بررسی تأثیر نگرش به پوشش بر میزان آزارهای جنسی در خیابان‌ها و وسائل نقلیه

تاریخ زندگی بشر با خشونت آمیخته است وگویا این پدیده همیشه در کنار آرامش اجتماعی وجود داشته است. در دوران معاصر، بروز دو جنگ جهانی نشان از اوج خشونت داشت. در واقع خشونت در قرن بیستم میلادی از وجه توده ای
چهارشنبه، 8 خرداد 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بررسی تأثیر نگرش به پوشش بر میزان آزارهای جنسی در خیابان‌ها و وسائل نقلیه
بررسی تأثیر نگرش به پوشش بر میزان آزارهای جنسی در خیابان‌ها و وسائل نقلیه

 

نویسنده: آرزو فاطمی




 
(مطالعه‌ی موردی زنان 18 تا 29 سال شهر اصفهان)

مقدمه

تاریخ زندگی بشر با خشونت آمیخته است وگویا این پدیده همیشه در کنار آرامش اجتماعی وجود داشته است. در دوران معاصر، بروز دو جنگ جهانی نشان از اوج خشونت داشت. در واقع خشونت در قرن بیستم میلادی از وجه توده ای برخوردار شد و قابل مقایسه با پیش از آن نماند. به وضوح می‌دانیم که خشونت در این دوره از نظامی گری فراتر رفت و در اشکال پنهانی چون بدسرپرستی فرزندان از سوی والدین، تحقیر و تهدید زن توسط همسر و آزار جنسی در محل کار نمود یافت.
عمومیت و رشد خشونت در دوره جدید حتی واکنش سازمان بهداشت جهانی را برانگیخت. این واکنش با هدف یاری رسانی به قربانیان خشونت و خشکاندن ریشه های خشونت ورزی صورت گرفت. بخشی از این فعالیت معطوف به رفع خشونت از زنان بود، که هم توسط مردان و هم بوسیله نظام مردسالاری رخ می‌داد. از نظر این سازمان، مسئله خشونت به وضعیت سلامت اجتماعی ناظر بود و لذا سازمان مزبور اعضایش را به تحدید آن ملزم می‌نمود.
در ایران بحث خشونت خانوادگی برای مدتی طولانی مسکوت گذاشته شده بود و درباره آن بحثی نمی‌شد. اما پس از تأکیدی که در اجلاس 1995 پکن بر محور نگران کننده خشونت علیه زنان به وجود آمد، دولت‌ها و بالطبع ایران خود را موظف به از میان بردن و کاهش آن دیدند. هم چنین به سبب آغاز فعالیتهای سازمان‌های مردم نهاد و افزایش خشونت‌های خانوادگی و مطرح شدن آن از طریق رسانه های عمومی، ضمن تأکید بر روی اتفاقات فاجعه آمیز درون خانواده، می‌توان گفت که از سال 1376 به بعد اولین پژوهش‌های علمی این حوزه در ایران شروع شد و این بحث در سمینارها، سخنرانی‌ها و محافل علمی مختلف مورد توجه قرار گرفت.
یکی از پر هزینه‌ترین و در عین حال شایع‌ترین انواع خشونت، خشونت جنسی است. اعمال خشونت جنسی علیه زنان علی رغم همه برچسب‌های منفی فرهنگی یکی از بارزترین جلوه های خشونت است. این خشونت عمومیت دارد و بسیاری از زنان آن را به انحاء مختلف تجربه می‌کنند. از جمله این خشونت‌ها می‌توان به تهدید جسمی و تحقیر جنسی، عدم تأمین نفقه، تهدید به جداسازی وی از طفل، قطع ارتباط او با فامیل و سایر زنان و دوستان، تجاوز، قتل‌های ناموسی و خودکشی اشاره کرد.
تحصیلات پایین و وضعیت اقتصادی نامطلوب، زنان را بیشتر در معرض خشونت‌های جنسی و عاطفی و اقتصادی قرار می‌دهد، زیرا میزان آسیب پذیری آنان را بالا می‌برد.
از اینرو هرگونه برنامه ریزی بدون تمهید مکانیسم‌های رفع فقر و بیسوادی زنان، از رفع خشونت جنسی باز می‌ماند.
هرچند همه در معرض خشونت‌های جنسی قرار دارند، اما دختران و زنان بیش از پسران و مردان در معرض این خشونت قرار دارند و آسیب پذیری دختران و زنان بیش از آسیب پذیری پسران و مردان به تخریب آرامش و نظم اجتماعی منجر می‌شود.
یکی از انواع این نوع خشونت، مزاحمت یا آزارهای جنسی است که شامل موارد زیر است: پیشنهادات مکرر و یک طرفه لفظی یا جنسی، متلک پراندن‌ها، اظهار نظرهای موهن و تلویحات جنسی یا اشارات تبعیض آمیز جنسی که توسط شخصی (در محل کار) صورت گیرد و برای شخص مخاطب آزار دهنده باشد و باعث احساس خطر، حقارت، مرعوب شدن یا رنج در مخاطب شود یا در انجام کار او اختلال ایجاد کند، امنیت شغلی او را به خطر اندازد یا در محیط کار فضای تهدید کننده یا مرعوب کننده ایجاد ایجاد کند. (مگی و گمبل،1382: 303).
در میان جوامع مختلف نوع لباس افراد، از اولین ابزاری است که موجب شناخته شدن و تشخیص هویت آنان می‌شود. معمولاً افرادی که به گروهی خاص تعلق دارند، از لباس‌های مشابهی استفاده می‌کنند. گاهی به مناسبت مناسکی خاص، جامعه درانتخاب لباس با نوعی الزام مواجه است، مانند برخی مراسم مذهبی مثل مناسک حج. لباس هر فرد نشانه ای است که به سادگی توسط افراد دیگر رمزگشایی می‌شود و گاهی این رمزگشایی، احترام بیشتر، طرد برخی گروه های اجتماعی، تداعی مناسک خاص و معانی متفاوتی در پی دارد. بنابراین، لباس فرد، به صورت یکی از ابزارهای معرفی سبک زندگی است.
در جامعه ما، به سبب وجود باورهای دینی و دستور حجاب که به صورت الزامی در پوشش زنانه است، دو مفهوم پوشش و حجاب برای زنان، با هم ادغام شده‌اند. بنابراین برای پرداختن به موضوع پوشش زنان، باید مفهوم دینی حجاب را هم بررسی نمود.
پایگاه اجتماعی زنان و برخوردی که در محیط‌های اجتماعی با این جنس می‌شود، به قضاوت‌های فرهنگی دیگران راجع به آن‌ها بستگی دارد. تلاش برای کسب پایگاه یا ارتقای این پایگاه از سوی زنان، می‌تواند آگاهانه و انتخابی باشد. اما در اکثر موارد تحت اجبار نیروهای فرهنگی و شرایط اجتماعی رخ می‌دهد. مانند انتساب رفتار جنسی به زنان که گاهی محور هویت و پایگاه آنان بوده و از سوی دیگران به چنین نقشی فراخوانده می‌شوند. در برخی فرهنگ‌ها مانند فرهنگ جوامع اسلامی، این قضاوت‌ها در مباحث ظاهری مانند پوشش، رنگ و بوی جدی‌تری به خود می‌گیرند. مانند این قضاوت که: «زنانی که از پوشش و حجاب کمتری برخوردار هستند، آمادگی بیشتری برای قرار گرفتن در وضعیت‌های جنسی را دارند، یعنی پوشش نامناسب زنان تحریکات جنسی را برای مردان به دنبال دارد.»
به زعم برخی از جرم شناسان، خودنمایی و تحریک طرف مقابل که به طور مستقیم با شخصیت بزه دیده و فرهنگ جامعه یا گروههای کجرو ارتباط می‌یابد، خود عامل دیگری در بروز یا تشدید خشونت است. به لحاظ شخصیتی، بزه دیدگان خود زمینه خشونت جنسی را فراهم می‌کنند. از این جهت بررسی شرایطی که فرد قربانی در آن قرار گرفته است، یعنی همان وضعیت قربانی شدن اهمیت ویژه می‌یابد.
در این پژوهش بدنبال آن هستیم، تا ابتدا مفاهیم خشونت، خشونت خانوادگی، خشونت جنسی و آزارهای جنسی را مورد بررسی قرار دهیم. سپس ارتباط میان نگرش به پوشش و آزارهای جنسی در خیابان‌ها و وسائل نقلیه را در میان زنان بازشناسیم.

