نویسنده: سید هادی مدرسی
مترجمان: حمیدرضا شیخی، حمیدرضا آژیر
مترجمان: حمیدرضا شیخی، حمیدرضا آژیر
1. دوست خود را ببوسید!
آدمی هنگامی که دیدار خود با دوست را به بوسه بیاراید به همه ثمرات محبت و ریشه های عمیق این ثمرات در خود و دوستش دست یافته است.بهترین موضع بوسیدن میان دو چشم یعنی موضع نور در پیشانی است حضرت علی( ع) در وصیت خود به پسرش امام حسن(ع) می فرماید:« فرزندم! هرگاه مؤمنی را دیدی موضع نور در پیشانی او را ببوس».
آری موضع نور در پیشانی مؤمن سزاوار بوسه است زیرا موضع سجود در برابر خداست. به علاوه آن که پیشانی جایگاه بزرگی افراد است پس چرا نباید آن را ببوسیم؟
2. خود را در اختیار دوست بگذارید!
انسان باید خود را در اختیار دوستش بنهد و مال خود را به او وام دهد و خشنودی او را بجوید و از خشمش بپرهیزد و در حالی که او گرسنه است سیر نگردد و در حالی که او تشنه است سیراب نشود و در حالی که او برهنه است پوششی برنگزیند و اگر خدمتکاری داشته باشد در فراهم کردن خدمتکاری برای او سهیم گردد و اگر ازدواج کرده باشد امکانات ازدواج را برای او نیز فراهم سازد.مؤمن باید آینه برادر مؤمنش باشد تا محاسن و نقاط قوت و نقاط ضعفش را به او بنماید تا از قوت بهره برد و از نقاط ضعف دوری بجوید. دوست انسان همچون خود انسان است و با او نیز باید همچون خود رفتار کنیم و شادی او را شادی خود، غم او را غم خود و موفقیت او را موفقیت خود بدانیم. اگر دوستی برای ما این چنین باشد دوستی او به دوستی ما و به دوستی خداوند بسته خواهد بود.
3. سخن گفتن در آنچه مورد علاقه اوست
در فنّ گفتگو با مردم قانونی مهم وجود دارد که می گوید:« با هر انسانی در آنچه بدان علاقه مند است سخن بگو و بدین ترتیب می بینی که با تو همراهی خواهد کرد و پیش تو احساس راحتی می کند».در حقیقت، هر انسانی براحتی می تواند در آنچه به کارش مربوط است سخن بگوید ولی سخن گفتن از کار دیگران امری است دشوار و فرد موفق کسی است که در امور همه مردم بخوبی سخن بگوید و تنها به امور شخصی خود نپردازد.
یکی از وکلای موفق دادگستری می گوید: موفقیت من در زندگی مرهون آشنایی من به امور کسانی است که با آنها ملاقات می کنم. آشنایی من با این فن داستانی دارد: هنگامی که در عنفوان جوانی بودم به قایقرانی علاقه بسیار داشتم. یک بار میهمانی به دیدار ما در منزلمان آمد و همین که به علاقه من پی برد سخن خود را از آب و دریا شروع کرد و من از سخنان او بسیار خشنود شدم و با او همراه گشتم. هنگامی که این مرد منزل ما را ترک کرد شغلش را از پدرم پرسیدم، پدرم گفت: او صاحب یک تجارتخانه است. گفتم: پس چرا از قایقرانی و آب و دریا صحبت می کرد تا آن جا که گویی فرزند دریاست؟ پدرم پاسخ داد: او به علاقه تو پی برد و متناسب با علاقه ات با تو سخن گفت تا در گفتگو تو را جذب خود کند. طبیعتاً وقتی ما به سخن در زمینه هایی دعوت می کنیم که مورد علاقه دوستانمان است قصد ما آن نیست که از مسایل مورد علاقه خودمان چشم بپوشیم بلکه باید با طرح مسایل موردعلاقه دوستانمان به هدفی برسیم که آن را تعقیب می کنیم البته در صورتی که از پیوند و دوستی خود با مردم خواهان آن باشیم که پیامی را برسانیم. باید سخن خود را با اموری آغاز کنیم که موردعلاقه آنهاست و سپس به اموری گریز بزنیم که مورد توجه ماست و راهی که به قلب هر انسانی ختم می شود سخن گفتن درباره اموری است که موجب خشنودی اوست. موفقیت بسیاری از افراد مرهون آن بوده است که می دانسته اند چگونه در امور موردعلاقه دیگران سخن بگویند و خشنودشان سازند، و شکست بسیاری از افراد به سبب آن بوده است که نمی دانسته اند چگونه در مسایل موردعلاقه مردم سخن بگویند.
4. دوستی با دوستان دوست و دشمنی با دشمنان او، شرط دوستی واقعی
هنگامی که با انسانی دوستی می ورزیم در حقیقت جزئی از ما شده است چنانکه ما نیز جزئی از او شده ایم و از همین رو با دوستان او دوستی و با دشمنان او دشمنی می ورزیم.حضرت علی(ع) می فرماید:« دوستان تو سه گروهند و دشمنان تو نیز سه گروه، اما دوستان تو عبارتند از: دوست تو و دوست دوست تو و دشمن دشمن تو و دشمنان تو عبارتند از: دشمن تو و دشمن دوست تو و دوست دشمن تو»(1).
