی
تونتیمن و همکارانش آزار (Azar)، امیش (Amish)، روهربک (Roherbeck) الگوی شناختی رفتاری چهار مرحلهای را برای تعیین کودکآزاری مطرح نمودند. عنصر کلیدی این الگو انتظارات غیر واقعی والدین و اسنادهای بد با قصد منفی که واسطههای رفتار آزارگر هستند، میباشد. در مرحله اول، والدین انتظارات غیرواقعی از کودک دارند؛ در مرحله دوم، کودک هماهنگ با انتظارات والدین رفتار نمیکند؛ در مرحله سوم، والدین رفتار کودک را به اشتباه قصد و نیت منفی تعبیر میکند؛ در مرحله چهارم، والدین واکنش افراطی نشان میدهند. در این الگو، ویژگیهای دیگری نیز وجود دارد که شامل شناختهای والدین، توان آنان در کنترل تکانه و تعاملات والد ـ فرزند و همچنین سطوح استرس خانواده و حمایت اجتماعی میگردد.منابع
- گیدنز، آنتونی، جامعه شناسی، ترجمه منوچهر صبوری، تهران، نشر نی،1376
- مجله ی پزشکی قانونی، علیرضا کاهانی، دی84، ص 57-54
- مجله ی پزشکی قانونی، دکتر حسین توفیقی، ص 12
- مجله ی پزشکی قانونی، دکتر فاطمه قاسم زاده، مهر – آبان 84
- شعاع کاظمی، مهرانگیز، کودک آزاری و پیامدهای آن، فصلنامه معرفت
- نیاورانی، صابر، لزوم آشنایی با پدیده کودک آزاری، سایت خانواده مطهر، www. Motaharfamily.ir
- طارمی، محمد حسین، علت شناسی پدیده کودک آزاری، سایت پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی(پرتال جامع علوم انسانی)
- ترسایی، زهره، نگاهی به پدیده کودک آزاری در ایران، بانک مقالات فارسی، www. Mydocuments. ir
- کودک آزاری، سایت مقالات و پروژه های دانشجویی، www. Porpje.ir
- عوامل زمینه ساز کودک آزاری، سایت الف، www. Alef. ir
/ج