طرح مسئله

خانواده کوچک‌ترین واحد اجتماعی، اما مهم‌ترین واحد موثر حمایتی و تربیتی است. نقش سازنده زن در ایجاد پیوندهای عاطفی و تربیتی در خانواده اساسی است. و این هدف جز با ایجاد محیطی آرام، مطمئن و به دور از خشونت برای همه افراد خانواده میسر نمی‌شود.
خشونت: عبارت است از هر گونه سوء رفتار جسمی، کلامی، جنسی و عاطفی که نسبت به شخص دیگر اعمال شود و به سلامتی و عزت نفس فرد آسیب وارد کند. (کار،23:1381)
خشونت خانوادگی: به خصوص خشونت علیه زنان پدیده‌ی جدیدی نیست، اما توجه به آن به عنوان مسأله ی اجتماعی به دوران جدید برمی گردد. هر نوع ارتکاب به رفتار تهدید آمیز، خشونت یا بدرفتاری روانی، جسمی، مالی یا عاطفی میان بزرگسالانی که اکنون زوج یکدیگر یا جزء اعضاء خانواده‌اند، یا در گذشته چنین بوده‌اند، صرفنظر از جنسیتشان خشونت خانگی به شمار می‌آید.
خشونت علیه زنان: «... عبارت خشونت علیه زنان به معنای هر عمل خشونت آمیز مبتنی بر جنسیت که سبب بروز یا سبب احتمال بروز آسیب‌های روانی، جسمانی، رنج و آزار علیه زنان از جمله تهدید به انجام چنین اعمالی، محرومیت اجباری یا اختیاری در شرایط خاص، از آزادی در زندگی خصوصی می‌گردد.» (رئیسی سرتشنیزی،1381: 49) این تعریف از اعلامیه رفع خشونت علیه زنان که به عنوان نخستین سند حقوق بین المللی به طور ویژه مبارزه با خشونت علیه زنان را هدف قرار داده، گرفته شده است.
خشونت جنسی: به هر نوع رفتار غیر اجتماعی گفته می‌شود که از لمس کردن بدن زن شروع شده و گاهی تا مرحله‌ی تجاوز جنسی زن شدت می‌یابد. زنانی که مورد خشونت جنسی قرار می‌گیرند، دچار صدمات روانی، عصبی و عاطفی می‌شوند که بر کل رفتارهای آنان نسبت به جنس مذکر تأثیر می‌گذارد. (کار،1381: 346)
شناخت مسائل قربانیان تعرض جنسی به منظور پیشگیری از این وضعیت در چارچوب فرهنگ معنا می‌یابد. در فرهنگی که می‌گوید: «زنان خود به تعرض جنسی خود جان می‌بخشند و در واقع محرک آن هستند» ، یا تاکید دارد: «اگر زنی نخواهد، نمی‌توان به او تجاوز کرد» ، قاعدتا زمینه‌هایی برای توجیه تعرض جنسی خصوصا از سوی مردان فراهم می‌آید. پذیرش این افکار همراه با جامعه پذیری نقش‌های کلیشه ای جنسیتی، و نیز ضعف حمایت‌های قانونی از زنان، به تشدید تعارض یاری می‌رساند. مردان حتی در این چهار چوب، سکوت و بی طرفی زن را در قبال تعرضات جنسی به عنوان نشانه ای از تمایل جنسی او می‌گیرند و از این توجیه، انگیزه ای گسترده تر برای تعرض جنسی می‌یابند.
چون قدرت کنترل در دست مردان است و زنان بیشتر به نحو وابسته به مردان تعریف می‌شوند؛ در این صورت ابزار و گزارش و ثبت تعرضات جنسی نیز خدشه می‌پذیرد. این وضعیت تا آن جا اهمیت دارد که بسیاری از مردان متعرض تصور می‌کنند، اگر به قربانی پول بپردازند، او به تعرض رضایت می‌دهد و در غیر این صورت می‌توان با او به خشونت آویخت. در این قالب مردان حتی می‌آموزند برای تغییر تعریف تعرض جنسی، ابتدا با قربانی طرح دوستی بریزند و به این ترتیب نه تنها بر این پایه از خود سلب مسئولیت نمایند؛ بلکه زن را نیز از آسیب‌های روانی- جسمانی دور سازند. به همین جهت بسیاری از گزارش‌ها، ناظر به تعرض جنسی نزدیکان و دوستان می‌شود. زنانی که بیشتر قربانی تعرض جنسی می‌شوند، کمتر خود را قربانی می‌انگارند و حساب خود را از قربانیان تعرض جنسی جدا می‌کنند. این در حالی است که مردان به تجاوزگری، افتخار می‌کنند و به بازگو کردن آن می‌پردازند؛ اما زنان آن را پوشانده و بیشتر به ذکر روابط جنسی خود با شوهرانشان دست می‌زنند (همان ،43)
یکی از مصادیق مهم خشونت‌های جنسی، آزار جنسی است، که در این پژوهش موضوع اصلی مورد بررسی است:
آزار جنسی: اصطلاح آزارهای جنسی در امریکا، با موج دوم فمینیستی شکل گرفت و در ابتدا این مسئله در محیط‌های کاری مطرح شد. تعریفی که از آن ارائه شد شامل موارد زیر است:
«پیشنهادات مکرر و یک طرفه لفظی یا جنسی، متلک پراندن‌ها، اظهار نظرهای موهن و تلویحات جنسی یا اشارات تبعیض آمیز جنسی که توسط شخصی (در محل کار) صورت گیرد و برای شخص مخاطب آزار دهنده باشد و باعث احساس خطر، حقارت، مرعوب شدن یا رنج در مخاطب شود یا در انجام کار او اختلال ایجاد کند، امنیت شغلی او را به خطر اندازد یا در محیط کار فضای تهدید کننده یا مرعوب کننده ایجاد ایجاد کند»(مگی و گمبل،1382: 303).
پذیرش وجود آزارهای جنسی از سوی مردان نسبت به زنان، به شکلی از خشونت جنسی در محل کار، باعث شد که آزار جنسی از مسأله ای خصوصی و فردی به دغدغه ای عمومی و سازمانی تبدیل شود(منبع قبل). به طوریکه در سال 1980 کمیسیون فرصت‌های شغلی برابر تعریفی از آزارهای جنسی در محیط کار ارائه داد:
«آزارهای جنسی در محیط کار، شامل اظهارات جنسی ناخوشایند، تقاضا برای موافقت با عمل جنسی و سایر رفتارهای کلامی یا بدنی که ماهیت جنسی دارند، در زمانی که شرایط استخدام به پذیرش این رفتار با عدم پذیرش آن وابسته باشد، یا هنگامیکه این رفتار به مقدار زیادی با موفقیت کاری فرد تداخل داشته باشد، یا باعث بوجود آمدن یک محیط کاری مرعوب کننده‌ی خصمانه یا ناخوشایند شود» (قندهاری،58:1384). هرچند این تعریف دقیقاَ معلوم نمی‌کند که کدام رفتارها جزو آزارهای جنسی محسوب می‌شوند، اما آن چه مشخص است این است که وقتی خودداری یک زن از پذیرفتن درخواست‌های جنسی رئیس خود به مسدود شدن راه ارتقاء شغلی، تنزل مقام یا اخراج وی از کار منجر می‌شود، در واقع مورد آزار جنسی قرار گرفته است.
در بوجود آمدن آزار و مزاحمت جنسی عوامل زیادی دخیل اند. وضعیتی که قربانی آزارهای جسمی در آن قرار می‌گیرد، می‌تواند گاه تحریکاتی را برای متجاوز سبب شود. در این مقال در پی بررسی نگرش به پوشش به عنوان یکی از عوامل احتمالی آزارهای جنسی خیابانی هستیم.
پوشش: مفهوم پوشش یک مفهوم عام بوده و بیشتر مشتمل بر معنای شئ انگارانه است. ظاهر، مفهومی است که به پوشش نزدیک می‌شود و در معنای لباس و ظهور یا تظاهر تن می‌باشد. (یزدخواستی، 1386: 89)
حجاب: مفهوم حجاب خاص بوده و پیچیده‌تر از پوشش است و ارزش‌ها و اصول اساسی مانند «ظاهر و باطن/ محرم و نامحرم/ خصوصی و عمومی» را در خود جای می‌دهد. (همان، 89)
بهار و زارع سنخ بندی‌ای را برای پوشش لباس و موی سر به نحو زیر ارائه کرده‌اند، که از قسمت‌هایی از آن در این پژوهش استفاده کرده‌ایم. این صور گوناگون لباس و نحوه‌ی پوشش، توسط دختران در دوره‌ی کنونی استفاده می‌شود:
انواع مانتو: که در چهار دسته طبقه بندی شده است: از مانتوهای ساده، گشاد و بلند تا مانتوهای بسیار کوتاه.
1)دسته‌ی اول: مانتوهای بلند، ساده و کاملا پوشیده.
2)دسته‌ی دوم: مانتوهای بلند، پوشیده اما تنگ و اندامی.
3)دسته‌ی سوم: مانتوهای کوتاه تا زانو.
4)دسته‌ی چهارم: مانتوهای کوتاه، بالاتر از زانو.
5)دسته‌ی پنجم: مانتوهای کاملا کوتاه، با آستین‌های کوتاه، تنگ و چسبان.
نحوه‌ی پوشش موی دختران که در هشت دسته طبقه بندی شده است:
1)دسته‌ی اول: سر کاملا با چادر و مقنعه پوشیده شده است.
2)دسته‌ی دوم: سر کاملا با مقنعه پوشیده شده است.
3)دسته‌ی سوم: سر کاملا با روسری پوشیده شده است.
4)دسته‌ی چهارم: پوشش سر با مقنعه، اما قسمتی از موها در قسمت جلوی سر نمایان است.
5)دسته‌ی پنجم: پوشش روسری یا شال، موهای جلو بیرون است.
6)دسته‌ی ششم: پوشش شال که موها از جلو سر و پشت گردن بیرون است.
7)دسته‌ی هفتم: پوشش روسری که موها تا فرق سر بیرون است. (بهار و زارع، 1388: 39)