5. وفای به عهد با دوست
گاهی کسی به دوستش وعده می دهد ولی به آن وفا نمی کند. این کار گناهی است که هیچ کفاره ندارد زیرا خلف وعده اعتماد میان دوستان را از میان می برد و اعتماد همچون شیشه است که اگر شکسته شود دیگر نمی توان آن را به شکل اول درآورد.امیرالمؤمنین(ع) می فرماید:« بر دوستی کسی که وفای به عهد نمی کند اعتماد مکن»(2)، و نیز می فرماید:« وفای به عهد همراه امانتداری و آرایش برادری است»(3). رسول اکرم(ص) می فرماید:« کسی که به خدا و روز واپسین ایمان دارد باید به وعده اش وفا کند». حضرت علی(ع) می فرماید:« سبب الفت، وفای به عهد است»، و نیز می فرماید:« کسی که بخوبی وفای به عهد کند شایسته برگزیدن است»(4). امام صادق(ع) می فرماید:« وعده دادن به مؤمن نذری است که کفاره ای ندارد و کسی که وعده کند خلف وعده با خدا را آغاز کرده و خود را در معرض انتقام الهی قرار داده است».
6. خودآرایی برای دوستان
یک ضرب المثل عربی می گوید:« خوراک به طبع خودت و پوشاک به طبع مردم» زیرا جایز نیست آن گونه با مردم زندگی کنی که تو را خوش می آید بلکه باید در درجه اول آنها را خوش آید و از همین رو پوشیدن لباسهای کثیف و به مشام رسیدن بوی بد از پیکر آدمی امری مشروع نیست زیرا اسلام دستور می دهد که برای برادران خود عطر بزنیم و خود را برای ایشان زینت بخشیم و دست و رو و دهانمان را برایشان پاک کنیم.یک بار امام صادق(ع) سیر خوردند و پس از آن به باغی در خارج شهر رفتند، برخی از اصحاب که با امام(ع) کاری داشتند به دنبال ایشان می گشتند تا سرانجام حضرت را یافتند و هنگامی که دلیل این کار را جویا شدند حضرت فرمودند: سیر خورده بودم و از مردم دور شدم تا بوی آن را استشمام نکنند. لذا زینت برای مردم و عطر زدن برای ایشان دو امر مستحب است که خود دلیل احترام به مردم می باشد. در حدیث شریف آمده است که:« خداوند عزّوجل زیبایی و خودآرایی را دوست دارد و از ناآراستگی بیزار است». در حدیث دیگری آمده است که:« خداوند زیبایی و خود آرایی را دوست دارد، خداوند هرگاه به کسی نعمتی می دهد دوست دارد اثر آن را بر او ببیند»، گفتند: چگونه؟ معصوم فرمود:« لباسش را پاک دارد و بوی خوش دهد و خانه اش را بیاراید و صحن حیاتش را بروبد و اگر پیش از غروب آفتاب برق خانه روشن شود فقر از میان می رود و روزی افزایش می یابد».
روایت شده است که پیامبراکرم(ص) در آینه می نگریست و موهای خود را مرتب می کرد و شانه می زد و گاهی در آب می نگریست و مویش را می آراست و علاوه بر خانواده اش خود را برای اصحاب نیز می آراست و می فرمود:« خداوند از بنده اش می پسندد که برای رفتن نزد برادرانش خود را برای آنها آماده کند و زیبا سازد»(5).
حضرت علی(ع) می فرماید:«خودآرایی جوانمردی آشکار است»(6)، و نیز می فرماید:« خودآرایی از اخلاق مؤمن است»(7). استعمال عطر جزء خودآرایی است و حتی شخص روزه دار نیز از عطر استفاده می کند که « عطر هدیه شخص روزه دار است» زیرا مردم را به خود جذب می کند.
در حدیث آمده است که پیامبراکرم(ص) بیش از نیمی از مال شخصی خود را خرج خریدن عطر می کرد و هرگاه در کوچه ای راه می رفت بوی عطر آن مکان را پر می کرد.
7. لزوم آشنایی به محلّ زندگی دوست و خانواده ی او
باید خانواده دوست، خویشان، آدرس خانه، محل زندگی، شماره تلفن او و نظایر آن را بدانیم، و هرگاه فرصتی یافتیم با دوستان خود ارتباط برقرار کنیم و احوالشان را جویا شویم. همه این امور پیش پا افتاده حکایت از عمق رابطه با آنها دارد و در تداوم دوستی مؤثر است.مفضل می گوید: بر امام صادق(ع) وارد شدم در حالی که از سفر بازگشته بودم. حضرت فرمود: با که همراه بودی؟ عرض کردم: با یکی از برادران دینی. حضرت فرمود: چه کرد و کجا رفت؟ عرض کردم: با محلّ زندگی او آشنا نیستم .امام(ع) مرا سرزنش کرد و فرمود:آیا نمی دانی اگر کسی چهل قدم با مؤمنی همراهی کند خداوند در روز قیامت از او خواهد پرسید؟(8) پیامبراکرم(ص) می فرماید:« هرگاه کسی از شما با کسی برادری کرد باید از اسم، اسم پدر، قبیله و منزل او پرسش کند که این حق واجب و صداقت برادری است و در غیر این صورت محبتی احمقانه است».
دوستی منقطع آن است که تنها چهره دوست را بشناسی و محبت حقیقی آن است که با آنها رابطه ای ارگانیک برقرار کنیم یعنی او، پدرش، خانواده اش، قبیله و عشیره اش را بشناسیم و رشته های محبت را با خانواده او نیز پیوند دهیم و دوستی خود را با او براساسی استوار بنهیم و این مستلزم آن است که محل زندگی و آدرس محلّ کار و شماره تلفن او را بدانیم و پیوسته با او در ارتباط باشیم.
پی نوشت ها :
1-بحارالانوار/ج74/ص 164
2-غررالحکم
3-غررالحکم
4-غررالحکم
5-وسائل الشیعه/ج3/ص 340
6-غررالحکم
7-غررالحکم
8-بحارالانوار/ج71/ص 158