ضرورت تحقیق

اهمیت موضوع خشونت تا بدان حد است که سازمان ملل متحد، بیست و پنجم نوامبر هر سال را روز جهانی حذف خشونت علیه زنان اعلام کرده است. این امر نشان می‌دهد که پدیده خشونت علیه زنان، وابسته به مکان یا زمان خاصی نبوده و امری عمومیت یافته است.
خشونت، سلامت زنان را به مخاطره می‌اندازد. به علاوه خشونت خانوادگی، آزار جنسی، تحقیر و تجاوز، موجبات بروز هزینه های سنگین اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و روانی را فراهم می‌آورد، زیرا این زنان مسئولیت جامعه پذیری نسل آتی را بر عهده دارند، و این، خطر انتقال خشونت به نسل آینده را دو چندان می‌کند و مشکلات اجتماعی را افزایش می‌دهد.
اعمال خشونت علیه زنان، نوعی مسئله اجتماعی است و در چند سال اخیر تحقیقات گسترده ای در زمینه فراوانی و سطح خشونت جنسی در جوامع را برانگیخته است.
هرگونه برنامه ریزی رفاهی، بدون در نظر گرفتن مکانیسم‌های رفع فقر و بیسوادی زنان از رفع خشونت جنسی ناتوان است.
مطالعه خشونت جنسی در آغاز راه است و لذا مسائل مختلفی چون خودداری زنان در گزارش برخی خشونت‌ها به واسطه هنجارهای اجتماعی و نیز متعدد بودن تعریف خشونت در این عرصه وجود دارد.
عدم حمایت و پیشگیری از تعرض جنسی توسط یک عزم همگانی زمانی مشخص می‌شود، که مردم بپذیرند چیزهای بد فقط برای انسان‌های بد اتفاق می‌افتد. کنترل مردانه قدرت هم، دلیلی بر همدلی مجریان قانون با مرد متجاوز بیش از همدلی با زن مورد تعرض می‌شود.
کاترین مک کینون آزار جنسی را مظهر شیوه شی ء سازی از زنان از سوی مردان می‌داند. بسیاری از نویسندگان فمینیست نیز آن را نوعی از خشونت جنسی توصیف می‌کنند. گیبسن بورل نیز مزاحمت جنسی را مکانیسمی می‌داند که مردان برای کنترل زنان در سازمان‌ها و شرکت‌ها از آن استفاده می‌کنند.
این نوع رفتارها در تمام لایه های زندگی اجتماعی که زن و مرد در تعامل با یکدیگر قرار می‌گیرند، می‌تواند بروز کند: در خیابان، در وسائل نقلیه، در محیط کار و...
عمومیت داشتن و وجود این نوع آزارها در تمامی لایه های زندگی اجتماعی ما را بر آن داشت تا به تحقیق و بررسی برخی از متغیرهای احتمالی موثر در وقوع چنین آزارهایی بپردازیم.

اهداف تحقیق

هدف کلی:

بررسی عوامل جامعه شناختی موثر بر پدیده خشونت جنسی علیه زنان در جامعه

اهداف جزئی:

تعیین تأثیر نگرش به پوشش بر میزان آزارهای جنسی در بین زنان
بررسی تأثیر نگرش به پوشش موی سر بر میزان آزارهای جنسی در بین زنان
بررسی تأثیر نگرش به پوشش چادر بر میزان آزارهای جنسی در بین زنان
بررسی تأثیر نگرش به پوشش مانتو بر میزان آزارهای جنسی در بین زنان
بررسی تأثیر متغیر سن بر میزان آزارهای جنسی در بین زنان
بررسی تأثیر متغیر وضعیت تأهل بر میزان آزارهای جنسی در بین زنان

فرضیات تحقیق

نگرش به پوشش بر میزان آزارهای جنسی در بین زنان موثر است.
نگرش به پوشش موی سر بر میزان آزارهای جنسی در بین زنان موثر است.
نگرش به پوشش چادر بر میزان آزارهای جنسی در بین زنان موثر است.
نگرش به پوشش مانتو بر میزان آزارهای جنسی در بین زنان موثر است.
متغیر سن بر میزان آزارهای جنسی در بین زنان موثر است.
متغیر وضعیت تأهل بر میزان آزارهای جنسی در بین زنان موثر است

تعریف خشونت و انواع آن

خشونت مفهومی گسترده دارد و به سختی می‌توان آن را صرفا در یک بعد تعریف کرد. معمولا خشونت با مفهوم پرخاشگری بکار برده می‌شود. پرخاشگری اصطلاحی است بسیار کلی برای انواع گوناگون از اعمال همراه با حمله، خصومت و خشونت. (پور افکاری، 39:1376)
اولین تعریف خشونت از گلز و استراوس (1979) است. از دید آن‌ها خشونت، رفتاری با قصد و نیت آشکار یا پنهان اما قابل درک، برای وارد کردن آسیب فیزیکی به فرد دیگری است. از ویژیگیهای مهم این تعریف این است که اولا تأکید بر قصد و نیت فرد جهت وارد کردن آسیب به دیگری است، اما شدت جراحات مورد نظر نیست و در ثانی تأکید این تعریف بر خشونت‌های فیزیکی است و انواع دیگر را شامل نمی‌شود، لذا تعریفی جامع و مانع نمی‌باشد.
موسسه ملی بهداشت روان خشونت خانوادگی را چنین تعریف می‌کند: اعمالی که به طور فیزیکی یا هیجانی مضر هستند یا بصورت بالقوه منجر به آسیب بدنی می‌شوند. هم چنین شامل زورگویی یا تجاوز جنسی، تهدید بدنی، تهدید به کشتن یا آسیب رساندن، محدود نمودن فعالیت‌های عادی، سلب اختیار و یا محرومیت از دسترسی به منابع می‌باشد. (رضوی پور، 1388: 61)
سازمان بهداشت جهانی نیز تعریفی از خشونت خانوادگی ارائه کرده است و آن عبارت است از هرگونه رفتار غیر طبیعی که منجر به آزار رساندن به خود یا دیگران باشد. (آزار به صورت جسمی، روانی و یا هر دو باشد) (بیگلویی و همکاران، 64:1380)
یکی از جامع‌ترین و کامل‌ترین تعریف‌ها در مورد خشونت را مهرانگیز کار ارائه کرده است. طبق نظر او خشونت عبارت است از هرگونه عمل خشونت آمیز مبتنی بر جنسیت که لزوما یا محتملا منجر به آسیب یا رنج جسمانی یا روانی بشود. تهدید به ایجاد محرومیت و محدود ساختن آزادی فرد در حیات اجتماعی و در قلمرو زندگی خصوصی.
از نظر وی خشونت علیه زنان به اشکال زیر تحقق می‌یابد:
خشونت جسمی: خشونت جسمانی زنان، کتک خوردن، شکنجه و قتل را در بر می‌گیرد. این خشونت به هرگونه رفتار غیر اجتماعی نیز اطلاق می‌شود، که از لمس کردن بدن زن شروع شده و گاهی تا مرحله‌ی تجاوز جنسی، جسم زن را مورد آزار قرار می‌دهد.
خشونت جنسی: این نوع خشونت به هرگونه رفتار غیر اجتماعی اطلاق می‌شود، که از لمس کردن تا تجاوز را در بر می‌گیرد. این نوع خشونت ممکن است در حیطه‌ی زندگی خصوصی، زناشویی و خانوادگی اتفاق بیفتد و بصورت الزام به تمکین از شوهر یا رابطه با محارم یا با یکدیگر در حلقه‌ی خویشاوندی، علیه زن اعمال گردد. در حیطه‌ی زندگی اجتماعی نیز از سوی فرد ناشناس تحقق می‌یابد.
آزار جنسی: هرگونه توجه نشان دادن نسبت به بدن زن بدون توافق ضمنی، مشروط بر آنکه ماهیت جنسی داشته باشد، آزار جنسی به شمار می‌رود.
خشونت روانی: رفتار خشونت آمیزی که شرافت، آبرو و اعتماد بنفس زن را خدشه دار می‌کند. این رفتار به صورت انتقاد ناروا، تحقیر، بددهانی، تمسخر، توهین، فحاشی، تهدیدهای مداوم به طلاق دادن یا ازدواج مجدد کردن اعمال می‌شود.
خشونت سیاسی: که با عملکرد اهرم‌های رسمی یعنی دولت، بر زنان اعمال می‌شود. این نوع خشونت به صورت غفلت از حقوق انسانی زنان در قانون گذاری، انعکاس می‌یابد و به صورت عدم پشتیبانی از برابری حقوق زن و مرد در سیاست گذاری، ظاهر می‌شود، به خصوص در برنامه ریزی‌های فرهنگی دولت تجلی می‌یابد. (کار، 1381 : 382 - 289).
در صورتیکه به بررسی پدیده خشونت خانوادگی در ایران تمایل داشته باشیم، نگاهی به ساختار جامعه و چگونگی روابط قدرت در آن نیز باید طرف توجه قرار گیرد. زیرا شواهد موجود نشان می‌دهد که زنان در خانواده‌ها، تحت انواع خشونت‌ها هستند، ولی هیچ تلاش اجتماعی برای تغییر در این وضعیت صورت نمی‌گیرد. حتی راه حل‌های متداول به منظور کاهش خشونت نیز (تقبیح خشونت از طریق رسانه های جمعی و یاد دادن آگاهی به کودکان در مدارس و ایجاد امکاناتی برای محافظت از آنان که شاید از ساده‌ترین موارد پیشگیری از خشونت باشند) به صورت سازمان یافته و دولتی انجام نمی‌شوند. زنان تحت خشونت در استفاده از راه حل‌های فردی برای مقابله با خشونت می‌توان از طلاق زنان، مراجعه به مراکز خانواده درمانی، اعتراض و یا راه کارهای دیگر نام برد. (اعزازی، 32: 1381)
اعزازی همچنین عوامل ساختاری ایجاد خشونت و حفظ آن در ایران را موارد زیر می‌داند:
قدرت مردان در قانون، قدرت مردان در بعد اقتصادی، قدرت مردان در سازمانهای نظارتی.

خشونت جنسی و زنان قربانی

قانونا قربانی «یکی از طرفین دعوای کیفری است که در نتیجه عملی مجرمانه، لطمه دیده و آسیب خورده و نهایتأ متحمل خسارت مالی و جسمی و روانی شده است.» قربانی مکمل کارگزاری خشونت در نظام اجتماعی است و میزان موفقیت در واکنش به او تابع درک علمی شرایط اجتماعی است. این بدان معناست که پیگیری یکسویه حقوق خشونت ورزان نمی‌تواند بدون توجه همه جانبه به وضعیت قربانیان آن‌ها در ساخت نابرابر سالار جامعه به تأمین اجتماعی بیانجامد. دراین میان توجه زنان قربانی خشونت به لحاظ نقش محوری آن‌ها در جامعه از اهمیت بیشتری برخوردار می‌نماید.
در این میان الیزابت فرای (1845-1780میلادی ) نخستین کسی بود که به واسطه مطالعه وضعیت زنان زندانی، در سال 1817 میلادی انجمن ارتقای زنان زندانی را با اهداف اولیه تامین پوشاک، آموزش و اشتغال زنان بنیاد نهاد و توجه را از خشونت ورزان به سوی دستگاه کیفری جلب کرد. .
قربانیان جنسیتی، مکمل هویت خشونت ورزان جنسیتی هستند؛ چنانکه عدالت کیفری مذکر آنان را به دست فراموشی می‌سپارد، تا خود را منزه جلوه دهد یا گزارش قربانی شدنشان رنج آور بنماید، یا همین گزارش موجب قربانی شدن جنسیتی، شخصیت و اخلاق خود را زیر سوال برده و خود را در این زمینه مسئول پندارند. این همه اما سبب نمی‌شود در عصر جهانی شدن از طبقه بندی قربانیان جنسیتی پرهیز نمود. بر این اساس، « قربانیان جنسیتی را بر حسب ملاک ضعف و قابلیت آسیب پذیری آنان می‌توان بعد از کودکان ونوجوانان و قبل از سالخوردگان، مهاجران، اقلیت‌ها، عقب ماندگان ذهنی و سایر قربانیان مثل قربانیان جنگ‌ها قرار داد. زنان قربانی بر حسب میزان مسئولیت کیفری نیز در یکی از دسته های کاملابی گناه، کاملا گناهکار، گناهکاری کمتر از بزهکاری، گناهکاری بیشتر از بزهکاری و گناهکاری برابر با بزهکاری قرار می‌گیرند. بر همین مبنا وضعیت خاصی در برابر عدالت جزایی می‌یابند. مثلاً اگر زن قربانی کاملا بی گناه باشد، دادگاه به او در جبران خسارت و انتقام از خشونت ورز، حداکثر مساعدت را می‌نماید؛ اما اگر زن قربانی، گناهکار تشخیص داده شود، ارفاق در حق وی به حداقل ممکن می‌رسد. از همین رو می‌توان میان قربانی محرک و اغواگر از حیث تقسیم مسئولیت کیفری آن‌ها با خشونت ورزان تفکیک نهاد. از سوی دیگر قربانیان را می‌توان بر حسب نقش جرم زای آنان در طبقات بدون نقش ، محرک، شریک، پنهان و کاذب قرار داد. مثلا ً قربانی پنهان نظیر مازوخیست ها از استعداد بالایی برای قربانی شدن برخوردار است و نا خودآگاه خود را در معرض آن می‌نهد و خشونت ورز را به ارتکابش سوق می‌دهد. قربانیان پنهان شامل مواردی هستند که یا قربانی، هدف جرمی قرار گرفته که خود انجام داده یا مثل رابطه جنسی با رضایت وی، هیچ بزهی رخ نداده است. بالاخره می‌توان قربانیان بی تفاوت و پنهان و خاص و بزهکار را نیز بر حسب چگونگی عملکرد آنان در فرایند ارتکاب عمل مجرمانه مورد توجه قرار داد و در واقع تأثیر و عدم تأثیر و عاملیت آنان را در این عرصه تبین کرد. .
پیامدهای منفی اعمال خشونت مرد بر زن محدود نمانده و خانواده و جامعه را هم دربر می‌گیرد. خشونت، سلامت کالبدی و روحی آحاد جامعه را به مخاطره می‌افکند و هزینه سنگینی در بر دارد. درایالات متحده، هزینه خشونت‌های بلافصل سالیانه 8/5 بیلیون دلار بر آورد می‌شود، که بیش از دوسوم آن یعنی 1/4 بیلیون دلار مستقیما به خدمات پزشکی و روان پزشکی تخصیص می‌یابد. زنان قربانی خشونت جنسی، این پیامد های منفی را به فرزندان و بلکه خود شوهر و سپس کل جامعه انتقال می‌دهند. در این شرایط، اضطراب و افسردگی جامعه را در بر می‌گیرد و کودکانی که خشونت را فرا گرفته‌اند، دربزرگسالی به بازتولید آن می‌پردازند و از تحقق اهداف توسعه پایدار اجتماعی باز می‌مانند.

آزارهای جنسی در ایران

اصطلاح آزارهای جنسی در امریکا با موج دوم فمینیستی شکل گرفت و در ابتدا این مسئله در محیط‌های کاری مطرح شد. تعریفی که از آن ارائه شد شامل موارد زیر است:
«پیشنهادات مکرر و یک طرفه لفظی یا جنسی، متلک پراندن‌ها، اظهار نظرهای موهن و تلویحات جنسی یا اشارات تبعیض آمیز جنسی که توسط شخصی (در محل کار) صورت گیرد و برای شخص مخاطب آزار دهنده باشد و باعث احساس خطر، حقارت، مرعوب شدن یا رنج در مخاطب شود یا در انجام کار او اختلال ایجاد کند، امنیت شغلی او را به خطر اندازد یا در محیط کار فضای تهدید کننده یا مرعوب کننده ایجاد ایجاد کند»(مگی و گمبل،1382: 303).

اشکال آزارهای جنسی در ایران

پردیس قندهاری اشکال آزارهای جنسی را در این به صورت زیر برمی شمارد:
الف) آزارهای جنسی در محیط کار.
ب) آزارهای جنسی در خانه
پ) آزارهای جنسی در محیط‌های علمی
ت) آزارهای جنسی در خیابان‌ها و وسائل نقلیه

چهارچوب نظری

در تبیین پدیده‌ی خشونت نیز همانند تعریف و انواع آن، نظریات متعددی ارائه شده است. در این راستا به برخی نظریه‌ها در خصوص اعمال خشونت می‌پردازیم:

نظریه ساختاری خشونت

در این نظریه فرض بر این قرار می‌گیرد که انحراف به طور ناموزونی در ساختار اجتماعی توزیع شده است، و خشونت در بین آنهایی که موقعیت اقتصادی، اجتماعی پائین تری دارند، بیشتر متداول است. از این دیدگاه مردم در موقعیت‌های ساختاری مشخص(موقعیت اقتصادی اجتماعی پائین)، با ناکامی بیشتری مواجه بوده و پاسخ مکرر به این ناکامی‌ها و محرومیت‌ها، با واکنش‌های خشونت آمیز همراه است. در نهایت این واکنش‌ها از طریق جامعه پذیری به عنوان شیوه‌ی متداولی برای مقابله با استرس‌ها نهادینه می‌شود. به طور خلاصه نظریه ساختاری، خشونت را به عنوان برآیند توزیع متمایز برخی از علل اصلی خشونت (استرس، ناکامی) و تجربه یادگیری مشخص می‌داند، که مدل‌ها، هنجارها و ارزشهایی را فراهم می‌آورد که خشونت را مشروعیت می‌بخشد.

نظریه منابع

ویلیام گود اولین کسی بود که در سال 1971 نظریه منابع قدرت بلادوولف را برای تبیین خشونت مردان علیه زنان به کار گرفت. از نظر او تمام سیستم‌های اجتماعی تا اندازه ای به زور و قدرت متکی‌اند. خشونت و تهدید برای سازمان سیستم‌های اجتماعی که خانواده نیز جزئی از آن است، ضروری است. گود خاطر نشان می‌کند که خشونت منبعی مثل پول و صفات فردی است، که می‌تواند برای جلوگیری از اعمال ناخواسته یا اعمال رفتارهای مورد نظر به کار رود. هرچه منابع در دسترس افراد بیشتر باشد توانایی‌های فرد برای استفاده از قدرت بیشتر می‌شود، و بنابراین احتمال کمتری می‌رود که از خشونت استفاده کند.
گلز در سال 1987 در بررسی‌های خود به این نتیجه رسید: مردانی که نسبت به همسرانشان در موقعیت پائین تری قرار دارند، دچار سردرگمی و ناکامی می‌شوند و از آنجایی که خشونت آخرین منبع قدرت است بر ای اعمال حاکمیت خود به آن متوسل می‌شوند. در این تبیین میان خشونت و جنسیت رابطه ای مشاهده می‌شود. به علاوه اکثر زنان، اقتدار مردان را در زندگی خانوادگی قبول دارند. در صورتی که مردان، اقتدار زنان را تهدیدی برای مردانگی خود دانسته، برای اثبات موجودیت خود دست به خشونت می‌زنند. این رابطه نوعی بازتاب ارزشهای پدر سالاری جامعه در خانواده و پذیرش آن از طرف اعضاء است. (اعزازی، 1381: 82-81)

نظریه فمینیستی

به طور کلی اگر بتوان رهیافتهای مرتبط با خشونت را به دو رهیافت خشونت خانوادگی (رهیافت قدرت، قدرت میان فردی)، و رهیافت فمینیستی (دیدگاه جنسیتی)، تقسیم بندی نمود، اساسا رهیافت فمینیستی در واکنش به رهیافت خشونت خانوادگی مطرح شده است.

نظریه یادگیری اجتماعی

این نظریه را باندورا در دهه‌ی 1990 مطرح کرد. به اعتقاد وی فرزندان از طریق والدین خود خشن بودن را می‌آموزند. مشاهده و تجربه بدرفتاری از ناحیه والدین در دوران کودکی، منجر به یادگیری رفتار سلطه آمیز توسط مرد و آموختن تحمل توسط زن می‌شود. بویژه مطالعات تأیید کرده است که میزان خشونت در خانواده های گسسته (بویژه خانواده های از هم گسسته شده در اثر جدایی یا طلاق) بالاتر از خانواده‌های سالم می‌باشد.
خشونت جنسی: یکی از اقسام خشونت که به دلیل مسائل فرهنگی و اجتماعی کمتر مورد توجه قرار گرفته، خشونت جنسی علیه زنان است. بررسی جداگانه خشونت جنسی در مطالعات جرم شناسی از میزان رشد روزافزون این جرم و ضرورت توجه ویژه به آن حکایت دارد.
خطرناک بودن خشونت جنسی برای حقوق بشر، وجود تعابیر مختلف در خصوص این مفهوم، محدوده و علل این نوع از خشونت و فقدان موانع حقوقی و قضایی جدی، در برابر مردانی که به خشونت جنسی علیه زنان روی می‌آورند، بررسی مستقل آن را ایجاب می‌کند. در خشونتهای جنسی خانوادگی، طرف مونث رابطه، اغلب به دنبال ارضای جنسی است، اما به دلایلی هم چون کینه‌ی قبلی، فحاشی یا توهین و... امکان دارد تحت آزار جنسی قرار گرفته یا خود مرتکب خشونت جنسی گردد. در مواردی که رابطه به لحاظ وجدانی از مشروعیت خاصی برخوردار نیست، بزه دیده به شدت آزرده خاطر شده یا از عواقب بعدی رابطه می‌هراسد. نتیجه این امر، تن دادن به استمرار رابطه یا تلاش برای ترمیم آثار خشونت جنسی است خود در کنش‌ها و واکنش‌های بعدی وی به شدت موثر خواهد بود.
به لحاظ فرهنگی، تلاقی دو عامل، احتمال بزه دیدگی جنسی زنان را فراهم می‌سازد، عواملی که مردان را به ارتکاب خشونت علیه زنان می‌کشاند و نیز موقعیتی که زن در آن قرار گرفته، قربانی خشونت می‌شود. در جرایم جنسی علیه زنان، قربانی باید دارای ویژگیهایی باشد که علاقه بزه کار را برانگیزد یا تحریکاتی از سوی او انجام گرفته باشد.
در جوامعی که مانند جوامع اسلامی محدودیت‌هایی برای پوشش وجود دارد، تخطی از این محدوده می‌تواند به عنوان امری ناهنجار و تحریکی برای فرد مستعد تجاوز محسوب شود. بسیاری از افرادی که در اعمل تجاوز به عنف شرکت داشته‌اند، به این موضوع اشاره کرده‌اند که، با دیدن پوشش نامناسب زن قربانی تحریک شده‌اند و به این کار دست زده‌اند. در مقابل بسیاری از زنان معتقدند با هر نوع پوششی که باشند، همیشه احساس ناامنی می‌کنند. و خطراتی که زنان بی حجاب را تهدید می‌کند، همواره برای زنان با حجاب کامل‌تر وجود دارد. در این پژوهش در پی بررسی این امر هستیم که آیا نوع پوشش در ایجاد شرایط قربانی شدن موثر است یا خیر.

پوشش:

مفهوم پوشش یک مفهوم عام بوده و بیشتر مشتمل بر معنای شئ انگارانه است. ظاهر، مفهومی است که به پوشش نزدیک می‌شود و در معنای لباس و ظهور یا تظاهر تن می‌باشد.

حجاب:

مفهوم حجاب خاص بوده و پیچیده‌تر از پوشش است و ارزش‌ها و اصول اساسی مانند «ظاهر و باطن/ محرم و نامحرم/ خصوصی و عمومی» را در خود جای می‌دهد.
حجاب پدیده ای چند بعدی است، که برای شناخت آن، بررسی تمام ابعاد این پدیده الزامی است. از نگاه جامعه‌شناختی، حجاب به مثابه رسانه ارتباطی نمادین و کنش اجتماعی است که فرد کنشگر برای آن معنای ذهنی و ارزشی نمادین قائل است، به نحوی که کنش او در ارتباط با دیگران در عرصه ارتباطات میان فردی و تحت تأثیر انتظارات دیگران در حوزه عمومی است. از این نگاه، حجاب امری نیست که صرفاً به مقوله پوشش بدن تقلیل داده شود، بلکه شامل زبان بدن، مدیریت بدن و آرایش و پیرایش بدن و زبان اشیاء در عرصه ارتباطات غیرکلامی نیز می‌شود، که ممکن است تحت شرایط اجتماعی و فرهنگی دارای شکل و قالب متنوع با جوهر و محتوایی یکسان یا برعکس باشد. مسأله حجاب در واقع در بستری از روابط اجتماعی شکل می‌گیرد که در چارچوب مسائل زنان دارای ابعاد فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی و همچنین مؤلفه‌های مذهبی- معنوی، منزلتی، شخصیتی و رفتاری است که از پارادایم و منظرهای مختلفی قابل بررسی است. مسأله حجاب زنان در واقع به عنوان یک پدیده فرهنگی است که در قالب اختلالات هنجاری جامعه به اشکال قطبی شدن هنجاری، تضاد هنجاری، ناپایداری هنجاری، ضعف هنجاری و بی‌هنجاری پدیدار می‌گردد و در فرآیند تغییرات ارزشی از فرامادی به مادی حاصل توسعه سریع، برون‌زا و نامتوازن، بعد از پایان جنگ تحمیلی در گفتمان امنیتی رشد محور قابل تبیین و تفسیر می‌باشد. در واقع، مسأله حجاب از جمله آسیب‌های اجتماعی است که در سطح و لایه‌های رویین جامعه نمایان است و علامت و نمادی از آسیب‌ها و مسائل اجتماعی است در عمق و لایه‌های زیرین جامعه می‌باشد. نتایج تحقیقات علمی حاکی از آن است که بین متولیان و مسئولین جامعه، در رابطه با کنترل بدحجابی و حدود حجاب وحدت نظر وجود ندارد و اینکه قانون از شفافیت لازم برخوردار نیست. و بین قوانین و عرف جامعه با حدود حجاب هماهنگی وجود ندارد. در این شرایط از میان بیست و اندی دستگاه دولتی که برای توسعه عفاف و حجاب دارای مأموریت و وظیفه هستند، چنانچه صرفاً نیروی انتظامی بخواهد برای کنترل اجتماعی حجاب اقدام نماید و بدون مشارکت عمومی، مشارکت مدنی و مشارکت سازمان‌های دولتی در مقابل مسأله حجاب پیشگام باشد، چه با رویکرد ایجابی و نرم، و چه با رویکرد قهری و سلبی، در هر دو صورت کارآمدی و مقبولیت آن تحت الشعاع قرار گرفته و احتمال دارد مسأله اجتماعی حجاب تبدیل به مسأله امنیتی شود، که در این صورت نظام سیاسی به چالش کشیده می‌شود.

سبک‌های زندگی و پوشش در ایران

پوشش در ایران بیش از ان که امری عرفی باشد، دینی است و یکی از مهم‌ترین مباحثی که در توضیح نوع پوشش‌های به کار رفته شده از سوی زنان باید اشاره کرد مسئله حجاب است.
با این حال همه شیوه های پوشش در ایران را نمی‌توان در قالب حجاب منحصر کرد. شیوه پوشش بخشی از افراد جامعه نیز مبنای سنت و فرهنگ شکل گرفته است.(حمیدی و فرجی، 1387: 72)
1. حجاب به مثابه تکلیف
2. حجاب به مثابه ایدئولوژی
3. حجاب سنتی
4. حجاب زیبایی شناختی
5. حجاب بازاندیشانه
6. پوشش به مثابه سبک زندگی
7. پوشش مد محور (تیپ اینترنتی)
8. فشن لس
9. پوشش فمینیستی

روش تحقیق

تحقیق حاضر به روش پیمایشی انجام شده است. جامعه‌ی آماری پژوهش، شامل زنان گروه سنی 18 تا 29 سال شهر اصفهان، در سال 89-88 می‌باشد. شیوه‌ی نمونه گیری تصادفی می‌باشد. حجم نمونه 127 نفر است که با استفاده از فرمول کوکران به دست آمده است. ابزار گردآوری داده‌ها، پرسشنامه است، که تعداد 30 عدد از پرسشنامه‌ها در ابتدا جهت سنجش اعتبار صوری و پایایی توسط پاسخگویان پر شده است.
پس از تکمیل پرسشنامه‌ها توسط پاسخگویان تجزیه و تحلیل داده‌ها به وسیله‌ی نرم افزار SPSS انجام شده است، به طوری که از آمارهای توصیفی(درصد، توزیع فراوانی و...) و استنباطی(مقایسه‌ی میانگین و ضرایب )
در این تحقیق برای جمع آوری داده‌ها، از تکنیک پرسشنامه استفاده شده است. پرسشنامه‌ی این تحقیق جمعاً 41گویه دارد. برای سنجش متغیرهای زمینه ای 9 گویه استفاده شده است. برای سنجش متغیر وابسته‌ی
در این پژوهش برای سنجش اعتبار روایی پرسشنامه از اعتبار صوری استفاده شده است، و برای احتساب قابلیت اعتماد ابزار اندازه گیری، از روش آلفای کرونباخ استفاده شده است.
جمع آوری داده های این پژوهش درمردادماه 1389 انجام شده است. تعداد 30 عدد از پرسشنامه‌ها در ابتدا جهت سنجش اعتبار صوری و پایایی توسط پاسخگویان پر شده است.

نتیجه گیری:

در تحقیق حاضر، رابطه‌ی نگرش به پوشش به طور کلی، با میزان آزارهای جنسی علیه زنان مورد بررسی قرار گرفت. بر این اساس؛ در رابطه‌ی همبستگی بین نگرش به پوشش و آزار جنسی، رابطه‌ی منفی معناداری وجود داشت. به عبارت دیگر هر چقدر نگاه به پوشش مثبت‌تر (با حجاب تر) بوده است، میزان آزار جنسی تجربه شده نیز کمتر بوده است. این رابطه مثبت و در سطح 05/0 می‌باشد.
در بررسی ارتباط اجزاء نگرش به پوشش، پوشش چادر دارای رابطه‌ی منفی با آزار جنسی می‌باشد. ولی مابقی اجزاء دارای رابطه‌ی معنادار با آزار جنسی نبوده است.
همچنین در بررسی رابطه‌ی دو متغیر نگاه به آرایش و آزار جنسی، هرچند این رابطه مثبت بوده ولی معنادار نیست. به عبارتی هرچقدر نگاه به آرایش مثبت‌تر بوده است (آرایش بیشتر)، میزان آزار جنسی هم بیشتر بوده است. ولی این رابطه غیر معنادار است.
در بررسی رابطه‌ی بین امنیت(با پوشش چادر) و آزار جنسی یک رابطه‌ی منفی و معنادار وجود دارد. به این معنا که هرچقدر به چادر نگاه مثبت‌تری به عنوان یک پوشش شده است، میزان آزار جنسی نیز کاهش یافته است. بنابراین پوشش چادر باعث افزایش امنیت شده است.
در بررسی رابطه‌ی بین تأهل و آزار جنسی که با استفده از آماره تک نمونه مستقل صورت گرفت رابطه معنادار وجود دارد، بطوریکه افراد مجرد آزار جنسی بیشتری از افراد متأهل تجربه نموده‌اند.
در بررسی رابطه‌ی بین وضعیت محل کار و آزارجنسی تفاوت معناداری بدست نیامد. به عبارت دیگر بین محل کار (دولتی و خصوصی) و آزار جنسی هیچ رابطه معناداری وجود نداشت.
در بررسی بین رفتار اصلی و نگرش به پوشش در بحث نگرش به پوشش چادر و پوشش اصلی رابطه‌ی مثبت و معنادار وجود دارد، به این معنا که کسانیکه پوشش چادر داشته اندنگرش مثبت‌تری هم به پوشش کامل داشته‌اند، نظر و رفتار یگانه ای داشته‌اند.
در بحث پوشش مو و مانتو این رابطه منفی و معنادار است، به این معنا که رفتار پوششی و نگرش پاسخگو در این زمینه هماهنگ نبوده است و با اینکه در نظر به پوشش کامل معتقدترند ولی در عمل این چنین رفتار نکرده اند.
در بررسی نهایی فرضیه‌ها می‌توان گفت:
1-بین نوع نگرش به پوشش و آزار جنسی، رابطه‌ی منفی و معنادار وجود دارد. به این معنا که هرچقدر نگاه به پوشش (مثبت‌تر) کامل‌تر باشد، میزان آزار جنسی کمتر خواهد بود.
2-در بررسی بین ابعاد پوشش، هرچقدر پوشش چادر کامل‌تر باشد، امکان آزار جنسی کمتر است.
3-در بررسی میزان آرایش (نگرش به آرایش) هرچقدر میزان آرایش بیشتر باشد، امکان آزار جنسی بیشتر است، ولی این رابطه با وجود مثبت بودن غیر معنادار است.
4-در بررسی رابطه‌ی بین امنیت پوشش و آزار جنسی، هرچقدر نگاه به پوشش مثبت‌تر باشد، آزار جنسی کمتر است.
5-در بین متغیرهای زمینه ای، زمینه تأهل دارای رابطه معنادار با پوشش می‌باشد.
بر اساس یافته های فوق به نتیجه می‌رسیم که در جامعه‌ی ایران، نگرش به پوشش بر میزان آزارهای جنسی علیه زنان موثر است. بنابراین آموزش و فرهنگ سازی در این زمینه می‌تواند، زنان را از آسیب‌های جدی این نوع خشونت مصون دارد.
منابع ومآخذ
- اعزازی، شهلا.(1381)، خشونت خانوادگی و زنان کتک خورده، تهران: نشر نی.
- اعزازی، شهلا.(1379)، واقعیت پنهان، خشونت خانوادگی، فصلنامه فرزانه، دوره‌ی پنجم، شماره 105.
- بهار، مهری و زارع، مریم. (1388)، سنخ بندی مد در تهران: با تأکید بر نحوه‌ی پوشش زنان، پژوهش زنان، دوره 7، شماره 3.
- بیگلویی، ع و طباطبایی، ک و موسوی چلک، ح. (13802)، کودک آزاری، تهران: انتشارات آوند دانش
- پور افکاری، نصرالله(1376). فرهنگ جامع روان شناسی- روان پزشکی، تهران: فرهنگ معاصر.
- حمیدی،ن و فرجی،م. (1387)، سبک زندگی و پوشش در ایران، مجله‌ی تحقیقات فرهنگی ایران، شماره 1
- رضوی پور، عرفانه.(1388)، بررسی عوامل جامعه شناختی و روان شناختی موثر بر پدیده‌ی خشونت روانی علیه زنان در خانواده، پایان نامه مقطع کارشناسی ارشد، دانشگاه اصفهان.
- رئیسی سرتشنیزی، امرالله. (1380)، خشونت علیه زنان و عوامل موثر بر آن، فصلنامه ی پژوهش زنان، شماره 3
- کار، مهرانگیز(1381). پژوهشی درباره خشونت علیه زنان در ایران، تهرن: انتشارات روشنفکران و مطالعات زنان.
- محمدی اصل، عباس.(1388)، جنسیت و خشونت، تهران: سازمان چاپ و انتشارات.
- قندهاری، پردیس.(1384)، مزاحمت‌های جنسی در ایران، فصل زنان، دوره پنجم.
- مگی، هام و گمبل، سارا.(1382)، فرهنگ نظریه‌های فمینیستی، ترجمه فیروزه مهاجرف نوشین احمدی خراسانی، فرخ قره داغی، تهران: نشر توسعه.
- یزدخواستی، بهجت. (1386)، حجاب زنان با رویکرد جامعه شناختی، فصلنامه مطالعات راهبردی زنان، شماره 38
- Amar. Org
- Hawzah.net
- Namamatn. ir
- SID.ir
- Sociologyof iran. Com
- Journals.ut.ac.ir



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط